پرش به محتوا

سکولاریسم

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از علمانیت)

سکولاریسم یا جدایی دین از دنیا، نظریه‌ای است که دین را به زندگی فردی محدود می‌کند و آن را از حوزه‌های اجتماعی مانند سیاست، حکومت و اقتصاد جدا می‌سازد. بر اساس سکولاریسم، دین در امور سیاسی و اجتماعی مرجعیت ندارد. جدایی دین از دنیا، جدایی دین از سیاست یا حکومت، جدایی نهاد دین از نهاد حکومت، و حاکم کردن ارزش‌ها و قوانین اجتماعیِ غیردینی به جای نظام دینی از دیگر تعاریف سکولاریسم است.

بسیاری از عالمان شیعه، سکولاریسم در اسلام را مردود شمرده‌اند و معتقدند آموزه‌ها و احکام اسلام، همه ابعاد زندگی بشر اعم از فردی و اجتماعی را دربرمی‌گیرد. قرآن،‌ روایات و فقه اسلامی را گواه جامعیت اسلام و بطلان جدایی دین از دنیا برشمرده‌اند. گفته شده پیوند اسلام و سیاست و جدایی‌ناپذیری آن دو، باور عمومی مسلمانان در طول تاریخ اسلام بوده و در جهان اسلام،‌ هیچ عالمی به سکولاریسم باورمند نبوده است. روشن‌فکرانی همچون جلال آل‌احمد، اقبال لاهوری، علی شریعتی، حامد الگار و عبدالعزیز ساچادینا نیز از مخالفان سکولاریسم شمرده شده‌اند. به باور آنان، اندیشه سکولاریسم منحصر به غرب و جهان مسیحیت و بی‌ارتباط با اسلام است. با این حال، برخی از عالمان و عده‌ای از روشن‌فکران مسلمان، از پیوند سکولاریسم با اسلام و نظریه سکولاریسم اسلامی سخن گفته‌اند. مصطفی کمال آتاتُورک، علی عبدالرازق، طه حسین، سید احمدخان هندی، میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا مَلکُم‌خان ناظِم‌الدولة را از پایه‌گذاران سکولاریسم در جهان اسلام نام برده‌اند. مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش، محمد مجتهدشبستری و مصطفی ملکیان نیز چهار نماینده و مدافع سکولاریسم اسلامی در ایران معرفی شده‌اند. مهدی حائری یزدی،‌ فقیه و فیلسوف شیعه، نیز از طرفداران جدایی دین از حکومت شمرده شده است. بعضی، سکولاریسم را به معنای جدایی روحانیت از دولت به کار برده‌ و عالمانی همچون آخوند خراسانی، عبدالکریم حائری یزدی و آیت‌الله بروجردی را از طرفداران آن شمرده‌اند.

گفته می‌شود شکل‌گیری سکولاریسم در جهان اسلام به عنوان یک جریان فکری به اوایل سده بیستم میلادی بازمی‌گردد. سقوط دولت عثمانی در ۱۹۲۴م و روی کار آمدن مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه را از عوامل مؤثر در پیدایش سکولاریسم در جهان اسلام برشمرده‌اند.

در جهان اسلام کتاب‌های متعددی پیرامون سکولاریسم به رشته تحریر درآمده است؛ دسته‌ای از آنها به نقد سکولاریسم و برخی به حمایت از آن پرداخته‌اند.

مفهوم‌شناسی

سکولاریسم، از مهم‌ترین مسائل مطرح شده در جوامع اسلامی[۱] و جزء جداناشدنیِ جهان و تفکر مدرن[۲] و از اصول حاکم بر فرهنگ غرب[۳] شمرده شده است. برای سکولاریسم، تعاریف و معناهای متعددی بیان شده است. در یک معنای کلی، مکتب یا نظریه‌ای تعریف شده که رسالت و قلمرو دین را به زندگی فردی و رابطه بشر با خدا محدود می‌کند و قلمرو مسائل اجتماعی همچون قلمرو سیاست و حکومت را از رسالت دین خارج می‌داند.[۴] برخی تعاریف دیگر عبارتند از:

  • سکولاریسم، جدایی نهادهای دینی (کلیسا در مسیحیت و روحانیت و حوزه در اسلام) از نهادهای حکومت (اعم از قوه مجریه (دولت) و مققنه و قضائیه) است. طبق این تعریف، دین به قلمرو مسائل شخصی انسان تعلق دارد و اداره مسائل عمومی جامعه باید به دولت واگذار می‌شود.[۵]
  • بعضی معنای جامع این واژه را حذف دین یا به حاشیه راندن آن در ساحت‌های مختلف زندگی انسان همچون سیاست، حکومت، علم، اخلاق، اقتصاد و هنر گفته‌اند.[۶]
  • عبدالوهاب مسیری، پژوهشگر مصری، سکولاریسم را به سکولاریسم حداقلی و حداکثری تقسیم کرده و جدایی دین از سیاست یا نهاد حکومت را سکولاریسم حداقلی و جدایی دین از تمام شئون عرفی زندگی (اعم از اجتماعی و خصوصی) را سکولاریسم حداکثری نامیده است.[۷]

جدایی دین از دنیا، جدایی دین از امور اجتماعی و سیاست،[۸] جدایی دین از حکومت،[۹] جدایی دین از سیاست،[۱۰] حاکم کردن ارزش‌ها و قوانین اجتماعیِ غیردینی به جای نظام دینی، دنیوی یا عرفی کردن امور، قُدسی‌زُدایی از امور،[۱۱] دین‌گریزی، طرفداری از اصول عرفی و دنیوی[۱۲] و عرفی‌گرایی[۱۳] از دیگر معانی و تعاریف سکولاریسم بیان شده است.

