سید حسین نصر
فیلسوف، نویسنده، نظریهپرداز و استاد مطالعات اسلامی | |
اطلاعات فردی | |
---|---|
تاریخ تولد | ۱۹ فروردین سال ۱۳۱۲ش |
زادگاه | تهران |
اطلاعات علمی | |
استادان | سید محمد کاظم عصار • سیدمحمدحسین طباطبائی • سید ابوالحسن رفیعی قزوینی |
محل تحصیل | انستیتوی تکنولوژی ماساچوست • دانشگاه هاروارد |
تألیفات | نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت • سه حکیم مسلمان • تاریخ فلسفه اسلامی • علم و تمدن در اسلام و ... |
سایر | استادیار فلسفه و تاریخ علم در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران • تأسیس انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران • عضو فعال «انجمن بین المللی فلسفه» در پاریس • عضو شورای عالی فرهنگ • استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جورج واشنگتن • |
سید حسین نصر(زاده ۱۹ فروردین سال ۱۳۱۲ش/ ۱۹۳۳م) فیلسوف، نویسنده، نظریهپرداز و استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جورج واشنگتن در آمریکا. نصر با تألیف آثار و سخنرانی در محافل علمی غرب در معرفی فلسفه و حکمت ایرانی-اسلامی و آیین تشیع به غرب، بسیار تأثیر گذار بود و کتاب استادش علامه طباطبایی به نام شیعه در اسلام را به زبان انگلیسی ترجمه کرد و بهویژه برای معرفی ملاصدرا به جامعه غرب بسیار کوشید.
نصر در محافل دانشگاهی آمریکا، فیلسوفی سنتگرا و مفسر و مدافع برجسته «حکمت جاویدان» شناخته میشود. بخش عمده آثار و مطالعات عقلانی او در آمریکا به این حوزه و نیز به موضوعات ادیان تطبیقی، فلسفه و گفتگوی ادیان مربوط میشود.
تولد و دوران کودکی
سید حسین نصر در ۱۹ فروردین سال ۱۳۱۲ش(۷ آوریل ۱۹۳۳) در تهران زاده شد. پدرش سید ولی الله، همچون پدرش، طبیب خانواده سلطنتی ایران بود. نام خانوادگی «نصر» برگرفته از «نصر الاطباء» است که شاه ایران به پدر بزرگ سید حسین نصر اعطا کرده بود.[۱] پدر نصر، عضو نخستین مجلس بعد از انقلاب مشروطه بود و در تدوین قانون اساسی نیز دخالت داشت.[۲]
مادرش ضیاء اشرف نصر (کیا)، از نوادگان شیخ فضل الله نوری بود.[۳]
او تحصیلات ابتدایی را نزد خانواده و در مدارس جمشید جم، فیروزکوهی، فیروز بهرام و دبیرستان شرف گذراند. خانواده، او را برای ادامه تحصیل در دوازده سالگی به آمریکا فرستادند.
وی از سه سالگی شروع به یادگیری، خواندن و نوشتن و نیز حفظ اشعار شاعرانی مانند فردوسی، نظامی گنجوی، سعدی، حافظ و مولوی کرد.[۴]
مهاجرت به آمریکا
نصر در اکتبر ۱۹۴۵م در ۱۲ سالگی، جهت ادامه تحصیلات، به آمریکا رفت و در دسامبر آن سال به نیویورک رسید. وی در مدرسه پدی در هایتستون واقع در ایالت نیوجرسی تحصیل کرد و در ۱۹۵۰م در روز تودیع کلاس خود و نیز برنده جایزه ویکلیفت، که بزرگترین نشان مدرسه برای برجستهترین دانشجویان ساعی بود، فارغالتحصیل شد. در طی ۴ سال حضور در مدرسه پدی، نصر به زبان انگلیسی تبحر یافت و نیز به مطالعه علم، تاریخ آمریکا و فرهنگ غربی و مسیحیت پرداخت.[۵]
پس از آن وی برای ادامه تحصیل به انستیتوی تکنولوژی ماساچوست رفت. در آنجا به وی بورس تحصیلی داده شد و او اولین دانشجوی ایرانی بود که به عنوان دانشجوی فوق لیسانس در این انستیتو پذیرفته شد و در رشته فیزیک ادامه تحصیل داد.[۶]
