اراده تکوینی

مقاله قابل قبول
نارسا
عدم جامعیت
از ویکی شیعه

اراده تکوینی از اقسام اراده الهی و از صفات خدا، به‌معنای ایجاد و آفرینش چیزی بدون دخالت اراده دیگری است. آخوند خراسانی آن را به معنای علم به نظام احسن جهان و برخی علم به مصلحت موجود در افعال معنا کرده‌اند.

اراده تکوینی در آیات و روایات فراوان به کار رفته است. منظور از اراده در آیاتی همچون آیه ۸۲ سوره نساء ، آیه تطهیر، آیه ۴۱ سوره مائده، آیه ۴۰ سوره نحل، آیه ۵ سوره قصص و آیه ۷ سوره انفال اراده تکوینی دانسته شده است. اراده تکوینی در کلام اسلامی، اصول فقه و تفاسیر مورد بحث و گفتگو بوده است.

اراده تکوینی در مقابل اراده تشریعی قرار دارد. متعلق اراده تکوینی، فعل شخص اراده کننده بدون واسطه است؛ اما متعلق اراده تشریعی فعل شخص دیگر است. در ارادهٔ تکوینی خدا، هر آنچه اراده شود، حتماً به وقوع می‌پیوندد؛ اما در اراده تشریعی، امکان تخلف وجود دارد. اراده تشریعی برخلاف اراده تکوینی فقط به افعال اختیاری تعلق می‌گیرد.

تعریف

اراده الهی به اراده تکوینی و تشریعی تقسیم شده است.[۱] در اراده تکوینی، متعلق اراده، به محض اراده کردن و به طور مستقیم و بدون واسطه در خارج پدید می‌آید[۲] و محال است آنچه اراده شده طبق ارادهٔ اراده کننده، پدید نیاید.[۳]

دست‌کم سه تعریف از اراده تکوینی ارائه شده است:[۴]

  1. تعریف به علم الهی: آخوند خراسانی در کفایة الاصول، اراده تکوینی را علم به نظام احسن جهان تعریف کرده است.[۵] برخی آن را علم خداوند به مصلحت موجود در افعال خود همچون آفرینش، رزق دادن و میراندن معنا کرده‌اند که خداوند براساس آن عالَم را می‌آفریند.[۶] این تعریف را به مشهور فلاسفه نسبت داده‌اند.[۷]
  2. تعریف به ایجاد فعل: برخی همچون آیت الله مشکینی و آیت الله سبحانی، اراده تکوینی را به معنای ایجاد چیزی در خارج تعریف کرده‌اند مانند اراده خداوند به آفرینش عالَم یا اراده انسان به خوردن و آشامیدن.[۸] آیت الله مکارم شیرازی نیز با تقسیم اراده به ذاتی و فعلی، اراده تکوینی را از صفات فعل و عین ایجاد و آفرینش دانسته است.[۹]
  3. به گفته محمد صنقور بحرانی، از علمای شیعی معاصر بحرین، در کتاب المعجم الاصولی، دیدگاه برخی از فلاسفه و ظاهر عبارات آیت الله خویی این است که اگر اراده به معنای شوق و رغبت باشد،‌ مراد از اراده تکوینی این است که اراده و شوق به صورت مستقیم به افعال تعلق بگیرد مانند تعلق گرفتن شوق به زنده کردن یا میراندن؛ اما اگر اراده به معنای قصد و تصمیم بر انجام کاری باشد، در این صورت اراده فقط به معنای اراده تکوینی خواهد بود. در این صورت اراده، فقط به لحاظ آن فعل، به تکوینی و تشریعی تقسیم می‌شود.[۱۰]امام خمینی اراده الهی را از صفات ذات و آن را مانند علم او دانسته به این معنا که هر جا علم ذاتی خداوند باشد اراده ذاتی او نیز هست و هرجا علم عرضی او باشد اراده عرضی او نیز هست و این به معنای همسانی اراده خداوند با اراده انسان‌ها نیست. [۱۱]

گفته شده اراده تکوینی، به خداوند اختصاص ندارد و بلکه انسان‌ها نیز دارای اراده تکوینی هستند مانند سرباز اسلحه به دستی که می‌خواهد تیر پرتاپ کند.[۱۲]ملاصدرا در اسفار تصریح کرده است که چنان‌چه برای علم الهی مراتب مختلفی هست برای اراده او نیز چنین است. و همانگونه که موجودات خارجی آخرین مرتبه علم خدا هستند که هویت و ذاتشان مرتبط به حق هستند؛ هم علوم او و هم معلومات او محسوب می‌شوند و هیچ حجابی میان آنها و خداوند نیست؛ همین گونه اراده الهی دارای مراتبی است و آخرین مرتبه اراده الهی وجود خارجی موجودات هستند که مرادِ ذات حق هستند. [۱۳]