براساس سکولاریسم، دین مرجعیت خود در امور سیاسی و اجتماعی را از دست می‌دهد و ابعاد اجتماعیِ دین نادیده گرفته یا انکار می‌شود؛ دین محدود به قلمروی فردی و امری حاشیه‌ای تلقی می‌شود.[۱۴] بنابراین وجه مشترک معانی و کاربردهای مختلف سکولاریسم، کنار گذاشتن دین از حوزه مسائل اجتماعی و سیاسی بیان شده است.[۱۵]

عبدالله جوادی آملی، پایه و اساس سکولاریسم را با وجود اختلاف در تعریف و گستره آن، رد حکومت دینی دانسته است. از نظر وی، طرفداران سکولاریسم در ضرورت نبود حکومتی بر محور دین اتفاق‌نظر دارند.[۱۶] ازدواج را نمونه قدسی‌زدایی یا عرفی و دنیوی کردن امور ذکر شده است؛ ازدواج در قرون وسطای مسیحی، امری مقدس به شمار می‌رفت و مکان عقد ازدواج نیز کلیسا بود؛ اما با سیطره سکولاریسم، ازدواج به امری عرفی و غیرمقدس تبدیل و مکان اجرای آن نیز به دفتر ثبت اسناد منتقل شد.[۱۷]

کتاب نسبت دین و دنیا، اثر آیت‌الله جوادی آملی.

واژگان مرتبط

سکولاریسم، واژه‌ای غربی و مدرن است و ریشه‌های کلامی آن نیز به تطورات فکری فلسفه غرب و پس از رنسانس و سیطره اومانیسم (انسان‌گرایی) بازمی‌گردد.[۱۸] سکولاریسم معادل کلمه «Secularism» در زبان انگلیسی و معادل عَلْمانِیّة یا عَلَمانیة یا عِلْمانیة در زبان عربی است.[۱۹] سکولاریزاسیون،‌ فرایند سکولار و دنیوی کردن جامعه را می‌گویند؛[۲۰] فرایندی که در آن، دین به تدریج نقش اجتماعی خود را از دست می‌دهد و جنبه فردی پیدا می‌کند. به همین دلیل، دیگر نمی‌تواند در مسائل عمومی و اجتماعی نقش یا مرجعیت داشته باشد.[۲۱]

گفته شده بیشتر اندیشمندان و نویسندگان ایرانی[۲۲] و همچنین غربی،[۲۳] سکولار را معادل لائیک و سکولاریسم را مترادف با لائیسیته (لائیسم) می‌دانند؛[۲۴] اما برخی پژوهشگران، میان آن دو تفاوت‌هایی بیان کرده‌اند.[۲۵] برای نمونه برخی، سکولاریسم را استقلال تمام نهادهای اجتماعی از دین و لائیسیته را جدایی دین از نهاد حکومت می‌دانند. برپایه این تعریف، حکومت لائیک در مقابل حکومت دینی قرار دارد و لائیسیته یکی از زیرمجموعه‌های سکولاریسم به شمار می‌رود.[۲۶]

انواع سکولاریسم

جدایی دین از زندگی اجتماعی و امور سیاسی، سکولاریسم سیاسی نامیده می‌شود. سکولاریسم اخلاقی، سکولاریسم اقتصادی، سکولاریسم حقوقی، سکولاریسم علمی و سکولاریسم ادبی و هنری از دیگر اقسام سکولاریسم نام برده شده‌اند که در همه آنها، دین از عرصه روابط اجتماعی فرد با دیگران کنار می‌رود و محدود می‌شود.[۲۷]

جدایی‌ناپذیری دین از دنیا از دیدگاه عالمان شیعه

سکولاریسم یا جدایی دین از دنیا در اسلام مردود شمرده شده است.[۲۸] به گفته محمدحسن قدردان قراملکی،‌ دین‌پژوه شیعه، در جهان اسلام،‌ هیچ عالمی معتقد به اندیشه سکولار نیست.[۲۹] برخی پیوند اسلام و سیاست و جدایی‌ناپذیری آن دو را باور عمومی مسلمانان در طول تاریخ اسلام دانسته[۳۰] و معتقدند اسلام در نظر مسلمانان و غیرمسلمانان به دین حکومت‌گر شناخته می‌شود.[۳۱] روشن‌فکرانی همچون جلال آل‌احمد، اقبال لاهوری، علی شریعتی، حامد الگار و عبدالعزیز ساچادینا نیز از مخالفان سکولاریسم نام برده شده‌اند که معتقدند اندیشه سکولاریسم منحصر به غرب و جهان مسیحیت و بی‌ارتباط با اسلام است.[۳۲]

طرفداران ولایت فقیه از جمله مخالفان سکولاریسم و نظریه ولایت فقیه نیز نظریه حداکثری شمرده شده که هم پیوند میان دین و سیاست و هم ضرورت قرار گرفتن فقیه در رأس حکومت را می‌پذیرد.[۳۳]

