هبوط

مقاله نامزد خوبیدگی
از ویکی شیعه

هُبوط خروج آدم و حوا از بهشت و سکونت آن‌ها در زمین است. برخی مفسران هبوط را نه به معنای مکانی آن و خروج از بهشت بلکه به هبوط مقامی معنا کرده‌اند و معتقدند خداوند مقام آدم و حوا را تنزل داد و از آن تعبیر به هبوط کرد عده‌ای نیز معتقدند هبوط به جهت عقوبت حضرت آدم و حوا نبوده بلکه مصلحت بر این بوده که اینان به زمین آیند و با انجام تکالیفی که برعهده آنها آمد، به سعادت دست یابند.

مفهوم‌شناسی

هبوط در لغت به معنای «پایین قرار گرفتن به صورت اجبار» است[۱] و گاهی برای کوچک کردن مخاطب استفاده می‌شود همانند آنچه برای هبوط شیطان وجود دارد.[۲] واژه هبوط برای تعظیم و بزرگداشت مخاطب نیز استفاده شده است؛[۳] همانند آنچه برای حضرت نوح(ع) پس از پایان طوفان هنگام خروج از کشتی استفاده شد.[۴] همچنین کلمه هبوط گاه در غیر معنای مذکور استفاده می‌شود.[۵]

هبوط آدم و حوا
کلمه هبوط در اصطلاح به داستان خروج آدم و حوا از بهشت، اشاره دارد. قرآن خروج آدم و حوا از بهشت را چنین نقل می‌کند: «قالَ اهْبِطا مِنْها جَمیعا؛ [خدا] گفت: هر دو با هم از بهشت فرود آیید»؛[۶] آدم و حوا پس از هبوط از بهشت، در زمین ساکن شدند.

بنابر بر معنای هبوط (پایین آمدن)، اگر بهشت آدم در آسمان بوده معنایش پایین آمدن آدم و حوا به زمین است و اگر هم بهشتی که در آن سکونت داشتند روی زمین بوده، هبوط به معنای پایین آمدن از مقام بالاتر به مقام پایین‌تر است.[۷]

برخی مفسران معتقدند، وجود تکلیف و امر و نهی شرعی پس از هبوط بوده و تا قبل از آن، هیچ تکلیفی وجود نداشته است.[۸]

هبوط ابلیس

پیرامون ابلیس یک دستور خروج وجود دارد که پس از سجده نکردن بر آدم، به او ابلاغ شده است.[۹] همچنین یک دستور به هبوط وجود دارد که پس از فریب آدم و حوا در خوردن میوه ممنوعه، گفته شد: «قال فَاهْبِطْ مِنْها؛ (خداوند) گفت: از آن (مقام و مرتبه‌ات) فرود آی».[۱۰] مفسران برای جمع بین دو دستور به خروج و هبوط و چگونگی اجازه ورود به بهشت پس از دستور به خروج، توجیهاتی را ذکر کرده‌اند.[۱۱]افزون براین دو امر به هبوط یک بار هم امربه هبوط به صورت جمع است در آیه ۳۸ سوره بقره[یادداشت ۱] که به باور علامه طباطبایی[۱۲] مخاطب در امر و خطاب اهبطوا که آدم و حوا و ابلیس هستند، به منزله جمع بین دو خطاب دیگر است نخست خطابی که در آیه ۷ سوره اعراف [یادداشت ۲]متوجه خصوص ابلیس شده است و دیگر خطابی که در آیه ۱۲۳ سوره طه [یادداشت ۳]متوجه خصوص آدم و حوا شده است. آیت الله عبدالله جوادی آملی مفسر قرآن نیز در توجیه نظر علامه گفته است که هبوط ابلیس از منزلت بود، ولی هبوط آدم، با حفظ کرامت، نزول در زمین بود؛ یعنی استقرار در زمین، مشترک بین آدم و ابلیس بود، اما ابلیس با فقد و از دست دادن درجه پیشین وارد زمین شد و آدم علیه‌السلام با حفظ مرتبت قبلی در زمین مستقر شد و برای صدور خطاب مشترک «اهبطوا» در آیه محل بحث، لازم نیست منزلتی که آدم و حوا با خطاب «اهبطا» از آن تنزل یافتند (یعنی بهشتی که در سوره طه، ویژگی‌های آن بیان شده :ان لک الا تجوع فیها ولا تعری # و انک لا تظما فیها ولا تضحی همان منزلتی باشد که ابلیس پس از خطاب «فاهبط» از آن فرود آمد. وی همچنین استنباط زمخشری راجع به مخاطب نبودن ابلیس در امر اهبطوا و همچنین استظهار صدرالمتالهین که اختصاص خطاب به آدم و حوا را اولی دانستند ناتمام دانسته است.[۱۳]

