عمر بن سعد

مقاله متوسط
کپی‌کاری از منابع خوب
شناسه ارزیابی نشده
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از عمربن سعد)
ابن سعد
مشخصات فردی
نام کاملعمر بن سعد بن ابی‌وقاص
خویشاوندان سرشناسسعد بن ابی‌وقاص(پدر) مختار بن ابی‌عبید ثقفی (برادر همسر)
درگذشتدر ۶۵ یا ۶۶ یا ۶۷ق
نحوه درگذشتقیام مختار
نقش در واقعه کربلا
اقداماتفرماندهی سپاه کوفه در واقعه کربلا، پرتاب نخستین تیر جنگ به سوی امام حسین(ع) و یارانش • دستور تازاندن اسب بر بدن امام
انگیزهرسیدن به حکومت ری
نقش‌های برجستهفرمانده سپاه ابن زیاد
دیگر فعالیت‌هاتشویق پدرش به ادعای خلافت در ماجرای حکمیتشهادت علیه حجر بن عدی


عمر بن سعد بن ابی‌وقّاص معروف به عمر سعد و ابن سعد (کشته شده در ۶۵ یا ۶۶ یا ۶۷ق)، فرمانده سپاه عبیدالله بن زیاد در واقعه کربلا بوده است. گفته‌اند قرار بود راهی ری شود و حکومت آنجا را در دست گیرد ولی ابن زیاد، اعطای حکومت ری به او را مشروط به رویارویی با امام حسین(ع) کرد. عمر بن سعد با لشکر چهار هزار نفری به کربلا رفت. او نخستین تیر جنگ را به سوی حسین(ع) و یارانش رها کرد و پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش دستور داد بر بدن آنان اسب بتازند. ابن سعد به حکومت ری نرسید و در سال ۶۶ ق به دست مختار ثقفی کشته شد. او از شخصیت‌های منفور نزد شیعیان بوده و در زیارت عاشورا لعن شده است.

نسب، ولادت، فرزندان

پدرش سعد بن مالک(ابی‌وقاص) بن وهیب بن عبدمناف معروف به سعد بن ابی‌وقاص است.[۱] تاریخ تولد عمر بن سعد به درستی روشن نیست. برخی تولد او را در زمان پیامبر اسلام (ص) و برخی در سال کشته شدن عمر بن خطاب(۲۳ق/۶۴۴م)، دانسته‌اند.[۲] به گفته طبری وی در ۱۷ق/۶۳۸م همراه پدرش در فتح عراق شرکت داشته و آن زمان نوجوان بوده و حتی از طرف پدرش مأمور فتح رأس العین شده است.[۳]

فرزندان
  • حفص، که همراه پدرش به دست مختار کشته شد.
  • محمد که همراه عبدالرحمن بن محمد بن اشعث علیه حجاج بن یوسف قیام کرد و کشته شد.
  • عامر
  • مصعب
  • موسی[۴]

قبل از حادثه کربلا

تشویق پدر به ادعای خلافت

در ۳۷ق /۶۵۷م، زمانی که ماجرای حکمیت میان امام علی(ع) و معاویه بن ابی سفیان در دومة الجندل اتفاق افتاد، عمر سعد پس از مشاهده اختلافات میان سران سپاه علی(ع) و معاویه، نزد پدرش رفت و او را تشویق به ادعای خلافت کرد، اما پدرش نپذیرفت.[۵]

شهادت علیه حجر بن عدی

در ۵۱ق /۶۷۱م به درخواست ابن زیاد به همراه کسان دیگری برضد حجر بن عدی گواهی داد که حجر به فتنه‌انگیزی برخاسته و کافر شده است. این گواهی دستاویزی برای معاویه شد تا حجر و یارانش را در مرج عذراء به شهادت برساند.[۶]

