علی ثقة‌الاسلام تبریزی

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از میرزا علی ثقة الاسلام)
علی ثقة‌الاسلام تبریزی
روحانی، نویسنده، مبارز مشروطه و پیشوای فرقه شیخیه
اطلاعات فردی
نام کاملمیرزا علی ثِقَةُالاسلام تبریزی
لقبثقة الاسلام
تاریخ تولدرجب سال ۱۲۷۷ هجری قمری
زادگاهتبریز
محل دفنمقبرة الشعرا
تاریخ شهادتعاشورا ۱۳۳۰ق (۱۰ دی ۱۲۹۰ش)
محل شهادتتبریز
خویشاوندان
سرشناس
میرزا موسی ثقة الاسلام(پدر)
اطلاعات علمی
استادانزین‌العابدین مازندرانی
تألیفاتنامه‌های تبریز • مرآة الکتب • تاریخ امکنه شریفه و رجال برجسته
سایرریاست شیخیه
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
سیاسیحامی مشروطیت • نماینده مجلس شورای ملی •
اجتماعیحمایت از تأسیس مدارس به سبک جدید


میرزا علی ثِقَةُالاسلام تبریزی (۱۲۷۷-۱۳۳۰ق)، عالم دینی، نویسنده، مبارز مشروطه تبریز و پیشوای شیخیه تبریز. در عاشورای ۱۳۳۰ به همراه هفت تن دیگر به دار آویخته شد. از وی کتاب‌ها، رساله‌ها و نامه‌هایی به جا مانده است.

ولادت و نسب

وی در رجب ۱۲۷۷ هجری قمری به دنیا آمد. فرزند ارشد حاج میرزا موسی ثقة الاسلام و نواده حاج میرزا شفیع صدر ثقة الاسلام بود. جد پنجمش، میرزا محمد شفیع تبریزی، معاصر نادر شاه افشار بود و به پاس خدمتی که به او کرد، مستوفی ناحیه آذربایجان شد. از آن پس این خانواده برخی مناصب و مشاغل دیوانی و حکومتی را برعهده داشتند.[۱] میرزاشفیع تحصیلات دینی خود را در عتبات گذراند و به حلقه درس سید کاظم رشتی (جانشین شیخ احمد احسایی) پیوست و پس از بازگشت به تبریز رهبر شیخیه آنجا شد. فرزندش، حاج میرزا موسی، نیز تحصیلات خود را در عتبات عالیات تکمیل کرد. او از اشخاص با نفوذ تبریز و از علمای فعال آنجا در واقعه تحریمِ تنباکو بود.[۲]

تحصیلات

میرزا علی تبریزی تحصیلات دینی را در تبریز به پایان رساند و سپس در عتبات نزد اساتیدی چون زین العابدین مازندرانی و... آن را تکمیل کرد. پس از بازگشت به ایران و فوت پدرش در ۱۳۱۹ق، مظفرالدین شاه به پیشنهاد ولیعهد، محمدعلی میرزا، لقب ثقة الاسلام را به وی داد و او رسماً ریاست شیخیه تبریز را بر عهده گرفت.[۳] وی سه بار ازدواج کرد و حاصل این ازدواج‌ها سه پسر و چهار دختر بود.[۴]

خصوصیات

ثقة الاسلام در ایران و عتبات، فقه، اصول، حکمت، کلام، تاریخ، جغرافیا، نجوم، ادب، علم رجال و کتاب شناسی آموخت. او به فارسی، عربی، ترکی و فرانسه تسلط داشت و در علم تاریخ، کلام و مثنوی شناسی صاحب نظر بود.[۵] وی را در سخنوری توانمند دانسته‌اند.[۶] او به فلسفه و عرفان نیز علاقه داشت.[۷] مطالعه روزنامه‌ها و جراید مهم عربی در تجدد و روشنفکری او تأثیر بسزایی داشت و اطلاعاتش درباره نظام‌های جدیداجتماعی، مجالس وعظ و خطابه او را جایگاه هدایت افکار مردم ساخت.[۸]

ثقة الاسلام بیشتر اوقاتش را در کتابخانه شخصی‌اش می‌گذراند و با شخصیت‌های علمی و ادبی همنشینی داشت. امیرنظام گروسی، مهدی‌قلی هدایت، ادیب خلوت، سید محمد کاظم عصار، و ادیب الممالک فراهانی از معاشران او بودند.[۹] در کتابخانه او مجلسی ادبی برگزار می‌شد که تعدادی از ادبا و فضلای آن روز تبریز در آن شرکت می‌کردند. او خود نیز ذوق شاعری داشت و اشعاری از او باقی مانده است.[۱۰] علاقه‌اش به آموختن، او را برانگیخت تا برادران و فرزندانش را برای تحصیل روانه اروپا و عتبات و تهران کند.[۱۱]

