اسعد بن زراره

مقاله قابل قبول
پیوند کم
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
کپی‌کاری از منابع خوب
شناسه ناقص
از ویکی شیعه
اَسْعَدِ بْن زُراره
مشخصات فردی
نام کاملابوامامه اَسْعَدِ بْن زُراره
کنیهابوامامه
لقباسعد الخیر
محل زندگییثرب
مهاجر/انصارانصار
نسب/قبیلهخزرج بنی نجّارِ
خویشاوندانسعد بن معاذ
درگذشت۱ق/۶۲۳م
مدفنبقیع
مشخصات دینی
زمان اسلام آوردنپیش از هجرت در مدینه
نحوه اسلام آوردندر مکه به دست پیامبر اکرم(ص)
نقش‌های برجستهنقیب النقبای پیامبر(ص)صحابه
دیگر فعالیت‌هاتبلیغ اسلام در مدینه • از بیعت کنندگان بیعت عقبه


ابوامامه اَسْعَدِ بْن زُراره (درگذشت: ۱ق/۶۲۳م)، ملقب به اسعدالخیر، از صحابه و از نخستین مسلمانان یثرب بود. وی در مدینه به تبلیغ اسلام پرداخت تا بدانجا که گفته‌اند بت‌های شهر را درهم‌شکست و با مسلمانان به نماز ایستاد. پیامبر(ص) در پیمان دوم عقبه، اسعد را نقیب قبیله‌اش بنی نجار کرد. اسعد علاقه بسیاری به رسول خدا(ص) داشت و پیامبر (ص) نیز به او علاقه نشان می‌داد. زمانی که اسعد از دنیا رفت، پیامبر(ص) خود بر پیکر او نماز خواند و او را در بقیع دفن کرد. گفته‌اند آیه ۱۴۳ سوره بقره در شأن برخی یاران پیامبر(ص) از جمله اسعد نازل شد. بنابر نقلی نخستین نماز جمعه مدینه را او اقامه کرد.

کنیه و لقب

کنیه وی ابوامامه و لقبش اسعدالخیر بود. گویا به سبب پیش‌قدمی در آوردن اسلام به مدینه، وی را «‌اسعدالخیر» گفته‌اند.[۱]

از نخستین مسلمانان

اسعد بن زراره از نخستین مسلمانان یثرب بود که قبل از هجرت پیامبر(ص)، در مکه با پیامبر (ص) ملاقات کرد و به دست ایشان مسلمان شد.[۲] اسعد از تیره خزرجیان بنی نجّارِ انصار[۳] و از یکتاپرستان عصر جاهلی بود.[۴]

آشنایی با پیامبر(ص)

اما ماجرای ارتباط نخستین وی با حضرت رسول(ص)، در منابع سیره پیامبر(ص) با اندک اختلافی نقل‌ شده است و سرچشمه همه این روایات به چگونگی ارتباط مردم یثرب با آن حضرت و بیعت‌های معروف به «‌عقبه‌» باز می‌گردد.

به روایتِ ابن سعد زمانی که نزاع دیرین قبیلگی میان اوس و خزرج بالا گرفته بود، اسعد و ذَکوان بن عبد قَیس از یثرب به مکه آمدند. چون آن دو آوازه حضرت رسول(ص) را شنیدند، نزد ایشان شتافتند و با شنیدن سخنان آن حضرت، اسلام آوردند. سپس به شهر خود بازگشتند و به تبلیغ اسلام پرداختند و چندی بعد همراه چند تن از مردم یثرب نزد پیامبر (ص) آمدند[۵] و با پیامبر پیمان بستند. این پیمان به بیعت اول عقبه مشهور است.[۶]

نقیب النقبای پیامبر(ص)

مردم یثرب گروه گروه با پیامبر(ص) بیعت کردند و بنی نجار، خویشاوندان اسعد، مدعی بودند که اسعد نخستین بیعت‌کننده با پیامبر(ص) بوده است.[۷] پس از بیعت عقبه دوم، از هر قبیله‌ای، کسی به عنوان «‌نقیب‌» برگزیده شد تا «مسئول و مراقب آنچه در میان قومشان می‌گذرد باشند». اسعد نیز یکی از این دوازده نقیب بود.[۸] به روایتی، پیامبر(ص)، اسعد را «‌نقیب النقبا‌» قرار داد.[۹]