دلایل

گفته می‌شود در آیات قرآن،[۳۴] حکومت و داوری در اختلافات و برپایی عدالت در جامعه از اهداف نبوت و شریعت‌های آسمانی بیان شده است. همچنین آموزه‌ها و احکام اسلامی همه ابعاد زندگی بشر اعم از فردی و اجتماعی را دربرمی‌گیرد. مطالعه فقه اسلامی، گواه جامعیت احکام و قوانین اسلامی است.[۳۵] از نظر جعفر سبحانی، متکلم و از مراجع تقلید شیعه،[۳۶] و محمدتقی مصباح یزدی، فیلسوف و فقیه شیعه،[۳۷] سه قوه مقننه (تشریع احکام به وسیله وحی و تبیین جزئیات توسط فقیهان)، مجریه و قضائیه (داوری درباره خصومت‌ها و اختلافات) جزو متن اسلام شمرده می‌شود و در آیات و روایات پیرامون این سه قوه قوانین و مقرراتی وجود دارد. بنابراین قرآن و سنت منکر سکولاریسم و جدایی دین از مسائل اجتماعی و سیاسی است.[۳۸] از نظر سبحانی، کتاب‌های فقهی در طول چهارده قرن پر از شواهد و دلایل کافی بر وجود این سه قوه در اسلام است.[۳۹]

از نظر عباسعلی عمید زنجانی، پژوهشگر فقه سیاسی، دین و سیاست وابستگی مفهومی به یکدیگر دارند و جدایی‌ناپذیری آن دو از تعریفشان به دست می‌آید.[۴۰] وی جدایی‌ناپذیری دین و سیاست را به عنوان یک اصل و مبنا در تفکر اسلامی انکارناپذیر دانسته[۴۱] و معتقد است اسلام،‌ مجموعه‌ای از اجزای به‌هم پیوسته شامل نظام اعتقادی، سیاست و حکومت، اقتصاد، نظام تربیتی و اخلاقی و... است؛ مطالعه و بررسی هر یک از این اجزاء بدون دیگری به انحراف در شناخت اسلام منجر خواهد شد.[۴۲]

برای کسی که در قوانین و اصول اسلام جستجو کند، شک و تردیدی باقی نمی‌ماند که اسلام، دین سیاسی و اجتماعی است و احکام آن منحصر در عبادات و تأمین سعادت اخروی نیست؛ بلکه بیشتر احکامش درباره سیاست کشور، تنظیم امور جامعه و تأمین سعادت دنیوی است مانند احکام مربوط به معاملات، حدود و دیات، قصاص، قضاوت و احکام مربوط به تأمین مالیات برای حفظ دولت اسلامی همچون خمس و زکات.[۴۳]

گستردگی دستورات اسلامی در تمام شئون بشری نه به جدایی دین از سیاست مجالی می‌دهد و نه هرگونه قرائت دنیاگرایانه را تجویز می‌کند. بدین جهت مسلمان سکولار یا سکولاریسم اسلامی را متناقض دانسته‌اند.[۴۴]

نقد مبانی سکولاریسم

عالمان شیعه همچون آیت‌الله جوادی آملی مبانی سکولاریسم را نقد کرده‌اند.[۴۵] عقل‌گرایی (اصالت دادن به عقل)، علم‌گرایی (تکیه بر دانش‌های تجربی و بشری)، انسان‌گرایی (انسان‌محوری و جانشینی انسان از خدا)، لیبرالیسم، بی‌دینی (روی‌گردانی و بی‌نیازی از دین)، تجددگرایی (مدرنیسم)، اباحی‌گرایی (آزادی مطلق و بی‌حد و مرز) و نسبیت‌گرایی از جمله مبانی اندیشه سکولاریسم ذکر و نقد شده است.[۴۶] به باور آیت‌الله سبحانی، اگر سکولاریسم به صورت دقیق تحلیل شود، چیزی جز الحاد و نفی دین و ماورای طبیعت نخواهد بود.[۴۷]

نظریه سکولاریسم اسلامی

برخی از روشن‌فکران مسلمان، از پیوند سکولاریسم با اسلام و نظریه سکولاریسم اسلامی سخن گفته‌اند. هرچند ممکن است ترکیب سکولاریسم با اسلام،‌ تناقض‌آمیز تلقی شود، ولی طرفداران مسلمان سکولاریسم، با تقلیل مفهوم سکولاریسم به ساحت و قلمرو سیاسی، درصدد سازگاری سکولاریسم با اسلام برآمده‌اند. سکولاریست‌های مسلمان، با اعتقاد به مرجعیت اسلام در فهم معنا و هدف زندگی و جهان، مرجعیت اسلام در تنظیم زندگی سیاسی و اجتماعی انسان‌ها را انکار کرده و معتقدند اسلام برای تنظیم زندگی سیاسی، قانون و ساختاری ارائه نکرده است. ازاین‌رو، می‌توان از سکولاریسم اسلامی سخن گفت.[۴۸] سکولاریسم اسلامی تنها مرجعیت دین در امور سیاسی را انکار می‌کند و بر سه اصل زیر استوار است:

  • پذیرش مرجعیت اسلام در فهم ارزش‌های دینی ناظر به زندگی سیاسی و اجتماعی؛
  • انکار مرجعیت اسلام در تنظیم قوانین حاکم بر زندگی و نهادهای سیاسی؛
  • پذیرش مرجعیت عقل در تنظیم زندگی سیاسی و قوانین حاکم بر آن.[۴۹]