زندگی سیاسی

در انقلاب مشروطه

ثقة الاسلام از آغاز جنبش عدالت‌خواهی و سپس مشروطه طلبی، در زمره حامیان جدّی آن قرار داشت. وی هنگام مهاجرت علما به قم و تحصن آنان در آنجا، با ارسال تلگرام‌هایی به علما و مظفرالدین شاه، ضمن حمایت از خواسته‌های مهاجران، خواستار باز گرداندن آنان به تهران شد.[۱۲]

نمایندگی مجلس

پس از پیروزی نهضت مشروطه، به هنگام رأی گیری برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی، وی بیشترین رأی را در میان علما به دست آورد،[۱۳] ولی نمایندگی را نپذیرفت.[۱۴] با تأسیس انجمن ایالتی آذربایجان، که محفل آزادی خواهان بود، ثقة الاسلام از حامیان و فعالان این انجمن و از نویسندگان روزنامه انجمن شد.[۱۵] حضور او در انجمن ایالتی، در مقابل انجمن اسلامیه (محفل علمای مخالف مشروطه)، پشتوانه‌ای برای مشروطه خواهان بود.[۱۶]

انتقاد از مشروطه

وی با وجود دلبستگی به مشروطه، از منتقدان جدّی آن به شمار می‌رفت و با رفتارهای خام و تند مشروطه خواهان به شدت مخالفت می‌کرد تا آنجا که کتابچه‌ای درباره خیانت‌های مشروطه طلبان نوشت.[۱۷] سرانجام نیز در اعتراض به تندروی‌های مشروطه خواهان، گوشه نشینی اختیار کرد.[۱۸] در پی افزایش فشار انجمن تبریز به تهران، برای تهیه هر چه سریع‌تر قانون اساسی و امضای آن در ربیع الاول و ربیع الآخر ۱۳۲۵ق، نمایندگان مجلس شورای ملی از ثقة الاسلام تقاضا کردند که مردم را ساکت نماید تا آنان بتوانند با دقت بیشتر قانون اساسی را تهیه کنند.[۱۹]

اوضاع آشفته تبریز

در پی قیام مشروطه خواهان تبریز بر ضد استبداد محمدعلی شاه، مشیرالسلطنه رئیس الوزرا با ارسال تلگرامی تهدیدآمیز به ثقة الاسلام، از او خواست تا اختلاف را رفع کند. ثقة الاسلام در پاسخ به این تلگرام، بر مواضع همیشگی‌اش (دفاع از حقوق دولت و ملت و تلاش برای اتحاد این دو) تأکید کرد.[۲۰] محمدعلی شاه سپاهی را به سرکردگی عین الدوله روانه تبریز کرد، اما به سبب مقاومت اهالی شهر، عین الدوله به باسمنج عقب نشینی کرد و راه ورود آذوقه را به شهر بست. پس از چهار ماه، محاصره و قحطی و گرسنگی مردم تبریز و ترس از مداخله روس‌ها موجب شد که ثقة الاسلام در ۲۷ صفر ۱۳۲۷ برای محمدعلی شاه تلگرام بفرستد.[۲۱] به پیشنهاد او و توافق محمدعلی شاه، مقرر گردید که طرفین نزاع به باسمنج بروند و در آنجا مذاکره کنند. در شرایطی که راه هرگونه همکاری میان دولت و انقلابی‌های تبریز بسته شده بود و از رجال و بزرگان تبریز فردی که معتمد طرفین باشد وجود نداشت، ثقة الاسلام به همراه حاجی سیدالمحققین و میرزا حاج آقا میلانی به باسمنج رفت.[۲۲] وی ضمن نصیحت کردن شاه برای برقراری مجدد مشروطه و هشدار دادن درباره احتمال دخالت و نفوذ اجانب، تلاش می‌کرد اجازه ورود غله و آذوقه را به شهر بگیرد.[۲۳] محمدعلی شاه، به جای درک نیت ثقة الاسلام و خیرخواهی وی برای دولت و مردم، در خیال تبعید او از تبریز بود.[۲۴]

ورود نیروهای روسیه به تبریز

سرانجام، پیش بینی های ثقة الاسلام به وقوع پیوست؛ روسیه و انگلیس برای دخالت در امور داخلی ایران بهانه یافتند و نیروهای روسی در ۴ ربیع‌الثانی ۱۳۲۷ روانه تبریز شدند.[۲۵]

