پرش به محتوا

هجرت به حبشه

مقاله نامزد خوبیدگی
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از هجرت مسلمانان به حبشه)
تاریخ صدر اسلام
شخصیت‌ها
پیامبر اسلام(ص)ابوطالبحضرت خدیجه(س)حضرت علی (ع)حضرت فاطمه(س)حمزة بن عبدالمطلبسلمان فارسیابوذر غفاریمقداد بن عمروجعفر بن ابی‌طالببلال حبشیابوبکرعمر بن خطابعثمان بن عفانصحابه
جنگ‌ها
غزوه‌ها و سریه‌ها
جنگ بدرجنگ احدغزوه بنی‌نضیرغزوه خندقغزوه بنی‌قریظهصلح حدیبیهغزوه خیبرفتح مکهغزوه تبوکسایر غزوه‌هاسریه‌ها
شهرها و مکان‌ها
مکهشعب ابی‌طالبمدینهطائفمسجد قبامسجدالنبیسقیفه بنی‌ساعدهخیبرقبرستان بقیع
حوادث
بعثتهجرت به حبشهلیلة المبیتهجرت به مدینهصلح حدیبیهحجة الوداعواقعه غدیرسقیفهسپاه اسامه
مفاهیم مرتبط
اسلامانصارمهاجرینتشیعحجقریشبنی‌هاشمبنی امیهجاهلیت

هجرت به حبشه نخستین مهاجرت گروهی از مسلمانان مکه به سرزمین حبشه بود که به‌منظور رهایی از آزار و شکنجه مشرکان قریش در سال‌های آغازین پس از بعثت انجام شد. این هجرت به‌دستور پیامبر اکرم(ص) در دو مرحله صورت گرفت؛ در مرحله نخست، ۱۱ نفر از مردان و زنان مسلمان به‌صورت مخفیانه به حبشه مهاجرت کردند و در مرحله دوم، ۸۳ نفر به سرپرستی جعفر بن ابی طالب راهی حبشه شدند.

در پی این مهاجرت، قریش برای بازگرداندن مسلمانان، عمرو بن عاص و عبدالله بن ابی ربیعه را به حبشه فرستاد؛ اما نجاشی پادشاه حبشه، پس از شنیدن سخنان پجعفر بن ابی طالب، از تحویل آنان خودداری کرد. در طول اقامت مسلمانان در حبشه، برخی از آنان درگذشتند و برخی صاحب فرزند شدند. از جمله عبدالله بن جعفر همسر حضرت زینب(س) که در حبشه به دنیا آمد.

مهاجران مسلمان پس از هجرت پیامبر به مدینه، به‌تدریج و در فاصله پیش و پس از فتح خیبر، به مدینه بازگشتند و به پیامبر(ص) پیوستند.

زمینه‌های هجرت

مسلمانان در مکه به‌ویژه از سوی قریش، با آزار و اذیت‌های شدید مواجه بودند.[۱] در چنین شرایطی، پیامبر اکرم(ص) به آنان دستور داد تا برای حفظ جان و ایمان خود، به حبشه، هجرت کنند؛ زیرا حاکم آن سرزمین، نجاشی پادشاه حبشه، مردی مسیحی، پارسا و دادگر بود.[۲] پیامبر(ص) در توصیه‌ای فرمود: «اگر به سرزمین حبشه بروید، در آنجا پادشاهی است که هیچ‌کس نزد او مورد ظلم قرار نمی‌گیرد. آن سرزمین، سرزمین راستی است تا خداوند برای شما گشایشی فراهم کند.»[۳]

این هجرت به‌صورت پنهانی انجام شد. دو کشتی تجاری، مسلمانان را با نصف قیمت معمول، به حبشه منتقل کرد.[۴] هجرت به حبشه در دو مرحله صورت گرفت:

  • مرحله اول: ۱۲ نفر (به‌جز زنان و فرزندان)
  • مرحله دوم: ۷۰ نفر (به‌جز زنان و فرزندان) طبق روایت یعقوبی.[۵]

