پرش به محتوا

احمد بن منیر طرابلسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
Sarsm (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
imported>Hasaninasab
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
[[رده:شاعران شیعه قرن6(قمری)‎‏]]
[[رده:شاعران شیعه قرن6(قمری)‎‏]]
[[رده:مدفونان در حلب]]
[[رده:مدفونان در حلب]]
[[رده:مقاله‌های بدون اولویت]]

نسخهٔ ‏۲۸ دسامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۲

اطلاعات کلی
مذهبامامیه
زادروز۴۷۳ق/۱۰۸۰م
زادگاهطرابلس شام


ابوالحسین‌ احمد بن‌ منیر طرابلسی‌، مشهور به اِبْن‌ِ مُنیر ملقب‌ به‌ مهذب‌الدین‌ و عین‌الزمان‌ (۴۷۳- ۵۴۸ق‌/۱۰۸۰-۱۱۵۳م‌) ، شاعر هجوسرای شیعی بود. وی در آغاز‌ آهنگ‌ هجوسرایی‌ نداشت‌، اما از هنگام‌ ورود به‌ دمشق، از آنجا كه‌ مذهب شیعه داشت‌، مورد كینه بدخواهان‌ قرار گرفت‌. به‌ وی تهمت‌ بی‌احترامی‌ به‌ صحابه نیز زده‌اند، اما در دیوان‌ او شعری كه‌ چنین‌ معنایی‌ از آن‌ برآید، دیده‌ نمی‌شود. وی فرمانروایان‌ سنی را به‌ عنوان‌ مسلمانانی‌ كه‌ در برابر صلیبیان پایداری می‌كرده‌اند، بسیار ستوده‌ است‌.

زادگاه و نسب

وی در طرابلس شام به‌ دنیا آمد. پدرش‌ كه‌ به‌ رفوگری اشتغال‌ داشت‌،[۱] چندان‌ به‌ خاندان‌ اهل بیت (ع) عشق‌ می‌ورزید كه‌ اشعار عونی شاعر شیعی‌ را در ستایش‌ خاندان‌ پیامبر (ص) در بازارهای طرابلس‌ به‌ صدایی‌ خوش‌ می‌خواند.[۲] احتمالاً ابن‌ منیر چندی شغل‌ پدر را پیشه خود ساخته‌ بود، چه‌ گاه‌ وی را شاعرِ «رفّاء» (رفوگر) نامیده‌اند.[۳] با این‌ حال‌ وی به‌ تحصیل‌ پرداخت‌ و سپس‌ شاعری پیشه‌ كرد.

اساتید

از استادان‌ وی آگاهی‌ نداریم‌، اما احتمالاً نزد استادان‌ دارالعلم‌ طرابلس، از جمله‌ ابو عبدالله طلیللی، دانش‌ آموخت‌.[۴] گویند هم‌ آنان‌ بودند كه‌ وی را به‌ رفض‌ و غلو در تشیع رهنمون‌ شدند،[۵] اما بی‌شك‌ جامعه شیعی‌ مذهب‌ طرابلس‌ آن‌ روزگار در این‌ امر تأثیر فراوان‌ داشته‌ است‌.[۶] وی لغت‌ و ادب‌ را نیك‌ فراگرفت‌، قرآن‌ كریم و جمهره ابن درید را از بر كرد[۷] و چندان‌ دانش‌ آموخت‌ تا به‌ استادی رسید و حلقه درسی‌ پیرامون‌ او تشكیل‌ گردید.[۸]

سفرهای ابن منیر

ظاهراً وی ۳۰ سال‌ نخست‌ زندگی‌ خویش‌ را در طرابلس گذراند و پس‌ از سقوط آن‌ شهر به‌ دست‌ صلیبیان (۵۰۳ق‌/۱۱۰۹م‌) ، احتمالاً به‌ همراه‌ گروهی‌ از مردم‌ شهر به‌ دمشق رفت‌.[۹]

با ورود به‌ دمشق‌، زندگی‌ پركشاكش‌ وی آغاز شد. او كه‌ به‌ سبب‌ مذهب‌ و نیز زبان‌ گزنده‌اش‌، مورد كینه رقیبان‌ بود، اتابك‌ طغتكین را مدح‌ گفت‌ تا شاید به‌ او نزدیك‌ گردد، اما بدخواهان‌ از نادانی‌ سلطان‌ ترك‌ زبان‌ بهره‌ جستند و همان‌ مدیحه‌ را وسیله سعایت‌ قرار دادند.[۱۰] طغتكین‌ بر وی خشم‌ گرفت‌ و در صدد مجازاتش‌ برآمد، اما یوسف‌ بن‌ فیروز كه‌ حاجب‌ حرم‌ بود.[۱۱] وی را از مهلكه‌ رهانید و همراه‌ كاروان‌ برید به‌ بغداد فرستاد.

