مناظره امام رضا درباره توحید
اطلاعات مناظره | |
---|---|
طرف اول | امام رضا(ع) |
طرف دوم | شخصی از زنادقه |
موضوع | اثبات وجود خدا |
منابع شیعه | الکافی، توحید، عیون اخبار الرضا، الاحتجاج و بحار الانوار |
نتیجه | مسلمانشدن زندیق |
مناظرههای مشهور | |
مناظره امام باقر با اسقف مسیحیان • مناظره امام باقر با حسن بصری • مناظره امام رضا با ابوقرة • مناظره امام رضا با جاثلیق • مناظره امام رضا با رأس الجالوت • مناظره امام رضا با سلیمان مروزی • مناظره امام رضا با عمران صابی • مناظره امام رضا درباره توحید |
مناظره امام رضا(ع) درباره توحید، حدیثی است که در آن، امام رضا(ع) با شخصی که منکر وجود خدا است، درباره وجود خدا گفتوگو میکند. در این حدیث، امام رضا(ع) سه استدلال بر وجود خدا مطرح کرده و به اشکالات شخص منکر وجود خدا پاسخ داده است.
متن این حدیث در کتابهای حدیثی متقدم شیعه، از جمله الکافی، نوشته کلینی (درگذشت ۳۲۹ق) و توحید و عیون اخبار الرضا نوشته شیخ صدوق (۳۰۵-۳۸۱ق) آمده است. احمد طَبْرسی (زیسته در قرن ششم قمری) هم در احتجاج آن را روایت کرده است.
گزارش مختصر مناظره
در مناظره توحید، امام رضا(ع) با شخصی بحث میکند که وجود خداوند را انکار میکند.[۱] در آغاز گفتوگو، امام رضا استدلالی در خصوص عقلانیت باور به وجود خدا مطرح میکند. شخصِ منکرِ وجود خدا، پاسخی به این پرسش نمیدهد و اشکالات مختلفی را درباره وجود خدا مطرح میکند. امام رضا ضمن پاسخ به اشکالات وی، دو استدلال دیگر هم بر وجود خدا ارائه میدهد.[۲] بهگفته روایتکننده حدیث، این شخص در پایان به وجود خدا ایمان میآورد.[۳]
استدلالهای امام رضا بر وجود خدا
در این مناظره، امام رضا(ع) سه استدلال در خصوص وجود خدا مطرح کرده است: یکی در آغاز بحث و دو تای دیگر، در میان پرسشها و پاسخهایی که بین او و شخص منکر وجود خدا مطرح میشود. این سه استدلال بهشرح زیر است:
- اگر خدایی وجود نداشته باشد، پس از مرگ، وضعیت کافران و مؤمنان یکسان خواهد بود؛ اما اگر خدایی باشد، کافران به جهنم خواهند رفت و مؤمنان به بهشت.[۴]
- با توجه به جسم خودمان، میبینیم نمیتوانیم چیزی از آن بکاهیم یا به آن بیفزاییم. همچنین خوشیها و ناخوشیهایی بر ما عارض میشود که خود توانِ دورکردن یا به دست آوردنشان را نداریم. از این مسئله پی میبریم که ساختمان بدن سازندهای دارد.[۵]
- گردش آسمانها، پیدایش ابر و باد و حرکت خورشید و ماه و ستارگان و دیگر نشانههای عجیب و محکم، نشاندهنده این است که کسی هست که اینها را آفریده است.[۶]
اشکالات فرد منکر خدا و پاسخهای امام رضا(ع)
در مناظره امام رضا(ع) درباره توحید، شخص منکر وجود خدا، پس از هریک از استدلالهای امام رضا(ع) بر وجود خدا، اشکالاتی مطرح میکند که امام رضا به یکیکشان پاسخ میدهد. از جمله میپرسد: اگر خدا هست، چگونه وجود دارد؟ خدا کجاست؟ از چه زمانی بوده است؟ اگر هست، چرا دیده نمیشود؟ همچنین اشکال میکند که اگر خدا سمیع و بصیر باشد، لازم است که گوش و چشم داشته باشد.[۷]
امام رضا پاسخ می دهد خدا خالق کیفیت (چگونگی) و مکان است. پس در هیچ مکانی نیست و کیفیت در وجود او راه ندارد. همچنین هیچ زمانی نبوده که وجود نداشته باشد. بنابراین نمیتوان گفت خدا چه زمانی به وجود آمده است. دلیل دیدنینبودن خدا نیز این است که اولاً فرقی میان خالق و مخلوق باشد و ثانیاً خدا بزرگتر از آن است که با چشم دیده شود یا با عقل و خیال فهم شود.[۸]
سمیع و بصیر بودن خداوند هم مانند بینا و شنوا بودن مخلوقات نیست که نیاز به گوش و چشم داشته باشد؛ بلکه ازآنرو به خدا شنوا میگویند که هر صدایی را در آسمان و زمین، چه کوچک و چه بزرگ را میشنود. نیز ازآنرو به او بینا میگویند که هرچیزی را میبیند؛ حتی جای پای مورچهای سیاه را در شب تار بر روی سنگ سیاه.[۹]