دلایل

انکار حاکمیت و حکومت خدا بر بندگان و نسبت دادن آن به خود انسان‌ها، اصل شورا (آیه شورا)، جداکردن نبوت و حکومت (وظیفه پیامبران تبلیغ دین است و تشکیل حکومت از قلمرو وظایف نبوت خارج است)، از جمله دلایل طرفداران مسلمان سکولاریسم در دفاع از سکولاریسم ذکر شده‌اند.[۵۰] محمد عابد الجابری، روشن‌فکر مراکشی، معتقد است در قرآن، هیچ آیه‌ای نیست که دلالت کند که دعوت پیامبر(ص)، دعوت به ایجاد دولت و حکومت و نظام سیاسی بوده است.[۵۱] علی عبدالرازق نیز بر این باور است که ظاهر آیات قرآن و سنت پیامبر(ص) دلالت دارد که پیامبر(ص) غیر از حق رسالت، حقی بر مردم نداشت. ازاین‌رو، حاکم یا پادشاه نبود.[۵۲] از نظر وی، خداوند حکومت و امر سیاست را به عقول بشری واگذار کرده است.[۵۳] به باور عبدالرازق، در قرآن حتی شبه دلیلی بر وجوب اقامه دولت و تصدی سیاست وجود ندارد.[۵۴] عباسعلی عمیدزنجانی معتقد است عبدالرازق، در نظریه خود، ده‌ها آیه و روایت معتبر و نیز سیره سیاسی پیامبر(ص) و فرهنگ و عرف سیاسی مسلمانان در تشکیل حکومت و نهادهای سیاسی را انکار کرده است.[۵۵]

مهدی بازرگان با پذیرش وجود احکام اجتماعی و مربوط به سیاست در اسلام، هدف از آنها را تربیت و تزکیه افراد و خدا و آخرت می‌داند نه تأمین رفاه و امنیت و بهتر شدن زندگی دنیایی.[۵۶] از نظر او، اسلام امور اقتصاد، سیاست و حکومت و مدیریت را به خود مسلمانان و عقل و تجربه آنان واگذار کرده و احکام و تعالیم خاصی درباره آنها ندارد؛ همانطور که خانه‌داری و باغبانی و آشپزی را به خود مسلمانان واگذار کرده است.[۵۷] بازرگان نبوت و حکومت را دو امر مستقل و حکومت پیامبر(ص) را امری استثنایی می‌داند.[۵۸] از دیدگاه وی، امامان شیعه نیز دین را از حکومت و سیاست جدا می‌دانستند. ایشان حکومت و خلافت را حق خودشان نمی‌دانستند و جز امام علی(ع) هیچ یک حکومت را نپذیرفتند؛ چنانکه امام رضا(ع)، علی‌رغم اصرار مأمون، خلافت را نپذیرفت و امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد و حکومت را به او سپرد.[۵۹]

طرفداران سکولاریسم اسلامی

الاسلام و اصول الحکم اثر علی عبدالرازق.

مصطفی کمال آتاتُورک، نخستین رئیس‌جمهور ترکیه (درگذشت: ۱۹۳۸م)، علی عبدالرازق، (درگذشت: ۱۹۶۶م)، قاسم امین، طه حسین و خالد محمد خالد، از روشن‌فکران مصری، سید احمدخان هندی (درگذشت: ۱۸۹۸م) روشن‌فکر هندی، میرزا فتحعلی آخوندزاده (درگذشت: ۱۲۹۵ق) و میرزا مَلکُم‌خان ناظِم‌الدولة (درگذشت: ۱۳۲۶ق) از روشن‌فکران ایرانی، از پایه‌گذاران سکولاریسم در جهان اسلام معرفی شده‌اند.[۶۰] محمد عابد الجابری، محمد سعید العَشْماوی، نصر حامد ابوزید، از روشنفکران مصری، و عَبْدو فیلالی انصاری، روشن‌فکر مراکشی،[۶۱] نیز از طرفداران سکولاریسم نام برده شده‌اند. مهدی بازرگان، عبدالکریم سروش، محمد مجتهدشبستری، مصطفی ملکیان، چهار نماینده و مدافع سکولاریسم اسلامی در ایران معرفی شده‌اند که هدفشان اثبات سازگاری اسلام با سکولاریسم با تکیه بر برداشت خاصی از اسلام بود.[۶۲]

به باور آیت‌الله جوادی آملی، سه گروه از دینداران طرفدار سکولاریسم هستند که عبارتند از:

  • گروهی که قلمرو دین را به مسائل فردی و اخلاقی محدود می‌کنند؛
  • دسته‌ای که قلمرو دین را شامل مسائل اجتماعی نیز می‌دانند؛ اما معتقدند که حاکم و مدیر جامعه باید شخص معصوم باشد؛ فرد غیرمعصوم حق اجرای دین در جامعه و حکومت را ندارد؛
  • عده‌ای اصل دین را امر قدسی و پاک می‌دانند و براین باورند که دخالت دین در امور دنیوی و اجتماعی به آلوده شدن و از میان رفتن قداست دین می‌انجامد.[۶۳]

جدایی روحانیت از امور حکومتی

برخی محققان معتقدند سکولاریسم در جهان اسلام به معنای سکولاریسم در جهان مسیحیت (عرفی یا غیرمقدس کردن تمام شئون زندگی) نیست؛[۶۴] بلکه در جهان اسلام به معنای جدایی دین از سیاست و گاهی به معنای جدایی روحانیت از دولت به کار می‌رود.[۶۵] محمد برقعی نویسنده کتاب سکولاریسم از نظر تا عمل، مسئله سکولاریسم در اسلام را مسئله تعیین تکلیف با نظام حقوقی اسلام یعنی فقه می‌داند. او می‌گوید برای نمونه در کشور مصر و پاکستان نهادهای دینی مانند روحانیت و اخوان المسلمین در حکومت دخالتی ندارند؛ با این حال قانون آن دو همان شریعت اسلام است.[۶۶]