ابن‌ منیر در بغداد با بسیاری از بزرگان‌ علم‌ و سیاست‌، از جمله‌ شریق موسوی، نقیب‌ علویان‌ كه‌ برخی‌ وی را با شریف رضی و نیز شریف مرتضی اشتباه‌ كرده‌اند،[۱۲] فقیه‌ عبدالوهاب بن عبدالواحد، شیخ‌ حنبلیان و معروف‌ به‌ شرف‌السلام‌[۱۳] و نیز ابن صدقه وزیر المسترشد بالله دوستی‌ و پیوند یافت‌ و در قصیده‌ای ابن‌ صدقه‌ را ستود.[۱۴]

پس‌ از مرگ‌ طغتکین (۵۲۲ق‌) ابن‌ منیر بار دیگر به‌ دمشق بازگشت‌ و ظاهراً كوشید تا ضمن‌ تقرب‌ به‌ تاج الملوک بوری بن طغتکین،[۱۵] با ریشخند و هجا از دشمنان‌ خویش‌ انتقام‌ كشد، اما بخت‌ با وی یار نشد و سلطان‌ به‌ جرم‌ هجو بزرگان‌ دمشق‌ او را به‌ زندان‌ افكند و فرمان‌ به‌ قطع‌ زبان‌ وی داد. این‌ بار نیز یوسف بن فیروز در برابر سلطان‌ به‌ شفاعت‌ برخاست‌ و سلطان‌ از وی درگذشت‌، اما فرمان‌ داد كه‌ دمشق‌ را ترك‌ گوید. پس‌ از این‌ تبعید ابن‌ منیر به‌ حلب رفت‌[۱۶] و گویا در همین‌ روزگار بود كه‌ با ابن قیسرانی شاعر همروزگار خویش‌ آشنایی‌ یافت‌ و بین‌ آن‌ دو پیوندی رقابت‌آمیز پدید آمد كه‌ تا پایان‌ عمرِ آنان‌ استوار بود.[۱۷]

پس‌ از مرگ‌ تاج‌الملوك‌ (۵۲۶ق‌/۱۱۳۲م‌) و آغاز فرمانروایی‌ اسماعیل ابن بوری، دلبستگی‌ ابن‌ منیر به‌ دمشق، بار دیگری وی را بدانجا كشانید، اما این‌ بار نیز گرفتار خشم‌ اسماعیل‌ بن‌ بوری شد، چندانكه‌ سلطان‌ بر مصلوب‌ كردن‌ وی عزم‌ كرد. وی ناچار در مسجد «وزیر» پنهان‌ شد و باز از دمشق‌ گریخت‌،[۱۸]

تشویق مسلمانان در جنگ با صلیبیان

اندكی‌ بعد به‌ خدمت‌ عمادالدین زنگی درآمد و قصیده‌های بسیاری در ستایش‌ او و پیروزیهایش‌ بر صلیبیان سرود.[۱۹] این‌ اشعار كه‌ بخش‌ بزرگی‌ از سروده‌های برجای مانده اوست‌، برای تشویق‌ مسلمانان در جنگ‌ با صلیبیان‌ سخت‌ به‌ كار می‌آمد[۲۰] و از این‌ روی در ممدوح‌ نیز كارگر می‌افتاد و برای ابن‌ منیر مقام‌ و احترامی‌ شایسته‌ به‌ ارمغان‌ می‌آورد. وی دست‌ كم‌ در دو نبرد عمادالدین‌ با صلیبیان‌ در ركاب‌ وی بود.[۲۱]

