معاهده زهاب

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از قرارداد زهاب)

مُعاهده زُهاب معاهده‌ای بین شاه صفی صفوی و سلطان مراد عثمانی که پس از جنگ‌های بین صفویان و عثمانیان در سال ۱۰۴۹ق برابر با ۱۶۳۹م بسته شد. به موجب این عهدنامه، بغداد و برخی مناطق عراق کنونی ضمیمه خاک عثمانی شد و حکومت ایران بر برخی مناطق گرجستان و آذربایجان تثبیت شد.

معاهده زهاب به جنگ‌های بلند مدت ایران و عثمانی پایان داد و دوران صلح حاصل از آن بیش از هشتاد سال ادامه یافت، اما از دست رفتن بغداد، عتبات عالیات، بصره و به طور کلی بین النهرین، غرور و سربلندی ملت سرافراز ایران را در هم شکست.

معاهده زهاب از دیدگاه تاریخی، سیاسی و اقتصادی اهمیتی ویژه داشته و تا حدود هشتاد سال پس از انعقاد، (تا زمان نادر شاه افشار و کریم خان زند)، مورد استناد و احترام و پذیرش ایران و عثمانی بوده است.

حکومت شاه صفی

پس از شاه عباس اول، شاه صفی در سن هجده سالگی به حکومت رسید.(۱۰۳۸ق / ۱۶۲۸ م) «نام او سام میرزا بود، پسر صفی میرزا، پسر نواب گیتی ستان عباس ماضی. بعد از جلوس، تغییر اسم داده، موسوم به اسم پدرش، شاه صفی شد.»[۱]

برخی نوشته‌اند شاه صفی قبل از نشستن بر تخت پادشاهی همه عمر خود را در حرمخانه شاهی گذرانده بود. وی بسیار درنده خو و بی‌رحم بود «تا جایی که افراد ذکور خاندان سلطنتی را از دم کشت و ریشه خاندان‌های مخلص و خدمتگزاری چون امام قلی خان، فاتح هرمز، و گنجعلی خان زیگ را از ایران برکند.» [۲]

پژوهشگرانی مانند مینورسکی و لاکهارت که درباره علل فروپاشی صفویه پژوهش کرده‌اند، مهم‌ترین این دلایل را چنین برشمرده‌اند: تغییر نوع مالکیت عامه به خاصه، دگرگونی شیوه‌های سربازگیری، ضعف تربیت شاهزادگانی که پس از شاه عباس اول به پادشاهی رسیدند، نفوذ و قدرت بیش از حد زنان درباری و خواجگان حرم و بیش از همه، ضعف عقلی شاهان و نداشتن توان و تدبیر کشورداری.[۳] کشته شدن بزرگان و فرماندهان، خالی شدن کشور از وجود افراد کاردان و ناپایداری پایه‌های حکومت، سرانجام شکست ایران از عثمانی و بسته شدن معاهده زهاب را به سال ۱۰۴۹ق سبب شد.[۴] و در پی آن، همه بین النهرین نیز از دست ایران رفت.

سلطان مراد چهارم که پس از واپسین درگیری با شاه عباس دیگر هرگز جرأت دست درازی به خاک ایران را نیافته بود، در نتیجه آگاه شدن از اوضاع بسیار بد دربار و میزان نفرتی که در نتیجه خونریزی‌های بسیار شاه صفی در دل مردم، به ویژه امرا و لشکریان، به وجود آمده بود، پاره‌ای از ایالات غربی ایران را مورد تجاوز قرار داد.[۵]

البته سپاه عثمانی در آذربایجان کاری از پیش نبرد و در بغداد نیز با مقاومت صفی قلی خان، والی قزلباش، رو به رو شد. وی با جسارت از آن شهر دفاع کرد و مانع پیشرفت دشمن گردید. هر چند در این ماجرا یک دسته از سپاه ایران به سرکردگی زینل خان شاملو در حدود کردستان از سپاه عثمانی شکست خورد و به دنبال آن ترک‌ها وارد خاک ایران شدند، اما حرکت شاه صفی به سوی بغداد، سردار عثمانی را به ترک محاصره آن شهر واداشت.[۶]