تحریم جشن‌های عید نوروز

پس از ورود روس ها به شهر، ثقة الاسلام به مناسبت عید نوروز ۱۲۹۰/ ربیع الاول ۱۳۲۹ در روزنامه محلی تبریز مقاله‌ای نوشت و از مردم خواست به سبب وجود قشون بیگانه، از اجرای مراسم سنّتی نوروز خودداری کنند. در نتیجه، اکثر اهالی تبریز آن سال عید نگرفتند. برخی درج این مقاله را یکی از عوامل مؤثر در اعدام او به دست روس ها دانسته‌اند.[۲۶]

پیشنهاد تشکیل هیئت مصلحه

پیش از خلع محمدعلی شاه از سلطنت، ثقة الاسلام در نامه‌ای به علمای نجف، ضمن توضیح اوضاع داخلی مملکت (مداخله قشون روس، فقدان قشون ملی و ضعف کارشناسان نظامی)، تنها راه چاره را مصالحه با دولت و اعتماد نکردن به سیاست دو دولت همسایه اعلام کرد و خواستار فرستادن «هیئت مصلحه» به تهران برای حل مشکلات شد.[۲۷] لیکن این کار صورت نگرفت و محمدعلی شاه در ۲۷ جمادی الاخر ۱۳۲۷ از سلطنت خلع گردید. حضور ستارخان و باقرخان در تبریز ـ که از یک سو سبب بهانه‌جویی روس‌ها و از سوی دیگر موجب نارضایتی مخبرالسلطنه، والی آذربایجان، بود ـ ثقة الاسلام را بر آن داشت تا برای حمایت از آن دو، از علمای نجف بخواهد با ارسال نامه‌ای دوستانه به ستارخان و باقرخان، از آنان دلجویی کنند و خود با اصرار آنان را راضی کرد تا به تهران مهاجرت کنند.[۲۸]

مخالفان ثقة الاسلام تبریزی

در این دوران ثقة الاسلام تحت فشاری چند جانبه بود: مخالفان مشروطه که او را محرک و همه کاره مشروطه می‌دانستند و دموکرات‌های تندرو، که ثقة الاسلام از آنان انتقاد می‌کرد، و آنان با او مخالفت و از او بدگویی می‌کردند[۲۹] و متدینان، که عقاید شیخی او را طعن و بر ضد او شبنامه منتشر می‌کردند.[۳۰] برخی عوام نیز از رفتار متجددانه او انتقاد می‌کردند.[۳۱] به رغم تمام این مخالفت‌ها، ثقة الاسلام تلاش می‌کرد مانع درگیر شدن مردم با یکدیگر شود.[۳۲]

در پی بحران میان دولت و مجلس بر سر پذیرفتن یا نپذیرفتن اتمام حجت روس‌ها برای اخراج مورگان شوستر (مستشار مالی امریکایی) اهالی تبریز به خروش در آمدند. روس‌ها که همواره مترصد فرصتی بودند، بدرفتاری را آغاز کردند. مجاهدان تبریزی نیز در واکنش به این رفتار، آمادگی نظامی خود را به رخ آنان می‌کشیدند. در این میان ثقة الاسلام که نگران عاقبت کار بود، با مجاهدان مخالفت کرد؛ از این رو دموکرات‌ها او را به هواداری از روس‌ها متهم کردند و نقشه قتل وی را کشیدند، اما این نقشه عملی نشد.[۳۳] تلاش‌های ثقة الاسلام برای آرام کردن اوضاع نتیجه‌ای نداشت و در ۲۹ ذیحجه ۱۳۲۹ق، روس‌ها جنگ را در تبریز آغاز کردند.

جنگ مجاهدان تبریز با روس‌ها

ثقة الاسلام با مشاهده تجاوز روس‌ها خواستار مقابله مجاهدان شد و حتی کتباً به امیرحشمت نیساری، رئیس شهربانی تبریز، اجازه دفاع داد. این امر موجب شد که تبریز یکباره بسیج شود و با روس‌ها سخت درگیر گردد.[۳۴] طرفین، طی چند روز، جنگ‌های خونین و سختی کردند. از ۳ محرّم ۱۳۳۰، با ضعیف شدن قوای روس، کنسول‌های سایر کشورها و خود روس‌ها سخن از صلح به میان آوردند. از سوی دیگر، رسیدن پیغام‌های پیاپی دولت مبنی بر ترک جنگ، بسته شدن مجلس در دوم محرّم همان سال به دست یپرم خان و پذیرش اتمام حجت روسیه، سبب شد ثقة الاسلام مجاهدان را برای پذیرش پیشنهاد صلح روس‌ها راضی کند و در پی آن مقرر گردید مجاهدان تفنگ‌های خود را کنار بگذارند و شهر را ترک کنند.[۳۵] در این زمان صمدخان شجاع الدوله (سردار محمدعلی شاه و والی مراغه) که روس‌ها از او حمایت می‌کردند، در باسمنج مستقر شد. او با هماهنگی مخالفان و علمای ضد مشروطه و حمایت روس‌ها قصد ورود به تبریز را داشت.[۳۶] با ورود سه لشکر روسی از ایروان و تفلیس به تبریز و ادامه هجوم روس‌ها، ثقة الاسلام به ناچار نمایندگانی نزد صمدخان فرستاد و پیغام داد در صورتی که قصد ورود به شهر را دارد با دستور و به نام دولت ایران بیاید. همچنین با ارسال تلگرامی به تهران، وضع شهر را اطلاع داد و خواستار کمک دولت شد. برای مجاهدان نیز پیغام فرستاد که هر چه زودتر شهر را ترک کنند و در پاسخ به کسانی که از او پرسیدند: «چه خواهی کرد؟»، گفت : «من کار خود را به خدا می‌سپارم.»[۳۷]