درگذشت

پس‌ از عمادالدین‌، وی به‌ فرزند او نورالدین‌ پیوست‌ و تا پایان‌ عمر در خدمت‌ او بود. در ۵۴۶ق‌ نورالدین‌ دمشق را به‌ سبب‌ سازش‌ مجیرالدین‌ آبق‌ با صلیبیان‌، محاصره‌ كرد در محاصره دوم‌ دمشق‌ وی حاضر بود و با پیروزی و سرفرازی وارد دمشق‌ شد و سپس‌ همراه‌ سپاه‌ نورالدین‌ به‌ حلب بازگشت‌ و چندی بعد در همانجا درگذشت‌.[۲۲] و در دامنه کوه جوشن و نزدیکی مشهدالسقط مدفن گردید.[۲۳]

شاعری دارای شخصیت دوگانه

چنین‌ می‌نماید كه‌ وی نیز چون‌ بسیاری از همگنان‌ خویش‌ دارای شخصیتی‌ دوگانه‌ بوده‌ است‌. از سویی‌ شعر او مورد پسند بزرگان‌ دین بوده‌ است‌ و حتی‌ برخی‌ از آنان‌ در شمار راویان‌ شعر وی درآمده‌اند[۲۴] و از سوی دیگر بسیاری به‌ سرزنش‌ وی پرداخته‌اند. وی با تكیه‌ بر پیروزیهای مسلمانان‌ بر صلیبیان به‌ ستایش‌ ممدوحان‌ خویش‌ پرداخته‌ و اشعار خود را به‌ انواع‌ صنعتهای بدیعی‌ آراسته‌ است‌.[۲۵]

خصوصیات اشعار ابن منیر

  • ابن‌ منیر در مدیحه‌های خود در كنار شاعرانی‌ چون‌ ابن حیوس و ابن خیاط كه‌ با وی همروزگار بوده‌اند، قرار می‌گیرد، وی در این‌ اشعار به‌ ویژه‌ در مدایحی‌ كه‌ تقدیم‌ عمادالدین‌ و نورالدین‌ زنگی‌ می‌كرد،[۲۶] شاعری جدی و با وقار جلوه‌ می‌كند، چنانكه‌ حتی‌ هجوهای او نیز از متانتی‌ ویژه‌ برخوردار است‌.[۲۷]
  • در سنت‌ هجوسرایی‌ شعر عرب‌، وی را نمی‌توان‌ با شاعران‌ پیشین‌ در یك‌ صف‌ نهاد، چه‌ وی در آغازگویی‌ آهنگ‌ هجوسرایی‌ نداشت‌، اما از هنگام‌ ورود به‌ دمشق، از آنجا كه‌ آیین‌ شیعه داشت‌، مورد كینه بدخواهان‌ قرار گرفت‌. این‌ امر از اشارات‌ ابن عدیم[۲۸] درباره بسیاری دشمنان‌ وی و نیز در سعایت‌ آنان‌ نزد طغتکین آشكار است‌. شاید نالیدن‌ وی از مردم‌ روزگار[۲۹] و نیز برخی‌ اشارتها به‌ همدستی‌ روزگار و مردم‌ برضد او،[۳۰] بی‌ارتباط با این‌ رویدادها نبوده‌ است‌.
  • در مآخذ نیز «خبیث‌ اللسان‌» بودن‌ را با شیعه بودنش‌ درآمیخته‌اند.[۳۱] و با قرار دادن‌ وی در برابر ابن قیسرانی به‌ عنوان‌ سنی‌ پرهیزگار[۳۲] بر این‌ نكته‌ تأكید ورزیده‌اند.
  • به‌ وی تهمت‌ بی‌احترامی‌ به‌ صحابه نیز زده‌اند،[۳۳] اما در دیوان‌ او شعری كه‌ چنین‌ معنایی‌ از آن‌ برآید، دیده‌ نمی‌شود، وی فرمانروایان‌ سنی‌ را به‌ عنوان‌ مسلمانانی‌ كه‌ در برابر صلیبیان‌ پایداری می‌كرده‌اند، بسیار ستوده‌ است‌.[۳۴] از این‌رو، می‌توان‌ گفت‌ كه‌ ابن‌ منیر هنگامی‌ كه‌ در دمشق مورد آزار قرار می‌گرفت‌، خشم‌ خویش‌ را با سرودن‌ هجاهای تند بر دشمنانش‌ فرو می‌ریخت‌، شاید از همین‌ رو در گزارش‌ سفر نخست‌ وی به‌ دمشق‌ نشانه‌ای از سرودن‌ اشعار هجوآمیز در دست‌ نیست‌.
  • هجاهای او بر دو گونه‌ است‌:
  1. برخی‌ از آنها چنانكه‌ گفته‌ شد، بسیار سخیف‌ است‌ و ظاهراً این‌ اشعار همانهاست‌ كه‌ وی در هجو دشمنان‌ می‌سروده‌، و در همین‌ سروده‌هاست‌ كه‌ او به‌ گفته ابن عساکر از واژه‌های عامیانه‌ سود جسته‌ است‌.[۳۵]
  2. در برخی‌ دیگر از این‌ اشعار، مثلاً هجو مردی بخیل‌،[۳۶] غرض‌ وی نوعی‌ شوخی‌ و مطایبه‌ است‌ كه‌ گویا از ویژگیهای شخصیت‌ او بوده‌ است‌، چنانكه‌ حتی‌ در برابر فرمانروایان‌ نیز از اینگونه‌ شوخیها پرهیز نمی‌كرده‌ است‌.[۳۷]

