عادلشاهیان
عادلشاهیان | |
---|---|
اطلاعات حکومت | |
نامهای دیگر | سلسله بیجاپور |
بنیانگذار | یوسف عادلشاه |
سال تأسیس | ۸۹۵ق |
گستره جغرافیایی | بیجاپور هندوستان |
مذهب | تشیع |
نوع حکومت | محلی |
اقدامات مهم | رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع در قلمرو خود، ممنوعیت بد گویی به خلفا برای پرهیز از دشمنی میان شیعه و سنی |
انقراض | ۱۰۹۷ق |
علت انقراض | بدست گورکانیان هند |
افراد | |
حاکمان مشهور | یوسف عادلشاه، اسماعیل شاه، ابراهیم شاه، علی شاه اول، ابراهیم شاه دوم، محمد شاه |
شخصیتهای مهم | عنایت الله شیرازی، فتح الله شیرازی، خواجه سعد الدین، شمس الدین محمود صدر جهان، سید مرتضی سبزواری، غیاث الدین کمال و حکیم آتشی |
عادل شاهیان یا سلسله بیجاپور، سلسلهای شیعی که در سده دهم هجری (۸۹۵-۱۰۹۷ق.) بر بیجاپور هندوستان حاکم بودند. یوسف عادلشاه، مؤسس این سلسله، تشیع را مذهب رسمی قلمرو خود اعلام کرد و چندی از جانشینانش نیز از شیعیان بودند و از شیعیان حمایت میکردند.
تأسیس
موسس سلسله عادلشاهی یوسف عادلشاه است. بنابر برخی روایات وی فرزند سلطان مراد عثمانی دوم است و هنگامی که سلطان محمد فرزند بزرگ مراد به سلطنت رسید، به تعقیب و کشتار همه برادران خود که ممکن بود مدعی سلطنت شوند، پرداخت. به همین دلیل مادر یوسف او را همراه تاجری که او را خواجه عمادالدین گرجستانی از اهالی ساوه دانستهاند، به ایران فرستاد. یوسف تا ۱۶ سالگی در ساوه اقامت کرد و بعد از آن به هندوستان سفر کرد.[۱] در روایتی دیگر عادلشاه نوه حاکم ساوه دانسته شده است.[۲] به هر حال در هر دو روایت وی دستکم مدتی را در ساوه گذارنده بود و اگر روایتی که بر اساس آن یوسف بعدها در زمان پادشاهی، وجوهی را برای ساخت مسجد به ساوه فرستاد، صحیح باشد، نشانگر تعلق خاطر وی به این شهر است.
یوسف در حالی به شهر بیدر در دکن رسید که محمود گاوان وزارت شاهان بهمنی را بر عهده داشت. درباره ورود یوسف به دربار شاهان بهمنی اطلاع دقیقی در دست نیست. بنابر برخی از منابع خواجه عمادالدین که از دوستان محمود گاوان بود یوسف را به گاوان معرفی کرد. به هر حال یوسف به عنوان غلامی وارد دربار بهمنیان شد اما کم کم رشد کرد و به منصب میرآخوری رسید. او بعد از مدتی به نظام الملک ترک که از امرای بزرگ بهمنی بود پیوست و به منصب هزاری که از مناصب مهم نظامی بود رسید. وی از سوی نظام الملک لقب عادلخان را دریافت کرد.[۳][یادداشت ۱]
یوسف در سال ۸۷۷ق./ ۱۴۷۲م. از سوی محمود گاوان حاکم دولتآباد شد. او بعد از مرگ گاوان و محمد شاه سوم (۸۶۷-۸۸۷ق.) قدرت خود را در منطقه تثبیت کرد و بیجاپور و بلگام و گلبرگه را تصرف و اعلام استقلال کرد.[۴]
سلاطین عادلشاهی
نه نفر از سلسله عادلشاهیان حکومت کردند:[۵]
- یوسف عادلشاه (۹۱۶- ۸۹۵ق.)
- اسماعیل شاه(۹۴۱-۹۱۶ق.)
- مَلّو شاه (۹۴۱-۹۴۱ق.)
- ابراهیم شاه (۹۶۵-۹۴۱ق.)
- علی شاه اول (۹۸۷-۹۶۵ق.)
