حمص: تفاوت میان نسخهها
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) |
P.motahari (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
==بزرگان== | ==بزرگان== | ||
عبدالصمدبن سعید حمصی، قاضی و محدّث سده چهارم، سعادة اعمی حمصی (شاعر)، کمالالدین طبیب حمصی (صاحب تألیفات بسیار در طب)، ابنخلّال حمصی (منجم) از مشاهیر این شهر در سدههای ششم و هفتم بودهاند.<ref>رجوع کنید به خوری، قسم ۲، ص۲۳۴ـ۲۳۷.</ref> در سدههای هشتم و نهم نیز بزرگانی در این شهر پرورش یافتند از جمله ابنحمصی، فقیه شافعی.<ref>رجوع کنید به همان، قسم ۲، ص۲۷۸ـ۲۸۶.</ref> | عبدالصمدبن سعید حمصی، قاضی و محدّث سده چهارم، سعادة اعمی حمصی (شاعر)، کمالالدین طبیب حمصی (صاحب تألیفات بسیار در طب)، ابنخلّال حمصی (منجم) از مشاهیر این شهر در سدههای ششم و هفتم بودهاند.<ref>رجوع کنید به خوری، قسم ۲، ص۲۳۴ـ۲۳۷.</ref> در سدههای هشتم و نهم نیز بزرگانی در این شهر پرورش یافتند از جمله ابنحمصی، [[فقیه]] شافعی.<ref>رجوع کنید به همان، قسم ۲، ص۲۷۸ـ۲۸۶.</ref> | ||
در دوره عثمانی، قاضیانی چون عبداللّه افندی، عبدالفتاح سباعی و عمربن کرم جاویش؛ و علما و فقهایی چون ابراهیمبن علیبن حسن اتاسی، عبدالمنعمبن خضر معروف به ابناشرف، علیبن زهره، عمرشماع، و ابنهلال (فقیه و ادیب) در این شهر بهسر میبردند<ref>رجوع کنید به همان، قسم ۲، ص۳۱۵ـ۳۲۳، ۳۵۳ـ۳۵۶؛ ابنخانقاه، همان مقدمه، ص۳۵ـ ۴۲.</ref> در دوره اخیر و معاصر نیز حمص علما و بزرگانی داشته است، از جمله ابراهیم یازجی، ابراهیم حورانی، عبدالحمید زهراوی، و عیسیبن اسعد خوری، مؤلف معروف تاریخ حمص.<ref>رجوع کنید به فرفور، ص۱۰، ۳۳، ۱۳۸، ۱۷۵، ۱۸۸؛ خوری، قسم ۲، ص۴۸۹ـ۵۰۶.</ref> | در دوره عثمانی، قاضیانی چون عبداللّه افندی، عبدالفتاح سباعی و عمربن کرم جاویش؛ و علما و فقهایی چون ابراهیمبن علیبن حسن اتاسی، عبدالمنعمبن خضر معروف به ابناشرف، علیبن زهره، عمرشماع، و ابنهلال ([[فقیه]] و ادیب) در این شهر بهسر میبردند<ref>رجوع کنید به همان، قسم ۲، ص۳۱۵ـ۳۲۳، ۳۵۳ـ۳۵۶؛ ابنخانقاه، همان مقدمه، ص۳۵ـ ۴۲.</ref> در دوره اخیر و معاصر نیز حمص علما و بزرگانی داشته است، از جمله ابراهیم یازجی، ابراهیم حورانی، عبدالحمید زهراوی، و عیسیبن اسعد خوری، مؤلف معروف تاریخ حمص.<ref>رجوع کنید به فرفور، ص۱۰، ۳۳، ۱۳۸، ۱۷۵، ۱۸۸؛ خوری، قسم ۲، ص۴۸۹ـ۵۰۶.</ref> | ||
==سالهای اخیر== | ==سالهای اخیر== |
نسخهٔ ۲ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۵۶
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۱۵ توسط [[کاربر:{{{کاربر}}}]] برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
حِمْص، استان و شهری در سوریه.
استان
وسیعترین استان سوریه، به مرکزیت شهر حمص که در مرکز سوریه قرار دارد و از شمال به استانهای حماه و رقّه، از شمالشرقی به استان دیرالزور، از جنوبشرقی به کشورهای عراق و اردن، از جنوب به استان دمشق و از مغرب به استان طرطوس و کشور لبنان محدود است.[۱]
آب و هوا
آب و هوای استان حمص در زمستان، معتدل و سرد و مرطوب و در تابستان، معتدل و گرم خشک است.[۲] دریاچه قطینه (حمص) ـ که درگذشته قدس نامیده میشد[۳]ـ در بیست کیلومتری جنوبغربی شهر حمص، از ذخیره آب نهرالعاصی تشکیل شده است و به فراوانی ماهی شهرت دارد.[۴]
بر روی این رود، سدّی به ارتفاع ۴ر۷ متر و طول ۱۳۰’۱متر بسته شده که به همراه سدّ رستن، در تأمین آب زمینهای کشاورزی و آب آشامیدنی آبادیهای استان مؤثر است.[۵] منابع و معادن مهم استان، نفت، گاز، آهن و اورانیوم است.[۶]
ذرت، گندم، پنبه، چغندرقند، میوه و انواع سبزی از محصولات آنجاست و صنایع آن، نساجی، پتروشیمی، سیمان، صنایع شیمیایی، صنایع روغنی، کنسروسازی و پشم است.[۷]
