توقیع: تفاوت میان نسخهها
imported>Mgolpayegani |
imported>Mgolpayegani جز ←منابع |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
*طوسی، محمد بن حسن،الغیبه، قم، دارالمعارف الإسلامیة، ۱۴۱۱ق. | *طوسی، محمد بن حسن،الغیبه، قم، دارالمعارف الإسلامیة، ۱۴۱۱ق. | ||
*طوسی، محمد بن حسن، رجال الكشی (اختیار معرفة الرجال) مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش. | *طوسی، محمد بن حسن، رجال الكشی (اختیار معرفة الرجال) مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش. | ||
*فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، دار الهجرة، ۱۴۰۹ق. | |||
*کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۸۸ق. | *کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۸۸ق. | ||
*مجلسی، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، اسلامیة، ۱۳۶۳ش. | *مجلسی، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، اسلامیة، ۱۳۶۳ش. |
نسخهٔ ۱۸ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۲:۴۹
کتابشناسی یا ارجاعات این مقاله ناقص است. میتوانید با اصلاح نحوهٔ ارجاع به منابع بر طبق شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیشیعه کمک کنید. |
توقیع به نامهها و نوشتههای امامان به ویژه امام مهدی (عج)، گفته میشود. در روایات بسیاری، تصریح شده که توقیعات امام زمان(عج) به خط خودِ امام بوده است. از دلایل این انتساب را وجود مهر امام (عج) در نوشته و یا تأکید امام (عج) بر نگارش نامه به دست خود شمردهاند.
توقیعاتی که در عصر غیبت صغرا صادر شدهاند، غالباً متضمن عنصر خرق عادت و کرامتاند. از این رو، توقیعات را یکی از دلایل امامت امام زمان (عج) دانستهاند.
معنای لغوی و اصطلاحی
توقیع، از ریشة وقع، در لغت به معنای پرتاب کردن تیر به هدفی نزدیک، چنانکه گویی آن را بر هدف میگذارند (تُوَقِّعُه) و نیز به معنای اثر جهاز شتر بر پشت حیوان است.،[۱] اصطلاح توقیع نیز از همین معنا گرفته شده است، زیرا توقیع نوشتهای بود بر حاشیه و پشت شکایات به خط خلیفه یا سلطان یا برخی از فرمانروایان که بر رسیدگی به شکایات تأکید میکرد.[۲]
سیر تاریخی توقیع
واژه توقیع نخستین بار در روایتی از امام کاظم(ع) دیده شده، همراه با حرف جرّ «فی» که پس از آن لفظ کتاب آمده است، به معنای یادداشتی که امام در زیر یک نامه نوشته بودهاند.[۳] با همین ترکیب و در همین معنا در چند روایت از امام رضا(ع) نیز به کار رفته است.[۴]
ولی پس از آن حضرت، کاربرد اصطلاحی توقیع گسترش یافته و یادداشتهای مستقل امام زمان(عج)، که مسبوق به پرسش نبوده نیز، با عنوان توقیع شناسانده شده است. این واژه درباره احادیث غیر مکتوب آن حضرت هم به کار رفته است.[۵]
علاوه بر آن، برخی سخنان خاص نایبان آن حضرت همچون اخبار بر غیب و نیز اظهارنظر در باره مسائل دینی، در محدوده توقیعات ذکر شده است.[۶] وجه کاربرد اخیر احتمالاً سخنی از حسین بن روح نوبختی بوده که در آن تأکید کرده که در امر دین از خود سخن نمیگوید، بلکه همه را از «اصل» (امام زمان(عج)) شنیده است.[۷]
توقیعات امام زمان(عج)