منابع مناظره
مناظره امام رضا درباره توحید را محدثان نخستین شیعه، ازجمله کلینی (درگذشت ۳۲۹ق) در الکافی[۱۰] و شیخ صدوق (۳۰۵-۳۸۱ق) در توحید[۱۱] و عیون اخبار الرضا[۱۲] گزارش کردهاند. این روایت در کتاب احتجاج نوشته احمد طَبْرسی (زیسته در قرن ششم قمری) هم آمده است.[۱۳] روایت کلینی کوتاهتر از دیگر روایتها و تقریباً نصف آنها است. در بحارالانوار هم این حدیث به نقل از عیون اخبار الرضا و توحید شیخ صدوق آمده است.[۱۴]
متن و ترجمه حدیث
مناظره امام رضا درباره توحید
مـتـن | ترجمه |
---|---|
دَخَلَ رَجُلٌ مِنَ الزَّنَادِقَةِ عَلَى الرِّضَا ع وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ الْقَوْلُ قَوْلَكُمْ وَ لَيْسَ هُوَ كَمَا تَقُولُونَ أَ لَسْنَا وَ إِيَّاكُمْ شرع سواه [شَرَعاً سَوَاءً] وَ لَا يَضُرُّنَا مَا صَلَّيْنَا وَ صُمْنَا وَ زَكَّيْنَا وَ أَقْرَرْنَا فَسَكَتَ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع وَ إِنْ يَكُنِ الْقَوْلُ قَوْلَنَا وَ هُوَ قَوْلُنَا وَ كَمَا نَقُولُ أَ لَسْتُمْ قَدْ هَلَكْتُمْ وَ نَجَوْنَا قَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ فَأَوْجِدْنِي كَيْفَ هُوَ وَ أَيْنَ هُوَ قَالَ وَيْلَكَ إِنَّ الَّذِي ذَهَبْتَ إِلَيْهِ غَلَطٌ وَ هُوَ أَيَّنَ الْأَيْنَ وَ كَانَ وَ لَا أَيْنَ وَ كَيَّفَ الْكَيْفَ وَ كَانَ وَ لَا كَيْفَ فَلَا يُعْرَفُ بِكَيْفُوفِيَّةٍ وَ لَا بِأَيْنُونِيَّةٍ وَ لَا يُدْرَكُ بِحَاسَّةٍ وَ لَا يُقَاسُ بِشَيْءٍ قَالَ الرَّجُلُ فَإِذاً إِنَّهُ لَا شَيْءَ إِذَا لَمْ يُدْرَكْ بِحَاسَّةٍ مِنَ الْحَوَاسِّ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع وَيْلَكَ لَمَّا عَجَزَتْ حَوَاسُّكَ عَنْ إِدْرَاكِهِ أَنْكَرْتَ رُبُوبِيَّتَهُ وَ نَحْنُ إِذَا عَجَزَتْ حَوَاسُّنَا عَنْ إِدْرَاكِهِ أَيْقَنَّا أَنَّهُ رَبُّنَا وَ أَنَّهُ شَيْءٌ بِخِلَافِ الْأَشْيَاءِ قَالَ الرَّجُلُ فَأَخْبِرْنِي مَتَى كَانَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَخْبِرْنِي مَتَى لَمْ يَكُنْ فَأُخْبِرَكَ مَتَى كَانَ قَالَ الرَّجُلُ فَمَا الدَّلِيلُ عَلَيْهِ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ إِنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَى جَسَدِي فَلَمْ يُمْكِنِّي زِيَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ فِي الْعَرْضِ وَ طَوْلٍ وَ دَفْعُ الْمَكَارِهِ عَنْهُ وَ جَرُّ الْمَنْفَعَةِ إِلَيْهِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا الْبُنْيَانِ بَانِياً فَأَقْرَرْتُ بِهِ مَعَ مَا أَرَى مِنْ دَوَرَانِ الْفَلَكِ بِقُدْرَتِهِ وَ إِنْشَاءِ السَّحَابِ وَ تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَ مَجْرَى الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النُّجُومِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِنَ الْآيَاتِ الْعَجِيبَاتِ الْمُتْقَنَاتِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا مُقَدِّراً وَ مُنْشِئاً قَالَ الرَّجُلُ فَلِمَ احْتَجَبَ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ إِنَّ الْحِجَابَ عَلَى الْخَلْقِ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَّا هُوَ فَلَا يَخْفَى عَلَيْهِ خَافِيَةٌ فِي آنَاءِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ قَالَ فَلِمَ لَا يُدْرِكُهُ حَاسَّةُ الْأَبْصَارِ قَالَ لِلْفَرْقِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ الَّذِينَ تُدْرِكُهُمْ حَاسَّةُ الْأَبْصَارِ مِنْهُمْ وَ مِنْ غَيْرِهِمْ ثُمَّ هُوَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ يُدْرِكَهُ بَصَرٌ أَوْ يُحِيطَهُ وَهْمٌ أَوْ يَضْبِطَهُ عَقْلٌ قَالَ فَحُدَّهُ لِي قَالَ لَا حَدَّ لَهُ قَالَ وَ لِمَ قَالَ لِأَنَّ كُلَّ مَحْدُودٍ مُتَنَاهٍ إِلَى حَدٍّ وَ إِذَا احْتَمَلَ التَّحْدِيدَ احْتَمَلَ الزِّيَادَةَ وَ إِذَا احْتَمَلَ الزِّيَادَةَ احْتَمَلَ النُّقْصَانَ فَهُوَ غَيْرُ مَحْدُودٍ وَ لَا مُتَزَائِدٍ وَ لَا مُتَنَاقِصٍ وَ لَا مُتَجَزِّئٍ وَ لَا مُتَوَهَّمٍ قَالَ الرَّجُلُ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِكُمْ إِنَّهُ لَطِيفٌ وَ سَمِيعٌ وَ حَكِيمٌ وَ بَصِيرٌ وَ عَلِيمٌ أَ يَكُونُ السَّمِيعُ إِلَّا بِأُذُنٍ وَ الْبَصِيرُ إِلَّا بِالْعَيْنِ وَ اللَّطِيفُ إِلَّا بِالْعَمَلِ بِالْيَدَيْنِ وَ الْحَكِيمُ إِلَّا بِالصَّنْعَةِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِنَّ اللَّطِيفَ مِنَّا عَلَى حَدِّ اتِّخَاذِ الصَّنْعَةِ أَ وَ مَا رَأَيْتَ الرَّجُلَ يَتَّخِذُ شَيْئاً يَلْطُفُ فِي اتِّخَاذِهِ فَيُقَالُ مَا أَلْطَفَ فُلَاناً فَكَيْفَ لَا يُقَالُ لِلْخَالِقِ الْجَلِيلِ لَطِيفٌ إِذْ خَلَقَ خَلْقاً لَطِيفاً وَ جَلِيلًا وَ رَكَّبَ فِي الْحَيَوَانِ مِنْهُ أَرْوَاحَهَا وَ خَلَقَ كُلَّ جِنْسٍ مُتَبَايِناً مِنْ جِنْسِهِ فِي الصُّورَةِ لَا يُشْبِهُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَكُلٌّ لَهُ لُطْفٌ مِنَ الْخَالِقِ اللَّطِيفِ الْخَبِيرِ فِي تَرْكِيبِ صُورَتِهِ ثُمَّ نَظَرْنَا إِلَى
الْأَشْجَارِ وَ حَمْلِهَا أَطَائِبَهَا الْمَأْكُولَةَ فَقُلْنَا عِنْدَ ذَلِكَ إِنَّ خَالِقَنَا لَطِيفٌ لَا كَلُطْفِ خَلْقِهِ فِي صَنْعَتِهِمْ وَ قُلْنَا إِنَّهُ سَمِيعٌ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ أَصْوَاتُ خَلْقِهِ مَا بَيْنَ الْعَرْشِ إِلَى الثَّرَى مِنَ الذَّرَّةِ إِلَى أَكْبَرَ مِنْهَا فِي بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ لَا يَشْتَبِهُ عَلَيْهِ لُغَاتُهَا فَقُلْنَا عِنْدَ ذَلِكَ إِنَّهُ سَمِيعٌ لَا بِأُذُنٍ وَ قُلْنَا إِنَّهُ بَصِيرٌ لَا بِبَصَرٍ لِأَنَّهُ يَرَى أَثَرَ الذَّرَّةِ السَّحْمَاءِ فِي اللَّيْلَةِ الظَّلْمَاءِ عَلَى الصَّخْرَةِ السَّوْدَاءِ وَ يَرَى دَبِيبَ النَّمْلِ فِي اللَّيْلَةِ الدُّجُنَّةِ وَ يَرَى مَضَارَّهَا وَ مَنَافِعَهَا وَ أَثَرَ سِفَادِهَا وَ فِرَاخَهَا وَ نَسْلَهَا فَقُلْنَا عِنْدَ ذَلِكَ إِنَّهُ بَصِيرٌ لَا كَبَصَرِ خَلْقِهِ قَالَ فَمَا بَرِحَ حَتَّى أَسْلَمَ وَ فِيهِ كَلَامٌ غَيْرُ هَذَا.[۱۵]
|
مردى از زنادقه (گروهی است از مجوس که خدای را دو گویند یا قائل به نور و ظلمت اند، یعنی نور را مبداء خیرات و ظلمت را مبداء شرور دانند.)[۱۶] وارد شد بر حضرت رضا (ع)، در حالتى که جماعتى نزد آن بزرگوار حضور داشتند. حضرت رضا(ع) به او فرمود اگر قول شما که میگویید خدایى و بهشتى و جهنمى نیست، درست و صحیح باشد و حالاینکه درست نمیگویید، ما و شما مساوى هستیم و این نماز و روزه و زکات و اقرارى که ما میکنیم، ضرر از براى ما ندارد، اگر منفعت نداشته باشد. آن دَهْرى سکوت کرد. حضرت فرمود اگر قول ما که میگوییم خدایى و بهشتى و جهنمى است، درست باشد، چنانکه قول درست این است، آیا چنین نخواهد بود که شما هلاک میشوید و ما نجات مییابیم؟ پس چرا شما قول ما را قائل نمیشوید. عرض کرد رحمکاللَّه(خداوند رحمتش را شامل حالت فرماید) به من بنما که چگونه است خدا و در کجا است؟ فرمود واى بر تو. این خیالى که کرده غلط و باطل است. چه، خداى ما ایجادکننده مکان است و او را مکانى نیست و ایجادکننده کیف و کیفیت است. پس بودِ او را کیفیتى نیست. پس شناخته نمیشود به کیفیت و مکان، و ادراک نمیشود به حواس پنجگانه و چیزى را نمیتوان به او قیاس نمود. آن مرد عرض کرد چیزى نیست که به یکى از حواس درک نشود.
