واجب الوجود: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
**دلیل: ماهیت آن است که به خودی خود نه ضرورت وجود دارد و نه ضرورت عدم و این معنا ملازم با ممکن الوجود بودن است. از این رو، آنچه ماهیت دارد، [[ممکن الوجود]] است و هر چیزی که ممکن الوجود نیست، ماهیت ندارد. بنابراین واجب الوجود ماهیت ندارد.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۱۶۵؛ سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۰و۶۱.</ref> | **دلیل: ماهیت آن است که به خودی خود نه ضرورت وجود دارد و نه ضرورت عدم و این معنا ملازم با ممکن الوجود بودن است. از این رو، آنچه ماهیت دارد، [[ممکن الوجود]] است و هر چیزی که ممکن الوجود نیست، ماهیت ندارد. بنابراین واجب الوجود ماهیت ندارد.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۱۶۵؛ سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۰و۶۱.</ref> | ||
*'''عدم محدودیت''': واجب الوجود هیچگونه محدودیتی ندارد و فاقد هیچ کمال وجودی نیست. | *'''عدم محدودیت''': واجب الوجود هیچگونه محدودیتی ندارد و فاقد هیچ کمال وجودی نیست. | ||
**دلیل: از آنجا واجب الوجود ماهیت ندارد، محدودیت نیز ندارد؛ زیرا ماهیت بیانگر محدودیت و تعیین مرتبه وجودی است.<ref>سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۱.</ref> | **دلیل: از آنجا که واجب الوجود ماهیت ندارد، محدودیت نیز ندارد؛ زیرا ماهیت بیانگر محدودیت و تعیین مرتبه وجودی است.<ref>سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۱.</ref> | ||
*'''بساطت''': واجب الوجود مرکب نیست و هیچگونه جزء خارجی و ذهنی ندارد. | *'''بساطت''': واجب الوجود مرکب نیست و هیچگونه جزء خارجی و ذهنی ندارد. | ||
**دلیل اول: از آنجا که واجب الوجود ماهیت ندارد، هیچ حدّی نمیپذیرد؛ بنابراین جنس و فصل ندارد. هر آنچه جنس و فصل ندارد، جزء ندارد.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ۱۰۷۳-۱۰۷۵.</ref> دلیل دوم: هر مرکبی در تحققش نیازمند به اجزای تشکیل دهندهاش است. بدیهی است که نیازمندی با واجب الوجود بودن بالذات منافات دارد. بنابراین هر موجودی که مرکب است، ممکن الوجود است. پس واجب الوجود مرکب نیست.<ref>سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۲.</ref> | **دلیل اول: از آنجا که واجب الوجود ماهیت ندارد، هیچ حدّی نمیپذیرد؛ بنابراین جنس و فصل ندارد. هر آنچه جنس و فصل ندارد، جزء ندارد.<ref>طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ۱۰۷۳-۱۰۷۵.</ref> دلیل دوم: هر مرکبی در تحققش نیازمند به اجزای تشکیل دهندهاش است. بدیهی است که نیازمندی با واجب الوجود بودن بالذات منافات دارد. بنابراین هر موجودی که مرکب است، ممکن الوجود است. پس واجب الوجود مرکب نیست.<ref>سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۲.</ref> |
نسخهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۵۲
واجِبُ الوجود، یک اصطلاح فلسفی که تنها مصداقش خداوند است. این واژه به معنای موجودی است که بدون نیاز به دیگری وجود دارد. فیلسوفان مسلمان با دلایلی نشان میدهند همه موجودات ممکن الوجودند و تنها خداوند واجب الوجود است. آنها استدلالهای فراوانی برای اثبات واجب الوجود ارائه کردهاند که برهانهای معروف به صدیقین از جملهٔ آنها است. برخی از ویژگیهای واجب الوجود عبارتند از: ماهیت نداشتن، محدودیت نداشتن، بساطت (مرکب نبودن)، توحید ذاتی، توحید رُبوبی، حیاتداشتن، عالمبودن، قادربودن و خالقیت.