قبایل
منطقه حمص قبل از اسلام مقصد مهاجرانی از قبایل بنیکلب، کنْده، تَنوخ، طَی، حَجر، کلْب و هَمْدان/ حَمْدان بود.[۸] قبایل بَهراء و حِمْیرْ و غسّان در سدههای سوم و چهارم در استان حمص بهسر میبردند.[۹] ثَعلبیه، سوالمه، آلنعیم، آلفضل، عنزه و موالی (که در قرنهای یازدهم و دوازدهم در آنجا ساکن شدند) از قبایل مهم حمص بهشمار میروند[۱۰]. همچنین تمرکز اصلی ترکمنها در شام، در اواسط سده چهاردهم/ بیستم در حمص بود.[۱۱]
بسیاری از راههای اصلی شمال به جنوب کشور، مانند حلب ـ دمشق، و راههای شرقی ـ غربی از این استان میگذرند.[۱۲]
شهر
در حدود ۱۶۰ کیلومتری شمال دمشق، در دشت حاصلخیز حمص، در ارتفاع ۵۰۸ متری قرار دارد و پس از دمشق و حلب، سومین شهر پراهمیت کشور است.[۱۳] این شهر در مغرب بادیةالشام و در فاصله مستقیم سی کیلومتری از مرز لبنان واقع است.[۱۴]
شهر حمص با راههای اصلی به شهرهای حلب، حماه، تدمر و بندر طرطوس مرتبط است.[۱۵] در دهههای اخیر، شهر بهجز در قسمت غربی (که محدودیت طبیعی داشته) بیشتر در مجاورت راههای اصلی گسترش یافته و این گاه به جابهجایی و انتقال صنایع به خارج از شهر انجامیده است.[۱۶]
نام شهر
نام این شهر را بسیاری از مورخان مانند دینوری،[۱۷] بلاذری[۱۸] و ابناثیر[۱۹] و جغرافیانویسانی مانند اصطخری،[۲۰] مقدسی،[۲۱] بکری[۲۲] و زهری[۲۳] و لغتشناسان قدیمی مانند صاحببن عباد[۲۴] و ابندرید[۲۵] و همچنین بسیاری از مؤلفان سدههای اخیر به صورت حِمْص ضبط کردهاند؛[۲۶] اما ضبط حُمص نیز در منابع دیده میشود.[۲۷]
حمص در دوره یونانیان و رومی ها، ایمسیا/ اِمسا[۲۸] و در قرون وسطا، از سوی صلیبیان شهر شتر نامیده میشد.[۲۹] نام این شهر با ضبطهای دیگری مانند امیسّا، امیسا، امسّا، حُمسا و حِمسا نیز دیده شده است.[۳۰]
نام حمص از واژه حث (نام قبیله) یا از واژه امیسای یونانی یا از واژهای آرامی که گویای موقعیت شهر در دشت است، گرفته شده است.[۳۱] بنای این شهر به حمصبن مُکنف عَملیقی یا به حمصبن مَهْربن جانبن مکنفبن عملیق منسوب است.[۳۲]
تاسیس شهر
برخی مؤلفان، بنای آن را به یونانیان نسبت دادهاند.[۳۳] بنابر قولی دیگر، یکی از اولاد نسل دهم کنعان، بهنام صمار، حمص را بنیان نهاده است.[۳۴] چون این شهر میان نهرالعاصی و فرات قرار دارد، به آن شبه بینالنهرین نیز گفته شده است.[۳۵] حمص مرز شمالی بلاد عرب بوده [۳۶] و به گفته یاقوت حموی[۳۷] که آن را در اقلیم چهارم دانسته، زیتون از این شهر به فلسطین برده شده است.
تاریخ پیش از اسلام
تاریخ مشخص حمص از هزاره سوم پیش از میلاد، که حمص از شهرهای مهم مملکت إبلا به شمار میرفت، شروع میشود.[۳۸] آثار بهدست آمده از این شهر نشان میدهد که در ۲۳۰۰ق م، گروهی از قبیله روثان در آنجا بهسر میبردند. پس از آنان، طوایفی از عمالقه به حمص رفتند و سپس آموریها تا ۱۹۰۰ق م در حمص زندگی کردند.[۳۹]
از ۱۹۰۰ق م تا ۱۲۲۵ق م حمص ابتدا در تصرف مصریها بود که بر نهرالعاصی سدّ بستند و سپس در اختیار اقوام هکسوس، حثیون و میتانیون بود. در زمان حثیون، حمص شهر مرکزی آنان بود و سراسر دشتهای مشرق شهر تا تدمر و فرات و تمام حوضه آبریز نهرالعاصی تابع آنجا بود. پس از آن، تقریبآ به مدت پانصد سال حمص به دست فینیقیان، عبرانیان و آرامیان افتاد.[۴۰] از ۷۳۲ق م تا ۳۳۱ق م آشوریان، کلدانیان و سپس مدتی ایرانیان بر حمص حکومت کردند.[۴۱]
از ۳۳۱ق م اسکندر مقدونی شهر را تصرف کرد و به مرمت آنجا و نیز بستن سدّی نزدیک دریاچه قطینه پرداخت. حمص از این زمان تا سال ۸۰ق م در اختیار سلوکیان قرار داشت.[۴۲] در سال ۶۴ق م رومیان حمص را گرفتند و مدتها بر آنجا حکومت کردند.[۴۳]