خصیبی توقیعات امام عصر(عج) را که در سالهای ۲۶۰، ۲۶۳، ۲۶۸، ۲۷۱، ۲۷۳ صادر شده نقل کرده است.[۸] در زمان سفارت محمدبن عثمان بن سعید عَمْری، در سال ۲۸۱ توقیعی مشتمل بر صلوات بر پیامبر(ص) و آل وی[۹] و در سال ۲۹۰ توقیعی در توثیق محمد بن جعفر اسدی وکیل آن حضرت، خطاب به صالح بن ابی صالح صادر شده است.[۱۰] در سال ۲۹۸ توقیعی از طریق حسین بن روح خطاب به علی بن احمد عقیقی برای رفع گرفتاری وی صادر شده،[۱۱] که در آن سال، حسین بن روح از کارگزاران عَمْری بوده است.[۱۲] پایان عصر غیبت صغرا با توقیعی خطاب به علی بن محمد سمری، آخرین نایب امام عصر(عج)، در ۳۲۸ یا ۳۲۹ اعلام شده است.[۱۳]
در عصر غیبت کبرا دو توقیع خطاب به شیخ مفید، در ۴۱۰ و ۴۱۲، گزارش شده است.[۱۴] توقیعات بسیاری نیز هست که تاریخ آنها روشن نیست، ولی با عنایت به قرائنی میتوان دریافت که برخی از آنها در اوایل غیبت صغرا و در دوران وکالت عثمان بن سعید عَمْری صادر شده است.[۱۵]
خط توقیعات
در روایات بسیاری، تصریح شده که مکاتبات امامان به خط خود آنان بوده[۱۶] و درباره توقیعات امام مهدی(ع) گاهی تأکید شده است که اثر مهر امام نیز در نوشته موجود بوده[۱۷] و گاه نیز امام خود در ذیل نامه بر نگارش نامه به خط خویش تصریح کرده است.[۱۸]
به نقل از ابونصر هبة اللَّــه بن احمدبن محمد کاتب (زنده در ۴۰۰ق)، عبارتی را در باره خط توقیعات آورده، که بر مبنای آن توقیعات امام زمان(عج) که از طریق عثمان بن سعید و فرزندش محمد بن عثمان رسیده، به همان خطی بوده که در زمان حیات امام حسن عسکری(ع) صادر شده بوده است.
وی در نقل دیگری از ابونصر مذکور آورده که توقیعات امام عصر(عج) برای شیعیان، از طریق محمدبن عثمان، به همان خطی بوده که در زمان زندگی پدرش عثمان بن سعید نگاشته شده بوده است.[۱۹]
از این عبارات چنین برداشت شده که توقیعات امام حسن عسکری(ع) تا عصر محمد بن عثمان را محمد بن عثمان به دستور امام تحریر و کتابت میکرده است[۲۰] ولی عبارات فوق دقیقاً برخلاف این معنا دلالت دارد، و به روشنی از آن این مطلب را میتوان فهمید که عثمان بن سعید و محمد بن عثمان صرفاً واسطة رساندن توقیع بودهاند و توقیع از طریق آنان به مردم میرسیده است.
تصریحهای بسیار بر نگارش توقیع به خط امام حسن عسکری(ع)[۲۱] یا به خط امام عصر(عج)[۲۲] دلیل روشنی بر نادرستی ادعای نگارش توقیعات توسط نواب ائمه یا وکلای آنهاست.[۲۳]
احتمالاً تأکید پارهای از روایات بر نگارش توقیع به خط امام(عج)، برای شناسایی توقیعات دروغینی بوده که به امام نسبت داده میشده، یا شناسایی ادعای برخی منحرفان در مورد نگارش توقیع. از جمله فارِس قزوینی، پس از انحراف، اموال امام(عج) را از شیعیان گرفته و به دروغ اعلام وصول نوشته است.[۲۴] شلمغانی نیز ادعا کرده بود که برخی از توقیعات را او پاسخ داده است که این امر را امام عصر(عج) تکذیب کرد.[۲۵]
احمد بن اسحاق قمی در دیدار با امام عسکری(ع) از ایشان درخواست کرد دست خطی برای وی بنگارند تا با آن نامههای امام را شناسایی کند و امام ضمن اجابت درخواست او، تأکید کردند که به سبب نازکی و درشتی قلم، گاه تفاوتهایی در خط بروز میکند که نباید سبب تردید گردد[۲۶][۲۷] شاید به همین انگیزهها برخی تأکید میکردهاند که خط امام را میشناسند.[۲۸]