اعدام ثقة الاسلام در روز عاشورا

ثقه الاسلام تبریزی بر بالای دار

وی، بر خلاف همگان و به رغم هشدار برخی اشخاص، از جمله نماینده دولت عثمانی که پیغام داده بود روس‌ها قصد کشتن او را دارند، حاضر به مخفی شدن و پناهندگی نشد.[۳۸] در ۹ محرّم ۱۳۳۰ به بهانه لزوم حضور یافتن در جلسه‌ای، او را به کنسولگری روسیه بردند و محبوس کردند.[۳۹] در آنجا ثقة الاسلام از قبول خواست میلر، کنسول روس، در تأیید نوشته‌ای مبنی بر آنکه مجاهدان آغازگر جنگ بودند و روس‌ها تنها برای دفاع از خود ناگزیر از جنگ شدند، سر باز زد و تأکید کرد که جنگ را خود روس‌ها آغاز کرده‌اند.[۴۰] سرانجام روس‌ها در عاشورای ۱۳۳۰ق برابر با ۱۰ دی ۱۲۹۰ش، ثقة الاسلام و هفت تن دیگر را به‌دار آویختند.[۴۱]

خبر به دارآویختن ثقة الاسلام را از مردم پنهان کردند و بدینسان جلو شورش آنان راگرفتند.[۴۲] روزنامه حبل المتین هدف روس‌ها را از کشتار تبریز و‌ دار زدن ثقة الاسلام، تلاش برای ایجاد بلوا و هیجان در میان اهالی و بهانه‌جویی دانست و نوشت رئیس روحانی یک شهر را در روز عاشورا علنی به‌ دار زده‌اند.[۴۳] در ۱۲۹۶ ش، پس از پیروزی انقلاب اکتبر روسیه در ۱۹۱۷م، انقلابی‌های روسی به نشانه دلجویی از مردم تبریز روزی را برگزیدند و در آن روز گروه‌های روس و ایرانی، به نشانه جبران گذشته، بر سر خاک ثقة الاسلام گُل نهادند.[۴۴] مدفن ثقة الاسلام، مقبرة الشعراء تبریز است.

اندیشه‌های ثقة الاسلام

مهم‌ترین آرمانی که ثقة الاسلام سرانجام بر سر آن جان باخت، مشروطه بود. وی در راه تبیین و توضیح و دفاع از مشروطیت صمیمانه تلاش می‌کرد و مشروطه را «منع اراده شاهانه و لزوم شورا» در امور سه قوه مقننه، قضائیه و مجریه[۴۵] و موجب گسترش عدل و امنیتِ جان و مال مردم می‌دانست.[۴۶] وی معتقد بود که سلطنت، در صورت مخالفت با مشروطه، محکوم به زوال و نابودی است، علت انقراض دولت‌ها و سلسله‌های سلطنتی استبداد است و شاه برای حفظ سلطنت باید از مشروطه تبعیت کند.[۴۷] او در پاسخ به محمدعلی شاه که مشروطه را مباین شرع می‌دانست،[۴۸] با استناد به اینکه احکام شرعی را نمی‌توان مشروطه کرد و قوانین جاری نیز با وجود هزاران منکَر موجود در آن شرعی نیست، مشروطه مشروعه را دولتی مقید و مشروط به اجرای احکام شرعی معرفی کرد که در وضع قوانین جدید یا اجرای قواعد عرفی سابق، مطابق عدل و اصول «مذهب» و مصالح مملکت عمل می‌کند.[۴۹] از اندیشه‌های دیگر او محدود ساختن سلطنت و تأسیس دارالشورا و رفع استبداد برای مقابله با تلاش دولت‌های خارجی برای تضعیف اسلام، بود.[۵۰]

