ازدواج اُمّکُلْثوم دختر امام علی(ع) با عُمَر بْن خَطّاب رخدادی تاریخی است که در وقوع، چگونگی و انگیزهٔ آن میان شیعیان و اهل سنت اختلاف است. برخی از اهل سنت با تأکید بر وقوع این ازدواج، آن را شاهدی بر عدم اختلاف بین امام علی(ع) و عمر بن خطاب دانستهاند. تعدادی از منابع شیعه، اصل وقوع ازدواج را رد میکنند و نقلها را غیرمعتبر میدانند، اما دیگر منابع شیعه، با پذیرش این رخداد، آن را از سر اجبار میدانند و ادعای عدم اختلاف میان امام علی و عمر بن خطاب را رد میکنند. دربارهٔ این ازدواج، کتابهای زیادی نوشته شده است.
علت اهمیت
ام کلثوم چهارمین فرزند امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) است. برخی از منابع، از ازدواج او با عمر بن خطاب، خلیفه دوم، سخن گفتهاند.
علت اهمیت این ازدواج در منابع شیعه و سنی، نتیجهای است که عدهای از عالمان اهل سنت از این ازدواج میگیرند. آنان وقوع این ازدواج را شاهدی بر عدم وجود اختلاف میان امام علی(ع) و عمر بن خطاب پس از واقعه سقیفه دانستهاند و اثبات این ازدواج را به معنای نفی غصب خلافت و نفی شهادت حضرت زهرا میدانند.[۱]
در مقابل، بعضی از عالمان شیعه پاسخ دادهاند که حتی در صورت اثبات وقوع این ازدواج، این حادثه بدون رضایت امام علی(ع) و ناشی از اجبار بوده است.[۲] روایاتی نیز در منابع حدیثی شیعه در تأیید این مدعا وجود دارد.[۳]
انگیزه ازدواج
بنابر نقلی که عمر گفته است آنچه او را به این ازدواج راغب میسازد، لذت و کامجویی نیست؛ بلکه روایتی است که از پیامبر اکرم(ص) شنیده که فرمود: در روز قیامت همه نَسَبها و سببها قطع میشود مگر پیوند نسبی و سببی من.[۴]
در منابع شیعی نیز این روایت از امام رضا(ع) نقل شده است.[۵] اما در پاسخ به این مطلب گفته شده که «بر فرض صحت این روایت که عمر و اهل سنت به آن استناد کردهاند، شرط است که رسول خدا(ص) از وی راضی باشد وگرنه دیگر خویشان پیامبر نظیر ابوجهل نیز در قیامت در امان خواهند بود».[۶] از جهت دیگر عمر پیش از آن، دختر خویش حفصه را به عقد پیامبر(ص) در آورده بود و پیوند سببی حاصل شده بود.
دیدگاهها در مورد ازدواج ام کلثوم
نظریه اول: وقوع ازدواج
دلیل اول: در بسیاری از منابع تاریخی تصریح شده عمربن خطاب، امکلثوم دختر حضرت علی(ع) را از آن حضرت خواستگاری و با او ازدواج کرد[۷] و مبلغ ده هزار دینار[۸] یا چهل هزار درهم را مهریه او قرار داد.[۹] با اینکه حضرت علی(ع) با این وصلت مخالفت کرد، اما عمر بر خواسته خود اصرار کرد و آن حضرت را مجبور به پذیرش این ازدواج نمود.[۱۰] در برخی منابع گزارش شده است: هنگامی کهام کلثوم نزد عمر بود، ابن خطاب دست بر ساق پای امکلثوم زد و آن را برهنه کرد. ام کلثوم گفت: اگر خلیفه نبودی چشمت را کور میکردم و دماغت را میشکستم. سپس ام کلثوم نزد پدر بازگشت و از عمل عمر شکایت کرد و گفت: مرا نزد پیرمرد بدی فرستادی.[۱۱] سبط ابن جوزی درباره این عمل عمر میگوید: به خدا قسم چنین چیزی قبیح است حتی اگر او کنیز بود؛ عمر حق نداشت این کار را انجام دهد چرا که به اجماع مسلمین دست زدن به زن نامحرم جایز نیست.[۱۲]
دلیل دوم: ثمره ازدواج ام کثلوم با عمر فرزندی بنام زید بود.[۱۳]
دلیل سوم: در منابع روایی و فقهی شیعه نیز این گزارش مورد تایید قرار گرفته است. کلینی(۳۲۹ق) از محدثان بزرگ ذیل باب«تزویج ام کلثوم» دو روایت را در مورد صحت این ازدواج نقل کرده[۱۴] که سند هر دو روایت صحیح است.[۱۵] در منابع معتبر دیگر نیز روایاتی در مورد مکان عده نگه داشتن زنی که شوهرش از دنیا رفته با استناد به رفتار حضرت علی(ع) به امکلثوم بعد از آنکه شوهرش عمربن خطاب از دنیا رفت به نقل از امام صادق(ع) نیز نقل شده[۱۶] و سند این روایت صحیح است.[۱۷]
