پرش به محتوا

خناس: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>M.bahrami
imported>M.bahrami
خط ۵۱: خط ۵۱:


[[رده:مفاهیم قرآنی]]
[[رده:مفاهیم قرآنی]]
[[رده:اجنه]]

نسخهٔ ‏۳ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۰۰:۰۷

مفهوم

خناس از ریشه «خنس» است که برای آن معنای مختلفی عنوان‌شده است. انقباض، تأخیر انداختن، کنار رفتن، بازگشتن و پنهان شدن ازجمله معانی‌ای است که برای آن در کتاب‌های مختلف مطرح‌شده است.[۱] در کتاب قاموس قرآن آمده است که در کتاب‌های قاموس اللغه، تفسیر بیضاوی و کشاف در معنای این واژه تأخر، واپس ماندن ذکرشده است. همچنین در کتاب نهایه و مفردات راغب به معنای انقباض، تأخیر انداختن و کنار رفتن آمده است.[۲] فرشی بنایی معتقد است؛ خنس و خنوس به معنی کنار رفتن، واپس ماندن و پنهان شدن است چراکه این معانی به یکدیگری نزدیک‌اند.[۳]

خناس به معنای شیطان در قرآن

در قرآن کریم دو بار از ریشهٔ واژه یعنی «خنس» استفاده‌شده است:

  1. آیه ۱۵ سوره تکویر « فَلَا أُقْسِمُ بِالخْنَّس؛ سوگند به ستارگانی که بازمی‌گردند.»
  2. آیه ۴ سوره ناس « مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخْنَّاس؛ از شر وسوسه‌گر پنهان‌کار.»

بسیاری از مفسران خناس را در آیه چهارم سوره ناس به شیطان معنا کرده‌اند، آنها معتقدند این‌یکی از اوصاف شیطان است چراکه هر زمان انسان به یاد خدا باشد پنهان می‌شود و هر زمان که انسان از یاد خداوند غافل شد به‌سرعت بازمی‌گردد.[۴] در تفسیر المیزان آمده است خناس به معنای اختفای بعد از ظهور است و به کسی گفته می‌شود که همواره ظاهر می‌شود و سپس مخفی می‌شود است. از همین رو با توجه به اینکه شیطان به‌طور مداوم انسان را وسوسه می‌کند و به محضی که انسان به یاد خدا می‌افتد پنهان می‌شود و هر زمان که انسان از یاد خدا غافل شد دوباره برمی‌گردد و انسان را وسوسه می‌کند، برخی به گفته‌اند که منظور از خناس همان شیطان است.[۵]

برخی مفسرین در تفسیر «وسواس الخناس» گفته‌اند که شیطان خناس با کلام خفی به‌نحوی‌که هیچ صدا و شنیدنی در آن وجود نداشته باشد مقصود و مفهوم خود را به انسان منتقل می‌کند مانند انسانی که مفهوم خودش را بدون استفاده از کلام به دیگری می‌فهماند.[۶] زمخشری معتقد است که بر اساس آنچه در قرآن کریم آمده است که شیطان هم می‌تواند جن باشد و هم انسان پس شیطانی که در این آیه موردنظر است فقط شیطان جنی نیست بلکه شیطان انسانی و کسی که زیاد وسوسه می‌کند را نیز شامل می‌شود.[۷] در تفسیر نمونه آمده است که اساساً شیطان اهداف خود را با مخفی‌کاری انجام می‌دهد چراکه این مخفی‌کاری باعث می‌شود که انسان فکر کند و باور کند که این فکر خودش است، به همین دلیل راحت‌تر و سریع‌تر گمراه می‌شود. مخفی‌کاری شیطان باعث تزیین وسوسه‌های او می‌شود. یعنی شیطان با مخفی‌کاری کارهای باطل را در لعابی از حق و دروغ و گناه را در لباس عبادت، و گمراهی را در پوشش هدایت به باور و فکر انسان تبدیل می‌کند.[۸]

عباس نژاد در کتاب قرآن، روانشناسی و علوم تربیتی معتقد است که منظور از وسوسه‌های خناس در این سوره ارزش‌های موهوم و ساختگی است که می‌تواند جامعه و ارزش‌های خدایی را از بین ببرد.[۹]

خناس با یاد خدا پنهان می‌شود

در بسیاری از روایات نیز خناس در آیه ۴ سوره ناس به معنای شیطان مطرح‌شده است:

