پرش به محتوا

تکلیف مالایطاق: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Mgolpayegani
imported>Mgolpayegani
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:


==منابع==
==منابع==
 
{{ستون-شروع}}
*قرآن کریم
*الابانه عن اصول الدیانه، منسوب به ابوالحسن علی اشعری، مدینه، 1975م
*الابانه عن اصول الدیانه، منسوب به ابوالحسن علی اشعری، مدینه، 1975م
*ابن فورک، محمد، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، به کوشش د. ژیماره، بیروت، 1986م
*ابن فورک، محمد، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، به کوشش د. ژیماره، بیروت، 1986م
خط ۱۵۳: خط ۱۵۲:
*همو، المطالب العالیه، به کوشش احمد حجازی سقا، بیروت، 1407ق/1987م
*همو، المطالب العالیه، به کوشش احمد حجازی سقا، بیروت، 1407ق/1987م
*مانکدیم، احمد، ]تعلیق[ شرح الاصول الخمسه، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، 1384ق/ 1965م
*مانکدیم، احمد، ]تعلیق[ شرح الاصول الخمسه، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، 1384ق/ 1965م
 
{{پایان}}


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==

نسخهٔ ‏۷ اوت ۲۰۱۵، ساعت ۰۲:۰۳

اعتقادات شیعه
‌خداشناسی
توحیداثبات خداتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذاتصفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهاصالت قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعتامامت تنصیصی
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیهایمان مرتکب کبیره


تَکْلیفِ مالایُطاق، اصطلاحی است کلامی به معنای واجب کردن تکلیفی از سوی خدا بر شخص مکلّف که توانایی انجام دادن آن را ندارد. اشاعره به امکان چنین تکلیفی معتقدند و در مقابل، معتزله و امامیه معتقدند که این تکلیف از نظر عقلی، ممکن نیست.


مضمون اصلی

این پرسش که آیا ممکن است خداوند تکلیف مالایطاق کند یا نه، یکی از بحث‌های فرعی مبحث کلی تکلیف در علم کلام است.

این مسئله به مباحثی چون علم و عدل‌الاهی، حسن و قبح، تکلیف و استطاعت انسان مربوط است و هر یک از گروه‌های کلامی، نظری در این مسئله داده است.

بحث تکلیف مالایطاق در مباحث کلام اسلامی، بیش از هر موضوعی، وابسته به نگاه شخص نسبت به مسئله استطاعت و توانایی انسان در انجام افعال خود است و ارتباط زیادی با مسئله عدل الهی دارد. با وجود اینکه تمام متکلمان معتقدند که انسان در هنگام انجام یک کار نسبت به انجام آن توانایی دارد، اما اختلاف نظر آنان در این است که آیا قبل از شروع آن کار نیز نسبت به انجام آن کار توانایی دارد یا فقط هنگام انجام آن کار، از سوی خداوند توانایی انجام آن کار در او ایجاد می‌شود.


در میان فرقه‌های کلامی مختلف اسلامی، 3 فرقه اشاعره، معتزله و امامیه، بیش از دیگران به بحث دربارۀ این موضوع پرداخته‌اند.

نظر اشاعره

اشاعره معتقدند که این چنین دستورهایی از جانب خداوند جایز است و خداوند می تواند به انجام کاری دستور بدهد که انجام آن از توان و قدرت انسان خارج است. دلیل این افراد این است که توانایی و استطاعت انسان نسبت به کارها و افعال خود، همزمان با انجام آن کار از جانب خداوند به او داده می شود و قبل از انجام آن کار، هیچ توانایی بر انجامش ندارد. بنابراین، خداوند می تواند به انسان دستور بدهد کاری را انجام بدهد که توان انجام آنرا ندارد ولی در همان زمانی که قصد انجامش را داشت، خودش انسان را توانا کند. [۱] [۲] [۳] [۴] [۵] [۶] [۷] [۸]

اشاعره برای اثبات جواز تکلیف مالایطاق دو دسته دلیل نقلی و عقلی بیان کرده اند.

دلیل نقلی

به عقیده این افراد، اینکه در قرآن کریم به کافران دستور داده شده که ایمان بیاورند، خودش نمونه ای از تکلیف مالایطاق است، زیرا کافر قبل از اینکه ایمان بیاورد، نمی تواند سخن حق را بشنود و آنرا بپذیرد. تنها پس از ایمان آوردن است که می تواند سخن حق را بپذیرد و قبل از آن نمی تواند. [۹] [۱۰] در آیات قرآن کریم بیان شده که آنان نمی توانند سخن حق را بشنوند:

...ما کانوا یَستَطیعونَ السِّمْعَ... (ترجمه:...نه ديگر قدرت شنوایى برایشان مى‏ ماند...)[11–20]

...کانوا لایَستَطیعونَ سَمْعاً (ترجمه:... و توانایى شنیدن سخن حق‏ را نداشتند)[18–101]

و نیز بیان شده است که آنان نمی توانند ایمان بیاورند:

اِنَّ الَّذینَ کَفَروا سَواءٌ عَلَیْهِمْ ءَ اَنْذَرْتَهُمْ اَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنونَ (ترجمه:... در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند- چه آنان را بترسانی و بیم دهى، چه بيم ندهى- برايشان يكسان است. آنها ایمان نخواهند آورد)[2–6]

به نظر اشاعره اگرچه خدا انسان کافر را مکلف کرده است که ایمان بیاورد، ولی در آیاتی که بیان شده، خداوند فرموده است که آنها قدرت ایمان آوردن ندارند.

