ابن ثوابه

پیوند کم
رده ناقص
کپی‌کاری از منابع خوب
استناد ناقص
جانبدارانه
شناسه ارزیابی نشده
نارسا
از ویکی شیعه
آل ثوابه
شناسنامه خاندان
زمانهقرن سوم و چهارم هجری قمری
بنیان گذارثوابة بن یونس
وجه نام گذاریانتسابشان به ثوابه بن یونس
مکان استقرار
مکان استقرارعراق
حکومت
حاکمانابوالعباس احمد بن محمد (وزیر مهتدی عباسی)، ابوعبدالله محمد بن احمد (دبیر المعتضد بالله عباسی)، ابوالحسین جعفر بن محمد (عهده دار دیوان رسایل عبیدالله بن سلیمان)، ابوالحسن محمد بن جعفر (عهده دار دیوان رسایل در دوره وزارت علی بن عیسی بن جراح)
افراد سرشناس
ادیبانابوالعباس احمد بن محمد، ابوالحسین جعفر بن محمد (برادر احمد بن محمد)
حاکمانابوالعباس احمد بن محمد، ابوعبدالله محمد بن احمد، ابوالحسین جعفر بن محمد، ابوالحسن محمد بن جعفر

اِبْن ثَوابه یا آل ثوابه نام چند تن از فرزندان ثوابة بن یونس است که از دبیران دستگاه حکومت بنی‌عباس در قرن سوم و چهارم هجری قمری در عراق بودند. آل ثوابه شیعی مذهب و اهل علم و ادب بودند. ابوالعباس احمد بن محمد، فرزندش محمد و برادرش جعفر بن محمد و محمد بن جعفر سرشناس‌ترین افراد این خاندان به شمار می‌روند.


نسب

جد بزرگ این خاندان یونس، حَجّامی نصرانی بود و لبابه لقب داشت.[۱] نویسندگان شیعی، به ویژه امین[۲] و مدرس تبریزی، [۳] به استناد تشیع ابوالعباس محمد بن ثوابه، دیگر اعضای خاندان را نیز شیعی دانسته و زندگی‌نامه آنان را در کتب تراجم اهل تشیع وارد کرده‌اند.

چهره‌های مشهور

افراد مشهور خاندان ابن‌ثوابه این افرادند:

احمد بن محمد

ابوالعباس احمد بن محمد (درگذشت۲۷۷ق)، ادیب، شاعر و از دبیران برجسته عباسیان بود. وی یکی از همکاران نزدیک سلیمان بن وهب (درگذشت۲۷۲ق)، وزیر مهتدی (خلافت ۲۵۵-۲۵۶ق) بود.

او در یک دوره یک بار همراه سلیمان و برخی دیگر از کاتبان به حضور خلیفه رسید. خلیفه وزیر را مأمور کرد ۱۰ نامه از سوی او برای کارگزاران ولایات بنویسد. سلیمان ۵ نامه را خود نوشت و نگارش ۵ نامه دیگر را به ابن‌ثوابه واگذار کرد. زبر دستی او در این کار چنان بود که ستایش وزیر را برانگیخت.

ابوالعباس در دیدار دیگری با خلیفه، با وی در مورد مصادره برخی اموال به محاجه پرداخت و او را متقاعد ساخت، سلیمان از مقبول افتادن رأی او نزد خلیفه، اظهار شگفتی کرد.[۴]

ابن‌ثوابه در توطئه علیه مهتدی، که سلیمان بن وهب، خود یکی از عاملان اصلی آن بود نیز شرکت داشت. طبری[۵] اشاره می‌کند که به فرمان مهتدی خانه ابن‌ثوابه، همراه خانه‌های سلیمان و محمد بن بغا و حسن بن مخلد، غارت شد. علاوه بر آن، در ماجرای خلع خلیفه نامه‌ای در مسجد پیدا شد که نویسنده آن، ابن‌ثوابه را کارگردان همه وقایع دانسته بود.[۶] از آن پس تا حدود ۱۰ سال، دیگر از حوادث زندگی او اطلاعی در دست نیست.

آثار و اشعار

از آثار ابن‌ثوابه چیز عمده‌ای در دست نیست. آنچه یافته شده، به چند نامه منحصر است :

  1. یک نامه به ابوالصقر
  2. دو نامه به عبیدالله بن سلیمان
  3. دو نامه دیگر در تسلیت دوستان و پاسخ نامه
  4. یک نامه مفصل از جانب موفق به یکی از والیان که بیشتر جنبه‌اندرز دارد.[۷]
  5. از همه مهم‌تر و پرفایده‌تر، نامه‌ای است که از جانب خلیفه به یکی از والیان نوشته و از وی خواسته است که به حال زنان و مردان زندانی و وضع خوراک و پوشاک آنان رسیدگی کند.[۸]

از اشعار او کلاً ۷ بیت به دست آمده است : دو بیت را، در زندان برای ابوعبدالله بزوری خوانده و ۵ بیت را صفدی[۹] نقل کرده است، اما صولی که گویا با وی نظر خوشی نداشته، شعر او را پست و حتی مغلوط خوانده است.