در سدههای اول و دوم میلادی، بهسبب گسترش دولت تدمر، حمص مدتی تابع آنجا شد و احتمالا از سال ۷۹ تا ۲۳۵ میلادی تابع امپراتوری روم گردید.[۴۴] در این دوران، مسیحیت در آنجا رواج یافت که یکی از نشانههای آن احداث کلیساهای متعدد بود، از جمله امّالزنّار در سال ۵۹ میلادی و کلیسای برباره.[۴۵] پس از رومیان، حکام تدمر بار دیگر شهر را ۳۷ سال، تا ۲۷۳ میلادی، در اختیار داشتند تا اینکه این شهر در قلمرو امپراتوری روم شرقی قرار گرفت.[۴۶]
از سال ۳۰۷ میلادی، امپراتور قسطنطین اول (متوفی ۳۳۷ میلادی) بر شهر مسلط شد و در آنجا به مسیحیت رسمیت بخشید. در ۳۹۱ میلادی بتپرستی در حمص تحریم شد و معبد شمس ـ که بتکده حمصیان بودـ به کلیسای قدیس یوحنا بدل گردید. در ۴۹۵ میلادی، دمشق، تدمر و بعلبک تابع حمص بودند.[۴۷] در زمان حکومت روم شرقی در حمص، این شهر یکی از مراکز فینیقیان نیز بهشمار میرفت.[۴۸] زلزلههای سالهای ۴۴۷، ۵۲۶ و ۵۲۸ میلادی بسیاری از قسمتهای شهر را ویران کرد.[۴۹]
کلیسای هیلانی/ هلانی ــکه از عجایب جهان بهشمار میرفت ــ در حمص واقع است و از شکوفایی حمص در دوره روم شرقی حکایت میکند.[۵۰]
در ۵۴۰ میلادی، انوشیروان ساسانی حمص را تصرف کرد[۵۱] و پس از آن، ساسانیان حدود هفتاد سال در شهر فرمانروایی کردند، اما مقارن ورود اسلام، حمص شهری عربی ـ یمنی و جزو مناطق بنیکلب و از نواحی مستقل سوریه بهشمار میرفت و امپراتور روم شرقی، هرقل، در این شهر اقامت داشت.[۵۲]
صدر اسلام
مسلمانان در سال پانزدهم یا شانزدهم هجرت با امضای صلحنامه، که نخستین صلح مسلمانان بود، وارد این شهر شدند[۵۳] و عبادةبن صامت انصاری نخستین والی حمص شد؛ مسلمانان، کلیسای قدیس یوحنا را مسجد کردند و در نگهداری آثار و باروی شهر کوشیدند.[۵۴] اندکی پس از ورود مسلمانان به حمص، بیش از پانصد تن از صحابه در این شهر ساکن شدند.[۵۵]
حکومت امویان
در سال ۲۱، خالد بن ولید، که ساکن حمص بود، درگذشت و خارج از دروازه شمالی شهر دفن شد؛ سپس معاویه، که والی عثمان بن عفان در شام بود، حمص را در اختیار گرفت و در سال ۳۳ق عبدالرحمانبن خالدبن ولید را والی حمص کرد.[۵۶] در زمان معاویه، خراج جُندِ حمص ۳۵۰/۰۰۰ دینار بود.[۵۷]
نبرد یا علی(ع)
در سال ۳۷ق و در نبرد صفّین، بیشتر اهالی شهر، بهنفع معاویه به جنگ با حضرت علی (ع) پرداختند.[۵۸]
عباسیان
در سال ۱۳۲ق، با روی کار آمدن عباسیان، حمص تابع عراق شد.[۵۹] مخالفتهای بسیار اهالی حمص با حکام عباسی ــ مانند قیام سال ۱۹۰ق در زمان هارون الرشید، شورش برضد امین در سال ۱۹۴ق و برضد نمایندهاش اسحاقبن سلیمان، و مخالفتهای پراکنده در سده سوم با حکام عباسی ــ نشاندهنده مقبول نبودن حکومت آنان در این شهر است.[۶۰]
شرکت در فتوحات
در سال ۱۳۹ق اهالی حمص در فتوحات مسلمانان در اندلس مشارکت داشتند و افرادی از این شهر در سپاه عبدالرحمانبن معاویه در اشبیلیه مستقر شدند. این امر موجب شد تا اشبیلیه از آن پس به نام حمص معروف شود.[۶۱]
ویرانیها و کشتارها
این شهر چندین بار دست خوش قتل و غارت و ویرانی شده است از جمله:
- در اواخر دوره اموی، مردم این شهر با مروان دوم، آخرین خلیفه اموی، به مخالفت برخاستند ولی سرکوب شدند. مروان در ۱۲۷ق باروی شهر را ویران کرد و با آنکه اهالی امان خواسته بودند، به قتل آنان پرداخت.[۶۲]
- در سال ۲۵۰ق، مستعین عباسی برای سرکوب شورشهایی که به اخراج نمایندهاش، کیدربن عبداللّه اشروسنی، از شهر انجامید، به حمص حمله کرد و بسیاری را کشت.[۶۳]