مکتوبات و توقیعات را امام به دست خود مینوشته؛ و در موارد اندکی، توقیعاتی به کتابت دیگران دیده شده است. در عصر غیبت در یک مورد، در پاسخ سؤالات مردم قم از حسین بن روح، ذکر شده که پاسخها به خط احمد بن ابراهیم نوبختی و به املای حسین بن روح بوده است.[۲۹] در توقیعی هم که برای شیخ مفید صادر شده، تصریح گردیده که به املای آن حضرت و به خط فرد معتمدی بوده است.[۳۰]
در عصر غیبت صغرا نیز معمولاً مکاتبات از طریق نایبان چهارگانه، به حسب دورة نیابت، انجام میگرفته است. گاه نیز توقیعاتی بدون وساطت نایبان به برخی از شیعیان میرسیده است.[۳۱]
توقیعات همراه با خرق عادت به گونههای دیگری هم در صدور توقیعات بروز کرده است؛ گاه امام(عج) سؤالات نانوشته راویان را که تنها در خاطر گذرانده بودند پاسخ میداد.[۳۲] یا سؤالاتی را که با قلم بیمركّب، و احتمالاً برای امتحان درستی ادعای نایبان، نوشته میشد، پاسخ میداد.[۳۳]
گاه سؤال کسی بدون ذکر دلیل بیپاسخ میماند، پس از چندی با انحراف مذهبی پرسش کننده، سبب پاسخ ندادن به سؤال وی روشن میشد[۳۴][۳۵]
توقیعاتی که در عصر غیبت صغرا صادر شده غالباً متضمن عنصر معجزه و خرق عادت است؛ لذا توقیعات، خود یکی از دلایل امامت امام زمان(عج) تلقی شده است.[۳۶]
اعتبار توقیعات
توقیعات معمولاً به صورت مکاتبه بوده است. حدیث شناسان و فقها درباره اعتبار مکاتبات، اختلاف نظر دارند. برخی فقها در اعتبار مکاتبات مناقشه کردهاند[۳۷] و از سخنان برخی دیگر برمیآید که مکاتبه را همارز حدیث شفاهی نمیدانند[۳۸] در عین حال، دلیل روشنی بر بیاعتباری مکاتبه یا همارز نبودن اعتبار مکاتبه و حدیث شفاهی، در کتابهای فقهی ذکر نشده است. در کتب درایة الحدیث نیز این بحث مطرح شده است.[۳۹]
در مناظره شافعی با اسحاق بن راهویه (متوفی ۲۳۷) نیز اشارهای به این بحث دیده میشود؛ یک بار شافعی حدیثی را به دلیل شفاهی بودن بر حدیث کتبی دیگر ترجیح داد، ولی ابن راهویه، نامهنگاری پیامبر(ص) را به کسری و قیصر دلیل بر اعتبار مکاتبه دانسته است.[۴۰] نظیر استدلال ابن راهویه در کتب درایه شیعه هم دیده میشود.[۴۱] قدیمترین اشکال بر اعتبار مکاتبه، در منابع حدیثی شیعه، از آنِ شیخ طوسی است.[۴۲] وی پس از نقل یک مکاتبه، با اشاره به اینکه هر چه در کتب (نامه ها) آمده، صحیح نیست، آن مکاتبه را نامعتبر خوانده است.[۴۳] در پاسخ گفتهاند که اصحاب امامان با نوشتهها و خط ایشان آشنا بودند و تشخیص آن برایشان چندان دشوار نبود.[۴۴] گویا به همین جهت، برخی از فقیهان به صحت سند مکاتبه مذکور اشاره کرده و عمل به مضمون آن را جایز شمردهاند.[۴۵]
منابع توقیعات
برخی از محدّثان کتاب یا کتابهایی در بارة توقیعات تألیف کردهاند، از جمله عبداللَّــه بن جعفر حِمْیری چهار اثر در این باره نگاشته است با نامهای مسائلُ لِاَبی محمدالحسن علیهالسلام علی ید محمد بن عثمان العَمری، کتاب قرب الاسناد الی صاحب الامر علیهالسلام، مسائل أبیمحمد و توقیعات و مسائل الرجال و مکاتباتهم اباالحسن الثالث علیهالسلام[۴۶] محمد بن عیسی بن عُبَید نیز کتابی به نام کتاب التوقیعات نگاشت[۴۷] که در دست نیست.
کتابهایی که به بررسی موضوع مهدویت از جنبههای گوناگون پرداختهاند نیز، معمولاً بخشی را به توقیعات اختصاص دادهاند. کتابهای مستقلی هم در جمعآوری یا تحلیل توقیعات نگارش یافته است.[۴۸]
پانویس
- ↑ فراهیدی، العین، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۱۷۷؛ ابن درید، ج۲، ص۹۴۵
- ↑ قلقشندی، ج۱، ص۵۲؛ زَبیدی، ذیل «وقع».