گزارش ورود امام حسین(ع) به مکه

خوارزمی به نقل از ابن اعثم کوفی[یادداشت ۱] می‌گوید هنگامی که حسین بن علی(ع) به علت خودداری از بیعت با یزید بن معاویه از مدینه مهاجرت کرد و به مکه پناه برد، عمر بن سعد، امیر (یا شاید امیر الحاج) مکه بود و چون تمایل و استقبال حجاج خانه خدا را از حسین(ع) مشاهده کرد به مدینه رفت و برای یزید نامه نوشت و او را از آمدن حسین(ع) به مکه آگاه ساخت.[۷]

خیانت به مسلم بن عقیل

در ۶۰ق /۶۸۰م آنگاه که مسلم بن عقیل نماینده امام حسین(ع) به کوفه رفت تا از مردم به نفع امام بیعت بگیرد، ابن سعد نیز چون برخی از اشراف کوفه به یزید نامه نوشت و توصیه کرد که اگر می‌خواهد کوفه از دستش خارج نشود، نعمان بن بشیر حاکم وقت کوفه را برکنار سازد.[۸] مسلم بن عقیل پس از آنکه به دستور عُبیدالله بن زیاد دستگیر شد در مجلس عبیدالله، پنهان از دیگران به عمر بن سعد وصیت کرد، اما ابن سعد وصیت مسلم را برای عبیدالله بازگو کرده و به مسلم خیانت ورزید.[۹]

حضور در کربلا

شهرت ابن سعد در تاریخ اسلام بیشتر به دلیل شرکت وی در واقعه کربلاست که در آن امام حسین(ع) و یارانش شهید شدند.

پس از آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه، ابن سعد که به حکومت ری و دَسْتبی (معرب دشتپی، دشتی پهناور میان ری و همدان که بعدها به قزوین ملحق گردید)[۱۰] منصوب و به سرکوبی شورش دیلمیان مأمور شده بود[۱۱] با ۴ هزار سپاهی در بیرون کوفه اردو زده و آماده حرکت به سوی ری بود، اما خبر حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه، عبیدالله بن زیاد را واداشت تا ابن سعد را برای مقابله با امام بفرستد. وی ابتدا از این کار سرباز زد، اما وقتی عبیدالله بن زیاد او را تهدید کرد که یا باید به مقابله با حسین(ع) برود و یا فرمان حکومت ری[یادداشت ۲] را پس دهد، ابن سعد مأموریت جدید را پذیرفت و با سپاهیان تحت امر خود[۱۲] به سوی کربلا حرکت کرد.در باره تحیر و تصمیم نهایی عمربن سعد گزارش‌هایی د ر منابع تاریخی ثبت است واشعاری را منسوب به او دانسته‌اند

والله ما أدري وإني لحائر أفكّر في أمري على خطرين
أأترك ملك الرّي والرّي منيتي أم أرجع مأثوماً بقتل حسين
حسين ابن عمي والحوادث جمّة لعمري ولي في الرّي قرة عين
وإنَّ إله العرش يغفر زلّتي ولو كنت فيها أظلم الثقلين
ألا إنما الدنيا بخير معجّل وما عاقل باع الوجود بدين
يقولون إن الله خالق جنة ونار وتعذيب وغلّ يدين
فإن صدقوا فيما يقولون فإنني أتوب إلى الرحمن من سنتين
وإن كذبوا فزنا بدنيا عظيمة وملك عظيم دائم الحجلين

[۱۳]

ترجمه: به خدا قسم نمی­‌دانم و حقیقتاً در حیرتم. بسیار فكر می‌­كنم در كارم كه بین دو خطر افتاده است

آیا ترک کنم حکومت ری را در حالی که قدرت آرزوی من است؟ یا گناه­کاری بشوم که قتل حسین را به گردن گرفته است

حسین فرزند عموی من است و حوادث انبوه شده است و به جانم قسم که من عاشق ری هست

راستی حقیقتا دنیا نیکی حاضری زود بازده است و عاقل هرگز نقد را به نسیه نمی­‌فروشد

می­‌گویند حقیقتا خدا خالق بهشت است. و خدا خالق جهنم و عذاب و غل و زنجیر زننده به دستان است

