ابولهب
| از سرسختترین دشمنان پیامبر اکرم(ص) | |
| اطلاعات کلی | |
|---|---|
| لقب/کنیه | ابولَهَب |
| مذهب | بتپرست |
| نسب | قبیله قریش |
| خویشاوندان سرشناس | حمالة الحطب |
| زادگاه | مکه |
| محل زندگی | مکه |
| وفات | ۲۴ رمضان سال ۲ هجری قمری |
| فعالیتهای اجتماعی-سیاسی | |
| فعالیتها | همراهی وی با قریش در تحریم پیامبر(ص) و مسلمانان • توطئه قتل پیامبر(ص) |
| اطلاعات دیگر | |
| مرتبط | نزول سوره مسد در نکوهش رفتارهای او و همسرش |
عبدالعُزّی بن عبدالمُطَّلب (درگذشته ۲ق)، مشهور به ابولَهَب، از بزرگان قریش و عموی پیامبر اکرم(ص) بود که بهعنوان یکی از سرسختترین دشمنان پیامبر اسلام شناخته میشود. او و همسرش امجمیل، در آزار و اذیت پیامبر(ص) نقش فعالی داشتند و در مخالفت با اسلام از هیچ اقدامی فروگذار نکردند؛ به همین سبب، سوره مسد در نکوهش رفتارهای آنان نازل شد. دو تن از پسران ابولهب، عتبه و عتیبه، با رقیه و امکلثوم، دختران پیامبر(ص) ازدواج کردند؛ اما پس از نزول سوره مسد، ابولهب و همسرش آنان را وادار به طلاق دادند.
ابولهب معجزات پیامبر(ص) را سحر میدانست و با بدگویی و کارشکنی، مانع از تبلیغ اسلام میشد. هنگامی که قریش تصمیم به تحریم اقتصادی بنیهاشم و مسلمانان گرفت، او تنها فرد از بنیهاشم بود که با قریشیان همراهی کرد. همچنین در جلسهای برای طراحی قتل شبانه پیامبر(ص) حضور داشت و از جمله طراحان آن نقشه بود. ابولهب در جنگ بدر شرکت نکرد و بهجای خود، فردی دیگر را فرستاد. هفت روز پس از واقعه بدر، در اثر بیماریای درگذشت و جسدش بدون تشریفات دفن، در بیرون مکه رها شد.
زندگینامه
نام اصلی او عبدالعُزّی بود و «ابولهب» لقب و کنیهای است که بعدها به او داده شد. کنیه اصلیاش «ابوعُتبَه» بود، اما پدرش عبدالمطلب به سبب زیبایی و سرخرویی چهرهاش، او را «ابولهب» میخواند.[۱] برخی منابع در کنار زیبایی، به انحراف چشم او نیز اشاره کردهاند.[۲] مادر ابولهب، لُبنیٰ دختر هاجر بن عبدمناف از قبیله خزاعه بود و ابولهب تنها فرزند او بهشمار میرفت.[۳]
از زندگی ابولهب پیش از ظهور اسلام اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما از آیه دوم سوره مسد (مَا أَغْنَىٰ عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ[۴]: دارايى او و آنچه اندوخت، سودش نكرد) چنین برمیآید که او همچون بسیاری از قریشیان به بازرگانی اشتغال داشته و ثروتی نیز اندوخته بوده است. ابولهب بههمراه گروهی، غزالی طلایی را که عبدالمطلب به کعبه، هبه کرده بود، دزدید. پس از دستگیری دزدان، دست برخی از آنان قطع شد، اما داییهای ابولهب از قبیله خزاعه، مانع از قطع شدن دست او شدند.[۵]
پس از تولد محمد(ص), پیش از آنکه حلیمه شیر دادن او را برعهده گیرد، کنیز ابولهب، ثُوَیبه، مدتی محمد(ص) را شیر داد. بعدها، پیامبر(ص) به ابولهب پیشنهاد کرد که ثویبه را به او بفروشد تا آزادش کند؛ اما ابولهب نپذیرفت. پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه، ابولهب خود ثویبه را آزاد کرد.[۶]