وی همانند سیدجمال الدین اسدآبادی، به اتحاد جهان اسلام و وحدت سیاسی مسلمانان، با وجود اختلاف مذهبی و حکومتی، توجه داشت.[۵۱]

وحدت

ثقة الاسلام پیشوای شیخیه تبریز بود و اگرچه دشمنی میان شیخیه و سایرین، گاه به نزاع‌های طولانی و خونین منجر می‌شد، معتقد بود که این گونه اختلاف‌ها، اختلاف مشرب است نه مذهب و باید ضمن حفظ حرمت علما، از برخوردهای نابجا جلوگیری کرد.[۵۲] ثقة الاسلام می‌کوشید برای کاهش شدت اختلاف، از بیان مطالب تعصب آمیز و القای نکات اختلاف انگیز، پرهیز کند.[۵۳] او در اعتراض به اخراج حاج میرزاحسن آقا مجتهد (از مخالفان سر سخت مشروطه) از تبریز، به خواست مشروطه خواهان، به رغم اختلافات مشرب با این مجتهد بزرگ تبریز، همراه او از شهر خارج شد. این امر موجب شد که انجمن ایالتی آذربایجان، تصمیم به باز گرداندن آن دو بگیرد.[۵۴]

انحصار حق رأی به باسوادان

از دیدگاه‌های جنجال برانگیز ثقة الاسلام، نظر او درباره انحصار حق رأی به باسوادان بود. وی در مقاله‌ای در شفق تبریز (چاپ ۱۳۲۹ش)، نوشت که مردم بی‌سواد قادر به تشخیص و انتخاب راه درست نیستند و «حق دارند ولی لیاقت ندارند».[۵۵]

حمایت از تأسیس مدارس به سبک جدید

ثقة الاسلام از تأسیس مدارس به سبک جدید حمایت می‌کرد و آن را در پیشرفت جامعه مؤثر می‌دانست. گروه‌های سنّتی جامعه با این مدارس مخالف بودند ولی او می‌کوشید اوضاع را به گونه‌ای سازد که کم‌ترین حساسیت را ایجاد کند؛ از جمله، رؤسای این مدارس را به برپایی نماز جماعت و حذف عبارات تحریک آمیز در کتاب‌های درسی تشویق می‌کرد.[۵۶]

ثقة الاسلام و مسائل اجتماعی

ثقة الاسلام از مسائل اجتماعی نیز غافل نبود. تأسیس مراکز علمی و فنی و ترویج آموزش علوم و فنون را ضروری‌ترین نیاز کشور می‌دانست. او بر تولیدات داخلی تأکید و از تجارت همه جانبه خارجی، که سبب خروج ثروت و ورود اجناس زائد می‌شد، انتقاد می‌کرد. به نظر وی تنزل ارزش مسکوکات داخلی در مقابل پول خارجی، ناشی از تجارت خارجی و آزادی فعالیت بانک‌های آنها در ایران و نامحدود بودن ضرابخانه دولتی بود. طرح‌های او برای آموزش کشاورزی، ایجاد شرکت‌های استخراج زغال سنگ برای مصارف داخلی یا تهیه آب آشامیدنی برای شهرها و ذوب آهن، بیانگر شناخت دقیق و عمیق او از ضعف‌های کشور بود.[۵۷] او از عملکردهای اشتباهی چون استقراض بی‌جا و مسافرت‌های پر خرج و گرو گذاشتن گمرکات انتقاد می‌کرد و این کارها را عاملِ فراوانی مفاسد شرعی و ملی و سیاسی می‌دانست.[۵۸]

آثار

کتاب‌ها

از ثقة الاسلام آثار فراوانی باقی مانده است که عبارت‌اند از:

  1. «نامه‌های تبریز»: شامل ۱۲۸ نامه و شصت تلگرام، که مجموعه گزارش‌های ثقةالاسلام از اوضاع اجتماعی و سیاسی و عمومی آذربایجان خطاب به میرزا صادق خان مستشارالدوله است. این کتاب، که از مآخذ مهم در بررسی نهضت مشروطه آذربایجان است، در ۱۳۷۸ش به کوشش ایرج افشار چاپ شد. در انتهای آن جدول کشف رمز لغات ضمیمه شده است.
  2. «مرآة الکتب»: در معرفی آثار و تألیفات علمای شیعه که به سبب نبودن فهرستی منقح و مرتب از تألیفات امامیه، نوشته شد.[۵۹]
  3. «ایضاح الانباء فی تعیین مولد خاتم الانبیاء و مقتل سیدالشهداء».
  4. «بَثّ الشکوی»: ترجمه قسمت سوم از تاریخ یمینی. ثقة الاسلام آن را به سبک نصرالله منشی ترجمه کرده است.[۶۰]
  5. «مجموعه تلگرافات»: شامل تلگرام‌های ثقة الاسلام و حاج سیدالمحققین دیبا و حاج سید آقا میلانی به هنگام قیام آذربایجان که به محمدعلی شاه مخابره گردیده است.[۶۱]
  6. «تاریخ امکنه شریفه و رجال برجسته».

