آیه احسان

مقاله نامزد خوبیدگی
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از آیه ۹۰ سوره نحل)
آیه احسان
مشخصات آیه
نام آیهآیه احسان
واقع در سورهنحل
شماره آیه۹۰
جزء۱۴
اطلاعات محتوایی
مکان نزولمکه
موضوعاحسان
دربارهعدل،احسان،ذی القربی، فحشاء، منکر، بغی


آیه احسان (سوره نحل: ۹۰) اشاره به دستور خداوند بر رعایت عدل، احسان و بخشش به ذی القربی و نهی او از انجام فحشا، منکر و بغی است. این آیه به عنوان جامع‌ترین برنامه اجتماعی اسلام معرفی شده است. امام باقر(ع) در پایان خطبه‌های نماز جمعه خود، این آیه را می‌خواند.

درباره معنای هر یک از موضوعات این آیه، بحث‌های تفسیری زیادی شکل گرفته است. منظور از عدل، را توحید، انصاف و یا دوری از افراط و تفریط دانسته‌اند و معنای احسان، انجام واجبات و کمک به مردم است و امیرمؤمنان به عنوان نمونه کامل احسان معرفی شده است. مفسران کمک به بستگان و صله رحم را از مصادیق بخشش به ذی‌القربی دانسته؛ چنانکه برخی حضرت زهرا(س) و فرزندانش را مصداق ذی‌القربی دانسته‌اند.

مفسران فحشا را به معنای انجام گناهان از جمله بخل و زنا می‌دانند و در تفسیر منکر، به دروغ، شرک و کفر اشاره کرده‌اند. برخی مفسران، سلطه‌طلبی به همراه ظلم را مصداق بغی می‌دانند. از این آیه پیام‌های اجتماعی و فرهنگی فراوانی برداشت شده است.

معرفی، متن و ترجمه آیه

نودمین آیه سوره نحل با نام «آیه احسان» شهرت یافته است.[۱] خدا در آیه احسان به عدل، احسان و عطاء به نزدیکان امر کرده و از فحشا، منکر و بغی نهی کرده است.[۲]

﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ۝٩٠ [نحل:90]
﴿در حقیقت خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم بازمی‌دارد به شما اندرز می‌دهد باشد که پند گیرید ۝٩٠



سوره نحل: آیه ۹۰

جامع‌ترین آیه قرآن در زمینه مسائل اجتماعی

برخی از مفسران شیعه، آیه احسان را نمونه‌ای از جامع‌ترین برنامه‌های اسلام در زمینه مسائل اجتماعی و اخلاقی دانسته‌اند.[۳] امام باقر(ع) در پایان خطبه‌های نماز جمعه خود آن را می‌خواند[۴] و عمر بن عبدالعزیز(م۹۹-۱۰۱ق) نیز در زمان خلافت خود دستور داد تا خطبای جمعه، سب امیرمؤمنان(ع) در خطبه‌ها را ترک گفته و به‌جای آن، آیه احسان را قرائت کنند.[۵]

عبدالله بن مسعود، صحابی رسول خدا(ص) و از حافظان و مفسران قرآن، آیه احسان را جامع‌ترین آیه قرآن دانسته است[۶] که هر خیر و شری را در برمی‌گیرد.[۷] دیگران نیز بر این اعتقادند که اگر در قرآن آیه دیگری وجود نداشت، همین یک آیه بیان‌گر تمام امور بود.[۸] فخر رازی آیه احسان را جامع‌ترین برنامه برای سعادت اخروی می‌دانند. دستورات سه گانه ای که بدانها امر شده( دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان) و موارد سه گانه ای که از آنها نهی شده(كار زشت و ناپسند و ستم)[۹] [یادداشت ۱]

بر اساس روایتی از عثمان بن مظعون (م ۲ق) نزول این آیه، سبب شده است که او عمیقاً به اسلام ارادت یابد.[۱۰] وی محتوای آیه را با ابوطالب، عموی پیامبر(ص) و همچنین ولید بن مغیره۲ق) در میان می‌گذارد که تحسین آنان را نیز برمی‌انگیزد.[۱۱]