در هشتسالگی محمد(ص)، عبدالمطلب در بستر مرگ، فرزندان خود را گرد آورد و آنان را به سرپرستی محمد(ص) وصیت کرد. ابولهب برای سرپرستی داوطلب شد، اما عبدالمطلب پاسخ داد: «شرّ خود را از او باز بدار» و سرپرستی پیامبر را به ابوطالب واگذار کرد.[۷] پس از آغاز تبلیغ اسلام توسط پیامبر(ص)، ابولهب با آنکه عموی او بود، هرگز ایمان نیاورد و همواره از دشمنان اسلام باقی ماند. او خدمت بت عزّیٰ را برعهده داشت و از آن در برابر اسلام حمایت میکرد. نقل شده است که میگفت: «اگر عُزّیٰ پیروز شود، من خادمش هستم؛ و اگر محمد پیروز شود -که چنین نخواهد شد- پسر برادر من است».[۸]
همسر و فرزندان
اُمّجمیل همسر ابولهب، دختر حرب بن امیه و خواهر ابوسفیان بود. او در آزار و اذیت پیامبر اسلام(ص) نقش فعالی داشت و در سوره مسد از او با تعبیر «هیزمکش» یاد شده است.[یادداشت ۱] ابولهب دارای پسرانی به نامهای عُتبه، مُعَتِّب، عُتَیبه[۹] و لهب[۱۰] و دخترانی به نامهای دُرَّه[۱۱]، عَزَّه و خالده[۱۲] بود. عتبه و عتیبه با رقیه و امکلثوم، دو دختر پیامبر(ص)، ازدواج کرده بودند.[۱۳] پس از نزول سوره مسد، ابولهب و امجمیل پسران خود را وادار کردند تا دختران پیامبر(ص) را طلاق دهند.[۱۴]
در مورد عُتبه (یا به نقل دیگر، عُتَیبه یا لهب) آمده است که او به پیامبر(ص) جسارتی کرد و پیامبر(ص) او را نفرین نمود. در یکی از سفرهای تجاری، شبانه، شیری او را در حالی که میان کاروانیان خوابیده بود، کشت؛ بدون آنکه به کسی دیگر آسیبی برسد.[۱۵] عتبه و مُعَتِّب پس از فتح مکه مسلمان شدند و در جنگهای حنین[۱۶] و طائف[۱۷] شرکت کردند. این دو از معدود کسانی بودند که در جنگ حنین از اطراف پیامبر(ص) پراکنده نشدند و وفادار باقی ماندند.[۱۸]
وقتی دُرَّه بنت ابیلهب مسلمان شد و به مدینه مهاجرت کرد، زنان مدینه او را بهسبب پدرش مسخره میکردند. پس از شکایت او، پیامبر(ص) آنان را از این رفتار نهی کرد.[۱۹] دُرّه از پیامبر(ص) حدیثی نیز نقل کرده است.[۲۰]
درگذشت
ابولهب در اثر بیماریای به نام «عَدَسَه» هفت روز پس از واقعه بدر درگذشت.[۲۱] از بیم سرایت بیماری، بدنش چند روز بدون دفن باقی ماند تا بو گرفت. سپس، جسد او را در بیرون مکه کنار دیواری قرار دادند و با پرتاب سنگ از دور، روی آن را پوشاندند.[۲۲] ابنبطوطه نیز از قبر او و همسرش در بیرون مکه یاد کرده که رهگذران بر آن سنگ میزدهاند.[۲۳]
آزار پیامبر(ص) و ممانعت از تبلیغ اسلام
پس از بعثت پیامبر(ص)، ابولهب در شمار سرسختترین دشمنان آن حضرت قرار گرفت و شهرت او در تاریخ اسلام نیز به همین سبب است. مخالفت او با اسلام از همان آغاز دعوت علنی پیامبر(ص) آغاز شد؛ هنگامی که با نزول آیه انذار، پیامبر(ص) مأمور شد دعوت عمومی خود را از خویشان آغاز کند، فرزندان عبدالمطلب را در خانهاش مهمان کرد. گرچه غذا اندک بود، اما به برکت پیامبر(ص) همه از آن خوردند و سیر شدند. ابولهب این را اثر سحر پیامبر(ص) دانست؛ در نتیجه پیامبر(ص) سکوت کرد و موضوع دعوت به اسلام را به روز بعد موکول نمود.[۲۴]