محمدتقی شوشتری نیز در کتاب رجال خود، بعد از بیان مطالبی پیرامون وقوع این ازدواج تصریح دارد:«فرد محقق این مطلب را انکار نمیکند، زیرا اخبار ما در تزویج عمر با ام کلثوم متواتر است، تا چه رسد که این حادثه در اخبار عامه نیز نقل و مورد اتفاق سیرهنویسان است».[۱۸]
دلیل چهارم: در منابع متعدد شیعه و اهل سنت تصریح شده است: ام کلثوم و فرزندش عمر بن خطاب در یک روز و یک ساعت از دنیا رفتند[۱۹] و در تشییع جنازه آنها افرادی چون امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، عبداللهبن عمر و عبدالله بن عباس شرکت داشتند.[۲۰] و در مورد اینکه چه کسی بر ام کلثوم و فرزندش زید نماز خوانده نام افرادی چون سعیدبن عاص[۲۱] یا عبدالله بن عمر[۲۲] و یا مروان بن حکم که امیر مدینه بود گزارش شده است.[۲۳] از امام حسین(ع) نیز نقل شده است: اگر سنت نبود که امیر بر میت نماز گزارد، اجازه نمیدادم مروان بر امکلثوم نماز بخواند.[۲۴]
ازدواج از روی اجبار
گروهی از عالمان شیعه، با استناد به روایات موجود در این زمینه، وقوع ازدواج را تأیید ولی آن را از سر اجبار و اکراه دانستهاند. سید مرتضی میگوید امام علی(ع) از روی ناچاری و تقیه و با وساطت عباس عموی خود، این ازدواج را پذیرفته است. او در پاسخ به سؤال درباره ازدواج عمر با امکلثوم میگوید که این ازدواج از روی اختیار و رغبت امام(ع) نبود، بلکه پس از تکرار درخواست و زورگویی که نزدیک بود به درگیری بیانجامد صورت گرفت.[۲۵] روایاتی نیز در این باره وجود دارد. برای مثال از امام صادق(ع) درباره ازدواج امکلثوم با عُمَر سؤال شد و امام(ع) فرمود: او دختری است که از ما غصب شد.[۲۶]
همچنین در کتاب کافی آمده است: امیرمؤمنان(ع) خواستگاری عُمر را نپذیرفت و به او فرمود: او دختر بچهای بیش نیست. عمر نزد عباس بن عبدالمطلب، عموی علی(ع) رفت و تهدید کرد که به خدا چاه زمزم را ویران میکنم، برای شما کرامتی نمیگذارم و شاهد میآورم که علی دزدی کرده و دست راستش را قطع میکنم. عباس، جریان را برای امام(ع) نقل کرد و از او خواست امر را به وی واگذارد و علی(ع) هم پذیرفت.[۲۷]
نظریه دوم: ازدواج عمر با جنی در هیئت امکلثوم
قطب راوندی(۵۷۳ق) کسی است که داستان ازدواج عمر با جنی در هیئت امکلثوم را در باب شانزدهم، فی نوادر المعجزات، حدیث۳۹ نقل کرده است. عمربن أذینه روایت کرد: شخصی به امام صادق(ع) گفت: اهل سنت این گونه علیه ما احتجاج میکنند: «امیرالمؤمنین(ع) دختر خود امکلثوم را به ازدواج فلانی درآورد. امام فرمود: آیا شما این مطلب را قبول کردید؟ کسانی که این باور را داشته باشند، به راه راست و رشد هدایت نشدهاند. دروغ گفتند، امر چنین نبود؛ فلانی امکلثوم را از علی خواستگاری کرد، اما آن حضرت از قبول آن سر باز زد؛ پس عمر به عباس گفت: به خدا اگر قبول نکند، مقام سقایت و زمزم را از تو میگیرم. عباس نزد علی(ع) رفت و بر این کار اصرار کرد، اما حضرت علی(ع) سرباز زد. در این هنگام أمیرالمؤمنین(ع) زن یهودی که نامش سحیقهبنت جریریه بود را به سوی یکی از جنّیهای اهل نجران فرستاد و آن حضرت به آن جنّی دستور داد به شکل ام کلثوم درآید، از آن سو، مردم دیگر توان دیدن ام کلثوم دختر علی(ع) را با چشم نداشتند. سپس حضرت علی، جنِ در شکل ام کلثوم را نزد عمر فرستاد. آن جن نزد عمر ماند تا اینکه جنّ روزی کاری انجام داد که عمر را به شک انداخت و گفت: در زمین خانوادهای جادوگرتر از بنی هاشم نیست؛ سپس عمر خواست این مطلب را برای مردم آشکار نماید که کشته شد و آن جنّ مالک میراث عمر شد و به سوی نجران باز گشت. در این هنگام امیرالمؤمنین(ع) ام کلثوم را ظاهر کرد.[۲۸]
