کاربر:Sarsm/صفحه تمرین

از ویکی شیعه
پرتغال
پرونده:نقشه کشور پرتغال.png
پرونده:پرچم پرتغال.png
پرونده:نشان ملی پرتغال.png
اطلاعات عمومی
جمعیت کل۱۰٬۵۰۰٬۰۰۰ نفر
مساحت۹۲٬۲۱۲ کیلومتر مربع
پایتختلیسبون
زبان رسمیپرتغالی
اسلام
پیشینه اسلامقرن اول هجری قمری
جمعیت مسلمانانحدود ۴۰.۰۰۰ نفر
اطلاعات شیعی
مؤسسات فرهنگیمرکز الزهراء(س)


پرتُغال (به پرتغالی: Portuguesa) با نام رسمی جمهوری پرتغال (به پرتغالی: República Portuguesa) کشوری در جنوب غربی اروپا است. جمعیت آن تقریباً ۱۰/۵ میلیون نفر، پایتخت آن لیسبون و زبان رسمی آن پرتغالی است. پرتغال غربی‌ترین کشور سرزمین اصلی اروپاست و خاک پرتغال به همراه تنها همسایه خود اسپانیا شبه‌جزیره ایبری را تشکیل می‌دهد. پرتغال از سوی غرب به اقیانوس اطلس محدود شده‌است و دو مجمع‌الجزایر آزور و مادیرا واقع در این اقیانوس نیز جزء خاک پرتغال هستند.

این کشور از اعضای اتحادیه اروپا و ناتو است و شیوه حکومتی آن جمهوری پارلمانی است. پرتغال جزء کشورهای توسعه‌یافته به‌شمار می‌آید. دین مردم این کشور مسیحیت از شاخه کاتولیک رومی است.

پرتغال در سال ۱۱۳۹ میلادی اعلام پادشاهی مستقل کرد. گرچه امپراتوری بزرگی که با کوشش دریانوردان پرتغالی به وجود آمده بود بعداً روی به افول نهاد، آنچه هنوز برجای مانده به حدی است که امروزه دولت پرتغال سومین کشور بزرگ مستعمراتی جهان به‌شمار می‌رود.

روزگاری حکومت استعماری پرتغال شامل برزیل، گینه بیسائو، موزامبیک و آنگولا در آفریقا، تیمور شرقی و بخش‌هایی از قلمرو هند بود. در دهه ۱۹۶۰ میلادی، به دنبال استقلال بسیاری از کشورهای آفریقایی که پیش از آن مستعمرهٔ سایر قدرت‌های استعماری بودند، پرتغال با نگرانی، بخش‌های استعماری را بخش‌های جدایی‌ناپذیر خود دانست به این ترتیب، بسیاری از این مناطق در حدود پانزده سال برای کسب آزادی و استقلال مبارزه کردند و سرانجام، در سال ۱۹۷۴ این امر به سقوط نظام دیکتاتوری و فاشیستی پرتغال منجر شد. یک سال بعد، کشورهای تحت سلطه و استعمار پرتغال، البته به جز ماکائو، صاحب استقلال شدند.

ورود اسلام

دین اسلام در سال ۹۲ هجری قمری با فتح اندلس به فرماندهی «طارق بن زیاد» وارد این کشور است. پس از تصرف پرتغال به دست مسلمانان، دین اسلام به سرعت در این کشور پیشروی کرد.به طوری که مسلمانان نخستین مسجد را در شهر مرتولای پرتغال از مناطق فتح شده احداث کردند، اگرچه این مسجد پس از مدتها به کلیسای کاتولیک تبدیل شد. پرتغال در سده هشتم میلادی به تصرف مسلمانان موری (مراکشی) درآمد ولی شوالیه‌های مسیحی بعداً مسلمانان را از این منطقه راندند. مقارن‌ فتح‌ اندلس‌ به‌دست‌ مسلمانان‌، تمام‌ قلمرو پرتغال‌ امروزی‌ بسرعت‌ به‌تصرف‌ مسلمانان‌ درآمده‌ است‌، اما از جزئیات‌ این‌ وقایع‌ اطلاعی‌ در دست‌ نیست‌؛ فقط‌ از مقاومت‌ در نواحی‌ جنوبی‌ و از یابُرَه‌/ اوورا ، شنترین‌/ سانتارم‌ و قُلُمریه‌ * / کویمبرا که‌ به‌اشغال‌ عبدالعزیزبن‌ موسی‌بن‌ نُصَیر، حاکم‌ اندلس‌ درآمد، اطلاع‌ داریم‌.