گاه زمانی که پیامبر(ص) گروهی را به اسلام دعوت میکرد، ابولهب و عباس بن عبدالمطلب پیش میآمدند و میگفتند: «این برادرزاده ما دروغگوست، شما را از دینتان گمراه نکند».[۲۵] در موسم حج نیز، هنگامی که پیامبر(ص) نزد گروههایی که برای زیارت کعبه آمده بودند میرفت تا آنان را به اسلام دعوت کند، قریشیان به میان آنان میرفتند و از پیامبر(ص) بدگویی میکردند؛ در این کار، جدیترین فرد ابولهب بود.[۲۶]
ابولهب به پیامبر(ص) آزار جسمی نیز میرساند. گاهی به دنبال پیامبر(ص) راه میافتاد و او را با سنگ میزد؛ بهگونهای که پای وی خونآلود میشد و او را دروغگو میخواند.[۲۷] یکبار، هنگامی که پیامبر(ص) در سجده بود، ابولهب سنگی بلند کرد تا بر سر او بزند، اما دستش در همان حالت خشک شد. پس از التماس او، وقتی پیامبر(ص) آن حالت را برطرف کرد، ابولهب این را نیز از سحر پیامبر(ص) دانست.[۲۸] پیامبر(ص) فرموده است که خانهاش در میان بدترین همسایهها قرار داشت: عقبة بن ابی مُعَیط و ابولهب، که کثافات را بر در خانهاش میریختند.[۲۹]
هنگامی که بنیهاشم و مسلمانان در شعب ابیطالب در محاصره اقتصادی درآمدند، ابولهب با آنکه از بنیهاشم بود، با قریشیان همراه شد[۳۰] و از کسانی بود که عهدنامه تحریم را مهر کرد.[۳۱]
توطئه قتل پیامبر(ص)
پس از وفات ابوطالب، در جلسهای که سران مشرکان برای قتل شبانه پیامبر(ص) تصمیمگیری کردند، ابولهب نیز حضور داشت.[۳۲] زمانی که قصد داشتند از میان قبایل قریشی کسانی را برای مشارکت در این نقشه انتخاب کنند، ابولهب از بنیهاشم داوطلب شد.[۳۳] اما هنگامی که تصمیم به حمله شبانه به خانه پیامبر(ص) گرفتند، ابولهب آنان را از این اقدام بازداشت و هشدار داد: «اگر در تاریکی به زنان و کودکان آسیبی برسد، این ننگ در میان عرب تا ابد برای ما باقی خواهد ماند». در نتیجه، حمله تا صبح به تعویق افتاد.[۳۴]
موارد حمایت از پیامبر(ص)
با وجود دشمنی آشکار ابولهب با اسلام، در برخی منابع مواردی ذکر شده که او در مقاطعی از ابوطالب و پیامبر(ص) حمایت کرده است. یکبار، هنگامی که قریشیان بهدلیل حمایت ابوطالب از یکی از مسلمانان به او اعتراض کردند، ابولهب از ابوطالب حمایت کرد و تهدید نمود که با او همراهی خواهد کرد. این رفتار موجب خوشحالی ابوطالب شد و او تلاش کرد با سرودن اشعاری، ابولهب را به حمایت از اسلام دعوت کند؛ اما این تلاش بینتیجه ماند.[۳۵]
در واقعهای دیگر، هنگامی که سران مشرکان تصمیم به قتل پیامبر(ص) گرفتند، از ترس مخالفت ابولهب، او را در جریان نقشه قرار ندادند. در همان روز، ابوطالب علی(ع) را نزد ابولهب فرستاد و نقشه قتل پیامبر(ص) را به اطلاع او رساند. ابولهب با عصبانیت نزد مشرکان رفت و آنان را از اجرای نقشه نهی کرد. او به لات و عُزّی سوگند یاد کرد که مسلمان خواهد شد؛ در نتیجه، آنان از او عذر خواستند و از اجرای نقشه منصرف شدند.[۳۶]
