پرش به محتوا

مهدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Mahdiemadi
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Mahdiemadi
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
==معنای اصطلاحی==
==معنای اصطلاحی==
در روایات اسلامی، مراد از مهدی به صورت مطلق، همان موعود خاندان پیامبر اکرم(ص) است که سرانجام در وقتی که دنیا را ستم فرا گرفته ظهور می‌کند و عدل و داد می‌آورد. بنابر آموزه‌های شیعه، او [[امام دوازدهم]] است که اکنون در [[غیبت امام زمان|غیبت]] به سر می‌برد. در روایات [[شیعه]] [[امامیه]] از مهدی با تعابیری دیگر نیز همانند [[قائم آل محمد]](عج) یاد کرده‌اند.<ref>نک: سید محمد صدر، ج۳، ص۱۳۵.</ref>
در روایات اسلامی، مراد از مهدی به صورت مطلق، همان موعود خاندان پیامبر اکرم(ص) است که سرانجام در وقتی که دنیا را ستم فرا گرفته ظهور می‌کند و عدل و داد می‌آورد. بنابر آموزه‌های شیعه، او [[امام دوازدهم]] است که اکنون در [[غیبت امام زمان|غیبت]] به سر می‌برد. در روایات [[شیعه]] [[امامیه]] از مهدی با تعابیری دیگر نیز همانند [[قائم آل محمد]](عج) یاد کرده‌اند.<ref>نک: سید محمد صدر، ج۳، ص۱۳۵.</ref>
اهل سنت غالبا این لقب را به صیغه جمع برای چهار [[خلیفه]] بعد از پیامبر(ص)، که آنان را [[خلفای راشدین]] می‌خوانند، به صورت «الخفاء الراشدون المهدیون»، به کار می‌برند.<ref>جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص34؛ ابن منظور، ج۱۵، ص۳۵۴.</ref>


==تاریخچه==
==تاریخچه==

نسخهٔ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۵

مهدی به معنای راهنمایی شده به دست خدا، در اصطلاح روایات اسلامی یکی از القاب منجی اسلامی و در باورهای شیعی، لقب امام دوازدهم(ع) است که سرانجام ظهور و زمین را از عدل و داد پر می‌کند.


مفهوم‌شناسی

معنای لغوی

مهدی صفت مفعولی و به معنی شخص راهنمایی شده به دست خدا است.[۱]این کلمه از ماده «ه ـ د ـ ی» به معنای هدایت و راهنمایی از روی لطف و خیرخواهی است. گویا معنای «هدایت» در اینجا مقابل ضلالت است و به راهنمایی معنوی اشاره دارد.[۲] کلمه مهدی در قرآن نیامده ولی دیگر مشتقات مادی «ه ـ د ـ ی» مکرر در این کتاب آسمانی به کار رفته اند از جمله در دو آیه قرآنی این ماده بر هیئت اسم فاعل و به معنای «هدایت کننده» است به کار رفته است.(نک: حج/53 و فرقان/31)

معنای اصطلاحی

در روایات اسلامی، مراد از مهدی به صورت مطلق، همان موعود خاندان پیامبر اکرم(ص) است که سرانجام در وقتی که دنیا را ستم فرا گرفته ظهور می‌کند و عدل و داد می‌آورد. بنابر آموزه‌های شیعه، او امام دوازدهم است که اکنون در غیبت به سر می‌برد. در روایات شیعه امامیه از مهدی با تعابیری دیگر نیز همانند قائم آل محمد(عج) یاد کرده‌اند.[۳] اهل سنت غالبا این لقب را به صیغه جمع برای چهار خلیفه بعد از پیامبر(ص)، که آنان را خلفای راشدین می‌خوانند، به صورت «الخفاء الراشدون المهدیون»، به کار می‌برند.[۴]

تاریخچه

در روایاتی که شیعه و سنی نقل کرده‌اند، پیامبر اکرم(ص) ظهور مردی از خاندان خویش با نام مهدی(ع) را وعده داده و اعلام داشته است که او زمین را از عدالت و قسط لبریز خواهد کرد همان گونه که از ظلم و بی‌عدالتی پر شده است.[۵] از این روی مسلمانان از نخستین ایام بعد از رحلت پیامبر(ص) منتظر ظهور مهدی(ع) بودند.

لقب مهدی در صدر اسلام از باب بزرگداشت و تجلیل نیز برای بزرگان به کار می‌رفته است. حسان بن ثابت (متوفی ۵۴/ ۶۷۳) در قصیده‌ای برای پیامبر اکرم(ص) از این لقب برای اشاره با آن حضرت استفاده کرده است: خطای لوآ در mw.text.lua در خط 25: bad argument #1 to 'match' (string expected, got nil). الگو:بالگو:پایان شعر

سلیمان بن صرد نیز امام حسین(ع) را پس از شهادتش، مهدی بن مهدی خوانده است.[۶]

بنا به گفته راجکوسکی، نخستین کسی که مهدی را در کاربرد اعتقادی آن به عنوان منجی به کار برد ابو اسحاق کعب بن ماته بن حیسوء حمیری (متوفی ۶۵۴ق) است .[۷]

مهدویت در القاب خلفای عباسی

لقب‌های رسمی و به خصوص در شروع نهضت عباسی - عصر پنج خلیفه اول دولت عباسیان - مفهوم و طبیعت مهدوی داشت و عباسیان برای مقاصد و اهدافی این القاب را برمی‌گزیدند، زیرا این لقب‌ها گویای احساسات عموم مردم، به‌ویژه مردم ضعیف و فقیر که پیوسته امیدوار به وضع بهتر بودند، می‌باشند.

