پرش به محتوا

محمدرضا پهلوی

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از پهلوی دوم)


محمدرضا پهلوی
محمدرضا شاه
اطلاعات شخصی
تولد۴ آبان ۱۲۹۸ش
مرگ۵ مرداد سال ۱۳۵۹ش
پدررضاشاه
همسر/همسرانفوزیه فؤاد، ثریا اسفندیاری، فرح دیبا
دیناسلام
محل دفنقاهره مصر
حکومت
سمتپادشاه
سلسلهپهلوی
گستره حکمرانیایران
آغاز حکومت۲۵ شهریور ۱۳۲۰ش
پایان حکومت۲۲ بهمن ۱۳۵۷ش
پیش ازجمهوری اسلامی
پس ازرضاشاه


محمدرضا پهلوی (۱۲۹۸ش – ۱۳۵۹ش)، معروف به محمدرضا شاه یا پهلوی دوم، دومین پادشاه از سلسله پهلوی که از ۱۳۲۰ش تا ۱۳۵۷ش بر ایران حکومت کرد. وی آخرین شاه ایران پیش از وقوع انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ش است. او در مقایسه با پدرش رضاشاه، برخی رفتارهای دیندارانه داشت و با دین‌داری مستقیماً مقابله نمی‌کرد، هرچند برخی از اطرافیان شاه، او را فردی بی‌بندوبار و ضددین معرفی کرده‌اند. عده‌ای نیز، برخی از اقدامات شاه همچون تقویت باستان‌گرایی و سپردن مناصب مهم دولتی به بهائیان، را در راستای تضعیف دین و مذهب دانسته‌اند.

شاه با سید حسین طباطبایی بروجردی، مرجع تقلید وقت شیعیان، با احترام رفتار می‌کرد؛ اما پس از درگذشت او، تلاش کرد مرجعیت را به نجف منتقل کند. با مرجع شدن امام خمینی، تنش میان مرجعیت شیعه و حکومت پهلوی آغاز شد، تا اینکه به تبعید امام خمینی به ترکیه انجامید. رژیم پهلوی در این دوران، مخالفان خود، ازجمله روحانیان را زندانی، شکنجه و یا تبعید می‌کرد.

برخی تصمیمات اتخاذ شده در دوران حکومت پهلوی دوم با واکنش تند علما و مردم روبه‌رو گردید؛ از جمله تصویب قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی، اجرای قانون کاپیتولاسیون، انقلاب سفید و جدایی بحرین از ایران. این اقدامات موجب گسترش اعتراض‌های مردمی شد که در نهایت به خروج شاه از کشور و فروپاشی نظام سلطنتی انجامید.

گفته شده شاه به دولت‌های غربی به‌ویژه آمریکا و انگلیس وابسته بود و با حمایت این کشورها به قدرت رسید و پس از کودتای ۲۸ مرداد نیز با کمک آنان دوباره به سلطنت بازگشت. حکومت او با اسرائیل روابط دوستانه داشت و از ۱۳۴۲ش، آن را به رسمیت شناخت.

معرفی و جایگاه

محمدرضا پهلوی، مشهور به محمدرضا شاه و پهلوی دوم، دومین پادشاه از سلسله پهلوی (حکومت: ۱۳۰۴–۱۳۵۷ش) و آخرین شاه ایران پیش از انقلاب اسلامی است.[۱] گفته شده برخی از اقدامات او در طول ۳۷ سال پادشاهی‌اش (۱۳۲۰–۱۳۵۷ش) در جهت تضعیف دینداری در ایران بوده است.[۲] او در برابر اعتراض‌های مراجع تقلید، روحانیون و مردم نسبت به عملکردش، برخورداری خشونت‌آمیز داشت که تبعید، حبس و شکنجه مخالفان توسط ساواک، از مصادیق این برخوردها دانسته شده است.[۳]

در ۲۶ دی ۱۳۵۷ش، همزمان با اوج‌گیری اعتراض‌های مردمی به رهبری امام خمینی، شاه ایران را ترک و سلطنتش سقوط کرد.[۴] او در پی اقامت در کشورهای مختلف، موفق به دریافت مجوز اقامت دائم نشد.[۵] به‌گفته عبدالرحیم گواهی، پژوهشگر و سیاست‌مدار، مهم‌ترین عوامل سقوط حکومت شاه عبارت بودند از: گسترش فساد، حکومت فردی و استبداد داخلی، قتل و حبس و شکنجه مخالفان و تکیه کامل بر قدرت‌های خارجی.[۶]

محمدرضا شاه در آغاز سلطنت، اصلاحاتی انجام داد؛ از جمله صدور فرمان عفو عمومی، آزادی زندانیان سیاسی، و تعهد به بازگرداندن زمین‌هایی که پدرش به زور تصاحب کرده بود.[۷] همچنین، توانست با حمایت آمریکا در سال‌های ۱۳۲۵ و ۱۳۲۶ش، به حکومت خودمختار آذربایجان و کردستان پایان دهد.[۸]

شاه در ۱۳۲۷ش از یک ترور نافرجام جان سالم به‌در برد.[۹] برخی این ترور را نقشهٔ انگلیس برای به قدرت رساندن رزم‌آرا (فرمانده بازنشسته ارتش) دانسته‌اند.[۱۰] این واقعه، بهانه‌ای برای اقدامات تقویت‌کننده سلطنت شد؛ از جمله: ممنوعیت فعالیت احزاب و به‌ویژه حزب توده، تبعید سید ابوالقاسم کاشانی،[۱۱] تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر اصل ۴۸ قانون اساسی. بر اساس این تغییر، اختیار انحلال دو مجلس به شاه واگذار شد و مجلس مؤسسان نیز حق خلع شاه را از سلطنت از دست داد.[۱۲]