- حمص، پیش از آنکه در ۲۵۴ق در قلمرو طولونیان قرار گیرد، با چند درگیری دیگر روبهرو بود که مهمترینِ آنها، حمله موسیبن بغای کبیر (سردار ترک دربار عباسی) به شهر و اسارت بزرگان و کشتار بسیاری از اهالی حمص بود.[۶۴] در اواخر دوره طولونیان، وصیفبن صوار تکین (حاکم حمص)، برای دفاع از شهر، دستور حفر خندق داد.[۶۵]
- در ۳۳۳ق، سیفالدوله حمدانی بر حمص مسلط شد و حمدانیان بیش از هفتاد سال در آنجا حکم راندند. در زمان آنان، رومی ها، بهویژه در نیمه دوم سده چهارم، بارها به حمص حمله کردند، اهالی را کشتند، به آثار آنجا آسیب رساندند و شهر را آتش زدند. پس از حمدانیان، حمص چند قسمت شد و هر قسمت در اختیار یک حکومت قرار گرفت: بنیمرداس شرق حمص را در اختیار داشتند و فاطمیان، سلاجقه و اتابکان، هریک، بر قسمتی از حمص مسلط بودند.[۶۶]
وضعیت در سدههای اولیه
در سدههای اولیه اسلامی، جغرافیدانان و مؤلفان مسلمان درباره این شهر گزارشهایی دادهاند. ابنحائک[۶۷] آن را نیکوترین شهرها و زُهْری[۶۸] آن را شهری با باغ و مزارع بسیار معرفی کرده است. در این سدهها، حمص یکی از پنج کوره (استان) شام بود.[۶۹] خیابانهای حمص، دستکم تا اواخر سده سوم، سنگفرش بود.[۷۰]
در اواخر قرن چهارم، این شهر با قلعهای مستحکم، بزرگترین شهر شام بود.[۷۱] حمصِ دوره اسلامی، با بادیةالشام و تدمر ارتباط بسیاری داشت و دارای توابع بسیار بود.[۷۲] صالحبن مرداس در ۴۱۴ق بر شهر و قلعه حمص تسلط یافت.[۷۳] در ۴۲۲ق، نصربن مرداس، حاکم حمص، گروهی از کردان را در قلعه سَّفح اسکان داد. از آن پس این قلعه به حِصنالاکراد معروف شد.[۷۴] در ۴۸۵ق تاجالدوله تُتُش حمص را تصرف کرد.[۷۵]
جنگهای صلیبی
حمص از جمله شهرهایی است که نخستین جنگهای صلیبی در اوایل سده ششم، در آن روی داد و این شهر درگیر جنگهای سخت شد و آسیب فراوان دید.[۷۶] در ۵۱۷ق طغتکین، صاحب دمشق، نیز به حمص حمله کرد و آنجا را آتش زد.[۷۷] این شهر یکبار در ۵۲۳ق و سپس در ۵۳۱ق تابع زنگیان شد.[۷۸]
دوره زنگیان و اسدیان
حمصِ دوره زنگیان بیشتر به صورت اقطاع اداره میشد.[۷۹] در ۵۵۹ق، نورالدین محمودبن عمادالدین زنگی شهر را به اقطاع به اسدالدین شیرکوه ایوبی اعطا کرد که موجب آغاز حکومت سلسله اسدی در حمص شد.[۸۰]
حمص در دوره زنگیان از دو زلزله سخت (در ۵۵۲ و ۵۶۵ق) آسیب بسیاری دید. در ۵۷۰ق صلاحالدین ایوبی آنجا را تصرف کرد.[۸۱] ابنجبیر ـ که در ۵۸۰ق به این شهر سفر کرده ـ از وضع نسبتاً مساعد شهر خبر داده است. به گفته او،[۸۲] قلعه آنجا استوار، باروی شهر بسیار نیکو و دارای دروازههای فلزی است و این شهر مستطیلی شکل، بازار، مدرسه و خانهایی دارد، از جمله خانکبیر که مانند قلعه است، و خان سلطان که صلاحالدین ایوبی آن را ساخته است.
بی رونقی
در ۶۶۲ با مرگ اشرف موسی، حاکم حمص، سلسله اسدی حمص، پس از یکصد سال حکومت، منقرض شد. پس از این سلسله، حمص استقلال نسبی خود را از دست داد و گاهی به حماه و گاهی به دمشق وابسته شد.[۸۳]
در نیمه دوم قرن هفتم، با حمله مغولها به حمص، بارو و دروازههای شهر از بین رفت.[۸۴] پس از این رویداد، تا ۷۸۴ق ممالیک، و تا ۹۲۳ق چرکسها حمص را اداره کردند.[۸۵]
در ۷۰۲ق زلزلهای شدید در حمص موجب کشته شدن بسیاری از اهالی و ویرانی آثار شهر شد، چندان که تا چند قرن بعد نتوانست جایگاه قدیم را باز یابد.[۸۶] در سدههای هشتم و نهم، حمص کوچکترین و کماهمیتترین قسمت شام بود و از لحاظ مرتبه، هشتمین شهر شام بهشمار میرفت.[۸۷] به گزارش ابنبطوطه،[۸۸] در سال ۷۴۹ق با شیوع وبا، سیصد تن از اهالی شهر در یک روز کشته شدند.
عثمانی و تغییرات در شهر
در ۹۲۲ق سلطان سلیم اول، شهر را تصرف کرد.[۸۹] در ۱۲۴۲ق وبا، بار دیگر، بسیاری از اهالی را کشت. چهار سال بعد، بر اثر درگیری شورشیان با عثمانی ها، ارگ شهر کاملا ویران شد.[۹۰] در دوره عثمانی، محلات جدیدی در قسمت شمالی حمص شکل گرفت.
