کاربر:Golpoor/صفحه تمرین3
اطلاعات شخصی | |
---|---|
نام | احمد بن مستضیء |
لقب | ناصر لدین الله |
تولد | ۵۵۳ق (سامرا) |
مرگ | ۶۲۲ق (سامرا) |
پدر | المستضیء بالله |
مادر | امولد ترک به نام زمرد |
دین | اسلام |
محل دفن | سامرا |
حکومت | |
سمت | سی و چهارمین خلیفه عباسی |
سلسله | عباسیان |
آغاز حکومت | ۲۴۷ |
پایان حکومت | ۶۲۲ق |
همزمان با | سلجوقیان و خوارزمشاهیان |
اقدامات مهم | احترام و توجه به اماکن مقدس شیعیان |
پیش از | الظاهر بامر الله |
پس از | المستضیء بالله |
الناصر لدین الله (۵۵۳ق-۶۲۲ق) یا ناصر عباسی سی و چهارمین خلیفه عباسی است. او در سال ۵۷۵ق به قدرت رسید و ۴۷ سال حکومت کرد که طولانیترین دوره خلافت میان عباسیان بود. او از خلفای برجسته و مشهور بنیعباس دانسته شده است. به باور بیشتر مورخان و شخصیتنگاران ناصر به مذهب امامیه گرایش داشت و این عقیده در اشعار نقل شده از ناصر نیز دیده میشود.
توجه او به شعائر شیعه و حمایتش از شیعیان سبب گسترش تشیع و حضور فعال آنها در سرزمینهای اسلامی شد. وی حرم کاظمین را منطقه امن برای پناهندگان اعلام کرد و اقداماتی در آبادانی حرم عسکریین و سرداب امام زمان در سامرا انجام داد.
بیشتر وزیران ناصر از میان شیعیان انتخاب شدند. وی توانست با اتکا به وزیران شیعه، اقتدار و ثبات از دست رفته عباسیان را احیا کرده و با استقلال کامل به حکومت بپردازد.
در زمان حکومت ناصر سلجوقیان منقرض شده و خوارزمشاهیان به قدرت رسیدند و ایوبیان نیز با قبول خلافت عباسیان در منطقه مصر و شام حکومت میکردند. در منابع از اختلاف و درگیریهای نظامی ناصر با خوارزمشاهیان سخن به میان آمده است. گفته شده سیاست ناصر ایجاد تفرقه و نزاع میان قدرتها بود. بنابر گزارشی او مغولان را علیه خوارزمشاهیان تحریک کرد. همین ادعا سبب شده تا برخی او را عامل ورود بیگانگان به سرزمینهای اسلامی و نابودی فرهنگ و تمدن اسلامی بدانند.
ناصر علاوه بر نقل حدیث به علوم دیگری چون فقه و شعر نیز مسلط بود. او توجه ویژهای به مسائل اجتماعی و اقتصادی مردم داشت و کارهای عامالمنفعه زیادی انجام داد. پس از او فرزندش الظاهر بامر الله حکومت را به دست گرفت.
معرفی اجمالی
احمد بن مستضیء ملقب به الناصر لدین الله[۱] سی و چهارمین خلیفه عباسی است.[۲] وی از خلفای برجسته[۳] و مشهور عباسیان به شمار رفته است.[۴] کنیهاش ابوالعباس بود.[۵] چهارده نفر از پدران و اجدادش از خلفای عباسی بودند[۶] و بقیه خلفا نیز از عموها و عموزادههای او بودند.[۷] دوره حکومت ناصر بهعنوان یکی از امنترین و آرامترین دوران در سلسله خلفای عباسی شناخته شده است.[۸]
ناصر عباسی در سال ۵۵۳ق[۹] در دارالخلافه بغداد متولد شد.[۱۰] او در سال ۵۷۵ق[۱۱] پس از مرگ پدرش و در سن ۲۳ سالگی[۱۲] به خلافت رسید. وی سرانجام به علت بیماری[۱۳] در سال ۶۲۲ق[۱۴] یا ۶۲۳ق[۱۵] در ۷۰ سالگی[۱۶] از دنیا رفت. ناصر سه سال پایانی عمر خود توان حرکتی را از دست داد و یکی از چشمانش نابینا و چشم دیگرش کمسو شده بود.[۱۷] خلافت ۴۷ ساله ناصر[۱۸] طولانیترین دوره خلافت میان خلفای عباسی دانسته شده است.[۱۹] پس از او با پسرش محمد ملقب به الظاهر بامر الله بیعت شد.[۲۰] ناصر ابتدا فرزند بزرگش محمد را ولیعهد کرد؛ اما بعد از مدتی فرزند کوچک خود علی را جایگزین او نمود. سپس با فوت علی در سال ۶۱۲ق، دوباره محمد را بهعنوان ولیعهد انتخاب کرد.[۲۱]
