هزارستان

هَزارِسْتان یا هزارهجات منطقه کوهستانی در مرکز افغانستان است که بیشتر ساکنان آن شیعهمذهب و از قوم هزاره هستند. این منطقه تا اواسط دوران اسلامی، غور یا غَرجستان خوانده میشده و جزیی از خراسان بزرگ بوده است. دایکندی، بامیان و قسمت بزرگ ولایات غزنی، غور، پروان، ارزگان، بغلان، سمنگان، بلخ و سرپل در این منطقه قرار دارند.
| اطلاعات کلی | |
|---|---|
| ویژگی | آب و هوای سرد و بارش برف |
| کشور | افغاتنستان |
| استان | از ولایات مرکزی بامیان و دایکندی و بیشتر مناطق استانهای مَیدان وردک، غزنی، سر پُل، سَمَنگان، غور و پَروان و نیمه جنوبی بلخ |
| زبان | فارسی |
| ادیان | اسلام |
| مذهب | اکثریت شیعه امامیه و اقلیت سنی و اسماعیلیه |
| جمعیت مسلمان | اقلیت |
| جمیعت شیعه | اکثریت |
| اطلاعات تاریخی | |
| نام قدیم | غور یا غرجستان تا پیش از ظهور چنگیز |
| مشاهیر | |
| سیاسی | منطقه نیمه مستقل تا پیش از حکومت عبدالرحمن ۱۲۵۹ش. |
ویژگیهای انسانی
نام هزارستان یا هزارهجات، از نام قوم هزاره گرفته شده که از قدیم در این مناطق زندگی میکنند. گروههایی از اقوام دیگر مانند تاجیک و بلوچ نیز ساکن این مناطق هستند. بیشتر مردم هزاره از مذهب شیعه امامیه پیروی می کنند و اقلیتهای سنی و اسماعیلیه نیز دارند. زبان رایج هزارستان، فارسی با گویش هزارگی است.
جغرافیا

هنری والتر بلیو، افسر و مستشرق انگلیسی که در نیمه دوم قرن ۱۹ میلادی در افغانستان خدمت میکرد، گستردگی هزاره جات را از مرزهای کابل و غزنی تا هرات و از نزدیکیهای قندهار تا بلخ نوشته است.[۱] براساس تقسیمات کشوری کنونی افغانستان، هزارستان از ولایات مرکزی بامیان و دایکندی و بیشتر مناطق استانهای مَیدان وردک، غزنی، سر پُل، سَمَنگان، غور و پَروان و نیمه جنوبی بلخ تشکیل شده است.[۲]
پس از تصرف زمینهای کشاورزی، مراتع و خانههای هزارهها از سوی عبدالرحمن، و در نتیجه مهاجرت بسیاری از هزارهها، بسیاری از مناطق از مردم هزاره خالی شد. برای نمونه، در منطقه دره میدان تا اوایل قرن نوزدهم، هم هزارهها و هم تاجیکها زندگی میکردند، اما در اواخر قرن نوزدهم، این منطقه از هزارهها خالی شد و پشتونها جایگزین آنها شدند.
پیشینه تاریخی
هزارستان فعلی، تا اواسط دوران اسلامی، و تا پیش از ظهور چنگیز[۳]، غور یا غرجستان خوانده میشد. غور کنونی، یکی از ولایات افغانستان است که در محدوده هزارستان واقع شده است.
هزارستان تا زمان عبدالرحمن یک منطقه نیمهمستقل[۴] بود و مردم در انجام مراسم دینی خود آزاد بودند. پس از شروع سلطنت عبدالرحمن در کابل در ۱۲۵۹ش، هزارهها به دلیل سیاستهای قومی و مذهبی او مورد تاخت و تاز قرار گرفتند و بنابر برخی منابع تاریخی، بیش از ۶۰ درصد جمعیت هزاره، کشته شدند و یا از هزارستان به کشورهای همسایه و مناطق دیگر افغانستان گریختند.[۵]
آب و هوا
آب و هوای هزارستان نسبت به دیگر مناطق افغانستان سرد است. سردی هوا در هزاهجات ۶ ماه طول میکشد و بارش برف در برخی از ماهها به حدی است که در گذشته، راه عبور و مرور را چندین ماه قطع میکرده است. برف در دایکندی ۵ ماه و در دیگر مناطق هزارستان ۴ ماه روی زمین باقی میماند.[۶]
پانویس
- ↑ پولادی، هزارهها، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۳.
- ↑ هزارهجات، دانشنامه آریانا.
- ↑ میر غلام محمد غبار، غور یا غرجستان.
- ↑ ل. تیمورخانوف. تاریخ ملی هزاره، ص ۱۷۰.
- ↑ عبدالحمید ناصری، طریقه تشیع و قلههای تعصب در افغانستان، ۱۳۷۴ش، ص ۷۴.
- ↑ هزارهجات، دانشنامه آریانا.
منابع
- تیمور خاناف، ل، «تاریخ ملی هزاره»، ترجمه:عزیز طغیان، قم، رحیمی، ۱۳۷۲ش.
- پولادی، حسن، «هزارهها»، ترجمه: علی عالمی کرمانی، تهران، نشر عرفان، ۱۳۸۷ش.
- ناصری، عبدالمجید، «طریقه تشیع و قلههای تعصب در افغانستان»، نشریه معرفت، ش۱۲، بهار ۱۳۷۴ش.