مجلسی نیز ضمن نقل و پذیرفتن این گزارش، تصریح کرده: نباید برای مخالفین این روایت نقل و به آن احتجاج شود، همچنین برای شیعیان نباید نقل شود، زیرا عقول شیعیان چون از درک این مطلب عاجز هستند،گرفتار غلو میشوند.[۲۹] و برخی دیگر هیچ منافاتی بین روایاتی که بر ازدواج عمر با ام کلثوم در منابع کهن شیعه نقل شده با این گزارش قطب راوندی که عمر با جنی در قالب ام کلثوم ازدواج کرده نمیبینند.[۳۰]
اما این گزارش از لحاظ سند بیاعتبار و قابلیت استناد را ندارد، زیرا در سندی که قطب راوندی نقل کرده است افراد مجهولی چون جدعان بن نصر،[۳۱] محمد بن مسعده،[۳۲] محمد بن حمویه[۳۳] و ابوعبدالله زبینی وجود دارند که همه مجهول و در منابع رجالی نامی از آنها ذکر نشده است.
نظریه سوم: ازدواج با ام کلثوم دختر ابوبکر
عدهای احتمال دادهاند، ام کلثومی که با عمر ازدواج کرده دختر ابوبکر بوده نه حضرت علی(ع). نووی یکی از علمای اهل سنت در کتاب تهذیب الاسماء نیز این احتمال را پذیرفته است.[۳۴] آیت الله مرعشی نجفی در پاورقی احقاق الحق ضمن تأیید این نظریه، ام کلثوم را دختر اسماء بنت عمیس از ابابکر میداند که پس از مرگ ابابکر چون اسماء به ازدواج حضرت علی(ع) درآمد، این دختر را نیز به خانه امام برد و عمر با این دختر ازدواج کرد. از آنجا که وی دختر خوانده حضرت علی محسوب میشود، تعدادی به اشتباه، ازدواج ام کلثوم دختر ابابکر را به نام ام کلثوم دختر حضرت علی(ع) در تاریخ ثبت کردند.[۳۵]
نظریه چهارم: عدم وقوع ازدواج
در مقابل نظریه اول، برخی از عالمان شیعه، اصل ماجرا را انکار کردهاند. شیخ مفید در این باره میگوید: حدیث وارده در باب تزویج ام کلثوم ثابت نیست و زبیر بن بکار که آن را روایت کرده، فردی متهم و دشمن امیرمؤمنان(ع) بوده است.[۳۶] شیخ مفید در کتاب دیگر خویش، این مسأله را پذیرفته و از آن خبر داده است.[۳۷]
ابن شهرآشوب از قول ابومحمد نوبختی میگوید: عقد صورت گرفت اما ام کلثوم کوچک بود. وی صبر کرد تا بزرگ شود ولی عُمَر قبل از وقوع زفاف مُرد.[۳۸]
ذبیحالله محلاتی هم اینگونه مینویسد که با اندکی تأمل به یقین درمییابیم که اصلاً چنین واقعه و ازدواجی صورت نپذیرفته است.[۳۹] بعضی از معاصران هم در پرداختن به این ماجرا، مستندات خویش را در عدم وقوع این ازدواج ذکر کردهاند.[۴۰]
آیت الله ناصر مکارم شیرازی اسلام پژوه و از مراجع تقلید ضمن نقل چهار نظر درباره اين ازدواج که عبارتند از: (۱- حضرت دخترى به نام امّ کلثوم نداشت. ۲- دخترى به اين نام داشت، ولى با خليفه دوم ازدواج نکرد.۳- ازدواج کرد، ولى به عروسى منتهى نشد. ۴- ازدواج به صورت کامل انجام شد ولى طبق نظر جمعى، تحت فشار و اجبار بود) اصل ازدواج و اسناد روایاتش را مورد ترديد قرار مىدهد، و با فرض صحّت ماجرا، آن را نشانه محبّت ميان اميرمؤمنان على(عليه السلام) و خليفه دوم ندانسته است؛ و رضایت اميرمؤمنان على(عليه السلام) و خويشتن دارى و بردبارى مولاى متقيان على(عليه السلام) در برابر تندخويى و تهديدات خليفه را براى مصلحتى مهم تر و براى جلوگيرى از نزاع داخلى و تضعيف کيان اسلام، دانسته است و یادآور شده که در حقيقت داستان اين ازدواج، برگ ديگرى از دفتر قطور مظلوميت على(عليه السلام) است.[۴۱] آقا بزرگ تهرانی کتابهایی را که در ردّ این ازدواج نوشته شده نام میبرد:
- «افحام الاعداء و الخُصوم فی نفی عقد ام کلثوم» تألیف ناصر حسین بن امیر حامد حسین.[۴۲]
- «تزویج ام کلثوم بنت امیرالمؤمنین و انکارُ وُقوعه (اثبات عدمه)» اثر شیخ محمدجواد بلاغی.[۴۳]
- «ردّ الخوارج فی جواب ردّ الشیعه» که به زبان اردو و در لاهور چاپ شده است.[۴۴]
- «رسالة فی تزویج عمر لِاُمّ کلثوم بنت علی(ع)» نوشته شیخ سلیمان بن عبدالله ماحوزی که وی در این رساله مانند شیخ مفید و ابن شهرآشوب ازدواج را رد کرده است.[۴۵]
- «العجالة المفحمة فی ابطال روایه نکاح ام کلثوم» از سید مصطفی دلدار علی النقوی.[۴۶]
- «قول محتوم فی عقد ام کلثوم» اثر سید کرامت علی هندی.[۴۷]
- «کنز مکتوم فی حل عقد ام کلثوم» نوشته سید علی اظهر الهندی.[۴۸]
از عالمان معاصر هم کتابهایی با عناوین «تزویج ام کلثوم من عمر» و «فی خبر تزویج ام کلثوم من عمر» تألیف سید علی میلانی در شرح و تحلیل این جریان چاپ شده است.[۴۹]
تاثیر ازدواج ام کلثوم در فتاوای فقهای شیعه
کیفیت و محل عده وفات نگاه داشتن ام کلثوم، درگذشت همزمان ام کلثوم و فرزندش به نام زید بن عمر در دو باب نماز میت و ارث باعث صدور فتاوایی از سوی فقها شده است.[۵۰]
استدلال فقها به عملکرد حضرت علی(ع) بعد از مرگ عمر
در منابع معتبر شیعی روایت صحیح[۵۱] دیگری در مورد مکان عده نگه داشتن زنی که شوهرش از دنیا رفته اینگونه نقل شده است: سلیمان بن خالد از امام صادق(ع) در مورد زنی که شوهرش از دنیا رفته سوال کرد: آیا این زن باید در خانۀ خود بماند تا عدهاش تمام شود، یا هر کجا خواست میتواند برود؟ آن حضرت فرمود: زن هر کجا خواست میتواند عده نگه دارد. وقتی عمر از دنیا رفت، حضرت علی(ع) دختر خود ام کلثوم را به خانهاش برد.[۵۲] و برخی از فقهای بزرگ با استناد به این روایت، درصدد استخراج حکم فقهی برآمدهاند.[۵۳]
استدلال فقها به مرگ ام کلثوم و فرزندش در باب ارث
شماری از فقهای شیعه همچون شیخ طوسی(۴۶۰ق) شهید ثانی(۹۶۵ق)، محقق اردبیلی(۹۹۳ق)، محقق سبزواری(۱۰۹۰ق)، حر عاملی(۱۱۰۴ق)، صاحب جواهر(۱۲۶۶ق)[۵۴] و نیز برخی از بزرگان اهل سنت مانند إبن أبی حاتم رازی(۳۲۷ق)، دارقطنی(۳۸۵ق) و حاکم نیشابوری(۴۰۵ق) ذیل یکی از مسائل ارث، تصریح دارند: ام کلثوم و زیدبن عمر در یک ساعت از دنیا رفتند و چون مشخص نبود کدام زودتر از دیگری از دنیا رفتند، این بحث مطرح میشود که کدام یک از دیگری ارث میبرند؟ در اینباره امام صادق(ع) فرمود:«هیچ کدام از دیگری ارث نمیبرند».[۵۵]
استدلال فقها به مرگ ام کلثوم و فرزندش در باب نماز میت
برخی از فقها بزرگ همچون بخاری (۲۵۶ق)، دارقطنی (۳۸۵ق)، بیهقی (۴۵۸ق)، شیخ طوسی (۴۶۰ق)، طبرسی (۵۴۸ق)، علامه حلی (۷۲۶ق)، فاضل هندی (۱۱۳۷ق) ذیل مسئله چگونگی نماز بر چند میت مثلا یک مرد، کودک، خنثی و زن، این بحث را طرح کردند که آیا باید بر هر کدام یک نماز مستقل خواند یا آنکه میتوان بر آنها یک نماز میت خواند؟ از جمله ادله مورد إستناد فقها برای جواز یک نماز خواندن بر چند میت، استناد به داستان تشییع جنازه و نماز گزاردن بر ام کلثوم بنت علی و فرزندش زیدبن عمر است.[۵۶]
کتابشناسی
در نقد نظریه این ازدواج چندین کتاب چاپ شده که برخی از آنها عبارت است از:
- معمای ازدواج عمر با حضرت ام کلثوم، سیدعلی شهرستانی، قم، انتشارات یوسف فاطمه، ۱۳۸۷ش.
- ازدواج امکلثوم افسانه یا حقیقت؟، علیاکبر مهدیپور، قم، رسالت، ۱۳۸۷ش.
- داستان زندگی و ازدواج امکلثوم و مظلومیت امام علی(ع)، محمدحسین اجرایی، قم، پارسایان، ۱۳۸۸ش.