ناصر لدین الله را فردی بافضیلت، باهوش،[۲۲] سیاستمدار، کاردان، دلیر و زیرک دانستهاند.[۲۳] گفته شده او به مسائل اجتماعی و اقتصادی مردم توجه زیادی داشت[۲۴] و در گسترش شریعت تلاش کرد و اعمال ناپسند و خلاف شرع را در بغداد از بین برد.[۲۵] رسیدگی شخص او به حال مردم و سرکشیهای شبانه او در منابع بازتاب داشته است.[۲۶] همچنین در ساخت مساجد، مدارس و راهها بسیار کوشید؛[۲۷] به گونهای که کارهای عامالمنفعه او غیر قابل شمارش دانستهاند.[۲۸] شریف ابوجعفر یحیی بن محمد علوی حسینی نقیب طالبیها در بصره از همنشینان ناصر به شمار رفته است.[۲۹]
جایگاه علمی
ناصر عباسی فردی بلیغ[۳۰] عالم، نویسنده، راوی حدیث، شاعر[۳۱] و ادیب دانسته شده است[۳۲] ادعا شده او عالم به علوم مختلف بوده[۳۳] و تألیفات گوناگونی داشت[۳۴] وی در زمینه فقه نیز اطلاعات کاملی داشت و با فقها به گفتگو میپرداخت.[۳۵] جایگاه علمی ناصر سبب شد تا عدهای او را فاضلترین خلیفه عباسی قلمداد کنند.[۳۶]
یکی از آثار برجسته ناصر، کتاب روح العارفین است[۳۷] که مورد توجه پیروان مذاهب چهارگانه قرار گرفت.[۳۸] این کتاب در زمینه احادیث نوشته شده[۳۹] و در بیش از ۱۰۰ مکان در سرزمینهای اسلامی تدریس میشده است.[۴۰] او همچنین کتابی درباره فضائل امام علی(ع) با همین عنوان تألیف کرد.[۴۱]
ناصر عباسی در کنار مدرسه نظامیه بغداد، کتابخانه بزرگی تأسیس کرد که شامل کتابهای ارزشمندی بود.[۴۲] او علاقه زیادی به علما و مباحث علمی داشت و شیخ شهابالدین سهروردی را بهعنوان نماینده سیاسی خود برگزید.[۴۳] او مجوزهایی برای نقل روایت از بعضی علما دریافت کرده و برخی دیگر نیز از او چنین مجوزی گرفتند.[۴۴] ناصر اجازه تدریس کتابش را به یکی از عالمان شیعی با نام ابوجعفر علوی اعطا کرد.[۴۵]
مذهب
گفته شده ناصر عباسی به خلاف پدران خود شیعه بود[۴۶] و به مذهب امامیه گرایش داشت.[۴۷] شیعه بودن او امری فراگیر میان مردم دانسته شده است.[۴۸] با توجه به آنکه بغداد در زمان او مرکز اقامت شیعیان امامی بوده، تشیع او نیز تشیع امامی قلمداد شده است.[۴۹] تعدادی منابع شیعی نام او را در شمار بزرگان شیعه ثبت کردهاند[۵۰] و برای او به خاطر اعتقاد به ولایت ائمه(ع) دعای خیر نمودهاند.[۵۱] صنعانی پس از تمجید او به مذهبش پرداخته و شیعه بودن او را از عجائب معرفی کرده است.[۵۲] عدهای بر این باورند که ناصر خود را نائب امام منتظر میدانست.[۵۳]
عدم اظهار نظر پارهای منابع اهلسنت نسبت به مذهب ناصر را دلیلی بر شیعه بودن او معرفی کردهاند؛ چرا که معمولاً در معرفی بزرگان، به مذهب آنها اشاره میشده است.[۵۴] داستان سؤال ناصر عباسی از ابنجوزی مبنی بر فاضلترین مردم بعد از رسول خدا(ص) و جواب دوپهلوی ابنجوزی از ترس ناصر در منابع بازتاب داشته و آن را دلیلی بر تشیع او قلمداد کردهاند.[۵۵] ابناثیر نویسنده کتاب تاریخی الکامل فی التاریخ پس از معرفی ناصر به عنوان شیعه، بدون توجه به خدماتش، او را فردی بدسیرت توصیف کرده است. به اعتقاد وی، در دوران حکومت ناصر سرزمینهای اسلامی تخریب شد و اموال مردم به زور گرفته میشد.[۵۶] سید محسن امین بر این باور است که پنهان کردن فضائل و برجسته کردن عیوب ناصر تنها به دلیل گرایش وی به مکتب امامیه بوده است.[۵۷] برخی معتقدند ناصر از مذهب تشیع بهعنوان ابزاری برای مقابله با مخالفان استفاده نکرده است، زیرا حمایت او از شیعیان همیشگی بوده و با توجه به قدرت و اقتدار خلافتش، نیازی به کمک شیعیان نداشته است.[۵۸]