ابن قسّی اندلسی

شیخ احمد بن حسین ابوالقاسم بن قسّی اندلسی، از صوفیان و رهبران سیاسی مخالف حکومت مرابطان در غرب اندلس بود. او فرماندار ناحیه‌ای به نام طایفه مارتله و از دوستان و هم‌پیمانان آلفونسو اول، پادشاه پرتغال، بود.

مهم‌ترین اثر وی کتاب خلع النّعلین (درآوردن پای‌افزار) است. ابن عربی کتاب خلع‌النعلین ابن قسی را در سال ۵۹۰ هجری یعنی در دوران جوانی در تونس خواند و شرحی بر کتاب مزبور نوشت. ابوالعلاء عفیفی در شرح فصوص‌الحکم ابن عربی می‌گوید: «ابن قسی در خلع النعلین، ضمن تکیه بر آیات قرآنی و احادیث نبوی، عقاید خود را از آنها استخراج و آنها را به صورت معانی فلسفی و صوفیانه بیان می‌کند. چنین استخراجی نزد عرفاً نوعی اشراق و الهام تلقی می‌شود».مدتی به عزلت‌نشینی روی آورد و سرگرم مطالعهٔ آثار ابوحامد غزالی شد. در المریه با قطب صوفیه ابوالعباس احمد بن محمد صنهاجی اندلسی معروف به ابن العریف دیدار کرد و نزد او درس خواند.

ابن قسی از شاگردان و امامان صوفیه و سرسلسلهٔ مریدین بود و پیروان بسیاری داشت. ابن الخطیب نقل می‌کند که ابن قسی دستور داد این جمله را بر سکه‌ها ضرب کنند: «الله ربنا و محمد نبینا و المهدی امامنا». اگرچه ابن قسی پیروان بسیاری داشت؛ اما تعداد دشمنانش بیشتر بود. دشمنان ابن قسی میان پیروانش نیز نفوذ کردند همین امر سبب شد وی در سال ۵۴۶ هجری توسط یورش‌کنندگان به فرماندهی یکی از پیروانش به نام المنذز اعمی دوست و هم‌پیمان پیشین او به قتل رسید.

دوران اخیر

اسلام در پرتغال یک اقلیت کوچک دینی در این کشور به‌شمار می‌رود که سابقۀ حضور مسلمانان در این کشور به سال ۷۱۱ تا ۱۲۴۹ میلادی برمی‌گردد که توسط مسلمانان آفریفای شمالی فتح شده بود، تنها مسجد ساخته‌شده در پرتغال به نواحی فتح شده توسط مسلمان بازمی‌گشت که در شهر مرتولای پرتغال احداث گردید که بعدها به کلیسای کاتولیک تبدیل شد.با توجه به آمار مؤسسه ملی پرتغال موسوم به موسسه ناسیونال استاتیستیکا در سرشماری سال ۱۹۹۱ میلادی، ۹۱۳۴ نفر مسلمان در پرتغال ساکن بوده‌است،که در حدود ۰.۱% از کل جمعیت پرتغال را شامل می‌شد،امروزه جامعه مسلمانان لیسبون در حدود ۴۰،۰۰۰ نفر شمارش شده‌است.سرچشمه عدۀ کثیری از مسلمانان پرتغال را اهالی موزامبیک و گینه بیسائو که زمانی تحت سلطه امپراتوری پرتغال بودند تشکیل می‌دهند، سایر مسلمانان را مهاجرین شبه‌قاره هند تشکیل می‌دهد. شهرهای‌ عمدة‌ پرتغال‌ مسلمان‌، رجالی‌ ارزنده‌ در ادب‌ عربی‌ پدید آورد که‌ نام‌ آنها در کتابهای‌ تراجم‌ رجال‌ آمده‌ است‌. معروفترین‌ آنها عبارت‌اند از: ابن‌بسّام‌، ابوالولیدالباجی‌ مورخ‌، ابن‌عمّار شاعر و دوست‌ المعتمدبن‌ عبّاد، و ابن‌قسی‌، مؤلف‌ خلع‌النعلین‌ فی‌التصوف‌ و آثار دیگر