- خبر تزویج ام کلثوم من عمر، سیدعلی حسینی میلانی، قم، مرکز الحقائق الاسلامیه، ۱۳۸۸ش.
سلیمان بن عبدالله ماحوزی نیز، رسالة فی تزویج عمر لِاُمّ کلثوم بنت علی(ع) را در این موضوع نگاشته است.[۵۷]
پانویس
- ↑ در این باره، ر.ک ازدواج ام کلثوم با عمر و علت ازدواج ام کلثوم با عمر
- ↑ سید مرتضی، رسائل، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۱۴۹.
- ↑ کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.
- ↑ بیهقی، سنن بیهقی، ج۷، ص۶۴؛ صنعانی، المصنف، ج۶، ص۱۶۴.
- ↑ عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۱۴ق، ج۲۰، ص۳۸.
- ↑ غروی نائینی، محدثات شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۲.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۹. زبیری، نسب قریش، دار المعارف، ص۲۵؛ طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۳، ص۲۶۹ و ۲۷۰؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۳۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴۹ و ۱۵۰.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۳، ص۲۷۰؛ طبری، ذخائر العقبی،۱۳۵۶ق، ص۱۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۵.ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۳۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۱، ص۲۶۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۶۳.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۴۶۴؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۵۰۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۵.
- ↑ ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ص۳۲۱.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، موسسة الاعلمی، ج۳، ص۲۷۰؛ طبری، ذخائر العقبی، ۱۳۵۶ق، ص۱۷۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۹۵۵؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۳۷؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۱، ص۲۶۳.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.
- ↑ تبریزی، الانوار الالهیة، ۱۴۲۲ق، ص۱۲۳؛ میلانی، محاضرات فی الاعتقادات، ۱۴۲۱ق، ج۲، ص۶۵۹.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۱۵ و ۱۱۶؛ شیخ طوسی، الاستبصار، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۳۵۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۱۶۱.
- ↑ عاملی، نهایة المرام، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۱؛ مجلسی، روضة المتقین، بنیاد فرهنگ اسلامی، ج۹، ص۸۹؛ خوانساری، جامع المدارک، ۱۴۰۵، ج۴، ص۵۶۱؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۴ق، ج۲۳، ص۶۵.
- ↑ تستری، قاموس الرجال، ۱۴۲۸ق، ج۱۲، ص۲۱۶.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۳۶۵ش، ج۹، ص۳۶۲ و ۳۶۳. نسائی، السّنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۶۴۱؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، دار المعرفة، ج۴، ص۳۴۵ و ۳۴۶؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۳۷۰؛ دارقطنی، سنن الدارقطنی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۰ و ۴۵؛ بلاذری، أنساب الأشراف، دار الفکر، ج۲، ص۱۹۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۶، ص۳۱۴.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۱۲۸؛ ر. ک: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۹۵۵؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۸، ص۳۸۲.