بازتاب گرایش مذهبی در اشعار ناصر
شماری از اشعار ناصر لدین الله نشان از گرایش او به مذهب تشیع قلمداد شده است.[۵۹] او در پاسخ کسانیکه به شیعه بودن او خرده میگرفتند، شعری سرود که برخی این شعر را دلیلی بر شیعه بودن او قلمداد کردهاند.[۶۰]
وی در شعر دیگری که در جواب یکی از فرزندان صلاحالدین ایوبی نگاشت، به غصب شدن حق خلافت امام علی(ع) اشاره کرده است.[۶۳] عبیدالله، رئیس طالبیان در موصل، در نامهای به ادعا در مورد تغییر مذهب خلیفه از شیعه به اهلسنت اشاره کرد و دلیل آن را پرسید. ناصر در پاسخ، با سرودن شعری به ستایش اهلبیت(ع) پرداخت و تغییر عقیده خود را تکذیب نمود.[۶۴]
گرایش به آیین فتوت
طبق پارهای از گزارشها ناصر لدبن الله به آیین فتوت علاقهمند بود و لباس فتوت را به تن میکرد[۶۵] که این امر سبب شد تا بیشتر مردم[۶۶] و حکمرانان سرزمینهای مختلف لباس فتوت به تن کنند[۶۷] و حتی بعد از مرگ مالک بن عبدالجبار از بزرگان فتیان، ریاست این گروه را به عهده گرفت.[۶۸] ادعا شده دلیل گرایش او به فتیان، استفاده از نفوذ آنها در جامعه و ابزاری برای اتحاد امت اسلامی بود..[۶۹]
اقدامات ناصر به نفع شیعیان
ناصر لدین الله توجه زیادی به شعائر شیعه داشت[۷۰] و در زمان او مذهب تشیع گسترش یافت.[۷۱] دیدگاهها و سیاستهای ناصر نقش چشمگیری در تقویت اعتماد به نفس شیعیان و حضور پررنگ آنها در جامعه داشت.[۷۲] گفته شده در زمان او هیچ برخورد بدی با شیعیان صورت نگرفت[۷۳] و حتی به محلههای شیعهنشین از جمله محله کرخ بغداد توجه ویژهای شد و برای شیعیان، بیمارستان و دارالقرآن احداث گردید.[۷۴] ناصر در مجاورت آرامگاه عون و معین از فرزندان امام علی(ع) ساختمانی با نام خلاطیه ساخت و آرامگاه همسرش سلجوق خاتون را در آن قرار داد.[۷۵]
احترام و توجه به اماکن مقدس شیعیان
ناصر عباسی به اماکن مقدس شیعیان اهمیت زیادی میداد و احترام خاصی برای حرم کاظمین(ع) قائل بود. وی این مکان را منطقه امن برای پناهندگان معرفی کرد.[۷۶] او دستور داد تا حجرههای مشهد کاظمین به مرکز اهل علم تبدیل شود.[۷۷] به دستور ناصر مسند احمد بن حنبل توسط فقیهی شیعه در حرم کاظمین تدریس شد که اولین موضوع مطرح شده ماجرای فدک بود.[۷۸] ادعا شده او آرامگاه خود را کنار مرقد امام کاظم(ع) انتخاب کرد[۷۹] که نشاندهنده توجه او به عقاید شیعه است.[۸۰] این در حالی است که عباسیان معمولاً آرامگاههای خود را در رصافه میساختند. با این حال، پس از مرگ ناصر، پسرش با این تصمیم مخالفت کرد و او را در کنار دیگر خلفا به خاک سپرد.[۸۱]
گفته شده با دستور وی شبکهای چوبی برای مرقد امامین عسکرین(ع) ساخته شد.[۸۲] ساخت بنای سرداب امام زمان(عج) در سامرا نیز به او منسوب شده است.[۸۳] چنانکه به فرمان او دری از چوب ساج برای سرداب ساخته شد[۸۴] که متن کندهکاری شده بر روی آن با آیه مودت شروع شده بود.[۸۵] شیخ عباس قمی در تتمه المنتهی آورده که در را به همراه کتیبه چوبی در سال ۱۳۲۵ق دیده است.[۸۶]