تشیع

پرتغال جمعیتی بالغ بر 10 میلیون و 676 نفر جمعیت دارد که نزدیک به 40 هزار نفر از آنها را مسلمانان تشکیل می دهند. بسیاری از آنها از اهالی موزابیک و گینه بیسائو هستند، زیرا این دو کشور زمانی مستعمره پرتغال بودند و از آنجا به این کشور مهاجرت کردند.

اسلام از پنج قرن پیش به تدریج در پرتغال گسترش یافته است و امروز تاثیر آن در این کشور به طور کامل مشهور است، به طوری که می توان از مسجد جامع «کوردوبا» و مجتمع کاخ های «الحمرا» در گرانادا به عنوان مشهورترین معماری های اسلامی در این کشور نام برد. نخستین مرکز اسلامی برای پیروان اهل بیت با نام «مرکز الزهراء(س)» در لیسبون پرتغال با حضور سید «مرتضی کشمیری» نماینده مرجعیت و جمعی از مومنین و مومنات افتتاح شد.[۱]

جمعیت شیعیان

شیعیان پرتغال بيشتر در پايتخت اين كشور زندگي مي‌كنند. آمارهایی که از جمعیت آنها وجود دارد به شرح زیر است:

جمعیت کل جمعیت شیعیان درصد تاریخ منبع
۱۰.۵۶۹.۵۹۲ ۱۰.۰۰۰ ۰۱/ ۲۰۰۸ مجمع جهانی اهل‌بیت
۱۰.۶۷۶.۹۱۰ ۱۵۰ کمتر از ۰۱/ ۲۰۰۹ انجمن دین و زندگی اجتماعی «مؤسسه ‏PEW»

پیوند به بیرون


الجزایر

مذهب شیعه در الجزایر از زمان دولت رستمیان (۹۰۸م- ۷۷۶م) که توسط فرقه إباضیه تأسیس شده بود و تیارت را پایتخت و مرکز فکری و فرهنگی خود در شمال آفریقا قرار داده بودند، حضور داشت. تا این­که مبلغ شیعه ابو عبید الله شیعی، در سال ۹۰۸م دولت آنان را سرنگون کرد و اباضیان را وادار ساخت به سمت جنوب الجزایر نقل مکان کنند و در منطقه وادی میزاب (غردایه) مستقر شوند. یک دولت کوچک دیگری به نام دولت سجلماسه یا دولت مدراریه (۹۰۹م – ۷۵۸) بود که در جنوب غربی الجزایر و جنوب مراکش تا اطراف دولت رستمیان بر پا شده بود. این دولت را همانند دولت رستمیان، شیعیان تأسیس کرده بودند، اما مذهب آنان صفری بود. این دولت هم به دست دولت فاطمیان سرنگون شد به گفته مورخان از جمله ابن خلدون اولین دولتی که شیعیان در تاریخ الجزایر تأسیس کردند، در سطیف و دقیقا در بنی عزیز الجزایر بود. به نظر این تاریخ نگاران ورود شیعه به قاره آفریقا به فرمان امام جعفر صادق بوده است. ایشان دو نفر از پیروان خود را مکلف ساختند تا به مغرب عربی بروند و در آن­جا اندیشه­ ها و ایدئولوژی­های شیعه را منتشر کنند. آن دو نفر وارد الجزایر شدند و به قبیله کتامه رفتند و در مناطق مجاور این قبیله پایگاه­های بزرگی در فالمه، سوق احراس، القاله، عنابه، سکیکده، العقل، جیجل، قسنططنیه و سطیف ایجاد کردند و افزون بر این­ها پایگاه­های کوچکتری در نواصر الأوراس، اقجان و غیره بنا کردند [۲]


