مسخ: تفاوت میان نسخهها
P.motahari (بحث | مشارکتها) جز ←مسخ انسانها در قیامت: افزودن بخش جدید |
P.motahari (بحث | مشارکتها) جز جابهجاکردن یک بخش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
==تعریف مسخ و تفاوت آن با تناسخ== | ==تعریف مسخ و تفاوت آن با تناسخ== | ||
مسخ به معنای تغییر صورت چیزی به ظاهری بد و نامناسب است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۵۵.</ref> مسخ، با تناسخ متفاوت است. [[تناسخ]] به معنای آن است که [[روح]] پس از جدایی از بدن، به بدنی دیگر تعلق پیدا کند، ولی در مسخ، روح از بدن جدا نمیشود؛ بلکه تنها شکل و صورت بدن تغییر میکند و به حیوان تبدیل میشود.<ref>سبحانی، منشور عقاید امامیه، ۱۳۷۶ش، ص۱۹۵.</ref> | مسخ به معنای تغییر صورت چیزی به ظاهری بد و نامناسب است.<ref>ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۵۵.</ref> مسخ، با تناسخ متفاوت است. [[تناسخ]] به معنای آن است که [[روح]] پس از جدایی از بدن، به بدنی دیگر تعلق پیدا کند، ولی در مسخ، روح از بدن جدا نمیشود؛ بلکه تنها شکل و صورت بدن تغییر میکند و به حیوان تبدیل میشود.<ref>سبحانی، منشور عقاید امامیه، ۱۳۷۶ش، ص۱۹۵.</ref> | ||
==حفظ هویت انسان در مسخ== | |||
بهگفته عالمان مسلمان تغییر در ظاهر انسانی شخص به این معنا نیست که حقیقت انسانی او نیز تغییر میکند. بنابراین مسخ به معنای نابودی فردی از انسان و ایجاد فردی از بوزینه یا وارد کردن روح انسانی در بدن بوزینه نیست<ref>جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۴۸.</ref> بلکه مسخ این است که صورتی روی صورت واقع شده است؛ یعنی در عین حال که صورت نوعی انسان به حال خود باقی است، صورت نوعی بوزینه را نیز پذیرفته و انسانیت ممسوخ، باطل و منعدم نشده است. از این رو باید بر او عنوان انسان بوزینه اطلاق شود.<ref>جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۳۲.</ref> | |||
البته مسخ در آن دنیا به معنای تغییر در اصل وجودی انسان نیست؛ بلکه با وجود اصل انسانیت انسان، ظاهر او تبدیل به حیوان میشود. [[شهید مطهری]] این مطلب را چنین توضیح میدهد: «[[قیامت]] به هر شکلی که باشم، با همین بدن باشم یا با بدن دیگر، صد درصد همان من هستم منتها ممکن است شکل من عوض شده باشد. حتی اگر من را در قیامت به تناسب ملکات روحی من، مسخ کنند و به صورت حیوانی محشور کنند باز من هستم که در آنجا دارای اندام حیوانی هستم، «من» «من» است.»<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۶۸ش، ج۴، ص۷۰۳.</ref> | |||
==وقوع مسخ بر اساس قرآن== | ==وقوع مسخ بر اساس قرآن== | ||
خط ۱۲: | خط ۱۷: | ||
===مسخ برخی از حواریون=== | ===مسخ برخی از حواریون=== | ||