ناصر لدین الله به بازسازی آرامگاه امامان شیعه در بقیع پرداخت[۸۷] و بقعهای بر روی مزار آنها ساخت[۸۸] که با نام قبه عالیه شناخته میشد.[۸۹] تعمیر خانه حضرت زهرا(س) در مدینه نیز از جمله اقدامات دیگر او بود.[۹۰]
واگذاری منصب وزارت به شیعیان
دوره خلافت ناصر لدین الله دوره اوج حضور شیعیان در دستگاه خلافت دانسته شده است.[۹۱] به باور برخی محققان، بیشتر دوران خلافت او با وزارت شیعیان همراه بود و احیای قدرت خلافت عباسی توسط وزرای شیعه شکل گرفت.[۹۲] محمد بن علی بن احمد قصاب معروف به ابنقصاب، نصیرالدین ناصر بن مهدی علوی رازی ملقب به ابنمهدی و مؤیدالدین قمی از جمله وزرای شیعه مذهب ناصر بودند.[۹۳] این افراد بهعنوان افرادی شناخته میشدند که فعالیتهایشان در مسیر درستکاری و برقراری عدالت قرار داشت و در زندگی شخصی نیز با قناعت زندگی میکردند.[۹۴]
اقتدار در حکمرانی
آغاز قرن ششم هجری قمری با بازگشت موقت استقلال دولت عباسی همراه بود.[۹۵] دوران ناصر عباسی بهعنوان دوره اقتدار و ثبات خلافت عباسی شناخته میشود.[۹۶] او خلافتی را که با مرگ معتصم رو به زوال رفته بود، احیا کرد و پس از مرگ او اقتدار خلافت عباسی پایان یافت.[۹۷] وی در منطقه حکمرانی خود استقلال کامل داشت و بهطور مستقیم به امور خلافت رسیدگی میکرد.[۹۸] عدهای معتقدند ناصر با سیاستهای هوشمندانه خود علاوه بر پیشرفتهای چشمگیر در زمینههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی،[۹۹] زمینه اتحاد مسلمانان را فراهم کرد و به شخصیتی برجسته و مورد احترام تبدیل شد.[۱۰۰] سیاست او یکی از افتخارات تاریخ عرب به شمار رفته است.[۱۰۱]
گستره پادشاهیاش بهگونهای دانسته شده که هیچیک از خلفا و پادشاهان پیش از او به آن دست نیافته بودند.[۱۰۲] ادعا شده در این دوران، سلاطین تسلیم ناصر شدند و همه مخالفان از او پیروی کردند.[۱۰۳] در عراق نام سلطان سلجوقی که در خطبهها پس از نام خلیفه برده میشد، حذف گردید.[۱۰۴] فرمانروایی او سرزمینهای اندلس و چین را نیز فراگرفت[۱۰۵] و در بیشتر سرزمینهای مغرب، خطبه به نام او خوانده میشد.[۱۰۶] گفته شده هیبت ناصر، مردم هند و مصر را همانند مردم بغداد به هراس انداخته بود.[۱۰۷]
روش حکمرانی
ناصر عباسی با انتخاب هدفمند افراد برای مسئولیتهای مختلف، توانست نقش مؤثری در سیاستگذاریهای دولت عباسی ایفا کند. او با جذب و بهکارگیری دو گروه مخالف یعنی شیعیان و حنبلیان، که معمولاً رودرروی یکدیگر و دولت بودند، توانست از شدت فرقهگرایی کاسته و انسجامی نسبی در حکومت ایجاد کند.[۱۰۸] سیاست ناصر در حذف نمادها و آثار به جا مانده از بیگانگان، که یادآور قدرتهای خارجی بودند، نیز یکی دیگر از اقدامات او برای تثبیت موقعیت خود بود.[۱۰۹]
او با بهرهگیری شبکهای از جاسوسان، سیستم اطلاعاتی کارآمدی برای کنترل اوضاع مناطق مختلف بنیان نهاد[۱۱۰] که به گفته برخی پژوهشگران، منجر به کاهش آشوبها و درگیریها شد.[۱۱۱] این سیستم به قدری موفق عمل میکرد که کنترل ناصر بر جامعه، چه عوام و چه خواص، به بالاترین سطح خود رسید و داستانهای زیادی درباره تواناییهای اطلاعاتی او و حتی ادعاهایی چون ارتباطاتش با عالم غیب[۱۱۲] و اجنه[۱۱۳] شکل گرفت.