در برخی منابع اهل سنت آمده است که پس از وفات ابوطالب و خدیجه، قریش بهصورت بیسابقهای پیامبر(ص) را مورد آزار و اذیت قرار دادند. هنگامی که این خبر به ابولهب رسید، اعلام کرد که از دین عبدالمطلب برنگشته، اما از فرزند برادرش حمایت خواهد کرد. با این حال، وقتی دانست که از نظر پیامبر(ص)، عبدالمطلب و همکیشان او در آتش هستند، دشمنی خود با پیامبر را شدت بخشید.[۳۷] با توجه به اعتقاد شیعه به عدم شرک اجداد پیامبر، علمای شیعه این روایت را نپذیرفتهاند.[۳۸]
علل دشمنی با اسلام
در منابع تاریخی، دلایل متعددی برای دشمنی ابولهب با پیامبر(ص) ذکر شده است:
- رقابت با ابوطالب: پس از درگذشت عبدالمطلب، ریاست بنیهاشم به ابوطالب رسید و او از پیامبر(ص) حمایت میکرد. شواهد تاریخی نشان میدهند که روابط میان ابولهب و ابوطالب چندان مطلوب نبوده و این رقابت قبیلهای در موضعگیری ابولهب تأثیرگذار بوده است.[۳۹]
- تعصب و گرایشهای قبیلهای: همسر ابولهب، امجمیل بنت حرب، خواهر ابوسفیان و از خاندان بنیامیه بود؛ در نتیجه، ابولهب گرایش به حمایت از بنیامیه داشت. از سوی دیگر، مادر او از قبیله خزاعه بود که نسبت به قریش کینهتوزی تاریخی داشتند. این دو عامل، موضعگیری قبیلهای او را پیچیدهتر کرده بود.[۴۰]
- ترس از جنگ با عرب: ابولهب، پذیرش اسلام را بهمنزله اعلام جنگ با تمامی قبایل عرب میدانست. از نگاه او، دعوت پیامبر(ص) به توحید و نفی بتها، وحدت قریش را در برابر سایر قبایل تهدید میکرد و موجب درگیریهای گسترده میشد.[۴۱]
عدم شرکت در جنگ بدر
ابولهب در جنگ بدر شرکت نکرد. در برخی منابع، علت عدم حضور او در جنگ، بیماری ذکر شده است.[۴۲] در منابعی دیگر، دلیل غیبت او را خوابی دانستهاند که عاتکه بنت عبدالمطلب دیده بود و در آن، شکست مکیان پیشبینی شده بود.[۴۳] ابولهب بهجای خود، عاص بن هشام بن مغیره را به جنگ فرستاد؛ زیرا او بدهکاریای به ابولهب داشت و ابولهب در قبال شرکت در جنگ، بدهیاش را بخشید.[۴۴]
ابولهب در قرآن
مفسران معتقدند که برخی از آیات قرآن درباره ابولهب نازل شدهاند که مشهورترین آنها سوره مسد است. هنگامی که پیامبر(ص) دعوت خود را علنی کرد و قبایل قریش را فراخواند، آنان را از عذاب الهی ترساند و به توحید دعوت نمود. ابولهب در واکنش، پیامبر(ص) را با عبارت «تبًّا لک» دشنام داد. در پی این رفتار، سوره مسد نازل شد: «تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَتَبَّ...» (نابود باد دستان ابولهب و خود او نیز نابود گردید).[۴۵] درباره شان نزول این سوره، دیدگاههای دیگری نیز مطرح شده است.[۴۶]
ابولهب پس از نزول این سوره، بیش از ده سال زنده بود اما هرگز ایمان نیاورد و مشرک از دنیا رفت. این موضوع از سوی مفسران بهعنوان یکی از پیشگوییها و معجزات قرآن تلقی شده است.[۴۷] در سوره مسد از ابولهب با کنیهاش یاد شده، در حالی که در عرف عربی، کنیه نوعی احترام محسوب میشود. درباره علت این انتخاب، دلایل مختلفی ذکر شده است:
- او غالباً با کنیهاش شناخته میشد، بنابراین ذکر آن موجب احترام نمیشود.
- «ابولهب» در واقع نام او بوده، نه کنیهاش.
- چون نام اصلیاش «عبدالعزی» (بنده بُت عُزّی) بود، خداوند نخواسته است او را با این نام یاد کند.