بنابراین، مکلف کردن آنان به ایمان آوردن، نوعی تکلیف مالایطاق است.

دلیل عقلی

فخرالدین رازی برای اثبات جایز بودن تکلیف مالایطاق، یک دلیل عقلی ارائه کرده است. این دلیل بر اساس علم مطلق خداوند خداوند است.

او بیان می کند که:

م1. خداوند در قرآن بیان کرده که کافران نمی توانند ایمان بیاورند؛[۱۱]

م2. اگر ایمان آوردن کافر ممکن باشد، یعنی خداوند به این مسئله آگاه نبوده و خبر اشتباهی داده است؛

م3. علم خداوند محدودیت ندارد و نسبت به همه امور آگاه است؛

م4. خداوند به کافران دستور داده که ایمان بیاورند؛

در نتیجه:خداوند می تواند به انسان دستوری بدهد که در توان او نیست و تکلیف مالایطاق است. [۱۲]


نظر عدلیه

این دو گروه از متکلمان که شامل معتزله و امامیه می‌شود معتقدند که ایمان آوردن کافر نه تنها ممکن است، بلکه واقع شده است و از آنجا که لازمه تکلیف و دستور دادن این است که شخص قبل از انجام آن کار، توانایی انجامش را داشته باشد، بنابراین کافر نیز قبل از اینکه بخواهد ایمان بیاورد، باید توانایی ایمان آوردن را داشته باشد.

در نتیجه معلوم می شود که تکلیف کافران به ایمان آوردن، تکلیف مالایطاق نیست.

این گروه از متکلمان برای اثبات نظر خود، دو دسته دلیل عقلی و نقلی ارائه کرده اند:

دلایل نقلی عدلیه

این گروه برای اثبات نظر خود به چند آیه از قرآن کریم تمسک کرده اند. آیاتی که نشان می دهد انسان قبل از اینکه کاری را بخواهد انجام دهد، نسبت به آنجام آن توانایی دارد و تکلیف مالایطاق از سوی خداوند انجام نمی شود.

  1. لا یُکَلِّفُ اللّٰهُ نَفْساً اِلّا وُسْعَها... (ترجمه:خداوند هیچ كس را جز به قدر توانایى‏اش تكلیف نمى‏كند...)[2–286]

  2. وَ ما مَنَعَ النّاسَ اَنْ یؤْمِنوا اِذا جاءَ هُمُ الهُدى... (ترجمه:چه چیزى مانع مردم نشد از اینكه وقتى هدایت به سویشان آمد ایمان بیاورند...)[18–55]

دلایل عقلی عدلیه

به عقیدۀ این متکلمان، قدرت، تمایل، اختیار و هر آنچه لازمه تکلیف است، برای کافر و مؤمن پیش از انجام فعل به طور یکسان وجود دارد. [۱۳] این افراد برای اثبات ادعای خود، چند دلیل عقلی نیز ارائه کرده اند.


دلیل اول: ناسازگاری با عدالت خداوند

م1. تکلیف در صورتی درست است که شخص قبل از انجام آن کار، توانایی انجام آنرا داشته باشد؛

م2. تکلیف مالایطاق به این معناست که شخص توانایی انجام آن کار را ندارد که با عدالت خداوند سازگار نیست؛

م4. خداوند از نظر عقلی، عادل است و به کسی ظلم نمی کند؛

م3. تکلیف به این خاطر است که انسان، کاری را انجام دهد یا آنرا ترک کند؛

م4. بر اساس عدالت خداوند، او باید به کسی که تکلیف را انجام دهد، پاداش بدهند و کسی که آنرا انجام نداده است، مواخذه شود و در مقابل آن عذاب شود؛

نتیجه: اگر خداوند تکلیف مالایطاق بکند و بر اساس آن تکلیف، آن فرد را مواخذه و در نهایت عذاب کند، عدالت خداوند زیر سوال می رود.