در سال ۱۰۴۵ ق./ ۱۶۳۶ م. دولت عثمانی دوباره به خاک ایران حمله کرد و در حدود نخجوان تاخت و تاز نمود، ایروان را محاصره و تبریز را تسخیر و غارت کرد و قسمتی از آن را به آتش کشید، اما به علت سرمای شدید مجبور به بازگشت شد. شاه صفی آذربایجان را پس گرفت و ایروان را نیز از محاصره دشمن بیرون آورد و بدین گونه سلطان عثمانی این بار هم ناکام ماند.[۷] با این حال درگیری‌های ایران و عثمانی به پایان نرسید. پس از چندی باز تاخت و تاز ارتش عثمانی به خاک ایران آغاز شد. این بار بغداد دوباره به محاصره افتاد و با آنکه نزدیک شش ماه در برابر هجوم سپاه عثمانی مقاومت کرد، اما سرانجام به سبب نبود آذوقه، تسلیم شد.(۱۰۴۸ ق)[۸]

شکل‌گیری معاهده

در سال ۱۰۴۹هـ / ۱۶۳۹ م. بغداد از ایران جدا شد و بر اساس سازش نامه‌ای که میان دولت صفویه و دولت عثمانی تنظیم گردید، این جدایی رسمیت یافت. مستوفی درباره این سازش نامه چنین نوشته است:

«... به هر تقدیر بعد از آمدن ایلچیان و طی مراتبی، بنای مصالحه شده، چگونگی را به خدمت نواب اشراف عرض کرده، بعد از رخصت صلح کرده، سنور بسته، صلحنامچه از طرفین نوشته به یکدیگر سپرده، رومی به ولایت خود و قزلباش به اصفهان مراجعت کرده، نواب رضوان مکان به انتظام امور ایران پرداخته...»[۹]

این سازش که قرارداد آن در محل زهاب بسته شد، به «معاهده زهاب» معروف است.[۱۰] با این صلح، بغداد به دست امرای آل عثمان افتاد و ایروان از تعرض سپاه عثمانی در امان ماند. نماینده ایران در این هنگام محمدقلی خان بود.[۱۱]

این سازش چون بیشترِ منافع عثمانی را تأمین می‌کرد، دوام یافت و حاصل ادامه‌اش هم آن شد که سپاه ایران به تدریج روحیه آسایش طلبی به خود گرفت و آن گونه که روحیه شاه صفی اقتضا داشت، دیگر ذوق و علاقه‌ای به جنگ نشان نداد. این عهدنامه در زمان نادر شاه و کریم خان زند نیز مورد توجه سپاه ایران و قشون ینی چری بود و آنان پیوسته بدان استناد می‌نمودند.

متن معاهده زهاب

متأسفانه اصل معاهده زهاب نه در آرشیوهای ایران موجود است و نه در عثمانی. هر کدام از منابع نیز به طور جداگانه و با تفاوت‌های بسیار آن را نقل کرده‌اند. نویسنده رساله تحقیقات سرحدیه نوشته است:

«حقیقتاً اصل عهدنامه مزبوره که عبارت از تصدیق نامه دو پادشاه است، در هیچ یک از دولتین موجود نیست. در ایران به سبب فترت و عثمانیه به سبب حرقت، تلف شده است و مستندی که اکنون موجود است، عبارت از سواد نامه‌ای است که به قول عثمانیه از سلطان مراد رابع به شاه صفی به طریق امضاء تصدیق نامه معاهده قلمی شده است.»[۱۲]

با این حال در اینجا چند متن گوناگون با هم مقایسه می‌شوند و نقاط اشتراک و اختلاف آن‌ها مشخص شده و نکات همسان آن‌ها ارائه می‌گردد.