از دو کتاب الرسایل المجموعة و رسالة فی الخط و الکتابة، که ابن‌ندیم[۱۰] و صفدی[۱۱] ذکر کرده‌اند، اثری در دست نیست، اما ابن‌ندیم[۱۲] و ابوالفرج اصفهانی[۱۳] نوشته‌های او را دیده‌اند.

ابن‌ثوابه محبوب معاصران خویش نبود. خودخواهی، خوی ناهنجار و سخن پیچیده و پرطُمطُراق او[۱۴] موجب شد که حتی شاعران گمنام و کم ارج نیز به هجو او بپردازند.

ابوعبدالله محمد

ابوعبدالله محمد (متوفای ۲۷۹ق) فرزند ابوالعباس احمد بود. نخستین حضور او را در خدمت بایکباک (مقتول۲۵۶ق) از فرماندهان ترک دربار خلافت گزارش کرده‌اند.[۱۵] طی سال‌های ۲۵۵-۲۵۶ق و به دنبال قتل معتز و روی کار آمدن مهتدی، شورش مردم و توطئه امیران ترک که در صدد خلع خلیفه بودند، ابوعبدالله همراه با بایکباک، که در ایجاد این آشوب‌ها دخالت داشت، به دربار خلافت راه یافت. ظاهراً چند ماه پس از ورود وی به دربار، خلیفه او را به رافضی بودن متهم کرد و به دستگیری او فرمان داد و ابن‌ثوابه از بیم گریخت؛[۱۶] اما بایکباک کاتب خویش را تنها نگذاشت و به وسایل گوناگون از خلیفه خواست که او را ببخشاید. سرانجام خلیفه کاتب را بخشود و به او خلعت داد. از این پس، دیگر اطلاعی از او در دست نیست.

بغدادی[۱۷] او را دبیر معتضد خلیفه عباسی دانسته و مُنشَآتی [مجموعه نامه ها] نیز به او نسبت داده است.

جعفر بن محمد

ابوالحسین جعفر بن محمد (درگذشت۲۸۴ق). وی برادر ابوالعباس بود. پس از آنکه عبیدالله بن سلیمان، ابوالعباس را در اواخر عمر از حکومت طسوج‌های بغداد خلع کرد، جعفر نامه مفصلی به عبیدالله نوشت و از او تقاضا کرد در دستگاه وی به کار گمارده شود.[۱۸] به دنبال آن نامه، عبیدالله وی را نزد فرزندش، حسن به نیابت دیوانهای رسایل و «معاون» گمارد و همین که حسن درگذشت، جعفر مستقلاً عهده‌دار دیوان رسائل گردید. این شغل تا دو نسل بعد نیز همچنان در دست اعضای این خاندان بود.[۱۹]

وی عاقبت در ری درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد.[۲۰]

جعفر نزد بزرگان از احترام بسیاری برخوردار بوده است. شعری که ابن‌معتز (د ۲۹۶ق /۹۰۹م) در رثای او سروده (۹ بیت)، [۲۱] قطعه‌ای شورانگیز است که از اندوه عمیق شاعر از مرگ دوستی عزیز حکایت دارد. جعفر شعر نیز می‌سروده اما از آثار او، جز چند بیت که صفدی[۲۲] آورده، چیزی در دست نیست.

محمد بن جعفر

ابوالحسن محمد بن جعفر (درگذشت۳۱۲ق). او نیز مانند پدرش جعفر، در عصر مقتدر (درگذشت۳۲۰ق) و وزارت علی بن عیسی بن جراح (درگذشت۳۳۴ق) عهده‌دار دیوان رسایل و دیوان معاون بود. ابن‌فرات نیز که در ۳۰۴ق به وزارت رسید، او را در همان منصب باقی گذاشت. شاید به همین سبب بود که چون ابن‌فرات بار دوم به وزارت رسید، وی نامه‌ای دلنشین و آکنده از ستایش وزیر، از جانب خلیفه به ولایات نوشت.[۲۳]

صفدی[۲۴] تاریخ وفات او را ۳۱۶ق نوشته، ولی در جای دیگر[۲۵] سخن خود را اصلاح کرده است.

علاوه بر این نامه، قطعات کوچکی از برخی رسائل او در دست است، از جمله اعلام وزارت حامد بن عباس از جانب مقتدر، [۲۶] نامه‌ای در باب آزاد ساختن اموال موروث در ۳۱۱ق از جانب ابن‌فرات، [۲۷] و نیز چند بیت شعر که صفدی[۲۸] نقل کرده است.

ابوعبدالله احمد

ابوعبدالله احمد (درگذشت۳۴۹ق). وی پس از مرگ پدرش محمد، در ۳۱۲ق /۹۲۴م عهده‌دار دیوان رسایل شد.[۲۹] و تا پایان عمر در این مقام باقی بود.

