صلح حدیبیه

صلح حُدَیبیه پیمانی بود که در سال ششم هجری بین پیامبر اسلام(ص) و مشرکان قریش در منطقهای نزدیک مکه به نام حدیبیه منعقد شد. پیامبر(ص) پس از رؤیایی که در آن وارد کعبه شده و سرش را تراشیده بود، همراه حدود ۱۴۰۰ تا ۱۶۰۰ مسلمان برای انجام عمره به مکه رفت، اما مشرکان قریش مانع ورودشان شدند و مسیرشان به حدیبیه تغییر یافت. در جریان اقامت در حدیبیه، ماجرای بیعت رضوان رخ داد؛ زمانی که تصور میشد یکی از فرستادگان پیامبر(ص) کشته شده و مسلمانان متعهد شدند تا پای جان از پیامبر دفاع کنند.
قریشیان برای تحت فشار قرار دادن مسلمانان، گروهی سوارهنظام فرستادند که همه به دست مسلمانان اسیر شدند، اما پیامبر دستور به آزادی آنها داد. سپس قریش با فرستادن سهل بن عمرو خواستار صلح شدند و امام علی(ع) بهعنوان کاتب صلحنامه انتخاب گردید. براساس این پیمان، جنگ بین طرفین به مدت ده سال متوقف شد، هر قبیلهای میتوانست با پیامبر یا قریش پیمان ببندد و اگر کسی بدون اجازه قبیلهاش به مدینه میرفت، باید به مکه بازگردانده میشد. پس از انعقاد صلح، پیامبر به اصحاب دستور داد شتران را نحر و سرهایشان را بتراشند و به مدینه بازگشتند.
براساس گزارش تاریخنگاران، در سال هشتم هجری و پس از ۲۲ ماه، قریش با حمله به قبیله خزاعه که با پیامبر(ص) پیمان داشت، صلح را نقض کرد. پیامبر(ص) نیز با سپاهی حدود ده هزار نفر شامل مهاجران، انصار و قبایل مختلف به سوی مکه حرکت کرد، قریش را غافلگیر و بدون جنگ مکه را فتح نمود. بزرگان قریش از جمله ابوسفیان، عمروعاص و خالد بن ولید به دین اسلام گرویدند. برخی مفسران معتقدند سورههای فتح و نصر در جریان صلح حدیبیه نازل شدهاند و «فتح مبین» به پیروزی این صلح اشاره دارد، هرچند اهل سنت نظرات متفاوتی درباره سبب نزول این سورهها دارند. همچنین گفته شده آیات متعددی در قرآن به رویداد صلح حدیبیه مرتبط است.
بیعت رضوان، نقطه آغاز صلح حدیبیه
براساس گزارش تاریخنگاران، پیامبر(ص) در سال ۶ هجری در خواب دید که وارد کعبه شده و سرش را تراشیده است. او این رؤیا را به مسلمانان بشارت داد و آنها را به عمره دعوت کرد.[۱] آیه ۲۷ سوره فتح نیز به تحقق این رؤیا اشاره دارد. گفته شده پیامبر(ص) با انتخاب عبدالله بن اممکتوم[۲] و به نقلی نمیلة بن عبدالله لیثی،[۳] به جانشینی خود در مدینه، به همراه حدود ۱۴۰۰ تا ۱۶۰۰ مسلمان،[۴] راهی مکه شدند.[۵] مسلمانان در ذوالحلیفه (مسجد شجره) احرام بستند[۶] و قربانی را آماده کردند.[۷] قریش پس از اطلاع از حرکت پیامبر(ص)،[۸] با فرستادن خالد بن ولید به کراع الغمیم،[۹] مانع ورود مسلمانان شدند.[۱۰] پیامبر(ص) مسیر خود را تغییر داد و به حدیبیه[یادداشت ۱] رسید.[۱۱] براساس گزارشهای تاریخنگاران، مسلمانان در این مسیر برای اولین بار نماز خوف بهجا آوردند.[۱۲] یکی از معجزات ثبتشده پیامبر(ص) در این منطقه، پرآب شدن چاهی خشک بود که با فروبردن تیر در زمین رخ داد.[۱۳]