در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ش، صنعت نفت ایران به رهبری محمد مصدق و سید ابوالقاسم کاشانی، ملی شد.[۱۳] با شکست کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ش، شاه ایران را ترک کرد؛ اما پس از کودتای ۲۸ مرداد، مصدق برکنار شد و شاه بار دیگر قدرت را به دست گرفت.[۱۴]

زندگی‌نامه

محمدرضا پهلوی، فرزند رضاشاه پهلوی، در ۴ آبان ۱۲۹۸ش در تهران متولد[۱۵] و در ۱۳۰۴ش، هم‌زمان با پادشاهی پدرش، در شش‌سالگی به عنوان ولیعهد منصوب شد.[۱۶] او در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ش در ۲۲ سالگی، پس از استعفای اجباری رضاشاه، با پشتیبانی محمدعلی فروغی به پادشاهی رسید.[۱۷]

محمدرضا پهلوی در طول زندگی خود سه بار ازدواج کرد. نخستین همسرش، فوزیه، خواهر مَلِک‌فاروق پادشاه مصر که ثمره این ازدواج، دختری به نام شهناز بود.[۱۸] همسر دوم او، ثریا اسفندیاری از خاندان بختیاری بود.[۱۹] سومین همسرش، فرح دیبا، بود که از او چهار فرزند به‌نام‌های رضا، فرحناز، علیرضا و لیلا به‌دنیا آمدند.[۲۰]

درگذشت

محمدرضا پهلوی در ۵ مرداد ۱۳۵۹ش در سن ۶۱ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سرطان در مصر درگذشت.[۲۱] پیکر او در مسجد رفاعی قاهره دفن شد.[۲۲]

محمدرضا شاه پهلوی در کنار رضاشاه در حدود ۱۳۰۳ش

شاه و مذهب

محمدرضا شاه پهلوی و فرح دیبا به همراه امیرعباس هویدا (نخست وزیر) و مقامات دولتی در حرم امام رضا(ع) در مشهد - ۱۱ خرداد ۱۳۵۷ش

محمدرضا پهلوی در مقایسه با پدرش، رفتارهایی مذهبی از خود نشان می‌داد و در مراسم دینی، اعیاد و عزاداری‌ها شرکت می‌کرد.[۲۳] از اقدامات مذهبی او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • چاپ قرآن به‌دستور مستقیم شاه،[۲۴]
  • سفر به مکان‌های زیارتی،[۲۵]
  • توسعه بخش‌هایی از حرم امام رضا(ع)،[۲۶]
  • رفع ممنوعیت عزاداری در دوران پهلوی اول،[۲۷]
  • پخش سخنرانی‌های مذهبی از رادیو.[۲۸]

شاه همچنین مدعی بود که مورد توجه خداوند و ائمه اطهار(ع) است. او خاطراتی نقل می‌کرد که براساس آن‌ها امامزادگان به وی عنایت داشته‌اند.[۲۹] وی حتی ادعا کرده بود که در کودکی، موفق به دیدار با امام زمان(ع) شده است.[۳۰]

اما با این حال، اطرافیانِ شاه، او را فردی بی‌قید، ضدّدین و مخالف روحانیت معرفی کرده‌اند.[۳۱] بنابر گفته‌های فرح پهلوی (همسر محمدرضا شاه) وی هیچ اعتقادی به اسلام نداشت و آن را دین اعرابِ بیابان‌گرد می‌دانست. فرح نقل می‌کند زمانی‌که شاه، تاریخ ایران را از هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی تغییر داد، از اینکه توانسته تاریخ اعراب وحشی و بیابان‌گرد را به زباله‌دان تاریخ بیفکند، اظهار رضایت کرده و آرزو داشت روزی از دین آنان نیز رهایی یابد.[۳۲] فرح تأکید می‌کند که شاه با مبانی شیعه مخالف بود، ولی قادر به ابراز علنی مخالفت خود نبود؛ زیرا به اصول اسلام و مذهب شیعه باور نداشت، اما در عین حال، پادشاه کشوری با اکثریت شیعه بود.[۳۳]

غلامرضا پهلوی، برادر شاه، نیز به رفتارهای ضدّدینی محمدرضا اشاره کرده و گفته است که شاه از اینکه اسلام در قانون اساسی، دین رسمی شناخته شده، ناراضی بوده است.[۳۴] تاج الملوک مادر محمدرضا فرزندش را عاشق سینه‌چاک زنان (شوهردار یا بی شوهر، ایرانی یا خارجی) معرفی می‌کند[۳۵] و مادرِ فرح نیز از فسادهای شبانه شاه خبر می‌دهد.[۳۶]

همچنین به‌گفته محمدعلی صدر شیرازی، پژوهشگر تاریخ و اندیشه سیاسی، رژیم پهلوی با بهره‌گیری از ابزارهایی همچون سینما، تولید فیلم‌های سطحی، ترویج فرهنگ ابتذال، گسترش مراکز فساد و برگزاری جشن هنر شیراز، ضربه‌های جدی به فرهنگ ایرانی وارد کرد.[۳۷] شاه جشن هنر شیراز را به دلیل اینکه نسل جوان را منحرف می‌کرد، مفید می‌دانست.[۳۸]

قرآن مجید چاپ‌شده به‌دستور محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۴۴ش

رابطه شاه با بهائیت

گفته شده در دوره حکومت پهلوی، بهائیان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند[۳۹] و به مناصب مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و به‌ویژه اقتصادی دست یافتند.[۴۰] به ادعای برخی، محمدرضا شاه برای قدردانی از خدمات حبیب‌الله عین‌الملک (از بهائیان شناخته‌شده) که در به قدرت رسیدن رضاشاه نقش مهمی داشت، فرزند او، امیرعباس هویدا را به نخست‌وزیری ایران منصوب کرد. هویدا به‌مدت سیزده سال این سِمت را بر عهده داشت و در کابینه‌اش هشت وزیر بهایی حضور داشتند.[۴۱] از دیگر مسئولان بهایی می‌توان به افراد زیر اشاره کرد:

  • اسدالله صنیعی: وزیر دفاع و وزیر کشاورزی در چندین دوره
  • دکتر عبدالکریم ایادی: پزشک مخصوص شاه
  • پرویز ثابتی: مدیر اداره کل سوم ساواک
  • حبیب ثابت پاسال: رئیس سازمان تلویزیون ایران.[۴۲]

تقویت باستان‌گرایی

از جمله اقدامات محمدرضا شاه را می‌توان ترویج باستان‌گرایی دانست. ازجمله:

  • تغییر تقویم رسمی کشور از هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی در سال ۱۳۵۵ش؛[۴۳]
  • برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی با صرف هزینه‌ای بالغ بر ۶۰۰ میلیون دلار و حضور سران و پادشاهان ۶۹ کشور جهان، در سال ۱۳۵۰ش، در کنار آرامگاه کوروش در پاسارگاد و در مجموعه تخت‌جمشید شیراز؛[۴۴]
  • برپایی مراسم تاج‌گذاری در سال ۱۳۴۶ش با صرف هزینه‌های کلان؛[۴۵]

برخی پژوهشگران معتقدند شاه با هدف مقابله غیرمستقیم با اسلام، اقدام به تقویت باستان‌گرایی می‌نمود.[۴۶] این اقدامات از سوی امام خمینی، روحانیان و بسیاری از مردم متدین با واکنش‌های تند و انتقادهای شدیدی روبرو شد.[۴۷]

برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله در سال ۱۳۵۰ش

امام خمینی:
از مدرسه، حمام و آب آشامیدنی سالم خبری نیست و - به حَسَب اعتراف بعضی از مطبوعات - در بعضی از دهات، کودکان معصوم را از گرسنگی به چرا می‌برند ولی دستگاه جبار صدها میلیون تومان از سرمایه این مملکت را صرف جشن‌های ننگین می‌کند؛ جشن تولد این و آن، جشن بیست و پنجمین سال سلطنت، جشن تاجگذاری و از همه مصیبت‌ها بالاتر جشن منحوس ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، که خدا می‌داند چه مصیبت و سیه روزی برای مردم و چه وسیله اخاذی و غارتگری برای عمال استعمار به بار آورده است.

صحیفه امام خمینی، ۱۳۸۹ش، ج۲، ص۳۲۵.

حجاب

در تقویم رسمی دوران پهلوی دوم، روز ۱۷ دی - سالروز اعلام رسمی کشف حجاب توسط رضاشاه - با عنوان «روز آزادی و رهایی زن» همچنان جشن گرفته می‌شد.[۴۸] گرچه اجرای قانون کشف حجاب با آغاز حکومت محمدرضا شاه کنار گذاشته شد،[۴۹] اما در سال ۱۳۵۵ش طرحی تصویب شد که طی آن، استفاده از چادر برای دختران و زنان در مکان‌هایی همچون مدرسه، دانشگاه، ادارات، سینماها، فروشگاه‌ها، اتوبوس‌های واحد، هواپیماها و... ممنوع شد.[۵۰] افزون بر اینکه حضور زنان بی‌حجاب در جامعه و محیط‌های اداری رایج بود و این موضوع، اعتراض جدی رهبران مذهبی را در پی داشت.[۵۱] اجرای جشن هنر شیراز و ترویج فرهنگ برهنگی از دیگر نمودهای مبارزه با حجاب توسط حکومت شاه بود که مورد اعتراض علما و مردم مذهبی قرار گرفت.[۵۲]

رابطه شاه با مرجعیت و روحانیت

در آغاز دوران حکومت محمدرضا پهلوی، مرجعیت شیعه در اختیار مراجع ثلاث بود؛ اما با ورود سید حسین طباطبایی بروجردی به قم در سال ۱۳۲۳ش، ابتدا مدیریت حوزه و پس از درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی در عراق در ۱۳۲۵ش، مرجعیت عامه شیعه به وی منتقل شد.[۵۳]

پس از وفات بروجردی، مرجعیت واحدی در ایران شکل نگرفت و چهره‌هایی چون سید محمدهادی میلانی، سید محمدکاظم شریعتمداری و سید روح‌الله خمینی به‌عنوان مراجع تقلید شناخته شدند. در این میان، امام خمینی به‌دلیل مواضع صریح و مخالفت‌هایش با رژیم شاهنشاهی، از شهرت و تأثیر بیشتری برخوردار شد.[۵۴]

عیادت شاه از بروجردی در سال ۱۳۲۳ش

شاه و آیت‌الله بروجردی

تا سال ۱۳۴۰ش، برخورد محمدرضا شاه پهلوی با نهاد مرجعیت، غالباً با احترام همراه بود. وی دستوراتی را که از سوی آیت‌الله بروجردی - از طریق نماینده‌اش محمدتقی فلسفی - به او منتقل می‌شد، اجرا می‌کرد.[۵۵]

به‌گفته ابوالقاسم خزعلی، بروجردی تأثیر فراوانی بر شاه داشت[۵۶] و هنگامی‌که از حکومت گلایه‌مند می‌شد، نمایندگان شاه و دولت را به حضور نمی‌پذیرفت و این امتناع را با صراحت و صدای بلند اعلام می‌کرد.[۵۷]