سید صادق حقیقت، پژوهشگر اندیشه سیاسی اسلام، دو گروه از اندیشمندان مسلمان را جزو سکولارها می‌داند: نفی‌کنندگان ارتباط دین و سیاست و قائلان به استقلال نهاد دین و نهاد سیاست. قائلان به استقلال، به چند دسته تقسیم می‌شوند: مانند تفکیک‌گرایان، تفصیل‌گرایان، انزواگرایان و مخالفان نهاد دین. صادق حقیقت، مهدی حائری یزدی و عبدالکریم سروش را از گروه تفکیک‌گرایان نام می‌برد که معتقدند دین و سیاست دو شأن مستقل‌اند و نسبتی میان آنها نیست. تفصیل‌گرایان با فرق گذاشتن میان دوران حضور امام و غیبت، هرچند ائمه(ع) را دارای مقام سیاسی می‌دانند؛ ولی مخالف تشکیل حکومت در دوران غیبت از سوی فقها و دخالت آنها در امور اجتماعی و سیاسی بودند. آخوند خراسانی و عبدالکریم حائری یزدی در دسته تفصیل‌گرایان ذکر شده‌اند.[۶۷]

آیت‌الله بروجردی نیز از موافقان جدایی حوزه دین از عرصه سیاست شمرده شده است. از نظر او، ولایت سیاسی و تشکیل حکومت از شئون پیامبران و امامان نیست و ورود آنها به سیاست در حد ضرورت بود.[۶۸] مهدی حائری یزدی،‌ فقیه و فیلسوف شیعه، برآن بود که کار دین حکومت کردن نیست و امور سیاسی از حیطه و قلمرو دین بیرون است.[۶۹]

پیشنیه و زمینه‌های پیدایش در جهان اسلام

شکل‌گیری سکولاریسم در جهان اسلام به عنوان یک جریان فکری را به اوایل سده بیستم میلادی بازمی‌گردانند.[۷۰] برخی پیشینه و زمینه جدایی دین از سیاست و حکومت را به ماجرای سقیفه در سال ۱۱ قمری[۷۱] و بعضی به معاویه بن ابی‌سفیان (درگذشت: ۶۰ق) و پس از او فرزندش یزید بازگردانده‌اند.[۷۲]

گفته می‌شود سکولاریسم نخست در مسیحیت مطرح شد[یادداشت ۱] و سپس به جهان اسلام راه پیدا کرد.[۷۳] برخی محققان، حکومت محمدعلی پاشا (درگذشت: ۱۸۴۹م) در مصر را سرآغاز اندیشه سکولار در جهان عرب دانسته‌اند.[۷۴] بعضی از پژوهشگران، ورود اندیشه سکولاریستی به جهان اسلام را همزمان با نفوذ کشورهای غربی به کشورهای اسلامی در قرن هفدهم و هجدهم میلادی گفته‌اند.[۷۵] سقوط دولت عثمانی در ۱۹۲۴م و روی کار آمدن مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه را از عوامل مؤثر در پیدایش سکولاریسم در جهان اسلام برشمرده‌اند. آتاتورک پس از سقوط خلافت عثمانی، حکومت سکولار در ترکیه بنیان نهاد.[۷۶] گفته می‌شود رضاشاه (حکومت: ۱۳۰۴-۱۳۲۰ش) نیز به پیروی از آتاتورک، نظام لائیک و سکولار در ایران به وجود آورد و روحانیان را از عرصه سیاست حذف کرد.[۷۷] تفسیر نادرست از دین، میل به آزادی و اباحی‌گری، تقلید از غرب، حاکمیت حکومت‌های ظالم و استعمار نیز از جمله عوامل و زمینه‌های پیدایش سکولاریسم در جهان تشیع قلمداد شده است.[۷۸]

به گفته شهریار زرشناس، پژوهشگر حوزه فلسفه و سیاست، در ایران، مفهوم سکولاریسم حدود دهه چهل قرن سیزدهم شمسی (دوره قاجار) مطرح شد.[۷۹] از دیدگاه برخی نویسندگان، شکل‌گیری سکولاریسم در ایران توسط میرزا فتحعلی آخوندزاده آغاز شد، از دوره مشروطه تا سال ۱۳۵۷ش حاکمیت یافت و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۱۳۵۷ش، به افول گرایید. پس از انقلاب دوباره توسط روشن‌فکران بازسازی و ترویج شد.[۸۰]

جعفر سبحانی، معتقد است طرفداران مادی‌گرایی در کشورهای مسلمان، مادی‌گرایی را در قالب و صورت سکولاریسم عرضه و ترویج می‌کنند؛ چون در کشورهای مسلمان، از مادی‌گرایی که منکر دین و فراماده است، استقبال نمی‌شود؛ ولی سکولاریسم برای روشن‌فکران ناآگاه جذابیت دارد.[۸۱]

آموزه‌های کتاب مقدس، آموزه‌های مفسران و عالمان مسیحی، نبود نظام سیاسی و اجتماعی در اناجیل، فساد در دستگاه کلیسا، مخالفت کلیسا با علم و دانش از جمله عوامل و زمینه‌های پیدایش سکولاریسم در جهان مسیحیت بیان شده است.[۸۲] آیت‌الله سبحانی برآن است که هیچ یک از این عوامل و زمینه‌ها در اسلام و جهان اسلام وجود نداشته و ندارد.[۸۳]

کتاب‌شناسی

مجموعه مقالاتی درباره ابعاد گوناگون سکولاریسم و وضعیت آن در غرب و اسلام.