رساله‌ها

تعدادی رساله نیز از ثقة الاسلام به جا مانده که در مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی منتشر شده است، از جمله:

  1. رساله «بالون ملت ایران به کجا می‌رود»، تحلیل ثقة الاسلام از زمینه‌های پیدایی مشروطه و چگونگی سیر آن و ماجرای شروع مخالفت‌های محمدعلی شاه با مشروطه (تألیف ۱۳۲۵ق.).[۶۲]
  2. «ترقی مملکتی به مال است و تحصیل مال با علم» (تألیف ۱۳۲۶ق.)، در این رساله ثقة الاسلام مخالفت خود را با ورود اجناس غیر ضروری و تزئینی خارجی اعلام کرده و تحریم این کالاها را بر اساس شریعت واجب شمرده است.[۶۳]
  3. «اصول سیاست اسلامیه»، در این رساله ثقة الاسلام به این شبهه که «اصول سیاسی اسلام به گونه‌ای است که مانع ترقی تمدن می‌شود»، پاسخ داده و نشر چنین افکاری را ناشی از مخالفت دشمنان دین و ناآگاهی عوام در این باره دانسته است. به نظر او وظیفه علمای دین این است که با ذکر دلایل عقلی و نقلی و سخن گفتن به زبان عوام (کلام قابل فهم) اصول سیاسی اسلام را برای آنان بازگویند. وی در این رساله کوتاه، اصول سیاسی اسلام را به دو دسته مادّی و معنوی تقسیم کرده و قوانین و اخلاقیات اسلامی، مساوات و مواسات، تساوی در حیات اجتماعی، سخاوت و میانه روی در زندگی را در زمره این اصول شمرده است.[۶۴]
  4. «مجمل حوادث یومیه مشروطه»، گزارش روزانه حوادث از ۲۸ رجب ۱۳۲۴ تا آخرین روزهای زندگی ثقة الاسلام است که به طور کامل در مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی درج شده و از منابع با ارزش درباره نهضت مشروطه آذربایجان است.
  5. رساله «لالان» ثقة الاسلام این رساله را در ربیع الاول ۱۳۲۶ برای علمای نجف نوشت و از تبریز ارسال کرد. او این رساله را برای جلب نظر علمای عتبات و ترغیب آنان برای دادن فتواهای صریح، مبنی بر وجوب مشروطه، نوشت تا مخالفان نتوانند مشروطه را مخالف دین معرفی و با آن مقابله کنند.[۶۵]

نامه‌ها

از ثقة الاسلام نامه‌های متعددی به جا مانده که حاوی دیدگاه‌های اوست:

  1. نامه‌ای در ۱۳۲۵ به عبدالحسین میرزا فرمانفرما که در آن درباره سیاست‌های اقتصادی و زراعی و آموزشی مملکت و رفع معضِلات در این زمینه‌ها، مطالب مهمی بیان کرده است.[۶۶] وی در نامه ۹ جمادی الاخر ۱۳۲۷ خطاب به هیئت علمیه نجف هشدار داد که غفلت دولت از اهداف روس‌ها در ایران، منجر به از دست رفتن آذربایجان خواهد شد.
  2. نامه مهم دیگر ثقة الاسلام خطاب به میرزاحسن خان مشکوة الممالک است و حاوی نکات ناگفته‌ای از وقایع آذربایجان و قیام بر ضد محمدعلی شاه و تحریکات روس‌ها و انگلیسی‌ها و دیگر ماجراهای قیام است.[۶۷]
  3. در پی درج مقالاتی در مجله معروف عربی المقتطف راجع به شیعه و شیعیان، ثقة الاسلام نیز مقالاتی را با عناوین «التشیع و قِدَمه» و «المتاولة او الشیعة فی جبل عامل» به آن مجله فرستاد.[۶۸] همچنین مقالاتی از او با عناوین «تقویم گیرگوار» و «اکمال الریاضی» در مجله عربی الهلال به چاپ رسید.[۶۹]

