کاربر ناشناس
مسیلمه کذاب: تفاوت میان نسخهها
جز
←ادعای پیامبری
imported>Bashiri جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Bashiri جز (←ادعای پیامبری) |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
== ادعای پیامبری== | == ادعای پیامبری== | ||
مسیلمه در [[سنة الوفود]] ([[سال ۹ هجری قمری|۹ق]])، همراه بزرگان طایفه خود از یمامه به [[مدینه]] رفت. در مورد ملاقات آنها با [[پیامبر اسلام]] دو نقل وجود دارد: | مسیلمه در [[سنة الوفود]] ([[سال ۹ هجری قمری|۹ق]])، همراه بزرگان طایفه خود از یمامه به [[مدینه]] رفت. در مورد ملاقات آنها با [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]] دو نقل وجود دارد: | ||
* مسیلمه با همراهانش به ملاقات پیامبر رفت. او میگفت: اگر محمد مرا جانشین خود قرار دهد، از او تبعیت میکنم. پیامبر که تکهای از شاخه نخل در دست داشت فرمود: «اگر چیزی که در دست من است را درخواست کنی، به تو نخواهم داد، در کار خود با آنچه خدا برایت در نظر گرفته دشمنی مکن و اگر رويگردان شوى خداوند دنبالهات را خواهد بريد».<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۰۳.</ref> | * مسیلمه با همراهانش به ملاقات پیامبر(ص) رفت. او میگفت: اگر محمد مرا جانشین خود قرار دهد، از او تبعیت میکنم. پیامبر که تکهای از شاخه نخل در دست داشت فرمود: «اگر چیزی که در دست من است را درخواست کنی، به تو نخواهم داد، در کار خود با آنچه خدا برایت در نظر گرفته دشمنی مکن و اگر رويگردان شوى خداوند دنبالهات را خواهد بريد».<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۴، ص۲۰۳.</ref> | ||
* مسیلمه در مدینه نگهبان بارهای همراهان بود و نزد پیامبر(ص) نرفت.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶.</ref> آنان پس از اظهار اسلام آوردن به پیامبر گفتند که ما یکی از همراهان خود را مراقب بارها نهادهایم. پیامبر دستور داد هر چه به نمایندگان میدهند به مسلمه نیز بدهند.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶-۵۷۷.</ref> | * مسیلمه در مدینه نگهبان بارهای همراهان بود و نزد پیامبر(ص) نرفت.<ref>یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶.</ref> آنان پس از اظهار اسلام آوردن به پیامبر گفتند که ما یکی از همراهان خود را مراقب بارها نهادهایم. پیامبر دستور داد هر چه به نمایندگان میدهند به مسلمه نیز بدهند.<ref> ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۶-۵۷۷.</ref> | ||
او پس از بازگشت به وطن ادعای [[پیامبری]] کرد<ref>زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶.</ref> و در سال یازدهم قمری در نامهای به پیامبر اکرم(ص)، مدعی شد که در [[نبوت]] با آن حضرت شریک است. رسول خدا(ص) در پاسخ او را مسیلمه کذّاب خواند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۴۶</ref> و | او پس از بازگشت به وطن ادعای [[نبوت|پیامبری]] کرد<ref>زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶.</ref> و در سال یازدهم قمری در نامهای به پیامبر اکرم(ص)، مدعی شد که در [[نبوت]] با آن حضرت شریک است. رسول خدا(ص) در پاسخ او را مسیلمه کذّاب خواند.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۴۶</ref> و حبیب بن زید بن عاصم را به سوی وی فرستاد، اما چون حبیب، پیامبری مسیلمه را تأیید نکرد، مسیلمه او را به [[شهادت]] رساند.<ref> ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۲۰؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۴۴۳.</ref> پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) زمینه برای مسیلمه فراهم شد و عدهای را در اطراف خویش جمع کرد و به تقلید از [[قرآن]]، کلماتی با نثر مسجع میساخت و بر آنان عرضه میکرد.<ref>زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۲۲۶.</ref> مسیلمه با [[سجاح دختر حارث تمیمی]] که او نیز ادعای نبوت کرده بود، [[ازدواج]] کرد.<ref>ابن حجر، الاصابه، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۳۴۴.</ref> و [[مهریه]] او را بخشودگی [[نماز صبح]] و [[نماز عشاء|عشاء]] برای پیروانشان قرار داد.<ref> ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۲.</ref> | ||
او [[شراب]] و [[زنا]] را برای پیروان خود حلال کرد و [[نماز]] را از آنان برداشت اما به [[نبوت]] پیامبر اسلام گواهی میداد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۷.</ref> | او [[شراب]] و [[زنا]] را برای پیروان خود حلال کرد و [[نماز]] را از آنان برداشت اما به [[نبوت]] پیامبر اسلام گواهی میداد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۲، ص۵۷۷.</ref> | ||
=== معجزات واژگونه=== | === معجزات واژگونه=== | ||
بر پایه برخی گزارشها مسیلمه میخواست برخی از [[معجزات پیامبر اسلام|معجزات پیامبر(ص)]] را تکرار کند اما کارهایش واٰژگونه میشد. او آب دهان خود را در چاهی | بر پایه برخی گزارشها مسیلمه میخواست برخی از [[معجزات پیامبر اسلام|معجزات پیامبر(ص)]] را تکرار کند اما کارهایش واٰژگونه میشد. او آب دهان خود را در چاهی انداخت؛ آب آن خشک شد. کودکی را نزدش بردند تا برایش دعا کند؛ چون دست بر سرش کشید، کچل شد، آب [[وضو|وضویش]] را در باغی ریختند؛ دیگر آنجا گیاه نرویید. | ||
دست بر چشم کسی کشید نابینا شد.<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۳۲۷.</ref> | |||
== مرگ== | == مرگ== |