رابطه اسعد با پیامبر(ص)

سخنان اسعد در شب بیعت عقبه[۱۰] و هنگام ورود پیامبر(ص) به قبا و مدینه و نیکی‌های او به حضرت[۱۱] حکایت از شدت ایمان و علاقه‌اش به ایشان دارد. وی در مدتی که رسول خدا(ص) در قبا بود، همواره به زیارتش می‌آمد و در نمازهای جماعت حضرت نیز شرکت می‌کرد.[۱۲]

پیامبر(ص) نیز به او علاقه فراوانی داشت، به ‌طوری که به محض ورود به مدینه درباره او پرسید[۱۳] و در بیماری اسعد، از او عیادت و برای درمانش اقدام کرد.[۱۴]

تبلیغ اسلام در مدینه

اسعد پس از بازگشت به مدینه، به تبلیغ اسلام پرداخت، تا بدانجا که گفته‌اند بت‌های شهر را در هم شکست[۱۵] و با مسلمانان به نماز ایستاد. همچنین گفته شده وی نخستین نماز جمعه مدینه را اقامه کرد؛[۱۶] اما موضوع تبلیغ اسلام و نمازگزاردن اسعد در مدینه مورداختلاف سیره نگاران است؛ زیرا به روایت ابن اسحاق، حضرت رسول(ص) پس از عقبه اولی، به درخواست مسلمانان شهر، مُصعَب بن عُمِیر را برای تعلیم قرآن، به مدینه فرستاد[۱۷] و مصعب در عقبه ثانیه خود همراه انصار برای دیدار پیامبر(ص) به مکه آمد.[۱۸]

به روایتی دیگر، موضوع رفتن مصعب، پس از بیعت عقبه ثانیه بوده است.[۱۹] به هرحال، چنان‌که نظر واقدی است، گویا امر تعلیم قرآن با مصعب بوده است و نمازگزاردن با اسعد.[۲۰] مصعب پس از آمدن به مدینه، در خانه اسعد ساکن شد و هم در آنجا به مأموریت خویش می‌پرداخت.[۲۱]

وفات

از زندگانی اسعد، پس از هجرت حضرت رسول(ص) به مدینه آگاهی خاصی در دست نیست، اما هنوز چند ماهی از هجرت نگذشته بود که اسعد بیمار شد. مداوای او تأثیری نبخشید و در ماه شوال، در حالی که هنوز بنای مسجد پیامبر(ص) به پایان نرسیده بود، درگذشت.[۲۲] پیامبر(ص) در تجهیز و تشییع ‌جنازه او حاضر شد[۲۳] و بر وی نماز گزارد و ‌این نخستین نماز میتی بود که پیامبر(ص) در مدینه به جای آورد.[۲۴] وی را در بقیع دفن کردند و گفته‌اند نخستین کسی بود که در آن گورستان به خاک سپرده شد.[۲۵]

پس از مرگ اسعد، بنی نجار، نزد پیامبر(ص) آمدند و از ایشان خواستند تا نقیبی دیگر بر ایشان بگمارد، اما پیامبر(ص) فرمود که خود نقیب ایشان خواهد بود و بنی نجار بدین سبب سخت به خود می‌بالیدند.[۲۶]

از اسعد نسلی برجای نماند.[۲۷]

نزول برخی آیات در‌ شأن اسعد

  1. گروهی از یاران پیامبر(ص) از جمله اسعد ‌بن ‌زراره، قبل از تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه، از دنیا رفتند. به دنبال تغییر قبله، برخی از عالمان یهودی درباره حکم نماز این گروه از یاران پیامبر(ص) تردید ایجاد کردند[۲۸] و خانواده اسعد و دیگر یاران، از پیامبر(ص) درباره نمازهای آنان پرسیدند. در پاسخ آنان این بخش از آیه ۱۴۳ سوره بقره نازل شد:[۲۹] ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ ۝١٤٣ [بقره:143] و از ضایع‌نشدن ایمان آنان خبر داد.
  2. از مقاتل بن سلیمان نقل شده است آیه ۱۰۲ و ۱۰۳ سوره آل عمران به دنبال تفاخر ثعلبة بن غنم و اسعد بن زراره نازل شد؛ اما بنابر شواهدی که خواهد آمد، به نظر می‌رسد نسبت دادن داستان تفاخر به اسعد صحیح نیست. داستان این تفاخر و نقد آن در ادامه می‌آید:

ثعلبة ‌بن ‌غنم از قبیله اوس، و اسعد ‌بن ‌زراره از قبیله خزرج با یکدیگر به تفاخر برخاستند. ثعلبه گفت: خزیمه ذوالشهادتین و حنظله غسیل الملائکه و عاصم بن ثابت که از دین حمایت کرد و سعد بن معاذ که خداوند به حکم او درباره بنی قُرَیظه راضی شد از ما هستند. اسعد گفت: اُبَیّ ‌بن ‌کعب، مُعاذ ‌بن ‌جبل، زید بن ثابت و ابوزید که حامل و حافظ قرآن بودند و سعد بن عباده رئیس و خطیب انصار از ما هستند. کارشان به مشاجره کشید و هر یک با خشم، قبیله خویش را به یاری خواسته، دست به سلاح بردند.

در پی این ماجرا، آیات ۱۰۲ و ۱۰۳ سوره آل عمران بر پیامبر(ص) نازل شد و آنان را به تقوای الهی، وحدت و همدلی فراخواند. آنان پس از تلاوت حضرت، با یکدیگر صلح کردند:[۳۰]

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ۝١٠٢ وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا [آل عمران:102–103] با توجه به اینکه برخی از افتخارات نقل‌شده در این روایت، پس از وفات اسعد ‌بن ‌زراره (سال ۱ هجری قمری) اتفاق افتاده است، نسبت‌دادن چنین داستانی به او صحیح به نظر نمی‌رسد؛ مثلاً حنظله در غَزوه اُحُد به شهادت رسید و داستان بنی قریظه و سعد بن معاذ در سال ۵ قمری اتفاق افتاد. بعید نیست این واقعه به سعد برادر اسعد، مربوط باشد که بنابر روایتی، از منافقان بوده است.[۳۱]

پانویس

  1. بَلاذُری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۴۳.
  2. ابن سعد، الطبقات الکبری، دارصادر، ج۳، ص۶۰۸؛ خلیفه، الطبقات، ص۹۰-۹۱
  3. ابن هشام، السیرة النبویه، ج‌۲، ص۴۲۹؛ هاشمی بغدادی، المحبر، ص۲۶۹.
  4. ابن ‌سعد، الطبقات الکبری، دارالکتب العلمیه، ج‌۱، ص۱۶۹؛ ابن جوزی، المنتظم، ج‌ ۳، ص۲۰۳.
  5. نک: طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۴- ۳۵۵
  6. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۲۱۸، قس: ج۱، ص۲۱۹
  7. ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۷۳، ۸۱ و ج۱، ص۸۹؛ طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۶۴؛ قس: ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۱، ص۲۲۲
  8. ر.ک: ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۸۵
  9. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۴
  10. احمد بن حنبل، مسند، ج‌۴، ص۲۶۸؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج‌۱، ص۳۰۲.
  11. طبرسی، اعلام الوری، ص۷۶، ۷۸؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج‌۳، ص۱۵۹.
  12. طبرسی، اعلام الوری، ص۷۶.
  13. احمد بن حنبل، مسند، ج‌۵، ص۲۶.
  14. ابن ‌سعد، الطبقات الکبری، دارالکتب العلمیه، ج۳، ص۴۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، بیروت، ج‌۱، ص۱۷۵.
  15. ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۳، صص۶۰۹ -۶۱۰
  16. ابن هشام، السیرة النبویه، ج‌۲، ص۴۳۵؛ سهیلی، روض الانف، ج‌۴، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ج‌۱۰، ص۴۳۱.
  17. ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۷۶
  18. ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۸۱.
  19. ابن عبدالبر، الاستیعاب، قاهره، ج۴، ص۱۴۷۳.
  20. ر.ک: بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، صص۲۳۹، ۲۴۳، ۲۶۶؛ طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۷
  21. ابن هشام، السیره النبویه، ج۲، ص۷۶؛ طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۵۹
  22. ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۳، ص۶۱۱؛ طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۰۰، ۱۵۳؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ج۱، ص۱۴
  23. ابن ‌سعد، الطبقات الکبری، دارالکتب العلمیه، ج‌ ۳، ص۴۵۹.
  24. ابن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۹۶؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج‌۱، ص۲۰۹.
  25. ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۳، صص۶۱۱ -۶۱۲
  26. ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۳، ص۶۱۱
  27. ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۳، ص۶۰۸
  28. بغوی، معالم التنزیل، ج‌۱، ص۱۲۳.
  29. واحدی، اسباب النزول، ص۴۳؛ طبرسی، مجمع البیان، ج‌ ۱، ص۴۱۷.
  30. میبدی، کشف الاسرار، ج‌۲، ص۲۲۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ج‌۲، ص۸۰۴.
  31. واقدی، المغازی، ج‌۳، ص۱۰۰۹.