در ۱۲۹۷ق، مدحتپاشا برای تقویت راههای ارتباطی حمص اقداماتی کرد، که از آن جمله احداث راه میان حمص و طرابلس و حماه، و احداث راهآهن حمص ـ طرابلس بود که در ۱۳۲۸ق/ ۱۹۱۰م بهرهبرداری شد.[۹۱] ادامه راهسازی در حمص در اواخر قرن سیزدهم/ نوزدهم و اوایل قرن بعد، این شهر را از طریق راه آهن به حلب در شمال و مدینه در جنوب متصل کرد.[۹۲] در دوره عثمانی حمص و توابع آن شصت جامع، پنج مسجد، سه مدرسه و هشت دروازه داشت.[۹۳]
جنگهای جهانی
جنگ جهانی اول
در پایان جنگ جهانی اول، امیرفیصلبن حسین (پادشاه عراق) حمص را تصرف کرد[۹۴] اما پس از جنگ، فرانسویها در ۱۳۳۹ق/۱۹۲۰م این شهر را در اختیار گرفتند. مبارزات مردم حمص با آنان، در ۱۳۰۴ش/۱۹۲۵ به درگیری سختی انجامید که با شدت و ضعف تا ۱۳۰۸ش/۱۹۲۹ ادامه یافت.[۹۵]
جمعیت شهر از هشتهزار تن در ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م به پنجاههزار تن در ۱۳۳۹ق/۱۹۲۰م و ۱۳۰/۰۰۰ تن در ۱۳۴۱ش/۱۹۶۲م رسید که در محلههای تازه تأسیس اسکان یافتند.[۹۶]
جنگ جهانی دوم
در زمان جنگ جهانی دوم، در ۱۳۲۰ش/۱۹۴۱، نیروهای انگلیسی، بههمراه نیروهای فرانسوی، وارد حمص شدند و در ۱۳۲۵ش/۱۹۴۶ سوریه را ترک گفتند.[۹۷] پس از جنگ، آرامشِ نسبی حاکم بر شهر، موجب شد تا صادرات نفت عراق از طریق دریای مدیترانه، در ۱۳۳۶ش/۱۹۵۷ از حمص بگذرد. نقش اقتصادی حمص، باتوجه به عبور لولههای نفتی کرکوک از آنجا، موجب شد که حکومت وقت، پالایشگاه نفتی بزرگی در غرب شهر ایجاد کند.[۹۸]
اماکن مهم
این شهر مساجد قدیمی بسیاری دارد که از مشهورترین آنهاست:
- جامع نوری، قدیمترین مسجد حمص، که در جای کلیسای قدیس یوحنا ساخته شده است.[۹۹]
- جامع خالدبن ولید،[۱۰۰] که قبر خالدبن ولید، عبدالرحمانبن خالد و عبیداللّهبن عمربن خطّاب در آن قرار دارد.[۱۰۱]
- کلیساهای این شهر شهرت بسیاری دارد و از اوایل دوره اسلامی، در منابع از آنها یاد شده است.[۱۰۲]
- در حمص، مشهدی منسوب به حضرت امیر علیهالسلام قرار دارد که روی یکی از ستونهای آن اثر انگشت حضرت علی (ع) دیده میشود و به گفته یاقوت حموی،[۱۰۳] گویا کسی در خواب دیده که این اثر انگشت حضرت علی(ع) است.
- مقام جعفر طیار و قبور اولاد وی.
همچنین قبر علما و بزرگان زیادی در این شهر وجود دارد:[۱۰۴]
- ابوالحسن کلاعی حمصی
- اسامه بن زید
- ثوبانبن بجدد
- مهران (سفینة) غلام رسولاللّه
- قنبر (غلام امیرالمؤمنین)
- مقام کعبالاحبار
- هود نبی
- ابوموسی اشعری
- اسدالدین شیرکوه
- ابوذر غفاری
- عبدالرحمانبن عوف
- میسرةبن مسروق
- عمربن عبدالعزیز
- سقراط حکیم
مهاجرت صحابه
این شهر به دلیل مهاجرت پانصد تن از صحابه، محدّثان و راویان بسیاری در سده اول داشته است.[۱۰۵] از دوره امویان، نام ۳۴ تن از رجال، قاضیان و محدّثان حمص ذکر شده است.
حمص در این دوره، شاعران متعددی نیز داشته است.[۱۰۶] سمعانی در سده ششم[۱۰۷] به چند محدّثی که پیش از وی در حمص بودهاند، مانند محمدبن عوف حمصی، حکمبن نافع حمصی و عبداللّهبن معاویه حمصی، اشاره کرده است.
بزرگان
عبدالصمدبن سعید حمصی، قاضی و محدّث سده چهارم، سعادة اعمی حمصی (شاعر)، کمالالدین طبیب حمصی (صاحب تألیفات بسیار در طب)، ابنخلّال حمصی (منجم) از مشاهیر این شهر در سدههای ششم و هفتم بودهاند.[۱۰۸] در سدههای هشتم و نهم نیز بزرگانی در این شهر پرورش یافتند از جمله ابنحمصی، فقیه شافعی.[۱۰۹]
در دوره عثمانی، قاضیانی چون عبداللّه افندی، عبدالفتاح سباعی و عمربن کرم جاویش؛ و علما و فقهایی چون ابراهیمبن علیبن حسن اتاسی، عبدالمنعمبن خضر معروف به ابناشرف، علیبن زهره، عمرشماع، و ابنهلال (فقیه و ادیب) در این شهر بهسر میبردند[۱۱۰] در دوره اخیر و معاصر نیز حمص علما و بزرگانی داشته است، از جمله ابراهیم یازجی، ابراهیم حورانی، عبدالحمید زهراوی، و عیسیبن اسعد خوری، مؤلف معروف تاریخ حمص.[۱۱۱]
سالهای اخیر
در سالهای اخیر، سوریه عرصه درگیری بین مخالفان مسلح با ارتش این کشور شده و این ناآرامیها به مرور زمان و با حمایت برخی کشورهای خارجی، از یک اعتراض در مناطق مرزی به آشوب و سپس به جنگی داخلی بدل شد. جنگ باعث ویرانی گسترده در شهرها و مناطق مختلف سوریه شده و زیرساختهای این کشور را تخریب کرده است.
آثار تاریخی نیز از لطمات جنگ در امان نبودهاند به طوری که یونسکو در گزارشی وضعیت آثار تاریخی در سوریه «تاسف برانگیز» دانسته است. شهر حمص نیز از این تخریبها در امان نماند.
پانویس
- ↑ الموسوعة العربیة، ج ۸، ص۵۶۲ـ۵۶۳؛ الموسوعة العربیة العالمیة؛ خوند، ذیل مادّه.
- ↑ الموسوعة العربیة، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، ج ۱۲، ص۶، ۲۷۳.
- ↑ میدودکو و اوسیپوف، ص۲۵۶.
- ↑ رجوع کنید به بهنسی، ص۵۵؛ الموسوعة العربیة، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به الموسوعة العربیة، ج ۸، ص۵۶۴ـ ۵۶۵.
- ↑ رجوع کنید به ابوحجر، ص۱۸۵.
- ↑ رجوع کنید به ابنشداد، ج ۲، قسم ۲، ص۳۸، پانویس ۲؛ بهنسی، ص۵۷؛ الموسوعة العربیة العالمیة، همانجا.
- ↑ یعقوبی، البلدان، ص۳۲۴؛ ابنحائک، ص۲۴۵ـ۲۴۶؛ قلقشندی، ص۳۴۸.