اگر آن چه گفته‌­اند راست باشد حتما من به درگاه خدا دو سال دیگر توبه می­‌كن

و اگر دروغ گفته باشند ما با دنیا به پیروزی بزرگی رسیده­‌ایم و سلطنتی که همواره در پرتوش کامیابیم. [۱۴] نزدیک به این مضامین را نیز عمربن سعد در قالب چند بیت شعر در پاسخ بریر بن خضیر همدانی[یادداشت ۳] گفته بود. بریر از امام خواسته بود که در باره استفاده سپاه امام از آب فرات با عمربن سعد صحبت کند ولی وقتی جواب عمربن سعد را درقالب اشعاری شنید نزد امام بازگشت وگفت عمربن سعد راضی شد که تو را به ولایت ری بفروشد. [یادداشت ۴] [۱۵]

ارسال پیک نزد امام حسین(ع)

عمر سعد جمعه، دوم یا ۳ محرم ۶۱ق /۶۸۰م وارد کربلا شد و قره بن قیس حنظلی را به نزد امام حسین (ع) فرستاد تا از امام بپرسد که برای چه به عراق آمده است؟ امام در جواب پاسخ داد که مردم کوفه از من دعوت کرده‌اند، از این روی به عراق آمده‌ام، حال اگر نمی‌خواهند برمی‌گردم.

ابن سعد پاسخ امام را به عبیدالله نوشت، اما اطرافیان عبیدالله مانند شمر بن ذی الجوشن و دیگران که طرفدار جنگ با امام حسین (ع) بودند، عبیدالله را از نشان دادن نرمش در مقابل امام منع کردند و عبیدالله برای ابن سعد که ابتدا می‌خواست این موضوع را با صلح به انجام برساند، نوشت که یا با حسین (ع) جنگ کند و یا فرماندهی سپاه کوفه را به شمر بن ذی الجوشن واگذارد،[۱۶] اما ابن سعد در پاسخ این نامه به شمر گفت که او خود امیر سپاه خواهد بود و با حسین(ع) جنگ خواهد کرد.

او در پی دستور ابن زیاد، پنج هزار سوار را بر شریعه فرات گماشت تا مانع از برداشتن آب توسط سپاه امام شوند.[۱۷]

تلاش امام برای نجات عمر سعد

امام حسین چند بار با عمر سعد گفتگو کرد تا او را از جنگ با خود منصرف کند. گزارش این دیدارها با اختلافاتی در منابع تاریخی نقل شده است. در یکی از این دیدارها امام توسط عمرو بن قرظه انصاری به عمر سعد پیغام داد تا شبانه میان دو لشکر با یکدیگر دیدار کنند. عمر سعد به همراه بیست سوار و امام نیز با همین تعداد به میانه میدان آمدند. امام به اصحاب خود فرمود به کناری روند و عمر سعد نیز چنین کرد. آن گاه با یکدیگر گفتگو کردند و این دیدار به درازا کشید. برخی منابع نقل کرده‌اند که امام به او فرمود: آیا از خدا نمی‌ترسی که با من می‌جنگی در حالی که می‌دانی من کیستم؟ این گروه را رها کن و نزد من بیا تا مقرب درگاه الهی شوی. عمر سعد گفت: از آن می‌ترسم که خانه‌ام را خراب کنند. امام فرمود: من برای تو خانه‌ای مهیا می‌کنم. عمر گفت:‌اموالم را می‌گیرند. امام فرمود: من بهتر از آن را به تو می‌دهم. عمر سعد ساکت شد و جوابی نداد. امام در حالی که آنجا را ترک می‌کرد فرمود: خدا به زودی تو را در بسترت بکشد و در روز قیامت نیامرزد. امید دارم از گندم عراق جز اندکی نخوری.[۱۸] عمر سعد گفت: اگر گندم نباشد، جو خواهد بود.[۱۹]