حکومتهای معاصر
در زمان حکومت ناصر عباسی، ابتدا سلجوقیان قدرت را به دست داشتند، اما با ضعف آنها،[۱۱۴] قدرت به دست خوارزمشاهیان افتاد.[۱۱۵] و در سال ۶۰۶ق، مغولان قدرتمند شده[۱۱۶] و پادشاهی خوارزمشاهیان را درهم شکستند.[۱۱۷] در زمان حکومت ناصر ایوبیان به ریاست صلاح الدین ایوبی در منطقه مصر و شام قدرت را به دست داشتند؛ اما به نام خلیفه عباسی خطبه میخواندند.[۱۱۸] ایوبیان در زمان ناصر موفق شدند صلیبیان را شکست داده و بخش زیادی از شامات و همچنین بیتالمقدس را تصرف کنند.[۱۱۹] اسماعیلیان نیز در بخشهایی از سرزمینهای اسلامی قدرت را به دست داشتند.[۱۲۰]
چالش با سلجوقیان و خوارزمشاهیان
ناصر لدین الله برای استقلال و کسب قدرت از دسترفته خلافت عباسی به مقابله با قدرتهای دیگر چون سلجوقیان و خوارزمشاهیان پرداخت و گستره حکومت خود را با تصرف بخشهایی از مناطق اسلامی چون تکریت، خوزستان، اصفهان، ری و همدان افزایش داد.[۱۲۱] گفته شده ناصر عباسی برای حفظ قدرت خود، میان قدرتهای مختلف نزاع ایجاد میکرد.[۱۲۲] او برای مهار سلجوقیان با خوارزمشاهیان همپیمان شد و سپس برای مقابله با خوارزمشاهیان، غوریان و حتی مغولان را تحریک کرد.[۱۲۳] همچنین، به جای حمایت از درخواست کمک سلطان جلالالدین منکبرنی برای مقابله با مغولان، امیران را علیه منکبرنی تحریک کرد.[۱۲۴]
عدهای معتقدند سیاست غلط او مبنی بر ترغیب مغولان برای رویارویی با خوارزمشاهیان سبب حمله مغولان به سرزمینهای اسلامی شد.[۱۲۵] برخی او را پادشاهی مغرض و بیکفایت دانستهاند که برای اغراض شخصی زمینه را برای تعرض بیگانگان به سرزمینهای اسلامی و نابودی فرهنگ و تمدن اسلامی فراهم کرد.[۱۲۶] ابناثیر در کتاب الکامل آورده است اگر گزارش تحریک مغولان توسط ناصر درست باشد، کار او خطایی بزرگ و نابخشودنی خواهد بود.[۱۲۷]
درگیریهای نظامی
در منابع از رویارویی نظامی او با سلجوقیان[۱۲۸] و خوارزمشاهیان سخن به میان آمده است.[۱۲۹] سلطان محمد خوارزمشاه پس از به قدرت رسیدن، نام بنیعباس را از خطبهها حذف کرد.[۱۳۰] او در سال ۶۱۴ق با حمایت عالمان دینی که خلافت بنیعباس را ناحق میدانستند، با علاءالملک ترمذی از علویان بیعت نمود. سپس به بهانه برگرداندن خلافت به صاحبان اصلیاش با سپاهی بزرگ به سمت بغداد حرکت کرد؛ اما بعد از پیروزیهای اولیه بر حامیان بنیعباس، به خاطر برف و سرمای شدید از ادامه مسیر بازماند.[۱۳۱]
ناصر لدین الله پس از سقوط خوارزمشاهیان و قدرتگیری مغولان، برای مقابله با آنها تعداد سربازان را افزایش داد و استحکامات را تقویت کرد.[۱۳۲] با این حال در دوران حکمرانی او هیچ درگیری نظامی مستقیمی با مغولان رخ نداد.[۱۳۳] منابع به درگیریهای ناصر عباسی با فرانکها نیز سخن به میان آوردهاند.[۱۳۴] او قصد داشت برای کمک به صلاح الدین ایوبی در بیرون راندن صلیبیان از منطقه شامات، لشکر خود را به منطقه بفرستد؛ اما صلاحالدین این پیشنهاد را نپذیرفت و با صلیبیها صلح کرد.[۱۳۵]
پانویس
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۵، ص۱۰۳؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۴۰، ص۳۶؛ ابندبیثی، ذیل تاریخ مدینة السلام، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۲۳۲.
- ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۳۶۶.
- ↑ ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸.
- ↑ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۵، ص۷۳؛ مجمع الفکر الإسلامی، موسوعة مؤلفی الامامیة، ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۵، ص۱۰۳؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۰.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱۳، ص۱۰۶؛ سراج، طبقات ناصری، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱۳، ص۱۰۶.
- ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۳۶۶.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۵، ص۱۰۳؛ ابندبیثی، ذیل تاریخ مدینة السلام، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۲۳۴؛ دیار البکری، تاریخ الخمیس، بیروت، ج۲، ص۳۶۶.
- ↑ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۲.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۵، ص۱۰۳؛ ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸؛ ابندبیثی، ذیل تاریخ مدینة السلام، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۲۳۲.
- ↑ ابومخرمه، قلادة النحر، ۱۴۲۸ق، ج۵، ص۱۰۵؛ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۵.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۴؛ خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۳۲۷.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۶۶۰؛ ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸؛ ابومخرمه، قلادة النحر، ۱۴۲۸ق، ج۵، ص۱۰۵.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۳۰۵.
- ↑ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۵.
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱۲، ص۴۴۰؛ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۵.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱۳، ص۱۰۶؛ اشرف الرسولی، طرفة الأصحاب، ۱۴۲۲ق، ص۹۹.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱۲، ص۳۰۵؛ دیار البکری، تاریخ الخمیس، بیروت، ج۲، ص۳۶۷؛ ابومخرمه، قلادة النحر، ۱۴۲۸ق، ج۵، ص۱۰۵.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۶۶۰.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۶۶۰-۶۶۱.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۳.؛ خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۳۲۷.
- ↑ ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۲.
- ↑ خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۳۲۷.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸؛ یافعی، مرآة الجنان، ج۴، ص۴۰-۴۱.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۵، ص۱۰۳؛ ابندبیثی، ذیل تاریخ مدینة السلام، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱۳، ص۷۴.
- ↑ ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸.
- ↑ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۵؛ مجمع الفکر الإسلامی، موسوعة مؤلفی الامامیة، ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ صنعانی، نسمة السحر، ۱۹۹۹م، ج۱، ص۲۵۲؛ مجمع الفکر الإسلامی، موسوعة مؤلفی الامامیة، ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۶۶۰؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۶۶۰.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۳.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ کحاله، معجم المؤلفین، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۱۹۷.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۲۶۴.
- ↑ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۷.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱۵، ص۱۰۳؛ ابندبیثی، ذیل تاریخ مدینة السلام، ۱۴۲۷ق، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۵؛ شبر، أدب الطف، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۳۵.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۰۷ق، ج۱۳، ص۶.
- ↑ حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۳، ص۲۹۰.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۰.
- ↑ صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۴۲-۴۳.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۳؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۴۵، ص۹۰؛ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۵.
- ↑ جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۶ش، ص۳۴۵.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۴.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۵.
- ↑ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۶.
- ↑ صنعانی، نسمة السحر، ۱۹۹۹م، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۳.
- ↑ صنعانی، نسمة السحر، ۱۹۹۹م، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۸.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۳؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۴۵، ص۹۰.
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱۲، ص۴۴۰.
- ↑ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۶.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۹-۱۹۱.
- ↑ الویری، زندگی فرهنگی و اندیشه سیاسی شیعیان، ۱۳۸۴ش، ص۳۱۷.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ۱۳۷۷ش، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۸.
- ↑ صنعانی، نسمة السحر، ۱۹۹۹م، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۵؛ ابنخلکان، وفیات الأعیان، بیروت، ج۳، ص۴۲۰-۴۲۱؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۵، ص۳۴۶.
- ↑ قمی، الکنی و الألقاب، ۱۳۶۸ش، ج۳، ص۲۳۴.