ابنهشام، تاریخنگار قرن سوم قمری، گزارش میدهد که بین پیامبر(ص) و مشرکان قریش فرستادگانی رفتوآمد داشتند که شایعه کشتهشدن یکی از فرستادگان پیامبر(ص) سبب شد پیامبر صحابه را به بیعت دعوت کند و آنها عهد بستند تا پای جان از پیامبر دفاع کنند.[۱۴] به گفته مفسران، پس از این بیعت، آیات ۱۰[۱۵] و ۱۸ سوره فتح[۱۶] نازل شد که بیعت با پیامبر(ص) را به منزله بیعت با خداوند توصیف کرده و رضایت خداوند از این پیمان را اعلام میکند.[۱۷]
پذیرش صلح از سوی سران قریش
براساس گزارش تاریخنگاران، قریشیان برای تحت فشار قرار دادن کاروان مسلمانان، مکرز بن حفص را همراه با چهل تا پنجاه سوارکار ورزیده به سمت آنان فرستادند تا در اطراف لشکر گردش کنند و در صورت امکان کسی را اسیر کنند. اما این گروه همگی به دست مسلمانان اسیر شدند و رسول خدا(ص)، که مأمور به جنگ نبود، دستور به آزادی آنها داد.[۱۸] پس از این حادثه، قریش سهل بن عمرو را برای مذاکره نزد مسلمانان فرستاد تا پیمان صلحی امضا شود.[۱۹] به گفته تاریخنویسان، به درخواست سهیل بن عمر و با پذیرش پیامبر(ص)، امام علی(ع) مسئول نوشتن متن صلحنامه شد.[۲۰] در هنگام تنظیم مفاد صلحنامه، نوشتن «بسماللهالرحمنالرحیم»[۲۱] به جای «باسمک اللهم»[۲۲] و درج عنوان «رسولالله» پس از نام پیامبر(ص) با مخالفت سهیل بن عمرو مواجه شد، اما به دستور پیامبر(ص)، خواسته سهل بن عمرو مورد قبول قرار گرفت.[۲۳]
مفاد صلحنامه حدیبیه که به گواهی أَبُوبَکْرِ بْنِ أَبِیقُحَافَةَ، عُمَرُ بْنُ الْخَطّابِ، عَبْدُالرّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ سَعْدُ بْنُ أَبِیوَقّاصٍ، عُثْمَانُ بْنُ عَفّانَ أبوعبیدة بن الجراح، محمد ابنمَسْلَمَةَ، حُوَیْطِبُ بْنُ عَبْدِالْعُزّی، مِکْرَزُ بْنُ حَفْصِ بْنِ الْأَخْیَفِ.[۲۴] متعقد گردید شامل موارد زیر بود:
- طرفین توافق کردند که به مدت ده سال جنگ نکنند و مردم در این مدت در امنیت باشند.
- نه خیانت باشد و نه نیرنگ یا دزدی پنهانی
- دلها پاک و صادق باشند و کینهای وجود نداشته باشد.
- هر کسی بخواهد به پیمان پیامبر بپیوندد، میتواند.
- هر کسی بخواهد به پیمان قریش بپیوندد، میتواند.
- هر کسی از قریش که بدون اجازه ولیاش نزد پیامبر بیاید، باید به قریش بازگردانده شود.
- اما هر کسی از یاران پیامبر که نزد قریش برود، قریش مجبور به بازگرداندن او نیست.
- سال آینده، پیامبر و یارانش میتوانند وارد مکه شوند و تا سه روز آنجا بمانند، ولی سلاحشان فقط باید سلاح مسافر باشد.