آغاز جنگ

عصر روز تاسوعا عمر سعد سوار بر اسب شد و به سپاهیان خود گفت: «ای لشکریان خدا! سوار شوید که شما را به بهشت بشارت باد.» سپاه کوفه آماده جنگ شد. وقتی امام حسین از قصد آنان آگاه شد، با مأموریتی که به برادرش حضرت عباس(ع) داد از آنان درخواست کرد آن شب را برای عبادت به او مهلت دهند. عمر سعد پس از مشورت با فرماندهان سپاه خود، پذیرفت.[۲۰]

بنابر نقل برخی منابع صبح روز عاشورا امام در برابر سپاه کوفه ایستاد و با آنان سخن گفت و سپس عمر سعد را فراخواند و خطاب به او گفت:‌ ای عمر بن سعد! آیا تو مرا می‌کشی و می‌پنداری که آن زنازاده فرزند زنازاده(نا پاک زاده) تو را حاکم ری و گرگان خواهد کرد؟ به خدا سوگند تو هرگز گوارایی آن را نخواهی چشید. عمر سعد از سخنان امام خشمگین شد و از امام رو گرداند و به لشکریانش گفت: منتظر چه هستید؟ همگی حمله کنید که لقمه‌ای بیش نیست.[۲۱]

سپس عمر سعد تیری به سوی لشکر امام حسین پرتاب کرد و گفت: شاهد باشید که من نخستین کسی بودم که تیر پرتاب کردم.[۲۲]

نفرین امام حسین

پس از آنکه علی اکبر به میدان رفت، امام خطاب به عمر سعد چنین نفرین کرد: «خدا نسل تو را قطع کند (فرزندت را بکشد) و کسی را بر تو مسلط گرداند که در بستر، سر از تنت جدا کند.»[۲۳] در جریان قیام مختار عمر سعد در بسترش به قتل رسید ونفرین امام حسین (ع) در باره اش تحقق یافت و پسر او (حفص) نیز کشته شد.

دستور تاختن اسب بر بدن شهدا

وقتی امام حسین به شدت زخمی شد و بر زمین افتاد، عمر سعد با اسب خود نزدیک آمد و بالای سر آن حضرت ایستاد و به سپاهیانش گفت: کار او را تمام کنید و سر از بدنش جدا سازید.[۲۴]

او پس از شهادت امام حسین(ع) و یارانش دستور داد که بر بدن آنان اسب بتازند[۲۵] و در ۱۲ محرم پس از دفن اجساد کشته‌های سپاه خود با خاندان حسین(ع) که اسیر شده بودند، به سوی کوفه حرکت کرد[۲۶] و هنگامی که به نزد عبیدالله بن زیاد به کوفه رفت، عبیدالله از او خواست تا نامه وی در مورد جنگ با امام حسین(ع) را پس بدهد. ابن سعد ادعا کرد آن نامه از بین رفته است و عبیدالله گفت که آن را از تو خواهم گرفت.[۲۷]

ابن سعد که دیگر دستش از همه جا کوتاه شده بود حالت خویش را چنین وصف کرده است: هیچ کس بدتر از من به خانه خویش باز نگشت، زیرا از امیری فاجر و ظالم اطاعت کرده و عدالت را پایمال و قرابت را قطع کرده‌ام.[۲۸]