از آثار او چیزی در دست نیست، اما برخی از نویسندگان ضمن ستایش او به چند رساله از رسایل معروف او اشاره کرده‌اند: رساله‌ای در خلع قاهر (۳۲۱ق) با نامه‌ای به ملک روم از جانب راضی (۳۲۷ق)، رساله‌ای در ملقب شدن علی بن حمدون به سیف الدوله از جانب متقی در ۳۳۰ق، نامه‌ای به عمادالدوله دیلمی از جانب مطیع در ۳۳۵ق.[۳۰]

پانویس

  1. ابن‌ندیم، الفهرست، ۱۹۶۵م، ص۱۴۳.
  2. امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۵۹.
  3. مدرس تبریزی، ریحانة لادب، ۱۳۲۶ش، ج۸، ص۴۴۸
  4. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۲۳، ص۱۴۶-۱۴۸.
  5. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۹۴ش، ج۱۲، ص۱۸۳۲.
  6. طبری، تاریخ طبری، ۱۳۹۴ش، ج ۱۲، ص.۱۷۹۶
  7. صفوت، جمهره رسا‌ئل‌ العرب‌، ۱۳۵۶ق، ص۲۸۱، ۲۸۸-۲۹۲
  8. ثعالبی، تحفه الوزراء، ۱۴۲۷ق، ص۱۵۱.
  9. صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۷، ص۳۷۰.
  10. ابن‌ندیم، الفهرست، ۱۹۶۵م، ص.۱۴۴
  11. صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۷، ص۳۶۹.
  12. ابن‌ندیم، الفهرست، ۱۹۶۵م، ص۱۰.
  13. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ۱۴۱۵ق، ج۱۹، ص۲۵۲.
  14. صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۷، ص۳۶۸؛ یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱۳۸۱ش، ج۴، ص۱۴۶.
  15. یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱۳۸۱ش، ج۴، ص۱۴۷.
  16. یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱۳۸۱ش، ج۴، ص۱۴۸.
  17. بغدادی، هدیة العارفین، ۱۹۵۱م، ج۲، ص۲۲.
  18. یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱۳۸۱ش، ج۷، ص۱۸۸-۱۹۰.
  19. یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱۳۸۱ش، ج۷، ص۱۸۸.
  20. صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۱۱، ص۱۳۷.
  21. حصری، زهرالادب، ۱۳۷۳ق، ج ۳، ص۶۸۷ – ۶۸۸.
  22. صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۱۱، ص۱۳۷.
  23. یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱۳۸۱ش، ج۱۸، ص۹۷.
  24. صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۳۰۰.
  25. صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۷، ص۳۷۰.
  26. همدانی، تکمله تاریخ الطبری، ۱۹۶۱م، ج ۱، ص۲۰.
  27. صابی، الوزراء، ۱۹۵۸م، ص۲۶۸.
  28. صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۳۰۰.
  29. یاقوت حموی، معجم الادباء، ۱۳۸۱ش، ج۴، ص۲۴۳؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ۱۴۰۱ق، ج۷، ص۳۷۰.
  30. همدانی، تکمله تاریخ الطبری، ۱۹۶۱م، ج۱، ص۸۳و ۱۱۱و ۱۲۹و ۱۵۸.

یادداشت

منابع

  • ابن‌ندیم، محمدبن اسحاق، الفهرست، بیروت، دارالمعرفه، ۱۹۶۵م.
  • ابوالفرج اصفهانی، علی‌بن حسین، الاغانی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
  • امین، محسن، اعیان الشیعه، محقق: حسن امین، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق.
  • بغدادی، اسماعیل پاشا، هدیه العارفین، اسماء المؤلفین و آثار المصنفین، محقق: سیدمحمد مهدی خرسان، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ۱۹۵۱م.
  • ثعالبی، عبدالملک‌بن محمد، تحفة الوزراء، بیروت، الدار العربية للموسوعات، ۱۴۲۷ق.
  • حصری، ابواسحاق ابراهیم، زهر الاداب، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۷۳ق.
  • صابی، هلال‌بن محسن، الوزراء، محقق: عبدالستار احمد فراج، قاهره، دار الآفاق العربيه، ۱۹۵۸م.
  • صفدی، خلیل‌بن ابیک، الوافی بالوفیات، محقق: هلموت ریتر، بیروت، دار النشر فرانز شتاينر، ۱۴۰۱ق.
  • صفوت، زکی احمد، جمهره رسا‌ئل‌ العرب‌ فی‌ عصورالعربیه الزاهره، قاهره، دارالمطبوعات العربیه، ۱۳۵۶ق.
  • طبری آملی، محمدبن جریر، تاریخ طبری، مترجم: ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۹۴ش.
  • مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانه لادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، تهران، کتاب‌فروشی خیام، ۱۳۲۶ش.
  • همدانی، محمد‌بن عبدالملک، تکمله تاریخ الطبری، محقق: آلبرت یوسف کنعان، بیروت، دارالفکر، ۱۹۶۱م.
  • یاقوت حموی، یاقوت‌بن عبدلله، معجم الادباء، مترجم: عبدالحمید آیتی، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۸۱ش.

پیوند به بیرون