سید کاظم رشتی

مقاله قابل قبول
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
استناد ناقص
شناسه ناقص
از ویکی شیعه
سید کاظم رشتی
دومین رهبر مکتب شیخیه
اطلاعات فردی
تاریخ تولد۱۲۰۵ قمری
زادگاهرشت
تاریخ وفات۱۱ ذی‌الحجه ۱۲۵۹قمری
محل دفنرواق شرقی حرم امام حسین(ع)
شهر وفاتکربلا
خویشاوندان
سرشناس
سید قاسم رشتی حائری
اطلاعات علمی
استاداناحمد احسائیسید عبدالله شبر • ملاعلی رشتی و ...
شاگردانملاحسن گوهر قراچه‌داغی • میرزا حسن دهلوی عظیم‌آبادی • میرزا محمدشفیع ثقة الاسلام تبریزی و ...
محل تحصیلرشت • کربلا
تألیفاترسالة السلوک فی الاخلاق و الاعمال • دلیل المتحیرین • اسرار اسماء المعصومین • کشف الحق فی مسائل المعراج و ...
سایرجانشین احمد احسائی در فرقه شیخیه


سید کاظم رشتی از علمای بزرگ شیخیه و شاگرد و مفسر آراء شیخ احمد احسائی مؤسس طریقۀ شیخیه است. او پس از احسائی کرسی تدریس را به دست گرفت و دومین رهبر مکتب شیخیه بود. پس از وی چند تن شاگردان و پیروانش ادعای نیابت کردند از جمله محمد کریم‌خان و ملاحسن میرزای گوهر و نیز علی‌محمد باب مؤسس بابیه اشاره کرد.[۱]

زندگی‌نامه

سید کاظم رشتی (رشت ۱۲۰۵-کربلا ۱۲۵۹ق) فرزند سید قاسم رشتی حائری از علمای معرف شیخیه است.[۲] وی در رشت به دنیا آمد. برخی تولد وی را ۱۲۱۲ گفته‌اند که با توجه به جایگاهش در زمان احسائی نادرست به نظر می‌رسد.[۳]

جد سید کاظم، سید احمد از علمای مدینه بود که در پی شیوع طاعون به رشت مهاجر کرده بود. سید کاظم در زادگاه خود، رشت، درس را آغاز کرد. برای تکمیل درس‌ها قصد سفر داشت که با مخالفت خانواده مواجه شد. در پی رؤیایی، نزد احمد احسائی به یزد رفت و در درس وی حضور یافت.[۴] تاریخ این سفر به روشنی معلوم نیست اما در حوالی سال ۱۲۲۹ است.[۵]

سید کاظم رشتی در سفرهای احسائی، ملازم وی بود. اگرچه همراهی او با شیخ در سفر تهران[۶]، تردیدآمیز است. شیخ احمد پس از آنکه محمدتقی برغانی در قزوین او را تکفیر کرد،[۷] به عتبات عالیات رفت و در این سفر، سید کاظم را به اقامت در کربلا امر کرد.[۸] سید کاظم در این دوره به رشت سفر کرد و رسالة السلوک را در ۱۲۳۸ در آنجا نوشت.[۹] پس از درگذشت شیخ احمد احسائی، سید کاظم نایب و جانشین وی شد و نزد شیخیه مرجعیت بلامنازع یافت.