- ابراهیم شاه دوم(۱۰۳۵-۹۸۷ق.)
- محمد شاه (۱۰۸۷- ۱۰۷۰ق.)
- علی شاه دوم(۱۰۸۳-۱۰۷۰ق.)
- سکندر شاه (۱۰۹۷- ۱۰۸۳ق.)
سیاست مذهبی عادلشاهیان
سیاست مذهبی عادل شاهیان سیاستی پایدار و یکنخواخت نبود و در دوره هر یک از شاهان این سلسله تفاوتهایی داشت. با اینکه بیشتر عادلشاهان شیعه بودند و به تقویت شیعیان پرداختند، برخی از عادلشاهان در دوره حکومت خود تسنن را مذهب رسمی حکومت خود کرده و از حمایت شیعیان دست کشیدند.
یوسف عادلشاه، موسس سلسله عادلشاهیان، تشیع را مذهب رسمی قلمرو تحت سلطه خود اعلام کرد و اذان به شیوه شیعیان، و خطبه خواندن به نام امامان شیعه مرسوم شد.[۶] وی سیاست معتدلی داشت و دشنام دادن به خلفا و اصحاب پیامبر را ممنوع کرد. عادلشاه، به بزرگان اهل سنت زمینهای اختصاصی داد و اجازه داد تا در این مناطق اذان بر طبق مذهب اهل سنت گفته شود و آداب و رسوم آنان اجرا شود.[۷] وی سعی داشت با این کار از نارضایتی اهل سنت بکاهد اما در این امر به طور کامل موفق نبود و سنیان دکن با پادشاهان اطراف که بر علیه یوسف شاه شوریده بودند، متحد شدند. هنگامی که کار مخالفان بالا گرفت یوسف شاه مدتی به اجبار از تظاهر به تشیع دست کشید، اما بعد از پیروزی بر دشمنانش به نام دوازده امام(ع) خطبه خواند و سید احمد هروی را با هدایایی نزد شاه اسماعیل صفوی، شاه شیعه ایران، فرستاد.[۸]
یوسف شاه با علمای شیعه روابط نزدیکی داشت؛ شیخ جلال الدین ملقب به شیخ چاندا از نوادگان امام زین العابدین(ع) مشاور یوسف شاه بود و سید احمد هروی وزیر وی بود. همچنین یوسف شاه را تحت تاثیر مولانا غیاث کمال که مورخ و فیلسوفی شیعه بود دانستهاند.[۹]
جانشین یوسف، پسرش عادلشاه بود که در کودکی بر جای پدر نشست. در دوره او کمال خان دکنی نخست وزیر یوسف شاه که سنی مذهب بود و اکنون زمام امور دربار را در دست داشت، اجرای شعائر سنی را احیا کرد و به نام خلفای راشدین خطبه خواند و قصد داشت با حمایت گروه دکنیها قدرت را از آن خود کرده و اسماعیل را برکنار کرده و آفاقیها را تضعیف کند. این طرح کمال خان به نتیجهای نرسید و گروه مخالفان به رهبری دلشادآغا قدرت را به دست گرفته و کمال خان کشته شد. در نهایت آفاقیها به قدرت بازگشتند و دکنیهای را بیش از پیش از قدرت راندند و آیینهای تشیع بار دیگر برقرار شد.[۱۰]
بعد از اسماعیل مدت کوتاهی مولاخان که پسر بزرگ اسماعیل بود حاکم شد اما به سرعت از کار برکنار شد و برادرش ابراهیم به جای وی نشست. ابراهیم به مذهب اهل سنت در آمد و آیینها و احکام حنفی را تجدید کرد و خطبه به نام خلفای راشدین خواند و آفاقیها را از کار برکنار کرده و دکنیها و حبیشیها را بر قدرت نشاند.[۱۱] پسرش علی، که تحت تعلیم خواجه عنایت الله شیرازی شیعه شده بود، راه پدر را ادامه نداد و مذهب تشیع را در قلمرو عادلشاهیان احیا کرد.[۱۲]