با آن­که حضور شیعیان در الجزایر هنوز اندک است و فقط در برخی ایالت­ها و شهرها مانند الجزیره (پایتخت)، باتنه، تبسه، خنشله، تیارت و سیدی بل عباس می­توان آن­ها را مشاهده کرد، اما برخی سایت­های شیعی از جمله سایت مرکز پژوهش­های اعتقادی که بزرگ­ترین سایت شیعی است و نیز سایت شیعه الجزایر که شعار «از مدرسه المصالیه تا مدرسه الخمینیه» را سرلوحه خود قرار داده است، در گزارش­هایی که نقل کرده ­اند گفته­ اند: بعد از این­که معلمان و کارمندانی که از عراق، سوریه و لبنان برای کار به الجزایر آمدند، مذهب شیعه به صورت سرّی در بخش­های گسترده ­ای از جامعه الجزایر در حال انتشار گسترده است. مدیر سایت شیعه الجزایر محمد العامری نیز معتقد است روند استبصار و تشیع در الجزایر به لطف خدا همچنان ادامه دارد و در سراسر خاک الجزایر فوران کرده و هیاهویی به پا نموده و همه طبقات جامعه را در برگرفته است؛ چون قبلا فقط در میان جوانان دیده می­شد، اما اکنون به برکت صاحب العصر و الزمان علیه السلام، تشیع در اغلب خانه ­ها وارد شده است و من شنیده­ ام که بزرگسال­ ترین شیعه ۶۹ سال سن دارد.

مزار سیدی الهواری ـ شهر وهران در الجزایر

برخی از منابع الجزایری می­ گویند: شهر سیدی خالد از توابع استان پسکره در جنوب الجزایر به خاطر وجود ضریح خالد بن سنان العبسی در این شهر، مرکز معنوی شیعیان الجزایر به شمار می­رود. برخی منابع تاریخی نامعتبر هم ادعا می­ کنند که وی پیامبر بوده و قومش، مردم آذربایجان او را تنها گذاشتند از این رو به سرزمین ایران سفر کرد. برخی دیگر راه افراط پیموده و این نبی مجهول را تقدیس کرده ­اند؛ چون آنان معتقدند او به عنوان پیامبر بربریان در منطقه ­ای به نام «نار» در نزدیکی باتنه در شرق الجزایر مبعوث شده بود. با وجود این­که احادیث، نبوت او را نفی کرده است، اما شیعیان قبر او را زیارت می­ کنند و قبیله­ ای موسوم به أولاد خلیفه یا أولاد نایل از آن مراقبت می­ کنند و معتقدند آن­ها شریف ­زاده هستند و نسب آنان به امام علی علیه السلام بر می­گردد. برخی منابع نیز نقل کرده ­اند که شیعیان شب عاشورا را در آن­جا سپری کرده و شعائر ویژه خود را در آنجا برگزار می­ کنند. و به دلیل این که شیعیان الجزایر نمی ­توانند به اماکن مقدس شیعه در خارج از الجزیره سفر کنند، آنها به هرجایی که در آن ذکر اهل بیت برپا باشد، مشرف می ­شوند [۳]


  • [[۱]] شیعیان الجزایر در گفت و گو با شیخ فضیل الریال

https://fa.wikivahdat.com/wiki شیعه در الجزایر

https://www.cgie.org.ir/fa/article/228780/%D8%A8%D8%B3%DA%A9%D8%B1%D9%87 بسکره

https://ar.wikipedia.org/wiki سيدي الهواري

تونس

گلشن ابرار

گلشن ابرار مجموعه‌ای در شرح‌حال‌نویسی و زندگی‌نامه مشاهیر و دانشمندان شیعه است که توسط جمعي از پژوهشگرن حوزه علميه قم در پژوهشکده باقرالعلوم تولید شده است. تا زمستان سال ۱۳۹۷ مجموعاً ۳۲ جلد از این مجموعه شرح حال نویسی، نگاشته شد.