دوستی با ابن‌ قیسرانی

برخوردهای وی با ابن قیسرانی نیز بیشتر آمیخته‌ به‌ طنز و شوخی‌ بوده‌ است‌. این‌ دو با یكدیگر دوستی‌ داشتند،[۳۸] اما چنانكه‌ عمادالدین‌ كاتب‌ با هوشمندی اشاره‌ كرده‌ است‌، چونان‌ دو اسب‌ میدان‌ مسابقه‌ با یكدیگر به‌ رقابت‌ برخاسته‌ بودند.[۳۹] این‌ رقابت‌ و هم‌ چشمی‌ كه‌ آن‌ را با رقابتهای جریر و فرزدق قیاس‌ كرده‌اند، همواره‌ با نوعی‌ هجو و سرزنش‌ متقابل‌ همراه‌ بوده‌ است‌.[۴۰]

دیوان

چنانكه‌ تدمری[۴۱] اشاره‌ كرده‌ است‌، دیوان‌ ابن‌ منیر از بین رفته‌ است، اما مجموعه‌ای از اشعار وی كه‌ در منابع مختلف پراكنده‌ بود، نخستین‌ بار به‌ كوشش‌ سعود محمود عبدالجابر در کویت به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.

پانویس

  1. تدمری، ص۳۴-۳۵
  2. ر.ک:ابن‌ عساكر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، ج۲، ص۷۸۸، التاریخ‌ الكبیر، ج۲، ص۹۷
  3. ذهبی‌، سیر، ج۲، ص۲۲۴، العبر، ج۳، ص۵
  4. تدمری، ص۱۱-۱۲
  5. ابن‌ فضل‌الله‌، ج۱۵،ص۵۱۸-۵۱۹
  6. ر.ک:ناصرخسرو، ص۱۷؛ تدمری، ص۲۵
  7. ابن‌ عساكر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، ج۲، ص۷۸۸؛ ابن‌ عدیم‌، ص۱۴۷
  8. ابن‌ مستوفی‌، ج۱، ص۲۹۱
  9. عمادالدین‌، قسم‌ شعراء الشام‌، ۱/۷۷؛ تدمری، ۱۴
  10. ابن‌ عدیم‌، ۱۴۹- ۱۵۰
  11. ابن‌ عساكر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، ۲/۷۸۸-۷۸۹، التاریخ‌ الكبیر، ۲/۹۷
  12. ابن‌ حجه‌، ص۳۲۷؛ انطاكی‌، ج۱، ص۳۶۳؛ صنعانی‌، ج۱، ص۷۹؛ بحرانی‌، ج۱، ص۴۲۶
  13. ابن‌ رجب‌، ج۱، ص۲۳۷، ۲۳۹
  14. تدمری، ص۳۵، ۱۳۴-۱۳۶
  15. ابن‌ منیر، ص۱۷۲
