آیه زکات

مقاله قابل قبول
شناسه ناقص
از ویکی شیعه
آیه زکات
مشخصات آیه
نام آیهزکات
واقع در سورهتوبه
شماره آیه۶۰
جزء۱۰
اطلاعات محتوایی
شأن نزولدرباره منافقان و اعرابی
مکان نزولمدینه
موضوعفقهی
دربارهموارد مصرف زکات(مستحقین هشتگانه زکات)
آیات مرتبطآیه ۱۰۳ سوره توبه، آیه ۲۷۱ سوره بقره


آیه زکات (توبه: ۶۰) موارد مصرف زکات را بیان می‌کند که عبارتند از: فقرا، مساکین، کارگزاران و مأموران جمع‌آوری زکات، مؤلفة قلوبهم، بردگان، بدهکاران، در راه خدا و در راه ماندگان. فقیهان با استناد به این آیه، مصرف زکات را منحصر در موارد مذکور دانسته‌اند.

این آیه، به دلیل دربرداشتن کلمه صدقات، آیه صدقه یا صدقات نیز نامیده شده است. مفسران صدقات را به زکات تفسیر کرده‌اند.

در بیان مصارف زکات، چهار مورد نخست با حرف «لام» و چهار مورد دوم با حرف «فی» ذکر شده است. از دیدگاه علامه طباطبایی دلیل آن این است که چهار مورد نخست مالک سهم زکات می‌شوند، ازاین‌رو، درباره آنها «لام» ملکیت به کار رفته است؛ اما چهار مورد دوم چیزی را مالک نمی‌شوند؛ بلکه زکات در مصالح مرتبط با آنها مصرف می‌شود، ازاین‌رو، درباره آنها «فی» به کار رفته است.

﴿إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ۝٦٠ [توبه:60]
﴿صدقات تنها به تهیدستان و بینوایان و متصدیان [گردآوری و پخش] آن و کسانی که دلشان به دست آورده می‌شود و در [راه آزادی] بردگان و وامداران و در راه خدا و به در راه مانده اختصاص دارد [این] به عنوان فریضه از جانب خداست و خدا دانای حکیم است ۝٦٠


نام‌گذاری

آیه ۶۰ سوره توبه را آیه زکات نامیده‌اند؛[۱] زیرا در این آیه موارد مصرف زکات مشخص شده است.[۲] زکات به‌معنای وجوب پرداخت اندازه معینی از اموال خاص است که به حد نصابی خاص رسیده باشد.[۳]

آیه مذکور به جهت دربرداشتن واژه صدقات،[۴] آیه صدقات[۵] یا آیه صدقه[۶] نیز نامیده شده است. صدقه به معنای چیزی است که انسان به قصد قربت از مال خود خارج می‌سازد.[۷] بنا به گفته راغب اصفهانی صدقه در اصل برای امور مستحبی و زکات در امور واجب استعمال می‌شود؛ اما به زکات واجب از آن جهت که صاحبش آن را از روی میل و رغبت می‌پردازد، صدقه نیز می‌گویند.[۸]

برخی آیه ۱۰۳ سوره توبه را چنانکه در روایات هم آمده،[۹] آیه زکات نامیده‌اند.[۱۰] در این آیه، وجوب پرداخت زکات اموال بیان شده است.[۱۱]

شأن نزول

شأن نزول آیه زکات را درباره فردی اعرابی دانسته‌اند که نزد پیامبر(ص) آمد و درخواست زکات کرد؛ پیامبر از او رو برگرداند و مشغول تقسیم زکات شد. او به شیوه تقسیم پیامبر اعتراض کرد و در پی اعتراض او، آیه مذکور نازل شد.[۱۲] همچنین گفته شده آیه درباره اعتراض و عتاب منافقان بر پیامبر(ص) درباره تقسیم زکات نازل شده است.[۱۳]

محتوا

آیه زکات مستحقّین زکات را بیان می‌کند[۱۴] که عبارتند از:

  • فقرا: فقیر کسی است که از تأمین مخارج سالیانه خود و خانواده‌اش ناتوان است.[۱۵]
  • مساکین: مسکین نیز مانند فقیر ناتوان از تأمین مخارج خود است؛ ولی به گفته بیشتر مفسران، مسکین کسی است که وضعش از فقیر وخیم‌تر است.[۱۶] ازاین‌رو، در تفاوت آن دو گفته‌اند فقیر با وجود فقر، درخواست کمک نمی‌کند؛ ولی مسکین از شدت تنگدستی از دیگران درخواست کمک می‌کند.[۱۷] بعضی فقیر و مسکین را یکی دانسته‌اند.[۱۸] عده‌ای نیز معتقدند اگر این دو واژه باهم ذکر شوند، معنایشان متفاوت است؛ اما اگر یکی به تنهایی ذکر شود، دیگری را نیز شامل می‌شود.[۱۹]
  • الْعامِلِينَ عَلَيْها: مراد کارگزاران و مأموران جمع‌آوری زکات است.[۲۰]
  • مؤلفة قلوبهم: مراد کسانی‌اند که با حمایت مالی به همراهی با اسلام یا دفاع از آن تمایل پیدا می‌کنند. شیخ طوسی مراد از این دسته را اَشراف زمان پیامبر(ص) دانسته است که آن حضرت به منظور گرایش آنها به اسلام و کمک در جنگ، سهمی از زکات برای آنان در نظر می‌گرفت؛[۲۱] اما گروهی برآنند که مراد افرادی هستند که با پرداخت سهمی از زکات، دلشان به اسلام تمایل پیدا می‌کند یا به مسلمانان در جنگ یا برآوردن حوایج دینی کمک می‌کنند.[۲۲] بعضی این مورد را منحصر در کفار کرده‌اند؛ اما عده‌ای دیگر شامل مسلمانان نیز دانسته‌اند.[۲۳] فاضل مقداد این مورد را منحصر به زمان پیامبر(ص) کرده و فتوای علمای شیعه در عصر غیبت را همین دانسته‌ است.[۲۴] در مقابل علامه طباطبایی برآن است این مورد مانند موارد دیگر در همه دوران ثابت است.[۲۵]

برخی از مفسران معتقدند سهم کارگزاران و مؤلفة قلوبهم ساقط شده است.[۲۶] شیخ طوسی علت آن را عدم حضور امام(ع) بیان کرده است؛[۲۷] اما به گفته آیت‌الله جوادی آملی، فقهای امامیه با استناد به روایات به ثبوت همیشگی سهم مؤلفه قلوبهم فتوا داده‌اند.[۲۸]

  • فِي الرِّقابِ (بردگان): گفته شده مراد بردگان مکاتبه‌ای (برده‌ای که با عقد قرارداد و در ازای پرداخت مالی به مالک خود، آزاد می‌شود) هستند؛ البته برده مؤمنی را که در سختی قرار دارد نیز شامل می‌شود.[۲۹] از نظر بعضی از آنجا که امروزه برده وجود ندارد، سهم بردگان برای آزادی اسیران جنگی پرداخت می‌شود.[۳۰]
  • الْغارِمِينَ (بدهکاران): مراد بدهکارانی است که بدهی آنها به جهت گناه نباشد.[۳۱]
  • فِی سَبِيلِ اللَّه (در راه خدا): هرچند عده‌ای فی سبیل الله را منحصر در جهاد کرده‌اند؛[۳۲] اما بیشتر علما آن را شامل تمام مصالح مسلمانان مانند ساخت مسجد، راه و پل را شامل می‌دانند.[۳۳]
  • ابْنِ السَّبِيل (در راه ماندگان): منظور مسافرِ در راه مانده است؛ هرچند در وطن خود ثروتمند باشد.[۳۴] از دیدگاه جوادی آملی مراد از در راه مانده، هجرت‌کنندگان در راه خدایند مانند مسافران حج، عمره و زیارت و مسافران برای تحصیل علم؛ نه هر مسافری که در راه مانده باشد.[۳۵]