نقد

اشکالاتی پیرامون شخصیت‌های مطرح شده در مجلدات گلشن ابرار وجود دارد. از طرفی ترتیب معینی درآوردن افراد وجود ندارد که به علت استمرار پژوهش این مجموعه است. مشکل بعدی در رابطه با آوردن شرح حال برخی افرادی است که در حد علمای طراز اول شیعه نیستند و طبیعی است اولویت با شرح حال صدها دانشمند برجسته و مرجع تقلیدی است که نیامده‌اند. از دیگر اشکالات مجموعه گلشن ابرار درج تصاویر غلط از عالمان است. همچنین صفحه آرایی مجموعه خالی از اشکال نیست. به علاوه حجم برخی شرح حال‌های -با اینکه محتوای بسیاری در رابطه با آن‌ها وجود دارد- اندک است و توازن در حجم تراجم مشاهده نمی‌گردد. خلط اسامی علمای هم نام با یکدیگر نیز در مجموعه مشاهده می‌گردد. وجود اشتباهات املایی متعدد و نیز اشتباه در ذکر اسامی از دیگر عیوب ظاهری گلشن ابرار است که در مجلدات اخیر کاهش یافته‌است.

مسند

مسند در اصطلاح به مجموعه حدیثی گفته می‌شود که از یک راوی نقل شده باشند. با گذشت زمان دامنه معنای مسند گسترش یافته و در نتیجه هر کتابی را که تنها مرویات یکی از پـیـشـوایان معصوم علیهم السلام یا مرویات یکی از راویان را در برداشته باشد, مسند خوانده‌اند.

ذوالدمعه حسین بن زید

Sarsm/صفحه تمرین
نامحسین بن زید
کنیهابوعبداللّه
زادروز۱۱۷ یا ۱۱۸ قمری
زادگاهمدینه
درگذشت۱۴۰ قمری
لقب(ها)ذوالدمعه، ذوالعبره
پدرزیدبن علی
همسر(ان)خدیجه ، کلثوم
فرزند(ان)عبداللّه، محمد، قاسم، یحیی و اسماعیل
امامزادگان مشهور
عباس بن علیزینب کبریفاطمه معصومهسید محمدشاهچراغسیده نفیسه
سایر امامزادگان


ذوالدمعه، حسین‌بن زید، عالم و محدث امامی قرن دوم. کنیه‌اش ابوعبداللّه و فرزند زیدبن علی بود (← ابن‌سعد، ج 5، ص 434؛ قس طوسی، 1414، ص :203 ابوالحسین که خطاست؛ مدرسی طباطبائی ، ج 1، ص 280). درباره تاریخ تولد او اطلاع صریحی در دست نیست، اما برمبنای نقل برقی (ص 19) که گفته حسین در هنگام شهادت پدرش چهار سال داشته‌است (قس ابن‌عِنَبَه، ص 242، که سن او را در هنگام شهادت پدرش هفت سال ذکر کرده‌است)، باید در 117 یا 118 به دنیا آمده‌باشد. مادرش کنیز بوده و نامش نیز ذکر نشده‌است (ابن‌سعد، همانجا؛ قس اخبارالدولة‌العباسیة، ص 383، که به‌خطا نام مادر یحیی بن زید برادر ناتنی حسین را به عنوان نام مادر حسین ذکر کرده‌است؛ مدرسی طباطبائی، همانجا).پس از شهادت زید، امام جعفر صادق علیه‌السلام تربیت حسین را به‌عنوان فرزند، برعهده گرفت (بخاری، ص 62؛ نجاشی، ص 52؛ عمری، ص 159)

همسران

بنابر گزارش نجاشی (همانجا) دختر اَرقط، یعنی محمدبن عبداللّه باهر از نوادگان امام‌سجاد(ع) (← بخاری، ص50)، را به همسری ذوالدمعه درآورد (نیز ← مدرسی طباطبائی، همانجا). به رأی مهدوی دامغانی (عمری، تعلیقات، ص 375) متن متداول نجاشی تصحیف شده و چون نام همسر ذوالدمعه کلثوم ذکر شده‌است و کلثوم خواهر محمدبن عبداللّه باهر بوده (← عمری، ص 143ـ144؛ مِزّی، ج 6، ص 377)، صورت صحیح عبارت نجاشی احتمالا خواهر محمدبن عبداللّه باهر بوده‌است؛ اما ابن‌حزم (ص 53) ارقط را لقب عبداللّه دانسته که در این صورت تعبیر نجاشی (دختر ارقط) صحیح است (← ذوالدمعه، مقدمه جلالی، ص 222). ابن‌سعد (همانجا) و مزّی (همانجا) که مطالبشان را از قول زبیربن بکّار (متوفی 256) نقل کرده‌اند، اطلاعاتی درباره همسران ذوالدمعه بدون اشاره به ترتیب این ازدواجها آورده‌اند. به گفته آنان حسین با دختر عمربن علی‌بن حسین‌بن علی‌بن ابی‌طالب به نام خدیجه ازدواج کرده و از او صاحب فرزندانی شده که نامشان نیز ذکر شده‌است (نیز ← بخاری، ص 62). حسین همچنین با کلثوم دختر عبداللّه‌بن علی‌بن حسین وصلت کرده که حاصل این پیوند نیز فرزندانی چند بوده‌است (برای تفصیل بیشتر درباره این ازدواج ← عمری، تعلیقات مهدوی دامغانی، ص 375ـ378).

