تکبیر: تفاوت میان نسخهها
imported>Mahboobi جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Mahboobi جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
* الموسوعة الفقهیّة ، ج 13، کویت : وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة ، 1408/ 1988. | * الموسوعة الفقهیّة ، ج 13، کویت : وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة ، 1408/ 1988. | ||
* محمدحسن بن باقر نجفی ، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام ، ج 11، چاپ عباس قوچانی ، بیروت 1981. | * محمدحسن بن باقر نجفی ، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام ، ج 11، چاپ عباس قوچانی ، بیروت 1981. | ||
* حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۱۴ ق. | |||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== |
نسخهٔ ۹ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۵۲
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ۸ نوامبر ۲۰۱۴ توسط [[کاربر:{{{کاربر}}}]] برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
تکبیر، تنها یک بار در قرآن آمده و مفسران در تفسیر آن گفته اند که به معنای تعظیم و بزرگ دانستن خداوند و مطابق برخی روایات، به معنای اللّه اکبر گفتن است. واژه تکبیر در ابواب فقهی متعددی ـ مخصوصا در باب حج ـ ذکر شده است و از صدر اسلام تا به امروز در جنگ ها و اجتماعات مسلمانان، به شعاری رایج بدل شده است.
در لغت و اصطلاح
تکبیر در لغت به معنای بزرگ شمردن، بزرگ داشتن خداوند، به بزرگی یادکردن و اللّه اکبر گفتن است.[۱] در متون دینی، تکبیر به معنای بزرگ داشتن یا به بزرگی یادکردن خدا آمده و ظاهراً معنای لغوی این واژه متأثر از کاربرد دینی آن است.[۲] زیرا معنای لغوی تکبیر (به لحاظ ریشه اشتقاقیِ آن) بزرگ داشتن هر کس یا هر چیز است.[۳]
تکبیر در قرآن
ریشه کبر در باب های گوناگون (کبر، استکبار، تکبر، إکبار) در قرآن فراوان به کار رفته، اما واژه تکبیر تنها یک بارآمده است.[۴] مفسران در تفسیر آن گفته اند که به معنای تعظیم و بزرگ دانستن خداوند[۵] و مطابق برخی روایات، به معنای اللّه اکبر گفتن است؛[۶] جمع میان این دو وجه امکان پذیر است.
در آیات دیگری از قرآن، واژه تکبیر در قالب صیغه امر بیان شده و عموماً پیامبر(ص) و مؤمنان مخاطبان آن هستند.[۷] در همه این موارد، واژه تکبیر تنها در باره خداوند به کار رفته است و برای بزرگ داشتن غیرخداوند، به جای باب تفعیل، از باب اِفعال استفاده شده است.[۸]
تکبیر در احادیث
در متون حدیثی، تکبیر غالباً مترادفِ اللّه اکبر گفتن یا بزرگ دانستن و تعظیم خداوند است؛ چنانکه در روایتی[۹] به معنای بزرگ شمردن خداوند آمده، به سبب هدایتی که کرده و عافیتی که بخشیده است. در برخی روایات دیگر نیز واژه اللّه اکبر به این معناست که خداوند بزرگتر از آن است که در وهم و وصف بگنجد[۱۰] یا با بت ها و خدایان دیگر قیاس شود.[۱۱]
در ابواب فقهی
از تکبیر در باب هاى طهارت، صلات، حج و تجارت سخن رفته است.
ذكر{اللّهُ أَكْبَر}داراى فضيلت و ثواب فراوانى است و گفتن؛ بلكه مداومت بر آن در همه احوال، مستحب است.[۱۲] ضمن آنكه از اجزاى بسيارى از دعاها و اذكار واجب همچون تسبيحات اربع و مستحب، مانند تسبيحات حضرت فاطمه(س) و نيز از فصول اذان و اقامه بهشمار مىرود.
در نماز
تكبير در نماز يا واجب است يا مستحب:
تكبير واجب
تكبيرة الإحرام ـ كه به آن تكبير افتتاح نيز گفته مىشود ـ از اجزاء، بلكه اركان نماز است و بدون آن نماز صحيح نخواهد بود.[۱۳] گفتن پنج تكبير در نماز بر ميّت مؤمن، واجب است.[۱۴] در نماز عيدين (فطر و قربان) علاوه بر تكبيرة الإحرام، براى قنوت نُه تكبير ديگر (پنج تكبير در ركعت اوّل و چهار تكبير در ركعت دوم) گفته مىشود. برخى، آنها را واجب دانستهاند.[۱۵]
تكبير مستحب
به جز تكبيرة الإحرام، گفتن شش تكبير ديگر در آغاز نماز ـ كه از آنها به تکبیرات افتتاح تعبير مىشود ـ و نيز براى انتقال از حالتى به حالت ديگر ـ همچون انتقال از قيام به ركوع، از ركوع به سجده، از سجده اوّل به سجده دوم، هنگام برخاستن از سجده و براى قنوت ـ مستحب است. بنابر اين در نماز دو ركعتى، يازده تكبير، در سه ركعتى شانزده و در چهار ركعتى 21 تكبير مستحب است.[۱۶] قول به استحباب تكبير قبل از ركوع و نيز قبل و بعد از سجده، نظر مشهور است. از برخى قدما وجوب آن نقل شده است.[۱۷] گفتن سه بار تكبير از مستحبات تعقيب نماز است.[۱۸]
آداب تكبير در نماز
بنابر مشهور مستحب است نمازگزار هنگام تكبير دست هايش را تا محاذى نرمى گوش يا صورت يا فرورفتگى گلو (موضع نحر) بالا ببرد.[۱۹] مشهور آن است كه تكبير، همزمان با بالابردن دست ها آغاز گردد و با پايان يافتن رفع، پايان يابد؛ سپس دست ها به پايين انداخته شود.[۲۰] برخى گفتهاند: جايگاه تكبير به مقتضاى نصوص، بعد از تحقق كامل بالابردن دست است.[۲۱]
از ديگر مستحبات تكبير، چسبيده بودن انگشتان ـ جز انگشت شصت ـ به يكديگر و رو به قبله بودن كف دست ها است.[۲۲] در استحباب باز يا چسبيده بودن انگشت شصت (ابهام)، اختلاف وجود دارد.[۲۳] بالاتر بردن دست از گوش مكروه است؛ بلكه به برخى قدما ـ بر حسب ظاهر كلمات آنان ـ قول به حرمت نسبت داده شده است.[۲۴]
در سجده تلاوت، سهو و شكر
تكبير در سجده تلاوت آياتى كه سجده واجب دارند قبل از سجده استحباب ندارد؛ ليكن بعد از سر برداشتن از سجده مستحب است. وجوب آن به ظاهر كلمات برخى و احتمال كلمات برخى ديگر نسبت داده شده است. هرچند احتمال قوى داده شده كه مراد همه، استحباب باشد.[۲۵]
تكبير بعد از نيّت و قبل از رفتن به سجده، در سجده سهو بنابر مشهور مستحب است.[۲۶] برخى به استحباب تكبير قبل از سجده شكر و بعد از سر برداشتن از آن تصريح كردهاند.[۲۷]
در نماز باران
مستحب است نمازگزاران در نماز استسقاء بسيار تكبير گويند؛[۲۸] چنانكه مستحب است امام جماعت بعد از نماز، بر فراز منبر، رو به قبله و با صداى بلند صد بار تكبير بگويد.[۲۹]
در نماز عيدَيْن
بنابر مشهور گفتن تكبير در عید فطر و قربان با كيفيتى كه وارد شده، مستحب است.[۳۰] جايگاه آن در عيد فطر پس از نماز مغرب و نيز عشا در شب عيد، و پس از نماز صبح و نماز عيد در روز عيد مىباشد. در غير مواقع چهارگانه يادشده بنابر مشهور، تكبير مشروعيت ندارد.[۳۱] جايگاه تكبير در عيد قربان براى كسى كه در منى حضور دارد پس از پانزده نماز است كه با نماز ظهر روز عيد، آغاز مىگردد و پس از نماز صبح روز سيزدهم ذيحجّه پايان مىپذيرد. در غير منى بعد از ده نماز؛ اوّلين آنها نماز ظهر روز عيد و آخرين آن پس از نماز صبح روز دوازدهم است.[۳۲]
كيفيت تكبير
كيفيت تكبير در نماز عیدین به این گونه است: {اللّهُ أَكْبَرُ، اللّهُ أَكْبَر، لا إلهَ إلاّ اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَر، وَ الحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما هَدانا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلى ما أَوْلانا } و در عيد قربان جمله{وَ رَزَقَنا مِنْ بَهِيمَةِ الأَنْعام}در پايان اضافه مىشود.[۳۳]
البتّه در منابع فقهى تكبيرات با عبارات مختلف آمده است، از جمله:
- افزايش جمله{وَ لِلّهِ الحَمْد }قبل از{الحَمْدُ لِلّه }.
- {وَ اللّهُ أَكْبَر، اللّهُ أَكْبَرُ وَ لِلّهِ الحَمْد }پس از تهليل.
- {وَ اللّهُ أَكْبَر، اللّهُ أَكْبَرُ عَلى ما هَدانا وَ الحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما أَوْلانا }پس از تهليل.
- سه تكبير در آغاز، سپس تهليل، پس از آن تكبير و در پايان:{لِلّهِ الحَمْد، اللّهُ أَكْبَرُ عَلى ما هَدانا }.
- دو تكبير، يك تهليل، يك تكبير، سپس{وَ لِلّهِ الحَمْدُ عَلى ما هَدانا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلى ما اَوْلانا }.
- دو تكبير، سپس يك تهليل، و پس از آن{وَ اللّهُ أَكْبَر، وَ اللّهُ أَكْبَرُ عَلى ما هَدانا وَ لَهُ الحَمْدُ عَلى ما أَوْلانا }.[۳۴]
صورت آخر به اشهر؛ بلكه مشهور نسبت داده شده است. در عيد قربان از برخى، سه بار تكبير در آغاز نقل شده؛ ليكن مشهور دو تكبير است. در بعضى كلمات جمله{لِلّهِ الحَمْد }قبل از{الحَمْدُ لِلّهِ }و در بعض ديگر، جايگزينى{وَ لِلّهِ الحَمْد}به جاى{الحَمْدُ لِلّه }و در پارهاى ديگر، ابدال{الحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما هَدانا وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلى ما أَوْلانا }به{اللّهُ أَكْبَرُ عَلى ما هَدانا وَ الحَمْدُ لِلّهِ عَلى ما اَوْلانا} و غير آن، آمده است.[۳۵]
در حج
هنگام رمى جمره مستحب است پرتاب كننده با پرتاب هر سنگريزه تكبير بگويد.[۳۶] كسى كه داخل کعبه شد، مستحب است پس از خروج از آن سه بار تكبير بگويد.[۳۷] بسيار اللّه اكبر گفتن در منى مستحب است.[۳۸]
در روایات متعددی آمده که تکبیر در حج، عملی عبادی است و در هنگام رؤیت کعبه یا قطع تلْبیه (گفتنِ لبَّیک در مراسم حج)، تکبیر برای شخص مُحرِم، مستحب است.[۳۹] علاوه بر این، در روز عرفه،[۴۰] در سعی بین صفا و مروه،[۴۱] در مقام وقوف در عرفات[۴۲] و در هنگام قرار گرفتن در برابر حجرالاسود[۴۳] نیز تکبیر گفتن از جمله شعائر و مناسک دینی است.
در تجارت و سفر
مستحب است خريدار هنگام خريد كالا تكبير بگويد.[۴۴] از جمله آداب سفر، گفتن تكبير و تهلیل هنگام برآمدن بر بلندى است.[۴۵]
تکبیر در تاریخ
در تاریخ و آداب رسوم جوامع اسلامی، تکبیر (اللّه اکبر گفتن) پیشینه ای طولانی و جایگاهی مهم دارد.
- بنا بر منابع حدیثی، سنّت تکبیر به پیش از اسلام باز می گردد؛ چنانکه در برخی روایات از تکبیر آدم علیه السلام، در مقابل حجرالاسود، سخن به میان آمده است.[۴۶] عبدالمطلب نیز به هنگام بازسازی چاه زمزم تکبیر گفت و قریش با وی هم نوا شدند.[۴۷]
- در تاریخ صدر اسلام، بجز در موارد فقهی پیشین، تکبیر از همان آغاز به سنّت دینی و اجتماعی بدل شد؛ چنانکه رسول اکرم(ص) پس از انقطاع نزول وحی تکبیر گفت.[۴۸] همچنین ایشان در جنگ خندق (احزاب) در موارد متعددی به مسلمانان فرمود تا به صورت جمعی تکبیر گویند[۴۹] و در نبرد با یهودیان بنی نَضیر[۵۰] و خیبر[۵۱] تکبیر گفت.
- همچنین نقل است که پیامبر(ص) در شب ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه(س) تکبیر گفت و از آن پس گفتن تکبیر در اینگونه مجالس رایج شد.[۵۲]
- پیامبر به هنگام شنیدن خبر فوت نجاشی چهار مرتبه تکبیر گفت.[۵۳] روایت شده است که آن حضرت در تشییع جنازه ها، چهار یا پنج مرتبه تکبیر می گفت[۵۴] و از همان زمان تکبیرهای چهارگانه در نماز میت سنّت شد.
- امام علی(ع) در رزم غالباً تهلیل و تکبیر می گفت و مردم با وی هم صدا می شدند.[۵۵] علاوه بر این نقل است که از همان روزگار تاکنون تکبیر در جنگ ها و اجتماعات مسلمانان، به شعاری رایج بدل شد.[۵۶]
- پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1357ش) نیز حاضران غالباً برای تأیید سخنان خطیب و پس از قرائت هر بندی از بیانیه یا قطعنامه، مشت ها را گره کرده با صدای بلند، تکبیر می گویند.
پانویس
- ↑ زوزنی، ج 2، ص 563؛ شاد، ذیل واژه
- ↑ رجوع کنید به ابن منظور، ذیل «کبر»
- ↑ جوهری، ذیل «کبر»
- ↑ رجوع کنید به اسراء: 111
- ↑ طبرسی، ج 6، ص 689
- ↑ رجوع کنید به حویزی، ج 3، ص 239
- ↑ رجوع کنید به بقره: 185؛ حج: 37؛ مدّثّر: 3
- ↑ رجوع کنید به یوسف: 31
- ↑ رجوع کنید به حرّ عاملی، ج 7، ص 433
- ↑ رجوع کنید به ابن بابویه، 1361ش، ص 11ـ12
- ↑ رجوع کنید به همو، 1401، ج 2، ص 239
- ↑ وسائل الشيعة، ج 7، ص 183 ـ 191
- ↑ جواهر الكلام، ج 9، ص 201
- ↑ جواهر الکلام، ج 12، ص 31
- ↑ جواهرالکلام، ج11، ص 395
- ↑ جواهرالکلام، ج 10، ص 351 ـ 352
- ↑ جواهرالکلام، ج 10،ص 101 ـ 103 و 169؛ الحدائق الناضرة، ج 8، ص 290
- ↑ جواهر الكلام، ج 10، ص 408
- ↑ جواهرالکلام، ج 9، ص 229 ـ 233؛ مستمسك العروة، ج 6، ص 82 ـ 85
- ↑ جواهر الكلام، ج 9، ص 235
- ↑ مستمسك العروة، ج 6، ص 85؛ العروة الوثقى (و حواشى)، ج 1، ص 631
- ↑ مستمسك العروة، ج 6، ص 86
- ↑ جواهر الكلام، ج 9، ص 236 ـ 237؛ العروة الوثقى، ج 1، ص 631
- ↑ جواهر الكلام، ج 9، ص 232
- ↑ جواهرالکلام، ج 10، ص 224 ـ 225
- ↑ جواهرالکلام، ج 12، ص 442 و ص 447 ـ 448
- ↑ جواهرالکلام، ج 10، ص 245
- ↑ جواهرالکلام، 12/ 137
- ↑ جواهرالکلام، ج12، 146
- ↑ جواهرالکلام، ج11، ص 378 و 382
- ↑ جواهرالکلام، ج 11، ص 381
- ↑ جواهرالکلام، ج 11، ص 384
- ↑ شرائع الإسلام، ج 1، ص 78
- ↑ جواهر الكلام، ج 11، ص 386 ـ 388
- ↑ جواهر الكلام، ج 11، ص 388 ـ 390
- ↑ جواهرالکلام، ج19، ص 106
- ↑ جواهرالکلام، ج20، ص 64
- ↑ وسائل الشيعة، ج 14، ص 270
- ↑ ابن حنبل ، ج 3، ص 320؛ حرّعاملی ، ج 12، ص 389
- ↑ ابن حنبل ، ج 3، ص 110، 147
- ↑ شافعی، ج 2، ص 210؛ ابن حنبل، ج 2، ص 14؛ طوسی، ج 5، ص 146
- ↑ ابن بابویه، 1401، ج 2، ص 322ـ323؛ ابن قدامه، ج 3، ص 429
- ↑ شافعی، ج 2، ص 170؛ بخاری جُعْفی، ج 2، ص 162ـ163؛ حرّعاملی، ج 13، ص 336؛ برای موارد دیگر رجوع کنید به الموسوعة الفقهیّة، ذیل واژه
- ↑ جواهر الكلام، ج 22، ص 452
- ↑ جواهرالکلام، ج18، ص 145
- ↑ مجلسی، ج 26، ص 270
- ↑ کلینی ، ج 4، ص 220
- ↑ ابن کثیر، ج 1، ص 413
- ↑ طبری، ج 2، ص 235ـ236؛ مجلسی، ج 17، ص 170، ج 20، ص 189
- ↑ قمی، ج 2، ص 359
- ↑ مجلسی، ج 21، ص 40
- ↑ حرّعاملی، ج 14، ص 63
- ↑ بخاری جعفی، ج 2، ص 71
- ↑ ابن حنبل، ج 4، ص 367، 372؛ مسلم بن حجاج، ج 1، ص 657
- ↑ مجلسی، ج 32، ص 508
- ↑ رجوع کنید به جبرتی ، ج 1، ص 78
منابع
- قرآن.
- ابن بابویه، کتاب من لایحضره الفقیه، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/ 1981.
- همو، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم 1361 ش.
- ابن حنبل ، مسند احمدبن حنبل، استانبول 1402/ 1982.
- ابن قدامه، المغنی، چاپ افست بیروت 1403/ 1983.
- ابن کثیر، السیرة النبویة، چاپ مصطفی عبدالواحد، بیروت، بی تا.
- ابن منظور؛ محمدبن اسماعیل بخاری جعفی ، صحیح البخاری، استانبول 1401/ 1981.
- عبدالرحمان بن حسن جبرتی ، تاریخ عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار، بیروت. دارالجلیل، بی تا.
- اسماعیل بن حماد جوهری ، الصحاح : تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ] بی تا. چاپ افست تهران 1368 ش.
- حرّعاملی.
- عبدعلی بن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین ، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم، 1383ـ 1385.
- حسین بن احمد زوزنی، کتاب المصادر ، چاپ تقی بینش ، تهران 1374 ش.
- محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج : فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش.
- محمدبن ادریس شافعی، الاُمّ، چاپ محمد زهری نجار، بیروت، بی تا.
- طبرسی.
- طبری ، تاریخ (بیروت).
- محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف، قم 1407ـ1417.
- علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ طیب موسوی جزائری، قم 1404.
- کلینی.
- محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت 1403.
- همان ، ج 32، چاپ محمدباقر بهبودی ، تهران 1365 ش.
- مسلم بن حجاج ، صحیح مسلم ، استانبول 1401/ 1981.
- الموسوعة الفقهیّة ، ج 13، کویت : وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة ، 1408/ 1988.
- محمدحسن بن باقر نجفی ، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام ، ج 11، چاپ عباس قوچانی ، بیروت 1981.
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، ۱۴۱۴ ق.
پیوند به بیرون
منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام و فرهنگ فقه فارسی