- ↑ نسائی، السّنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۶۴۱؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۷.
- ↑ ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۹۵۵.
- ↑ ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۹۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۹۵۵.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۲۷۹.
- ↑ علمالهدی، رسائل، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۴۹.
- ↑ کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.
- ↑ کلینی، کافی، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۴۶.
- ↑ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۸۲۵ و ۸۲۶.
- ↑ ر. ک: مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۱۰۶ و ۱۰۷؛ مجلسی، ملاذ الاخیار، ۱۴۰۷ق، ج۱۳، ص۳۱۱ و ۳۱۲؛ مجلسی، مرآة العقول، ۱۴۰۸ق، ج۲۰، ص۴۲ و ۴۳.
- ↑ خواجوئی، الرسائل الفقهیه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۱۰۸؛ ابن احمد، اللمعة البیضاء، ۱۴۱۸ق، ص۲۸۲.
- ↑ کلباسی، سماء المقال، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۳۰۰
- ↑ جواهری، المفید من معجم رجال الحدیث، ۱۴۲۴ق، ص۵۷۷؛ نمازی، مستدرکات علم رجال، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۳۲۲.
- ↑ جواهری، المفید من معجم رجال الحدیث، ۱۴۲۴ق، ص۵۲۳؛ نمازی، مستدرکات علم رجال، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۷۶.
- ↑ نووی، تهذیب الاسماء ۱۹۹۶ﻡ، ج ۲، ص۶۳۰، ش۱۲۲۴.
- ↑ شوشتری، احقاق الحق، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۹۰.
- ↑ مفید، المسائل السرویه، ۱۴۱۴ق، ص۸۶ و ۸۷.
- ↑ مفید، المسائل العکبریه، ۱۴۱۴ق، ص۶۰.
- ↑ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۱۸۹.
- ↑ محلاتی، ریاحین الشریعه، ۱۳۶۸ش، ج۳، ص۲۴۵.
- ↑ انصاری زنجانی، الموسوعة الکبری، ۱۴۲۸ق، ج۷، ص۳۴۰- ۳۵۴.
- ↑ https://makarem.ir/maaref/fa/search/advanced
- ↑ تهرانی، الذریعه، ج۲، ص۲۵۷.
- ↑ تهرانی، الذریعه، ج۴، ص۱۷۲. ج۱۱، ص۱۴۶.
- ↑ تهرانی، الذریعه، ج۱۰، ص۱۷۵.
- ↑ تهرانی، الذریعه، ج۱۱، ص۱۴۶.
- ↑ تهرانی، الذریعه، ج۱۵، ص۲۲۳.
- ↑ تهرانی، الذریعه، ج۱۷، ص۲۱۴.
- ↑ تهرانی، الذریعه، ج۱۸، ص۱۶۸.
- ↑ ازدواج ام کلثوم با عمر، پایگاه سیدعلی حسینی میلانی.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۳۶۵ش، ج۹، ص۳۶۲ و ۳۶۳؛ نسائی، السّنن الکبری، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۶۴۱؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، دار المعرفة، ج۴، ص۳۴۵ و ۳۴۶؛ مقریزی، إمتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۳۷۰؛ دارقطنی، سنن الدارقطنی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۰ و ۴۵؛ بلاذری، أنساب الأشراف، دار الفکر، ج۲، ص۱۹۰؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۴ق، ج۲۶، ص۳۱۴.
- ↑ عاملی، نهایة المرام، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۱. مجلسی، روضة المتقین، بنیاد فرهنگ اسلامی، ج۹، ص۸۹؛ خوانساری، جامع المدارک، ۱۴۰۵، ج۴، ص۵۶۱.روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۴ق، ج۲۳، ص۶۵.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۱۱۵ و ۱۱۶؛ شیخ طوسی، الاستبصار، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۳۵۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۱۶۱.
- ↑ شیخ طوسی، الاستبصار، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۳۵۲؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۳۶۵ش، ج۸، ص۱۶۱؛ عاملی، نهایة المرام، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۲۱؛ خوانساری، جامع المدارک، ۱۴۰۵، ج۴، ص۵۶۱؛ روحانی، فقه الصادق، ۱۴۱۴ق، ج۲۳، ص۶۵.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ۱۳۶۵ش، ج۹، ص۳۶۳؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ۱۴۱۸ق، ج۱۳، ص۲۷۰؛ محقق اردبیلی، مجمع الفائدة، تحقیق اشتهاردی و دیگران، ج۱۱، ص۵۳۰؛ محقق سبزواری، کفایة الأحکام، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۸۷۹؛ حر عاملی، هدایة الامة، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۳۵۳؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۶ش، ج۳۹، ص۳۰۸.
