پرش به محتوا

ولایت فقیه (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
Roohish (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Sarsm (بحث | مشارکت‌ها)
جز استدلال به روایات: ویکی‌سازی
خط ۲۵: خط ۲۵:
*اسحاق بن یعقوب نامه‌ای برای حضرت ولی عصر(عج) می‌نویسد، و از مشکلاتی که برایش رخ داده سؤال می‌کند. و محمد بن عثمان عمری، نماینده آن حضرت، نامه را می‌رساند. جواب نامه به خط مبارک صادر می‌شود که «... در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجت من برشمایند، و من حجت خدایم...».<ref>خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۷۹.</ref>
*اسحاق بن یعقوب نامه‌ای برای حضرت ولی عصر(عج) می‌نویسد، و از مشکلاتی که برایش رخ داده سؤال می‌کند. و محمد بن عثمان عمری، نماینده آن حضرت، نامه را می‌رساند. جواب نامه به خط مبارک صادر می‌شود که «... در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجت من برشمایند، و من حجت خدایم...».<ref>خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۷۹.</ref>


*عمر بن حنظله می‌گوید از امام صادق(ع) درباره دو نفر از دوستانمان که نزاعی بینشان بود در مورد قرض یا میراث و به قضات برای رسیدگی مراجعه کرده بودند سؤال کردم آیا این کار رواست؟ فرمود «هر که در مورد دعاوی حق یا دعاوی ناحق به ایشان مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت مراجعه کرده باشد؛ هر چه را که به حکم آنها بگیرد در حقیقت به طور حرام می‌گیرد گرچه آن را دریافت می‌کند حق ثابت او باشد؛ زیرا که آن را به حکم و با رأی طاغوت و آن قدرتی گرفته که خدا دستور داده به آن کافر شود. خدای تعالی می‌فرماید "یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به" پرسیدم چه باید بکنند. فرمود : باید نگاه کنند ببینند از شما چه کسی است که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و صاحبنظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است. بایستی او را به عنوان قاضی و داور بپذیرند؛ زیرا که من او را حاکم بر شما قرار داده ام.»<ref>خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۸۹.</ref>
*عمر بن حنظله می‌گوید از امام صادق(ع) درباره دو نفر از دوستانمان که نزاعی بینشان بود در مورد [[قرض]] یا میراث و به قضات برای رسیدگی مراجعه کرده بودند سؤال کردم آیا این کار رواست؟ فرمود «هر که در مورد دعاوی حق یا دعاوی ناحق به ایشان مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت مراجعه کرده باشد؛ هر چه را که به حکم آنها بگیرد در حقیقت به طور حرام می‌گیرد گرچه آن را دریافت می‌کند حق ثابت او باشد؛ زیرا که آن را به حکم و با رأی طاغوت و آن قدرتی گرفته که خدا دستور داده به آن کافر شود. خدای تعالی می‌فرماید "یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به" پرسیدم چه باید بکنند. فرمود : باید نگاه کنند ببینند از شما چه کسی است که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و صاحبنظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است. بایستی او را به عنوان قاضی و داور بپذیرند؛ زیرا که من او را حاکم بر شما قرار داده ام.»<ref>خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۸۹.</ref>


===انتقاد از آخوندهای درباری===
===انتقاد از آخوندهای درباری===

نسخهٔ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۵۶

کتاب ولایت فقیه یا حکومت اسلامی، مجموعه دوازده جلسه درس خارج فقه در موضوع ولایت فقیهکه توسط امام خمینی در سال ۱۳۴۸ در ایام اقامت در نجف اشرف برگزار شده است. این دروس در همان ایام تحریر و به صورت جزوه نیز منتشر شد، در سال ۱۳۵۶ نیز در ایران با عنوان «نامه‌ای از امام موسوی کاشف الغطاء» به ضمیمه جهاد اکبر چاپ شد. کتاب ولایت فقیه در رژیم پهلوی در لیست آثار ممنوعه قرار داشت. این کتاب در عراق، لبنان و ایران منتشر شد و در جریان انقلاب اسلامی ایران تاثیرگذار بود و مدل جایگزین حکومت پهلوی را فراهم می‌کرد.

