زید پسر امام کاظم(ع): تفاوت میان نسخهها
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
[[رده:مقالههای بدون اولویت]] | [[رده:مقالههای بدون اولویت]] | ||
[[رده:قیامکنندگان علیه عباسیان]] | [[رده:قیامکنندگان علیه عباسیان]] | ||
[[رده:قیامکنندگان قرن ۲ (قمری)]] |
نسخهٔ ۳ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۱۵
نام | زید پسر امام کاظم |
---|---|
نقش | حضور در شورش ابن طباطبا و ابو السرایا |
درگذشت | اواخر خلافت متوکل (۲۳۲ـ۲۴۷) |
لقب(ها) | زیدالنّار |
پدر | امام کاظم |
امامزادگان مشهور | |
عباس بن علی • زینب کبری • فاطمه معصومه • سید محمد • شاهچراغ • سیده نفیسه سایر امامزادگان |
زید بن موسی بن جعفر(ع)، معروف به زید النّار، فرزند امام کاظم (ع) و برادر امام رضا (ع) است. وی در قیام علویان به رهبری ابنطباطبا و ابوالسرایا در عراق (در سالهای ۱۹۹ و ۲۰۰ق) که منجر به تصرف بصره گردید، نقش بسزایی داشت.
رفتار خشونتآمیز او با مسلمين بصره اسباب نارضایتی امام رضا (ع) را فراهم نمود و حضرت سوگند یاد نمود كه هرگز با او سخن نگوید.
پس از مرگ ابوالسرایا و تصرف بصره توسط عباسیان، او به اسارت در آمد و در اواخر خلافت متوکل عباسی در سامرا درگذشت. نسل وی در مغرب، عراق و ایران پراكندهاند.
نقش او در شورش ابن طباطبا و ابوالسرایا
زید بن موسی برادر امام رضا (ع) است که دربارۀ وی اطلاعات چندانی در دست نیست و منابعی كه از او سخن گفتهاند، فقط به نقش بارز وی در شورش ابن طباطبا و ابو السرایا در عراق (در سالهای ۱۹۹ و ۲۰۰ق) اشاره كردهاند. علت و چگونگی پیوستن او به این شورش روشن نیست اما گفته شده كه بعد از مرگ ابن طباطبا، هنگامی كه ابوالسرایا و یارانش با جوانی علوی به نام محمد بن محمد بن زید بیعت كردند، او، زید بن موسی را به ولایت اهواز منصوب كرد.[۱]
زید در راه اهواز، به كمك عباس بن محمد جعفری، والی منتخب ابوالسرایا، به بصره شتافت و با غلبه بر حسن بن علی معروف به مأمونی، عامل عباسیان در بصره، آن شهر را تصرف كرد.[۲] زید بن موسی اندكی بعد، عباس بن محمد را نیز بیرون نمود و بصره را ضمیمه قلمرو خود كرد.[۳]
اسارت
با مرگ ابوالسرایا و تصرف بصره به دست سپاه عباسی، وی به اسارت درآمد.[۴] نحوه اسارت وی را متفاوت نقل كردهاند. طبری بر آن است كه وی، امان خواست و علی بن ابی سعید، فرمانده سپاه عباسی، به او امان داد.[۵]
بنا به روایتی دیگر، او را به بغداد نزد حسن بن سهل فرستادند، حسن بن سهل درصدد قتل او بود اما چون هیچ دستوری از مأمون برای این كار دریافت نكرده بود و یكی از درباریان نیز او را از عواقب این كار بیم داد، از كشتن وی صرف نظر كرد.
وی تا زمان بیعت مردم بغداد با ابراهیم بن مهدی، در زندان بود. در این هنگام، طرفداران مأمون او را از زندان بیرون آوردند و نزد مأمون فرستادند.[۶]
بلعمی بر آن است كه زید از زندان علی بن ابی سعید گریخت و به عبداللّه، برادر ابوالسرایا، پیوست و درصدد فتح بصره برآمد اما اسیر شد و او را به بغداد فرستادند. در بغداد، در زندان بود تا هنگامی كه شورشیان او را فراری دادند و پنهان شد.[۷] در ادامۀ این روایت، بلعمی از تصمیم بغدادیان برای به خلافت نشاندن زیدالنّار سخن گفته است.
روایت گردیزی نیز حاكی از آن است كه حسن بن سهل، پس از قتل ابوالسرایا، زید را نزد مأمون فرستاد.[۸] گفته شده كه مأمون به احترام امام رضا (ع) او را بخشید.[۹] با این حال تداوم كجرفتاریهای او همچنان موجبات نارضایتی امام را فراهم میكرد و این امر از روایات امام درباره شماتت زید و دعوت وی به رعایت تقوا و پرهیز از معاصی، بهروشنی پیداست.[۱۰]
سخن توبیخ آمیز امام رضا(ع)
خطاب به زید:
«اى زيد! آيا تو را سخن مردم نادان اهل كوفه مغرور نموده است كه روايت كنند «فاطمه عفّت خود را نگه داشت پس خداوند آتش را بر ذريّهاش حرام ساخت»؟ اين سخن، فقط مخصوص حسن و حسين است. اگر گمان میبری که تو با معصيت خداوند عزّ و جلّ به بهشت روى و پدرت موسى بن جعفر(ع) اطاعت خدا كند و او نیز به بهشت داخل شود، در اين صورت تو در نزد خداوند گرامیتر از او خواهى بود! به خدا سوگند هيچكس جز از راه طاعت به آنچه نزد خدا است نخواهد رسيد، و تو میپندارى با معصيت بدان میرسى، پس گمان تو گمان بدی است»
زيد گفت: من برادر تو و پسر پدرت هستم.