- در آیه بعد آمده: «سَيَصْلَىٰ نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ» (بهزودی وارد آتشی شعلهور و پرلهیب میشود)؛ بنابراین، «لهب» در کنیهاش با «لهب» در آیه، تناسب دارد و این تطابق برای تحقیر او بهکار رفته است.[۴۸]
در تفسیر آیات دیگری نیز نام ابولهب به چشم میخورد. او از جمله کسانی بود پیامبر(ص) را مورد تمسخر قرار میداد. خداوند در آیه ۹۵ سوره حجر به پیامبر(ص) وعده داد که شر آنان را دفع خواهد کرد.[۴۹] گفته شده که در آیه ۱۹ سوره زمر[یادداشت ۲] (آیا تو میتوانی کسی را که فرمان عذاب دربارهاش قطعی شده، رهایی بخشی؟) مقصود از «کسانی که فرمان عذاب درباره آنان قطعی شده»، ابولهب، پسرش و برخی خویشان پیامبر(ص) هستند که به او ایمان نیاوردند.[۵۰]
در تفسیر آیه ۲۲ سوره زمر[یادداشت ۳] (آیا کسی که خدا سینهاش را برای اسلام گشاده است و بر فراز نوری از جانب پروردگارش قرار دارد، همانند کسی است که قلبی سخت در برابر ذکر خدا دارد؟ وای بر آنان که دلهایشان سخت شده است؛ آنان در گمراهی آشکاری هستند) هم گفته شده که مصداق «کسانی که خدا سینهشان را برای اسلام گشاده است»، حمزه و علی(ع) هستند، و در مقابل، «آنان که قلبهایی سخت دارند»، ابولهب و فرزندانش (عتبه، معتّب و عُتَیبه) هستند.[۵۱]
همچنین نقل شده که ابولهب در جمع سران مشرکین، برای مقابله با دعوت پیامبر(ص) پیشنهاد داد که او را به شاعری متهم کنند. در واکنش به این پیشنهاد، آیه ۴۱ سوره حاقه[یادداشت ۴] (و [قرآن] گفته شاعری نیست) نازل شد.[۵۲]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۹۳.
- ↑ ابنحبیب، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۴۲۳.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۱۱۰.
- ↑ مسد:۲.
- ↑ ابنحبیب، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۵۹-۷۱؛ ابندرید، الاشتقاق، ۱۳۷۸ق، ص۱۲۱؛ ابنقتیبه، المعارف، ۱۹۶۰م، ص۱۲۵.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۱۰۸؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۹۶؛ یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۹ق، ج۲، ص۹.
- ↑ ابنشهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۳۵.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۳، ص۸۷۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۴۷۸.
- ↑ ابنحزم، جمهره انساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۷۲.
- ↑ بیهقی، دلائل النبوه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۳۳۸–۳۳۹.
- ↑ ابنحزم، جمهرة انساب العرب، ۱۴۰۳ق، ص۷۲.
- ↑ ابنسعد، طبقات الکبری، دار صادر، ج۸، ص۵۰.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۸، ص۳۶–۳۷؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۲۲–۱۲۳، ۴۰۱؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۸، ص۳۶–۳۷.
- ↑ قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۵۶؛ ابنشهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۸۰؛ بیهقی، دلائل النبوه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۳۳۸–۳۳۹.
- ↑ طبری، تاریخ، دارالتراث، ج۱۱، ص۵۳۰.
- ↑ ابناثیر، اسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۶۵.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۴۱.
- ↑ ابناثیر، اسد الغابه، ج۶، ص۱۰۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، دارالمعرفة، ج۲، ص۸۰۷.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۷۳؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۳۱.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۴۷۸.
- ↑ ابنبطوطه، الرحلة، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۳۸۲.
- ↑ خصیبی، الهدایه الکبری، ۱۴۱۹ق، ص۴۶.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۳.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، دار احياء التراث العربی، ج۳، ص۱۱.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۸، ص۲۰۲.
- ↑ ابن شهراشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۷۸.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۳۱.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۲۶.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۱۴۳.
- ↑ ابنهشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۳۷۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۷۷.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۲۱۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۹، ص۲۲.
- ↑ ر.ک: بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ شوشتری، احقاق الحق، ج۲۹، ص۶۱۳؛ حسنی، سیره المصطفى، ۱۴۱۶ق، ص۲۲۳.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۸، ص۴۳.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۸، ص۴۳.