  16. ابن‌ عساكر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، ج۲، ص۷۸۹، التاریخ‌ الكبیر، ج۲، ص۹۷
  17. عمادالدین‌، قسم‌ شعراء الشام‌، ج۱، ص۷۶؛ ابن‌ خلكان‌، ج۱، ص۱۵۶؛ صفدی، ج۸، ص۱۹۳
  18. ابن‌ عساكر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، ج۲، ص۷۸۹
  19. ر.ک:ابن‌ منیر، ص۱۹۴-۲۰۳
  20. هرفی‌، ص۲۶۷
  21. ر.ک:ابن‌ منیر، ص۱۹۲، ۱۹۵، ۱۹۷-۱۹۸؛ ركابی‌، ص۵۰
  22. ابن‌ عساكر، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، ج۲، ص۷۸۹، التاریخ‌ الكبیر، ج۲، ص۹۷-۹۸
  23. حسینی جلالی، مزارات اهل البیت و تاریخها، ص۲۳۴-۲۳۵.
  24. ر.ک:عمادالدین‌، قسم‌ شعراء الشام‌، ج۱، ص۷۹-۸۰، ۸۵ -۸۷؛ عبدالقادر قرشی‌، ج۱، ص۳۳۵؛ تدمری، ص۱۵-۱۷
  25. هرفی‌، ص۲۶۹، ۲۷۳، ۲۷۶؛ تدمری، ص۵۱
  26. ابوشامه‌، ج۱، ص۶۹ -۹۵
  27. هرفی‌، ص۲۷۴- ۲۷۸
  28. ابن عدیم، ص‌ ۱۴۹-۱۵۰
  29. ابن عدیم، ص‌ ۱۲۷
  30. عمادالدین‌، قسم‌ شعراء الشام‌، ج۱، ص۷۷، ۷۹
  31. ابن‌ عساكر، التاریخ‌ الكبیر، ج۲، ص۹۷؛ ابن‌ فضل‌الله‌، ج۱۵، ص۵۱۸؛ ر.ک: امینی‌، ج۴، ص۳۳۲
  32. ر.ک:عمادالدین‌، همان‌، ج۱، ص۷۶؛ ذهبی‌، سیر، ج۲۰، ص۲۲۴
  33. ابن‌ فضل‌الله‌، ج۱۵، ص۵۱۸؛ ابن‌ خلكان‌، ج۴، ص۴۵۸
  34. ابوشامه‌، ج۱، ص۶۹-۹۵
  35. تاریخ‌ مدینة دمشق‌، ج۲، ص۷۸۸، التاریخ‌ الكبیر، ج۲، ص۹۷
  36. عمادالدین‌، قسم‌ شعراء الشام‌، ج۱، ص۹۰
  37. ر.ک:ابن‌ عدیم‌، ص۱۵۷
  38. ابن‌ ظافر، ص۲۵۷
  39. ابن‌ ظافر، ج۱، ص۷۶
  40. عمادالدین‌، قسم‌ شعراء الشام‌، ج۱، ص۷۹؛ یاقوت‌، ج۱۹، ص۶۴-۶۵؛ ابن‌ خلكان‌، ج۱، ص۱۵۸-۱۵۹؛ تدمری، ص۳۱-۳۲
  41. تدمری، ص‌ ۶

