ابنابجر کنانی
طبیب و محدث شیعی | |
اطلاعات فردی | |
---|---|
نام کامل | عبدالملک بن سعید بن حیان بن ابجر عجلی کنانی همْدانی کوفی |
لقب | اِبْنِاَبْجَرِ کنانی |
اطلاعات علمی | |
استادان | شعبی • عکرمه • طلحة بن مصرف • واصل بن احدب و ... |
شاگردان | سفیان ثوری • زهیر بن معاویه • عبیدالله اشجعی • سفیان بن عیینه • اَعمش و ... |
سایر | طبابت • از اساتید مدرسه اسکندریه |
اِبْنِاَبْجَرِ کنانی، طبیب و محدث. در کتابهای رجال شیعه از وی بهعنوان محّدث ثقه نیز یاد شده است.
زندگینامه
عبدالملک بن سعید بن حیان بن ابجر عجلی کنانی همْدانی کوفی، معروف به اِبْنِاَبْجَرِ کنانی، مکنّی به ابوبکر است. در کتب رجال شیعه از خاندان ابجر بهعنوان خاندانی در کوفه که افراد آن بهطور موروثی اهل طبابت بودهاند، و از عبدالملک و برادرش ابوعمر عبدالله، بهعنوان محّدثان ثقه نیز یاد شده است.[۱]
از زندگی وی آگاهی چندانی در دست نیست، اما در کتابهای رجالی، با همین نام و نشان و گاه با اندکی اختلاف، از او یاد شده است.[۲] به نوشته ابن حجر وی در ۱۶۱ق[۳]و به گفته نجاشی، عبدالملک در ۲۴۰ق زنده بوده است. در مآخذ به کوفی بودن او تصریح شده است.[۴] نجاشی بر تشیع عبدالله تصریح دارد و به نظر میرسد که در تشیع عبدالملک نیز جای تردید نباشد.
طبابت
ابن قتیبه[۵] و عجلی[۶] از طبابت او و خاندان ابجر یاد کردهاند. عجلی به ویژه دانش او را در پزشکی ستوده و یادآور شده است که ابن ابجر برای درمان، مزد نمیگرفت.
مشایخ
در منابع یاد شده، از شعبی، عکرمه، طلحة بن مصرف و واصل بن احدب به عنوان مشایخ وی در حدیث یاد شده است. در میان مشایخ ابن ابجر ظاهراً شعبی زودتر از همه درگذشته است (۱۰۳ق). در منابع شیعی از مشایخ عبدالملک و کسانی که از او روایت کردهاند، ذکری به میان نیامده است.
شاگردان
از فرزندش عبدالرحمان، سفیان ثوری، زهیر بن معاویه، عبیدالله اشجعی، سفیان بن عُیینه و اَعمش به عنوان کسانی که از او روایت کردهاند، یاد شده است.
تدریس
ابن ابی اصیبعه[۷]، عبدالملک را از اساتید مدرسه اسکندریه در عصر بیزانس به شمار آورده که مدتی پس از فتح مصر به دست مسلمانان، در دوران امارت عمر بن عبدالعزیز بر اسکندریه و به تشویق او مسلمان شده و در شمار نزدیکان وی درآمده بود.
اختلافنظرها
ابن ابیاصیبعه تاریخ گرویدن او را به اسلام ذکر نکرده است، اما ووستنفلد[۸] آن را مربوط به حدود ۷۰ق/۶۸۹م دانسته، و عبدالعزیز بن مروان والی مصر را مشوق او در قبول اسلام شمرده است.
ابن ابی اصیبعه همچنین از اعمش و سفیان به عنوان کسانی که برخی سخنان مربوط به روشهای حفظ تندرستی را از ابن ابجر روایت کردهاند، نام برده و به موضوع انتقال مدرسه پزشکی از اسکندریه به انطاکیه، که در روزگار خلافت عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱ق/۷۱۸- ۷۲۰م) اتفاق افتاد، اشاره کرده است.[۹]
روایت سلیمان ابن مهران رازی ملقب به اعمش (درگذشت ۱۴۸ق) و سفیان بن عیینه (درگذشت ۱۹۸ق) و سفیان الثوری (د ۱۶۲ق) از ابن ابجر در برخی از کتب رجال اهل سنت که پیش نام بردیم، آمده است، اما سخن ابن ابی اصیبعه با توجه به فاصله زمانی طولانی میان فتح مصر و عصر راویان یاد شده، قطعاً نادرست است. چه با فرض آنکه عبدالملک به هنگام سقوط اسکندریه به عنوان مدرس طب، دست کم ۳۰ سال داشته و با توجه به سخن ابن حجر، حاکی از زنده بودن وی در ۱۶۱ق، باید بیش از ۱۲۰ سال زیسته باشد.
بدینترتیب میان معلم مدرسه اسکندریه و عبدالملک ابن ابجر در منابع اهل سنت و شخصی به همین نام در منابع شیعی، به ترتیب در حدود ۸۰ سال اختلاف سنی وجود دارد.