بنابر آیات قرآن، [[حواریون حضرت عیسی(ع)]] از [[خداوند]] مائدهای آسمانی طلب کردند<ref>سوره مائده، آیه ۱۱۲.</ref> و خداوند پس از خبر از استجابت درخواست آن گفت: اگر بعد از نزول مائده آسمانی کسی کافر شود، او به عذابی گرفتار میکند که هیچکس را چنین مجازات نکرده است.<ref>سوره مائده، آیه ۱۱۵.</ref> برخی از مفسران ذیل این آیه گفتهاند تعدادی از حواریون با وجود نزول مائده آسمانی، خیانت کردند و خداوند آنها را مسخ کرد؛<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۳۴۲؛ عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۵۱.</ref> اما برخی دیگر همچون [[علامه طباطبائی]] مسخشدن این گروه را نپذیرفته و آن را با آیات صریح [[قرآن]] در تضاد دانستهاند.<ref>طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۲۳۹.</ref> | بنابر آیات قرآن، [[حواریون حضرت عیسی(ع)]] از [[خداوند]] مائدهای آسمانی طلب کردند<ref>سوره مائده، آیه ۱۱۲.</ref> و خداوند پس از خبر از استجابت درخواست آن گفت: اگر بعد از نزول مائده آسمانی کسی کافر شود، او به عذابی گرفتار میکند که هیچکس را چنین مجازات نکرده است.<ref>سوره مائده، آیه ۱۱۵.</ref> برخی از مفسران ذیل این آیه گفتهاند تعدادی از حواریون با وجود نزول مائده آسمانی، خیانت کردند و خداوند آنها را مسخ کرد؛<ref>آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۳۴۲؛ عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۵۱.</ref> اما برخی دیگر همچون [[علامه طباطبائی]] مسخشدن این گروه را نپذیرفته و آن را با آیات صریح [[قرآن]] در تضاد دانستهاند.<ref>طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۲۳۹.</ref> | ||
==مسخ انسانها در قیامت== | ==مسخ انسانها در قیامت== |
نسخهٔ ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۲۲
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۳۹۸ توسط کاربر:P.motahari برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
مَسْخْ تغییر صورت انسان بهصورت حیوان است. منابع اسلامی موارد متعددی برای مسخ ذکر کردهاند که معروفترین آنها داستان اصحاب سبت است. مشهور مفسران مسخ را معنایی حقیقی دانسته که ظاهر انسانی را نیز دگرگون میکند. روایات بر تحقق مسخ در قیامت نیز دلالت دارند.
تعریف مسخ و تفاوت آن با تناسخ
مسخ به معنای تغییر صورت چیزی به ظاهری بد و نامناسب است.[۱] مسخ، با تناسخ متفاوت است. تناسخ به معنای آن است که روح پس از جدایی از بدن، به بدنی دیگر تعلق پیدا کند، ولی در مسخ، روح از بدن جدا نمیشود؛ بلکه تنها شکل و صورت بدن تغییر میکند و به حیوان تبدیل میشود.[۲]
حفظ هویت انسان در مسخ
بهگفته عالمان مسلمان تغییر در ظاهر انسانی شخص به این معنا نیست که حقیقت انسانی او نیز تغییر میکند. بنابراین مسخ به معنای نابودی فردی از انسان و ایجاد فردی از بوزینه یا وارد کردن روح انسانی در بدن بوزینه نیست[۳] بلکه مسخ این است که صورتی روی صورت واقع شده است؛ یعنی در عین حال که صورت نوعی انسان به حال خود باقی است، صورت نوعی بوزینه را نیز پذیرفته و انسانیت ممسوخ، باطل و منعدم نشده است. از این رو باید بر او عنوان انسان بوزینه اطلاق شود.[۴]