هجرت اول

در نخستین مرحله از هجرت به حبشه، گروهی از مسلمانان شامل یازده مرد و چهار زن، به دستور پیامبر اکرم(ص)، به‌صورت مخفیانه راهی حبشه شدند. مشرکان قریش آنان را تعقیب کردند، اما موفق به دستگیری‌شان نشدند. مدتی پس از اقامت در حبشه، خبری به مسلمانان رسید مبنی بر اینکه قریش، اسلام آورده‌اند. با شنیدن این خبر، مهاجران تصمیم گرفتند به مکه بازگردند. اما هنگامی‌که به نزدیکی شهر رسیدند، دریافتند که این خبر دروغی بیش نبوده و قریش همچنان بر دشمنی خود با اسلام پافشاری می‌کند.[۶] از آنجا که مسلمانان، توان بازگشت دوباره به حبشه را نداشتند، ناچار شدند به‌صورت انفرادی یا در پناه افراد مختلف وارد مکه شوند.[۷]

از جمله مهاجران، عثمان بن مظعون بود که با پناهندگی ولید بن مغیره وارد مکه شد. اما وقتی دید دیگر مسلمانان تحت شکنجه و فشار هستند، از ولید خواست تا امان‌نامه‌اش را پس بگیرد تا او نیز مانند سایر مسلمانان شکنجه شود. عثمان پس از تحمل شکنجه، احساس خوشحالی و افتخار می‌کرد که در رنج مسلمانان شریک شده است.[۸]

مهاجرین هجرت اول

هجرت دوم

بار دیگر مسلمانان به دستور پیامبر(ص) و این بار به سرپرستی جعفر بن ابی طالب به حبشه هجرت کردند. تعداد مهاجرین در این سفر ۸۳ نفر بود.[۲۱]

مهاجرین هجرت دوم

عکس‌العمل قریش

پس از مهاجرت دوباره گروهی از مسلمانا به حبشه، قریش که با حبشیان روابط بازرگانی و دوستی داشتند،[۲۹] تصمیم گرفتند برای بازگرداندن مهاجران اقدام کنند. آنان دو تن از افراد بانفوذ خود، یعنی عمرو بن عاص و عبدالله بن ابی ربیعه را همراه با هدایایی نزد نجاشی، پادشاه حبشه، فرستادند.[۳۰] عمرو بن عاص در حضور نجاشی، مسلمانان مهاجر را بردگانی نادان معرفی کرد که از دین نیاکان خود روی‌گردان شده‌اند. نجاشی که مردی عادل و خردمند بود، تصمیم گرفت پیش از هرگونه قضاوت، سخنان خود مسلمانان را بشنود. او بزرگان دینی کشورش را گرد آورد و در حضور آنان، از مهاجران خواست تا علت هجرت خود را بیان کنند.

در پاسخ، جعفر بن ابی طالب چنین گفت:
«ما مردمی نادان و بت‌پرست بودیم؛ گوشت مردار می‌خوردیم، خون می‌ریختیم و مرتکب فحشا می‌شدیم. تا اینکه خداوند از میان ما پیامبری برانگیخت که نژاد، صداقت و امانتداری او را می‌شناسیم. او ما را به توحید و پرستش خداوند فراخواند، از سنگ‌پرستی بازداشت، به راستگویی، صله رحم و نیکی به همسایه دعوت کرد و از فحشا نهی نمود. اما اینان با ما دشمنی کردند و می‌خواهند ما را به بت‌پرستی بازگردانند. از این‌رو، به سرزمین تحت فرمان تو گریختیم و تو را بر دیگران ترجیح دادیم.»

نجاشی پس از شنیدن سخنان جعفر، با قاطعیت به نمایندگان قریش گفت: «بروید؛ به خدا سوگند، هرگز آنان را به شما تحویل نخواهم داد.» عمرو بن عاص و عبدالله بن ابی ربیعه با سرافکندگی و ناکامی به مکه بازگشتند.[۳۱]

بازگشت مهاجران

بازگشت مسلمانانی که به حبشه هجرت کرده بودند، به‌صورت تدریجی انجام شد. آن گروه که پس از هجرت اول به مکه بازگشته بودند، در آنجا ماندند و بعدها همراه سایر مسلمانان به مدینه هجرت کردند. گروهی دیگر، دو سال پیش از جنگ خیبر به مدینه بازگشتند و باقی‌مانده‌ی مهاجران نیز پس از فتح خیبر به پیامبر(ص) پیوستند.[۳۲] برای تسهیل بازگشت مهاجران، پیامبر اکرم(ص)، عمرو بن امیة الضمری را به حبشه فرستاد تا با نجاشی دیدار کند و مقدمات بازگشت مسلمانان را فراهم سازد.[۳۳]