- ↑ رجوع کنید به بکری، ۱۴۰۳، ج ۱، ص۳۴۱؛ ابنخانقاه، مقدمه عمر، ص۵۷؛ وصفی زکریا، ج ۲، ص۳۵۳، ۳۶۵، ۳۸۲، ۳۹۶؛ نیز رجوع کنید به جبّور، ص۲۲۰، ۲۲۴، ۲۲۷.
- ↑ بشور، ص۳۴.
- ↑ نک به نقشه جمهوری عربی سوریه.
- ↑ رجوع کنید به خوند، همانجا؛ دبیات، ص۱۸.
- ↑ رجوع کنید به خوند، همانجا؛ نقشه جمهوری عربی سوریه.
- ↑ رجوع کنید به دبیات، ص۲۴۸؛ نقشه جمهوری عربی سوریه.
- ↑ رجوع کنید به دبیات، ص۱۴۶، ۱۷۴؛ الموسوعة العربیة، ج ۸، ص۵۶۳.
- ↑ دینوری، ص ۱۷۲.
- ↑ بلاذری، ص۱۸۰.
- ↑ ابناثیر، ج ۲، ص۳۱۱.
- ↑ اصطخری، ص ۶۱.
- ↑ مقدسی، ص ۱۵۴.
- ↑ بکری، ۱۴۰۳، ج ۱، ص۲۶۰.
- ↑ زهری، ص۷۰.
- ↑ صاحببن عباد، ج ۷، ص۵۰.
- ↑ ابندرید، ج ۱، ص۵۴۳.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به کحّاله، ص۵۳۳؛ شُرّاب، ص۱۴۲.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به دام، ص۸۰؛ سامی، ذیل مادّه؛ >اطلس تاریخی اسلام<، ص۲۰.
- ↑ جوادعلی، ج ۲، ص۶۲۲؛ الموسوعة العربیة العالمیة، همانجا؛ ابوخلیل، ص۹، ۲۶۸.
- ↑ میدودکو و اوسیپوف، ص۲۵۴ـ۲۵۵.
- ↑ رجوع کنید به جوادعلی، ج ۲، ص۴۱، ۶۲۲، ج ۳، ص۹۵.
- ↑ خوری، قسم ۱، ص۳۷.
- ↑ یاقوت حموی، ذیل مادّه؛ حافظابرو، ج ۱، ص۳۴۳.
- ↑ رجوع کنید به بکری، ۱۹۹۲، ج ۱، ص۱۸۳ـ۱۸۴؛ یاقوت حموی؛ حافظ ابرو، همانجاها؛ محمدعلیپاشا، ص۱۰۲.
- ↑ رجوع کنید به خوری، قسم ۱، ص۳۷.
- ↑ الموسوعة العربیه، ج ۸، ص۵۶۶.
- ↑ ابنحائک، ص۸۴ـ۸۵.
- ↑ یاقوت حموی، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به ابوخلیل، ص۹.
- ↑ رجوع کنید به خوری، قسم ۱، ص۳۲، ۳۹ـ۴۴.
- ↑ رجوع کنید به همان، قسم ۱، ص۷۱ـ۸۱، ۹۴، ۱۱۹.
- ↑ رجوع کنید به همان، قسم ۱، ص۱۶۹.
- ↑ همان، قسم ۱، ص۲۱۲؛ الموسوعة العربیة، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به خوری، قسم ۱، ص۲۷۴؛ حتی، ج ۱، ص۳۴۰.
- ↑ رجوع کنید به ابوخلیل، ص۲۶؛ خوری، قسم ۱، ص۲۹۶، ۳۰۹ـ۳۳۵.
- ↑ رجوع کنید به الموسوعة العربیة، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به خوری، قسم ۱، ص۳۴۴، ۳۵۴؛ حتی، ج ۱، ص۳۱۷، ۴۴۰؛ ابوخلیل، ص۲۹.
- ↑ الموسوعة العربیة، همانجا.
- ↑ حتی، ج ۱، ص۳۸۹.
- ↑ رجوع کنید به الموسوعة العربیة، ج ۸، ص۵۶۶ـ۵۶۷.
- ↑ رجوع کنید به مسعودی، ص۱۴۴؛ بکری، ۱۹۹۲، ج ۱، ص۳۱۱.
- ↑ رجوع کنید به دینوری، ص۶۹؛ ثعالبی مرغنی، ص۶۱۲.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج ۱، ص۱۵۷؛ طبری، ج ۲، ص۶۴۶؛ مسعودی، ص۲۷۲.
- ↑ رجوع کنید به یعقوبی، البلدان، ص۳۲۴؛ طبری، ج ۳، ص۵۹۹ـ۶۰۱؛ محمود سعید عمران، ص۷۸.
- ↑ بلاذری، ص۱۷۹؛ الموسوعةالعربیة، ج ۸، ص۵۶۲، ۵۶۷.
- ↑ رجوع کنید به بهنسی، ص۶۷ـ۶۹.
- ↑ طبری، ج ۴، ص۱۴۴، ۳۲۱؛ ابناثیر، ج ۳، ص۲۱؛ ابنعثمان، ص۱۶۱.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص۲۳۳.
- ↑ دینوری، ص۱۶۰، ۱۷۲؛ الموسوعة العربیة العالمیة، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به بیطار، ص۶۶.
- ↑ رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص۴۲۸، ۴۴۶، ۴۹۰، ۴۹۵، ۵۰۵؛ ابناثیر، ج ۶، ص۲۲۷.
- ↑ ابناثیر، ج ۵، ص۴۹۱؛ نیز رجوع کنید به حتی، ج ۲، ص۱۵۶.