پانویس

  1. محمد ثقة الاسلام تبریزی، ص۳ـ۴، ۷۷؛ مفتون دنبلی، بخش ۱، ص۱۹۶ـ ۲۰۶؛ فتحی، ص۱۵ـ۱۶
  2. فتحی، ص۱۶ـ۱۸
  3. محمد ثقة الاسلام تبریزی، ص۷۷؛ فتحی، ص۱۵ـ۲۳
  4. محمد ثقة الاسلام تبریزی، شجره نامه مقابل ص۱۸۸؛ فتحی، ص۹۱؛ مرآة الکتب، مقدمه حائری، صص۹ و ۱۱.
  5. فتحی، ص۲۳، مقدمة کاسمی، صض ؛ محمد ثقة الاسلام تبریزی، ص۹۴
  6. فتحی، ص۲۷ـ ۲۸
  7. ملک زاده، ج۷، ص۱۵۳۰
  8. کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص۱۵۱؛ صفائی، ج۲، ص۲۹۳ـ۲۹۴
  9. هدایت، ص۲۱۳،۲۲۱؛ فتحی، ص۳۱
  10. فتحی، ص۷۹، ۵۳۷
  11. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۳۶۴ـ۳۶۵؛ رحیم زاده ضمیری، ص۷۵
  12. کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص۱۱۳ـ۱۱۶
  13. مجلس ملی، جریده ملی، ش۸، ص۱
  14. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۱۸۵؛ «مجلس ملی»، جریدة ملی، ش۱۹، ص۱
  15. رفیعی، ص۹۱
  16. رحیم زاده ضمیری، ص۳۳
  17. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۲۴۷ـ۲۵۴؛ علی ثقة الاسلام تبریزی، نامه‌های تبریز از ثقة الاسلام به مستشارالدوله، ص۳۴۳؛ کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۳۱۶
  18. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۲۵۰ـ ۲۵۴؛ ویجویه، ص۹۸
  19. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۱۹۱ـ۱۹۳؛ فتحی، ص۱۶۸
  20. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۲۴۹ـ۲۵۰
  21. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۴۴۶
  22. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۱۴۱، ۴۵۰ـ۴۵۱
  23. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۴۴۶؛ کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۳۱۶
  24. توکلی، ص۶۲
  25. فتحی، ص۴۵۷
  26. فتحی، ص۵۴۶ـ۵۴۷
  27. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۲۹۶ـ۲۹۷؛ فتحی، ص۴۶۶ـ۴۶۸
  28. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریز، ص۳۴۰ـ۳۴۱
  29. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۳۱۶
  30. علی ثقة الاسلام تبریزی، نامه‌های تبریز از ثقة الاسلام به مستشارالدوله، ص۳۰۴، ۳۱۷
  31. فتحی، ص۹۵
  32. علی ثقة الاسلام تبریزی، نامه‌های تبریز از ثقة الاسلام به مستشارالدوله، ص۱۲۵
  33. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص ۳۱۶
  34. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان ص۲۶۱ـ۲۶۳؛ فتحی، ص۵۷۳‌ـ۵۹۰
  35. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۲۷۷ـ‌۲۷۹؛ براون، ص۱۶۱
  36. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۲۸۰ـ۲۸۱
  37. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۲۹۶ـ۳۰۵
  38. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۳۰۵، رحیم زاده ضمیری، ص۷۱ـ۷۲
  39. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۳۰۷
  40. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۳۱۷، ۵۸۳؛ ملک زاده، ج۷، ص۱۵۳۲؛ براون، ص۹۰ـ۹۱
  41. رحیم زاده ضمیری، ص۷۶
  42. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۵۰۰
  43. «قصور از کیست”، ص۶؛ نیز رجوع کنید به براون، ص۷۶
  44. کسروی، تاریخ هیجده سالة آذربایجان، ص۶۸۲ـ۶۸۳
  45. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۴۳۱
  46. علی ثقة الاسلام تبریزی، یادداشت‌های میرزااسدالله ضمیری ملازم خاص ثقة الاسلام شهید، ص۱۳۱
  47. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۴۸۲
  48. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۴۴۱
  49. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۴۳۱
  50. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۴۳۰
  51. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۳۶۶
  52. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۳۳؛ کسروی، تاریخ مشروطة ایران، ص۱۳۳
  53. کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص۳۱۴
  54. کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ص۲۴۶؛ فتحی، ص۱۶۴
  55. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۴۰۹ـ۴۱۱
  56. علی بن موسی ثقة الاسلام تبریزی، نامه‌های تبریز از ثقة الاسلام به مستشارالدوله، ص۲۵۵
  57. علی بن موسی ثقة الاسلام تبریزی، یادداشتهای میرزااسداللّه ضمیری ملازم خاص ثقة الاسلام شهید، ص۱۲۴ـ۱۳۵
  58. علی بن موسی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی ص۴۲۳
  59. علی بن موسی ثقة الاسلام تبریزی، مرآة الکتب، ج۱، مقدمة حائری، ص۱۱؛ فدایی عراقی، ص۵۷ـ۶۱
  60. مشار، ج۱، ستون ۶۸۰؛ فتحی، ص۵۵
  61. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۴۴۶ـ۴۶۹؛ فتحی، ص۵۴
  62. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۳۹۹ـ۴۰۶
  63. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۴۰۶ـ۴۰۹
  64. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۳۸۹ـ۳۹۸
  65. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۴۱۸ـ۴۴۵
  66. علی ثقة الاسلام تبریزی، یادداشت‌های میرزااسداللّه ضمیری ملازم خاص ثقة الاسلام شهید، ص۱۲۱ـ۱۳۵
  67. اسناد سیاسی دوران قاجاریه، ص۴۲۳ـ۴۳۰
  68. المقتطف،ج ۳۷، ش۴، رمضان ۱۳۲۸، ص۱۰۱۵ـ۱۰۱۶، ج۳۸، ش۴، ربیع الثانی ۱۳۲۹، ص۳۴۰ـ۳۴۶
  69. علی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، ص۳۸۱؛ فتحی، ص۵۴۱ـ۵۴۴