آخرین گروه از مهاجران در سال هفتم هجری قمری و هم‌زمان با فتح خیبر به مدینه رسیدند.[۳۴] در میان آنان، جعفر بن ابی‌طالب به همراه همسرش اسماء بنت عمیس و فرزندش عبدالله بن جعفر حضور داشتند.[۳۵] هنگامی‌که جعفر نزد پیامبر(ص) آمد، رسول خدا پیشانی او را بوسید و فرمود: «نمی‌دانم برای کدام پیروزی شادمان باشم؛ فتح خیبر یا بازگشت جعفر.»[۳۶]

درگذشتگان

از میان مهاجران به حبشه، هشت نفر از دنیا رفته و در همان جا دفن شدند:

  • عبید الله بن جحش از بنی عبد شمس که در حبشه به مسیحیت گرایش پیدا کرد و همان جا ماند تا درگذشت
  • عمر بن امیة بن حارث از بنی اسد
  • حاطب بن حارث و برادرش حطاب بن حارث که هر دو از بنی جمح بودند
  • عبدالله بن حارث بن قیس از بنی سهم
  • عروة بن عبد العزی
  • عدی بن نضلة از بنی عدی
  • موسی بن حارث بن خالد از بنی تیم[۳۷]

متولدان در حبشه

طبق نقل‌های تاریخی، افراد زیر در سرزمین حبشه به دنیا آمدند:

  • عبدالله بن جعفر فرزند جعفر طیار
  • محمد بن ابی حذیفه
  • سعید بن خالد بن سعید
  • زینب بنت ابی سلمه
  • عبدالله بن مطلب بن ازهر
  • موسی بن حارث بن خالد
  • عایشه بنت حارث بن خالد
  • فاطمه بنت حارث بن خالد
  • زینب بنت حارث بن خالد.[۳۸]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش،ج۱، ص۳۹۵.
  2. طبری، تاریخ طبری،ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۷۳.
  3. طبری، تاریخ طبری، مؤسسه اعلمی، ج۲، ص۷۱.
  4. طبری، تاریخ طبری،ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۷۳.
  5. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش،ج۱، ص۳۸۶.
  6. طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش،ج۳، ص۸۸۲.
  7. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش،ج۲، ص۶۵۴.
  8. بیهقی، دلائل النبوة، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، دو جلد، ۱۳۶۱ش،ج۲، ص۴۹.
  9. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۵.
  10. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۵.
  11. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۵.
  12. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۵.
  13. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۶.
  14. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۶.
  15. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۶.
  16. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۹۶.
  17. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۹۱.
  18. بیهقی، دلائل النبوة، ۱۳۶۱ش، ج۲، ص۴۹.
  19. ابن‌هشام، زندگانی محمد(ص)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۲۱۳.
  20. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۹۶۰م، ج۴، ص۱۷۹۳، ابن اثیر، اسد الغابه، ۱۲۸۰ق، ج۵، ص۵۶۷.
  21. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۶۵۵.
  22. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۹۲.
  23. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۴، ص۱۲۸۹؛ مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۲۶.
  24. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۲۸.
  25. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۹۰.
  26. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۹۵.
  27. ابن‌هشام، السیرة النبویة، ۱۹۳۶م، ج۱، ص۳۵۰.
  28. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۷۳.
  29. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش،ج۱، ص۳۹۵.
  30. طبری، تاریخ طبری،ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۸۷۸.
  31. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۶۵۵.
  32. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۳۸.
  33. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۳۸.
  34. مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۰۶.
  35. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۳۸.
  36. ابن‌خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۳۸.
  37. ابن‌هشام، زندگانی محمد(ص)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۴۴.
  38. ابن‌هشام، زندگانی محمد(ص)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۴۵.

منابع

  • ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابة فی معرفة الصحابة، قاهره، بی‌نا، ۱۲۸۰ق.
  • ابن‌خلدون، العبر تاریخ، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  • ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، بی‌نا، ۱۳۸۰ق /۱۹۶۰م.
  • ابن‌هشام، عبدالملک، زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، انتشارات کتابچی، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
  • ابن‌هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، عبدالحفیظ شلبی، قاهره، بی‌جا، ۱۹۳۶م.
  • بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوة، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، دو جلد، ۱۳۶۱ش.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، نشر اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
  • مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، نشر آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • یعقوبی، احمد ابی یقعوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.