تقسیم موجودات به واجب الوجود و ممکن الوجود
فیلسوفان مسلمان معتقدند به لحاظ عقلی برای هر موجودی دو حالت بیشتر قابل فرض نیست: الف: آن موجود برای بهوجودآمدنش به موجود دیگری نیاز دارد که به آن «ممکن الوجود» میگویند؛ ب: آنکه برای بهوجودآمدنش، بینیاز از موجودات دیگر است که «واجب الوجود» نامیده میشود. فیلسوفان مسلمان با دلایلی نشان میدهند واجب الوجود یک مصداق بیشتر ندارد و آن خداوند است و همه موجودات دیگر ممکن الوجودند.[۱]
دلایل اثبات واجب الوجود
در فلسفه اسلامی استدلالهای فراوانی برای اثبات واجب الوجود یا خداوند مطرح شده است[۲] و برخی برهان صدیقین را محکمترین دلیل بر وجود واجب الوجود میدانند؛[۳] البته این برهان به صورتهای مختلف و با استدلالهای متعدد بیان شده است.[۴] استدلالهایی که ابن سینا، ملاصدرا، ملاهادی سبزواری و علامه طباطبایی مطرح کردهاند، از جملهٔ آنها هستند.[۵]
بر طبق «برهان امکان و وجوب»، هر موجودی به لحاظ عقلی یا ممکن الوجود است یا واجب الوجود و غیر از این دو حالت، قابل فرض نیست. نمیتوان همه موجودات جهان را ممکن الوجود دانست؛ چرا که ممکن الوجود برای وجودیافتن به علت نیاز دارد و علت آن اگر خود ممکن الوجود باشد، آن نیز نیاز به علت دارد. اگر همه علتها ممکن الوجود و نیازمند به علت باشند، هیچگاه هیچ موجودی در جهان تحقق پیدا نخواهد کرد. بنابراین باید موجودی باشد که نیازمند موجود دیگر نباشد و آن واجب الوجود است.[۶]
ویژگیهای واجب الوجود
در کتابهای فلسفی ویژگیهای متعددی برای واجب الوجود بیان شده است. برخی از آنها به شرح زیر است:
- ماهیت نداشتن: واجب الوجود ماهیت ندارد.
- دلیل: ماهیت آن است که به خودی خود نه ضرورت وجود دارد و نه ضرورت عدم و این معنا ملازم با ممکن الوجود بودن است. از این رو، آنچه ماهیت دارد، ممکن الوجود است و هر چیزی که ممکن الوجود نیست، ماهیت ندارد. بنابراین واجب الوجود ماهیت ندارد.[۷]
- عدم محدودیت: واجب الوجود هیچگونه محدودیتی ندارد و فاقد هیچ کمال وجودی نیست.
- دلیل: از آنجا که واجب الوجود ماهیت ندارد، محدودیت نیز ندارد؛ زیرا ماهیت بیانگر محدودیت و تعیین مرتبه وجودی است.[۸]
- بساطت: واجب الوجود مرکب نیست و هیچگونه جزء خارجی و ذهنی ندارد.
- دلیل اول: از آنجا که واجب الوجود ماهیت ندارد، هیچ حدّی نمیپذیرد؛ بنابراین جنس و فصل ندارد. هر آنچه جنس و فصل ندارد، جزء ندارد.[۹] دلیل دوم: هر مرکبی در تحققش نیازمند به اجزای تشکیل دهندهاش است. بدیهی است که نیازمندی با واجب الوجود بودن بالذات منافات دارد. بنابراین هر موجودی که مرکب است، ممکن الوجود است. پس واجب الوجود مرکب نیست.[۱۰]
- توحید ذاتی: واجب الوجود یکی است و شریک ندارد.
- دلیل: واجب الوجود ماهیت ندارد؛ بنابراین جزء عدمی ندارد؛ بنابراین عین وجود و به عبارت دیگر وجود محض است. شریکداشتن زمانی معنا دارد که یک شریک چیزی داشته باشد که شریک دیگر ندارد؛ چرا که اگر دو شریک در همه چیز مشترک باشند، دو موجود نیستند و یکی هستند. بنابراین لازمه شریکداشتن واجب الوجود، این است که یکی از دو واجب الوجود، چیزی داشته باشد که دیگری ندارد و این با عین وجودبودن و نبود جنبه عدمی در واجب الوجود، منافات دارد.[۱۱]
- توحید رُبوبی: تنها علت رشد و تکامل موجودات و به عبارت دیگر تنها تدبیردهنده هستی خداوند است.
- دلیل: جهان هستی مجموعهای به هم مرتبط و نظاممند است؛ یعنی میان اجزاء آن روابط عِلّی و معلولی هست؛ بنابراین رشد و تکامل هر یک از موجودات در آن علتی دارد؛ آن علت هم خود علتی دارد تا برسد به واجب الوجود که علت همه علتها است. از آنجا که علتِ علتِ هر چیزی، علت آن چیز هم هست، واجب الوجود را باید علت اصلی رشد و تکامل و تدبیرکننده همه موجودات دانست.[۱۲]
حیبودن(حیاتداشتن)، عالمبودن، قادربودن، خالقیّت و رازقیّت از دیگر صفات واجب الوجود است.[۱۳]
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
- جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم، انتشارات اسراء، ۱۳۷۵ش.
- سبحانی، جعفر، مدخل مسائل جدید کلامی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، نهایةالحکمه، تصحیح و تعلیق غلامرضا فیاضی، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامى، چاپ هفدهم، ۱۳۸۴ش.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۵۷ و۵۸
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۴۱.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۵۸؛ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۴۱.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۴۲.
- ↑ ر.ک: طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۴۲-۱۰۵۴.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید،۱۳۸۴ش، ص۵۷و۵۸.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۱۶۵؛ سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۰و۶۱.
- ↑ سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۱.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ۱۰۷۳-۱۰۷۵.
- ↑ سبحانی، مدخل مسائل جدید کلامی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۶۲.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۸۵.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۰۹۱-۱۰۹۴.
- ↑ طباطبایی، نهایة الحکمه، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۱۰۸، ۱۱۰۹.