قرائتی در کتاب تفسیر نور، برای آیه فوق پیام‌هایی برشمرده‌ است که عبارتند از: «دلالت آیه بر عدالت خداوند»، «پیشگامی خداوند در امر به معروف و نهی از منکر»، «تقدم امر به معروف بر نهی از منکر و عدل بر احسان»، «لزوم ایجاد فضای محبت‌آمیز در امر به معروف و انتخاب قالب موعظه و خیرخواهی»، «تمایل فطری انسان‌ها به عدل و احسان و بیزاری غریزی آن‌ها از فحشا و منکر»، «لزوم پیشگیری از گناهان بزرگ در مرحله نخست» و «سنت ابدی [یادداشت ۲] خداوند در سفارش به عدل و نهی از فحشاء».[۱۲]

محتوا

در مورد معنا و مراد آیه از هر کدام از این کلیدواژه‌های شش‌گانه بحث‌های مفصلی در بین مفسران صورت گرفته است.

عدل، احسان و ذوی‌القربی

در عدل معانی همچون: انصاف،[۱۳] دوری از افراط و تفریط[۱۴] و یا قرار دادن هر چیزی در مکان شایسته خود[۱۵] و به ویژه توحید[۱۶] و یا همان شهادت به وحدانیت خداوند[۱۷] ذکر شده است. در برخی روایات تفسیریِ شیعه نیز عدل را کنایه از رسول خدا(ص)[۱۸] و یا اقرار به توحید و رسالت پیامبر(ص)[۱۹] دانسته‌اند.

در عبارت احسان نیز به انجام واجبات[۲۰]، اخلاص در شهادت به وحدانیت خدا[۲۱]، کمک به مردم[۲۲] آن هم به بهترین شکل[۲۳] اشاره کرده‌اند. برخی دایره احسان را فراتر دانسته و شامل هر عمل خوبی می‌دانند[۲۴] و یا اینکه نیکو انجام دادن هر کار را احسان تلقی کرده‌اند.[۲۵] در روایات اهل‌بیت(ع) نیز از احسان به عنوان شهادت به رسالت پیامبر(ص)[۲۶] و یا ولایت امیر مؤمنان(ع)[۲۷] تعبیر شده است و حتی خود امیرمؤمنان(ع) به عنوان نمونه احسان[۲۸] معرفی گشته است.

در مورد نزدیکان و عبارت ایتاء ذی‌القربی برخی نزدیکان را همان خویشاندان، چه پدری و چه مادری دانسته[۲۹] و منظور آیه را به کمک مالی[۳۰] و یا حداکثر صله رحم[۳۱] و به جا آوردن حق خویشاوندی[۳۲] تفسیر نموده‌اند. اما در عین حال برخی معتقدند خویشاوندان دایره وسیع‌تری داشته و شامل دوستان و حتی همسایگان خواهد بود.[۳۳] چنان‌که برخی دیگر از مفسران آیه را شامل هر کمکی به دیگران به صورت مطلق دانسته‌اند.[۳۴]

در برخی منابع تفسیری شیعه، منظور از عبارت ایتاء ذی‌القربی را پرداخت خمس به ائمه(ع) تفسیر کرده[۳۵] و در پاره‌ای از روایات، ادای حق امامت و اعتقاد پیوسته به سلسله ائمه(ع) را مراد از آیه قلمداد نموده‌اند.[۳۶] در همین راستا ذی‌القربی به حضرت زهرا(س)[۳۷] و همچنین اولاد ایشان[۳۸] و اهل‌بیت(ع)[۳۹] تفسیر شده است.

فحشا، منکر و بغی

فحشاء نیز به مطلق گناهان[۴۰] و یا گناهانی تعبیر شده است که از حد بگذرد[۴۱] و به همین جهت به بخل[۴۲] و به ویژه زنا[۴۳] تفسیر شده است. اما منکر در مورد گناهانی است که چندان در جامعه شناخته شده نیست[۴۴] و مورد انکار شریعت و سنت[۴۵] و یا عقل[۴۶] باشند؛ بنابراین امور مخالف فطرت[۴۷] و یا گناهانی با وعده آتش[۴۸] همچون دروغ،[۴۹] شرک[۵۰] و کفر[۵۱] جزء مصادیق منکر تفسیر شده است و یا منظور گناهانی است که کیفر و حدّی در این دنیا نداشته اما در آخرت مشمول عذاب خواهد بود.[۵۲]

بغی به سلطه‌طلبی تعبیر شده است؛[۵۳] برای همین به سلطه‌طلبی نسبت به دیگران [یادداشت ۳] همراه با ظلم[۵۴] و یا اساسا به خودِ ظلم[۵۵] و گاه ظلم و کبر[۵۶] و یا ظلم و فسق[۵۷] تفسیر شده است.[یادداشت ۴]