کشته شدن

ابن سعد به هنگام قیام سلیمان بن صُرَد خزاعی کوفی به خونخواهی از قاتلان امام حسین(ع) در ۶۵ق /۶۸۴م، از بیم کشته شدن به دست مردم شب ها در دارالاماره می‌خوابید[۲۹] و آنگاه که مختار بن ابی عبید ثقفی در ۶۶ق /۶۸۵م به خونخواهی آن حضرت قیام کرد و بر کوفه مسلط شد همراه با محمد بن اشعث که او نیز از شرکت کنندگان اصلی جنگ کربلا بود، فرار کرد.[۳۰] اما به وقت شورش مردم کوفه بر ضد مختار، به کوفه بازگشت و با دیگر سران مخالف مختار، رهبری مردم را به دست گرفت، ولی با شکست کوفیان بار دیگر از کوفه گریخت و به سوی بصره رفت تا به مصعب بن زبیر پناهنده شود. مختار یکی از فرماندهان خود را به نام ابوقلوص شبامی به تعقیب آنان فرستاد. وی ابن سعد را دستگیر کرده به نزد مختار آورد و ابن سعد و پسرش حفص بن عمر بن سعد که او نیز در مجلس حاضر بود به دستور مختار کشته شدند. مختار پس از آتش زدن بدن آنان سرهای آن دو را برای محمد بن حنفیه به مدینه فرستاد.[۳۱]

در روایت تاریخی دیگر آمده است که ابتدا مختار، ابن سعد را به شفاعت عبدالله ابن جَعده بن هُبیره مخزومی امان داد،[۳۲] زیرا خواهر مختار یا به قولی دختر مختار همسر عمر بن سعد بود؛[۳۳] اما پس از اعتراض محمد بن حنفیه به مختار، وی به یکی از فرماندهان سپاه خویش دستور داد تا ابن سعد را در خانه‌اش دستگیر کرده سر از تنش برگیرد.[۳۴]

علامه مجلسی در زاد المعاد گفته است بنابر قولی، عمر بن سعد در نهم ربیع الاول کشته شده است.[۳۵]

اختلاف اهل سنت در وثاقت وی

ابن سعد از پدر خود سعد[۳۶] و ابوسعید خُدری روایت کرده است[۳۷] و کسانی چون ابراهیم پسر وی، ابوبکر بن حفص نوه او، ابوالخطاب بصری، قتاده بن دعامه سدوسی، محمد بن مسلم بن شهاب زهری، ابواسحاق سبیعی همدانی و عمرو بن عبدالله از او روایت کرده‌اند.[۳۸] عجلی او را در شمار ثقات آورده است.[۳۹] اما ابن ابی حاتم رازی[۴۰] نقل می‌کند که یحیی بن معین گفته است: چگونه می‌توان قاتل حسین بن علی(ع) را ثقه دانست؟ ابن حجر در کتاب تقریب التهذیب،[۴۱] او را «صدوق» شمرده و در کتاب تهذیب التهذیب،[۴۲] نوشته است که محدثانی که از عمر بن سعد روایت نقل می‌کرده‌اند، مورد اعتراض دیگر راویان قرار می‌گرفته‌اند.