- ↑ واقدی، المغازی، ۱۹۶۶م، ج۱، ص۳۳.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۷۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۱۱۹؛ طبرسی، مجمع البیان، دارالمعرفة، ج۷، ص۳۲۳.
- ↑ فخر رازی، التفسیر الكبير، ۱۴۲۰ق، ج۳۲، ص۳۴۹–۳۵۰.
- ↑ کراجکی، کنز الفوائد، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۷۸؛ قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۵۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، دارالمعرفة، ج۱۰، ص۸۵۲؛ فخر رازی، التفسیر الكبير، ۱۴۲۰ق، ج۳۲، ص۳۵۰.
- ↑ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۷۹.
- ↑ شوکانی، فتح القدیر، ۱۴۱۴ق، ج۴، ص۵۲۴.
- ↑ واحدی، اسباب نزول القرآن، ۱۴۱۹ق، ص۳۸۳.
- ↑ ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۸۰.
یادداشت
- ↑ درباره اینکه چرا قرآن، همسر ابولهب را «حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» (هیزمکش) خوانده است، مفسران دیدگاههای مختلفی ارائه کردهاند، از جمله: ۱. او بوتههای خار را بر دوش میکشید و بر سر راه پیامبر اسلام(ص) میریخت تا پاهای مبارک ایشان آزرده شود. ۲. این تعبیر کنایه از سخنچینی و فتنهانگیزی اوست. ۳. این تعبیر اشاره به شدت بخل او دارد. ۴. در قیامت، بار گناهان گروه زیادی را بر دوش خواهد کشید. برای بررسی تفصیلی این دیدگاهها، میتوان به سایت آیین رحمت مراجعه کرد.
- ↑ أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ
- ↑ أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدرَهُ لِلإِسلامِ فَهُوَ عَلىٰ نورٍ مِن رَبِّهِ ۚ فَوَيلٌ لِلقاسِيَةِ قُلوبُهُم مِن ذِكرِ اللَّهِ ۚ أُولٰئِكَ في ضَلالٍ مُبينٍ
- ↑ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ
منابع
- ابناثیر، علی بن محمد، اسد الغابة، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
- ابنبابویه، محمد بن علی، الخصال، علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۲ش.
- ابنبابویه، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، نشر جهان، تهران، ۱۳۷۸ق.
- ابنبطوطه، رحله ابن بطوطه، عبدالهادی التازی، اکادیمیه المملکه المغربیه، رباط، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۷م.
- ابنحبیب، محمد، المنمق فی اخبار قریش، به کوشش خورشید احمد فارق، عالم الکتاب، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
- ابنحزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- ابنخلدون، تاریخ، دار احياء التراث العربی، بیروت، بی تا.
- ابندرید، محمد بن حسن، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۸م.
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، تصحیح مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دار صادر، بی تا.
- ابن شهراشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، علامه، قم، ۱۳۷۹ق.
- ابنقتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
- ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی السقا و دیگران، دارالمعرفة، بیروت، بی تا.
- بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، به کوشش محمد حمید الله، قاهره، ۱۹۵۹م.
- بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، دارالکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
- حسنی، هاشم معروف، سيره المصطفى نظره جديده، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۶م.
- خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایه الکبری، البلاغ، بیروت، ۱۴۱۹ق.
- شوشتری، نورالله بن شریف الدین، احقاق الحق و ازهاق الباطل، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۹ق.
- شوکانی، محمد بن علی، فتح القدیر، دار ابنکثیر، دمشق، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م.
- طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، موسسه آل البیت، قم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، دارالمعرفة، بیروت، بی تا.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالتراث، بیروت، بی تا.
- فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۰ق/۱۹۹۹م.
- قطب الدین راوندی، سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، موسسه الامام المهدی، قم، ۱۴۰۹ق.
- کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، دارالزخائر، قم، ۱۴۱۰ق.
- کلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری و دیگران، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الانوار، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
- مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق.
- واحدی، علی بن احمد، اسباب نزول قرآن، تحقیق کمال بسیونی زغلول، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۸م.
- واقدی، محمد بن عمر، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، ۱۹۶۶م.
- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق/۱۹۶۰م.
پیوند به بیرون