- ↑ حِمیری، ص۳۳۲
- ↑ کلینی، ج۳، ص۵؛ ابن بابویه، ۱۴۰۴، ج۲، ص۹۳، ۲۳۶
- ↑ ابن بابویه، ج۲، ص۵۰۲، ۵۰۵؛ طوسی، ۱۴۱۱، ص۳۰۹
- ↑ ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج۲، ص۵۰۲ـ۵۰۴؛ طوسی، ۱۴۱۱، ص۲۹۴، ۲۹۸، ۳۰۷ـ ۳۰۸، ۳۲۱
- ↑ ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج۲، ص۵۰۸ ـ۵۰۹؛ کلینی، ج۱، ص۳۳۰)
- ↑ خصیبی، ص۳۶۹، ۳۷۱، ۳۷۳
- ↑ طوسی، ۱۴۱۱، ص۲۷۳ـ۲۸۰
- ↑ طوسی ص۴۱۵.
- ↑ ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج۲، ص۵۰۵ ـ۵۰۶
- ↑ طوسی، ۱۴۱۱، ص۳۶۷.
- ↑ ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج۲، ص۵۱۶
- ↑ احمد بن علی طبرسی، ج۲، ص۵۹۶ ـ۶۰۳.
- ↑ ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج۲، ص۴۷۸؛ طوسی، ۱۴۱۱، ص۳۵۵؛ قطب راوندی، ج۳، ص۱۱۰۸
- ↑ کلینی، ج۱، ص۹۶، ۱۰۲ـ۱۰۳، ۱۰۷، ۵۱۰؛ ابن بابویه، ۱۳۹۲، ج۲، ص۳۸، ۴۴
- ↑ کلینی، ج۷، ص۱۶۳؛ طوسی، ۱۴۰۱، ج۹، ص۳۱
- ↑ کشی، ص۵۱۳، ۵۵۱؛
- ↑ کشی، ص۳۶۲ـ۳۶۳
- ↑ مدرسی طباطبائی، ص۱۳۱ـ۱۳۲
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به کلینی، ج۱، ص۱۰۳، ۵۱۰؛
- ↑ ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج۲، ص۴۸۳؛ طوسی، ۱۴۱۱، ص۲۸۵، ۲۹۰
- ↑ ابن بابویه (۱۳۹، ج۱، ص۱۴۲، ج۲، ۱۵۴، ج۳، ص۶۸، ج۴، ص۲۰۳
- ↑ کشی، ص۵۲۵.
- ↑ طوسی، ۱۴۱۱، ص۳۷۳
- ↑ کلینی، ج۱، ص۵۱۳؛
- ↑ در باره تردید در صدور توقیع از جانب امام، کشی، ص۵۴۲
- ↑ حِمْیری، ص۳۴۰؛ ابن بابویه، ۱۳۹۲، ج۲، ص۱۶۹؛
- ↑ طوسی، ۱۴۱۱، ص۳۷۳.
- ↑ احمدبن علی طبرسی، ج۲، ص۶۰۳.
- ↑ دلائل الامامة، ص۵۴۵ ـ۵۵۱؛ طوسی، ۱۴۱۱، ص۲۷۳ـ۲۸۰.
- ↑ کلینی، ج۱، ص۵۰۸ ـ۵۰۹، ۵۲۴؛ کشی، ص۵۳۳ ـ۵۳۴
- ↑ ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج۲، ص۴۸۸، ۴۹۴؛
- ↑ کلینی، ج۱، ص۵۲۰؛
- ↑ برای مواردی از کرامات و خرق عادات در توقیعات رجوع کنید کلینی، ج۱، ص۴۹۵، ۵۰۰ ـ ۵۱۸، ۵۲۴؛
- ↑ ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج۱، ص۱۲۶؛
- ↑ آبی، ج۲، ص۱۸۰؛ محقق حلّی، ۱۳۷۱ ش، ص۳۲۴؛ علامه حلّی، ج۷، ص۲۴۸؛ شهید اول، ج۳، ص۵۷۷؛ محقق کرکی، ج۱، ص۴۵۷، ج۲، ص۸۴، ج۱۲، ص۸۵؛ شهید ثانی، ۱۳۸۰ ش، ج۱، ص۳۸۸، قس ج۱، ص۳۹۰، ج۲، ص۵۷۲ ـ۵۷۳
- ↑ محقق حلّی، ۱۳۶۴ ش، ج۲، ص۶۵۹؛ شهیدثانی، ۱۳۸۰ ش، ج۲، ص۵۵۵، ۵۷۳.
- ↑ خطیب بغدادی، ص۳۷۳ـ۳۷۴؛ ابن صلاح، ص۱۵۴ـ ۱۵۵؛
- ↑ سیوطی، ۱۴۰۸، ج۱، ص۱۵؛ شهیدثانی، ۱۴۰۸، ص۲۸۸ـ۲۹۰.