حضرت در پاسخش فرمود: «تو هنگامى برادر منى كه خداوند عزّ و جلّ را اطاعت كنى.»
عيون أخبار الرضا(ع)، ج 2، ص 234
ملقب شدن به زید النار
رفتار او با بصریان بسیار خشن و بیرحمانه بود، چنانكه پس از غارت اموال مردم، دستور داد خانههای بنی عباس و طرفدارانشان را آتش زدند و هرگاه یكی از آنان را نزد وی میبردند، دستور میداد كه او را در آتش بسوزانند، ازاینرو به زیدالنّار ملقب شد.[۱۱]
در نگاه امام رضا (ع)
شدت خشونت او به اندازهای بود كه بنابر برخی روایات، امام رضا (ع) در مواجهه با زید، از نحوۀ رفتار وی با مسلمین بصره، به گونهای انزجارآمیز سخن گفت و حتی سوگند یاد نمود كه هرگز با او سخن نگوید.[۱۲]
فرزندان
بنابر برخی نقلها، وی ۱۰ پسر داشت،[۱۳] اما ابنعِنَبه او را دارای ۴ پسر به نامهای حسن، حسینالمحدث، جعفر و موسی اصّم دانسته و برآن است كه نسل وی در مغرب، عراق (بنوصعب، بنومكارم) و ایران پراكندهاند.[۱۴]
درگذشت
زیدالنّار در اواخر خلافت متوكل (۲۳۲ـ۲۴۷ق) در سامرا درگذشت.[۱۵]
بقعهای منسوب به زیدالنّار در روستای آفریز، در قائنات خراسان جنوبی وجود دارد.
پانویس
منابع
- ابناثیر.
- ابن بابویه، عیون اخبار الرضا، قم، ۱۳۸۴ق/۱۴۲۶م.
- ابن حزم، جمهرة انسابالعرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- ابن خلكان، وفیات الاعیان.
- ابنعنبه، الفصولالفتحریه، چاپ محدث ارموی، تهران، ۱۳۶۳ق.
- مسكویه، تجارت الامم، چاپ ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۷۶ش.
- ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، چاپ كاظم المظفر، نجف ۱۳۸۵ش/۱۹۶۵م.
- یزید بن محمد ازدی، تاریخالموصل، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
- احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق، ۱۹۹۶م.
- بلعمر، تاریخ نامه طبری، چاپ محمدروشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
- طبری، تاریخ، بیروت.
- عبدالحی گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی مجیبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
- مسعودی، مروج الذهب، بیروت.
- یعقوبی، تاریخ.
پیوند به بیرون
- ↑ نک: بلاذری، ج ۲، ص ۵۴۸؛ ازدی، ص ۳۳۵؛ ابوالفرج اصفهانی، ص ۳۵۴ـ۳۵۵
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، ص ۳۵۵؛ قس یعقوبی، ج ۲، ص ۴۴۵؛ مسعودی، ج ۴، ص ۳۲۲
- ↑ بلاذری، ج ۲، ص ۵۴۹؛ ابناثیر، ج ۶، ص ۳۰۵
- ↑ طبری، ج ۸، ص ۵۳۵
- ↑ طبری، ج ۸، ص ۵۳۵
- ↑ ابنبابویه، ص ۴۴۸ـ۴۴۹؛ مسكویه، ج ۴، ص ۱۱۸
- ↑ بلعمی، ج ۲، ص ۱۲۳۸ـ۱۲۳۹
- ↑ گردیزی، ص ۱۷۳
- ↑ ابنبابویه، ص ۴۴۸
- ↑ ابنبابویه، ص ۴۴۷، ۴۴۹ـ۴۵۰؛ ابنخلّكان، ج ۳، ص ۲۷۱
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، ص ۳۵۴ـ۳۵۵؛ گردیزی، ص ۱۷۳ـ۱۷۴؛ ابنمسكویه، ج ۴، ص ۱۱۸؛ ابناثیر، ج ۶، ص ۳۱۰
- ↑ رجوع کنید به ابنبابویه، ص ۴۴۸؛ ابنخلّكان، ج ۳، ص ۲۷۱
- ↑ ابنحزم، ص ۶۴.
- ↑ ص ابن عنبه، ص ۱۴۰
- ↑ ابنبابویه، ص ۴۴۹؛ ابنحزم ص:۶۱ در دوره مستعین