منابع

  • ابن‌ جوزی، یوسف‌، مرآة الزمان‌ فی‌ تاریخ‌ الاعیان‌، حیدرآباد دكن‌، ۱۳۷۰ق‌.
  • ابن‌ حجه‌، ابوبكر، ثمرات‌ الاوراق‌، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۹۷۱م‌.
  • ابن‌ خلكان‌، وفیات‌؛ ابن‌ رجب‌، عبدالرحمان‌، ذیل‌ علی‌ طبقات‌ الحنابلة، به‌ كوشش‌ هنری لائوست‌ و سامی‌ دهان‌، دمشق‌، ۱۳۷۰ق‌/۱۹۵۱م‌.
  • ابن‌ شاكر كتبی‌، عیون‌ التواریخ‌، به‌ كوشش‌ فیصل‌ السامر و نبیله‌ عبدالمنعم‌ داوود، بغداد، ۱۳۹۷ق‌.
  • ابن‌ ظافر، علی‌، بدائع‌ البدائه‌، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، ۱۹۷۰م‌.
  • ابن‌ عدیم‌، احمد، بغیة الطلب‌ فی‌ تاریخ‌ حلب‌، نسخة عكسی‌ موجود در كتابخانة مركز.
  • ابن‌ عساكر، علی‌، التاریخ‌ الكبیر، به‌ كوشش‌ عبدالقادر افندی بدران‌، دمشق‌، ۱۳۳۰ق‌.
  • همو، تاریخ‌ مدینة دمشق‌، نسخة عكسی‌ موجود در كتابخانة مركز.
  • ابن‌ فضل‌الله‌ عمری، احمد، مسالك‌ الابصار فی‌ ممالك‌ الامصار، به‌ كوشش‌ فؤاد سزگین‌، فرانكفورت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۸م‌.
  • ابن‌ قلانسی‌، ابویعلی‌ حمزه‌، ذیل‌ تاریخ‌ دمشق‌، بیروت‌، ۱۹۰۸م‌.
  • ابن‌ مستوفی‌، مبارك‌، تاریخ‌ اربل‌، به‌ كوشش‌ سامی‌ بن‌ السید خماس‌ الصفار، بغداد، ۱۹۸۰م‌.
  • ابن‌ منیر، احمد، دیوان‌، به‌ كوشش‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری، بیروت‌، ۱۹۸۶م‌.
  • ابن‌ وردی، عمر، تتمة المختصر فی‌ اخبار البشر، به‌ كوشش‌ احمد رفعت‌ بدراوی، بیروت‌، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۷۰م‌.
  • ابوشامه‌، عبدالرحمان‌، الروضتین‌ فی‌ اخبار الدولتین‌، قاهره‌، ۱۲۸۷ق‌.
  • امینی‌، عبدالحسین‌، الغدیر، بیروت‌، ۱۳۸۷ق‌/۱۹۶۷م‌.
  • انطاكی‌، داوود، تزیین‌ الاسواق‌ فی‌ اخبار العشاق‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
  • بحرانی‌، یوسف‌، الكشكول‌، نجف‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۵م‌.
  • تدمری، مقدمه‌ و حاشیه‌ بر دیوان‌.
  • حسینی جلالی، محمدحسین، مزارات اهل البیت و تاریخها، مؤسسه اعلمی، بیروت،الطبعة الثالثه، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
  • حرعاملی‌، محمد، امل‌ الا¸مل‌، به‌ كوشش‌ احمد حسینی‌، بغداد، ۱۳۸۵ق‌.
  • خوانساری، محمدباقر، روضات‌ الجنان‌ فی‌ احوال‌ العلماء و السادات‌، قم‌، ۱۳۹۰ق‌.
  • ذهبی‌، محمد، سیراعلام‌ النبلاء، به‌ كوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و محمد نعیم‌ عرقسوسی‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
  • ذهبی‌، محمد، العبر، به‌ كوشش‌ محمد سعید بن‌ بسیونی‌ زغلول‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
  • ركابی‌، جودت‌، الادب‌ العربی‌ من‌ الانحدار الی‌ الازدهار، دمشق‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
  • سمعانی‌، عبدالكریم‌، الانساب‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ بن‌ یحیی‌ معلمی‌، حیدرآباد دكن‌، ۱۳۸۲ق‌/۱۹۶۲م‌.
  • صفدی، خلیل‌، الوافی‌ بالوفیات‌، به‌ كوشش‌ محمد یوسف‌ نجم‌، ویسبادن‌، ۱۳۹۱ق‌/۱۹۷۱م‌.
  • صنعانی‌، یوسف‌، نسمة السحر فی‌ ذكر من‌ تشیع‌ و شعر، نسخه عكسی‌ موجود در كتابخانة مركز.
  • عبدالقادر قرشی‌، الجواهر المضیة فی‌ طبقات‌ الحنفیة، حیدرآباد دكن‌، ۱۳۳۲ق‌.
  • علی‌ خان‌ مدنی‌، انوار الربیع‌ فی‌ انواع‌ البدیع‌، به‌ كوشش‌ شاكر هادی شكر، ۱۳۸۹ق‌/۱۹۶۹م‌.
  • عمادالدین‌ كاتب‌، خریدة القصر و جریدة العصر، قسم‌ شعراء الشام‌، به‌ كوشش‌ شكری فیصل‌، دمشق‌، ۱۳۷۵ق‌/۱۹۵۵م‌.
  • عمادالدین‌ كاتب‌، خریدة القصر و جریدة العصر، قسم‌ شعراء المغرب‌، به‌ كوشش‌ محمد مرزوقی‌ و دیگران‌، تونس‌، ۱۹۶۶م‌.
  • ناصرخسرو، سفرنامه‌، به‌ كوشش‌ نادر وزین‌ پور، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
  • هرفی‌، محمد، شعر الجهاد فی‌ الحروب‌ الصلیبیة، بیروت‌، ۱۴۰۰ق‌/۱۹۸۰م‌.
  • یاقوت‌، ادبا.

پیوند به بیرون