عهد الست
عَهد اَلَسْت یا اَلَسْت، به عهد و پیمانی اشاره دارد که خداوند در عالم ذرّ از همه آدمیان گرفته است. این اصطلاح برگرفته شده از تعبیر قرآنی «اَلَسْتُ بِرَبِّکمْ؛ آیا من پروردگار شما نیستم؟» است. براساس آیات قرآن، خداوند در یک زمان از فرزندان آدم نسبت به ربوبیت خود اقرار گرفته است.
حکمت پیمان گرفتن خداوند از انسانها را اتمام حجت بر آنان دانستهاند تا در روز قیامت برای شرک ورزیدن به خدا، عدم آگاهی خود نسبت به خداوند را عذر و بهانه قرار ندهند.
مفهوم شناسی و جایگاه
عهد الست به پیمانی که خداوند در عالم ذر از تمام انسانها گرفته است، اشاره دارد. عهد به معنای پیمان و واژه اَلَسْتُ ترکیبی از حرف استفهام «أ»، فعل ناقص «لَیسَ» و ضمیر متصل مرفوع «تُ» و به این معناست که اگر کسی ادعا کند که خداوند پرودگارش نیست، دروغ میگوید و خداوند همیشه پرودگار بوده و خواهد بود.[۱]
تعبیر «اَلَسْت» از سوره اعراف گرفته شده است: «وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّک مِن بَنی آدَم مِن ظُهورِهِم ذُرّیتَهُم وَ اَشْهَدَهُم عَلی اَنْفُسِهِم اَلَسْت بِرَبَّکم قالُوا بَلی شَهِدْنا اَن تَقُولُوا یوْم القیامَةِ اِنّا کنّا عَن هذا غافِلین اَوْ تَقُولُوا اِنَّما اَشْرَک آباؤنا مِن قَبْل و کنّا ذُرّیةً مِن بَعْدِهم اَفَتُهْلِکنا بِما فَعَل الْمُبْطِلُون».[۲]
کاربرد این واژه در ترکیبهایی چون «عالم الست »، «روز الست » یا «بَزْمِ الست » - که شکل اخیر بیشتر در ادبیات عثمانی به کار رفته[۳] - موجب شده تا واژه الست به صورت اسم خاص درآید و نامی باشد برای مرحلهای از جهان هستی که به آن عالم ذر نیز میگویند. هدف از عهد الست اتمام حجت خداوند با بندگان دانسته شده تا روز قیامت انسانها عدم شناخت خداوند یا پیروی از دین پدران را دلیلی بر مشرک بودنشان ندانند.[۴][۵][۶][۷]
عهد الست از یک سو بحثی است مربوط به علوم قرآن و حدیث و از سوی دیگر در عرفان و کلام نیز جایگاهی ویژه دارد و هر یک از صاحبان نظر به تناسب گرایشی که داشتهاند، درباره آن تحلیلی ارائه کردهاند.
مسائل و ابهامهای عالم ذر
عالمان مسلمان در مورد عالم ذر و عهد الست، مسائل و ابهامهات زیادی مطرح کردند و کوشیدهاند با ارائه تفاسیری، از حجم ابهامات این آیه بکاهند اما در نهایت این تفاسیر به نتیجه روشنی نرسیده است و به هیچ وجه قابل سازش با یکدیگر نیستند. شاید به همین جهت بوده که محمد باقر مجلسی تصریح میکند: «عقل انسانهای زیادی از حل این مسأله درمانده است.»[۸] و «بهتر آن است کهاندیشیدن در مورد چنین مسائلی را رها کنیم، چرا که چندان پیچیده است که عقلهای ما از دریافت کُنه آن ناتوان است».[۹]
برخی از مسائل و ابهاماتی که در مورد این آیه وجود دارد عبارتند از:
- بیرون آوردن فرزندان آدم از پشت پدرانشان و گواهی گرفتن از آنان بر خودشان چگونه بوده است؟
- آیا این آفرینش پیش از آفرینش کنونی انسان و در همین عالم دنیا بوده است؟
- آیا این آفرینش در نشئه و عالمی دیگر ورای این عالم دنیا، مثلا در عالم ملکوت یا مثال روی داده است؟
گزینش هر یک از این موارد در مورد تفسیر آیهها، موجب ایجاد دیدگاه خاصی نسبت به آیات شده است.