موارد اختلافی

مقدمه همه منابع با هم تفاوت دارند، به جز متن انگلیسی که به ظاهر همان ترجمه عباسنامه است. برای نمونه در متن منتظم ناصری در مقدمه از شاه صفی تعریف و توصیف بسیار شده است، در حالی که در متن‌های دیگر، به ویژه در کتاب خلاصه السیر که در زمان شاه صفی نوشته شده، این تعریف و توصیف‌ها وجود ندارد. کتاب مزبور بسته شدن این معاهده را بر خلاف متن‌های دیگر، به دنبال رخدادهای سال ۱۰۴۸ق آورده است. در متن منتظم ناصری چنین آمده است:

«... اعلیحضرت معالی منقبت، سامی رتبت، گرامی منزلت، مسندنشین اقلیم ایران، حامی فارس و مازندران، فرمانده ملک عجم، شاه صفی دام منظوره به عنایت ربه الوفی...» [۱۳]

این جمله‌ها را متن‌های دیگر ندارند.

در کتاب مجموعه عهدنامه‌های ایران با دول خارجی در مقدمه معاهده زهاب، تعارفات معمول حذف شده است:

«... و بعد، عمده الخواص و المقربین صاروخان زید رُشده را که وزیر اعظم جلیل المقدار، دستور اعظم، مشیر افخم مصطفی پاشا ادام الله تعالی اجلاله که در جانب مشرق، سردار سپهسالار ما است، وکیل فرستاده بودید، در زهاب نامه محل، ملاقات کرد و در خصوص انتظام امور صلح، عهود تنفیذ قضایای قطع حدود، گفتگو و مذاکره کرد و قرار داد که...» [۱۴]

هم چنین در مقدمه متن عباس نامه و خلاصه السیر لقب‌ها و عناوین بسیاری برای سلطان عثمانی آورده شده که متن‌های دیگر این عبارت‌ها را ندارند:

«... ملاذ اعاظم السلاطین، معاذ اکارم الخواقین، ناصرالاسلام و المسلمین، قاهر الکفره و المشرکین، سلطان البرین و البحرین، خاقان المشرقین و المغربین، خادم الحرمین الشریفین، عین الانسان و انسان العین، الموید به تاییدات الملک المستعان، و الموفق به توفیق المنان، لازالت خلافته ممتدأ الی آخر الزمان...» [۱۵]

هم چنین در عباس نامه و خلاصه السیر در پایان معاهده چند جمله در مورد آزادی رفت و آمد تجار و مسافران و دوستی میان مردم ایران و عثمانی ذکر شده که متن‌های دیگر این فراز را ندارند:

«... تجار و ابناء السبیل گلوب گیدوب، دوستلق اولمقچون او شیئی و ثیقه انیفه مشتمل الحقیقه وکالت نامه و نیابت محققه خاصه سوخنجه کشیده سلک تحریر اولونوب...» [۱۶]

از همه مهم‌تر، در منتظم ناصری و مجموعه معاهدات در چند جمله، به طور اکید شرط شده که به خلفا و ام المومنین عایشه، از سوی ایرانیان لعن و دشنام داده نشود. در عباس نامه که کهن‌تر است و خلاصه السیر که در عهد شاه صفی نوشته شده، این جمله‌ها ذکر نشده است. آن شرط چنین تصریح می‌کند:

«... یکی از شرایط معتبره صریحه عهدنامه که در زمان سعادت اقتران، اجداد ما انارالله براهینهم به اسلاف شما فرستاده شده است و به مدلول کلمه «الدین النصیحه» بعضی اسافل و ادانی که در تحت حکومت شما واقعند، به شیخین و ذوالنورین (لقبی که بیشتر اهل سنت برای عثمان قائلند) و زوجه مطهره رسول الثقلین و سایر اصحاب گزین و ائمه و مجتهدین رضوان الله تعالی علیهم اجمعین رخصت زبان درازی نیافته، ممنوع باشند و دیگر باره به این معنی مأذون نباشند تا اینکه صلح مقرره الی انتهاء القرون ثابت و برقرار بماند...» [۱۷]