در ابتدای سلطنت، شاه تلاش داشت به بروجردی نزدیک شود و از جایگاه دینی و اجتماعی او بهره بگیرد.[۵۸] به‌عنوان نمونه، در سال ۱۳۲۳ش، زمانی که بروجردی در بیمارستان بستری بود، شاه به دیدار وی رفت. با اینکه در آن زمان، بروجردی هنوز مرجعیت عامه نداشت، اما حسینعلی منتظری دلیل این دیدار را نفوذ بروجردی در میان عشایر و مردم لر دانسته است.[۵۹] با این حال، بروجردی هیچ‌گاه اجازه بهره‌برداری سیاسی شاه از جایگاهش را نداد و نه‌تنها از دربار فاصله گرفت، بلکه مخالفت‌هایی را نیز علناً ابراز کرد. همین موقعیت، مانعی برای اجرای سیاست‌هایی چون اصلاحات ارضی تا زمان وفات بروجردی بود.[۶۰]

شاه و مرجعیت پس از آیت‌الله بروجردی

پس از درگذشت بروجردی در سال ۱۳۴۰ش، شاه بلافاصله تلگراف تسلیت خود را برای سید محسن طباطبائی حکیم ارسال کرد.[۶۱] این اقدام شاه، به‌عنوان تلاش برای انتقال مرجعیت مطلقه به خارج از ایران و گامی مقدماتی برای تضعیف یا انحلال حوزه علمیه قم تفسیر شده است.[۶۲]

در آن زمان، چند تن از علمای برجسته در ایران مطرح بودند.[۶۳] امام خمینی با انتقال یا تجزیه مرجعیت مخالف بود و سید احمد خوانساری را برای مرجعیت عامه پیشنهاد داد؛ اما او نپذیرفت. به گفته ربانی املشی، حدود صد تن از شاگردان امام خمینی از وی درخواست رساله برای تقلید کردند و نخستین رساله‌ او با عنوان نجاة العباد منتشر شد.[۶۴]

پس از درگذشت سید محسن طباطبائی حکیم در سال ۱۳۴۹ش، شاه پیام تسلیت خود را این‌بار به خوانساری و شریعتمداری فرستاد.[۶۵] با این حال، دوازده تن از مدرسان برجسته‌ٔ حوزه در اطلاعیه‌ای رسمی، بر مرجعیت و اعلمیت امام خمینی تأکید کردند.[۶۶]

شاه و امام خمینی

با وجود اینکه امام خمینی قیام برای اصلاح جامعه را ضروری می‌دانست، اما تا زمان حیات استادش (آیت‌الله بروجردی)، هیچ اقدام مستقلی علیه حکومت پهلوی انجام نداد.[۶۷] روابط میان شاه و امام خمینی از زمان تصویب قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی در ۱۳۴۱ش دچار تنش شد.[۶۸] این تنش با تحریم رفراندوم انقلاب سفید در بهمن ۱۳۴۱ش از سوی امام خمینی تشدید گردید[۶۹] و در سال ۱۳۴۲ش با وقوع واقعه فیضیه به نقطهٔ اوج رسید.[۷۰]

سخنرانی امام خمینی در مدرسه فیضیه در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ش (عاشورای ۱۳۸۳ق) علیه عملکرد حکومت در این واقعه، منجر به دستگیری وی شد.[۷۱] در واکنش به این اقدام، قیام ۱۵ خرداد شکل گرفت.[۷۲]

با تصویب قانون کاپیتولاسیون در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ش در مجلس شورای ملی،[۷۳] امام خمینی در چهارم آبان طی سخنرانی صریحی با آن مخالفت کرد.[۷۴] در پی این مخالفت، مأموران حکومتی در ۱۳ آبان، امام خمینی را به عنوان مرجع تقلید شیعیان بازداشت و به ترکیه تبعید کردند.[۷۵]

رابطه شاه با حوزه‌های علمیه

پس از درگذشت بروجردی، رژیم پهلوی برخوردهای تندتری با حوزه علمیه قم در پیش گرفت که نمونهٔ بارز آن واقعه فیضیه بود. در این حادثه، مأموران حکومت با لباس‌های مبدل وارد مجلس عزاداری شهادت امام صادق(ع) شدند و ضمن برهم‌زدن مراسم، به ضرب‌وشتم طلاب و مردم پرداختند؛ حتی برخی طلاب را از طبقهٔ دوم پایین انداختند.[۷۶] در این رخداد، علاوه بر سوزاندن قرآن، کتب ادعیه و عمامهٔ طلاب، به مرجعیت شیعه نیز اهانت شد و تعدادی از طلاب و مردم کشته یا مجروح شدند.[۷۷]

علاوه بر خشونت‌های میدانی، حکومت پهلوی شماری از روحانیانی را که با سیاست‌هایش مخالفت می‌کردند بازداشت و شکنجه می‌کرد؛ به‌ویژه پس از تأسیس ساواک در ۱۳۳۴ش که شیوه‌های شکنجه سخت‌تر و مدرن‌تر شد.[۷۸] از جمله افراد شکنجه‌شده می‌توان به سید علی حسینی خامنه‌ای،[۷۹] اکبر هاشمی رفسنجانی،[۸۰] علی قدوسی،[۸۱] عبدالرحیم ربانی شیرازی،[۸۲] محمد فاضل لنکرانی[۸۳] و محمدرضا مهدوی کنی اشاره کرد.[۸۴]

رژیم پهلوی برای کنترل شهرهایی چون قم و تهران و جلوگیری از انسجام مخالفان، تبعید را به‌عنوان راهبرد برگزید؛ زیرا اولاً زندانیان سیاسی پس از آزادی با انگیزهٔ بیشتری فعالیت می‌کردند، و ثانیاً افکار عمومی نسبت به زندانی‌کردن روحانیان حساس‌تر شده بود.[۸۵] روند تبعید علما پس از واقعه فیضیه، در واکنش به جشن تاج‌گذاری و پس از درگذشت سید مصطفی خمینی در ۱۳۵۶ش، گسترده‌تر شد.[۸۶] گزارش‌ها نشان می‌دهد بیشتر روحانیان انقلابی در این دوره تبعید شده‌اند.[۸۷]