نظرات درباره جایگاه پیمان
در میان متکلمان و مفسران چند گونه تفسیر درباره عالم ذر وجود دارد.
تفسیر سنتگرایان
تفسیر نخست این است که جایگاه این پیمان پیش از آفرینش دنیوی انسانها و در عالم ذر بوده است. این تفسیر، هم در منابع اهل سنت و هم در منابع شیعه وجود دارد و از سوی کسانی مطرح شده است که در فضای فکری آنان گرایشهای سنتی و اخباریگری حاکم بوده است.
نقطه مشترک این دو نگاه و روایتهایی که در منابع این دو وجود دارد، پیوند میان سرنوشت و تقدیر انسانها با این میثاق است. بر اساس ظاهر تمامی این روایات، همه رخدادها از آغاز مشخص شده و قلم تقدیر جزئیات حوادث را از قبل نگاشته است و سرنوشت انسانها بر اساس آن مشخص شده است.[۱۰] همه افراد انسانی در یک مسیر گریزناپذیر و غیرقابل تغییر گام برمیدارند. این مطلب، همان چیزی است که پایه و مایه تفکر کلامی سنت گرایان را تشکیل میدهد.
تفسیر سنتگرایانه منابع سنی
بر اساس این دیدگاه، پس از آنکه حضرت آدم(ع) از بهشت هبوط کرد و بر زمین آمد، خداوند او را در نزدیکی عرفه در مکه یا دجنی[۱۱] ساکن کرد.
آنگاه خدا ذریه او، یعنی همه افراد انسانی که تا روز قیامت از نسل او به وجود خواهند آمد را از حضرت آدم بیرون کشید. سپس همه آنان را به دو گروه تقسیم کرد، خوبان را در دست راست و بدان را در دست دیگر قرار داد. سپس درباره گروه نخست گفت که اینان را برای بهشت آفریدم و اینان در دنیا همانند بهشتیان عمل خواهند کرد، و درباره اهل جهنم نیز حکمی برای آنان جاری ساخت.
سپس از تمامی آنان پیمانی گرفت، پیمانی که معنا و حقیقت آن، ایمان و معرفت و تصدیق ربوبیت خدا بود. آنگاه همگی دیدند که همه رویدادها تا روز قیامت را قلم تقدیر الهی نوشت. بدین سان اموری که محقق میشوند و اجلها، روزیها و مصیبتها همه معین گردید. سپس خداوند ذریه آدم را به پشت او بازگرداند.
در این تفسیر، مسأله فطرت بر همین پیمان منطبق شده است.[۱۲]
تفسیر سنتگرایانه در منابع شیعی
در تفسیری که در منابع حدیثی شیعی درباره عالم ذر و عهد الست آمده، بیان شده است که خداوند خاک اهل گناه و دوزخیان را با آبی تلخ و شور، و خاک اهل بهشت را با آبی شیرین عجین کرد. سپس از آن گل، انسانهایی شبیه مورچه آفرید و از آنان به ربوبیت خود و نبوت محمد(ص) و ولایت علی(ع) و اوصیاء او تا حضرت مهدی(ع) اقرار گرفت. نخستین کسی که در عالم ذر ایمان آورد، حضرت محمد بود.[۱۳]
در برخی از روایات سخن از آفرینش روحها پیش از آفرینش بدن آنها و نیز گرفتن میثاق از ارواح به میان آمده است. همچنین در برخی روایات به سرنوشت و تقدیر از پیش تعیین شده اشاره شده است.[۱۴]
البته جالب توجه است که این روایات، هم از نظر سند و هم از جهت دلالت مفاهیم، مورد اشکال و ایراد قرار گرفته است.[۱۵]
نگاه سنتگرایانه عرفانی
این نگاه به مسئله پیمان الست در دستگاه عرفانی ابن عربی با عنوان «سرُّ القَدَر» نمایان شده است که به عقیده وی، از باارزشترین دانشهاست که تنها کسانی نسبت به آن آگاه میشوند که خداوند بخواهد.[۱۶]
ایرادهای تفسیر سنتی
چند ایراد بر تفسیر سنتی از پیمان الست گرفته شده است:
ایراد اول اینکه بر اساس تفسیر نخست، حالت این فرزندان که از پشت حضرت آدم بیرون کشیده شده و مورد خطاب قرار گرفتهاند، از دو صورت بیرون نیست: یا اینان عاقل و بالغ بودهاند؛ یا نابالغ و غیرعاقل. اگر در آن حالت عاقل و بالغ بودند، پس اکنون که در این دنیا به سر میبرند، باید آن گفتگو و اعتراف را به یاد آورند، چرا که شخص عاقل چنین ماجرایی را هر چند پس از گذشت سالیان دراز فراموش نمیکند.