آیت‌الله مکارم شیرازی معتقد است از نظر بیشتر فقها و با استناد به سیره پیامبر(ص)‌ و امامان معصوم لزومی ندارد که زکات به صورت مساوی میان هشت مورد مذکور تقسیم شود؛ بلکه چگونگی مصرف آن به ضرورت‌های اجتماعی و نظر حکومت اسلامی بستگی دارد.[۳۶]

فقها از آیه زکات در بیان مصارف زکات بهره برده و براساس آن مصارف زکات را در هشت مورد مذکور منحصر کرده‌اند.[۳۷]

نکات تفسیری

مفسران صدقات را به زکات تفسیر کرده‌اند؛[۳۸] زیرا زکات، صدقه نیز نامیده می‌شود.[۳۹] گفته شده مراد از صدقات، صدقات واجب مانند زکات مال، زکات فطره، خراج و کفارات است.[۴۰]

واژه «إِنَّمَا» دلالت بر انحصار مصرف زکات در موارد هشت‌گانه دارد.[۴۱] عبارت «فَریضَةً مِنَ اللَّه‏» از دیدگاه برخی، دلالت بر وجوب زکات[۴۲] و از نظر بعضی دلالت بر وجوب مصرف زکات در موارد هشت‌گانه دارد.[۴۳]

سبک آیه زکات در بیان موارد هشت‌گانه متفاوت است. چهار مورد نخست «لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم‏» با «لام» و چهار مورد دوم «وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِی سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيل‏» با «فی» ذکر شده است. درباره سبب این تفاوت وجوهی ذکر شده است.[۴۴] از دیدگاه علامه طباطبایی بهترین وجه این است که چهار مورد نخست مالک سهم الزکات می‌شوند، ازاین‌رو، درباره آنها «لام» ملکیت به کار رفته است؛ اما چون چهار مورد دوم چیزی را مالک نمی‌شوند؛ بلکه زکات در مصالح مرتبط با آنها مصرف می‌شود، درباره آنها «فی» استعمال شده است. به عنوان مثال سهمی که از زکات برای آزادی برده صرف می‌شود، به ملکیت برده در نمی‌آید.[۴۵] آیت الله مکارم معتقد است تنها دو مورد بردگان و فی سبیل الله که با «فی» ذکر شده‌اند، مالک سهم زکات نمی‌شوند.[۴۶]