منابع

  • ابن جوزی (م.‌۵۹۷‌ق.)، عبدالرحمن بن‌علی، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم، به‌کوشش نعیم زر زور، چ۱، بیروت،‌دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق.
  • ابن حجر عسقلانی (م.‌۸۵۲‌ق.)، احمد‌بن‌علی‌، الاصابة فی تمییز الصحابه، به‌کوشش علی محمد معوض و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة،‌۱۴۱۵‌ق.
  • ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
  • ابن سعد (م.‌۲۳۰‌ق.)، محمد، الطبقات الکبری، به‌کوشش محمد عبدالقادر عطا، چ۲‌، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸‌ق.
  • ابن عبدالبر، یوسف بن‌عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق /۱۹۶۰م.
  • ابن عبدالبر(م.۴۶۲‌ق.)، یوسف بن‌عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، به‌کوشش علی محمد معوض و دیگران، چ۱، بیروت، دارالکتب‌العلمیة، ۱۴۱۵‌ق.
  • ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۵ق /۱۹۳۶م.
  • ابن‌شبه (م.‌۲۶۲‌ق.)، تاریخ المدینة المنوره، به‌کوشش فهیم محمود شلتوت، قم، دارالفکر، ۱۴۱۰‌ق.
  • ابن‌کثیر دمشقی (م.‌۷۷۴‌ق.)، اسماعیل، البدایة والنهایه، به‌کوشش علی محمد معوض و عادل احمد، دوم، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸‌ق.
  • احمد‌بن‌حنبل شیبانی (م.‌۲۴۱‌ق.)، ابوعبدالله، مسند، چ۳، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵‌ق.
  • بغوی (م.‌۵۱۶‌ق.)، حسین‌بن‌سعود، معالم التنزیل فی‌التفسیر والتأویل، چ۱، بیروت، دارالکتب العلمیة،‌۱۴۱۴‌ق.
  • بَلاذُری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹م.
  • بیهقی (م.‌۴۵۸‌ق.)، احمد‌بن‌حسین، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، به‌کوشش عبدالمعطی قلعجی، اول، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۵‌ق.
  • خلیفة بن خیاط، الطبقات، به کوشش اکرم ضیاء عمری، ریاض، ۱۴۰۲ق /۱۹۸۲م.
  • خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
  • سهیلی(م.‌۵۸۱‌ق.)، عبدالرحمن، الروض الانف، به‌کوشش عبدالرحمن الوکیل، چ۱، بیروت، داراحیاء التراث‌و‌مؤسسة التاریخ العربی، ۱۴۱۲‌ق.
  • طبرسی (م.‌۵۴۸‌ق.)، فضل‌بن‌حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، به‌کوشش علی اکبر غفاری، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۹۹‌ق.
  • طبرسی (م.‌۵۴۸‌ق.)، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفة و افست، تهران، ناصر‌خسرو،‌۱۴۰۶‌ق.
  • طبری، تاریخ طبری.
  • میبدی (م.‌۵۲۰‌ق.)، ابوالفضل رشید‌الدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به‌کوشش علی اصغر حکمت، چهارم، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱‌ش.
  • واحدی (م.‌۴۶۸‌ق.)، علی‌بن‌احمد، اسباب النزول، به‌کوشش ایمن صالح شعبان، قاهرة، دارالحدیث، [بی‌تا].
  • واقدی (م.‌۲۰۷‌ق.)، محمد‌بن‌عمر، المغازی، به‌کوشش مارلون جونس، چ۳، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۴‌ق.
  • هاشمی بغدادی (م.‌۲۴۵‌ق.)، محمد‌بن‌حبیب، المحبر، به‌کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالافاق الجدیدة، [بی‌تا].

پیوند به بیرون