ازغندی، نویسندهٔ کتاب تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، بر این باور است که شاه با تشکیل «سپاه دین» در صدد قطع ارتباط معنوی مردم با روحانیت بود. این سپاه در اوایل دههٔ پنجاه و از میان طلاب مشمول خدمت وظیفه، تحت نظارت سازمان اوقاف شکل گرفت.[۸۸]

رابطه شاه با کشورهای دیگر

گفته شده به قدرت رسیدن شاه با حمایت انگلیس[۸۹] و بازگرداندن او پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش با کمک آمریکا و انگلیس صورت گرفت.[۹۰] همچنین ادعا شده شاه در تمام دوران پادشاهی‌اش به کشورهای غربی تکیه داشت و بیگانگان در تصمیم‌گیری‌های کلان کشور نقش مؤثری ایفا می‌کردند.[۹۱] به‌گفته عطاءالله مهاجرانی، فعال سیاسی، شاه نه ملی بود و نه مستقل.[۹۲] خود شاه اعتراف کرده که در تمام مدت سلطنت غلام حلقه به‌گوش غرب بوده است.[۹۳] یکی از نمونه‌های عدم استقلال شاه، برگزاری نشست چرچیل (نخست‌وزیر انگلستان)، روزولت (رئیس‌جمهور آمریکا) و استالین (رهبر شوروی) در تهران بدون هماهنگی با او بود؛ نشستی که در کتاب‌های درسی دوران سلطنت به‌عنوان افتخاری برای حکومت معرفی شده بود.[۹۴]

با وجود آن‌که شاه، کمونیسم و حزب توده را با القاب «دشمن، خیانتکار، اخلالگر و فریبکار» توصیف می‌کرد، اما روابط دوستانه‌ای با شوروی - به‌عنوان مرکز جهانی کمونیسم - برقرار کرده بود. او سفرهای متعددی به این کشور داشت و قراردادهای اقتصادی و صنعتی فراوانی با شوروی منعقد ساخت تا ایران از ناحیه همسایه شمالی آسیبی نبیند.[۹۵]

در دوران حکومت محمدرضا شاه، ایران در ۱۳۲۸ش به‌طور موقت، اسرائیل را به رسمیت شناخت و روابط سیاسی با آن برقرار کرد.[۹۶] اما با روی کار آمدن محمد مصدق، دولت ایران رسماً روابط خود با اسرائیل را قطع کرد و کنسولگری ایران در آن کشور را تعطیل نمود.[۹۷] پس از کودتای ۲۸ مرداد، روابط ایران و اسرائیل از سر گرفته شد و از سال ۱۳۴۲ش، اسرائیل مجدداً به رسمیت شناخته شد؛ چنان‌که در شهریور ۱۳۴۶ش سفارت اسرائیل به‌طور رسمی در تهران آغاز به‌کار کرد و تا انقلاب اسلامی ایران فعال بود.[۹۸] به‌گفته توران منصوری، پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی، با وجود روابط نزدیک شاه با اسرائیل و امضای قراردادهای تسلیحاتی و امنیتی، او به‌دلیل نگرانی از واکنش کشورهای عربی، روحانیان و مردم انقلابی ایران تلاش می‌کرد این همکاری‌ها را به‌صورت محرمانه حفظ کند.[۹۹]

نقد مخالفان شاه بر برخی اقدامات حکومت پهلوی

در دوران حکومت پهلوی دوم اقداماتی صورت گرفت که با مخالفت مذهبی‎‌ها مواجه شد. به برخی از این اقدامات اشاره می‎‌گردد:

  • تصویب قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی

در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ش، لایحه قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی توسط هیئت دولت به تصویب رسید.[۱۰۰] بر اساس این قانون، قید اسلام و شرط ذُکوریت (مرد بودن) از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان حذف شد و به‌جای سوگند به قرآن، تحلیف به یکی از کتاب‌های آسمانی کفایت کرد.[۱۰۱]

تصویب این قانون با واکنش و مخالفت شدید علما، به‌ویژه امام خمینی روبرو شد. پس از جلسه‌ای مشورتی با سید محمدرضا گلپایگانی و سید کاظم شریعتمداری، علما خواستار لغو فوری این مصوبه شدند.[۱۰۲] نهایتاً حکومت پهلوی در ۷ آذر همان سال طی جلسه‌ای رسمی، لغو تصویب‌نامه را اعلام کرد و علما و مراجع قم را شبانه از تصمیم خود مطلع ساخت.[۱۰۳]

  • انقلاب سفید
تبلیغ برای انقلاب سفید با نقش بر فلز

محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۴۲ش، پروژه‌ای با عنوان انقلاب سفید را آغاز کرد و شش بند از آن را در معرض رفراندوم عمومی قرار داد. برخی از تغییراتی که قرار بود در قالب این انقلاب صورت گیرد، عبارت بودند از: اصلاحات ارضی و الغای نظام ارباب و رعیتی، ملی‌سازی جنگل‌ها و مراتع، تبدیل کارخانه‌های دولتی به شرکت‌های سهامی و فروش سهام آن‌ها برای تضمین اصلاحات ارضی، مشارکت کارگران در سود خالص کارخانه‌ها، تجدیدنظر اساسی در قانون انتخابات با هدف اعطای حقوق کامل و برابر سیاسی به زنان، و ایجاد سپاه دانش به‌منظور سوادآموزی و اشاعۀ فرهنگ در روستاها.[۱۰۴]