- ↑ ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸.
- ↑ ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸.
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱۲، ص۴۴۰؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۴۵، ص۸۵.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۳.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۳.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۴.
- ↑ مجمع الفکر الإسلامی، موسوعة مؤلفی الامامیة، ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ الویری، زندگی فرهنگی و اندیشه سیاسی شیعیان، ۱۳۸۴ش، ص۳۱۸.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۲۰۴.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۲۰۱-۲۰۲.
- ↑ ابن قنیتو، خلاصة الذهب، بغداد، ص۲۸۱.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۵؛ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۵-۵۰۶.
- ↑ الویری، زندگی فرهنگی و اندیشه سیاسی شیعیان، ۱۳۸۴ش، ص۳۱۷.
- ↑ سبط ابنجوزی، مرآة الزمان، حیدرآباد، ص۵۵۶.
- ↑ سبط ابن جوزی، مرآة الزمان، حیدرآباد، ص۶۳۶.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۶.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۶.
- ↑ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۷؛ مجمع الفکر الإسلامی، موسوعة مؤلفی الامامیة، ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ مجمع الفکر الإسلامی، موسوعة مؤلفی الامامیة، ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ قمی، تتمة المنتهی، ۱۳۲۵ش، ص۵۸۸-۵۸۹؛ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۷؛ مجمع الفکر الإسلامی، موسوعة مؤلفی الامامیة، ۱۴۲۸ق، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۷.
- ↑ قمی، تتمة المنتهی، ۱۳۲۵ش، ص۵۸۸-۵۸۹.
- ↑ امینی، بقیع الغرقد، تهران، ص۲۹۶.
- ↑ قمی، تتمة المنتهی، ۱۳۲۵ش، ص۵۸۸-۵۸۹.
- ↑ جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ۱۳۸۶ش، ص۳۳۴.
- ↑ یمانی، فاطمه زهرا(ع)، ۱۳۸۷ش، ص۲۷.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۹۲.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۹۲.
- ↑ برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۹-۳۱۲.
- ↑ خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۳۲۷.
- ↑ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۱-۳۲ به نقل از دیگران.
- ↑ ابنعماد حنبلی، شذرات الذهب، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۱۷۳؛ سراج، طبقات ناصری، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۲.
- ↑ ابومخرمه، قلادة النحر، ۱۴۲۸ق، ج۵، ص۱۰۵؛ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۶
- ↑ شرفی، «الناصر لدین الله (حك: 575ـ622 ه.): خلیفه هوشمند و مدبر عباسی»، ص۱۱۷.
- ↑ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۱-۳۲ به نقل از دیگران.
- ↑ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۱-۳۲ به نقل از دیگران.
- ↑ امین، أعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۵۰۶.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۲.
- ↑ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۲.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۲؛ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۶.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۵.
- ↑ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۴۵، ص۸۹؛ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۲.
- ↑ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۵.
- ↑ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۵.
- ↑ ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸؛ صنعانی، نسمة السحر، ۱۹۹۹م، ج۱، ص۲۵۴؛ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۶.
- ↑ یعقوبی، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، ص۱۸۲.
- ↑ صنعانی، نسمة السحر، ۱۹۹۹م، ج۱، ص۲۵۴؛ دیار البکری، تاریخ الخمیس، بیروت، ج۲، ص۳۶۷؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۴۵، ص۸۶.
- ↑ تاریخ الاسلام؛ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۶.
- ↑ ابنالطقطقی، الفخری، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸؛ شبر، أدب الطف، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۳۵.
- ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۳۶۶.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۸.
- ↑ خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۳۲۷.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۵-۵۳۶؛ ابن قنیتو، خلاصة الذهب، بغداد، ص۲۸۱.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۵-۵۳۶؛ ابن قنیتو، خلاصة الذهب، بغداد، ص۲۸۱.
- ↑ مستوفی، تاریخ گزیده، ۱۳۶۴ش، ص۳۶۶.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۶۵۴-۶۵۵.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۹۸.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۹۸.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، صص۹۸-۹۹.
- ↑ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۶.
- ↑ اقبال آشتیانی، تاریخ مغول، ۱۳۸۴ش، ص۱۴.
- ↑ ابناثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۱۲، ص۴۴۰.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۶۵۳؛ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۶.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ج۳، ص۶۵۵.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۱؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ۱۴۱۳ق، ج۴۵، ص۸۵.
- ↑ همدانی، جامع التواریخ، ۱۳۷۳ش، ج۱، ص۴۷۰-۴۷۱.