تاریخچه

کتاب «ولایت فقیه» مجموعه سیزده جلسه درس امام خمینی در فاصله سیزده ذیقعده ۱۳۸۹ تا دوم ذیحجه ۱۳۸۹ (مطابق با ۱/ ۱۱/ ۱۳۴۸ تا ۲۰/ ۱۱/ ۱۳۴۸ ش) در ایام اقامت در نجف اشرف است این جلسات گاهی کامل و گاه به صورت یک یا چند درس تکثیر و منتشر شده است اما در پاییز ۱۳۴۹ش پس از ویرایش و تأیید امام در بیروت به چاپ رسید و پنهانی به ایران فرستاده شد و همزمان به برخی از کشورهای اروپایی و امریکایی و برخی از کشورهای مسلمان ارسال شد. این کتاب قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۵۶ در ایران با نام «نامه‌ای از امام موسوی کاشف الغطاء» به ضمیمه «جهاداکبر» تجدید چاپ شده است. کتاب «ولایت فقیه» در رژیم شاه در صدر لیست کتب ممنوعه قرار داشت و برخی به جرم چاپ و تکثیر این کتاب و به جرم همراه داشتن و یا مطالعه این اثر به زندان افتادند و زیر شکنجه قرار می‌گرفتند.[۱]

محتوا

امام خمینی در ابتدای این کتاب ولایت فقیه را از موضوعاتی می‌داند که تصور آن موجب تصدیق خواهد بود از نظر او هرکس عقاید و احکام اسلامی را آشنایی مختصری داشته باشه چون به ولایت فقیه برسد و آن را تصور کند بی‌درنگ آن را تصدیق خواهد کرد. به عقیده وی اینکه اسلام بدون حکومت و ناقص معرفی شده است از برنامه‌های استعمارگران است.[۲] آیت الله خمینی ضروت تشکیل حکومت اسلامی را در امتداد ولایت پیامبر و امامان ترسیم می‌کند.[۳]

دلایل لزوم تشکیل حکومت

آیت الله خمینی در این کتاب برای تشکیل حکومت اسلامی در دوره غیبت امام زمان(عج) دلایلی را آورده است: لزوم مؤسسات اجرایی[۴]، سنت و رویه پیامبر اسلام(ص) در تشکیل حکومت و تعیین حاکم برای پس از خود[۵]، ضرورت استمرار اجرای[۶]، رویه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) در اداره حکومت[۷]، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام که بسیاری از قوانین آن بدون حکومت قابل اجرا نیست[۸]، احکام مالی از قبیل خمس و جزیه و خراج و زکات[۹]، احکام دفاع ملی[۱۰] و احکام احقاق حقوق و احکام جزائی[۱۱] از جمله دلایل تشکیل حکومت اسلامی ذکر شده است.

استدلال به روایات

آیت الله خمینی در این کتاب اخبار و روایاتی را نقل کرده و برای اثبات ولایت فقیه به آنها استناد کرده است برخی از این اخبار عبارتند از:

  • امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید که رسول الله(ص) فرمود: «خدایا، جانشینان مرا رحمت کن.» و این سخن را سه بار تکرار فرمود. پرسیده شد که‌ای پیغمبر خدا، جانشینانت چه کسانی هستند. فرمود: «کسانی که بعد از من می‌آیند، حدیث مرا نقل می‌کنند، و آن را پس از من به مردم می‌آموزند.»[۱۲]
  • محمد بن یحیی می‌گوید از امام موسی بن جعفر الصادق(ع) شنیدم که می‌فرمود:«هرگاه (فقیه) مؤمن بمیرد، فرشتگان بر او می‌گریند و قطعات زمینی که بر آن به پرستش خدا برمی‌خواسته و درهای آسمان که با اعمالش بدان فرا می‌رفته است. و در (دژ) اسلام شکافی پدیدار خواهد شد که هیچ چیز آن را ترمیم نمی‌کند، زیرا فقهای مؤمن دژهای اسلام‌اند، و برای اسلام نقش حصار مدینه را برای مدینه دارند.»[۱۳]
  • رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «فقها امین و مورد اعتماد پیامبرانند تا هنگامی که وارد دنیا نشده باشند. گفته شد:‌ای پیغمبر خدا، وارد شدنشان به دنیا چیست. می‌فرماید : پیروی کردن قدرت حاکمه. بنابراین اگر چنان کردند، بایستی از انها بر دینتان بترسید و پرهیز کنید.»[۱۴]
  • ابی عبدالله(ع) می‌فرماید: «از حکم کردن بپرهیزید زیرا حکومت فقط برای امامی است که عالم به قضاوت و عادل در میان مسلمانان باشد، برای پیغمبر است یا وصی پیغمبر.»[۱۵]
  • اسحاق بن یعقوب نامه‌ای برای حضرت ولی عصر(عج) می‌نویسد، و از مشکلاتی که برایش رخ داده سؤال می‌کند. و محمد بن عثمان عمری، نماینده آن حضرت، نامه را می‌رساند. جواب نامه به خط مبارک صادر می‌شود که «... در حوادث و پیشامدها به راویان حدیث ما رجوع کنید، زیرا آنان حجت من برشمایند، و من حجت خدایم...».[۱۶]
  • عمر بن حنظله می‌گوید از امام صادق(ع) درباره دو نفر از دوستانمان که نزاعی بینشان بود در مورد قرض یا میراث و به قضات برای رسیدگی مراجعه کرده بودند سؤال کردم آیا این کار رواست؟ فرمود «هر که در مورد دعاوی حق یا دعاوی ناحق به ایشان مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت مراجعه کرده باشد؛ هر چه را که به حکم آنها بگیرد در حقیقت به طور حرام می‌گیرد گرچه آن را دریافت می‌کند حق ثابت او باشد؛ زیرا که آن را به حکم و با رأی طاغوت و آن قدرتی گرفته که خدا دستور داده به آن کافر شود. خدای تعالی می‌فرماید "یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به" پرسیدم چه باید بکنند. فرمود : باید نگاه کنند ببینند از شما چه کسی است که حدیث ما را روایت کرده و در حلال و حرام ما مطالعه نموده و صاحبنظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است. بایستی او را به عنوان قاضی و داور بپذیرند؛ زیرا که من او را حاکم بر شما قرار داده ام.»[۱۷]