از این گذشته، اگر بگوییم آدمیان چنان عهدی را فراموش کردهاند، در این صورت هدف خداوند از گرفتن چنین پیمانی از بین میرود، زیرا بنابر مفاد آیه، غرض از اقرار و گواهی گرفتن این بوده است که آدمیان در روز قیامت، بهانه نگیرند که از چنین رویدادی غافل بودهاند و حجت از آنان ساقط نگردد.
اما اگر در آن حالت، عاقل و بالغ نبودهاند، در این صورت، این فرزندان در حال خطاب و جواب و گفتگو با خدا، فاقد عقل و شرایط تکلیف بودهاند، در این صورت اقرار گرفتن از آنان و مورد خطاب قرار دادن شان کاری بیهوده و بیوجه است.
ایراد دیگر این تفسیر این است که عقل نمیتواند چنین تفسیری را بپذیرد و آن را رد میکند؛ زیرا:
اولا: چگونه میتوان گفت ذرهای از ذرههای بدن یک شخص مثلا زید (یعنی همان جزء و ذرهای که از پشت حضرت آدم و از طریق نطفهاش به پسرش منتقل شده، و از طریق پسرش به پسرش انتقال یافته... تا سرانجام به زید رسیده است) عینا خود زید است و توان درک و عقل و گوش و چشم زید را دارد؟ یا چگونه میتوان گفت که این جزء از اجزاء وجود هر فرد انسانی از سوی خداوند مورد تکلیف قرار گرفته و حجت بر او تمام شده است و با او پیمان بستهاند و ثواب و عقاب را در مورد او اجرا کردهاند.
ثانیا: دلایل عقلی گویای این است که انسان بودن انسان به روح و نفس اوست و نفس و روح، مادی نیست و با پدید آمدن همین بدن حادث میشود، نه اینکه قبل از ایجاد بدن، به صورت مستقل آفریده شده باشد.[۱۷]
تفسیر عقلگرایانه
در این دیدگاه، بیشتر از اینکه توجه به ظاهر احادیث و قبول آنها باشد، پیروی از عقل و استدلال به چشم میخورد. این گروه از مفسران چندین نکته درباره این آیه و تفسیر سنتی از آیه بیان کردهاند:
اول اینکه متن آیه گویای این است که خداوند ذریه آدمیان را از پشتهای فرزندان آدم گرفت، نه از پشت خود آدم. در حالی که در تفسیرهای سنتی، ذریه آدمیان تنها از پشت حضرت آدم گرفته شده است.
دوم اینکه در آیه از قول فرزندان آمده است که گفتهاند: «همانا پیش از ما پدرانمان مشرک بودند...»، و چنین نسبتی سزاوار حضرت آدم و همگی فرزندان او نیست.[۱۸]
بنابراین، خلاصه دیدگاه عقل گرایانه این است که این پیمان در همین دنیا گرفته شده است و مراد از پیمان نیز فطرتی است که در نهاد تمام انسانها قرار داده شده است.
ایرادهای تفسیر عقلگرایانه
برخی از مفسران معتقدند که تفسیر دوم نیز همانند تفسیر اول خالی از اشکال نیست.