پانویس

  1. به عنوان نمونه نگاه کنید به : طوسی، الخلاف،‌ ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۳۹۷؛ محقق حلی، المعتبر، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۵۷۷ و ۶۳۲؛ فخر رازی، تفسیر کبیر،‌ ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۳۲۸.
  2. سرمدی،‌ «آیه زکات»، ص۱۰۱؛ معینی، «آیه زکات»، ص۹۰.
  3. نجفی،‌ جواهر الکلام، بیروت، ج۱۵، ص۲و۳.
  4. سرمدی، «آیه زکات»، ص۱۰۱.
  5. قرطبی، الجامع،‌ ۱۳۶۴ش، ج۲، ص۲۴۱؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۳۵۶ و ج۴، ص۵۷.
  6. ابن‌عربی، احکام القرآن، ۱۴۰۸ق، ج‏۱، ص۲۳۸.
  7. راغب اصفهانی، مفردات، ۱۴۱۲ق، ص۴۸۰.
  8. راغب اصفهانی، مفردات، ۱۴۱۲ق، ص۴۸۰.
  9. کلینی،‌ الکافی، ‌۱۴۰۷، ج۳، ص۴۹۷؛ صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق،‌ ج۲، ص۱۳.
  10. به عنوان نمونه نگاه کنید به: طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۱۶۳، ج۶، ص۱۱،‌ج۹، ص۱۰۶؛ قرطبی، الجامع، ۱۳۶۴ش، ج۷،‌ ص۱۰۰.
  11. طباطبایی، المیزان،‌۱۳۹۰ق، ج۹، ص۳۷۷؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۱۱۷.
  12. ابن‌ابی‌حاتم، تفسیر قرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۶، ص۱۸۱۷.
  13. فاضل مقداد، کنزالعرفان، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۲۳۴.
  14. طباطبایی، المیزان،‌۱۳۹۰ق، ج۹، ص۳۱۰ و ۳۱۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۴.
  15. طباطبایی، عروة الوثقی،‌ ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۹۹.
  16. فاصل مقداد، کنز العرفان، ۱۳۷۳ش،‌ ج۱،‌ ص۲۳۵ و ۲۳۶؛ طباطبایی، المیزان،‌۱۳۹۰ق، ج۹، ص۳۱۰ و ۳۱۱؛ نجفی، جواهر الکلام،‌ بیروت، ج۱۵، ص۳۰۰.
  17. طوسی، التبیان، دار احیاء‌التراث العربی، ج۵،‌ ص۲۴۳؛ طبری،‌ جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۰، ص۱۱۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۶.
  18. طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۵، ص۲۴۳و۲۴۴؛ فاضل مقداد،‌ کنزالعرفان، ‌۱۳۷۳ش، ج۱،‌ ص۲۳۴.
  19. طباطبایی، عروة الوثقی، ۱۴۱۹ق، ج۴،‌ ص۹۸؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۳ش، ج۳۴، ص۲۸۸ و ۲۸۹.
  20. طباطبایی، المیزان،‌۱۳۹۰ق، ج۹، ص۳۱۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۵.
  21. طوسی، التبیان، دار احیاء‌ التراث العربی، ج۵،‌ ص ۲۴۴.
  22. طباطبایی، المیزان،‌۱۳۹۰ق، ج۹، ص۳۱۱؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۳ش، ج۳۴، ص۲۸۴، ۲۹۴ و ۲۹۵.
  23. نگاه کنید به:‌ فاصل مقداد، کنز العرفان، ۱۳۷۳ش،‌ ج۱،‌ ص۲۳۶؛ فخر رازی، تفسیر کبیر،‌ ۱۴۲۰ق، ج۱۶،‌ص۸۶؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۹ و ۱۰.
  24. فاصل مقداد، کنز العرفان، ۱۳۷۳ش،‌ ج۱،‌ ص۲۳۶.
  25. طباطبایی، المیزان،‌۱۳۹۰ق، ج۹، ص۳۱۴.
  26. طوسی، التبیان، دار احیاء‌التراث العربی، ج۵،‌ ص۲۴۵؛ طوسی، النهایه،۱۴۰۴ق، ص۱۸۵؛ فخر رازی، تفسیر کبیر،‌ ۱۴۲۰ق، ج۱۶،‌ص۸۹.
  27. طوسی، النهایه،۱۴۰۴ق، ص۱۸۵.
  28. جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۳ش، ج۳۴، ص۳۱۹ و ۳۲۰.
  29. فاصل مقداد، کنز العرفان، ۱۳۷۳ش،‌ ج۱،‌ ص۲۳۷؛ طباطبایی، المیزان،‌۱۳۹۰ق، ج۹، ص۳۱۱.
  30. جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۳ش، ج۳۴، ص۲۹۷؛ قرطبی، الجامع، ۱۳۶۴ش، ج۸، ص۱۸۳.
  31. طوسی، التبیان، دار احیاء‌التراث العربی، ج۵،‌ ص۲۴۴؛ فاصل مقداد، کنز العرفان، ۱۳۷۳ش،‌ ج۱،‌ ص۲۳۷.
  32. طوسی، النهایه، ۱۴۰۴ق، ص۱۸۴؛ قرطبی، الجامع، ۱۳۶۴ش، ج۸، ص۱۸۵.
  33. به عنوان نمونه نگاه کنید به: فاصل مقداد، کنز العرفان، ۱۳۷۳ش،‌ ج۱،‌ ص۲۳۷؛ فخر رازی، تفسیر کبیر،‌ ۱۴۲۰ق، ج۱۶،‌ص۸۷؛ نجفی، جواهر الکلام، بیروت، ج۱۵، ص۳۶۸.
  34. طوسی، التبیان، دار احیاء‌التراث العربی، ج۵،‌ ص۲۴۵؛ فاصل مقداد، کنز العرفان، ۱۳۷۳ش،‌ ج۱،‌ ص۲۳۷.
  35. جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۳ش، ج۳۴، ص۲۸۳، ۳۰۳ و ۳۰۴.
  36. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۸.
  37. به عنوان نمونه نگاه کنید به: طوسی، النهایه،۱۴۰۴ق، ص۱۸۴ و ۱۸۵؛ محقق حلی، المعتبر، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۵۶۴-۵۷۸؛ نجفی، جواهر الکلام، بیروت، ج۱۵، ص۲۹۶-۳۷۲.
  38. به عنوان نمونه نگاه کنید:‌ طوسی، التبیان، داراحیاء التراث العربی، ج۵، ص۲۴۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۰، ۳۱۰: طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۰، ص۱۰۹، ۱۱۵ و ۱۱۶.
  39. فخر رازی، تفسیر کبیر،‌ ۱۴۲۰ق، ج۱۶،‌ص۸۷.
  40. جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۹۳ش، ج۳۴، ص۲۸۱ و ۲۸۷.
  41. فخر رازی، تفسیر کبیر،‌ ۱۴۲۰ق، ج۱۶،‌ص۸۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۴.
  42. طباطبایی، المیزان،‌۱۳۹۰ق، ج۹، ص۳۱۳؛ قرطبی، الجامع، ۱۳۶۴ش، ج۸، ص۱۹۲.
  43. ابن‌ابی‌حاتم، تفسر قرآن العظیم، ج۶، ص۱۸۲۶؛ فخر رازی، تفسر کبیر،‌ ج۱۶، ص۸۹؛ طباطبایی، المیزان،‌۱۳۹۰ق، ج۹، ص۳۱۳.
  44. نگاه کنید به:‌ طباطبایی، المیزان،‌۱۳۹۰ق، ج۹، ص۳۱۲ و۳۱۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۱۲ و ۱۳.
  45. طباطبایی، المیزان،‌۱۳۹۰ق، ج۹، ص۳۱۳.
  46. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۱۳.

منابع

  • ابن‏‌عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن ، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‏‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الكتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • جوادی آملی، تسنیم: تفسیر قرآن کریم، تحقیق و تنظیم روح الله رزقی، قم، اسراء، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • سرمدی، محمود، «آیه زکات»، در دانشنامه معاصر قرآن کریم، قم، انتشارات سلمان‌زاده، چاپ دوم، ۱۳۹۷ش.
  • صدوق، محمد بن علی بن بابویه، من لا يحضره الفقيه، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت،‌ مؤسسه اعلمی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق.
  • ‌ طباطبایی، سیدمحمد کاظم، عروة الوثقی(محشی)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران،‌ ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن‌(تفسیر طبری)،‌ بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • طریحی، فخرالدين بن محمد، مجمع البحرین، تهران، مرتضوى، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • طوسی، محمد بن حسن،‌ التبان فی تفسیر القرآن، بیروت،‌ دار احیاء‌ التراث العربی، چاپ اول، بی‌تا.
  • طوسی، محمد بن حسن، الخلاف، قم، دفتر انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • طوسى، محمد بن حسن، النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، بیروت،، دارالكتاب العربي، چاپ دوم، ۱۴۰۰ق.
  • عیاشى، محمد بن مسعود، التفسیر (تفسیر العیاشی)، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
  • فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، کنزالعرفان فی فقه القرآن،‌ تصحیح محمدباقر شریف‌زاده و محمدباقر بهبودی، تهران، انتشارات مرتضوی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبير (مفاتیح الغیب)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
  • كلينی، محمد بن یعقوب، الكافی، تهران، دار الكتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • محقق حلّی، جعفر بن حسن، المعتبر فی شرح المختصر، قم، مؤسسه سید الشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • معینی،‌ محسن،‌ «آیه زکات»، در دانشنامه قرآن کریم، ج۱، تهران، دوستان، چاپ اول،‌۱۳۷۷ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش.
  • نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام في شرح شرائع الاسلام، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بی‌تا.