نظر سزگین
سزگین برای حل بخشی از این دشواری (ظاهراً، وی منابع شیعی را ندیده است) پزشک مدرسه اسکندریه را ابجر و عبدالملک محدث را پسر وی شمرده و تصور کرده است که خطای ابن ابی اصیبعه تنها خلط میان پدر و پسر بوده است و واقعاً ممکن است در مدرسه اسکندریه فردی به نام ابجر به تدریس مشغول بوده است، [۱۰] اما چنانچه دیدیم، در همه کتب رجال، اسلاف عبدالملک به نامهای عربی معرفی شدهاند و تدریس یک فرد عرب در مدرسه اسکندریه عصر بیزانس قابل قبول نمینماید[۱۱].
از سوی دیگر در قرن اول قمری، یک دانشمند مسیحی به نام ادفر، که از کیمیا نیز اطلاعاتی داشته، در اسکندریه معروف بوده است. به نظر لکلرک، ادفر همان است که ابن ابی اصیبعه، وی را ابن ابجر نامیده است[۱۲]
دو محدث به نام عبدالملک طبیب
در عین حال، وجود خاندانی به نام ابجر در کوفه، از موالی کنانه یا بنی عجل یا بنی همدان غیر قابل تردید است. اشتغال سنتی افراد این خاندان به طب نیز در برخی منابع آمده است.
بدین ترتیب، در حقیقت دو محدث به نام عبدالملک که احتمالاً هر دو طبیب نیز بودهاند، وجود داشتهاند که یکی از آنها در قرن دوم قمری و دیگر در قرن سوم قمری درگذشته است. این احتمال را که درباره نامهای پدران آنان در منابع شیعه و سنی اشتباهی رخ داده باشد، نادیده نمیتوان گرفت. [۱۳]
پانویس
- ↑ نجاشی، رجال، ص۲۱۷.
- ↑ بخاری، اسماعیل، التاریخ الکبیر، جلد ۳(۱)، ص۴۱۶؛ بسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، ص۷۱۲-۷۱۳؛ ابنابی حاتم رازی، محمد، الجرح و التعدیل، جلد ۲، ص۳۵۱-۳۵۲؛ ابنمنجویه، احمد، رجال صحیح مسلم، ج۱، ص۴۳۴؛ ابن حجر، احمد، تهذیب التهذیب، جلد ۶، ص۳۹۴- ۳۹۵.
- ↑ ابن حجر، احمد، تهذیب التهذیب، جلد ۶، ص۳۹۵.
- ↑ بخاری، اسماعیل، التاریخ الکبیر، جلد ۳(۱)، ص۴۱۶؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، جلد۱، ص۳۳۸؛ ابن حجر، احمد، تهذیب التهذیب، جلد ۶، ص۳۹۴- ۳۹۵.
- ↑ ابن قتیبة، عبدالله، المعارف، ص۶۶.
- ↑ عجلی، احمد، تاریخ الثقات، ص ۳۰۷- ۳۰۸.
- ↑ ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ ووستنفلد، ص۷.
- ↑ ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، ج۱، ص۱۱۶.
- ↑ III/205-206، GAS, .
- ↑ مایرهوف، ماکس، «من الاسکندریه الی بغداد»، ص۶۶.
- ↑ Leclerc, Lucien, Histiere de la m E dicine arabe. ص ۶۲-۶۴.
- ↑ مولوی، ابنابجر کنانی، در دايرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۶۲۲-۶۲۳.
منابع
- ابنابیاصیبعه، احمد، عیون الانباء، بهکوشش ماکس مولر، قاهره، بولاق، ۱۲۹۹ق/ ۱۸۸۲م.
- ابنابیحاتم رازی، محمد، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۳م.
- ابنحجر، احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ق/۱۹۰۸م.
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، بهکوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر، بیتا.
- ابنقتیبة، عبدالله، المعارف، بهکوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۹۶۰م.
- ابنمنجویه، احمد، رجال صحیح مسلم، بهکوشش عبدالله اللیثی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
- بخاری، اسماعیل، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۷ق/۱۹۵۸م.
- بسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، بهکوشش اکرم ضیاء العمری، بغداد، ۱۳۹۴ق/۱۹۸۱م.
- عجلی، احمد، تاریخ الثقات، بهکوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۹۸۴م.
- مایرهوف، ماکس، «من الاسکندریه الی بغداد»، التراث الیونانی فی الحضارة الاسلامیة، ترجمه عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۸۰م.
- مولوی، محمد علی، ابنابجر کنانی، در دايرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دائٰرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۰ش.
- نجاشی، احمد، رجال، قم، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
- GAS;
- Leclerc, Lucien, Histiere de la m E dicine arabe, New York, 1971
- Wustenfeld, Ferdinand, Geschichte der arabischen Aerzte und Naturforscher, New York, 1978
پیوند به بیرون
- منبع اصلی: دائرة المعارف بزرگ اسلامی