- ↑ ابن ابی حاتم رازی، الجرح و التعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۵۶۸؛ دار قطنی، سنن الدار قطنی، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، دار المعرفة، ج۴، ص۳۴۶.
- ↑ بخاری، التاریخ الصّغیر، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۲۸. دارقطنی، سنن الدار قطنی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۶؛ بیهقی، السّنن الکبری،دار الفکر، ج۴، ص۳۳؛ بیهقی، معرفة السّنن و الآثار،دار الکتب العلمیة، ج۱، ص۵۵۹. شیخ طوسی، الخلاف، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۷۲۲؛ طبرسی، المؤتلف، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۲۵۵؛ علامه حلی، مختلف الشّیعة،۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۰۸؛ علامه حلی، منتهی المطلب، چاپ سنگی، ج۷، ص۳۵۴؛ فاضل هندی، کشف اللثام، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۳۹.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۱۴۶.
منابع
- ابن ابی شیبة، عبدالله، المصنف فی الاحادیث و الآثار، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دار الفکر،۱۴۰۹ق.
- ابن احمد، محمدعلی، اللمعة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء، تحقیق: هاشم المیلانی، قم: نشر الهادی،۱۴۱۸ق.
- ابن الجوزی، سبط یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص، قم، مجمع جهانی اهلبیت، ۱۴۲۶ق.
- ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، نجف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۷۶ق.
- ابن عبدالبر، یوسفبن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
- ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
- اردبیلی، محقق، مجمع الفائده و البرهان، تحقیق: اشتهاردی و دیگران، بیجا، جامعة المدرسین، بیتا.
- آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، گردآوری احمد بن محمد حسینی، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۳ق.
- انصاری زنجانی، اسماعیل، الموسوعة الکبری عن فاطمة الزهراء، قم، دلیل ما، ۱۴۲۸ق.
- بخاری، محمد، التاریخ الصّغیر، تحقیق محمود ابراهیم، بیروت: دار المعرفة، ۱۴۰۶ق.
- بلاذری، احمد، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل و ریاض، بیروت: دارالفکر، بیتا.
- بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، بیجا، دارالفکر، بیتا.
- تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، تحقیق موسسة النشر الاسلامی، قم: النشر الاسلامی، ۱۴۲۸ق.
- جواهری، محمد، المفید من معجم رجال الحدیث، قم: مکتبة المحلاتی، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
- حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
- حر عاملی، محمد، نهایة المرام، تحقیق: مجتبی عراقی و علی پناه اشتهاردی، قم: موسسة النّشر الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
- حر عاملی، محمد، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشرعیة، تحقیق موسسة آل البیت، قم: موسسة آل البیت،۱۴۱۴ق.
- حر عاملی، محمدبن حسن، هدایة الامة إلی احکام الأئمّة،، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیة، ۱۴۱۴ق.
- حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه الی تتحصیل مسائل الشریعه، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
- خاجوئی، محمد اسماعیل، الرسائل الفقهیة ، تحقیق: مهدی رجائی، قم: دار الکتب الاسلامی،۱۴۱۱ق.
- خوانساری، احمد، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، تحقیق: علیاکبر غفاری، طهران: مکتبة الصدوق، چاپ هشتم، ۱۴۰۵ق.
- دار قطنی، علی، سنن الدارقطنی، تحقیق: مجدی بن منصور، بیروت: دار الکتب العلمیّة، ۱۴۱۷ق.
- ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ق.
- ذهبی، محمدبن احمد، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمرعبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
- رازی، عبدالرحمن، بالجرح و التعدیل، بیروت، دار احیاء التراث العربی،۱۳۷۲ق.
- راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، تحقیق موسسة الإمام المهدی، قم: موسسة الإمام المهدی، ۱۴۰۹ق.
- روحانی، محمد صادق، فقه الصّادق، قم: موسسة دار الکتب، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- زبیری، مصعب، نسب قریش، تصحیح إ. لیفی بروفنسال، بی جا: دار المعارف، بیتا.