مهمترین ایراد تفسیر دوم این است که این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست. زیرا این آیه با کلمه «اذ» شروع میشود و این واژه، ظرف زمانی است که بر زمان ماضی یا زمانی که تحقق یافته، دلالت دارد. از سوی دیگر بستر زمانی خطاب این آیه به مخاطبانش، زمان دنیایی است که قرآن کریم نازل شده است.
بنابراین اگر روی سخن این آیه ما باشیم که آن را میشنویم، و مراد از این خطاب، خطابی دنیایی و برای ما اهل دنیا باشد و بستر زمانی گرفتن این عهد و پیمان نیز همین زمان زندگی انسان در دنیا باشد، پس زمان خطاب با زمان این عهد یکی میشود و دیگر استفاده از ظرف زمانی «اذ» معنایی نخواهد داشت، چرا که «اذ» بیانگر این است که زمان آفرینش بر زمان خطاب تقدم دارد.
به هر روی، آیات مورد بحث در عین اینکه بر داستان آفرینش انسان توسط خداوند، به صورت زاد و ولد دلالت دارد، بر این نیز دلالت میکند که این رویداد به گونهای بر جریان آفرینش به صورتی که دیده میشود، مقدم است. البته آن تقدم زمانی که مفسران دیدگاه اول از آن دم میزنند، به دلیل اشکالهایی که در رد تفسیر اول بیان شد، مورد قبول نیست.[۱۹]
تفسیر علامه طباطبایی
علامه طباطبایی با تفسیری جدید از این آیه معتقد است اینکه انسان در سیر به سوی خداوند و بازگشتش به جانب او، در جهانهایی که از لحاظ نظام و احکام با عالم دنیا متفاوتند وجود داشته باشد، امر محالی نیست.
همانطور که اشیاء در دو نشئه و ظرف وجودی تحقق دارد. نزد خداوند وجودی بیحد و بیاندازه دارد و زمانی که به دنیا میآیند، دارای اندازه میشود: «وَ اِن مِن شَی ء اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُه و مانُنَزَّلُه اِلاّ بِقَدَر مَعْلوم» ترجمه: و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينههاى آن نزد ماست، و ما آن را جز به اندازهاى معين فرو نمىفرستيم..[۲۰]
به همین صورت، عالم انسانی با همه وسعتش، وجودی پیشین نزد خدا در گنجینههای او دارد که خدا آن را به این نشأه تنزل میدهد. یعنی قبل از اینکه انسان در این دنیا حاضر شود، در ظرف و نشئه وجودی دیگری تحقق داشته است که آن ظرف علم الهی است. علاوه براین، در پارهای از آیات به «ملکوت » این عالم اشاره شده است.[۲۱] بر اساس این مبانی میتوان گفت که هستی همه چیزها از جمله انسان، دو جنبه و دو سیما دارد:
سیمایی رو به دنیا که حکم خاص خود را دارد، یعنی با خروجِ تدریجی از حالت قوه و استعداد به جانب فعل پدید میآید؛
سیمایی نیز رو به خدا دارد که همه کمالات آن وجود دنیوی را داراست، بدون اینکه زحمت بیرون رفتن از قوه و کشیده شدن به سوی فعل را تحمل کند.
این جهت دوم غیر از جنبه نخست است هر چند که هر دو آنها دو جنبه از یک چیزند.
حاصل همه این مقدمهها این است که قبل از این عالم و نَشْئه انسانی نشئه انسانی دیگری بوده است که گرچه هر دو عینا یکی هستند ولی تفاوت آنها در این است که در نشئه ملکوت، پردهای میان افراد انسانی و پروردگارشان نیست و آنان در آن عالم از راه مشاهده، یکتایی خدا را در ربوبیت میبینند. این دیدن از راه استدلال نیست، بلکه در آنجا در مییابند که از خدا جدایی ندارند و بیاو نیستند و از این روست که به خدا و هر حقیقت دیگر، اقرار و اعتراف میکنند.[۲۲]
جایگاه در ادبیات فارسی
عالم ذر و عهد الست در عرفان و ادبیات عرفانی نیز جایگاه ممتازی داشته و الهام بخش آثار متعددی بوده است:
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ابن هشام، مغنی اللبیب، ۱۹۷۹م، ص۲۴.