پانویس

  1. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۶۰۶-۶۰۷.
  2. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۱.
  3. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۳۴.
  4. ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۲۴۴.
  5. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۶۷.
  6. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۲۶۹، ۲۷۲-۲۷۶.
  7. خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۱، ص۱۹۰.
  8. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۳۵۶.
  9. دینوری، الاخبارالطوال، ۱۳۷۹ق، ص۲۴۱.
  10. ابن فقیه، مختصر البلدان، ص۲۸۲-۲۸۳.
  11. ابن فقیه، مختصر البلدان، ص۲۵۳.
  12. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۱۷۶-۱۷۷.
  13. الحموي، ياقوت، معجم البلدان، ج۳، ص۱۱۸.
  14. شعرانی، دمع السجوم، ترجمه نفس المهموم، ۱۳۷۴ق، ص۱۱۰
  15. المحدث الإربلي، كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج۱، ص۵۸۹؛ خوارزمی، مقتل الحسین،۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۵۲؛ القمي، الشيخ عباس، نفس المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم، ج۱، ص۱۹۷.
  16. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۱۷۷-۱۸۷، ۴۱۱- ۴۱۵؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۰۹-۴۱۷؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۳۵۱ش، ص۴۳۴-۴۳۹.
  17. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۳، ص۳۱۲.
  18. ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۲-۹۳.
  19. خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۱، ص۲۴۵.
  20. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۱۶-۴۱۷.
  21. خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۶-۸.
  22. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۲۹.
  23. خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۳۰.
  24. ابن‌اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ص۹۱۱.
  25. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۴.
  26. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۰۶-۲۰۷.
  27. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۴۶۷.
  28. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۷۷م، ج۳، ص۲۱۱.
  29. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۹۶۸م، ج۵، ص۵۸۷.
  30. دینوری، الاخبارالطوال، ۱۳۷۹ق، ص۲۹۸.
  31. دینوری، الاخبارالطوال، ۱۳۷۹ق، ص۳۰۰-۳۰۱؛ یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۲۵۹.
  32. خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ص۲، ص۲۲۰.
  33. خوارزمی، مقتل الحسین، ۱۹۵۷م، ج۲، ص۲۲۰.
  34. ابن عبدربه، عقدالفرید، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۴۰۴-۴۰۵.
  35. مجلسی، زاد المعاد، ۱۴۲۳ق، ص۲۵۸.
  36. عجلی، تاریخ الثقات، ۱۴۰۵ق، ص۳۵۷.
  37. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۰
  38. ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۱۱۱؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۰.
  39. عجلی، تاریخ الثقات، ۱۴۰۵ق، ص۳.
  40. ابن ابی حاتم، الجرج والتعدیل، ۱۳۷۲ق، ج۳، ص۱۱۱-۱۱۲.
  41. ابن حجر، تقریب التهذیب، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۵۶.
  42. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ۱۳۲۵ق، ج۷، ص۴۵۱.

یادداشت

  1. در تاریخ موجود ابن اعثم این موضوع وجود ندارد، گویا نسخه‌ای که در اختیار خوارزمی بوده با نسخه‌های موجود اختلاف داشته است
  2. جز حکومت ری به حکومت گرگان نیز اشاره شده است وامام (ع) نیز روز عاشورا به عمربن سعد فرمود که ابن زیاد ناپاک زاده حکومت ری و گرگان را به تو نخواهد داد. خوارزمی، مقتل الحسین علیه السلام،۱۴۲۳ق، ج۲، ص۱۰.
  3. شعرانی در دمع السجوم بریر ثبت کرده ولی در نفس المهموم مانند کشف الغمه ،یزید بن حصین همدانی ثبت شده است
  4. فقال للحسين (عليه السلام): يا ابن رسول الله إن عمر بن سعد قد رضي أن يقتلك بولاية الري‌ .

منابع

  • ابن ابی‌حاتم رازی، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۲م.
  • ابن اعثم، محمد بن علی، الفتوح، بیروت، دارالضواء، ۱۴۱۱ق.
  • ابن حجر، احمد، تقریب التهذیب، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
  • ابن حجر، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۵ق/۱۹۰۷م.
  • ابن عبدالبر قرطبی، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
  • ابن عبدربه، احمد، عقدالفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
  • ابن فقیه، احمد، مختصر البلدان، لیدن، ۱۳۰۲ق/۱۸۸۵م.
  • ابن قتیبه، ابو محمد عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقیق ثروت عکاشة، القاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، ۱۹۹۲م.
  • بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
  • خوارزمی، موفق، مقتل الحسین، به کوشش محمد سماوی، قم، بی‌نا، ۱۳۷۶ق /۱۹۵۷م.
  • دینوری، احمد، الاخبارالطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر و جمال الدین شیال، بغداد، بی‌نا، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، بی‌نا، ۱۳۵۱ش.
  • طبرسی، فضل، اعلام الوری، به کوشش علی اکبر غفاری، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸م.
  • عجلی، احمد بن عبدالله، تاریخ الثقات، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق / ۱۹۸۵م.
  • مجلسی، محمدباقر، زاد المعاد، بیروت، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
  • یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۷۹ق.

پیوند به بیرون