  • رسول خدا(ص) فرمود: شیطان پوزه خود را بر قلب انسان می‌گذارد، اگر انسان به یاد خدا بود از آن فرار می‌کند و دور می‌شود، و اما اگر خدا در آن نبود، آن را تسخیر می‌کند و این همان معنای وسواس خناس است.[۱۰]
  • در روایت دیگری وسواس خناس یکی از یاران شیطان شمرده‌شده است. که کار او بر اساس این روایت وعده دادن و آرزمند کردن انسان است. او در مرحله بعد انسان را تشویق به ارتکاب گناه برای رسیدن به آرزوهایش می‌کند و زمانی که انسان دچار گناه شد استغفار را از یاد او می‌برد.[۱۱]
  • در روایت دیگری ذیل آیه ۴ سوره ناس آمده است که هر انسانی که متولد می‌شود در قلب او وسواس خناسی است. زمانی که به یاد خداست این وسواس پنهان می‌شود و می‌رود اما هر زمان که از یاد خدا غافل می‌شود وسوسه باز می‌گردد و انسان را گمراه می‌کند. در این کتاب روایات متعددی نقل‌شده است که این مفهوم را تائید می‌کنند.[۱۲]
  • در روایتی دیگر ذیل این آیه آمده است که شیطان خناس به‌صورت خوکی معلق در قلب انسان است که خداوند او را بر انسان مسلط کرده است. این شیطان به نحوی است که وقتی انسان به یاد خداوند می‌افتد از قلب انسان پنهان می‌شود و از جسم و بدن انسان فرار می‌کند.[۱۳]
  • در روایت دیگری از حضرت رسول ذیل این آیه آمده است که در قلب همه مؤمنان دو گوش است که در یک گوش فرشته‌ای می‌دمد و الهام می‌کند و در گوش دیگر وسواس خناس مومن را وسوسه می‌کند. [۱۴]

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منایع

  • قرآن کریم، ترجمه آیت‌الله مکارم شیرازی.
  • ابن منظور،محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، بیروت. چاپ چهارم، ۱۴۱۴ق.
  • آلوسى، محمود بن عبدالله، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، بیروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۵ق.
  • جوهری،اسماعیل بن حماد،الصحاح، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۴۰۴ق.
  • زحيلى، وهبه، التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، دمشق، دار الفكر، ۱۴۱۱ق.
  • زمخشرى، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل، بیروت، دار الكتاب العربي، ۱۴۰۷ق.
  • شاه‏‌عبدالعظيمى، حسين، تفسير اثنى عشرى، تهران، ميقات، ۱۳۶۳ش.
  • طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ترجمه محمد باقر موسوی، قم ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ۱۳۷۴ش.
  • طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه تفسير جوامع الجامع، مشهد، بنياد پژوهش‌هاى اسلامى آستان قدس رضوى، ۱۳۷۵ش.
  • طوسی، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، مصحح احمد حبیب عاملی، بیروت، دار احياء التراث العربي.
  • عباس‏نژاد، محسن، قرآن، روانشناسى و علوم تربيتى، بنياد پژوهش‌هاى قرآنى حوزه و دانشگاه، مشهد، ۱۳۸۴ش.
  • قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۷۱ش.
  • قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمي، قم دار الكتاب، ۱۳۶۳ش.
  • مراغى، احمد مصطفى، تفسير المراغى، بیروت، دار الفكر، ۱۳۹۰ق.
  • مقاتل بن سليمان، تفسير مقاتل بن سليمان، بیروت، دار إحياء التراث العربي، ۱۴۲۳ق.


  1. جوهری، الصحاح، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص ۹۲۵؛ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۷۱-۷۲.
  2. فرشی، بنایی، قاموس قرآن، ج۲، ص۳۰۸- ۳۰۹.
  3. فرشی، بنایی، قاموس قرآن، ج۲، ص ۳۰۹.
  4. طبرسی، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، ۱۳۷۵ش، ج۶، ص ۷۴۵؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص ۴۵۰؛ مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۴، ص ۹۴۳؛ شاه‌عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، ۱۳۶۳ش، ج۱۴، ص۳۹۷؛ مراغی، تفسیر المراغی، بیروت، ۱۳۹۰ق، ج۳۰، ص۲۷۰؛ زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ۱۴۱۱ق، ج۳۰، ص۴۸۱.
  5. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲۰، ص ۶۱۹.
  6. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، ج ۱۰، ص ۴۳۷.
  7. زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۸۲۴.
  8. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۲۷، ص ۴۷۳.
  9. عباس نژاد، قرآن، روانشناسی و علوم تربیتی، ۱۳۸۴ش، ص۴۱۱.
  10. طبرسی، ترجمه مجمع‌البیان، ج ۲۷، ص ۳۹۴.
  11. طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ۱۳۷۴ش، ج۲۰، ص۶۲۰.
  12. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۴۱۲ق، ج۳۰، ص۲۲۸؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۵، ص۵۲۶.
  13. مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۴، ص ۹۴۳.
  14. طبرسی، ترجمه مجمع البیان، ج ۲۷، ص ۳۹۶.