به نظر می‌آید که این بند را عثمانی‌ها بعدها اضافه کرده‌اند، زیرا این جمله با آداب دیپلماسی همراه نیست و دیگر اینکه عباس نامه و خلاصه السیر که از منابع دیگر معتبرتر و کهن ترند، این جمله‌ها را در خود ندارند. هم چنین تاریخ نگارش صلح نامه در منتظم ناصری اوایل شعبان سنه ۱۰۴۹ و در مجموعه عهدنامه‌ها اوایل شوال ذکر شده است. [۱۸] و خود معاهده زهاب در خلاصه السیر همراه با رویدادهای سال ۱۰۴۸ ق. آمده است.[۱۹]

به این ترتیب متن‌های موجود اختلاف‌هایی زیاد با هم دارند، اما در برخی موارد همه متن‌ها مانند هم و یا نزدیک به هم هستند. اینک موارد مشترک را که همه متون به آنها تصریح کرده‌اند، می‌آوریم.

موارد مشترک

«حدود و سنوری که در سمت بغداد واقع شده، محل‌هایی موسوم به جسان (جصان) و بادرائی(مدره) است، متعلق به عثمانی و قصبه‌مندلیج و درتنگ و درنه با صحراهایی که مابین این هاست، متعلق به عثمانی و کوهی که در نزدیکی واقع است، برای ایران باشد و سر میل که برای در تنگ سنور معین شده است و درنه به عثمانی واگذار شود و از عشیره جاف، قبایل موسوم به ضیاء الدین و هارون متعلق به عثمانی شود و زرد ولی (هره ودونی) برای ایران.

قلعه زنجیر که در روی کوه واقع است، خراب شود و دهاتی که در طرف غربی قلعه مهدومه مزبور واقع است، برای عثمانی و دهاتی که در طرف شرق است، برای ایران باشد. در نزدیکی شهر زور کوهی که در اطراف قلعه ظالم واقع شده و هر نقطه از آن مشرف به قلعه مزبور است، از جانب عثمانی ضبط شود و قلعه اورمان با دهاتی که جزو توابع آن می‌باشد، برای طرف مقابل.

گدوک چغان برای شهر زور ستور معین شده، قزلجه و توابع آن به عثمانی و مهربان با توابعش برای ایران باشد. طرفین مقرر داشتند که در سرحد وان قلعه قطور و ماکو و قارص و قطعه مغاز برد را منهدم سازند.

طرفین تعهد نمودند که به مفاد صلح نامه وفادار بوده و جانب مصادقت و الفت و مدارا در پیش بگیرند. از میامن این صلح خیر انجام، عموم خلایق شادان و اطراف ممالک آبادان و طبقات انام تا انقراض زمان در بسط امن و امان، آسوده حال و فارغ البال گردند و از دل صاف و نیت خالص به حکم «یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعهود» عهد کردیم که بدین قوانین مؤکده به ایمان وفا کنیم و از خلف و کسر آن اجتناب نمائیم. «فمن نکث فانما ینکث علی نفسه.» و السلام علی من اتبع الهدی.» [۲۰]

نتایج و پیامدهای معاهده زهاب

این سازش نامه که در محل زهاب به دستور شاه صفی و سلطان مراد چهارم در سال (۱۰۴۹ق / ۱۶۳۹م) با حضور صاروخان و محمدقلی خان، نمایندگان ایران، و مصطفی پاشا، نماینده عثمانی، بسته شد، پیامدهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ویژه داشت، زیرا این معاهده، همان گونه که دیده شد، به طور کامل به نفع عثمانی بود؛ آنان پس از کشمکش‌های طولانی بغداد را به طور رسمی از ایران جدا نمودند و در پی آن، بصره و همه بین النهرین را که از نظر اقتصادی و حمل و نقل و تجارت اهمیتی ویژه داشت، متصرف شدند. شهرهای مذهبی و عتبات عالیات از دست ایران خارج شد و رفت و آمد زوار در این مناطق با مشکل رو به رو گردید. بخشی از آذربایجان نیز به تصرف عثمانی درآمد. در واقع با این سازش شاه صفی در مدتی کوتاه، همه دستاوردهای دوره شاه عباس را از دست داد.

در مجله ایرانشهر، نشریه شماره ۲۲ کمیسیون ملی یونسکو در ایران، آمده است :

«عهدنامه زهاب که در سال (۱۰۴۹ ق/ ۱۶۳۹م) منعقد گردید، به جنگ‌های طولانی با ترکیه [عثمانی] پایان داد. اگر چه ایران در آخرین جنگی که با ترکیه کرد، دچار شکست شد، مع ذالک مرزهای آن از خطر محفوظ ماند و برای چندین سال بعد از آن تاریخ هیچ گونه تغییری در آنها پدید نیامد. با وجود آنکه دوره طولانی صلح به طور کلی به نفع مملکت بوده، ولی در عوض قوای نظامی به تدریج کفایت خود را از دست داد...» [۲۱]

این صلح خواسته‌های عثمانی را تامین می‌کرد؛ تسلط بر بغداد به دلیل اهمیت و موقعیت آن، آرزوی بزرگ عثمانی‌ها بود. آنان با این پیمان به آرزوی دیرینه خود رسیدند. تسلط بر بغداد، تنها تسلط بر یک شهر نبود، بلکه به منزله چیرگی بر یک ملت و کشور به حساب می‌آمد. دولت عثمانی در راه این چیرگی، هزاران نفر سپاهی و چندین فرمانده ارشد و مقام عالی رتبه خود را (از جمله محمد پاشا، وزیر اعظم) از دست داده بود[۲۲] و هرگز فکر نمی‌کرد به این آسانی این شهر مهم را دوباره به دست آورد. تسلط بر بین النهرین و راه‌های ارتباطی شرق و غرب، امتیاز کمی نبود که نصیب عثمانی شد. در تاریخ روضه الصفا آمده است :

«... بالجمله در عرض چهل روز قلعه بغداد مفتوح شد (۱۸ شعبان ۱۰۴۷/ ۱۶۳۸ م) و به غارت رفت و خلق عظیمی شهید شدند و سر و سامان ضریح مبارکه امامین کاظمین به دست عدوان سپاه رومیه به غارت رفت و به مضجع اولاد رسول(ص) جسارت شد...» [۲۳]

ایروان از آنِ ایران

شاید بتوان گفت که از پیامدهای مثبت این معاهده برای ایران، امنیت و آرامش مرزهای غربی کشور به مدت هشتاد سال و از همه مهم تر، تثبیت حاکمیت ایران بر شهر و قلعه بسیار مهم ایروان بود، زیرا ایروان نیز همانند بغداد، هم اهمیت استراتژیک بسیار داشت و هم تا آن تاریخ بارها میان ایران و عثمانی دست به دست شده بود و تصرف آن برای هر دو کشور اهمیتی ویژه داشت. در آن روزگار (۱۰۴۴ق) قلعه وان در دست سپاه قزلباش بود، پس سلطان مراد با سپاهی پر شمار قلعه ایروان را محاصره نمود.[۲۴]

طهماسب قلی خان قاجار، پسر امیر گوته خان، به قلعه داری پرداخت، اما چون به او کمکی نرسید و از سویی از دست سپهسالار گرجی رنجیده خاطر بود، ایروان را به سلطان مراد تسلیم نمود. سلطان مراد جمعی از سپاه عثمانی را در آنجا گذاشته و طهماسب قلی خان را به عثمانی فرستاد و خود به سوی تبریز حرکت کرد، تبریز را ویران نمود و به سرزمین خود بازگشت. شاه صفی در زمستان ۱۰۴۴ ق/ ۱۶۳۶ م. به تبریز رفت و دست به بذل و بخشش گشود و سپاهیان زیادی آماده کرده، حملات سنگینی به قلعه ایروان نمود و قلعه را به تصرف خود درآورد. «شاه صفی خود در جامع ایروان درآمده، شیخ عبدالصمد جبل عاملی، برادر شیخ بهاء الدین عاملی خطبه در جامع مزبور به اسم ائمه اثنی عشری(ع) بخواند و به اسم شاه صفی ختم کرد...» [۲۵] و به دنبال آن همه ارمنستان و گرجستان نیز که اهمیتی ویژه داشتند، به ایران تعلق گرفتند.

شاه صفی ایالات ایروان را به کلبعلی خان، حاکم لار، سپرد و توپهایی گران بها را به اصفهان انتقال داد و خود به سوی اهر و اردبیل حرکت نمود.

«از طرفی سلطان مراد در نظر داشت که به مناسبت فتح ایروان استقبال شایانی در ورود به استانبول از او به عمل آید، اما طولی نکشید که خبر فتح ایروان به دست سپاه قزلباش به سمع او رسید...» [۲۶]

نتیجه‌گیری

معاهده زهاب به جنگ‌های بلند مدت ایران و عثمانی پایان داد و دوران صلح حاصل از آن بیش از هشتاد سال ادامه یافت، اما از دست رفتن بغداد، عتبات عالیات، بصره و به طور کلی بین النهرین، غرور و سربلندی ملت سرافراز ایران را در هم شکست و همچنین اثر منفی بر سپاه دلاور دوران شاه عباس گذاشت و از آن بدتر اینکه شاه صفی به پیشنهاد وزیرش، ساروتقی، حکام ممالک را بر کنار کرد و هزینه دستگاه آنها را صرفه جویی نمود. بدین گونه به اصطلاح آن عصر ممالک به خاصه تبدیل شدند و با این کار نواحی مملکت از قدرت منسجم و مقتدر مرکزی که به هنگام ضرورت بتواند در برابر دشمن از آن دفاع نماید و یا برای دفع هجوم دشمن، سپاه کافی و کارآمد در اختیار شاه بگذارد، محروم شد.[۲۷] پیامدهای این کارها، به ویژه در دوره شاه سلطان حسین آشکار شد ؛ چنانچه امپراتوری صفوی در برابر عده‌ای افغان نتوانست پایداری کند و کشور در آن شرایط حساس نیروی دفاعی خود را از دست داد و بسیار آسان تسلیم مهاجمان افغان گردید.

پانویس

  1. مستوفی، ص۱۰۵
  2. شعبانی، ص۱۵
  3. قزوینی، ص۱۷۸؛ مرعشی، ص۴۹؛ لاکهارت، ص۲۶؛ سایکس، ج ۲، ص۳۰۰
  4. لاکهارت. ص۲۱
  5. مستوفی، ص۱۰۶
  6. شاملو، ص۴۰؛ قزوینی، ص۵۰
  7. قزوینی، ص۵۰؛ شاملو، ص۴۰؛ شاو، ص۳۳۶؛ زرین کوب، ص۷۰۱
  8. قزوینی، ص۱۷
  9. مستوفی، ص۱۰۸
  10. متن ترکی معاهده زهاب در کتاب عباسنامه، صفحه ۵۰ و کتاب منتظم ناصری، صفحه ۹۴۰ و متن ترکی و فارسی آن در کتاب خلاصه السیر، صفحه‌های ۲۶۸تا ۲۷۱ و رساله تحقیقات سرحدیه مشیرالدوله، صفحه‌های ۷۴ تا۸۱ و مجموعه عهدنامه‌های تاریخی ایران، از انتشارات وزارت امور خارجه، آمده است.
  11. قزوینی، ص۵۲؛ اصفهانی، ص۲۶۷
  12. مهندس باشی (مشیر الدوله)، ص۷۴
  13. اعتماد السلطنه، ص۹۴۱
  14. مؤتمن الملک، ص۱۹۳
  15. قزوینی، ص۵۱؛ اصفهانی، ص۲۷۲
  16. اصفهانی، ص۲۷۴ ؛ قزوینی، ص۵۳
  17. منتظم ناصری، ص۹۳۴ ؛ مجموعه معاهدات، ص۱۹۳
  18. اعتماد السلطنه، ص۹۴۳ ؛ مجموعه عهدنامه ها، ص۱۹۴
  19. اصفهانی، ص۲۶۸
  20. اصفهانی، ص۱-۲۷۰؛ قزوینی، ص۵۳-۵۰ ؛ اعتماد السلطنه، ص۳-۹۴۱ ؛ مجموعه معاهدات، ص۴-۱۹۱ ؛ مشیر الدوله، ص۸۰
  21. ایرانشهر، ج ۱، ص۴۴۲
  22. هدایت، همان، ص۶۸۹۹
  23. هدایت، همان، ص۹۸۹۹
  24. هدایت، ج ۱، ص۶۸۹۴
  25. اعتماد السلطنه، ص۹۳۶؛ هدایت، همان، ص۹۸۹۷
  26. هدایت، همان، ص۶۸۹۸؛ اعتماد السلطنه، ص۹۳۶
  27. سیوری، ص۷۸؛ ایرانشهر، ج ۱، ص۴۴۲