تکفیر احسائی

اقامت سید کاظم در کربلا، نقطه عطفی در تاریخ شکل‌گیری مکتب شیخیه و اشاعه تعالیم آن در عراق و ایران به شمار می‌رود. در این زمان به دنبال تکفیر شیخ احمد، به تدریج برخی از علمای شیعه در مقابل رواج پاره‌ای از اندیشه‌های وی، که آن را غلو و انحراف تلقی می‌کردند، واکنش نشان دادند.[۱۰] گویا در همین زمان به درخواست شیخ علی کاشف الغطاء، سید کاظم اعتقاداتش را مکتوب ساخت و میان مردم پخش کرد و در ایام عرفه و سپس در نوبت‌های معینی بالای منبر می‌رفت و عقاید خود و استادش را به فارسی و عربی بازگو می‌کرد.[۱۱] به گفته رشتی[۱۲] در مجلسی با حضور سید مهدی طباطبایی فرزند سید علی صاحب ریاض و عالمانی چون شریف العلماء مازندرانی و ملامحمد استرآبادی، طباطبایی از سید کاظم درباره عباراتی از کتاب شیخ که کفرآمیز می‌نمود، توضیح خواست. سید کاظم در پاسخ گفت اگرچه این عبارات، به حسب فهم عوام، کفر است، آنها را تأویلی است که مراد شیخ همان تأویل بوده است. آنان از سید کاظم خواستند که کفرآمیز بودن این عبارات را مکتوب و تأیید کند و او چنین کرد. بدین سان، سید مهدی حکم به تکفیر شیخ و پیروان او داد، ولی رشتی باز به دفاع از احسائی و شکایت از مخالفت پرداخت.[۱۳]

از آن پس، به رغم برخورداری رشتی از تأیید برخی عالمان و فقیهان[۱۴] و نیز کوشش‌های وی برای مصالحه[۱۵] جنجال بر سر عقاید او افزایش یافت. در این میان، بنا به گزارشی که در منابع بابی و بهائی آمده است. سید کاظم با فرستادن ملاحسین بشرویه‌ای نزد علمای معتبر اصفهان و خراسان، کوشید تا نظر مساعد ایشان را جلب کند.[۱۶] در نجف نیز فشار مخالفان برای تکفیر وی سبب شد که با وجود امتناع شیخ علی کاشف الغطاء از اظهارنظر صریح در این باره، از شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهر، بر ضد او حکم بگیرند.[۱۷] برخورد با سید کاظم و پیروانش به خشونت‌هایی منجر شد.[۱۸] چنانکه وقتی کلیددار کربلا در مواجهه با رشتی قصد کشتن او کرد، صرفاً دعوت کاشف الغطاء به احتیاط بود که وی را از خطر رهانید.[۱۹] سید کاظم پس از این تکفیر روش خود را در تدریس و گفتار تغییر داد. وی در ضلع شرقی صحن مطهر آستانۀ حسینی تالار و حسینیه بزرگی برای تدریس خود بنا کرد. ولی حلقۀ دوم درسش را در حسینیۀ منزل خود برای خواص اصحاب خویش به صورت خصوصی تشکیل داد.

رشتی کتاب دلیل المتحیرین را در گزارش این نزاع‌ها نگاشته و در آن به تندی از مخالفان خویش انتقاد کرده است. این کتاب به روشنی حکایت می‌کند که در آن زمان بیشتر علمای شیعه و مردم کربلا و نجف و برخی شهرهای ایران بر ضد وی و پیروانش موضع واحدی داشتند. به احتمال بسیار، در پی این مخالفتها، باعث شد تا سید کاظم به دنبال حمایت امرای عثمانی حاکم بر عراق باشد. وی در همین دوران، قصیده پاشا عبدالباقی افندی، از والیان عثمانی عراق، را شرح و تفسیر و به وی تقدیم کرد. آن طور که پیداست، همین عوامل باعث این پندار شده بود که وی دراصل کشیشی مسیحی بوده و حکومت روسیه او را مأمور کرده است تا در بلاد اسلامی میان مسلمانان تفرقه بیاندازد.[۲۰]

ماجرای نجیب پاشا

در ۱۲۵۸، در کربلا گروهی از شیعیان موسوم به یرمازیه بر ضد حکومت عثمانی قیام کردند و نجیب پاشا، والی بغداد، برای سرکوب آنها شهر را محاصره کرد. وی در مکاتبه‌هایی که با سید کاظم داشت، از او خواست با استفاده از نفوذ خویش شورشیان را به صلح و آرامش دعوت کند. اما تلاش‌های سید کاظم نتیجه نداد.[۲۱] و سرانجام نجیب پاشا در هجدهم ذیقعده همین سال وارد کربلا شد و حدود چهار هزار تن از شیعیان را قتل‌عام کرد. در این هجوم، سید کاظم و کسانی که در خانه او پناه گرفته بودند مصون ماندند.[۲۲]