مهدی و نجات بخش منتظر برای این مردم پایان ظلم و شقاوت و نشانه عصر طلایی، عصر عدالت و رفاه بود. این کوشش با گزینش از سوی خلفای عباسی برای جلب توده‌هایی که به تفکر مهدی عقیده داشتند و جذب تأیید آنان نسبت به دولت جدید، صورت می‌گرفت. این مسئله تا حد زیادی به پیروزی نهضت آنان کمک نمود و از سوی دیگر ارکان حکومت جدید را تثبیت کرد. خلفای حاکم، پیوسته این امید توده‌ها و آرزوهایشان را به ولیعهد خود و خلیفه بعدی منتقل می‌کردند. این کار با انتخاب لقب جدید انجام می‌گرفت تا او را نجات بخش جدید جلوه دهد. پس از این که دولت عباسی تقویت شد و امور آن استقرار یافت، دیگر تاکتیک گزینش این القاب لازم و ضروری نبود، لذا تأکید بر آن کاهش یافت، بلکه عباسیان شعارهای قدیمی و انقلابی خویش را از یاد بردند و شعارهای معتدل تری که استمرار و استقرار حکومت را تضمین می‌کرد، اختیار کردند. شاید این مسئله یکی از علل ناامیدی پیروان عباسیان و به‌ویژه افراطیان آن‌ها بود که باعث شورش‌هایی علیه آنان شد. دیگران تلاش کردند به دنبال نجات‌بخش جدید غیر عباسی بگردند تا آرزوی آنان را تحقق بخشد، اگرچه عده‌ای نیز خود را با اراده دولت تطبیق دادند و مشغول خدمت در نهادهای مختلف آن دولت شدند.[۸]

القاب موجود در عصر اول عباسی (بویژه القاب خلفای عباسی) را می‌توان به گونه زیر تقسم کرد: ۱- القاب رسمی عمومی، مانند امیر المؤمنین، خلیفة اللّه و ملک. ۲- القاب رسمی خصوصی، مانند الامام، القائم، المرتضی، المنصور، المهدی و الرشید، المعتصم بالله و... ۳- القاب شخصی، مانند الأحول که لقب هشام بود، الحمار و الجعدی که این دو لقب از آنِ مروان بن محمد بودند. و دوانیقی که لقب منصور بود، ناقص که لقب یزید سوم أموی بود و لقب موسی بن امین، شدید بود.[۹] لقب ابن الهادی، الناطق بالحق بود[۱۰] که پدرش می‌خواست او به جای هارون ولیعهدش باشد.

مهدویت در القاب امامان زیدیه

در طول تاریخ، لقب مهدی برای برخی از امامان زیدیه نظیر نفس زکیه، یحیی بن عمر، شهید فخ، یحیی بن حسین و غیره به کار رفته است. برخی از فرقه شناسان ادعا کرده‎اند انشعاباتی از زیدیه هر امامی که به خود دعوت نماید و دارای شرایط امامت باشد او را امام و مهدی می‌دانند. بر اساس این دیدگاه مهدی در شخص خاص منحصر نمی‎گردد.[۱۱][۱۲][۱۳]

پانویس

  1. ابن منظور، ج۱۵، ص۳۵۴.
  2. نک: قاموس قرآن، 7، 145؛ ابن منظور، لسان العرب، ج15، 353.
  3. نک: سید محمد صدر، ج۳، ص۱۳۵.
  4. جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص34؛ ابن منظور، ج۱۵، ص۳۵۴.
  5. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۸۷.
  6. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱۲، ص۲۰.
  7. جاسم حسین، ص۳۵.
  8. فرهنگ مهدوی در القاب خلفای عباسی
  9. مقریزی، الخطط، ج ۱، ص۲۸۷.
  10. تاریخ دولة عباسیه، (نسخه خطی استانبول ۲۲۶۰) ص۲۰.
  11. نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۲.
  12. احمد محمود صبحی، فی علم الکلام دراسه فلسفیة لآراء الفرق الاسلامیة فی اصول الدین، ج۳، ص۱۲۷ و ۱۲۸.
  13. ر.ک: مصطفی سلطانی، تاریخ و عقاید زیدیه، ص۲۹۱ و ۲۹۲.

منابع

  • ابن اثیر، علی بن ابی الکریم، "الکامل فی التاریخ"، بیروت،‌دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
  • ابن منظور، جمال الدین ابو الفضل، "لسان العرب"، بیروت،‌دار صادر، چ سوم، ۱۴۱۴ ق.
  • حسین؛جاسم، "تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)"، مترجم سید محمد تقی آیت اللهی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۸۵ش.
  • حسین، جاسم وساشادینا؛ "غیبت ومهدویت در تشیع امامیه"، ترجمه محمود رضا افتخار زاده، چ اول، قم، ۱۳۷۱ش.
  • صدر؛ سید محمد، "تاریخ الغیبة "، بیروت،‌دار التعارف، ۱۴۱۲ق.
  • صدوق؛ "کمال الدین وتمام النعمه"، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۵۹ق.
  • مفید، الارشاد، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۳۹۹ ق.
  • نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ش.
  • صبحی، احمد محمود، فی علم الکلام دراسه فلسفیه لآراء الفرق الاسلامیة فی اصول الدین، بیروت، دارالنهضه العربیه، ۱۴۰۵ق.
  • سلطانی، مصطفی، تاریخ و عقاید زیدیه، قم نشر ادیان، ۱۳۹۰ش.
  • مقاله فرهنگ مهدوی در القاب خلفای عباسی