پرش به محتوا

مسیلمه کذاب: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
Rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
,dvhda
جز تمیزکاری
خط ۲۸: خط ۲۸:


== نام، نسب و لقب==
== نام، نسب و لقب==
مسیلمه از قوم بنی‌حنیفه قبیله‌ای در [[یمامه]] بود. نام او مسیلمه بن ثمامه بن کبیر بن حبیب حنفی وائلی<ref>زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶.</ref> و کنیه‌اش أبوثمامه است.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶.</ref> رحمان لقب داشت و در [[دوران جاهلیت]] به رحمان یمامه شناخته می‌شد.<ref>زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۰۹.</ref> او در [[سنة الوفود]] (۹ق)، همراه بزرگان طایفه خود از یمامه به [[مدینه]] رفت. در مورد ملاقات آن‌ها با [[پیامبر اسلام]] دو نقل وجود دارد:
مسیلمه از قوم بنی‌حنیفه قبیله‌ای در [[یمامه]] بود. نام او مسیلمه بن ثمامه بن کبیر بن حبیب حنفی وائلی<ref>زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶.</ref> و کنیه‌اش أبوثمامه است.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶.</ref> رحمان لقب داشت و در [[دوران جاهلیت]] به رحمان یمامه شناخته می‌شد.<ref>زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۰۹.</ref> او در [[سنة الوفود]] ([[سال ۹ هجری قمری|۹ق]])، همراه بزرگان طایفه خود از یمامه به [[مدینه]] رفت. در مورد ملاقات آن‌ها با [[پیامبر اسلام]] دو نقل وجود دارد:


* مسیلمه با همراهانش به ملاقات پیامبر رفت. او می‌گفت: اگر محمد مرا جانشین خود قرار دهد، از او تبعیت می‌کنم. پیامبر که تکه‌ای از شاخه نخل در دست داشت فرمود: «اگر چیزی که در دست من است را درخواست کنی، به تو نخواهم داد، در کار خود با آنچه خدا برایت در نظر گرفته دشمنی مکن و اگر رويگردان شوى خداوند دنباله‌ات را خواهد بريد».<ref>بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۰۳.</ref>
* مسیلمه با همراهانش به ملاقات پیامبر رفت. او می‌گفت: اگر محمد مرا جانشین خود قرار دهد، از او تبعیت می‌کنم. پیامبر که تکه‌ای از شاخه نخل در دست داشت فرمود: «اگر چیزی که در دست من است را درخواست کنی، به تو نخواهم داد، در کار خود با آنچه خدا برایت در نظر گرفته دشمنی مکن و اگر رويگردان شوى خداوند دنباله‌ات را خواهد بريد».<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۰۳.</ref>


* مسیلمه در مدینه نگهبان بارهای همراهان بود و نزد پیامبر(ص) نرفت.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶.</ref> آنان پس از اظهار اسلام آوردن به پیامبر گفتند که ما یکی از همراهان خود را مراقب بارها نهاده‌ایم. پیامبر دستور داد هر چه به نمایندگان می‌دهند به مسلمه نیز بدهند.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶-۵۷۷.</ref>
* مسیلمه در مدینه نگهبان بارهای همراهان بود و نزد پیامبر(ص) نرفت.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶.</ref> آنان پس از اظهار اسلام آوردن به پیامبر گفتند که ما یکی از همراهان خود را مراقب بارها نهاده‌ایم. پیامبر دستور داد هر چه به نمایندگان می‌دهند به مسلمه نیز بدهند.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶-۵۷۷.</ref>

نسخهٔ ‏۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۲۶

مسیلمه کذاب
مشخصات فردی
نام کاملمُسَیلَمة بن ثُمامَة حَنَفی وائِلی
کنیهابوثمامه
لقبمسیلمه کذّاب
محل زندگییمامه
نسب/قبیلهبنی‌حنیفه
مشخصات دینی
زمان اسلام آوردنسنه الوفود
دلیل شهرتادعای پیامبری
دیگر فعالیت‌هابه شهادت رساندن حبیب بن زید بن عاصم


مُسَیلَمة بن ثُمامَة حَنَفی وائِلی معروف به مسیلمۀ كَذَّاب (کشته‌شده در ۱۲ق)، در ۱۰ق ادعای پیامبری کرد. و در سال ۱۲ق در نبرد با سپاه خالد بن ولید در جنگ یمامه کشته شد.

مسیلمه پیامبریِ حضرت محمد(ص) را می‌پذیرفت و مدعی بود در نبوت با او شریک است. او زنا و شراب را بر پیروان خود حلال کرد و نماز را از آنان برداشت. همچنین می‌خواست برخی از معجزات پیامبر (ص) را تکرار کند اما کارهایش واژگونه می‌شد.