انتقاد از آخوندهای درباری

در بخش دیگری از این کتاب، امام خمینی از اصلاح و تصفیه حوزه‌های علمیه سخن گفته است او از روحانیان وابسته به دربار انتقاد می‌کند و می‌گوید که «اینها را باید رسوا کرد، تا اگر آبرو دارند در بین مردم رسوا شوند، ساقط شوند. اگر اینها در اجتماع ساقط نشوند امام زمان را ساقط میکنند، اسلام را ساقط میکنند. باید جوانهای ما عمامه اینها را بردارند. عمامه این آخوندهایی که به نام فقهای اسلام، به اسم علماء اسلام این طور مفسده در جامعه مسلمین ایجاد میکنند باید برداشته شود. من نمیدانم جوانهای ما در ایران مردهاند؟ کجا هستند؟ ما که بودیم این طور نبود؟ چرا عمامه‌های اینها را برنمیدارند؟ من نمی‌گویم بکشند؟! اینها قابل کشتن نیستند، لکن عمامه از سرشان بردارد»[۱۸]

واکنش ها

طرح و انتشار دروس ولایت فقیه در نجف با واکنش‌هایی مواجه شد برخی گفتند بحث حکومت اسلامی نقشه تیمور بختیار رئیس سابق ساواک ایران است که در عراق و در حال تبعید به سر می‌برد و می‌خواهد از طریق روحانیان علیه رژیم شاه اقدام کند.برخی نیز شایعه کردند که آیت الله خمینی در صدد تشکیل حزب حکومت اسلامی است[۱۹] در ترجمه به زبان عربی مشکلاتی پیش آمد مترجمین ماهر به سبب شایعاتی که ایجاد شده بود حاضر به ترجمه دروس به زبان عربی نبودند به گفته سید حمید روحانی یکی از اعضای ارشد حزب الدعوه عراق گفته بود چون این موضع گیری‌ها به نفع شوروی است از ترجمه آن معذور هستیم[۲۰]

ملی گراها و کمونیست‌های ایرانی در قبال این کتاب سکوت کردند به گفته سید حمید روحانی، صادق قطب زاده گفته بود بعضی از نظرات امام در حکومت اسلامی از نظر جهان امروز در خور پذیرش نیست و نمیتوان آن را عرضه کرد.[۲۱] رژیم شاه انتشار این جزوه را ممنوع اعلام کرد و برخی از روحانیانی که بحث حکومت اسلامی را در منبر مطرح می‌کردند تحت تعقیب قرار می‌گرفتند.[۲۲]

به دنبال انتشار این کتاب طرفداران امام خمینی انگیزه بیشتری برای مبارزه پیدا کردند نوارها و جزوه‌های این دروس توزیع کردند و پیرو سخنان امام، عمامه تعدادی از روحانیان درباری را برداشتند.[۲۳]

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منابع

  • خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، موسسه نشر تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.
  • جعفریان، رسول، رسائل سیاسی-اسلامی، ج۲، ۱۳۸۴، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
  1. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۱.
  2. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۹.
  3. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۲۰.
  4. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۲۵
  5. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۲۵
  6. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۲۶.
  7. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۲۶.
  8. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۲۸.
  9. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۳۱.
  10. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۳۳.
  11. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۳۴.
  12. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۵۹.
  13. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۶۶.
  14. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۷۰.
  15. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۷۷.
  16. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۷۹.
  17. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۸۹.
  18. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه، ۱۳۹۴، ص۱۴۸.
  19. جعفریان، رسول، رسائل سیاسی-اسلامی، ج۲، ۶۵۳.
  20. جعفریان، رسول، رسائل سیاسی-اسلامی، ج۲، ۶۵۴.
  21. جعفریان، رسول، رسائل سیاسی-اسلامی، ج۲، ۶۵۴.
  22. جعفریان، رسول، رسائل سیاسی-اسلامی، ج۲، ۶۵۴.
  23. جعفریان، رسول، رسائل سیاسی-اسلامی، ج۲، ۶۶۷.