البته مسخ در آن دنیا به معنای تغییر در اصل وجودی انسان نیست؛ بلکه با وجود اصل انسانیت انسان، ظاهر او تبدیل به حیوان میشود. شهید مطهری این مطلب را چنین توضیح میدهد: «قیامت به هر شکلی که باشم، با همین بدن باشم یا با بدن دیگر، صد درصد همان من هستم منتها ممکن است شکل من عوض شده باشد. حتی اگر من را در قیامت به تناسب ملکات روحی من، مسخ کنند و به صورت حیوانی محشور کنند باز من هستم که در آنجا دارای اندام حیوانی هستم، «من» «من» است.»[۵]
وقوع مسخ بر اساس قرآن
در آیاتی از قرآن از مسخ برخی انسانها سخن آمده است. برای مثال در آیه ۶۰ سوره مائده از تدیل برخی انسانها به میمون و خوک سخن آمده است.[۶] همچنین طبق آیه ۶۵ سوره بقره، خدا گروهی از بنیاسرائیل را به نام اصحاب سبت، به جهت نافرمانی خدا و صید ماهی در روز شنبه مسخ و به میمون تبدیل کرده است.[۷]
مسخ برخی از حواریون
بنابر آیات قرآن، حواریون حضرت عیسی(ع) از خداوند مائدهای آسمانی طلب کردند[۸] و خداوند پس از خبر از استجابت درخواست آن گفت: اگر بعد از نزول مائده آسمانی کسی کافر شود، او به عذابی گرفتار میکند که هیچکس را چنین مجازات نکرده است.[۹] برخی از مفسران ذیل این آیه گفتهاند تعدادی از حواریون با وجود نزول مائده آسمانی، خیانت کردند و خداوند آنها را مسخ کرد؛[۱۰] اما برخی دیگر همچون علامه طباطبائی مسخشدن این گروه را نپذیرفته و آن را با آیات صریح قرآن در تضاد دانستهاند.[۱۱]
مسخ انسانها در قیامت
براساس شماری از احادیث اسلامی، در قیامت گروههایی مسخ شده و به صورت حیوان محشور میشوند. برای نمونه روایت شده است که معاذ بن جبل درخصوص آیه «یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً» (روزی که در «صور» دمیده میشود و شما گروهگروه (به محشر) میآیید»[۱۲] از پیامبر اسلام سؤال کرد. پیامبر(ص) پاسخ داد: «برخی از اینها بهشکل میمون، برخی بهصورت خوک... محشور میشوند.[۱۳]
در روایتی از امام باقر(ع) آمده است : آنان که قَدَر الهی را دروغ میپندارند، در حالی از گورهایشان به پا خیزند که به میمون و خوک تبدیل شدهاند.[۱۴]
مسخ باطنی
مسخ در این دنیا، دارای مراتب مختلفی میباشد:
- تمام انسانهایی که خوی حیوانی بر آنها غلبه کرده است، در باطن خود دچار مسخ شده و باطن آنها به حیوان تبدیل میشود و نور الهی در آن کمرنگ میگردد.
بسیاری از محققان اسلامی معتقدند؛ انسان از نظر روحی و معنوی ممکن است مسخ شود، تبدیل به یک حیوان شود و حتی از یک حیوان نیز بدتر گردد. برخی مفسران تعبیر قرآنی «أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل؛ آنها مانند چهارپایاناند بلکه حتی گمراهتر هستند».(سوره اعراف، آیه۱۷۹.) را در اشاره به همین مطلب دانستهاند.[۱۵]
شهید مطهری در همین موضوع چنین آورده: «شخصیت انسان به خصایص اخلاقی و روانی او است. اگر خصایص اخلاقی و روانی یک انسان، خصایص و اخلاق یک درنده بود، او واقعاً مسخ شده است.[۱۶]
- این مسخ در مرحلهای بالاتر علاوه بر باطن و روح انسان، جسم را نیز در برمیگیرد و مسخ تحققی کامل مییابد. این نوع مسخ تنها با اراده خاص الهی تحقق مییابد.[۱۷]
بنابر منابع اسلامی تحقق کامل مسخ در موارد محدودی بوده است:
افراد دیگر
برخی منابع شیعه[۱۸] و اهل سنت[۱۹] نقلهایی را پیرامون مسخ فرد یا افراد مختلف نقل کردهاند.