درباره سکولاریسم کتاب‌های متعددی در جهان اسلام به رشته تحریر درآمده است که برخی از آنها عبارتند از:

  • نسبت دین و دنیا؛ بررسی و نقد نظریه سکولاریسم، عبدالله جوادی آملی. این کتاب در پنج فصل به مفهوم‌شناسی، زمینه‌های پیدایش، بررسی دلایل سکولاریسم، دلایل بطلان سکولاریسم و نگرش‌های تطبیقی میان اسلام و سکولاریسم می‌پردازد.[۸۴]
  • نقد مبانی سکولاریسم، علی ربانی گلپایگانی. در این کتاب پس از مفهوم‌شناسی سکولاریسم و بیان زمینه‌های پیدایش آن، شش مورد از مبانی سکولاریسم بررسی و نقد شده است.[۸۵]

«سکولاریسم یا حذف دین از زندگی دنیوی» نوشته محمدتقی جعفری، «العلمانیة؛ نشأتها و تطورها و آثارها فی الحیاة الاسلامیة المعاصرة» اثر سفر بن عبدالرحمن حوالی، «نخستین رویارویی‌های اسلام و سکولاریسم» نگارش محمدحسن زورق، «سراب سکولاریسم در کویر ایران» نوشته مصطفی اسکندری، «العلمانیة فی مواجهة الاسلام» تألیف محمدمهدی شمس‌الدین، «موقف الاسلام من العلمانیة» نوشته صلاح الصاوی، «ما بعد العلمانیة» به قلم محمود حیدر و «قرآن و سکولاریسم» اثر محمدحسن قدردان قراملکی از دیگر آثاری است که پیرامون سکولاریسم منتشر شده‌اند.

کتاب‌های متعددی نیز در دفاع از سکولاریسم و پیوند آن با اسلام نگارش شده است. نخستین رساله‌ای که به صورت صریح از سکولاریسم در جهان اسلام حمایت کرد، رساله «الخلافة و سلطة الامة» دانسته شده که در سال ۱۹۲۲م در مجلس ملی ترکیه تدوین و منتشر شد. سه سال پس از آن، علی عبدالرازق، روشن‌فکر مسلمان مصری، کتابی با نام «الاسلام و اصول الحکم» در دفاع از سکولاریسم نوشت.[۸۶] کتاب «اسلام و لاییسیته» اثر عَبْدو فیلالی انصاری و «سنت و سکولاریسم» که متن گفتارهایی از عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری، مصطفی ملکیان، محسن کدیور است، از دیگر آثار در دفاع از سکولاریسم است.