ذوالعبرة

سبب شهرت‌یافتن او به ذوالدمعه که گاه با تعبیر ذوالعَبرة نیز آمده (← ابن‌طِقطَقی، ص247؛ ابن‌عنبه، ص 241)، سوگواریهای فراوان او در اندوه از دست‌دادن پدر و برادرش یحیی‌بن زید بوده‌است (← ابوالفرج اصفهانی، ص 332؛ نیز ← مدرسی طباطبائی، همانجا). اما به رأی مدرسی طباطبائی (همانجا) ذوالدمعه لقبی بوده که بیشتر در میان خاندان او تداول داشته‌است.او در جریان قیام محمدبن عبداللّه نفس زکیّه* (متوفی 145) و برادرش قتیلِ باخمری حضور داشت، اما از معرکه جان سالم به‌در برد و از مجازات منصور عباسی در امان ماند. هرچند مدتی متواری بود و پس از آن نیز مراودات محدودی داشت (ابوالفرج اصفهانی، ص 244، 331؛ عمری، ص 159). به‌گفته شوشتری (ج 3، ص 455) چون حسین‌بن زید در قیام نفس زکیّه مشارکت چندانی نداشت منصور متعرض او نشد. بعدها منصور یکی از دختران او، به نام میمونه، را به عقد فرزندش مهدی (حک : 158ـ169) درآورد (ابن‌سعد، همانجا؛ نیز ← ابن‌عنبه، همانجا). به‌گزارش کشّی (ص 414ـ415) نفس زکیّه ذوالدمعه را نزد امام صادق علیه‌السلام فرستاد تا پرچم عقاب را که به پیامبر تعلق داشت، برایش ببرد.

راوی

از امام صادق علیه‌السلام و امام موسی کاظم علیه‌السلام (← نجاشی، همانجا) و تنی چند از علویان مدینه روایت کرده‌است (← مزّی، ج 6، ص 375ـ376؛ نیز ← ذوالدمعه، همان مقدمه، ص 218)؛ و فرزندانش عبداللّه، محمد، قاسم، یحیی و اسماعیل و افرادی دیگر از جمله علی‌بن جعفر عُریضی* و اسماعیل‌بن جعفر*، ابن ابی‌عمیر*، عبادبن یعقوب رواجنی* از او روایت کرده‌اند (برای فهرست این راویان ← مزّی، ج 6، ص 376؛ ذوالدمعه، همان مقدمه، ص 219). ابن‌عَدی (متوفی 365؛ ج 2، ص 351) نیز حدیثی به روایت حسین شاعر، برادر حسن اُطروش* (متوفی 304)، از پدرش از حسین‌بن زید نقل کرده‌است.به نوشته ابن‌سعد (همانجا)، بخاری (همانجا) و ابن‌عِنَبه (همانجا) ذوالدمعه در آخر عمر نابینا شد.

فوت

در تاریخ درگذشت او اختلاف‌نظر هست (← عمری، همان تعلیقات، ص 373ـ374). بخاری (همانجا) و ابن‌عنبه (ص 241ـ242) دو تاریخ 135 و 140 را نقل کرده‌اند اما بخاری (همانجا) سال 140 را صحیح‌تر دانسته‌است (نیز ← ابن‌عنبه، ص 242). با این حال، همان‌گونه که مدرسی طباطبائی (ج 1، ص 281) اشاره کرده، همه منابع اتفاق‌نظر دارند که او در 76 سالگی درگذشته‌است. بر این اساس، تاریخ صحیح درگذشت او با توجه به اطلاعاتی که درباره زمان تولدش در منابع آمده‌است، حدود 190 خواهد بود (نیز ← ذهبی، ج 4، ص 835، که از حیات او تا حدود 190 سخن گفته‌است؛ برای تفصیل بیشتر در این‌باره ← ذوالدمعه، همان مقدمه، ص 222ـ224).