نام، نسب و لقب

مسیلمه از قوم بنی‌حنیفه قبیله‌ای در یمامه بود. نام او مسیلمه بن ثمامه بن کبیر بن حبیب حنفی وائلی[۱] و کنیه‌اش أبوثمامه است.[۲] رحمان لقب داشت و در دوران جاهلیت به رحمان یمامه شناخته می‌شد.[۳] او در سنة الوفود (۹ق)، همراه بزرگان طایفه خود از یمامه به مدینه رفت. در مورد ملاقات آن‌ها با پیامبر اسلام دو نقل وجود دارد:

  • مسیلمه با همراهانش به ملاقات پیامبر رفت. او می‌گفت: اگر محمد مرا جانشین خود قرار دهد، از او تبعیت می‌کنم. پیامبر که تکه‌ای از شاخه نخل در دست داشت فرمود: «اگر چیزی که در دست من است را درخواست کنی، به تو نخواهم داد، در کار خود با آنچه خدا برایت در نظر گرفته دشمنی مکن و اگر رويگردان شوى خداوند دنباله‌ات را خواهد بريد».[۴]
  • مسیلمه در مدینه نگهبان بارهای همراهان بود و نزد پیامبر(ص) نرفت.[۵] آنان پس از اظهار اسلام آوردن به پیامبر گفتند که ما یکی از همراهان خود را مراقب بارها نهاده‌ایم. پیامبر دستور داد هر چه به نمایندگان می‌دهند به مسلمه نیز بدهند.[۶]

او پس از بازگشت به وطن ادعای پیامبری کرد[۷] و رسول خدا(ص) او را مسیلمه کذاب خواند.[۸] اسم او را هارون و مسلمه نیز گفته‌اند. گفته شده، نام او مسلمه بوده و پس از ادعای نبوت مسلمانان به جهت تحقیر او را مسیلمه (مسلمان کوچک)می‌خواندند.[۹]

ادعای پیامبری

مسیلمه در سال یازدهم قمری در نامه‌ای به پیامبر اکرم(ص)، مدعی شد که در نبوت با آن حضرت شریک است. رسول خدا(ص) در پاسخ او را مسیلمه کذّاب خواند.[۱۰] و حبیب بن زید بن عاصم را به سوی وی فرستاد، اما چون حبیب پیامبری مسیلمه را تأیید نکرد، مسیلمه او را به شهادت رساند.[۱۱] پس از درگذشت پیامبر اکرم(ص) زمینه برای مسیلمه فراهم شد و عده‌ای را در اطراف خویش جمع کرد و به تقلید از قرآن، کلماتی با نثر مسجع می‌ساخت و بر آنان عرضه می‌کرد.[۱۲] مسیلمه با سجاح دختر حارث تمیمی که او نیز ادعای نبوت کرده بود، ازدواج کرد.[۱۳] و مهریه او را بخشودگی نماز صبح و عشاء برای پیروانشان قرار داد.[۱۴]

او شراب و زنا را برای پیروان خود حلال کرد و نماز را از آنان برداشت اما به نبوت پیامبر اسلام گواهی می‌داد.[۱۵]

معجزات واژگونه

بر پایه برخی گزارش‌ها مسیلمه می‌خواست برخی از معجزات پیامبر(ص) را تکرار کند اما کارهایش واٰژگونه می‌شد. او آب دهان خود را در چاهی انداخت آب آن خشک شد. کودکی را نزدش بردند تا برایش دعا کند چون دست بر سرش کشید کچل شد، آب وضویش را در باغی ریختند دیگر آنجا گیاه نرویید، دست بر چشم کسی کشید نابینا شد.[۱۶]

درگذشت

در سال ۱۲ق[۱۷] ابوبکر سپاهی به فرماندهی خالد بن ولید راهی یمامه کرد،[۱۸] خالد در عقرباء، با مسیلمه و یارانش جنگید. مسیلمه در ربیع الثانی سال ۱۲ق کشته شد.[۱۹] در کشتن او وحشی بن حرب (قاتل حمزهعبدالله بن زید بن عاصم و ابودجانه نقش داشتند.[۲۰] البته هریک از وَحشی بن حرب[۲۱] و عبدالله بن زید بن عاصم[۲۲] به تنهایی نیز قاتل وی معرفی شده‌اند.

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منابع

  • ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
  • ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
  • ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
  • ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: علی محمدالبجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
  • ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
  • ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، تحقیق: مصطفی سقا و ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شبلی، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
  • بخاری، محمد بن إسماعيل، صحيح البخاری، محقق الناصر، محمد زهير بن ناصر، دمشق، دار طوق النجاة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، بیروت، دار و مکتبة الهلال، ۱۹۸۸م.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمدأبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
  • زرکلی، خیرالدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.
  • یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
  1. زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶.
  2. ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶.
  3. زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶؛ بلاذری، فتوح البلدان، ۱۹۸۸م، ص۱۰۹.
  4. بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۰۳.
  5. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶.
  6. ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶-۵۷۷.
  7. زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶.
  8. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۴۶.
  9. زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶
  10. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۴۶
  11. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۲۰؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۴۴۳.
  12. زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶.
  13. ابن حجر، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۳۴۴.
  14. ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۲.
  15. ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۷.
  16. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۳۲۷.
  17. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۴.
  18. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۴۲۹.
  19. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۳۱.
  20. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۹۶
  21. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۶۶۲.
  22. ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۴۷.