جایگاه و اهمیت

اراده تکوینی در آیات قرآن فراوان به کار رفته[۱۴] و مراد از مشیت در آیات قرآن را نیز اراده تکوینی و آفرینش دانسته‌اند.[۱۵]

آیه ۸۲ سوره نساء «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ؛ فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می‌گوید: «موجود باش»، آن نیز بی‌درنگ موجود می‌شود»،[۱۶] از جمله آیاتی است که منظور از اراده در آن اراده تکوینی است.[۱۷]

مراد از اراده الهی در آیه تطهیر(احزاب، آیه ۳۳) نیز اراده تکوینی دانسته شده است؛ به این معنا که خداوند با اراده تکوینی خویش، هر گونه پلیدی و ناپاکی را از اهل بیت(ع) دور کرده است.[۱۸]

مقصود از اراده در آیه ۴۱ سوره مائده،[۱۹] آیه ۱۰۷[۲۰] و آیه ۱۴۹ سوره انعام،[۲۱] آیه ۷ سوره انفال،[۲۲] آیه ۳۵ سوره نحل،[۲۳] آیه ۴۵ سوره نور،[۲۴] آیه ۵ سوره قصص،[۲۵] آیه ۱۳ سوره سجده،[۲۶] آیه ۳۱ سوره غافر[۲۷] و آیه ۱۱ سوره فتح[۲۸] نیز اراده تکوینی شمرده شده است.

در روایات نیز به اراده تکوینی اشاره شده است. از جمله در روایتی از امام رضا(ع) آمده است: «قَالَ اللَّهُ يَا ابْنَ آدَمَ بِمَشِيئَتِی كُنْتَ أَنْتَ الَّذِي تَشَاءُ لِنَفْسِكَ مَا تَشَاءُ وَ بِقُوَّتِي أَدَّيْتَ فَرَائِضِي ...؛ خداوند می‌فرماید: ای فرزند آدم! به سبب مشیت و اراده من تو می‌توانی آنچه را می‌خواهی برای خودت اراده کنی و به سبب قوت من واجبات را انجام می‌دهی و ....».[۲۹] آیت الله مکارم شیرازی، این حدیث را ناظر به ولایت تکوینی دانسته است که به اختیار و آزادی انسان تعلق گرفته و او را بر مقدرات خویش حاکم و مسلط ساخته است.[۳۰]

از اراده تکوینی در اصول فقه[۳۱] و کلام اسلامی[۳۲] و تفسیر قرآن[۳۳] بحث شده است.

تفاوت اراده تکوینی و تشریعی خداوند

در تفاوت میان اراده تشریعی و تکوینی موارد زیر بیان شده است:[۳۴]