- سبزواری، محمدباقر، کفایة الأحکام، تحقیق: مرتضی الواعظی، قم: موسسة النّشر الاسلامی، ۱۴۲۳ق.
- شهید ثانی، زین الدین، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، تحقیق: موسسة المعارف الاسلامیة، قم: موسسة المعارف الاسلامیة، ۱۴۱۸ق.
- شوشتری، قاضی نور الله المرعشی التستری، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۹ق.
- شیخ طوسی، محمد، الاستبصار، تحقیق حسن موسوی، طهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۳۶۳ش.
- شیخ طوسی، محمد، الخلاف، تحقیق جماعة من المحقیقن، قم، موسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ق.
- شیخ طوسی، محمد، تهذیب الأحکام فی شرح المقنعة للشیخ المفید، تحقیق حسن موسوی ، طهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۳۶۵ش.
- شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المسائل السرویه، تحقیق صائب عبدالحمید، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
- شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المسائل العکبریه، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
- صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، تحقیق حبیب الرّحمن الاعظمی، بی جا، المجلس العلمی، بیتا.
- طبرسی، فضل، الموتلف من المختلف بین ائمة السلف، تحقیق: جمع من الاساتذة، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیة، ۱۴۱۰ق.
- طبری، احمد، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، قاهرة: مکتبة القدسی، ۱۳۵۶ق.
- طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، بی تا.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشّیعة، تحقیق موسسة النّشر الاسلامی، قم: موسسة النّشر الاسلامی، ۱۴۱۳ق.
- علامه حلی، حسنبن یوسف، منتهی المطلب، چاپ سنگی، بی جا، بی نا، بی تا.
- علم الهدی، سید مرتضی، رسائل، قم، دارالقرآن، ۱۴۰۵ق.
- غروی نائینی، نهله، محدثات شیعه، تهران، دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۸۷ش.
- فاضل هندی، محمدبن حسن،کشف اللثام عن قواعد الأحکام، تحقیق: موسسة النّشر الاسلامی، قم: موسسة النّشر الاسلامی، ۱۴۲۲ق.
- کلباسی، ابوالهدی، سماء المقال فی علم الرّجال، تحقیق محمد حسینی قزوینی، قم، موسسة ولی العصر، ۱۴۱۹ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران،دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت: موسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرّسول، تصحیح:علی آخوندی، تهران: دار الکتب الاسلامیة، ۱۴۰۸ق.
- مجلسی، محمدباقر، ملاذ الاخیار فی فهم تهذیب الأخبار، تحقیق: مهدی رجائی، قم: مکتبة آیةالله المرعشی، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، تحقیق حسین موسوی و علی پناه اشتهاردی، بی جا، بنیاد فرهنگ اسلامی، بی تا.
- محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۸ش.
- مقریزی، احمدبن علی، امتاع الاسماع بالنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و المتاع، تحقیق محمد عبدالحمید، بیروت: دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰ق.
- میرزا جواد تبریزی، الأنوار الإلهیّة فی مسائل العقائدیة، بی جا: دارالصدیقة الشهیدة، ۱۴۲۲ق.
- میلانی، علی، ازدواج ام کلثوم با عمر، پایگاه سیدعلی حسینی میلانی.
- میلانی، علی، محاضرات فی الإعتقادات، قم: مرکز الابحاث، ۱۴۲۱ق.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الإسلام، تحقیق محمودقوچانی، طهران، دارالکتبالاسلامیة،چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- نسائی، احمدبن شعیب، السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۱ق.
- نمازی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، طهران: ابن مولف، ۱۴۱۵ق.
- نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق موسسة آل البیت، بیروت: موسسة آل البیت، چاپ دوم ۱۴۰۸ق.
- نووی، ﺃﺑﻮ ﺯﻛﺮﻳﺎ ﻣﺤﻴﻲ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﺷﺮﻑ الدمشقی، ﺗﻬﺬﻳﺐ ﺍﻷﺳﻤﺎﺀ ﻭﺍﻟﻠﻐﺎﺕ،ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻣﻜﺘﺐ ﺍﻟﺒﺤﻮﺙ ﻭﺍﻟﺪﺭﺍﺳﺎﺕ، ﺩﺍﺭ ﺍﻟﻔﻜﺮ، ﺑﻴﺮﻭﺕ، ﺍﻟﻄﺒﻌﺔﺍﻷﻭﻟﻰ، ۱۹۹۶ﻡ.
- یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، بیروت: دار صادر، بی تا.
پیوند به بیرون