- ↑ سوره اعراف: آیه۱۷۱و ۱۷۲.
- ↑ نگاه کنید: Islam Ansiklopedisi ذیل بزم الست.
- ↑ سوره اعراف، ۱۷۲
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۸، ص۳۰۶-۳۰۹.
- ↑ اعراف، آیه۱۷۳
- ↑ تفسیر نمونه، ج۷، ص۳-۵
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، الناشر دار الكتب الإسلاميّة، ج۷، ص۳۷- ۳۸.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۲۶۱.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۴۱.
- ↑ مکانی در هند.
- ↑ طبری، ج۹، ص۷۵-۸۱؛ احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۷۲.
- ↑ مقایسه کنید: آیه «اِن کان لِلرَّحْمن وَلَدٌ فَاَنَا اَوَّل الْعابِدین »، زخرف: ۸۱.
- ↑ کلینی، ج۲، ص۸، ۱۰، ۱۲؛ مجلسی، بحار، ج۵، ص۲۲۶، ۲۳۴- ۲۳۵، جاهای مختلف، ج۱۷، ص۱۲۰-۱۲۱، ج۳۹، ص۱۷۸-۱۷۹، ج۵۸، ص۱۳۵-۱۳۶.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۷، ص۹-۱۰.
- ↑ قیصری، ص۳۰۲.
- ↑ سید مرتضی، امالی، ج۱، ص۲۸-۳۰؛ فخرالدین، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۱۵، ص۴۷-۴۹؛ شیخ طوسی، تفسیر تبیان، ج۵، ص۲۷- ۲۸؛ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج۸، ص۳۱۶- ۳۱۸.
- ↑ سید مرتضی، ج۱، ص۲۸-۳۰؛ فخرالدین، ج۱۵، ص۴۷-۴۹؛ شیخ طوسی، ج۵، ص۲۷- ۲۸؛ طباطبایی، ج۸، ص۳۱۶- ۳۱۸
- ↑ طباطبایی، ج۸، ص۳۱۸-۳۲۱
- ↑ حجر: آیه۲۱.
- ↑ مثلاً یس: آیه ۸۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، منشورات اسماعیلیان، ج۸، ص۳۱۸-۳۲۱.
- ↑ سایت گنجور
- ↑ سایت گنجور
- ↑ سایت گنجور
- ↑ سایت گنجور
یادداشت
منابع
- ابن هشام، عبدالله، مغنی اللبیب، به کوشش مازن مبارک و محمدعلی حمدالله، بیروت، ۱۹۷۹م.
- احمد بن حنبل، مسند، استانبول، ۱۴۰۲ق /۱۹۸۲م.
- تفسیر نمونه، به کوشش ناصر مکارم شیرازی، تهران، ۱۳۶۳ش.
- سید مرتضی، علی، امالی، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق /۱۹۵۳م.
- شیخ طوسی، محمد، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
- طباطبایی، محمد حسین، المیزان، بیروت، ۱۳۹۰ق /۱۹۷۱م.
- طبری، تفسیر؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
- فرغانی، سعید، مشارق الدراری، به کوشش جلال الدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۹۸ق.
- قرآن کریم.
- قیصری، داوود، شرح فصوص الحکم، چ تصویری، قم، ۱۳۶۳ش.
- کلینی، محمد، الاصول من الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۸ق.
- مجتبائی، فتح الله، «نکتههایی درباره رستم و سهراب »، سخن، تهران، ۱۳۵۳ش، شم ۷.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق.
- همو، مرآه العقول، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
- مهروداد و بهار (یادنامه دکتر مهرداد بهار)، به کوشش امیر کاووس بالازاده، تهران، ۱۳۷۷ش.
- - o - Dad - o - Bahar (PB) Mojtab ? 'i, F., X The Iranian Background of the Judeo - Christian Concept of R ? z (Mysterion) n , Mehr.
پیوند به بیرون
منبع مقاله:دایره المعارف بزرگ اسلامی