راوی

ذوالدمعه به عنوان راوی حدیث شهرت داشته، هرچند ابن‌سعد (همانجا) به اجمال به این موضوع اشاره کرده و توضیح بیشتری درباره روایات او نیاورده‌است. احتمالا کم اعتناییِ ابن‌سعد از آن‌روست که حسین از راویان مشهور امام‌صادق بوده‌است (نیز ← ابن‌عدی، همانجا؛ ابن‌طقطقی، ص 247). از او روایاتی با گرایش شیعی موجود است و ازاین‌رو بعدها عالمان اهل سنت به روایاتش انتقاد کرده‌اند (برای نمونه ← ابن ابی‌حاتِم، ج 1، ص 53؛ ابن‌عدی، همانجا؛ مزّی، ج 6، ص 376ـ377). نجاشی (همانجا) کتابی را از او ذکر کرده و به وجود اختلاف در روایت آن اشاره کرده‌است. عبارت نجاشی ممکن است به دو معنا باشد. نخست، آنکه کتاب طرق روایت مختلفی داشته‌است، و دیگر آنکه متن اثر روایت‌شده، تحریرهای مختلفی داشته‌است. طوسی (1420، ص 148) در اشاره‌ای بسیار کوتاه به حسین‌بن زید، او را صاحب کتابی دانسته‌است. او (همانجا) طریقی متصل به کتاب حسین ذکر نکرده و تنها اشاره کرده که حُمیدبن زیاد (متوفی 310) نسخه‌ای از آن کتاب را به روایت ابراهیم‌بن سلیمان از ذوالدمعه روایت کرده‌است. متن موردنظر نجاشی احتمالا همان روایاتی است که ابن‌بابویه (متوفی 381) در کتاب مَن لا یَحضُرُه‌الفقیه (ج 4، ص 3ـ18) و در مجلس شصت‌وششم الامالی (ص 509ـ518) آورده‌است و به مَناهی که پیامبر به آنها اشاره کرده، مربوط است.

ملا حبیب‌الله شریف کاشانی (متوفی 1340) شرحی بر این روایات دارد که در ضمن کتاب جمل‌النواهی (قم 1404) منتشر شده‌است. همچنین محمدرضا جلالی تصحیحی انتقادی از این کتاب را در مجله علوم‌الحدیث (ش 18، رجب ـ ذیحجه 1426) منتشر کرده‌است. مدرسی طباطبائی (ج 1، ص 281ـ283) فهرستی از روایاتی را که نام حسین‌بن زید در سلسله سند آنها قرار دارد، به عنوان بخشی از روایاتِ نقل شده از کتاب منسوب به او گردآوری کرده‌است (نیز ← شوشتری، ج 3، ص 455ـ456).در منابع نسب‌شناسی، فهرستی طولانی از اعقاب و فرزندان او آمده‌است که بسیاری از آنها از رجال و بزرگان معروف روزگار خویش بوده‌اند (برای‌نمونه ← عمری، ص 159ـ166؛ ابن‌عنبه، ص 242ـ 256). مروزی علوی (ص 39) و ابن‌طقطقی (ص 249) گسترده‌ترین شاخه از نوادگان حسین‌بن زید را سادات بنواقساسی و فرزندان یحیی‌بن حسین دانسته‌اند.

منابع

  • ابن‌ابی‌حاتِم، کتاب الجرح والتعدیل، حیدرآباد، دکن 1371ـ 1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛
  • ابن‌بابویه، الامالی، قم 1417؛ همو، کتاب مَن لایَحضُرُه‌الفقیه، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم 1414؛
  • ابن‌حزم، جمهرة‌انساب‌العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ] 1982[؛
  • ابن‌سعد؛ ابن‌طِقطَقی، الاصیلی فی انساب الطالبیین، چاپ مهدی رجایی، قم 1376ش؛
  • ابن‌عُدی، الکامل فی ضعفاءالرجال، بیروت 1405/1985؛
  • ابن‌عِنَبَه، عمدة‌الطالب فی انساب آل ابی‌طالب، چاپ مهدی رجایی، قم 1383ش؛
  • ابوالفرج اصفهانی، مقاتل‌الطالبیین، چاپ احمد صقر، بیروت 1408/1987؛
  • اخبارالدولة العباسیة و فیه اخبارالعباس و ولده، لمؤلفٍ من‌القرن‌الثالث الهجری، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت: دارالطلیعة للطباعة و النشر، 1971؛
  • ابونصر سهل‌بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة‌العلویة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف 1381/1962؛
  • احمدبن محمد برقی، کتاب‌الرجال، در ابن‌داوود حلّی، کتاب‌الرجال، چاپ جلال‌الدین محدث ارموی، تهران 1383ش؛
  • حسین‌بن زید ذوالدمعه، جمل من مناهی النبی صلی‌اللّه علیه‌وآله، چاپ محمدرضا حسینی‌جلالی، در علوم‌الحدیث، ش 18 (رجب ـ ذیحجه 1426)؛
  • محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات‌المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت 1424/2003؛
  • شوشتری؛ محمدبن حسن طوسی، الامالی، قم 1414؛
  • همو، فهرست کتب‌الشیعة و اصولهم و اسماءالمصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم 1420؛
  • علی‌بن محمد عمری، المجدی فی انساب‌الطالبیین، چاپ احمد مهدوی دامغانی، قم 1409؛
  • محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفة‌الرجال، ]تلخیص[ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348ش؛
  • اسماعیل‌بن حسین مروزی علوی، الفخری فی انساب الطالبیین، چاپ مهدی رجایی، قم 1409؛
  • یوسف‌بن عبدالرحمان مِزّی، تهذیب‌الکمال فی اسماءالرجال، چاپ بشار عوّاد معروف، بیروت 1422/2002؛
  • نجاشی؛Hossein Modarressi Taba(taba('i, Tradition and survival: a bibliographical survey of early Sh(`ite literature, vol.1, Oxford 2003.

پیوند به بیرون

محمد مرزوق عرب حائری

مداح معروف به حاج مرزوق، پدرنوحه خوانی معاصر ایران. او در نیمه قرن سیزدهم شمسی از عراق به ایران آمد و نوحه خوانی کنونی در ایران را پایه‌گذاری کرد. وی در ۱۷ تیر سال ۱۳۲۹ش. در تهران درگذشت و پس از تشییع جنازه‌ای باشکوه در قبرستان نو قم به خاک سپرده شد. بسیاری از مداحان قدیمی، همچون حاج اکبر ناظم، مرحوم شاه حسین، حاج محمد علامه و حاج محمد علی اسلامی شاگردان حاج مرزوق بودند.

در حدود صد و سی سال پیش هیئت بزازهای بازار تهران از حاج مرزوق دعوت می‌کنند تا به ایران بیایند ولی او قبول نمی‌کند، اما در پی دعوت دوم که از سوی هیئت بنی فاطمه صورت می‌گیرد راهی ایران می‌شود. به نقل از خود او قبول این دعوت در پی دیدن حسین ابن علی، امام سوم شیعیان، در خواب است که از حاج مرزوق می‌خواهد که به ایران برود. در پی این خواب در سال۱۲۷۰ هجری خورشیدی حاج محمد مرزوق عرب حائری وارد ایران می‌شود.

سینه زنی تهرانی های قدیم تا قبل از نقل مکان مرحوم حاج مرزوق حائری از کربلا به تهران، اینگونه بود که اصطلاحا سه ضرب و بی وقفه سینه می زدند. بدین ترتیب اساسا « دم سرپا » و « زمینه خوانی »، در تهران رایج نبود. مرحوم حاج مرزوق بنیانگذار سینه زنی سنتی در تهران بوده است. اوج تکامل این سبک، در دوره مرحوم شاه حسین و مرحوم ناظم شکل گرفت. ایشان از بنیانگذاران سنت "چهارپایه" در شب های مسلمیه حرم عبدالعظیم حسنی(ع)بودند. منبع: [۲]