علاوه بر شروط مذکور، علامه مجلسی در کتاب بحار الأنوار اضافه کرده است که اسلام در مکه باید آشکار باشد، کسی در دین خود اکراه نشود و به خاطر دینداری مورد سرزنش قرار نگیرد.[۲۵]
بازگشت به مدینه
براساس روایات مختلف، مسلمانان ده تا بیست روز در حدیبیه ماندند.[۲۶] به گفته تاریخنویسان، پیامبر(ص) به اصحاب دستور داد شتران را نحر و سرهایشان را بتراشند، [۲۷]اما صحابه که امید به فتح مکه داشتند، امتناع کردند.[۲۸] امسلمه پیشنهاد داد پیامبر(ص) ابتدا این عمل را انجام دهد تا دیگران پیروی کنند؛ پیامبر(ص) پذیرفت و سپس مسلمانان با تردید شتران را نحر کردند.[۲۹] پس از آن، رسول خدا(ص) و مسلمانان به مدینه بازگشتند.[۳۰]
طبق معاهده حدیبیه، سال بعد (سال هفتم قمری)[۳۱] پیامبر(ص) ابوذر غفاری را به جانشین خود در مدینه منصوب کرد[۳۲] و با حدود دو هزار نفر[۳۳] به مکه رفت[۳۴] و آنها سه روز در غیاب قریش در مکه اقامت کرده و اعمال عمره را انجام دادند.[۳۵] این واقعه به عمرة القضاء معروف است.[۳۶]
ماجرای نقض صلح حدیبیه توسط قریش و فتح مکه
براساس گزارش تاریخنگاران، در سال هشتم هجری و پس از گذشت ۲۲ ماه از صلح حدیبیه، قریش با حمایت پنهانی قبایل بنیبکر و بنینفاثه، که از متحدان آنها بودند، به قبیله خزاعه که با پیامبر(ص) پیمان داشت، حمله کرد و تعدادی از آنان را در منطقه «وتیر» به قتل رساند. این اقدام با مشارکت برخی سران قریش مانند سهیل بن عمرو، صفوان بن امیه و عکرمة بن ابیجهل صورت گرفت.[۳۷] پس از اطلاع پیامبر(ص) از نقض پیمان،[۳۸] ابوسفیان برای عذرخواهی به مدینه آمد، اما تلاش او پذیرفته نشد.[۳۹] پیامبر(ص) در ده روز پایانی ماه رمضان،[۴۰] با سپاهی حدود ده هزار نفر شامل مهاجران، انصار و قبایل مختلف، به سوی مکه حرکت کرد[۴۱] و فرماندهی مدینه را به کلثوم بن حصین سپرد.[۴۲]
سپاه اسلام بهصورت پنهانی و با تدبیر پیامبر(ص) حرکت کرد،[۴۳] به گونهای که مسیر آن از دید جاسوسان قریش مخفی ماند[۴۴] و قریش را غافلگیر کرد.[۴۵] عَبّاس بن عبدالمطلب، با نشان دادن عظمت سپاه اسلام به ابوسفیان، او را از مقاومت منصرف کرد.[۴۶] در نتیجه، ابوسفیان اسلام آورد[۴۷] و مکه بدون جنگ فتح شد.[۴۸]
بازتاب قرآنی صلح حدیبیه
برخی مفسران بهصراحت اعلام کردهاند که تمام سورهی فتح در جریان صلح حدیبیه نازل شده است[۴۹] هرچند در منابعی مانند جامعالبیان و مجمعالبیان تصریحی در اینباره وجود ندارد، اما طبرسی در خلال گزارش صلح حدیبیه نقل میکند که این سوره در همین سفر و در مسیر بازگشت به مدینه بر پیامبر(ص) نازل شده است. [۵۰] مفسرانی مانند قمی[۵۱] و راوندی[۵۲] نیز همین دیدگاه را دارند. در مقابل، اهل سنت دربارهی سبب نزول سورهی فتح نظرات گوناگونی ارائه دادهاند؛ از جمله فتح مکه، صلح حدیبیه، فتح خیبر و حتی وفات پیامبر(ص).[۵۳] برخی از مفسران[۵۴] «فتح مبین» در آیهی نخست سورهی فتح را اشاره به پیروزی بزرگی دانستهاند که در جریان صلح حدیبیه نصیب مسلمانان شد.[۵۵] بر پایهی روایتی که در تفسیر قمی از امام صادق(ع) نقل شده است، ماجرای صلح حدیبیه و رخدادهای پس از آن بهعنوان سبب نزول این آیه گزارش شده است.[۵۶]
برخی مفسران، نزول سوره نصر را نیز بعد از صلح حدیبیه و پیش از فتح مکه میدانند.[۵۷] رویداد صلح حدیبیه در برخی آیات دیگر قرآن نیز مطرح شده است، از جمله آیه ۱۹۰[۵۸] ۱۹۴[۵۹] و ۱۹۶[۶۰] از سوره بقره، آیه ۷[۶۱] ۸، ۹ و ۱۰[۶۲] از سوره توبه، آیه ۳۰ سوره رعد،[۶۳] آیه ۶۰ سوره اسراء،[۶۴] آیه ۲۵ سوره حج[۶۵] و آیه ۱۰ سوره ممتحنه[۶۶]
پیامدهای صلح حدیبیه
به گفته پژوهشگران قرآنی، صلح حدیبیه پیامدهای مهمی داشت که در قرآن به آن تصریح شده است؛[۶۷] از جمله زمینهسازی برای پیروزیهای بعدی پیامبر(ص)، [۶۸] افزایش ایمان و اطمینان مسلمانان[۶۹] و ناکام ماندن دشمنان اسلام.[۷۰] به گفتهٔ مفسرانی نظیر ناصر مکارم شیرازی، پس از صلح حدیبیه، قریش برای نخستین بار اسلام و مسلمانان را به رسمیت شناخت[۷۱] و به گفتهٔ مورخان، پس از صلح حدیبیه فتحی بزرگتر از آن در دوران صدر اسلام رخ نداده است؛ زیرا این صلح موجب فروکش کردن آتش جنگها و گسترش دعوت اسلامی شد. در طول ۲۲ ماه دوام این پیمان، تعداد مسلمانان به اندازهای افزایش یافت که از مجموع کسانی که تا آن زمان به اسلام گرویده بودند، بیشتر شد.[۷۲] بهطوزیکه در سال هشتم هجری و هنگام فتح مکه، سپاه پیامبر(ص) به حدود ده هزار نفر رسید و بزرگان قریش، از جمله ابوسفیان، عمروعاص و خالد بن ولید، به دین اسلام گرویدند.[۷۳]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۷۲.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۷۳.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، مکتبة محمدعلی، ج۳، ص۷۷۴.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۹۵.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۴۸۷ق، ج۲، ص۶۲۰ـ۶۲۱؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۷۶ش،، ج۱۷، ص۳۳۷.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۷۳.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، مکتبة محمدعلی، ج۳، ص۷۷۴.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۷۳.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۷۳.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۷۹.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۸۵-۵۸۳.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۸۲ـ۵۸۳.