این حادثه مخالفان را بیشتر بر ضد وی تحریک کرد، چنانکه برخی وی را همدست امرای عثمانی دانستند.[۲۳] سید کاظم برای رهایی از این فشارها با تنی چند از پیروانش به قصد زیارت کاظمین و سامرا، کربلا را ترک کرد. در ضمن سفر نجیب پاشا وی را از سامرا به بغداد فراخواند. رشتی اندکی پس از بازگشت، در کربلا وفات یافت و در کنار مرقد امام حسین به خاک سپرده شد.[۲۴] بر طبق روایت مشهور، هر چند نجیب پاشا در ظاهر سید را گرامی میداشت، وی را مسموم کرد و پیروان سید با آگاهی از این امر، او را شتابان به کربلا بازگرداندند.[۲۵] اما در تلخیص تاریخ نبیل، مسموم شدن وی به دست نجیب پاشا، ساخته و پرداخته مخالفان او قلمداد شده و سن وی هنگام مرگ شصت سال ذکر شده ست، که درست نمی‌نماید.[۲۶] گفته شده است پس از ماجرای نجیب پاشا نامه‌های اعتراض‌آمیز حتی از سران شیخیه به سید کاظم رسید. سید کاظم رشتی از قرة العین که نامه اعتراض فرستاده بود دعوت کرد که به کربلا آمده و او اجابت کرد. پیش از رسیدن قرة العین به کربلا سید رشتی از دنیا رفت.

فرزندان

وی دو فرزند به نام‌های سید احمد و سید حسن داشت. هر دو از پیروان پدر بودند و سید حسن از بزرگان شیخیه شناخته می‌شود. به خاندان وی کشفی نیز می‌گویند و علتش را این می‌دانند که سید کاظم کاشف اسرار کلمات و گفتار شیخ احمد احسائی بود.

وفات

سید کاظم رشتی در شب سه شنبه یازدهم ذی‌الحجة ۱۲۵۹ق در کربلا درگذشت و در رواق شرقی حرم امام حسین علیه‌السلام دفن شد.

حیات علمی

سید کاظم رشتی بر مبانی اعتقادات شیخیه چیزی نیفزود، بلکه به عنوان شارح و مفسر، از اقوال شیخ احمد احسائی دفاع میکرد و در بسط تعالیم او جزئیات تازه‌ای به میان آورد. وی بیش از احسائی، مفاهیم عرفانی و باطنی را در توضیح عوالم و اطوار وجود به کار گفت و آنها را با بحث از مقامات انبیا و امامان درآمیخت. نمونه‌ای از پرداختن او به جزئیات دور از ذهن و تعبیرها و نامهای غریب، در وصف او از شهر علم مشهود است.[۲۷]

در باب معاد که از آراء پرمناقشه احسائی بود، کوشید تا رأی خاص او را در پرتو اعتقاد به جسمانی بودن معاد، تأویل و تفسیر کند.[۲۸]

رشتی به پیروی از عقیده خاص استادش، جایگاهی از سببیت و قیومیت را به پیامبر نسبت میدهد.[۲۹] و اهل بیت علیهم السلام را وارثان شئون آن حضرت در اکوان و اعیان و همه قوای ظاهر و باطن در مراتب مختلف تکوین به شمار می‌آورد.[۳۰] از دیدگاه او، در انتقال این ولایت تفاوتی میان تشریع و تکوین نیست،[۳۱] همچنانکه صاحب این مقام از ید مبسوطی در تخصیص نعمتها و تقدیر امور خلایق برخوردار است.[۳۲] اعتقاد به ضرورت حضور ناطقی در هر عصر که نخستین بار شیخ احمد احسایی[۳۳] به آن اشاره‌هایی کرده بود، در آثار سید کاظم رشتی صراحت بیشتری می‌یابد. وی مراتبی از برگزیدگان خداوند را، با تعابیری مناسب اندیشه تصوف، برمیشمارد که طبقه‌ای از ایشان در دوران غیبت امام، حامل علوم و اسرار او و نیز واسطه فیض میان او و سایر مردم‌اند.[۳۴] در شرح القصیده او، بر اساس روایتی درباره ظهور سرآمدی در رأس هر سده، شیخ احسائی با تأویل اسم احمد، به تلویح، صاحب ریاست سده سیزدهم و مبین احکام ظاهری و باطنی معرفی شده است.[۳۵] تأکید بر حضور نایب خاص در عصر غیبت امام عصر، واکنش برخی علما را برانگیخت و او را به نوعی انحراف از اصول تشیع متهم کردند.[۳۶]