نحوه تحقق مسخ در دنیا
در زمینه چگونگی تحقق مسخ در دنیا نظرات مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند مسخ تنها در باطن انسان صورت میگیرد و چهره انسانی به جای خود باقی میماند. مجاهد بن جبیر (متوفای ۱۰۲ق) مسخ در این دنیا را حقیقی ندانسته؛ بلکه آن را تمثیلی و به مانند آیه: «کمَثَلِ الْحِمارِ یحْمِلُ أَسْفاراً؛ مانند درازگوشی است که کتابهایی را حمل میکند»(سوره جمعه، آیه۵.) دانسته است.[۲۰]
از عبدالرزاق کاشانی نقل شده که این مسخ تنها در باطن انسان بوده است. به بیان دیگر یهودیان مسخ شده در صورت ظاهری به مانند مردم بودند؛ ولی (در واقع) از آنان نبودند.[۲۱]
رشید رضا از مفسران معاصر مسخ جسمی را نص آیه نمیداند و حتی اشکالاتی را بر این قول ذکر میکند.[۲۲] این اعتقاد از برخی دیگر از مفسران همچون محمد عبده نیز نقل شده است.[۲۳]
بااینهمه میگویند بیشتر مفسران بر این باورند که مسخ در قرآن به معنای حقیقی آن به کار رفته است. بنابراین در جسم نیز تحقق مییابد و ظاهر انسان هم تغییر میکند.[۲۴] بهگزارش علامه مجلسی روایات متواری بر این معنای مسخ دلات میکنند.[۲۵]
طرفدارن این دیدگاه درخصوص بعید بودن این نوع از مسخ استدلال کردهاند که با پذیرش وقوع معجزه توسط پیامبران، خارق العاده بودن یک عمل نمیتواند دلیلی بر محال بودن آن تلقی شود؛ بلکه یکی از شرائط معجزه همین خارقالعاده بودن است.[۲۶]
عاقبت انسانهای مسخ شده
روایات اسلامی دلالت بر این دارد که انسانهای مسخ شده تنها سه روز زنده ماندند و از آنان نسلی باقی نمانده است.[۲۷]
برخی محققان اجماع مسلمانان را بر این دانستهاند که حیوانات امروزی از نسل آدم نمیباشند و افراد مسخ شده پس از سه روز مردند؛ بدون اینکه از دوران حیوان بودن آنها نسلی ادامه یافته باشد.[۲۸]
پانویس
منابع
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: میر دامادی، جمالالدین، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع،دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: عطیة، علی عبدالباری، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۸۸ش.
- رشید رضا، المنار، مصر، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۰م.
- سبحانی، جعفر، منشور عقائد امامیه، قم، موسسه امام صادق(ع)، ۱۳۷۶ش
- شاکر، محمد تقی، قیومزاده، محمود، ملاصدرا و تبیینی نو از مسئله مسخ، مجله فلسفه دین، شماره۴،زمستان ۱۳۹۲ش.
- شاکر محمدکاظم، میری سیدسعید، ماهیت عذاب مسخ در آموزههای دینی، تحقیقات علوم قرآن و حدیث، شماره۲، ۱۳۸۸ش.
- شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق و مصحح: مهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق: محمد خواجوی، انتشارات بیدار، قم، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرانی، أبوالقاسم، المعجم الکبیر، محقق: حمدی بن عبد المجید السلفی، قاهره، ابنتیمیه، ۱۴۱۵ق
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه:محمد جواد بلاغی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق و مصحح: هاشم رسولی محلاتی، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
- قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۸ش.
- مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
- مولوی، مثنوی معنوی، سایت گنجور.
- میرجهانی سیدحسن، تفسیر ام الکتاب، تهران، صدر، بیتا.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۵۵.
- ↑ سبحانی، منشور عقاید امامیه، ۱۳۷۶ش، ص۱۹۵.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۴۸.
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۳۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۶۸ش، ج۴، ص۷۰۳.
- ↑ مکارم، شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۴۴۳.
- ↑ مکارم، شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۲۹۷.
- ↑ سوره مائده، آیه ۱۱۲.
- ↑ سوره مائده، آیه ۱۱۵.
- ↑ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۳۴۲؛ عیاشی، کتاب التفسیر، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۳۵۱.
- ↑ طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۲۳۹.
- ↑ سوره نبأ، آیه۱۸.
- ↑ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۲۰، ص۱۷۵.
- ↑ شیخ صدوق، ثواب الأعمال، ۱۴۰۶ق، ص۲۱۲.
- ↑ میرجهانی، تفسیر ام الکتاب، ص۲۷۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۶۸ش، ج۲۳، ص۱۰۵.
- ↑ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱۳۶۰ش، ج۱۱، ص۱۰۳-۱۰۴
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۴۹۳.
- ↑ طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۲۴۵.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۱، ص۲۶۴.
- ↑ کاشانی، تاویلات القرآن، ج۱، ص۵. به نقل از جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۳۳.
- ↑ رشید رضا، المنار، ۱۹۹۰م، ج۱، ص۲۸۵.
- ↑ به نقل از مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ مغنیه، تفسیر الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ش، ج۵۸، ص۱۱۱.
- ↑ شاکر، میری، ماهیت عذاب مسخ در آموزههای دینی، ص۳۰.
- ↑ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ صدرالمتألهین، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۶۶ش، ج۳، ص۴۶۸.