Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۲۱۱
ویرایش
جز (←تعریف علت غایی) |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
فیلسوفان مسلمان در توضیح علت غاییِ هر یک از افعال طبیعی، افعال انسان و افعال خدا، دیدگاههای متنوعی ارائه کردهاند. مشهور فیلسوفان مسلمان، در پیدایش هر فعل طبیعی و اختیاری، علت غایی را لازم میدانند؛ اما گروهی نیز علت غایی را منحصر به فعل [[جبر و اختیار|اختیاری]] دانستهاند. [[غلامرضا فیاضی]] در مخالفت با هر دو دیدگاه، علت غایی را مفهوم بدون مصداق میداند و علم و شوق به نتیجه مطلوب فعل را علت ضرورتبخش فعل نمیداند.<br> | فیلسوفان مسلمان در توضیح علت غاییِ هر یک از افعال طبیعی، افعال انسان و افعال خدا، دیدگاههای متنوعی ارائه کردهاند. مشهور فیلسوفان مسلمان، در پیدایش هر فعل طبیعی و اختیاری، علت غایی را لازم میدانند؛ اما گروهی نیز علت غایی را منحصر به فعل [[جبر و اختیار|اختیاری]] دانستهاند. [[غلامرضا فیاضی]] در مخالفت با هر دو دیدگاه، علت غایی را مفهوم بدون مصداق میداند و علم و شوق به نتیجه مطلوب فعل را علت ضرورتبخش فعل نمیداند.<br> | ||
مشهور فیلسوفان مسلمان معتقدند که افعال خدا دارای علت غایی است؛ بدین بیان که خداوند به افعال خویش به سببب آن که اثری از کمالات او است، علم و محبت دارد؛ علم و محبتی که عین ذات یا لازمه آن و از عوارض جداییناپذیر ذات است. برخلاف فیلسوفان مسلمان، [[معتزله]] افعال خدا را دارای غرض زائد بر ذات میدانند و [[اشاعره]] افعال خدا را معلول اغراض نمیدانند. | مشهور فیلسوفان مسلمان معتقدند که افعال خدا دارای علت غایی است؛ بدین بیان که خداوند به افعال خویش به سببب آن که اثری از کمالات او است، علم و محبت دارد؛ علم و محبتی که عین ذات یا لازمه آن و از عوارض جداییناپذیر ذات است. برخلاف فیلسوفان مسلمان، [[معتزله]] افعال خدا را دارای غرض زائد بر ذات میدانند و [[اشاعره]] افعال خدا را معلول اغراض نمیدانند. | ||
==تعریف علت غایی== | ==تعریف علت غایی== | ||
خط ۲۱: | خط ۱۷: | ||
===علت غایی و جهت=== | ===علت غایی و جهت=== | ||
«حرکت» خروج از حالتی به حالت دیگر است و «جهت» آن جانبی است که سیر حرکت به سمت آن است. در مثال «خروج علی از منزل به سمت خانه حسن برای دیدار او»، سمت چپ، جهت حرکت علی است و رسیدن به خانه حسن، نهایت حرکت و دیدار با او، نتیجه حرکت است. علت غایی نیز علم و شوق علی به این دیدار است.<ref>نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۱-۲۱۲.</ref> | «حرکت» خروج از حالتی به حالت دیگر است و «جهت» آن جانبی است که سیر حرکت به سمت آن است. در مثال «خروج علی از منزل به سمت خانه حسن برای دیدار او»، سمت چپ، جهت حرکت علی است و رسیدن به خانه حسن، نهایت حرکت و دیدار با او، نتیجه حرکت است. علت غایی نیز علم و شوق علی به این دیدار است.<ref>نبویان، جستارهایی در فلسفه اسلامی، ۱۳۹۷ش، ج۳، ص۲۱۱-۲۱۲.</ref> | ||
==پیشینه== | |||