تأثیر آراء او بر تحولات دینی-سیاسی

آراء و اندیشه‌های سید کاظم، زمینه ساز تحولات دینی-سیاسی در عراق و ایران شد و چنین می‌نماید که اوضاع اجتماعی عراق آن روز،‌که از یک سو، گرفتار استبداد حاکمان عثمانی بود و از سوی دیگر، وضع خاص پیروان سید کاظم که بر اثر نزاعهای فرقه‌ای در معرض تهدید و تکفیر قرار داشتند آنان را به ظهور امام منجی برای اصلاح امور امیدوارتر می‌ساخت. پافشاری سید کاظم بر نزدیک بودن ظهور موعود و اینکه او شاید از همین رو جانشینی برای خود برنگزیده بود.[۳۷] زمینه را برای ادعای بابیت سید علی محمد شیرازی معروف به باب هموار ساخت و نخستین گروندگان به او همین گروه از شیخیه بودند. بابیان و سپس بهائیان میپنداشتند که خود سید کاظم در نوشته‌ها و گفته هایش به ظهور باب و بهاء الله اشاره کرده است.[۳۸]

شاگردان

برخورداری رشتی از حوزه نافذ درس و ارشاد و وضع خاص شیخیه در دوران پس از او موجب شده است که در میان انتساب برخی شاگردان به او، آشفتگی‌هایی رخ دهد. از میان کسانی که بر شاگردی آنها نزد وی میتوان صحه گذارد، این عده در خور ذکرند:

  • ملاحسن گوهر قراچه‌داغی (متوفی ۱۲۶۶ق)، وصی سیدکاظم و جانشین او در کربلا[۳۹]
  • میرزا حسن دهلوی عظیم آبادی (متوفی ۱۲۶۰ق) عامل مهم ترویج افکار شیخیه در بلاد هند[۴۰]
  • حاج محمد کریم خان کرمانی[۴۱]
  • میرزا محمدحسین محیط کرمانی[۴۲]
  • میرزا محمدشفیع ثقة الاسلام تبریزی (متوفی ۱۳۰۱ق) جد میرزا علی ثقة الاسلام تبریزی[۴۳]
  • میرزا حسین بن محمد تبریزی، برادر میرزا محمدتقی حجة الاسلام نیر[۴۴]

افزون بر اینها، نام برخی از رهبران جنبش بابی در شمار شاگردان رشتی آمده که منبع پاره‌ای از این انتساب‌ها نوشته‌های خود بابیان بوده است که می‌کوشیدند نشان دهند که زعمای آنان از تأیید بنیانگذاران شیخیه بهره‌مند بوده‌اند، از جمله ادعای احترام سید کاظم رشتی به سید علی محمد شیرازی و معرفی او به شاگردان[۴۵] در حالیکه شهرت او به شاگردی رشتی[۴۶] بی‌اساس به نظر میرسد.[۴۷] در همین منابع ملاحسین بشرویه‌ای و زرین تاج برغانی معروف به طاهره قرة العین در شمار اصحاب نزدیک رشتی معرفی شده‌اند.[۴۸] در میان شاگردان سید کاظم رشتی که پس از او از سران بابیه بودند، از ملامحمدعلی بارفروشی، ملاعلی بسطامی و ملاشیخ علی ترشیزی نیز نام برده شده است.[۴۹]

پس از مرگ سید کاظم، پیروان وی چند دسته شدند و برخی از آنها از جمله محمد کریم خان قاجار و شیخ حسن گوهر و پیروانشان با ادعای باب به سختی به مقابله برخاستند. گفتنی است در زمان سید کاظم، به سبب اقامت شماری از شاهزادگان قاجاری در عراق و نیز فعالیتهای حاج محمد کریم خان شاگرد وی در کرمان، بزرگانی از خاندان قاجار به شیخیه تمایل پیدا کرده بودند.[۵۰]