حضرت فرمود واى بر تو! چونکه چشم و گوش و دماغ و دهن و دست تو به دیدن و شنیدن و بوکردن و چشیدن و بالیدن عجز پیدا کردهاند که ادراک کنند خدا را، تو انکار میکنى ذات خدا را و ما چون عجز پیدا کرده این حواس ما از ادراک او، یقین پیدا کردهایم که او پروردگار ما است و اینکه او چیزی است بهخلاف این چیزها. دهرى عرض کرد پس مرا اِخبار کن که خداى شما چه زمان بوده است؟ حضرت فرمود تو اِخبار کن مرا که چه زمان نبوده است تا من اخبار کنم که چه زمان بوده است؟ دهرى عرض کرد بفرما دلیل آن را. فرمود چونکه من نظر میکنم به بدن خود که ممکن نیست مرا کم و زیاد کنم در عرض یا در طول و ممکن نیست مرا که مکاره و ناخوشیها را دفع کنم از بدن خود و هرچه منفعت دارد، از براى آن، یعنى خوبى آن را جلب کنم. پس میدانم که از براى این بنیان، بناکننده هست و کسى هست که این بنیان را درست کرده است. پس اقرار نمودم به اینکه میبینم چرخ را که پیوسته در گردش است به قدرت او و همچنین پیداشدن ابر در آسمان و وزیدن بادهاى مختلفه و جارىشدن آفتاب و ماه و ستارگان و غیر از اینها از علامات عجیبه غریبه محکمه. پس دانستم که کسى هست که اینها را ایجاد فرمود. دهرى گفت پس چرا این خدا از ما پوشیده است؟ حضرت فرمود حجاب بر خلق بهجهت بسیارى گناهان ایشان است، اما خداوند چیزى بر او مخفى و پوشیده نیست در ساعات شب و روز. عرض کرد پس چرا چشم ما او را نمیبیند؟ فرمود تا اینکه فرق باشد میان او و میان مخلوق او که چشم آنها را مىبیند و خداوند جَلَّشأنُه بزرگتر است از اینکه چشم او را درک کند و وهم به او احاطه کند و عقل او را ضبط کند. عرض کرد پس تحدید کن او را از براى من. حضرت فرمود حدی از براى او نیست. عرض کرد چرا حدى از براى او نیست؟ فرمود زیرا که هر محدودى متناهى خواهد شد به حدى؛ و چیزى که مىتوان او را تحدید نمود، زیاده در آن متصور است و چیزى که احتمال زیاده داشته باشد، احتمال نقصان دارد. پس خداوند نه محدود است و نه قبول زیاده میکند و نه قبول نقصان و نه اجزاء دارد و نه به وهم میآید. دهرى عرض کرد پس اِخبار کن مرا از گفته خودتان که میگویید خدا لطیف است و سمیع است و حکیم است و بصیر است و علیم است. آیا شنیدن مگر بهغیر از گوش است و دیدن مگر بهغیر از چشم است و لطافت و نازکىِ کار مگر بهغیر از عمل به دو دست است و حکمت مگر بهغیر از صنعت است؟ حضرت فرمود لطیف از ما بر حد ساختن صنعت است. آیا ندیدى مردی که بسازد چیزى را که در ساختن آن، لطافت و نازکى و استقامت به کار برده باشد، پس میگویند چقدر لطیف ساخته فلان چیز را؟ پس چگونه از براى خالق جلیل نمیگویند که لطیف است، بهجهت اینکه آفریده است مخلوق لطیف و جلیل را و مرکب کرده است و ساخته است در حیوان از این مخلوقات نر و ماده را و آفریده است هر جنسى را متباین و متخالف از همجنس خود در صورت هر جنسى صورت بعضى از آن به بعضى دیگر شباهت ندارد. پس هریکى از اینها از براى آن لطافت است از خالق لطیفِ خبیر در ترکیبنمودن صورت آن. پس از آن، نظر کنیم به درختان که این مأکولات پاکیزه و غیرمأکولات از آنها میرویَد. پس در این حال، میگوییم که خالق و آفریدگار ما لطیف است، نه مثل لطف خلق او در صنعتهاى خودشان؛ و میگوییم که خالق سمیع