پانویس

  1. مرکز فرهنگ و معرف قرآن، دایرة المعارف قرآن کریم، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۶۷.
  2. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۳۶۶.
  3. برای نمونه نگاه کنید به:‌ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۳۶۶.
  4. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۴۲۲ – ۴۲۴؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۷۷.
  5. ابن اثیر، الکامل، ۱۹۶۵ق، ج ۵، ص۴۲ – ۴۳؛ ابن طقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۱۲۹؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۳۰.
  6. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۱۰۹؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۳۷.
  7. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۱۰۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۸۷؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۹.
  8. بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۳۸؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۱۵۲؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۴۵۶.
  9. فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۶۲.
  10. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۸۷؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۸ – ۲۵۹.
  11. ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۴۸۳ – ۴۸۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۸۷ و نیز بنگرید به ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۳۸؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۸۳ – ۸۴؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۷۸.
  12. قرائتی، تفسیر نور، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۵۷۱ – ۵۷۲.
  13. عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۲۶۷؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۱۰۸؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۳۷؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۸، ۴۴۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۸۶.
  14. فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۶۱؛ بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۳۸؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۴۵۴.
  15. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۳۳۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۳۶۶ – ۳۶۷.
  16. ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۴۸۳؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۳۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۸۶.
  17. عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۲۶۷ - ۲۶۸؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۱۰۸ – ۱۰۹؛ طبرانی، تفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۷، ص۲۲۹۹؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۳۷؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۸ – ۴۴۹؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۸، ۲۵۹.
  18. کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۱۴۱۰ق، ص۲۳۶ – ۲۳۷؛ عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۲۶۷، ۲۶۸؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۸، ۴۴۹؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۷۹، ۸۰.
  19. قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۸۸؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۷ – ۴۴۸، ۴۴۹.
  20. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۱۰۹؛ طبرانی، تفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۷، ص۲۲۹۹؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۳۷؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۸، ۲۵۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۸۶.
  21. ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج ۶، ص۳۷؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۹.
  22. طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۴۱۸.
  23. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۳۳۲.
  24. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۸۶؛ قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۴، ص۲۱۹۰.
  25. فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۹؛ بیضاوی، أنوار التنزیل، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۲۳۸؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۴۵۴.
  26. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۷۹؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۸ – ۴۴۹.
  27. عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۲۶۷ – ۲۶۸؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۹؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۸۰.
  28. کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۱۴۱۰ق، ص۲۳۶ – ۲۳۷؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ق، ج۱، ص۳۸۸؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۷ – ۴۴۸؛ عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۲۶۷، ۲۶۸.
  29. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۴۵۴ – ۴۵۵.
  30. ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۴۸۳.
  31. ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۳۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۸۲؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۸، ۲۶۱؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۴۵۴.
  32. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۱۰۹؛ طبرانی، تفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۷، ص۲۲۹۹.
  33. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۳۶۹ – ۳۷۰.
  34. هواری، تفسیر کتاب الله العزیز، دارالبصائر، ج۲، ص۳۷۹؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۹.
  35. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۸۶؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۸۴؛ طباطبایی، طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۳۳۲ – ۳۳۳.
  36. عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۲۶۷؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۷۹ – ۸۰؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۸ – ۴۴۹.
  37. کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۲۳۶
  38. تفسیر فرات الکوفی، ۱۴۱۰ق، ص۲۳۶ – ۲۳۷.
  39. عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۲۶۷، ۲۶۸؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۷۹، ۸۰؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۸، ۴۴۹.
  40. ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۴۸۳؛ تفسیر کتاب الله العزیز، ج۲، ص۳۸۰؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۳۷؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۹.
  41. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۲۹؛ قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۴، ص۲۱۹۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۳۳۳.
  42. فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۹.
  43. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۱۰۹؛ طبرانی، تفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۷، ص۲۲۹۹؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ص۳۷؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۸، ۲۵۹.
  44. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۳۳۳.
  45. ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۳۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان روح الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۸۲؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۸، ۲۵۹.
  46. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۲۹.
  47. قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۴، ص۲۱۹۱.
  48. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۴۵۵.
  49. هواری، تفسیر کتاب الله العزیز، دارالبصائر، ج۲، ص۳۸۰.
  50. ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۴۸۳؛ طبرانی، تفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۷، ص۲۲۹۹.
  51. فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۹.
  52. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۴۵۵.
  53. فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۸، ۲۵۹.
  54. زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۲۹.
  55. ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۴۸۳؛ هواری، تفسیر کتاب الله العزیز، دارالبصائر، ج۲، ص۳۸۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۸۷؛ قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۲۵ق، ج۴، ص۲۱۹۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۳۳۳.
  56. طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۴، ص۱۰۹؛ طبرانی، تفسیر الکبیر، ۲۰۰۸م، ج۷، ص۲۲۹۹؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ۱۴۰۸ق، ابوالفتوح رازی، ج۱۲، ص۸۲؛ فخررازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۲۵۹.
  57. ثعلبی، الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ثعلبی، ج۶، ص۳۷.