اساتید و مشایخ

افزون بر شیخ احمد احسایی، سید عبدالله شبر، شیخ موسی بن جعفر کاشف الغطاء و ملاعلی رشتی از مشایخ روایت او بوده‌اند.[۵۱] اما رشتی بیشتر تحت تأثیر احسائی بود. از احسائی نقل شده است که:«فرزندم کاظم می‌فهمد و دیگران نه»[۵۲] از مکاتبه‌ای میان این دو، پیوند معنوی میان شاگرد و استاد روشن است.[۵۳]

آثار

از سید کاظم آثار فراوانی به فارسی و عربی در زمینه‌های گوناگون مانده است.[۵۴] پس از مرگ او،‌ خانه و کتابخانه‌اش دو بار غارت شد که بر اثر آن برخی از تألیفاتش از بین رفت.[۵۵] بخش زیادی از آثار برجامانده از او، مشتمل بر رسائلی است در پاسخ استفتائات در زمینه‌های گوناگون، بخشی هم شامل مسائل فقهی، تفسیر برخی سوره‌های قرآنی و برخی احادیث و ادعیه است. شمار رسائل برجامانده از او به بیش از ۱۵۰ میرسد که بسیاری از آنها چاپ شده‌اند و مهمترین آن‌ها عبارتند از :

  • اسرار اسماء المعصومین که به تصحیح صالح احمد دباب در ۱۴۲۶/۲۰۰۵ در بیروت به چاپ رسیده است
  • اصول العقاید، در پنج باب به فارسی که به شیوه‌ای استدلالی به بحث از اصول پنج گانه دین پرداخته و در تبریز [۱۲۵۹ش] به چاپ سنگی رسیده است.
  • دلیل المتحیرین، در ۱۳۴۴ در نجف و پس از آن در کرمان چاپ شده است.
  • رسالة السلوک فی الاخلاق و الاعمال[۵۶]
  • شرح الخطبه التطنجیه، این کتاب در ۱۲۷۰ در تبریز به چاپ رسیده است.
  • «شرح القصیده» در شرح قصیده لامیه پاشا عبدالباقی افندی عمری موصلی والی عراق در مدح امام موسی بن جعفر که شیوه رشتی در تأویل باطنی آن، این شرح را به صورت یکی از آثار مهم او درآورده است. این کتاب در سال ۱۲۷۰ در تهران به طبع رسیده‌است.
  • کشف الحق فی مسائل المعراج
  • مجموعة الرسائل گزیده‌ای از چند رساله که بیشتر آنها در پاسخ سؤال‌های مختلف از وی نوشته شده است
  • ترجمه کتاب حیات النفس احسائی به فارسی که در ۱۳۳۷ش در تبریز به چاپ رسیده است.[۵۷]

سید مهدی موسوی کاظمی در احسن الودیعه آثار او را به ابهام و لغزگویی متهم می‌کند. و سید ابراهیم قزوینی صاحب ضوابط رسالۀ دلیل المتحرین او را رسالۀ شَتمیه می‌نامید.