ارسطو از فیلسوفان یونان باستان (درگذشت ۳۲۲ سال پیش از میلاد)، علت غایی را سرآمد و مقدم بر همه علتها میدانست. با پیروی از او، مکتب مَدْرَسی مسیحیت در قرون وسطا نیز پدیدههای مادی را به کمک قصد و [[اراده الهی|اراده خدا]] تبیین میکرد و به جای پرسش از چگونگی، از چراییها و علت غایی سخن میگفت.<ref>برت، مبادی مابعدالطبیعه علوم نوین، ۱۳۶۹ش، ص۹۰.</ref><br> | |||
فیلسوفان مسلمان -همچون [[ابن سینا|ابنسینا]] و [[ملاصدرا|صدرالمتالهین]]- نیز متاثر از ارسطو، بحث از علت غایی را برترین جزء [[حکمت]] میدانستند.<ref>ابنسینا، الشفاء(الهیات)، ۱۴۰۴ق، ص۳۰۰؛ صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۲۷۰.</ref><br> | |||
با آغاز رُنسانس (قرن ۱۴-۱۶ میلادی اروپا) و پیشرفت علوم تجربی و تمرکز بر [[علت فاعلی]] و علت صوری به جای علت غایی، تصویر ارسطویی از جهان بیفایده تلقی شد و به صورت ضمنی، علت غایی، مورد انکار قرار گرفت.<ref>طاهر رحیمی، «خاستگاه اختلافات مبنایی درباره علت غایی»، ص۹۱-۹۲.</ref> | |||
==علت غاییِ افعال طبیعی== | ==علت غاییِ افعال طبیعی== | ||
از نظر مشهور فیلسوفان، هر فعلیت و معلولی، علت غایی دارد، چرا که خروج شیء از قوه به فعلیت، تنها در صورتی رخ میدهد که فاعل، از میان فعلیتهای ممکن، به یک فعلیت خاص، میل داشته باشد و آن را ترجیح دهد؛ وگرنه، اولا ترجیح بلا مرجح(برگزیدن یکی از دو امر مساوی بر دیگری بدون دلیل) میشود که محال است<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۲۷۵-۲۷۷؛ فیض کاشانی، اصول المعارف، ۱۳۷۵ش، ص۷۱.</ref> و ثانیا آثار و افعال طبیعی اشیاء، غیرقابل پیشبینی و نامشخص میشود و از هر علتی، هر معلولی رخ میدهد.<ref>مصباح یزدی، «بحثی پیرامون علت غایی»، ص۱۳.</ref> از این نظر، میان غایت و علت غایی تساوی است؛ یعنی هر موردی که غایت دارد، علت غایی نیز دارد و هر موردی که علت غایی دارد، غایت نیز دارد.<ref>طباطبائی، سیدمحمدحسین، نهایة الحکمة، موسسه النشر الاسلامی، ص۱۸۱؛ صدرالدین شیرازی، الحکمة | از نظر مشهور فیلسوفان، هر فعلیت و معلولی، علت غایی دارد، چرا که خروج شیء از قوه به فعلیت، تنها در صورتی رخ میدهد که فاعل، از میان فعلیتهای ممکن، به یک فعلیت خاص، میل داشته باشد و آن را ترجیح دهد؛ وگرنه، اولا ترجیح بلا مرجح(برگزیدن یکی از دو امر مساوی بر دیگری بدون دلیل) میشود که محال است<ref>صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۱، ص۲۷۵-۲۷۷؛ فیض کاشانی، اصول المعارف، ۱۳۷۵ش، ص۷۱.</ref> و ثانیا آثار و افعال طبیعی اشیاء، غیرقابل پیشبینی و نامشخص میشود و از هر علتی، هر معلولی رخ میدهد.<ref>مصباح یزدی، «بحثی پیرامون علت غایی»، ص۱۳.</ref> از این نظر، میان غایت و علت غایی تساوی است؛ یعنی هر موردی که غایت دارد، علت غایی نیز دارد و هر موردی که علت غایی دارد، غایت نیز دارد.<ref>طباطبائی، سیدمحمدحسین، نهایة الحکمة، موسسه النشر الاسلامی، ص۱۸۱؛ صدرالدین شیرازی، الحکمة |