پانویس

  1. برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۱۹.
  2. زرشناس، واژه‌نامه سیاسی-فرهنگی، ۱۳۹۳ش، ص۱۴۵.
  3. طاهری، درس‌هایی از کلام جدید، ۱۳۸۴ش، ص۴۴۲.
  4. نگاه کنید به: سبحانی، عرفی شدن دین، ۱۳۸۴ش، ص۵۶؛ ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، مقدمه، ص ر.
  5. برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۱۸، ۲۵-۲۹.
  6. مشکات، فرهنگ واژه‌ها، ۱۴۰۲ش، ص۲۷۰ و ۲۷۲.
  7. مسیری، العلمانیة الجزئیة و العلمانیة الشاملة، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۴۷۱ و ۴۷۲.
  8. جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، ۱۳۸۱ش، ص۱۷.
  9. برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۱۹و۲۸.
  10. حقیقت، «تشیع و عرفی‌گرایی»، ص۱۱۴.
  11. زرشناس، واژه‌نامه سیاسی-فرهنگی، ۱۳۹۳ش، ص۱۴۴.
  12. ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، ص۴.
  13. برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۱۹؛ حقیقت، «تشیع و عرفی‌گرایی»، ص۱۱۵، ۱۱۷-۱۱۹.
  14. زرشناس، واژه‌نامه سیاسی-فرهنگی، ۱۳۹۳ش، ص۱۴۴و۱۴۵.
  15. سبحانی، عرفی شدن دین، ۱۳۸۴ش، ص۴۲.
  16. جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، ۱۳۸۱ش، ص۱۹.
  17. زرشناس، واژه‌نامه سیاسی-فرهنگی، ۱۳۹۳ش، ص۱۴۴.
  18. زرشناس، واژه‌نامه سیاسی-فرهنگی، ۱۳۹۳ش، ص۱۴۵.
  19. المسیری، العلمانیة تحت المجهر، ۱۴۲۱ق، ص۱۲؛ ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، ص۹-۱۲؛ مشکات، فرهنگ واژه‌ها، ۱۴۰۲ش، ص۲۷۱.
  20. زرشناس، واژه‌نامه سیاسی-فرهنگی، ۱۳۹۳ش، ص۱۴۵؛ ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، ص۵.
  21. حقیقت، «تشیع و عرفی‌گرایی»، ص۱۱۹.
  22. خاقانی اصفهانی و عباسی، «جستاری درباره دو واژه سکولاریسم و لائیسیته و برابر نهادهای فارسی و عربی این دو»، ص۶۱.
  23. برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۱۷.
  24. نگاه کنید به: برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۱۷و۳۵؛ ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، ص۷.
  25. خاقانی اصفهانی و عباسی، «جستاری درباره دو واژه سکولاریسم و لائیسیته و برابر نهادهای فارسی و عربی این دو»، ص۵۷، ۶۹و۷۰؛ ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، ص۷.
  26. نیک‌پی، «نگاه ویژه: در رد نگاه ذات‌گرایانه»، ص۸.
  27. هاشمی، «سکولاریسم»، ص۱۵.
  28. سبحانی، عرفی شدن دین، ۱۳۸۴ش، ص۵۶؛ ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، ص۴۷.
  29. قدردان قراملکی، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۶۳.
  30. برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۲۲.
  31. برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۱.
  32. مشکات، فرهنگ واژه‌ها، ۱۴۰۲ش، ص۲۸۱؛ قدردان قراملکی، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۲۱-۱۲۴.
  33. حقیقت، «تشیع و عرفی‌گرایی»، ص۱۲۱.
  34. نگاه کنید به:‌ سوره بقره، آیه ۲۱۳؛‌ سوره حدید، آیه ۲۵.
  35. ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، ص۴۷و۴۸.
  36. سبحانی، عرفی شدن دین، ۱۳۸۴ش، ص۵۶.
  37. مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ۱۳۹۱ش، ج۱، ص۴۶-۵۰.
  38. سبحانی، عرفی شدن دین، ۱۳۸۴ش، ص۵۶.
  39. سبحانی، عرفی شدن دین، ۱۳۸۴ش، ص۵۷.
  40. عمیدزنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۶۸.
  41. عمیدزنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۶۹.
  42. عمیدزنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۲۲.
  43. منتظری، البدر الزاهر، ۱۴۱۶ق، ص۷۴.
  44. مشکات، فرهنگ واژه‌ها، ۱۴۰۲ش، ص۲۸۰.
  45. برای نمونه نگاه کنید به: جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، ۱۳۸۱ش، ص۳۳-۶۲؛ سبحانی، «مبانی سکولاریسم»، ص۱۵-۱۷؛ ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، ص۷۴-۳۰۴.
  46. نگاه کنید به: جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، ۱۳۸۱ش، ص۳۳-۶۲؛ ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، ص۷۴-۲۴۵؛ اسدعلیزاده، اسلام و چالش‌های فکری معاصر (سکولاریسم)، ۱۳۸۳ش، ص۳۵-۶۷.
  47. سبحانی، عرفی شدن دین، ۱۳۸۴ش، ص۴۲.
  48. میراحمدی، سکولاریسم اسلامی؛ نقدی بر دیدگاه روشنفکران مسلمان، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۴.
  49. میراحمدی، سکولاریسم اسلامی؛ نقدی بر دیدگاه روشنفکران مسلمان، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۶-۱۱۵.
  50. قدردان قراملکی، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۳-۱۸۴.
  51. میراحمدی، سکولاریسم اسلامی؛ نقدی بر دیدگاه روشنفکران مسلمان، ۱۳۹۰ش، ص۸۴.
  52. عبدالرازق، الاسلام و اصول الحکم، ۱۳۴۴ق، ص۷۱-۷۶.
  53. عبدالرازق، الاسلام و اصول الحکم، ۱۳۴۴ق، ص۷۸.
  54. عمیدزنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۶۲.
  55. عمیدزنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۶۴و۶۵.
  56. بازرگان، «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا»،‌ ص۵۲و۵۳.
  57. بازرگان، «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا»،‌ ص۵۶.
  58. بازرگان، «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا»،‌ ص۵۶.
  59. بازرگان، «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا»،‌ ص۴۹و۵۰.
  60. اسدعلیزاده، اسلام و چالش‌های فکری معاصر (سکولاریسم)، ۱۳۸۳ش، ص۷۲و۷۳.
  61. میراحمدی، سکولاریسم اسلامی؛ نقدی بر دیدگاه روشنفکران مسلمان، ۱۳۹۰ش، ص۸۰و۸۱.
  62. میراحمدی، سکولاریسم اسلامی؛ نقدی بر دیدگاه روشنفکران مسلمان، ۱۳۹۰ش، ص۵۱.
  63. جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، ۱۳۸۱ش، ص۶۶و۶۷.
  64. برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۳؛ حقیقت، «تشیع و عرفی‌گرایی»، ص۱۲۲.
  65. حقیقت، «تشیع و عرفی‌گرایی»، ص۱۲۲.
  66. برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۳.
  67. حقیقت، «تشیع و عرفی‌گرایی»، ص۱۲۳-۱۲۵.
  68. حقیقت، «تشیع و عرفی‌گرایی»، ص۱۲۶و۱۲۸.
  69. برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۲۶۴و۲۶۵؛ کدیور، «نظریه نهم: وکالت مالکان شخصی مشاع‌»،‌ وبسایت رسمی محسن کدیور.
  70. میراحمدی، سکولاریسم اسلامی؛ نقدی بر دیدگاه روشنفکران مسلمان، ۱۳۹۰ش، ص۱۷و۱۸.
  71. اسدعلیزاده، اسلام و چالش‌های فکری معاصر (سکولاریسم)، ۱۳۸۳ش، ص۶۸.
  72. قدردان قراملکی، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۵و۱۱۶.
  73. ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، مقدمه، ص ر.
  74. نگاه کنید به: قدردان قراملکی، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۷؛ اسدعلیزاده، اسلام و چالش‌های فکری معاصر (سکولاریسم)، ۱۳۸۳ش، ص۷۱.
  75. نگاه کنید به: اسدعلیزاده، اسلام و چالش‌های فکری معاصر (سکولاریسم)، ۱۳۸۳ش، ص۷۱؛ قدردان قراملکی، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۷.
  76. قدردان قراملکی، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۸؛ اسدعلیزاده، اسلام و چالش‌های فکری معاصر (سکولاریسم)، ۱۳۸۳ش، ص۶۹و۷۰.
  77. قدردان قراملکی، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۲۰.
  78. اسکندری، سراب سکولاریسم در کویر ایران، ۱۳۹۴ش، ص۷۹-۹۴.
  79. زرشناس، واژه‌نامه سیاسی-فرهنگی، ۱۳۹۳ش، ص۱۴۶.
  80. اسکندری، سراب سکولاریسم در کویر ایران، ۱۳۹۴ش، ص۱۴۴.
  81. سبحانی، عرفی شدن دین، ۱۳۸۴ش، ص۳۹.
  82. سبحانی، عرفی شدن دین، ۱۳۸۴ش، ص۴۹-۵۵؛ مشکات، فرهنگ واژه‌ها، ۱۴۰۲ش، ص۲۷۲-۲۷۵.
  83. سبحانی، عرفی شدن دین، ۱۳۸۴ش، ص۵۵.
  84. جوادی آملی، نسبت دین و دنیا، ۱۳۸۱ش، ص۱۳.
  85. ربانی گلپایگانی، نقد مبانی سکولاریسم، ۱۳۸۲ش، ص ث-د.
  86. قدردان قراملکی، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، ۱۳۷۹ش، ص۱۱۹؛ اسدعلیزاده، اسلام و چالش‌های فکری معاصر (سکولاریسم)، ۱۳۸۳ش، ص۷۳.