پانویس

  1. مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، ج ۳، ص۱۳۷
  2. آیتی،الکواکب الدریة..، ج ۱، ص۲۷
  3. محمد حسین آل طالقانی، الشیخیة؛ نشأتها و... ص۱۱۸-۱۱۹
  4. کرمانی، ص۶۴-۶۵؛ ابراهیمی، ج۱، ص۱۱۵-۱۱۶؛ نیز: عبدالله احسایی، ملحقات عبدالوهاب بوشفیع، ص۱۵۴-۱۵۷
  5. عبدالله احسایی، ص۱۰۷، ۱۱۶؛ ابراهیمی، ج ۱، ص۱۶۶-۱۶۷؛ قس نبیل زرندی، ص۹
  6. نبیل زرندی، ص۱۱
  7. تنکابنی، ص۴۲-۴۳
  8. ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶
  9. سید کاظم رشتی، رسالة السلوک، ص۹۴؛ ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶، پانویس
  10. تنکابنی، ص۴۴
  11. رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۳۸-۱۴۰
  12. رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۰۴-۱۰۸
  13. تنکابنی، ص۴۳-۴۴؛ آل طالقانی، ص۱۴۳
  14. ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۷-۱۱۹؛ قس آل طالقانی، ص۱۲۱
  15. رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۱۸-۱۲۰؛ همو، رسالة السلوک، مقدمه بهمردی، ص۲۱-۲۲
  16. رشتی، رسالة السلوک، مقدمه بهمردی، ص۲۱-۲۲ به نقل از ظهور الحق فاضل مازندرانی؛ نبیل زرندی، ص۲۰-۲۳
  17. آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۲۸۴
  18. رشتی، دلیل المتحیرین، ص۱۳۱-۱۳۷
  19. آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۲۸۶
  20. خالصی زاده، مقدمه هادی خالصی، ص۱۵-۱۶، ۱۲۴
  21. نبیل زرندی، ص۳۴-۳۵
  22. کرمانی، ص۱۴۳-۱۴۴؛ فرهاد میرزا قاجار، ص۳۴۷-۳۴۸؛ آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۳۰۶-۳۰۹؛ عبدالعزیز سلیمان نوار، ص۸۹-۹۱؛ جعفر خیاط، ص۲۷۶-۲۷۹
  23. آل کلیدار، ص۵۷
  24. ابراهیمی، ج ۱، ص۱۲۰-۱۲۲؛ آل طالقانی، ص۱۶۲
  25. ابراهیمی، ج ۱، ص۱۲۰-۱۲۲؛ آل طالقانی، ص۱۶۲؛ نیز: کرمانی، ص۱۴۵
  26. نبیل زرندی، ص۴۱
  27. رشتی، شرح القصیدة، ص۸۲-۱۱۸؛ در خصوص انتقاد از این ویژگی او: آل کاشف الغطاء، ۱۴۱۸، ص۳۰۹؛ موسوی اصفهانی، ج ۲، ص۱۷۲
  28. رک: شرح القصیدة، ص۱۲۸؛ کشف الحق، ص۱۲۷-۱۲۸؛ دلیل المتحیرین، ص۶۶-۶۹
  29. شرح القصیدة، ص۲۸۱