- ↑ بلاذری، ص۱۸۳؛ یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص۳۴۰؛ مسعودی، ص۳۲۵.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص۴۹۵.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، ج ۷، ص۱۳۴ـ۱۳۵؛ ابوخلیل، ص۵۴.
- ↑ خوری، قسم ۲، ص۱۴۴ـ۱۴۵.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، ج ۸، ص۴۱۷، ۵۹۶، ۶۰۴، ۶۸۲، ج ۹، ص۹۰؛ الموسوعة العربیة، ج ۸، ص۵۶۷.
- ↑ ابنحائک، ص۴۰.
- ↑ زُهْری، ص۷۰.
- ↑ رجوع کنید به ابنرسته، ص۱۰۷؛ اصطخری، ص۶۱؛ ابنحوقل، ص۱۶۸، ۱۷۷؛ بکری، ۱۹۹۲، ج ۱، ص۴۹۸.
- ↑ رجوع کنید به ابنفقیه، ص۱۱۲؛ جیهانی، ص۱۸۱؛ نیز رجوع کنید به اصطخری، همانجا.
- ↑ مقدسی، ص۱۵۴، ۱۵۶.
- ↑ رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص۷۵ـ۷۶.
- ↑ خوری، قسم ۲، ص۱۷۹.
- ↑ ابنشداد، ج ۲، قسم ۲، ص۱۱۵.
- ↑ ابناثیر، ج۱۰، ص۲۰۲ـ۲۰۳؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام، ج ۳، ص۳۹۸؛ حتی، ج ۲، ص۲۰۴ـ۲۰۷.
- ↑ رجوع کنید به >اطلس تاریخی اسلام<، ص۲۲.
- ↑ ابناثیر، ج۱۰، ص۶۱۷.
- ↑ ابناثیر، ج۱۰، ص۶۵۸ـ۶۵۹،، ج ۱۱، ص۵۰.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، ج ۱۱، ص۳۳۸، ۴۱۷.
- ↑ د.اسلام، ج ۳، ص۳۹۹.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، ج ۱۱، ص۲۱۸، ۳۵۴، ۴۱۷.
- ↑ ابنجبیر، ص ۲۳۱ـ۲۳۳.
- ↑ الموسوعة العربیة، همانجا؛ خوری، قسم ۲، ص۲۳۰ـ۲۳۳، ۲۴۸ـ۲۴۹؛ د.اسلام، همانجا.
- ↑ بهنسی، ص۵۸؛ الموسوعة العربیة، همانجا؛ خوری، قسم ۲، ص۲۳۲، ۲۵۰.
- ↑ ابوخلیل، ص۶۵، ۷۱؛ خوری، قسم ۲، ص۲۴۱.
- ↑ رجوع کنید به خوری، قسم ۲، ص۲۵۳.
- ↑ رجوع کنید به دمشقی، ص۲۶۹؛ ابوالفداء، ص۲۶۰ـ۲۶۱.
- ↑ ابنبطوطه ج ۲، ص۶۶۵.
- ↑ حتی، ج ۲، ص۳۰۶ـ۳۰۹؛ ابوخلیل، ص۱۱۵.
- ↑ خوری، قسم ۲، ص۳۷۳ـ۳۷۵؛ الموسوعة العربیة، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به خوری، قسم ۲، ص۳۸۴ـ۳۸۵، ۴۲۰.
- ↑ الموسوعة العربیة، ج ۸، ص۵۶۲ـ۵۶۳.
- ↑ سامی، همانجا؛ ابنخانقاه، مقدمه عمر، ص۱۸.
- ↑ خوری، قسم ۲، ص۴۲۹.
- ↑ رجوع کنید به معلم، ص۱۹۱ـ۱۹۲؛ خوری، قسم ۲، ص۴۳۲ـ۴۳۳، ۴۳۷، ۴۴۳ـ۴۴۴؛ ابوخلیل، ص۱۴۱.
- ↑ محمدعلی پاشا، ص۱۰۲؛ د. اسلام، ج ۳، ص۴۰۰.
- ↑ خوری، قسم ۲، ص۴۵۰، ۴۵۲.
- ↑ رجوع کنید به بهنسی، ص۶۹ـ۷۰؛ الموسوعة العربیة العالمیة، همانجا.
- ↑ الموسوعة العربیة، ج ۸، ص۵۶۲، ۵۶۶؛ بهنسی، ص۶۵.
- ↑ میدودکو و اوسیپوف، ص۲۵۵.
- ↑ یاقوت حموی، همانجا؛ بهنسی، ص۶۷؛ ابنخانقاه، همان مقدمه، ص۱۹ـ۲۱.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص۱۶۲؛ اصطخری، ص۶۱.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص۱۶۲؛ اصطخری، ص۶۱.
- ↑ رجوع کنید به همانجا؛ ابناثیر، ج ۲، ص۳۱۱؛ حافظ ابرو، ج ۱، ص۳۴۴؛ عثمان، ص۸۶ـ۸۷؛ محمدعلی پاشا، ص۱۰۲؛ابنزینالتقاة، ص۹۱.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، ج ۲، ص۵۶۹، ج ۳، ص۱۸، ۲۰.
- ↑ رجوع کنید به خوری، قسم ۲، ص۹۷ـ۱۰۴، ۱۵۳ـ۱۹۳؛ حتی، ج ۲، ص۱۸۲.
- ↑ سمعانی، ج ۳، ص۲۶۳ـ۲۶۴.
- ↑ رجوع کنید به خوری، قسم ۲، ص۲۳۴ـ۲۳۷.
- ↑ رجوع کنید به همان، قسم ۲، ص۲۷۸ـ۲۸۶.
- ↑ رجوع کنید به همان، قسم ۲، ص۳۱۵ـ۳۲۳، ۳۵۳ـ۳۵۶؛ ابنخانقاه، همان مقدمه، ص۳۵ـ ۴۲.