  • در اراده تکوینی، اراده بدون واسطه و در اراده تشریعی با واسطه به فعل تعلق می‌گیرد. به تعبیر دیگر، متعلق اراده تکوینی، فعل شخص اراده کننده است؛ اما اراده تشریعی به فعل اختیاری شخص دیگر تعلق می‌گیرد.[۳۵]
  • در اراده تکوینی، هر آنچه اراده شود، حتماً به وقوع می‌پیوندد و تخلف اراده الهی از آنچه اراده شده است، عقلاً محال است؛ اما در اراده تشریعی، با توجه به اینکه این اراده به فعل شخص مختار تعلق می‌گیرد، امکان تخلف وجود دارد؛ بلکه گفته شده در موارد بسیاری نیز چنین تخلفی صورت گرفته است مانند نافرمانی بندگان و ترک طاعات و واجبات دینی از سوی آنان.[۳۶]
  • اراده تشریعی، فقط به افعال اختیاری دیگران تعلق می‌گیرد برخلاف اراده تکوینی که در آن، اختیار یا اجبار تفاوتی ندارد.[۳۷] سید حسن موسوی بجنوردی، فقیه شیعی در قرن چهاردهم قمری، اراده تشریعی و تکوینی را دارای یک حقیقت دانسته، فرق آنها را در متعلق دو اراده می‌داند. از نظر او اراده تکوینی به فعل خود اراده کننده یا غیر تعلق می‌گیرد بدون فرق در اینکه با میل و اختیار باشد یا با اکراه؛ اما اراده تشریعی، فقط به افعال اختیاری دیگران تعلق می‌گیرد.[۳۸]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. سبحانی، الاهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۲۶.
  2. مرکز اطلاعات و منابع اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۱۴۲.
  3. خراسانی، کفایة‌الاصول، مؤسسه آل البیت(ع)، ص۶۷؛ موسوی بجنوردی، منتهی الاصول، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۱۸۲؛ سبحانی، الاهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۲۶.
  4. نگاه کنید به: بحرانی، معجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۰۵ و ۱۰۶.
  5. خراسانی، کفایة‌الاصول، مؤسسه آل البیت(ع)، ص۶۷.
  6. بحرانی، معجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۰۵؛ محمدی، شرح کشف المراد، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۰.
  7. بحرانی، معجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۰۵.
  8. مشکینی، اصطلاحات الاصول، ۱۳۷۱ش، ص۲۹؛ سبحانی، الاهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۲۶.
  9. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۶۷ - ۱۶۹.
  10. بحرانی، معجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۰۵ و ۱۰۶.
  11. خمینی، الطلب و الاراده، الناشر : مؤسسة تنظيم ونشر تراث الإمام الخميني( ره)، ص۱۸.
  12. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۴، ص۳۶۱.
  13. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه فی الاسفارالاربعة العقلیه، ۱۹۸۱م، ج۶، ص۳۵۴.
  14. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۵۳و۱۶۹.
  15. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۳، ص۲۷۲؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۶۹.
  16. همچنین نگاه کنید به:‌سوره نحل، آیه ۴۰.
  17. مکارم شیرازی، آيات ولايت در قرآن، ۱۳۸۶ش، ص۱۵۷؛ محمدی، شرح کشف المراد، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۰.
  18. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۶، ص۳۱۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۲۹۲ و۳۰۳؛ سبحانی، الاهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۲۶.
  19. سبحانی، الاهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۲۸.
  20. مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۲۳۹.
  21. مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۲۷۹ و ۲۸۰.
  22. سبحانی، الاهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۲۸.
  23. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۳۹.
  24. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۶۲.
  25. سبحانی، الاهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۲۸.
  26. مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۶، ص۱۸۱.
  27. سبحانی، الاهیات، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۹۵.
  28. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۵۹.
  29. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۵۲، ح۶.
  30. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۷۱.
  31. برای نمونه نگاه کنید به: خراسانی، کفایة‌الاصول، مؤسسه آل البیت(ع)، ص۶۷؛ موسوی بجنوردی، منتهی الاصول، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۱۸۲؛ حکیم، المحکم فی اصول الفقه، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۲-۲۷.
  32. برای نمونه نگاه کنید به: سبحانی، الاهیات، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۱۲۶.
  33. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۳۹؛ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۲۷۹ و ۲۸۰؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۵۳-۱۷۱.
  34. نگاه کنید به: حکیم، المحکم فی اصول الفقه، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۲-۲۷.
  35. سبحانی، منشور جاوید، ۱۳۸۳ش، ج۴، ص۳۶۰-۳۶۴ و ج۱۰، ص۲۵۳؛ موسوی بجنوردی، منتهی الاصول، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۱۸۳؛ حکیم، المحکم فی اصول الفقه، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۲۳.
  36. مشکینی، اصطلاحات الاصول، ۱۳۷۱ش، ص۲۹؛ موسوی بجنوردی، منتهی الاصول، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۱۸۲ و۱۸۳.
  37. موسوی بجنوردی، منتهی الاصول، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۱۸۳؛ مرکز اطلاعات و منابع اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، ۱۳۸۹ش، ص۱۴۲.
  38. موسوی بجنوردی، منتهی الاصول، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۱۸۳.

منابع

  • بحرانی، محمد صنقور علی، معجم الاصولی، انتشارات نقش، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.
  • حکیم، سید محمدسعید طباطبایی، المحکم فی اصول الفقه، قم، مؤسسه المنار، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • خراسانی، محمدکاظم، کفایة‌الاصول، قم، مؤسسه آل البیت(ع) لإحیاء‌التراث، بی‌تا.
  • سبحانی، جعفر، الاهیات على هدی الکتاب و السنة و العقل‏، قم، المرکز العالمی للدراسات الإسلامیة، چاپ سوم، ۱۴۱۲ق.
  • ‌ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، انتشارات کومش، ۱۳۷۳ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق،
  • محمدی، علی، شرح کشف المراد، قم، دار الفکر، چاپ چهارم، ۱۳۷۸ش.
  • مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول، قم، نشر الهادی، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
  • مرکز اطلاعات و منابع اسلامی، فرهنگ‌نامه اصول فقه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، قم، دار الکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، آيات ولايت در قرآن، تهیه و تنظیم ابوالقاسم علیان نژادی، قم، نسل جوان، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم،‌ ۱۳۷۱ش.
  • موسوی بجنوردی، سید حسن، منتهی الاصول، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ اول، ۱۳۷۹ش-۱۴۲۱ق.