است، یعنى مخفى نمىماند بر او صداهاى میان آسمان و زمین از ذره و بزرگتر از آن در بیابانها و دریاها؛ و بر او اشتباه نیست و میداند همه لغات و زبانهاى مخلوق را. پس در این وقت، گوییم که سمیع و شنوا است، نه به گوش و میگوییم که بصیر و بینا است، نه به چشم؛ زیرا که او مىبیند اثر و جاى پاى مورچه سیاه را در شب بسیار تاریک بر روى سنگ سیاه سخت و مىبیند جاى راه رفتن مورچه که آهسته راه رود در شب تاریک و مىبیند ضررها و منفعتهاى آنها را و اثر برجستن نر به ماده از آنها و جوجه آنها و نسل آنها. پس در این وقت، میگوییم که بصیر است و مىبیند، نه مثل دیدن خلق خود. راوى گوید که بر نخواست آن مرد، مگر آنکه اسلام آورد نزد آن حضرت.[۱۷] |
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ نگاه کنید به کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۷۸؛ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۵۰؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۵۰-۲۵۲؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶-۳۹۷.
- ↑ نگاه کنید به شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۵۲؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۷۸؛ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۵۱؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳۳؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۷۸؛ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۵۱؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳۲؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶.
- ↑ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۵۱؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳۲؛ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۷۸-۷۹.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶-۳۹۷؛ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۵۰-۲۵۲؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۳.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶؛ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۵۱-۲۵۲؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۷؛ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۵۲؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۷۸-۷۹.
- ↑ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۵۰-۲۵۲.
- ↑ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۳.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶-۳۹۷.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۳۶-۳۸.
- ↑ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۳؛ شیخ صدوق، توحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۵۰-۲۵۲.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ذیل واژه
- ↑ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۱، ص۸۵-۸۶.
یادداشت
منابع
- شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، تحقیق و تصحیح هاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، تحقیق و تصحیح مهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، چاپاول، ۱۳۷۸ش.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا علیهالسلام، ترجمه محمدتقی آقانجفی اصفهانی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ اول، بیتا.
- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، تحقیق و تصحیح محمدباقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
پیوند به بیرون