امام خمینی در دوم بهمن ۱۳۴۱ش، طی اعلامیه‌ای مخالفت خود را با این رفراندوم اعلام کرد و انقلاب سفید را در تضاد با احکام اسلامی و فاقد اعتبار دینی دانست.[۱۰۵] در همین زمان، تعدادی از مراجع نیز با صدور اعلامیه‌هایی، این رفراندوم را محکوم کرده و آن را تحریم کردند.[۱۰۶] رفراندوم در ۶ بهمن برگزار شد. حکومت اعلام کرد که این طرح با استقبال پرشور و بی‌سابقه‌ای مواجه گردیده و با ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار رأی موافق در مقابل ۴ هزار و ۱۵۰ رأی مخالف، به تصویب ملت رسید.[۱۰۷]

  • کایپتولاسیون

در تیرماه ۱۳۴۳ش، محمدرضا شاه پهلوی به ایالات متحده آمریکا سفر کرد. در جریان مذاکرات با مقامات آمریکایی، تصمیم گرفت در ازای دریافت کمک‌های نظامی از سوی آمریکا، قانون کاپیتولاسیون را در ایران برقرار کند؛ قانونی که به نظامیان آمریکایی در ایران مصونیت قضایی اعطا می‌کرد. این قانون در تاریخ ۲۱ مهر همان سال توسط مجلس شورای ملی تصویب شد.[۱۰۸]

امام خمینی در سخنرانی تاریخی خود در چهارم آبان ۱۳۴۳ش — که از آن به‌عنوان سرآغاز مرحله دوم رهبری نهضت اسلامی یاد می‌شود — این قانون را «سند بردگی» نامید و آن را نشانه‌ای از تبدیل‌شدن ایران به مستعمره خواند.[۱۰۹] او سکوت در برابر این قانون را گناهی کبیره دانست و به شدت با آن مخالفت کرد.[۱۱۰]

  • واگذاری بحرین

در ۱۳۵۰ش، محمدرضا شاه پهلوی تحت فشار دولت بریتانیا، حاکمیت ایران بر بحرین را واگذار کرد. پس از اعلام استقلال بحرین، او نخستین مقام رسمی بود که استقلال این کشور را تبریک گفت.[۱۱۱] این اتفاق نیز مورد انتقاد شدید روحانیون و مردم مذهبی، به‌ویژه امام خمینی قرار گرفت.[۱۱۲]

تبریک جدایی بحرین از ایران توسط محمدرضا شاه در ۱۳۵۰ش

تک‌نگاری‌ها

آثار فراوانی در مورد زندگی محمدرضا پهلوی تألیف شده که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

  • ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، اثر عبدالله شهبازی (خاطرات، دست‌نوشته‌ها، مصاحبه‌ها و بازجویی‌های حسین فردوست، دوست صمیمی محمدرضا پهلوی)، انتشارات: اطلاعات
  • پدر و پسر؛ ناگفته‌ها از زندگی و روزگار پهلوی‌ها، اثر محمود طلوعی، انتشارات: علم
  • نگاهی به شاه، اثر عباس میلانی، انتشارات: باران (سوئد)
  • زندگی پرماجرای محمدرضا شاه پهلوی، اثر علی‌اصغر طاهری و زهره شیشه‌چی، انتشارات: داریوش
  • زندگی خصوصی محمدرضا شاه پهلوی، اثر احمد پیرانی، انتشارات: به‌آفرین

افزون بر این، چند کتاب نیز به نام محمدرضا پهلوی منتشر شده است: مأموریت برای وطنم (۱۳۴۰ش)، انقلاب سفید شاه و ملت (۱۳۴۵ش)، به سوی تمدن بزرگ (۱۳۵۶ش)، مجموعه تألیفات، نطق‌ها و بیانیه‌های شاه در ۱۱ جلد و پاسخ به تاریخ (دفاعیات او از ۳۷ سال سلطنت، ۱۹۸۰م).

امام خمینی:
شاه سابق که در آن کتاب نوشته است «مأموریت برای وطنم»، من این را صحیح می‌دانم. مأموریت برای وطن داشت، برای اینکه وطن را به‌کلی نابود کند، اسلام را نابود کند .... اینها همه جزء مأموریت او بود و مأموریتش را هم انجام داد.

صحیفه امام خمینی، ۱۳۸۹ش، ج۶، ص۲۲۵.