یادداشت

  1. فَتِلْكَ الثَّلَاثَةُ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ بِهَا هِيَ الَّتِي تُرَقِّيهَا بِالْمَعَارِفِ الْإِلَهِيَّةِ وَالْأَعْمَالِ الصَّالِحَةِ، وَتِلْكَ الْمَعَارِفُ وَالْأَعْمَالُ هِيَ الَّتِي تُرَقِّيهَا إِلَى عَالَمِ الْغَيْبِ وَ سُرَادِقَاتِ الْقُدْسِ، وَمُجَاوَرَةِ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ فِي جِوَارِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَ تِلْكَ الثَّلَاثَةُ الَّتِي نَهَى اللَّهُ عَنْهَا هِيَ الَّتِي تَصُدُّهَا عَنْ تِلْكَ السَّعَادَاتِ وَ تَمْنَعُهَا عَنِ الْفَوْزِ بِتِلْكَ الْخَيْرَاتِ. عدل و احسان و رسیدگی به خویشاوندان آدمی را به معارف الهی و اعمال صالح ارتقا می‌دهند و آنها او را در سراپرده‌های قدس و هم‌نشینی با فرشتگان در جوار پروردگار جهانیان رهنمون می‌شوند و موارد سه‌گانه که از آنها نهی شده یعنی فحشا و منکر و ستم، او را ازسعادت اخروی باز می‌دارند. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۲۰، ص۲۶۲.
  2. برخی به کار رفتن فعل مضارع( یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ... وَینْهَیٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکرِ) در آیه را نشانه استمرار این قاعده خداوندی می‌دانند. آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۴۵۴.
  3. برخی در بغی معتقدند که نسبت به دیگران خواهد بود؛ بنابراین ظلم به خود را بغی نمی‌نامند. (طوسی، التبیان، بیروت، ج۶، ص۴۱۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۸۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۸۴.)
  4. در برخی روایات شیعه نیز از این موارد سه‌گانه نهی‌شده، به خلیفه اول و دوم (عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۲۶۷؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۷۹ – ۸۰؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۸ – ۴۴۹.) و یا خلفای سه گانه به اشارت (قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۳۸۸؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۷ – ۴۴۸) و گاه تا حدی روشن (عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۲۶۷ - ۲۶۸؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۸۰؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۴۴۹.) تعبیر شده است.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
  • ابن‌اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۹۶۵م.
  • ابن‌الطقطقی، محمد بن علی، الفخری، تحقیق عبدالقادر محمد مایو، بیروت، دارالقلم العربی، ۱۴۱۸ق.
  • ابن‌سلیمان، مقاتل، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۳ق.
  • ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸ق.
  • بحرانی، هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، تحقیق بنیاد بعثت، قم، موسسه البعثه، ۱۴۱۶ق.
  • بیضاوی، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
  • ثعلبی، احمد بن محمد، الکشف و البیان معروف به تفسیر الثعلبی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
  • حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فی وجوه التأویل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
  • طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • طبرانی، سلیمان بن احمد، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم، اربد اردن، دارالکتاب الثقافی، ۲۰۰۸م.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۲ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، تحقیق هاشم رسولی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، ۱۳۸۰ش.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)،‌ بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، تهران، مکتبة الصدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، ۱۳۸۸ش.
  • قطب، سید، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، چاپ سی و پنجم، ۱۴۲۵ق.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۰ق.
  • مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
  • هواری، هود بن محکم، تفسیر کتاب الله العزیز، الجزایر، دارالبصائر، ۱۴۲۶ق.