یادداشت

  1. واژه سکولاریسم و سکولاریزاسیون نخستین بار در پیمان وِسْتْفالی به سال ۱۶۴۸م به کار رفت.( زرشناس، واژه‌نامه سیاسی-فرهنگی، ۱۳۹۳ش، ص۱۴۵.) در آن پیمان، بر جدایی حاکمیت کلیسا از سیاست و حکومت تأکید شده بود. این واژه در همان‌ دوران در میان مردم‌ نیز برای‌ اشاره‌ به‌ جدایی امور مقدس‌ و دینی‌ از امور دنیوی‌ به کار می‌رفت.( اسدعلیزاده، اسلام و چالش‌های فکری معاصر (سکولاریسم)، ۱۳۸۳ش، ص۱۳) اصطلاح سکولاریسم نخستین بار در سال ۱۸۴۶م در انگلیس توسط هُلی یاک مطرح شد. او خواستار این بود که آموزش و پرورش، بهداشت و سایر خدمات عمومی از نهادهای مذهبی به دولت واگذار شود.(برقعی، سکولاریزم از نظر تا عمل، ۱۳۸۱ش، ص۱۷)

منابع

  • اسدعلیزاده، اکبر، اسلام و چالش‌های فکری معاصر (سکولاریسم)، قم، مرکز پژوهش‌های صداوسیما، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • اسکندری، مصطفی، سراب سکولاریسم در کویر ایران، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۹۴ش.
  • بازرگان، مهدی، «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا»،‌ مجله کیان، شماره ۲۸، ۱۳۷۴ش.
  • برقعی، محمد، سکولاریزم از نظر تا عمل، تهران، قطره، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، نسبت دین و دنیا؛ بررسی و نقد نظریه سکولاریسم، تحقیق و تنظیم علیرضا روغنی موفق، قم، نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • حقیقت، سید صادق، «تشیع و عرفی‌گرایی»، فصلنامه رهیافت‌های سیاسی و بین‌المللی، شماره ۱۸، تابستان ۱۳۸۸ش.
  • ‌ خاقانی اصفهانی، محمد و حسین عباسی، «جستاری درباره دو واژه سکولاریسم و لائیسیته و برابر نهادهای فارسی و عربی این دو»، در مجله ادیان و عرفان، شماره ۱،‌ بهار و تابستان ۱۳۸۹ش.
  • ربانی گلپایگانی، علی، نقد مبانی سکولاریسم، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • زرشناس، شهریار، واژه‌نامه سیاسی-فرهنگی، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • سبحانی، جعفر، عرفی شدن دین، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۴ش.
  • سبحانی، جعفر، «مبانی سکولاریسم»، فصلنامه کلام اسلامی، شماره ۵۹، پاییز ۱۳۸۵ش.
  • ‌طاهری، حبیب‌الله، درس‌هایی از کلام جدید، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۸۴ش.
  • عبدالرازق، علی، الاسلام و اصول الحکم، مصر، مطبعة مصر، چاپ سوم، ۱۳۴۴ق/۱۹۲۵م.
  • ‌عمیدزنجانی، عباسعلی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • قدردان قراملکی، محمدحسن، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • کدیور، «نظریه نهم: وکالت مالکان شخصی مشاع‌»،‌ وبسایت رسمی محسن کدیور، تاریخ بازدید: ۳ بهمن ۱۴۰۳ش.
  • مسیری، عبدالوهاب، العلمانیة تحت المجهر، دمشق،‌ دارالفکر، ۱۴۲۱ق.
  • مسیری، عبدالوهاب، العلمانیة الجزئیة و العلمانیة الشاملة، بیروت، دارالشروق، ۱۴۲۳ق.
  • مشکات، عبدالرسول با همکاری جمعی از نویسندگان، فرهنگ واژه‌ها؛ درآمدی بر مکاتب و اندیشه‌های معاصر، تهران، سمت؛ قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، چاپ هفتم، ۱۴۰۲ش.
  • مصباح یزدی، محمدتقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، چاپ ششم، ۱۳۹۱ش.
  • منتظری، حسینعلی، البدر الزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر، تقریر بحث‌های آیت‌الله العظمی حسین طباطبایی بروجردی، قم، مکتبة آیة الله العظمی المنتظری، چاپ سوم، ۱۴۱۶ق.
  • میراحمدی، منصور، سکولاریسم اسلامی؛ نقدی بر دیدگاه روشنفکران مسلمان، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
  • نیک‌پی، امیر، «نگاه ویژه: در رد نگاه ذات‌گرایانه»،‌ مجله بازتاب اندیشه، شماره ۱۰۴، آذر ۱۳۸۷ش.
  • نیکزاد، عباس، کلام جدید، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۹۸ش.
  • هاشمی، سید احمد، «سکولاریسم»، در دانشنامه جهان اسلام (ج۲۴)، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۶ش.

پیونده به بیرون