بهشت آدم و حوا و شجره ممنوعه

در قرآن به مناسبت اشاره به آفرینش حضرت آدم و حوا، نخستین سکونت‌گاه این «زوج»، بهشت معرفی شده است. درباره این‌که این بهشت کجا بوده، اقوالی وجود دارد. فخر رازی سه نظر را همراه با دلایل آن آورده است که عبارتند از: «باغی در زمین»، «بهشتی آسمانی غیر بهشت موعود»، و «بهشت موعود».[۱۴]

آدم و حوا زمانی که در بهشت ساکن شدند به فرمان خدا از خوردن میوه شجره ممنوعه منع شدند؛ ولی با وسوسه شیطان آن‌را خوردند. داستان میوه ممنوع سه مرتبه در قرآن آمده و درباره ماهیت میوه ممنوعه دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد.

دلائل

حکمت الهی

برخی مفسران معتقدند هبوط به جهت عقوبت و مجازات حضرت آدم و حوا نبوده است. صدرالمتألهین و طبرسی معتقدند اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوط به زمین، به جهت عقوبت نبوده است. زیرا ادله‌ای وجود دارد که براساس آن‌ها انبیاء آنچه موجب عذاب و عقاب می‌شود را انجام نمی‌دهند. خداوند آن‌ها را از بهشت اخراج کرد؛ زیرا حکمت الهی بر این بود که اینان هبوط به زمین داشته باشند و تکلیف و مشقت بر عهده آن‌ها باشد تا در نهایت به سعادت برسند؛[۱۵] چنانچه خداوند در گفتگو با ملائکه در باب خلق آدم -قبل از آن که فرمان سجده بر آدم صادر شود و ابلیس با آن مخالفت کند- به این نکته اشاره می‌کند که می‌خواهد آدم را خلیفه خودش در زمین قرار دهد[۱۶]. همچنین، ایجاد تکلیف برای آدم و حوا، آن‌ها را در معرض ثواب و سعادت قرار داد و این هیچ هم‌خوانی با مجازات بودن هبوط ندارد.[۱۷]

هبوط مقامی

برخی مفسران معتقدند هبوط و نزول آدم به معنی هبوط مکانی و جابه‌جایی از مکانی به مکان دیگر نیست. بلکه مقصود هبوط مقامی است. خداوند مقام آدم و حوا را به خاطر ترک اولی تنزل داد، و آن‌دو را از نعمت‌های بهشتی محروم ساخت و گرفتار رنج‌های این جهان کرد.[۱۸]

پانویس

  1. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ۱۴۱۲ق، ص۸۳۲.
  2. سوره اعراف، آیه ۱۳.
  3. قرشی، قاموس قرآن، ۱۳۷۱ق، ج۷، ص۱۳۶.
  4. سوره هود، آیه ۴۸.
  5. سوره بقره، آیه۶۱
  6. سوره طه، آیه ۱۲۳.
  7. منتظری، درس‌هایی از نهج البلاغه، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۳۹۷.
  8. حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ج۱، ص۱۱۰.
  9. سوره حجر، آیه ۳۴.
  10. سوره اعراف، آیه ۱۳.
  11. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج ۳، ص۴۶۳؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۱، ص۲۵۸.
  12. العلامة الطباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۳۲.
  13. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم
  14. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۴۵۲.
  15. صدرالمتألهین، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۶۶ش، ج۳، ص۱۱۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۱۹۷.
  16. سوره بقره، آیه۳۰.
  17. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰، ج۳، ص۴۶۴.
  18. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۳۳۲؛ نجفی خمینی، تفسیر آسان، ۱۳۹۸ق، ج۱۲، ص۱۳۹.

یادداشت

  1. قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ فَإِمَّا یأْتِینَّکمْ مِنِّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدَای فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ
  2. قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یکونُ لَک أَنْ تَتَکبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّک مِنَ الصَّاغِرِینَ
  3. قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ بَعْضُکمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ

منابع

  • حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، دارالفکر، بیروت، بی‌تا.
  • راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت،دار القلم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق: خواجوی، محمد، انتشارات بیدار، قم، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
  • قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
  • قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • منتظری، حسین‌علی، درس‌هایی از نهج البلاغه، تهران، سرایی، جلد اول، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
  • نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، انتشارات اسلامیة، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.