- ↑ مجلسی، ج۲، ص۱۶۷.
- ↑ رجوع کنید به۱۳۹۰، ج۳، ص۱۷۱).
- ↑ بحرانی، ج۲۳، ص۶۳۱؛ طباطبائی، ج۱۰، ص۲۲۳
- ↑ شبیری زنجانی، ج۹، درس ۳۲۹، ص۳
- ↑ موسوی عاملی، ج۱، ص۱۸۰؛ نراقی، ج۱۶، ص۳۰۹
- ↑ نجاشی، ص۲۲۰
- ↑ نجاشی، ص۳۳۴
- ↑ آقابزرگ طهرانی، ج۴، ص۵۰۰ ـ۵۰۱؛ مهدی پور، ج۱، ص۲۳۷، ج۲، ص۵۷۷، بویژه ص۸۱۴
منابع
- ابن اثیر، علی بن ابی الکریم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- ابن خلكان، شمس الدین، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، قم، الشریف الرضی، ۱۳۶۴ش.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
- ابن شهر آشوب، مناقب، قم، کتاب فروشی مصطفوی.
- اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفة الائمة، تحقیق سیدهاشم رسولی، تبریز، ۱۳۸۱.
- اقبال آشتیانی، عباس، خاندان نوبختی، تهران، ۱۳۴۵ش.
- جباری، محمدرضا، سازمان وكالت و نقش آن در عصر ائمة علیهم السلام، قم، مؤسسه آموزش پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲ش.
- جعفریان، رسول، حیات فکری سیاسی امامان شیعه، قم دفتر نشر معارف، ۱۳۹۱ش.
- حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، نجف، المطبعة الحیدریة، ۱۳۶۹ق.
- حسین، جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)، مترجم سید محمد تقی آیت اللهی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۸۵ش.
- حسین، جاسم، غیبت و مهدویت در تشیع امامیه، ترجمه محمود رضا افتخار زاده، چ اول، قم، ۱۳۷۱.
- حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، قم، موسسه آل البیت(ع)، ۱۴۱۳ق.
- خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، بیروت، ۱۴۱۱ق-۱۹۹۱م.
- سبط بن جوزی، تذكرة الخواص، تحقیق حسین تقیزاده، بیجا، المجمع العالمی لاهل البیت (علیهالسلام)، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۵ق.
- صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة، بیروت، دار التعارف، ۱۴۱۲ق.
- صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۵۹ق.
- صولی، محمدبن یحیی، اخبار الراضی باللَّــه و المتقیللَّــه، بیروت، چاپ هیورثدن، ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
- طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، تحقیق علی اكبر غفاری، بیروت، دار المعرفة، ۱۳۹۹ق.
- طبری، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الامامة، قم، بعثت، ۱۴۱۳ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوك، تاریخ الطبری، تحقیق، محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، روائع التراث العربی، ۱۳۸۷ق.
- طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، تهران، مکتبه نینوی.
- طوسی، محمد بن حسن،الغیبه، قم، دارالمعارف الإسلامیة، ۱۴۱۱ق.
- طوسی، محمد بن حسن، رجال الكشی (اختیار معرفة الرجال) مشهد، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ش.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، دار الهجرة، ۱۴۰۹ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۸۸ق.
- مجلسی، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، اسلامیة، ۱۳۶۳ش.
- مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، قم، انصاریان، ۱۴۲۶ق.
- مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، قم، دارالهجره، چاپ دوم، ۱۳۶۳ق.
- مفید، الارشاد، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۳۹۹ق.
- مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، كنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق (نرم افزار).
- مفید، مسارالشیعه، تحقیق مهدی نجف بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- ناشناس، مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمد رمانی، تهران، کلاله خاور، ۱۳۰۹.
- نجاشی، ابوالعباس، رجال نجاشی، تصحیح آیت الله شبیری، قم، مؤسسه نشراسلامی، ۱۴۱۶ق.
- نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نعمانی ترجمه سید احمد فهری زنجانی، تهران، انتشارات اسلامیة، چ چهارم، ۱۳۶۲ش.
- نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، تصحیح سید محمد صادق آل بحر العلوم، نجف، المكتبة المرتضویة، ۱۳۵۵ق.
- نیشابوری، فتال، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، چاپ اوّل، قم، دلیل ما، ۱۴۲۳ق.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام