پرش به محتوا

کاربر:Bazeli/صفحه تمرین 6

از ویکی شیعه

خداشناسی



ر.ک: مدخل خداشناسی

کتاب خدا در تصور بشر، قدردان قراملکی.

خدا در اندیشه بشر. نویسنده : عبدالله نصری

خدا در اندیشه انسان، مشتمل بر پنج سخنرانی استاد شهید آیت‌الله مطهری

مسئله قضا و قدر و جبر و اختیار هم مربوط به خداشناسی می‌شود؟؟؟

اهمیت و ضرورت خداشناسی

خداشناسی، اساس و پایه دین و سایر ارکان آن به شمار می‌رود و دین بدون خداشناسی، بی‌معناست و شاکله خود را از دست خواهد داد.[۱] محور و اساس دعوت پیامبران را نیز معرفت به خدا برشمرده‌اند.[۲]

براساس احادیث، خداشناسی سرآمد همه معرفت‌ها و برترین آنها معرفی شده است. ازجمله در روایتی، پیامبر اسلام(ص) رأس و سرآمد علم و معرفت را شناخت خدا بیان کرده است.[۳] امام علی(ع) نیز خداشناسی را سرآغاز و اساس دین[۴] و برترین معرفت‌ها[۵] شمرده است. از امام صادق(ع) نقل شده که شناخت خدا و اقرار به بندگی او برترین واجب بر انسان است.[۶] در حدیثی، هدف از خلقت بندگان، شناخت خدا بیان شده تا بندگان پس از شناخت خدا، او را عبادت کنند.[۷] در حدیث دیگری‌ آمده است که کسی که خدا را نشناسد،‌ در عبادت خدا گمراه خواهد شد.[۸]

خداشناسی بخش عمده‌ای از مباحث فیلسوفان مسلمان را به خود اختصاص داده است.[۹] گفته شده در سنت فلسفه اسلامی، یعقوب بن اسحاق کندی، از فیلسوفان مسلمان قرن سوم قمری، برای نخستین بار فلسفه را به علم به علت اولی (خدا) تعریف کرد و سایر مباحث فلسفی را ذیل شناخت خدا قرار داد.[۱۰] ابن‌سینا نیز هدف فلسفه را شناخت خدا دانسته است.[۱۱] محمدتقی مصباح یزدی، فیلسوف شیعه قرن چهاردهم شمسی، خداشناسی را ارزشمندترین و برترین علوم فلسفی دانسته و معتقد است که تکامل حقیقی انسان بدون معرفت خدا ممکن نیست؛ زیرا کمال انسان با قرب الهی تحقق می‌یابد و تقرب به خدا نیز بدون شناخت خدا ممکن نخواهد بود.[۱۲] با ورود فلسفه از یونان به جهان اسلام، مسائل خداشناسی با مسائل فلسفی ادغام شد و به نام «الهیات بالمعنی الاعم» نامگذاری شد.[۱۳] در کتاب‌های فلسفه اسلامی، بخشی به خداشناسی اختصاص دارد که با عنوان «الهیات بالمعنی الاخص» نامیده می‌شود.[۱۴]

از خداشناسی و مباحث مربوط به خدا به الهیات (theology/اِثُولُوجِیا) و علم الهی نیز تعبیر شده است؛ هرچند الهیات گاهی به کل مباحث کلامی نیز اطلاق می‌شود.[۱۵]

ضرورت خداشناسی

متکلمان مسلمان، شناخت خدا را به حکم عقل واجب می‌دانند.[۱۶][یادداشت ۱] وجوب خداشناسی را مورد اتفاق نظر عالمان مسلمان دانسته‌اند.[۱۷] متکلمان برای اثبات ضرورت خداشناسی دلایل زیر را ذکر کرده‌اند:

  • لزوم جلوگیری از ضرر احتمالی: در طول تاریخ، افراد برجسته‌ای به عنوان پیامبر و فرستاده خدا، از وجود خدا سخن گفته و بشر را به ایمان به آن خدا دعوت کرده‌اند. خود پیامبران نیز تا پای جان به خدا ایمان داشته و در ایمانشان استوار مانده‌اند. اگر از گفتار و رفتار آنان، یقین به وجود خدا به دست نیاید، دست‌کم احتمال وجود آن قوت می‌یابد. اگر چنین احتمالی درست باشد، نادیده گرفتن آن، زیانی بزرگ به دنبال خواهد داشت. به حکم عقل و به دلیل جلوگیری از آن زیان بزرگ، نباید درباره احتمال وجود خدا و دینش بی‌تفاوت بود؛ بلکه باید به تحقیق و بررسی درباره آن پرداخت.[۱۸] متکلمان مسلمان از این دلیل با عنوان «لزوم دفع ضرر محتمل» سخن گفته‌اند.[۱۹]
  • لزوم شکرگذاری از مُنْعِم: شکرگذاری از کسی که نعمتی می‌بخشد، به جهت اعطای نعمت‌هایش واجب است. برای شکر و قدردانی از منعم باید او را شناخت؛ زیرا بدون شناخت او، شکرش ممکن نیست. پس شناخت منعم (خدا) ضروری است.[۲۰]
  • گرایش فطری به شناخت خدا: خداشناسی و گرایش به بحث و گفتگو از خدا را از امور فطری انسان شمرده‌اند.[۲۱]

کارکردهای خداشناسی و اعتقاد به خدا

از جمله کارکردها و فواید خداشناسی و اعتقاد به خدا، آرامش روح و روان،[۲۲] هویت‌بخشی و معنابخشی به انسان و زندگی او،[۲۳] نشان دادن مسیر درست زندگی برای رسیدن به سعادت،[۲۴] نگرش مثبت به هستی و زندگی، تأمین پشتوانه نظری برای شناخت‌ها و گرایش‌های معنوی، تقویت اخلاق و تهذیب نفس،[۲۵] پشتوانه فضائل اخلاقی، ضمانت اجرایی رعایت قانون و عدالت و حقوق افراد[۲۶] و پای‌بندی به دستورات دینی[۲۷] بیان شده است.

در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که اگر مردم ارزش شناخت خدا را بدانند، به لذت‌های و منافع دنیا چشم نمی‌دوزند و دنیا نزد آنان از خاک زیر پایشان بی‌ارزش‌تر می‌گردد؛ مانند کسی که در باغ‌های بهشتی در لذت دائمی است، از نعمت معرفت خدا لذت می‌برد. در ادامه روایت آمده است که خداشناسی همدم هر وحشت‌زدگی، همراه هر تنهایی، روشنایی هر تاریکی، قدرت هر ناتوان و التیام‌بخش هر بیماری است.[۲۸]

خوشنویسی از مشهورترین شعار توحید: «لا اله الا الله»، بخط محمد ازوچای، خوشنویس ترکیه ای


مفهوم‌شناسی

خداشناسی، شناخت و شناسایی خدا به عنوان آفریدگار جهان است که سه قلمرو اثبات خدا، شناخت صفات و اسمای خدا و شناخت افعال خدا و نسبت او با جهان و انسان را دربرمی‌گیرد.[۲۹] اهل‌بیت(ع) در روایات، معرفت خدا و حد و مرز آن را با ذکر صفات الهی مشخص کرده‌اند. برای نمونه از پیامبر اسلام(ص) سؤال شد که شناخت شایسته خدا چیست؟ فرمود: اینکه بدانی که خداوند مثل و مانندی ندارد و یگانه است، ظاهر و باطن و اول و آخر اوست و هیچ کُفو و نظیری ندارد.[۳۰] امام سجاد(ع) معرفت خدا را شناخت او به صفاتی مانند وحدانیت، رأفت، رحمت، عزت،‌ علم، قدرت، برتری او بر هر چیزی، لطیف و خبیر بودن و اینکه او نافع ضار و قاهر است و دیدگان او را نمی‌توانند درک کنند، توصیف کرده است.[۳۱] امام صادق(ع) در روایتی حد معرفت خدا را شناخت اوصاف او بیان کرده و فرموده است حد معرفت این است که خدایی غیر او نیست؛ شبیه و نظیری ندارد؛ قدیم و همیشه موجود است؛ هیچ چیزی مثل او نیست و سمیع و بصیر است.[۳۲] از امام باقر(ع) نیز نقل شده که معرفت خدا تصدیق خداوند و رسولش و موالات علی(ع) و پیروی از امامان(ع) و برائت از دشمنان آنها است.[۳۳]

ناصر مکارم شیرازی، میان خداشناسی و خداجوئی، و خدایابی تفاوت گذاشته و خداشناسی را به مباحث صفات الهی،‌ خداجوئی را به انگیزه‌های معرفت خدا و خدایابی را به مسئله اثبات وجود خدا مربوط دانسته است.[۳۴] از نظر برخی از کلام‌پژوهان، مراتب و سطوح مختلف خداشناسی عبارتند از: شناخت ذات خدا، شناخت موجود بودن خدا و شناخت اوصاف و افعال خدا.[۳۵] گفته شده بیشترین اختلاف خداشناسان در باب شناخت خدا، اختلاف در صفات الهی است.[۳۶]

مفهوم خدا (چیستی)

واژه فارسی خدا را همچون واژه عربی الله، نام ذات پروردگار دانسته‌اند؛[۳۷] بلکه گفته شده که خدا معادل واژه عربی الله است و به صورت مفرد و بدون اضافه به چیزی، فقط بر ذات پروردگار اطلاق می‌شود؛ اما در صورت اضافه به کلمات دیگر، در غیر خدا نیز به کار می‌رود مانند کدخدا و ده‌خدا.[۳۸] خدا و خداوند در لغت به معنای صاحب و مالک و بزرگ خانه آمده است.[۳۹]

برخی خدا را مخفف «خودآ» یا «خودآینده» به معنای موجودی که خود ‌آمده است، گفته‌اند.[۴۰]

اسماء الله به خط ممتاز سِچکین دُورْدو، خوشنویس ترکیه‌ای.

اسماء و نام‌های خدا

اسامی خداوند در قرآن را ۱۳۲ مورد برشمرده‌اند.[۴۱] در برخی روایات، نام‌های خداوند ۹۹ اسم ذکر شده است.[۴۲] در دعای جوشن کبیر که از پیامبر اسلام(ص) نقل شده، هزار اسم برای خداوند نام برده شده است.[۴۳] شایع‌ترین اسامی خدا در قرآن، الله، اله و رب گفته شده است.[۴۴] الله اسم خاص خدا و جامع همه صفات کمالی اوست و فقط درباره او به کار می‌رود.[۴۵]

به گفته علی‌اکبر دهخدا در لغت‌نامه دهخدا،‌ در ادبیات مذهبی فارسی نیز کلمات و اسامی فراوانی برای خدا به کار رفته که برخی از آنها عبارتند از: آفریدگار، آفریننده، باراِلٰه، بارپروردگار، باری تعالی، باری، اِلهٰ‌، اَللّٰه، جهان‌آرا، جهان‌آفرین، پروردگار، جهان‌داور، حضرت احدیت، پاک‌داد، جان‌آفرین، حضرت کبریائی، حضرت عزت، چاره‌ساز، جهان‌بان، ایزد متعال، گیتی آرای، یزدان، دادآفريد، دادآور، دادگر، دادار، داور، سبب‌ساز.[۴۶]

به گفته جعفر سبحانی، مرجع تقلید و متکلم شیعه، بسیاری از متکلمان و مفسران مسلمان، اسم‌های خدا را توقیفی دانسته‌اند؛ یعنی معتقدند انسان مجاز نیست غیر از اسما و صفاتی که در قرآن و روایات برای خدا ذکر شده، نام یا صفت دیگری را به او نسبت دهد.[۴۷]

احترام به اسمای الهی را واجب و مسّ نام‌های خدا بدون طهارت را حرام دانسته‌اند.[۴۸]

راه‌ها و انواع خداشناسی

(خداشناسی فلسفی (عقلی) / خداشناسی عرفانی /خداشناسی نقلی (قرآن و روایی))

خداشناسی در یک تقسیم‌بندی کلی، به خداشناسی حصولی (واسطه مفاهیم ذهنی) و حضوری (مستقیم و بدون واسطه مفاهیم ذهنی) تقسیم شده است.[۴۹] به گفته محمدتقی مصباح یزدی، در آیات قرآن به هر دو خداشناسی اشاره شده است. آیاتی مانند آیه فطرت، آیه میثاق و آیاتی که دلالت بر رؤیت قلبی خدا دارند،‌ بر خداشناسی حضوری دلالت دارند. هرگونه شناختی که از عبارات قرآن[۵۰] یا استدلال‌های عقلی[۵۱] به دست آید نیز شناخت حصولی به خدا شمرده می‌شود.

در یک تقسیم‌بندی، راه‌های خداشناسی به سه راه عقل، دل و تجربه تقسیم شده است. راه عقل، راهی است که در آن با مدد عقل و استدلال‌های عقلی به شناخت خدا می‌پردازد و خداشناسی عقلی گفته می‌شود. راه دل یا کشف و شهود که انسان با مراجعه به درون و باطن خویش خدای خود را می‌یابد و می‌شناسد. خداشناسی فطری و عرفانی، خداشناسی از راه دل به شمار می‌رود.[۵۲] در راه تجربه، نیز با مشاهده جهان طبیعت و پدیده‌های موجود در آن،[۵۳] به وجود خدا و شناخت اوصاف او پرداخته می‌شود.

خداشناسی فطری

یکی از راه‌های خداشناسی، خداشناسی فطری یا شناخت خدا از راه فطرت بیان شده است.[۵۴] منظور از خداشناسی فطری این است که انسان براساس نوع آفرینش و ساختمان روحی خود، خدا را می‌شناسد و در شناخت خدا نیازی به تحصیل علوم مقدماتی و استدلال ندارد.[۵۵] خداشناسی، خداجویی و خداخواهی و خداپرستی را از امور فطری انسان شمرده‌اند.[۵۶] آیاتی همچون آیه ۳۰ روم معروف به آیه فطرت بر خداشناسی فطری دلالت دارند.[۵۷]

محمدتقی مصباح یزدی، خداشناسی فطری را به خداشناسی فطریِ حصولی و خداشناسی فطریِ حضوری تقسیم کرده است. مقصود از خداشناسی فطری حصولی این است که انسان با عقل فطری و خدادادی خود به وجود خدا پی ببرد و خدا را بشناسد. خداشناسی فطری حضوری نیز آن است که انسان به گونه‌ای آفریده شده که در اعماق قلبش، رابطه عمیقی با خدا دارد و هنگامی که به عمق دل خود توجه کند، آن رابطه را خواهد یافت و خدا را شهود خواهد کرد.[۵۸]

خداشناسی قرآنی

از نظر مصباح یزدی، بهترین راه شناخت خدا، مراجعه به قرآن و شناخت او از طریق معارف قرآن است.[۵۹]

گفته شده در خداشناسی قرآنی، وجود خدا مسلم فرض شده و اثبات وجود او مطرح نیست؛ در قرآن افعال گوناگون خدا مورد تأکید است، خدا توصیف نمی‌شود و از صفات او سخن گفته نمی‌شود.[۶۰] بیش از سه چهارم قرآن درباره افعال خداست؛ اینکه خدا چه کرده و چه می‌کند یا چه گفته و خواهد گفت. اسمای الهی هم که در قرآن ذکر شده، به افعال خداوند اشاره دارند نه به اوصاف او.[۶۱]


قرآن کریم هم فقط از راه تشویق به مطالعه مخلوقات مردم را به خدا شناسی دعوت کرده است. غافل از اینکه قرآن کریم مطالعه در آثار خلقت را به عنوان یکی از راهها معرفی کرده است و آن را برای عامّه مردم بهترین وسیله برای اینکه بفهمند و بدانند قوه‌ شاعر و مدبّری بر عالم حکومت می‌کند دانسته است..... نکته قابل توجه این است که‌ قرآن کریم‌ آثار و مخلوقات را به نام «آیات» می‌خواند و توجهی که از این راه پیدا می‌شود «تذکر» و یاد آوری می‌نامد. قرآن کریم‌ می‌خواهد مطالعه در مخلوقات را وسیله‌ای برای تنبه و بیداری فطرت قرار دهد؛ یعنی قرآن مطالعه در مخلوقات را تأییدی برای راه فطرت و دل قرار داده است. هدف از سوق دادن به مطالعه در مخلوقات تنبّه و تذکر است نه استدلال و استنتاج..... مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۹۲.


خداشناسی کلامی

گفته شده متکلمان مسلمان در مباحث خداشناسی خود از روش قرآن پیروی نکرده‌اند؛ هرچند درباره همان موضوعاتی که در قرآن آمده، سخن گفته‌اند.[۶۲] از نظر محمد مجتهد شبستری، متکلمان درصدد این نبودند که خدای قرآن را تبیین کنند؛ بلکه آنها به جهت تأثیرپذیرفتن از اندیشه‌های فلسفی-دینی عصر خود، درصدد پاسخ به شبهات و پرسش‌هایی بودند که درباره خدا از سوی پیروان دیگر ادیان یا فیلسوفان مطرح می‌شد.[۶۳] در کلام اسلامی به اثبات وجود خدا پرداخته شد و به جای بحث از افعال خدا، از ذات و صفات خدا سخن گفته شد.[۶۴] متکلمان تعبیراتی درباره خدا به کار برده‌اند که در قرآن نیامده است.[۶۵]

خداشناسی فلسفی

فیلسوفان در خداشناسی فلسفی، درصدند از راه عقل و استدلال عقلی به خدا راه یابند و او را بشناسند.

خداشناسی از راه عقل و فلسفه را از دشوارترین و کامل‌ترین راه‌های خداشناسی به شمار آورده‌اند.[۶۶] در خداشناسی فلسفی، افزون بر اثبات وجود خدا با دلایل فلسفی و عقلی، صفات خدا و دیگر مسائل مربوط به خدا نیز با عقل اثبات می‌شود.[۶۷]

از نظر مرتضی مطهری، خداشناسی و مسائل پیرامونی آن تنها از راه عقل و فلسفه است که می‌تواند به صورت یک علم مثبت درآید و پاسخگوی همه مسائل مورد نیاز بشر درباره خدا باشد.[۶۸]

در خداشناسی فلسفی و عقلانی، فیلسوف به شناخت حصولی و با واسطه مفاهیم به خداوند می‌رسد. خسروپناه، مسائل جدید کلامی و فلسفه دین، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۷۵.

برخی از مخالفان فلسفه، خداشناسی فلسفی را تخطئه کرده و خدای فلسفه را متفاوت از خدای ادیان پنداشته‌اند.[نیازمند منبع]

خداشناسی عرفانی

در خداشناسی عرفانی، برای شناخت خدا باید قلب را تزکیه و تصفیه کرد و احساسات قلبی را پرورش داد تا شناخت شهودی حاصل شود. عارف در شناخت خدا با عقل و استدلال و تفکر سروکار ندارد.[۶۹]

خداشناسی عرفانی را شخصی (خصوصی) دانسته‌اند که برای دیگران قابل انتقال و تعلیم و تعلّم نیست.[۷۰]

محصول خداشناسی عرفانی که با انجام عبادات و تحمل ریاضات به دست می‌آید، درک حضوری و شهودی و مشاهده قلبی خداوند است.خسروپناه، مسائل جدید کلامی و فلسفه دین، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۷۵.


امکان شناخت خدا

امکان شناخت حقیقت خدا و صفات او

(دیدگاه‌ها: امتناع شناخت ذات و نیز صفات خدا/ امکان شناخت ذات و صفات الهی/...) // خداشناسی سلبی/تنزیهی

گفته شده عموم فیلسوفان و متکلمان مسلمان، شناخت ذات و کنه خداوند را ناممکن دانسته‌اند.[۷۱] دلیل عدم امکان شناخت ذات خدا این است که ذات خداوند نامتناهی و مطلق و انسان محدود و متناهی است. از سوی دیگر، علم و شناخت مستلزم نوعی احاطه علمی بر معلوم (خدا) است. ازآنجاکه موجود محدود (انسان) نمی‌تواند بر موجود نامحدود (خدا) احاطه یابد، شناخت ذات خدا ناممکن است.[۷۲]

درباره امکان شناخت خداوند از طریق عقل دو دیدگاه کلی مطرح شده است: عقل‌گرایان همچون فیلسوفان مسلمان و متکلمان امامیه و معتزله و عارفان مسلمان، شناخت خدا را ممکن و ظاهرگرایانی همچون حنابله و اهل‌حدیث و اخباریون شیعه و حس‌گرایان، عقل بشر را از معرفت خدا ناتوان دانسته‌اند.[۷۳] دیدگاه دوم نقد و گفته شده شناخت خداوند ممکن است و انسان می‌توانید با عقل و تفکر عقلی خدا را بشناسد؛ هرچند شناخت انسان به خدا برای محدود است و شناخت کنه و حقیقت خدا خارج از توان عقل انسان است.[۷۴]

برخی از الهی‌دانان قائل به الهیات سلبی بوده و معتقدند انسان درباره خداوند به صورت ایجابی و اثباتی، چیزی نمی‌تواند بگوید و تنها به شیوه سلبی می‌توان درباره خدا و صفات او سخن گفت؛ زیرا خداوند شبیه هیچ مخلوقی نیست.[۷۵] ملا رجبعلی تبریزی و شاگردش قاضی سعید قمی، از عارفان شیعی قرن دوازدهم قمری، را از طرفداران الهیات سلبی شمرده‌اند.[۷۶]



اثبات وجود خدا

(اثبات پذیری یا اثبات ناپذیری خدا // برهان پذیری یا برهان ناپذیری خدا) // روش‌های اثبات خدا (عقلی، عرفانی، تجربی و نقلی) //

درباره اینکه آیا در قرآن برای اثبات خدا، استدلالی ذکر شده است یا خیر، اختلاف‌نظر هست. از نظر علامه طباطبایی، قرآن اصل وجود خدا را بدیهی و مسلم می‌داند و برای پذیرفتن وجود او نیازی به برهان و استدلال‌ورزی نمی‌بیند. او معتقد است در قرآن، هرجا از خدا سخن گفته شده، درباره صفات او مانند توحید است نه اثبات وجود او.[۷۷] ناصر مکارم شیرازی، مفسر قرآن، نیز براین باور است براساس آیات قرآن،‌ رسالت اصلی پیامبران، زدودن آثار شرک و بت‌پرستی بوده نه اثبات وجود خدا؛ زیرا وجود خدا در اعماق سرشت هر شخص (فطرت) نهفته است؛[۷۸] اما به گفته محمدتقی مصباح یزدی، بسیاری از مفسران، آیات متعددی را ناظر به اثبات وجود خدا دانسته و مفاد آنها را به صورت برهان‌هایی درآورده‌اند که بازگشت بیشتر آنها به برهان نظم است؛ هرچند گروهی دیگر از مفسران، وجود خدا در قرآن را مسلم و بی‌نیاز از استدلال دانسته و برهان‌های ادعایی برای اثبات خدا را در مقام اثبات توحید و نفی شرک دانسته‌اند.[۷۹] از نظر مصباح یزدی، هرچند قرآن به صورت مستقیم درصدد اثبات وجود خدا برنیامده و وجود خدا را بی‌نیاز از استدلال دانسته؛ ولی می‌توان از آیات قرآن، استدلال‌هایی برای اثبات خدا به دست آورد. بنابراین اگر قرآن به صورت مستقیم به اثبات وجود خدا نپرداخته، به این معنا نیست که به طور غیرمستقیم و ضمنی هم به آن اشاره نکرده باشد یا نتوان از مطالب قرآن، مقدماتی برای استدلال به دست آورد.[۸۰]


درباره اینکه وجود خدا اثبات‌پذیر است یا اثبات‌ناپذیر، و در صورت اثبات‌پذیری، آیا برهان‌پذیر است یا برهان‌ناپذیر، دیدگاه‌های مختلفی ارائه شده است. برخی به صورت کلی وجود خداوند را اثبات‌پذیر و اثبات‌شده می‌دانند. برخی اثبات‌پذیری وجود خدا را نفی نمی‌کنند، اما استدلال‌های اثبات وجود خدا را نمی‌پذیرند و آن‌ها را نقد می‌کنند. برخی به صورت کلی خداوند را اثبات‌ناپذیر می‌دانند و در تلاشند تا بر نفی وجود خدا استدلال اقامه کنند.[نیازمند منبع]


درباره اثبات وجود خدا میان متکلمان و فیلسوفان نیز اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی همچون علامه طباطبایی[۸۱] وجود خدا را بدیهی و بی‌نیاز از اثبات و برهان‌های اثبات خدا توجه و تنبیه به آن امر بدیهی دانسته‌اند.[۸۲] آیه «أَ فِی اللَّهِ شَکُّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏؛ آيا در خدا که آفریننده آسمان‏‌ها و زمین است، تردید هست؟»[۸۳] را اشاره بر بدیهی بودن خدا دانسته‌اند.[۸۴]

به نظر مصباح یزدی، همه فیلسوفان و متکلمان مسلمان معتقدند که علم حصولی به خدا از طریق برهان عقلی و فلسفی ممکن است و برهان‌های متعددی نیز برای آن ارائه کرده‌اند.[۸۵]



برخی از برهان‌های اثبات خدا که در سنت کلام و فلسفه اسلامی مورد توجه قرار گرفته‌اند، از این قرارند: برهان حدوث، برهان حرکت، برهان امکان و وجوب، برهان صدیقین و برهان نظم، برهان علیت، برهان معجزه، برهان فسخ عزائم، برهان وجودی و برهان اخلاقی.[نیازمند منبع] ابن‌سینا برهان امکان و وجوب[۸۶] و ملاصدرا برهان صدیقین[۸۷] را بهترین و مطمئن‌ترین برهان دانسته‌اند.

صفات خدا

گفته می‌شود با توجه به کمالات نامتناهی خداوند، هرگونه مفهومی که دلالت بر کمال داشته باشد و مستلزم نقص و محدودیت نباشد، قابل اطلاق و صدق بر خداوند است.[۸۸] در مقابل، هر مفهومی که دلالت بر نقص و محدودیت داشته باشد، از خداوند نفی می‌شود.[۸۹] صفات خدا از جهات مختلف به صورت تقسیم‌‌بندی‌های گوناگون ذکر شده‌اند. ازجمله تقسیم‌بندی‌های رایج عبارتند از:

  • صفات ثبوتی و سلبی: صفات ثبوتی، به صفاتی گفته می‌شود که کمالی از کمالات را برای خداوند اثبات می‌کنند. در مقابل، صفات سلبی، صفاتی‎‌اند که بر سلب و نفی نقص و محدودیت از ذات خداوند دلالت دارند.[۹۰] به صفات ثبوتی، صفات جمالیه و به صفات سلبی، صفات جلالیه نیز گفته می‌شود.[۹۱] به گفته جعفر سبحانی، متکلمان مسلمان صفات ثبوتی یا جمالی را منحصر در هشت صفت کرده‌اند: حیات، علم، قدرت، سمع،‌ بصر، اراده، تکلم و غنی (بی‌نیازی). صفات سلبی را نیز منحصر در هفت صفتِ نفی جسمانیت، نفی جوهر بودن، نفی عَرَض بودن، دیده نشدن، مکان‌مند نبودن،‌ حالّ در غیر نبودن و عدم اتحاد با چیزی دانسته‌اند.[۹۲]
  • صفات ذاتی و فعلی: صفات ذاتی، صفاتی هستند که در توصیف ذات الهی به آنها، تصور ذات کافی است.[۹۳] این صفات از ذات الهی انتزاع می‌شود. حیات، علم و قدرت، مهم‌ترین صفات ذاتی شمرده شده‌اند.[۹۴] به صفاتی که از نوعی رابطه میان خدا و مخلوقاتش انتزاع می‌شود، صفات فعلی گفته می‌شود مانند خالقیت، رازقیت، ربوبیت و الوهیت.[۹۵]

أَوّلُ الدّینِ مَعرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعرِفَتِهِ التّصدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التّصدِیقِ بِهِ تَوحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَه‏؛
سرآغاز دين، معرفت اوست، و كمال معرفتش تصديق ذات او، و كمال تصديق ذاتش، توحيد و يگانه دانستن او و کمال توحید اخلاص برای اوست.[۹۶]

یگانگی خدا

توحید به معنای اعتقاد به یگانگی خدا،[۹۷] اساسی‌ترین آموزه و باور اسلامی و ریشه تمام معارف و عقاید اسلامی به شمار می‌رود.[۹۸] توحید، شعار و هدف مشترک همه پیامبران، دانسته شده است.[۹۹] ملاصدرا در کتاب تفسیر خود، هدف اصلی قرآن را اثبات توحید گفته است.[۱۰۰] علامه طباطبایی هدف دین را توحید دانسته[۱۰۱] و معتقد است از دیدگاه قرآن، همه معارف الهی، اخلاقیات و احکام شرعی و در یک کلمه دین، بر یک حقیقت اساسی استوارند که همان توحید و یگانگی خداوند است. توحید اصل و اساس است و سایر معارف و تعالیم دینی فروع و شاخ و برگ‌های آن‌اند.[۱۰۲]

در آیات متعددی از قرآن و با تعابیر گوناگون درباره توحید سخن گفته شده است[۱۰۳] ازجمله: «لا إله إلّا الله»،[۱۰۴] «لا إله إلا هو»،[۱۰۵] «إلهُکُم إلهٌ واحِد»[۱۰۶] و «ما مِن إلهٍ إلّا الله»[۱۰۷] و «قُل هُوَ اللهُ أحَد».[۱۰۸]

برای توحید مراتب و اقسام گوناگونی بیان شده است که برخی از آنها عبارتند از: توحید در ذات، توحید در صفات، توحید در افعال، توحید در عبادت، توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت، توحید در اطاعت، توحید در تشریع.[۱۰۹] برخی از اندیشمندان مسلمان، توحید را به دو بخش نظری و عملی تقسیم کرده‌اند.[۱۱۰] توحید نظری،‌ مربوط به عالم شناخت و اندیشه و به این معناست که انسان معتقد به یگانگی خداوند باشد.[۱۱۱] در مقابل، توحید عملی به حوزه عمل مربوط می‌شود؛ یعنی رفتار موحّدانه و مبتنی بر اندیشه توحیدی داشتن.[۱۱۲]

تفاوت خداشناسی شیعی و دیگر مذاهب اسلامی

(به ویژه وهابیت و سلفیه)

انکار خدا

و دلایل منکران یا چالش‌های خداشناسی // (مباحث فلسفی (برهان‌های علیه وجود خدا مانند برهان شر و اختفای الهی و ...) و مباحث علمی به ویژه نظریه تکامل و نظریه بیگ بنگ، عصب‌شناسی الهیات)/

کتاب‌شناسی

پانویس

  1. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۳، ۱۳۹۵ش، ص۸۴.
  2. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش،‌ ص۵۳.
  3. شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۸۴و۲۸۵.
  4. نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۱، ص۳۹.
  5. تمیمی آمدی، غرر الحكم و درر الکلم، ۱۴۱۰ق، ص۷۱۲.
  6. خزاز رازی، کفایة الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۲۶۲.
  7. شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱،‌ ص۹.
  8. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۸۰؛ عیاشی، تفسیر العیاشی، ۱۳۸۰ق، ج۲، ص۱۱۶.
  9. صلواتی، «خدا در فلسفه اسلامی»، ص۸۶.
  10. صلواتی، «خدا در فلسفه اسلامی»، ص۸۶.
  11. ابن‌سینا، الشفاء: الالهیات، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۳.
  12. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۴ش، ج۲، ص۴۱۲.
  13. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۷۴ و ۹۰.
  14. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۴ش، ج۱، ص۷۴.
  15. ربانی گلپایگانی، «الهیات»، ص۳۹۳-۳۹۸.
  16. برای نمونه نگاه کنید به: علامه حلی،‌ نهج الحق و کشق الصدق، ۱۹۸۲م، ص۵۱؛ ابن‌میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۸.
  17. فاضل مقداد، شرح الباب الحادی عشر، ۱۴۲۷ق، ص۱۲.
  18. سبحانی، راه خداشناسی و شناخت صفات او، ۱۳۷۵ش، ص۹-۱۲.
  19. برای نمونه نگاه کنید به: ابن‌میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۸؛ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۱،‌ ص۲۵.
  20. نگاه کنید به: علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، ۱۹۸۲م، ص۵۱؛ ابن‌میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۰۶ق، ص۲۸و۲۹.
  21. طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۹۰ش، ج۵،‌ ص۳۹-۴۲؛ مکارم شیرازی، پیام قرآن،‌ ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۴۲و۴۳.
  22. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۹۰ش، ج۵، ص۴۴.
  23. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۵۳.
  24. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۵۳.
  25. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۳، ۱۳۹۵ش، ص۸۵و۸۶.
  26. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۹۰ش، ج۵، ص۴۴و۴۵.
  27. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۳، ۱۳۹۵ش، ص۸۷.
  28. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۸، ص۲۴۷ و۲۴۸.
  29. سبحانی و برنجکار، معارف و عقاید ۳، ۱۳۹۵ش، ص۸۲.
  30. شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۲۸۴و۲۸۵.
  31. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۳۶؛ شیخ طوسی، تهذيب الأحكام ۱۴۰۷ق، ج‏۶، ص۱۴۱.
  32. خزاز رازی، کفایة الاثر، ۱۴۰۱ق، ص۲۶۲.
  33. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۸۰.
  34. مکارم شیرازی، پیام قرآن، ۱۳۸۶ش، ج۴،‌ ص۸.
  35. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۷و۲۸.
  36. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۸.
  37. برهان، فرهنگ فارسی برهان قاطع، ۱۳۸۰ش، ص۳۲۷؛ نفیسی، فرهنگ نفیسی، نشر کتابفروشی خیام، ج۲، ص۱۳۳۲.
  38. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ج۶، ص۹۵۵۶، ذیل واژه خدا.
  39. برهان، فرهنگ فارسی برهان قاطع، ۱۳۸۰ش، ص۳۲۷؛ نفیسی، فرهنگ نفیسی، نشر کتابفروشی خیام، ج۲، ص۱۳۳۲.
  40. برهان، فرهنگ فارسی برهان قاطع، ۱۳۸۰ش، ص۳۲۷؛ نفیسی، فرهنگ نفیسی، نشر کتابفروشی خیام، ج۲، ص۱۳۳۲.
  41. سبحانی، مفاهیم القرآن، ۱۴۲۱ق، ج۶، ص۱۰۵.
  42. برای نمونه نگاه کنید به: شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۹۸ق، ص۱۹۴، ۱۹۵و ۲۱۹.
  43. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۱، ص۳۸۴.
  44. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۵۸.
  45. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۵۷و۵۸.
  46. دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ج۶، ص۹۵۵۱و۹۵۵۲، ذیل واژه خدا.
  47. سبحانی، الإلهیات، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۰.
  48. مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص۴۳۶.
  49. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۷۳و۷۴.
  50. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۷۸و۷۹.
  51. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۴۴.
  52. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۹و۳۰.
  53. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۹و۳۰.
  54. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۶۸؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۴۵.
  55. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۶۸.
  56. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۶۸؛ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۴۵.
  57. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۷۳.
  58. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۷۴و۷۵.
  59. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۵۴.
  60. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۵.
  61. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۵و۷۶.
  62. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۵.
  63. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۶و۷۷.
  64. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۷.
  65. مجتهد شبستری، «خدا در کلام اسلامی»، ص۷۷.
  66. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۹۱و۹۲.
  67. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۹۲.
  68. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۹۲و۹۳.
  69. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۷۰.
  70. مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۳۹۰ش، ج۵، ص۹۱.
  71. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۷.
  72. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۲۷.
  73. ربانی گلپایگانی،‌ عقاید استدلالی ۱، ۱۳۹۳ش، ص۱۹-۲۵.
  74. نگاه کنید به: ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی ۱، ۱۳۹۳ش، ص۲۵-۲۸.
  75. علی‌خانی، «الهیات سلبی؛‌ سیر تاریخی و بررسی دیدگاه‌ها»، ص۹۱.
  76. علی‌خانی، «الهیات سلبی؛‌ سیر تاریخی و بررسی دیدگاه‌ها»، ص۱۰۰.
  77. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ق، ج۱،‌ ص۳۹۵ و ج۳،‌ ص۲۴۷.
  78. مکارم شیرازی، پیام قرآن،‌ ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۴۲.
  79. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۳۳.
  80. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۳۳-۳۵.
  81. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶،‌ ص۱۴، پاورقی ۳.
  82. نگاه کنید به: مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۴ش، ج۲، ص۴۱۲.
  83. سوره ابراهیم، آیه ۱۰.
  84. محمدرضایی، الهیات فلسفی، ۱۳۹۱ش، ص۱۶۱.
  85. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۴ش، ج۲، ص۴۱۴و۴۱۵.
  86. طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۶۶و ۶۷.
  87. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة، ۱۹۸۱م، ج۶،‌ ص۱۳.
  88. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۷۳.
  89. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۶۷.
  90. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۲-۸۳.
  91. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۲-۸۳.
  92. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۳.
  93. سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۴.
  94. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۷۴.
  95. مصباح یزدی، آموزش عقاید، ۱۳۸۴ش، ص۷۴و ۸۱-۸۵.
  96. نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه اول، ص۳۹.
  97. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۱۶۴.
  98. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۱۶۶و۱۶۸.
  99. مصباح یزدی، خداشناسی، ۱۳۸۹ش، ص۱۶۷.
  100. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ۱۳۶۶ش، ج۴، ص۵۴.
  101. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ‌ص۱۱۶.
  102. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳۹۰ق، ج۱۰، ص۱۳۴ و ۱۳۵.
  103. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۷۰و۷۱.
  104. سوره صافات، آیه ۳۵؛ سوره محمد، آیه ۱۹.
  105. سوره بقره، آیه ۱۶۳.
  106. سوره بقره، آیه ۱۶۳؛ سوره کهف، آیه ۱۱۰؛ سوره انبیاء، آیه ۱۰۸؛ سوره فصلت، آیه ۶.
  107. سوره آل‌عمران، آیه ۶۲؛ سوره ص، آیه ۶۵.
  108. سوره توحید، آیه ۱.
  109. نگاه کنید به: سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۱-۱۰۵.
  110. نگاه کنید به:‌ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۶، ص۹۷؛ جوادی آملی، توحید در قرآن، ۱۳۹۵ش، ص۲۰۱.
  111. مطهری، مجموعه آثار، ۱۳۹۰ش، ج۲۶، ص ۹۷.
  112. سعیدی‌مهر، آموزش کلام اسلامی ۱، ۱۳۸۸ش، ص۶۷.

منابع

  • ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الشفاء: الالهیات، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌میثم بحرانی، میثم بن علی، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، مکتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
  • برهان، محمدحسین بن خلف، فرهنگ فارسی برهان قاطع، تهران، انتشارات نیما، ۱۳۸۰ش.
  • تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحكم و درر الکلم، تحقیق سید مهدی رجائی، قم، دارالکتاب الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم، تحقیق و تنظیم حیدرعلی ایوبی، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ هشتم، ۱۳۹۵ش.
  • خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الاثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر، تحقیق عبداللطیف‏ حسینى کوهکمرى، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق.
  • دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
  • ربانی گلپایگانی، علی، «الهیات»، در دانشنامه کلام اسلامی،‌ ج۱،، زیر نظر جعفر سبحانی، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • ربانی گلپایگانی،‌ علی، عقاید استدلالی ۱، قم، نشر هاجر، چاپ ششم، ۱۳۹۳ش.
  • سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۱ق.
  • سبحانی، جعفر، الإلهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۱۳ق،
  • سعیدی‌مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی ۱، (ویراست جدید)، قم، کتاب طه، چاپ ششم، ۱۳۸۸ش.
  • سید رضی، محمد بن حسین، نهج‌البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، التوحید، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، علل الشرایع، قم، کتاب‌فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش/۱۹۶۶م.
  • صلواتی، عبدالله، «خدا در فلسفه اسلامی» در مدخل «خدا»، دایر‌‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۲، تهران، دایر‌‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۰ق.
  • طوسی، خواجه نصیرالدین، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، نشر البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • علامه حلی،‌ حسن بن یوسف، نهج الحق و کشق الصدق، بیروت، دارالکتاب البنانی، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
  • علی‌خانی، اسماعیل، «الهیات سلبی؛‌ سیر تاریخی و بررسی دیدگاه‌ها»، معرفت کلامی، شماره ۸، بهار و تابستان ۱۳۹۱ش.
  • عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تهران، المطبعة العلمية، چاپ اول،‌ ۱۳۸۰ق.
  • فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، شرح الباب الحادی عشر، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۲۷ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران،‌ دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت(ع)، زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، قم، مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • مجتهد شبستری، محمد، «خدا در کلام اسلامی»، در مدخل «خدا»، دایر‌‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۲۲، تهران، دایر‌‌ةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۴ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، چاپ هجدهم، ۱۳۸۴ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ چهارم، ۱۳۹۴ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، خداشناسی (مجموعه کتب آموزشی معارف قرآن)، تحقیق و بازنگری امیررضا اشرفی، قم،‌ مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • مطهری، مرتضی، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، تهران،‌ انتشارات صدرا، ۳۹۰ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۹۰ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه‌، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهيم‌، تفسیر القرآن الکریم، قم، بیدار، چاپ دوم، ‌۱۳۶۶ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، حاشیه محمدحسین طباطبایی، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
  • نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ نفیسی، تهران، نشر کتابفروشی خیام، بی‌تا.

پیوند به بیرون


خطای یادکرد: برچسب <ref> برای گروهی به نام «یادداشت» وجود دارد، اما برچسب متناظر با <references group="یادداشت"/> یافت نشد.