بعد از او ابراهیم دوم بار دیگر مذهب تسنن را در قلمرو خود برتری داد با این حال سیاست معتدلی را پیش گرفت و شیعیان را آزاد گذاشته و به آنان توجه کرد. این سیاست در زمان حکومت فرزندش محمد نیز ادامه یافت.[۱۳]
عادل شاه با وجود رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع، برای پرهیز از دشمنی میان شیعه و سنی، بدگویی به خلفا را ممنوع کرد و افرادی را که به طعن اهل سنت میپرداختند مجازات میکرد. عادلشاه همچنین اجازه داد تا اهل سنت در مساجد خود به شیوه خود اذان بگویند و با بخشیدن اِقطاعات خاص بدانان از ایشان دلجویی کرد.[۱۴] با این همه وی دچار دشمنی سنیان دکن به رهبری سلطان محمد بهمنی شد و مدتی مجبور شد مظاهر تشیع را محدود کند.[۱۵] رویه معتدل عادلشاه را جانشینش ادامه نداد.اسماعیل شاه پسر یوسف بعد از نشستن بر تخت، گروههای تَبَرّائی در خیابانهای بیجابور به حرکت درآورد که از دشمنان اهل بیت اعلام برائت کنند. وی همچنین از نهادها و نمادهای دولت صفوی تقلید کرد و دستور داد سران حکومت کلاه قزلباشی بر سر نهند.[۱۶] عادل شاهیان حامی علمای شیعی و شاعران بودند. از بزرگان و سادات درباره عادلشاهیان میتوان به عنایت الله شیرازی، فتح الله شیرازی، خواجه سعد الدین، شمس الدین محمود صدر جهان، سید مرتضی سبزواری، غیاث الدین کمال و حکیم آتشی اشاره کرد.[۱۷]
پانویس
- ↑ هالیستر، تشیع در هند، ص۱۲۶؛ رضوی، شیعه در هند، ج۱، ص۴۱۵؛ صادقی علوی، تاسیس حکومت عادل شاهیان در دکن، ص ۹۱
- ↑ رضوی، شیعه در هند، ص ۴۱۵
- ↑ صادقی علوی، ص ۹۲
- ↑ رضوی، شیعه در هند، ص ۴۱۶-۴۱۷
- ↑ هالیستر، تشیع در هند، ص۱۲۵؛ خضری، تشیع در تاریخ، ص۳۹۹-۴۰۰
- ↑ هالیستر، تشیع در هند،ص ۱۲۷
- ↑ هالیستر، تشیع در هند، ص۱۲۷؛ اطهر رضوی، شیعه در هند، ص۴۱۹
- ↑ هالیستر، شیعه در هند، ص ۱۲۸؛ اطهر رضوی، شیعه در هند، ج۱، ص ۴۱۹-۴۲۰
- ↑ اطهر رضوی، شیعه در هند، ص۴۱۸
- ↑ هالیستر، تشیع در هند، ص۱۲۸ ؛اطهر رضوی، شیعه در هند،ج۱، ص۴۲۲-۴۲۳
- ↑ اطهر رضوی، شیعه در هند، ج۱، ص ۴۲۴
- ↑ هالیستر، تشیع در هند، ص ۱۳۰
- ↑ هالیستر، تشیع در هند، ص۱۳۰
- ↑ اطهر رضوی، شیعه در هند، ص ۴۱۸؛ صادقی علوی، تاسیس حکومت عادل شاهیان در دکن و سیاستهای مذهبی یوسف عادلشاه، ص۹۵
- ↑ اطهر رضوی، شیعه در هند، ج۱، ص ۴۲۰
- ↑ خضری، ص ۴۰۱
- ↑ خضری، تشیع در تاریخ، ص ۴۰۱-۴۰۵
یادداشت
- ↑ هفت هزاری منصب نظامی و ظاهراً فرماندهی هفت هزار سپاهی بوده است. دهخدا، لغتنامه
منابع
- اطهر رضوی، عباس، «شیعه در هند»، ترجمه مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی،دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۶ش.
- خضری، سید احمدرضا، «تشیع در تاریخ»، قم، معارف، ۱۳۹۲ش.
- صادقی علوی، محمود، «تأسیس حکومت عادل شاهیان در دکن و سیاستهای مذهبی یوسف عادل شاه»، مجلهاندیشه تقریب، شماره ۲۱، زمستان ۱۳۸۸ش.
- هالیستر، جان نورمن، «تشیع در هند»، ترجمه آزرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۷۳ش.