یادداشت

منابع

  • اسناد سیاسی دوران قاجاریه، تألیف ابراهیم صفائی، تهران، ۱۳۴۶ش.
  • ادوارد گرانویل براون، نامه‌هائی از تبریز، ترجمة حسن جوادی، تهران، ۱۳۶۱ش.
  • احمد توکلی، «چند استخاره از محمدعلی شاه با جواب‌های آنها»، یادگار، سال ۵، ش ۸ و ۹ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۲۸).
  • علی بن موسی ثقة الاسلام تبریزی، «لایحه»، در اسدالله رحیم زاده ضمیری، یادداشت‌های میرزااسدالله ضمیری ملازم خاص ثقة الاسلام شهید، چاپ سیروس برادران شکوهی، تبریز، (۱۳۵۵ش الف).
  • علی بن موسی ثقة الاسلام تبریزی، مجموعه آثار قلمی ثقة الاسلام شهید تبریزی، چاپ نصرت اللّه فتحی، تهران، ۱۳۵۵ش ب.
  • علی بن موسی ثقة الاسلام تبریزی، مرآة الکتب، چاپ محمدعلی حائری، قم، ۱۴۱۴ق.
  • علی بن موسی ثقة الاسلام تبریزی، نامه‌های تبریز از ثقة الاسلام به مستشارالدوله (در روزگار مشروطیت)، چاپ ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۸ش.
  • محمد ثقة الاسلام تبریزی، سوانح عمری، یا، آثار تاریخی، بی‌جا، چاپخانة رضائی، ۱۳۴۰ش.
  • اسداللّه رحیم زاده ضمیری، یادداشتهای میرزااسداله ضمیری ملازم خاص ثقة الاسلام شهید، چاپ سیروس برادران شکوهی، تبریز، ۱۳۵۵ش.
  • منصوره رفیعی (جعفری فشارکی)، انجمن، ارگان انجمن ایالتی آذربایجان، تهران، ۱۳۶۲ش.
  • ابراهیم صفائی، رهبران مشروطه، ج۲، تهران، ۱۳۶۳ش
  • نصرت اللّه فتحی، زندگینامة شهید نیکنام ثقة الاسلام تبریزی و بخشی از تاریخ مستند مشروطیت ایران، تهران، ۱۳۵۲ش.
  • غلامرضا فدایی عراقی، «فهرست کتاب‌های شیعه پیش از الذریعه»، نشر دانش، سال ۱۷، ش۵، (مرداد و شهریور ۱۳۶۶).
  • «قصور از کیست»، حبل المتین، سال ۱۹، ش۲۷، (محرّم ۱۳۳۰).
  • احمد کسروی، تاریخ مشروطة ایران، تهران ۱۳۶۳ش ؛
  • احمد کسروی، تاریخ هیجده سالة آذربایجان، تهران، ۱۳۵۵ش.
  • «مجلس ملی»، جریده ملی، سال ۱، ش۸ (۲۶ رمضان ۱۳۲۴)، ش۱۹ (شوال ۱۳۲۴).
  • خانبابا مشار، فهرست کتاب‌های چاپی فارسی، تهران، ۱۳۵۰ـ۱۳۵۵ش.
  • عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی، تجربة الأحرار و تسلیة الأبرار، چاپ حسن قاضی طباطبائی، تبریز، ۱۳۴۹ـ۱۳۵۰ش.
  • مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، ۱۳۷۱ش.
  • محمدباقر ویجویه، تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز، چاپ علی کاتبی، تهران، ۱۳۵۵ش.
  • مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، ۱۳۶۳ش.

پیوند به بیرون