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، مکتبة محمدعلی، ج۳، ص۷۷۶.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۱۴ق، ج۷، ص۴۲۳.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: ابنسلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۴، ص۷۰؛ شیخ طوسی، التبیان، بیروت، ج۹، ص۳۱۹؛ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۷، ص۸۸؛ بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۱۲۷؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۶، ص۲۶۷.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: علامه طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۲۸۲.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۲، ص۶۸-۶۶.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، مکتبة محمدعلی، ج۳، ص۷۷۷.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، مکتبة محمدعلی، ج۳، ص۷۷۷.
- ↑ برای نمونه تگاه کتید به: بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۱۱؛ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۶۱۰.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱۱، ص۱۱.
- ↑ شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۱۹.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۵۴؛ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۷۱ـ ۳۷۲؛ حلبی، السیره الحلبیه، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۲۰.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۹۶۶م، ج۲، ص۶۱۱ـ۶۱۲؛ ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۲۰۴؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۵۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۳۵۲.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۳۵۲.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۶۱۶؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۹۸.
- ↑ مجلسی، حیوة القلوب، ۱۳۸۴ش، ج۴، ص۱۰۹۷.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۶۰۷.
- ↑ مجلسی، حیوة القلوب، ۱۳۸۴ش، ج۴، ص۱۰۹۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۵۵.
- ↑ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۵۳.
- ↑ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۵۳.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۷۳۱.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابن خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۴۵۵.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۷۳۶.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۲، ص۱۰۷.
- ↑ برای نمونه نگاه کتید به: عاملی، الصحیح، ۱۴۲۶ق، ج۲۱، ص۲۹؛ جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، ۱۳۶۶ش، ص۱۹۹.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، مکتبة محمدعلی، ج۴، ص۸۵۴-۸۵۰
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۷۹۲.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، مکتبة محمدعلی، ج۴، ص۸۵۹.
- ↑ بیهقی، دلائل النبوه، ۱۴۰۵ق، ج۵، ص۲۴.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، مکتبة محمدعلی، ج۴، ص۸۵۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۵۰.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، مکتبة محمدعلی، ج۴، ص۸۵۹-۸۵۸.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، مکتبة محمدعلی، ج۴، ص۸۵۹.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، مکتبة محمدعلی، ج۴، ص۸۶۴-۸۶۳.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۸۱۸؛ خطاب، الرسول القائد، ۱۴۲۲ق، ص۳۳۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۸۹ش، ج۴، ص۷۵۸.
- ↑ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۳۹۵-۳۹۴.
- ↑ طبرسی، إعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۳۱۴.
- ↑ راوندی، قصص الانبیاء، ۱۴۰۹ق، ص۳۴۷.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: سیوطی، الدر المنثور، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۶۸؛ فخر رازی، تفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۸، ص۶۸؛
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۳، ص۲۳۹؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۲، ص۹.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۹، ص۱۸۲؛ فخررازی، التفسیر الکبیر، ۱۴۲۰ق، ج۲۸، ص۶۵؛ علامه طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۸، ص۲۵۲.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۳۰۹.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۱۰، ص۸۴۴؛ علامه طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲۰، ص۳۷۶.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸، ج۲، ص۵۰۹؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۲، ص۳۴۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۷۱ش، ج۳، ص۶۸.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸، ج۹، ص۱۹۱؛ ابنٰابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۳۲۸.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۱-۴۲؛ طبری، جامع البیان، مکتبة ابنتیمیة، ج۳، ص۲۱.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸، ج۵، ص۱۴. ابنٰابیحاتم، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۵.