- ↑ رجوع کنید به فرفور، ص۱۰، ۳۳، ۱۳۸، ۱۷۵، ۱۸۸؛ خوری، قسم ۲، ص۴۸۹ـ۵۰۶.
منابع
- ابناثیر.
- ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ابنجبیر، رحلة ابنجبیر، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ ابنحائک، صفة جزیرةالعرب، چاپ محمدبن علی أکوع، صنعا ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ابنحوقل.
- ابنخانقاه، تاریخ حمص: یومیات محمدالمکیبن السیدبن الحاج مکیبن الخانقاه، من سنة ۱۱۰۰/۱۶۸۸ الی سنة ۱۱۳۵/ ۱۷۲۲، چاپ عمر نجیب عمر، دمشق ۱۹۸۷.
- ابنخرداذبه؛ ابندرید، کتاب جمهرة اللغة، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ۱۹۸۸.
- ابنرسته.
- ابنزینالتقاة، المواکب الاسلامیة فی الممالک الشامیة، چاپ ایمن عبدالجابر بحیری، قاهره ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
- ابنشداد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیرة، ج ۲، قسم ۲، چاپ سامی دهان، دمشق ۱۳۸۲/۱۹۶۲.
- ابنعثمان، رحلة المکناسی: احراز المعلّی و الرقیب فی حج بیتاللّه الحرام و زیارة القدس الشریف و الخلیل و التبرک بقبر الحبیب، چاپ محمد بوکبوط، ابوظبی ۲۰۰۳.
- ابنفقیه.
- اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس ۱۸۴۰.
- آمنه ابوحجر، موسوعة المدن العربیة، عمان ۲۰۰۲.
- شوقی ابوخلیل، اطلس التاریخ العربی الاسلامی، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
- اصطخری.
- امل میخائیل بشور، دراسة فی تاریخ سوریا السیاسی المعاصر، بیجا: جروسبرس، .بیتا..
- عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فانلیوفن و اندریفری، تونس ۱۹۹۲.
- همو، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- بلاذری (بیروت).
- عفیف بهنسی، سوریة، التاریخ والحضارة: المنطقة الوسطی محافظتا حمص و حماة، دمشق. ۲۰۰۱.
- امینه بیطار، الحیاة السیاسیة و اهم مظاهرالحضارة فی بلاد الشام: ۱۳۲ـ۳۵۸ه / ۷۵۰ـ۹۶۷م، دمشق ۱۹۸۰.
- حسینبن محمد ثعالبی مرغنی، تاریخ غررالسیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، چاپ زوتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
- جبرائیل سلیمان جبّور، البدو و البادیة: صور من حیاة البدو فی بادیةالشام، بیروت ۱۹۸۸.
- جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.
- ابوالقاسمبن احمد جیهانی، اشکال العالم، ترجمه علیبن عبدالسلام کاتب، چاپ فیروز منصوری، مشهد ۱۳۶۸ش.
- عبداللّهبن لطفاللّه حافظ ابرو، جغرافیای حافظابرو، چاپ صادق سجادی، تهران ۱۳۷۵ـ۱۳۷۸ش.
- فیلیپ خوری حتی، تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین، ج ۱، ترجمة جورج حداد و عبدالکریم رافق، ج ۲، ترجمة کمال یازجی، بیروت ۱۹۵۸ـ۱۹۵۹.
- منیر خوری، تاریخ حمص، حمص ۱۹۸۴.
- مسعود خوند، الموسوعة التاریخیة الجغرافیة، بیروت ۱۹۹۴ـ۲۰۰۴.
- محمدبن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبةالدهر فی عجائب البَرّ و البحر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
- احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ]۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست بغداد بیتا..
- محمدبن ابیبکر زهری، کتاب الجغرافیة، چاپ محمد حاجصادق، قاهره بیتا.
- شمسالدینبن خالد سامی، قاموسالاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶/ ۱۸۸۹ـ۱۸۹۸.
- سمعانی.
- محمد محمدحسن شُرّاب، فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ترجمه حمیدرضا شیخی، تحقیق محمدرضا نعمتی، تهران ۱۳۸۳ش.
- اسماعیلبن عباد صاحببن عباد، المحیط فیاللغة، چاپ محمدحسن آلیاسین، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
- طبری، تاریخ (بیروت).
- هاشم عثمان، مشاهد و مزارات و مقامات آلالبیت(ع) فی سوریة، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
- محمد عبداللطیف صالح فرفور، اعلام دمشق فی القرن الرابع عشر الهجری، .دمشق [۱۴۰۸/۱۹۸۷.
- احمدبن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انسابالعرب، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
- عمررضا کحّاله، جغرافیة شبهجزیرةالعرب، چاپ احمدعلی، مکه ۱۳۸۴/ ۱۹۶۴.
- محمدعلیپاشا، الرحلة الشامیة ۱۹۱۰، حررها و قدم لها : علیاحمد کنعان، ابوظبی ۲۰۰۲.
- محمود سعید عمران، الامبراطوریة البیزنطیة و حضارتها، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
- مسعودی، تنبیه.
- ولید معلم، سوریة: ۱۹۱۶ـ۱۹۴۶م، الطریق الی الحرّیة، دمشق ۱۹۸۸.
- مقدسی.
- الموسوعة العربیة، دمشق: هیئة الموسوعة العربیة، ۱۹۸۸ـ، ذیل «حمص» (از عمادالدین موصلی).
- الموسوعة العربیة العالمیة، ریاض: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر و التوزیع، ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
- سرگی میدودکو و دیمیتری اوسیپوف، تاریخ کبیر لبلد عریق، ترجمة عیاد عید، دمشق ۲۰۰۲.
- احمد وصفی زکریا، عشائرالشام، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- یاقوت حموی.
- یعقوبی، البلدان.
- همو، تاریخ.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله : دانشنامه جهان اسلام