  30. شرح القصیدة، ص۶۵-۶۶
  31. شرح الخطبة الطتنجیة، ص۱۸
  32. شرح الخطبة الطتنجیة، ص۱۴۰،۱۴۹؛ همو شرح القصیدة، ص۳۰۴-۳۰۵
  33. ۱۳۵۵ش، ج ۳، ص۱۵۰-۱۵۱
  34. رشتی، مجموعة الرسائل، ج ۲، ص۷۹-۸۰
  35. شرح القصیده، ص۲۹۷-۲۹۸
  36. جاپلقی بروجردی، ص۵۷؛ آل کاشف الغطاء، ۱۳۴۵، ص۱۸
  37. نبیل زرندی، ص۲۵-۲۶
  38. حاجی میرزاجانی کاشانی، ص۱۰۳؛ نبیل زرندی، ص۳۳؛ آیتی، ج ۱، ص۳۴، ۳۷
  39. گوهر، ص۱۳۹-۱۴۱، مقدمه اسکوئی حائری، ص۴
  40. کرمانی، ص۱۸؛ حسنی لکهنوی، ج ۷، ص۱۳۴-۱۳۵؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۶، ص۳۸۴-۳۸۶؛ همو، ۱۴۰۴، قسم ۲، ص۳۰۷-۳۰۸
  41. رضوی شریف، ص۲۳-۲۴، ۲۶-۲۹؛ مدرسی چهاردهی، ص۲۵
  42. اعتضادالسلطنه، توضیحات نوائی، ص۱۷۶؛ آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۵، ص۲۰۸
  43. حسینی اشکوری، ج ۳، ص۲۶۹-۲۷۰
  44. حسینی اشکوری، ج ۱، ص۳۰۲؛ مدرسی چهاردهی، ص۱۱۶
  45. حاجی میرزاجانی کاشانی، ص۱۰۳-۱۰۴؛ نبیل زرندی، ص۲۷-۲۸؛ میرزا آقاخان کرمانی و روحی، ص۲۷۶
  46. هدایت، ج ۱۰، ص۳۱۰؛ اعتضاد السلطنه، ص۱۱
  47. آیتی، ج ۱، ص۳۶، ۱۱۰
  48. آیتی، ج ۱، ص۳۸، ۱۳۹-۱۴۰؛ نبیل زرندی، ص۲۵، ۷۰؛ قس معصوم علیشاه، ج ۳، ص۳۱۸
  49. اعتضادالسلطنه، ص۶۳، تعلیقات نوائی، ص۹۰؛ نبیل زرندی، ص۴۶-۴۷، ۶۲؛ برای فهرستی تفصیلی از شاگردان او: آل طالقانی، ص۱۲۵-۱۳۱
  50. مدرسی چهاردهی، ص۱۳۸-۱۴۱
  51. آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱، ص۱۱۶؛ ابراهیمی، ج ۱، ص۱۲۶
  52. ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶
  53. ابراهیمی، ج ۱، ص۱۱۶-۱۲۲، پانویس؛ خوانساری، ج ۱، ص۹۲؛ کورین، ج ۴، ص۲۳۳ پانویس
  54. فهرست تفصیلی آثار وی در فصلی از فهرست کتب... مشایخ عظام تألیف ابوالقاسم ابراهیمی آمده است.
  55. ابراهیمی، ج ۱، ص۱۲۵
  56. این رساله به تصحیح وحید بهمردی در ۱۴۲۵ چاپ شده است. درباره اثر دیگر او با عنوان السیر و السلوک رک: آقابزرگ تهرانی، ۱۴۰۳، ج ۸، ص۲۶۰، ج ۱۲، ص۲۲۶، ۲۸۲-۲۸۳؛ قس رشتی، رسالة السلوک، مقدمه، ص۱۰-۱۲
  57. برای تفصیل آثار رشتی رک: ابراهیمی، ج ۲، ص۲۸۸-۳۵۹؛ نیز: آزاد کشمیری، ص۳۹۸-۴۰۲