دلیل دوم: این نوع تکلیف، قبیح است

م1. تکلیف مالایطاق، از نظر عقلی زشت و قبیح است؛

م2. شخص حکیم، کسی است که کار لغو و زشت انجام نمی دهد؛

م3. خداوند حکیم است؛

در نتیجه، از آنجا که چنین دستوری با حکمت خداوند سازگار نیست، پس خدا چنین دستوری نمی دهد. [۱۴] [۱۵][۱۶] [۱۷][۱۸][۱۹] [۲۰]


دلیل سوم: این نوع تکلیف عبث است

م1. خداوند حکیم است؛

م2. حکیم کسی است که کار بیهوده انجام نمی دهد؛

م3. دستور دادن به کسی که توانایی انجام آن کار را ندارد، لغو و بیهوده است؛

در نتیجه، اگر ایمان آوردن کافر، ممکن نباشد و خداوند به او دستور بدهد که ایمان بیاورد، خداوند کار بیهوده ای انجام داده است و چون انجام کار بیهوده در مورد خداوند غیر ممکن است پس خدا چنین کاری را انجام نمی دهد. [۲۱][۲۲]

نقد دلایل اشاعره

نقد دلیل نقلی اشاعره

این افراد برخلاف اشاعره معتقدند که ایمان آوردن کافران ممکن است و آنها می توانند ایمان بیاورند. اما اینکه ایمان نمی آوردند به این دلیل است که خودشان چنین خواسته اند، نه اینکه خداوند جلوی ایمان آوردن آنان را گرفته باشد.[۲۳][۲۴]

نقد دلیل عقلی

این گروه در جواب از دلیل عقلی ای که فخر رازی ارائه کرده بود نیز بیان کرده اند علم خداوند هیچ ربطی به این مسئله ندارد.

م1. علم و آگاهی در امور خارجی تاثیر نمی گذارد بلکه فقط آنرا نشان می دهد؛

م2. کافرانی که ایمان نمی آوردند خودشان چنین خواسته اند که ایمان نیاورند؛

نتیجه معنای اینکه خداوند می داند که کافر ایمان می آورد یا نه، این است که خدا می داند که کافر با توانایی و انتخاب خود، ایمان را انتخاب می کند یا کفر را.

پس هیچ گاه علم خدا به جهل مبدّل نمی‌شود، بلکه خدا از ازل می داند که هر شخص به اختیار خودش ایمان می آورد یا ایمان نمی آورد. [۲۵]


پانویس

  1. الابانه...، ص50 -51
  2. ابن فورک، ص111
  3. باقلانی، ص294
  4. تفتازانی، شرح المقاصد، ج4، ص296
  5. عضدالدین، ص330
  6. فخر‌الدین‌، التفسیر...، ج7، ص140 به بعد
  7. فخرالدین،المطالب...، ج3،ص305 به بعد
  8. شهرستانی، ج1، ص68
  9. الابانه، همانجا؛ اشعری، 58
  10. باقلانی، همانجا
  11. بقره(2):6
  12. همانجا؛ نیز نگاه ک‌نید: تفتازانی، همان، ج4، ص300
  13. مانکدیم، ص419؛ طوسی، ص121-123
  14. مانکدیم، ص301
  15. عضدالدین، ص331
  16. تفتازانی، شرح العقائد...، ص149
  17. ابن میثم، ص115
  18. حمصی، ج1، ص203
  19. علامۀ حلی، ص152
  20. طوسی، ص105
  21. مانکدیم، ص510
  22. علامۀ حلی، ص150
  23. مانکدیم، ص419
  24. طوسی، ص121-123
  25. مانکدیم، ص513-514


منابع

  • الابانه عن اصول الدیانه، منسوب به ابوالحسن علی اشعری، مدینه، 1975م
  • ابن فورک، محمد، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، به کوشش د. ژیماره، بیروت، 1986م
  • ابن میثم، میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، 1398ق
  • اشعری، علی، اللمع، به کوشش مکارتی، بیروت، 1952م
  • باقلانی، محمد، التمهید، به کوشش مکارتی، بیروت، 1957م
  • تفتازانی، مسعود، شرح العقائد النسفیه، به کوشش محمدعدنان درویش، بیروت، 2005م
  • همو، شرح المقاصد، به کوشش عبدالرحمان عمیـره، بیروت، 1409ق/ 1989م
  • حمصی،محمود، المنقذ من التقلید، قم، 1412ق
  • شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش ویلیام کیورتن، لایپزیگ، 1923م
  • طوسی، محمد، الاقتصاد، بیروت، 1406ق/1986م
  • عضدالدین ایجی، المواقف، بیروت، عالم‌الکتب
  • علامه حلی، حسن، انوار الملکوت، به کوشش محمد نجمی زنجانی، قم، 1363ش
  • فخر‌الدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربی
  • همو، المطالب العالیه، به کوشش احمد حجازی سقا، بیروت، 1407ق/1987م
  • مانکدیم، احمد، ]تعلیق[ شرح الاصول الخمسه، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، 1384ق/ 1965م

پیوند به بیرون

الگو:اعتقادات