- ↑ کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۱۴۱۰ق، ص۱۶۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸، ج۶، ص۴۴۹.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸، ج۶، ص۶۵۴.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸، ج۷، ص۱۲۸.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۹، ص۴۱۰؛ خواجه عبدالله انصاری، کشف الأسرار، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۷۳.
- ↑ خامهگر، ساختار سورههای قرآن کریم، ۱۳۹۲ش، ذیل سوره فتح.
- ↑ آیات ۱ تا ۳ سوره فتح.
- ↑ آیات ۴ و ۵ سوره فتح.
- ↑ آیات ۶ و ۷ سوره فتح.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۲، ص۱۴-۱۵.
- ↑ واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۶۲۴.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: واقدی، کتاب المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۶۲۴؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۴۸.
یادداشتها
- ↑ قریهای در یک منزلی(حدودا ۲۴کیلومتر) مکه و نُه منزلی مدینه است. بخشی از این قریه داخل حرم مکه و بخشی خارج از حرم قرار دارد و نام آن برگرفته از اسم چاه حدیبیه یا درختی به نام حَدْباء (درختی خمیده) است که در آن ناحیه وجود داشتهاند(یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۳۹۹ق، ذیل مادّه «حدیبیه»، ج۲، ص۲۲۹.)
منابع
- ابوالفتح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تصحیح: محمدمهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی بنیاد پژوهشهای اسلامی، ۱۳۷۶ش.
- ابنابیحاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: اسعدمحمد طیب، ریاض، مکتبة نزار مصطفی الباز، ۱۴۱۹ق.
- ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۳۸۵ق.
- ابنخلدون، عبد الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون المسمی دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- ابنسعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.
- ابنسلیمان، مقاتل، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۳ق.
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: محمدحسین شمسالدین، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق.
- ابنهشام، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.
- بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الاشراف، تحقبق: سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
- بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
- بیهقی، احمد بن الحسین، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
- جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، قم، مؤسسه در راه حق، ۱۳۶۶ش.
- حلبی، علی بن ابراهیم، السیرة الحلبیة، تصحیح: عبدالله محمد خلیلی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۷ق.
- حویزی، عبد على بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- خامهگر، محمد، مجموعه کامل ساختار سوره های قرآن کریم، قم، نشر نشرا، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- خواجه عبدالله انصاری، عبدالله بن محمد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ش.
- خطاب، محمود شیث، الرسول القائد، بیروت، دار الفکر، ۱۴۲۲ش.
- راوندى، سعید بن هبةالله، قصص الانبیاء، تحقیق: غلامرضا عرفانیان، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، ۱۴۰۹ق.
- سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر، الدر المنثور فی تفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، ۱۴۱۴ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، اَلاِرشاد فی معرفةِ حُجَجِ اللهِ علی العباد، تحقیق و تصحیح مؤسسه آلالبیت، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، قم، موسسه آلالبیت(علیهمالسلام) لاحیاآ التراث، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح: هاشم رسولی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۸ق.
- طبری، محمدبن جریر، تاریخ الطبری، تاریخ الامم والملوک، بیروت، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۴۸۷ق.
- طبری، محمدبن جریر، جامع البیان عن تأویل القرآن، تصحیح: احمدمحمد شاکر، قاهره، مکتبة ابنتیمیة، بیتا.
- عاملی، جعفرمرتضی، الصحیح من سیرة النبی الأعظم(ص)، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، ۱۴۲۶ق.
- علامه طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
- فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
- قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۴ش.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح طیب موسوی جزائری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
- کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تصحیح: محمد کاظم، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، ۱۴۱۰ق.
- مجلسی، محمدباقر، بِحارُ الاَنوارِ الجامعةُ لِدُرَرِ اَخبارِ الاَئمةِ الاَطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، محمدباقر، حیوة القلوب، قم، نشر سرور، ۱۳۸۴ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹ش.
- مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، قم، دارالکتاب الإسلامی، ۱۴۲۴ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی و دوم، ۱۳۷۴ش.
- واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق: مارزدن جونز، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ق.
- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.
- یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دار إحياء التراث العريى، ۱۳۹۹ق.