منابع

  • محمدعلی بن صادق آزاد کشمیری، کتاب نجوم السماء فی تراجم العلماء، قم[۱۳۹۴]
  • محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ علین نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت، ۱۴۰۳/۱۹۸۳
  • محمدمحسن آقابزرگ طهرانی،، طبقات اعلام الشیعه: الکرام البررة، قسم ۱-۲، مشهد ۱۴۰۴
  • محمدحسن آل طالقانی، الشیخیه: نشأتها و تطورها و مصادر دراستها، بیروت، ۱۴۲۰/۱۹۹۹
  • محمدحسین آل کاشف الغطاء، الایات البینات فی قمع البدع و الضلالات، رساله ۴،: خرافات البابیة، نجف ۱۳۴۵
  • محمدحسین آل کاشف الغطاء، العبقات العنبریة فی الطبقات الجعفریة: تاریخ المرجعیة الدینیة فی القرنین الثامن عشر و التاسع عشر المیلادیین،‌چاپ جودی قزوینی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸
  • محمدحسن آل کلیدار، مدینة الحسین او مختصر تاریخ کربلاء، کربلاء ۱۳۹۲/۱۹۷۲
  • عبدالحسین آیتی، الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه، [قاهره ۱۳۴۲]
  • ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست کتب شیخ اجل اوحد مرحوم شیخ احمد احسائی و سایر مشایخ عظام اعلی الله مقامهم و خلاصه شرح احوال ایشان، کرمان، چاپخانه سعادت، [بی تا]
  • احمد بن زین الدین احسایی، جوامع الکلم، چاپ سنگی تبریز، ۱۲۷۳-۱۲۷۶
  • احمد بن زین الدین احسایی، شرح الزیارة‌الجامعة الکبیرة [کرمان] ۱۳۵۵ش
  • احمد بن زین الدین احسایی، شرح العرشیع، کرمان ۱۳۶۱-۱۳۶۴ش
  • عبدالله بن احمد احسایی، ترجمة الشیخ احمد الاحسائی، در شمس هجر، چاپ عبدالوهاب بوشقیع، بیروت لجنة احیاء تراث مدرسة الشیخ الاوحد الاحسائی،‌۱۴۲۳/۲۰۰۳
  • علیقلی بن فتحعلی اعتضاد السلطنة، فتنه باب، توضیحات و مقالات به قلم عبدالحسین نوائی، تهران، ۱۳۷۷ش
  • محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، [بی تا]
  • محمدشفیع بن علی جاپلقی بروجردی،‌روضة البهیة فی طرق الشفیعیه، چاپ سنگی تهران ۱۲۸۰
  • جعفر خیاط، کربلاء فی المراجع الغربیة،‌در موسوعة العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج ۸، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷
  • حاجی میرزاجانی کاشانی، کتاب نقطة الکاف: در تاریخ ظهور باب و وقایع هشت سال اول از تاریخ بابیه، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۳۲۸/۱۹۱۰
  • عبدالحی حسنی لکهنوی،‌نزهة الخواطر و بهجة المسامع و النواظر، ج ۷، حیدرآباد، دکن ۱۳۹۹/۱۹۷۹
  • احمد حسینی اشکوری، تراجم الرجال، قم، ۱۴۲۲
  • محمد خالصی زاده، خرافات الشیخیة و کفریات ارشاد العوام او دسائس القسس فی ایران [ترجمه از فارسی]، بیروت، ۱۴۱۸/۱۹۹۸
  • خوانساری
  • رشتی، کاظم بن قاسم، آکل و مأکول، نسخه خطی کتابخانه خصوصی زین العابدین ابراهیمی، نسخه عکسی کتابخانه مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی،ش ۱۹۹۹ (۲)
  • رشتی، کاظم بن قاسم، دلیل المتحیرین، ترجمه زین العادبیدن ابراهیمی، کرمان، چاپخانه سعادت، بی‌تا
  • رشتی، کاظم بن قاسم، رسالة السلوک فی الاخلاق و الاعمال، چاپ وحید بهمردی، بیروت ۲۰۰۴
  • رشتی، کاظم بن قاسم، شرح القصیدة، چاپ سنگی، تبریز، ۱۲۷۲
  • رشتی، کاظم بن قاسم، کشف الحق فی مسائل المعراج، چاپ امیر عسکری، بیروت ۱۴۲۱
  • رشتی، کاظم بن قاسم، مجموعة الرسائل، چاپ سنگی، تبریز، ۱۲۷۶
  • نعمت الله رضوی شریف، تذکرة الاولیاء فی شرح احوال محمد کریمخان کرمانی، چاپ سنگی،‌بمبئی، ۱۳۱۳
  • عبدالعزیز سلیمان نوار، تاریخ العراق الحدیث: من نهایة حکم داود باشا الی نهایة حکم مدحت باشا، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۸
  • فرهاد میرزا قاجار، زنبیل، چاپ محمد رمضانی، تهران، ۱۳۶۷ش
  • محمدکریم بن ابراهیم کرمانی، هدایة الطالبین، چاپ سنگی، [بی‌جا، بی‌تا]
  • حسن گوهر، المخازن و اللمعات و البراهین الساطعة در الرسائل المهمة فی التوحید و الحکمة، چاپ محمدباقر اسکوئی حائری، [بی جا] ۱۳۸۵/۱۹۶۶
  • مرتضی مدرسی چهاردهی، شیخی گری، بابی گری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع،‌تهران، ۱۳۴۵ش
  • محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹-۱۳۴۵ش
  • محمدمهدی موسوی اصفهانی، احسن الودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او، تتمیم روضات الجنات، بغداد [۱۳۴۸]
  • عبدالحسین میرزاآقاخان کرمانی و احمد روحی، هشت بهشت، [تهران؛ بی‌نا، بی‌تا]
  • محمد نبیل زرندی، مطالع الانوار: تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ترجمه و تلخیص عبدالحمید اشراق خاوری، [تهران، ۱۳۳۹ش]
  • رضاقلی بن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، در میرخواند، ج ۸-۱۰
  • Henry Corbin, En islan iranian: espects spirituels et philosophique, Paris,1971