- ↑ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۶.
- ↑ صنعانی، نسمة السحر، ۱۹۹۹م، ج۱، ص۲۵۳.
- ↑ سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۱۷ق، ص۵۳۸-۵۳۹.
- ↑ امین، مستدرکات أعیان الشیعة، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۳۶.
منابع
- آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، بیروت، دارالأضواء، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
- ابناثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار بیروت، ۱۳۸۵ق.
- ابنالطقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، تحقیق عبدالقادر محمد مایو، بیروت، دارالقلم العربی، ۱۴۱۸ق.
- ابنخلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- ابنخلکان، احمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- ابندبیثی، محمد بن سعید، ذیل تاریخ مدینة السلام، بیروت، دارالغرب الإسلامی، ۱۴۲۷ق.
- ابنعماد حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، دمشق، دار ابنکثیر، ۱۴۰۶ق.
- ابنقنیتو، عبدالرحمن بن ابراهیم، خلاصة الذهب المسبوک المختصر من سیر الملوک، بغداد، مکتبة المثنی، بیتا.
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
- ابومخرمه، عبدالله طیب بن عبد الله، قلادة النحر فی وفیات أعیان الدهر، بیروت، دارالمنهاج، ۱۴۲۸ق.
- اشرف الرسولی، عمر بن یوسف، طرفة الأصحاب فی معرفة الأنساب، قاهره، دارالآفاق العربیة، ۱۴۲۲ق.
- اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، تهران، امیرکبیر، چاپ هشتم، ۱۳۸۴ش.
- الویری، محسن، زندگی فرهنگی و اندیشه سیاسی شیعیان از سقوط بغداد تا ظهور صفویه ۶۵۶-۹۰۷ق، تهران، دانشگاه امام صادق(ع)، ۱۳۸۴ش.
- امین، حسن، مستدرکات أعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۸ق.
- امین، محسن، أعیان الشیعة، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق.
- امینی، محمد امین، بقیع الغرقد فی دراسة شاملة، تهران، مشعر، بیتا.
- جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران، نشر مشعر، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
- حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.
- خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، ۱۴۱۷ق.
- خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین، تاریخ حبیب السیر: از حمله مغول تا مرگ شاه اسمعیل اول، تهران، خیام، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
- دیار البکری، شیخ حسین، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، شمس الدین، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- سبط ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی ترکی، مرآة الزمان فی تاریخ الأعیان، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف العثمانیه، بیتا.
- سراج، منهاج، طبقات ناصری تاریخ ایران و اسلام، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳ش.
- سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر، تاریخ الخلفاء، دمشق، دارالبشائر، ۱۴۱۷ق.
- شبر، جواد، أدب الطف، بیروت، دارالمرتضی، ۱۴۰۹ق.
- شرفی، محبوبه، «الناصر لدین الله (حك: 575ـ622 ه.): خلیفه هوشمند و مدبر عباسی»، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، سال هشتم، شماره شانزدهم، \اییز و زمستان ۱۳۹۱ش.
- شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، اسلامیه، ۱۳۷۷ش.
- صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، بیروت، دارالنشر فرانز شتاینر، چاپ دوم، ۱۴۰۱ق.
- صنعانی، یوسف بن یحیی، نسمة السحر بذکر مَن تشیع و شعر، بیروت، دارالمؤرخ العربی، ۱۹۹۹م.
- قمی، عباس، الکنی و الألقاب، تهران، مکتبة الصدر، چاپ پنجم، ۱۳۶۸ش.
- قمی، عباس، تتمة المنتهی، تهران، کتابخانه مرکزی، ۱۳۲۵ش.
- کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۷۶ق.
- مجمع الفکر الإسلامی، موسوعة مؤلفی الامامیة، بیروت، مجمع الفکر الإسلامی، ۱۴۲۸ق.
- مستوفی قزوینی، حمدالله بن ابیبکر، تاریخ گزیده، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
- همدانی، خواجه رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۳ش.
- یافعی، عبدالله بن اسعد، مرآة الجنان و عبرة الیقظان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
- یعقوبی، محمدطاهر، «تشیع خلیفه الناصر لدین الله»، تاریخ اسلام در آینه پژوهش، شماره ۹، بهار ۱۳۸۵ش.
- یمانی، محمد عبده، فاطمه زهرا(ع)، تهران، مشعر، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.