پانویس

  1. نگاه کنید به: نهاوندی و ایو بوماتی، محمدرضا پهلوی آخرین شاهنشاه، ۱۳۹۲ش.
  2. صدر شیرازی، «هفت نمونه از ضربات رژیم پهلوی بر فرهنگ کشور»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  3. «مروری بر شکنجه در تاریخ ایران با تأکید بر شکنجه در زمان پهلوی دوم»، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
  4. نیازمند، سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران، ۱۳۹۱ش، ج۲، ص۸۶.
  5. نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج‌ساله ایران، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۳۶–۴۰.
  6. گواهی، «وابستگی پهلوی به قدرت‌های خارجی»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.
  7. طلوعی، پدر و پسر، ۱۳۷۶ش، ص۵۱۳–۵۱۵.
  8. «۷۳ سال پیش در چنین روزی، آذربایجان اعلام خودمختاری کرد»، اعتماد.
  9. جمعی از پژوهشگران، حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۱–۱۴۵.
  10. جمعی از پژوهشگران، حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، ۱۳۸۷ش، ص۱۴۱–۱۴۵.
  11. بیگدلی، ترورهای سیاسی، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۶۷۸–۶۸۶.
  12. «مجلس پانزدهم ضمن موافقت با تاسیس مجلس سنا اختیار انحلال مجلس را به شاه داد»، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی.
  13. نهاوندی و ایو بوماتی، محمدرضا پهلوی آخرین شاهنشاه، ۱۳۹۲ش، ص۲۱۵–۲۴۸؛ اداره کل انتشارات و تبلیغات، اسناد نفت، ۱۳۳۰ش، ص۵۲–۶۸.
  14. آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۳۷۷ش، ص۳۴۴–۳۴۵.
  15. پهلوی، مجموعه تألیفات، ۱۳۴۸ش، ج۱، ص۹۲.
  16. طلوعی، پدر و پسر، ۱۳۷۶ش، ص۴۷۴.
  17. نهاوندی و ایو بوماتی، محمدرضا پهلوی آخرین شاهنشاه، ۱۳۹۲ش، ص۱۲۴-۱۳۰.
  18. طلوعی، پدر و پسر، ۱۳۷۶ش، ص۴۹۷-۴۹۸.
  19. پهلوی، مأموریت برای وطنم، ۱۳۵۰ش، ص۴۴۵.
  20. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۳۸۳ش، ص۲۴۴.
  21. نهاوندی و ایو بوماتی، محمدرضا پهلوی آخرین شاهنشاه، ص۸۲۵-۸۲۷.
  22. نهاوندی و ایو بوماتی، محمدرضا پهلوی آخرین شاهنشاه، ص۸۳۷.
  23. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۶_۱۰۷؛ «پهلوی اول و دوم و تظاهر به دینداری»، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
  24. میزبانی، «علمای اسلام و چاپ قرآن از طرف شاه»، فصلنامه ۱۵ خرداد.
  25. «سفر نوروزی محمدرضا شاه به مشهد و دیدار با علما و رعایا»، اطلاعات آنلاین.
  26. عالم‌زاده، حرم رضوی به روایت تاریخ، ۱۳۹۴ش، ص۳۵.
  27. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۳.
  28. روح‌بخش، «ماجرای پخش سخنرانی‎‌های ماه رمضان فلسفی از رادیو در سال ۱۳۳۱ش»، تاریخ شفاهی ایران.
  29. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۱۳۷۱ش، ص۹۶؛ مأموریت برای وطنم، ۱۳۵۰ش، ص۸۷.
  30. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۱۳۷۱ش، ص۹۷.
  31. دیبا، دخترم فرح، ۱۳۸۲ش، ص۴۷۰؛ فرح پهلوی، دختر یتیم، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۴۴۰.
  32. غضنفری، مداخلات، روایتی مستند از جنایات آمریکا در ایران، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۱۵۸.
  33. غضنفری، مداخلات، روایتی مستند از جنایات آمریکا در ایران، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۱۵۸.
  34. غضنفری، مداخلات، روایتی مستند از جنایات آمریکا در ایران، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۱۵۸.
  35. دیبا، دخترم فرح، ۱۳۸۲ش، ص۴۷۰.
  36. دیبا، دخترم فرح، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۳.
  37. صدر شیرازی، «هفت نمونه از ضربات رژیم پهلوی بر فرهنگ کشور»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  38. علم، یادداشت‌های علم، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۴۵۳.
  39. فرح پهلوی، دختر یتیم، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۴۴۰.
  40. «بهائیان در عصر پهلوی»، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
  41. «بهائیان در عصر پهلوی»، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
  42. اسناد ساواک، رجال عصر پهلوی، ۱۳۹۵ش، ص۱۳-۱۵.
  43. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۲۳۴.
  44. کسری، زنان ذی‌نفوذ خاندان پهلوی، ۱۳۷۹، ص۲۳۳.
  45. سفری، قلم و سیاست، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۱۹۱-۱۹۳.
  46. منصوری، «باستان‌گرایی و اسلام‌ستیزی در عصر پهلوی»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.
  47. امام‌خمینی، صحیفه امام، ۱۳۸۹ش، ج۲، ص۳۵۸-۳۷۳؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۱۳۷۷ش، ج۵و۶، ص۴۷۵.
  48. دوانی، نقد عمر، ۱۳۸۲ش، ص۱۹۶-۱۹۸.
  49. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۱۳۷۱ش، ص۲۳۳.
  50. زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ۱۳۷۹ش، ص۱۴۶.
  51. «تبعید رضاشاه و آزادی حجاب بانوان»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  52. یاران امام به روایت اسناد ساواک (سید عبدالحسین دستغیب)، ۱۳۷۸ش، ج۱۰، ص۴۷۹.
  53. نگاه کنید: «انتقال مرجعیت به ایران در دوران آیت الله بروجردی»، مجله اخبار شیعیان.
  54. کدی، ریشه‌های انقلاب ایران، ۱۳۶۹ش، ص۲۳۶.
  55. ابراهیم‌پور، اسوه مرجعیت (ویژه‌نامه آیت‌الله العظمی بروجردی)، ۱۳۸۷ش، ص۴۷.
  56. محرابی، مرید امام (زندگینامه آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی)، ۱۳۹۷ش، ص۳۸.
  57. سعیدی، «نحوه مواجهه آیت‌الله بروجردی با دربار چگونه بود؟»، پژوهشکده تاریخ معاصر.
  58. «گذری بر انقلاب اسلامی در استان قم به روایت اسناد ساواک»، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
  59. «علت عیادت محمدرضا پهلوی از آیت‌الله بروجردی»، شیعه‌نیوز.