منابع

  • منبع اصلی: مقاله متن پیراسته معاهده ذهاب نوشته دکتر ابوالفضل عابدینی، فصلنامه تاریخ روابط خارجی ۱۳۸۴ شماره ۲۴-۲۵
  • اعتماد السلطنه، محمدحسن خان، منتظم ناصری، تصحیح اسماعیل رضوانی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۴
  • تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه تاورنیه، برگردان ابوتراب نوری، تصحیح حمید شیرانی، اصفهان، کتابفروشی تأیید، ج۲، ۱۳۳۶
  • حسینی تبریزی (مشیرالدوله)، جعفر بن محمدتقی، رساله تحقیقات سرحدیه، به اهتمام محمد مشیری، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۸
  • زرین کوب، عبدالحسین، آن روزگاران، تهران، سخن، ۱۳۷۸
  • سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران، برگردان محمدتقی فخرداعی، تهران، علمی، ۱۳۳۵
  • سیوری، راجر، ایرا در عصر صفوی، برگردان محمدتقی فخرداعی، تهران، علمی، ۱۳۳۵
  • شاملو، ولی قلی بن داودقلی، قصص خاقانی، تصحیح حسن سادات ناصری، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۷۱
  • شاو، استانفورد جی، تاریخ امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید، برگردان محمود رمضان زاده، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷
  • شعبانی، رضا، تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه، تهران، قدس، ۱۳۶۷
  • کمیسیون ملی یونسکو در ایران، مجله ایرانشهر، ج۱، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، ۱۹۶۳ م/ ۱۳۴۲ ش
  • لاکهارت، لارنس، انقراض سلسله صفویه، برگردان اسماعیل دولتشاهی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰
  • محمدمعصوم بن خواجگی اصفهانی، خلاصه السیر، به اهتمام ایرج افشار، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۶۸
  • مرعشی صفوی، میرازا محمد خلیل، مجمع التواریخ، به اهتمام عباس اقبال آشتیانی، تهران، طهوری و سنایی، ۱۳۶۲
  • مستوفی، محمدحسن، زبدة التواریخ، به کوشش بهروز گودرزی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۵
  • وحید قزوینی، محمدطاهر، عباسنامه، به اهتمام ابراهیم دهگان، اراک، کتابفروشی داودی، ۱۳۲۹
  • وحید مازندرانی، ع، مجموعه عهدنامه‌های تاریخی ایران از عهد هخامنشی تا عصر پهلوی، تهران، وزارت امور خارجه، ۱۳۵۰
  • وزارت امور خارجه، گزیده اسناد سیاسی ایران و عثمانی: دوره قاجار، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، واحد نشر اسناد، ۱۳۶۹
  • هدایت، رضاقلی خان، روضة الصفای ناصری، به اهتمام جمشید کیانفر، تهران، نشر اساطیر، ۱۳۸۰

پیوند به بیرون