  60. «گذری بر انقلاب اسلامی در استان قم به روایت اسناد ساواک»، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
  61. «انتقال مرجعیت به ایران در دوران آیت الله بروجردی»، مجله اخبار شیعیان.
  62. «گسترش مرجعیت امام خمینی پس از درگذشت آیت‌الله سید حسین بروجردی و آیت‌الله سید محسن حکیم»، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
  63. «گسترش مرجعیت امام خمینی پس از درگذشت آیت‌الله سید حسین بروجردی و آیت‌الله سید محسن حکیم»]، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
  64. رجائی، غلامعلی، برداشت‌هایی از‌‌ ‌‌سیره امام خمینی‌‌،‌‌ ‌‌نشر عروج، ۱۳۹۲ش، ج۵، ص۱۴۳.
  65. «یادداشت‌های علم، سه‌شنبه ۱۲ خرداد ۱۳۴۹...»، انتخاب.
  66. حیات‌بینی، «اطلاعیه معروف به «دوازده امضایی» درباره ترویج مرجعیت امام در چه فضایی صادر شد؟»، پرتال امام خمینی.
  67. «گذری بر انقلاب اسلامی در استان قم به روایت اسناد ساواک»، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
  68. منصوری و رجایی، «شیوه‌های مختلف رویارویی حکومت پهلوی با امام خمینی»، ص۹۶.
  69. منصوری و رجایی، «شیوه‌های مختلف رویارویی حکومت پهلوی با امام خمینی»، ص۹۶.
  70. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۷۸.
  71. «دستگیری و انتقال امام خمینی از قم به تهران»، پرتال امام خمینی.
  72. «فعالیت‌ها در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲»، پرتال امام خمینی.
  73. گلی زواره، «کاپیتولاسیون؛ نمادی از نفوذ همه جانبه اجانب در ایران»، ص۶۹.
  74. صوفی‌آبادی، «کاپیتولاسیون؛ حق توحش امریکا از ملت ایران»، ص۴۷.
  75. عمید زنجانی، انقلاب اسلامی ایران؛ علل، مسائل و نظام سیاسی، ۱۳۹۱ش، ص۱۶۹–۱۷۰.
  76. نظری، خاطرات حجه‌الاسلام والمسلمین درّی نجف‌آبادی، ۱۳۸۴ش.
  77. «آیا حادثه فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ کشته داشت؟+ سند»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  78. «مروری بر شکنجه در تاریخ ایران با تأکید بر شکنجه در زمان پهلوی دوم»، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
  79. «مروری بر خاطرات آیت‌الله خامنه‌ای از زندان‌های ستمشاهی»، دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله العظمی خامنه‌ای.
  80. «خاطرهٔ آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از اولین شب بازجویی در زندان شاه»، مرکز اسناد آیت‌الله هاشمی رفسنجانی.
  81. جمعی از پژوهشگران، گلشن ابرار، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۸۶۱.
  82. ربانی شیرازی، زندگی‌نامه آیت‌الله ربانی شیرازی به قلم خودش، فصلنامهٔ ۱۵ خرداد، ۱۳۸۴ش، ش۶.
  83. «مروری بر مجاهدت‌های آیت‌الله فاضل لنکرانی در دوران نهضت اسلامی»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  84. «زندگینامهٔ مختصر حضرت آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی»، وبگاه دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله مهدوی کنی.
  85. «موج‌های چهارگانهٔ تبعید علما در دورهٔ پهلوی/ علمای انقلابی به کدام شهرها تبعید می‌شدند؟»، تسنیم.
  86. «موج‌های چهارگانهٔ تبعید علما در دورهٔ پهلوی/ علمای انقلابی به کدام شهرها تبعید می‌شدند؟»، تسنیم.
  87. «تبعید علمای انقلابی و اثرگذاری آن‌ها در محل تبعید»، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
  88. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، ۱۳۸۶ش، ص۱۱۴.
  89. فاضلی، «نقش فروغی در تاسیس و بقای سلطنت پهلوی».
  90. «تاریخ روابط ایران و انگلستان در دوران محمدرضا شاه پهلوی»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  91. گواهی، «وابستگی پهلوی به قدرت‌های خارجی»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.
  92. مهاجرانی، «شاه نه ملی بود و نه مستقل!»، اعتماد.
  93. فرح پهلوی، دختر یتیم، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۸۷۲.
  94. توکلی، «نمونه‌هایی از حقارت رضاخان و محمدرضا پهلوی در برابر غرب»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  95. باقیان، «علل و زمینه‌های هراس محمدرضا پهلوی از کمونیسم و شوروی»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.
  96. منصوری، «بازتاب‌های خارجی به رسمیت شناختن اسرائیل توسط پهلوی»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  97. زارع، «روابط حکومت شاه با رژیم صهیونیستی»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.
  98. سویدان، دایرةالمعارف مصور تاریخ یهودیت و صهیونیسم، ۱۳۹۱ش، ص۳۸۹.
  99. منصوری، «نیم‌نگاهی به فرازوفرودهای روابط شاه و اسرائیل»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  100. «در مورد انقلاب اسلامی ایران در ویکی تابناک بیشتر بخوانید»، تابناک.
  101. دوانی، نهضت دو ماهه روحانیون، ۱۳۴۱ش، ص۴۵-۴۶.
  102. منصوری، آشنایی با انقلاب اسلامی ایران، ۱۳۹۰ش، ص۱۵۲-۱۵۳.
  103. عمید زنجانی، انقلاب اسلامی ایران، ۱۳۹۱ش، ص۱۳۵.
  104. پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ۱۳۷۱ش، ص۱۳۱–۱۴۴.
  105. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۱۳.
  106. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۳۸۹ش، ج۱، ص۱۴۵–۱۵۰.
  107. مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۱۷.
  108. «بررسی فرآیند تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس سنا و شورای ملی»، پرتال امام خمینی.
  109. نظرپور، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱۳۸۰ش، ص۱۴۹.
  110. صوفی‌آبادی، «کاپیتولاسیون؛ حق توحش امریکا از ملت ایران»، ص۴۷.
  111. «روزی که محمدرضا پهلوی جدایی بحرین از ایران را تبریک گفت!»، تابناک.
  112. امام خمینی، صحیفه امام، ۱۳۸۹ش، ج۷، ص۳۸۷؛ «آیا روحانیون و روشنفکران در هنگام جدایی بحرین سکوت کردند؟»، شیعه نیوز.

منابع