چون در دومین سال اقامتش در انستیتوی مزبور متوجه شد که مطالعه علوم طبیعی، پاسخگوی پرسشهای فلسفی وی نیست، به مطالعه رشتههای دیگر روآورد و واحدهای زیادی را در علوم انسانی گذراند؛ به ویژه واحدهایی که توسط استاد جورجیودی سانتیلانا فیلسوف و مورخ علم ایتالیایی تدریس میشد. دی سانتیلانا وی را با رنه گنون آشنا کرد. آثار گنون نقش بسیار مهمی در اندیشههای نصر داشت.[۷]
نصر همچنین به کتابخانه آناندا کوماراسوامی، فیلسوف سنگالی و مورخ هنر راه یافت که آثار نویسندگان سنتی را مانند فریتیوف شوان، تیتوس بورکهارت، مارکوپالیس و مارتین لینگز و افرادی که تأثیر معنوی و عقلانی پایداری را بر افکار نصر داشتند، پیدا کرد. وی از طریق این آثار به کشف فلسفه سنتی و حکمت جاویدان نائل آمد و به یقین عقلانی دست یافت.[۸]
وی پس از فارغ التحصیل شدن از انستیتوی تکنولوژی ماساچوست، در دوره تحصیلات عالی در رشته زمینشناسی و ژئوفیزیک در دانشگاه هاروارد ثبت نام کرد. به علاوه، واحدهایی را در بلورشناسی، اقیانوسشناسی و دیرینشناسی قدیم نیز گذراند. پس از کسب درجه فوق لیسانس در رشته زمینشناسی و ژئوفیزیک در ۱۹۵۶م، تحصیلاتش را برای اخذ درجه دکتری در تاریخ علم و معرفت، در دانشگاه هاروارد ادامه داد. رساله دکتری را تحت نظر سه استاد راهنما به انجام رسانید: برنارد کوهن، هامیلتون گیب، هاری ولفسون.[۹]
نصر در طول سالهای اقامت در هاروارد، سفرهایی به اروپا داشت که در خلال آنها با بزرگترین نویسندگان سنتی و نمایندگان «حکمت جاویدان»، یعنی فریتیوف شوان و تیتوس بورکهارت، که تأثیر بسیاری بر حیات معنوی و عقلانی او داشتند، ملاقات کرد. همچنین به مراکش سفر کرد، که اهمیت معنوی بسیاری برای وی داشت به طوری که با تصوف به شکلی که توسط پیر عارف مغرب، شیخ احمد العلاوی (شیخ بزرگ الجزایری طایفه شاذلیه) تعلیم و تجربه میشد، آشنا شد.[۱۰] وی خود را بسیار تحت تأثیر آثار و الطاف صادر شده از شیخ العلاوی میداند.[۱۱]
وی در ۲۵ سالگی درجه دکتری هاروارد را دریافت کرد و رساله دکتری ایشان در ۱۹۶۴م توسط انتشارات دانشگاه هاروارد به نام نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، منتشر شد. در این زمان کرسی استادیاری در انستیتوی تکنولوژی ماساچوست به وی پیشنهاد شد، اما او تصمیم گرفت که به ایران بازگردد.[۱۲]
بازگشت به ایران
نصر پس از بازگشت به ایران، کرسی استادیاری فلسفه و تاریخ علم در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران را عهدهدار شد.[۱۳]
وی پس از بازگشت به ایران در سال ۱۹۵۸م، دوباره به مدت ۲۰ سال، در جلسات اساتید فلسفه و عرفان اسلامی شرکت کرد که سه روز در هفته در مدرسه سپهسالار تهران و نیز منازل شخصی در تهران، قم و قزوین برگزار میشد. از جمله این اساتید عبارت بودند از: سید محمدکاظم عصار، سیدمحمدحسین طباطبائی و سید ابوالحسن رفیعی قزوینی.[۱۴] وی نزد عصار، شرح منظومه سبزواری و متن عرفانی اشعة اللمعات جامی را خواند[۱۵] و نزد طباطبائی، اسفار ملاصدرا، دیوان حافظ و مباحثی در فلسفه تطبیقی، بحثهایی درباره کتاب سِرّ اکبر ترجمه فارسی اوپانیشادها و تصحیح نائینی و تارا چند (Tara Chand)، و تفاسیر اناجیل از منظر اسلام را آموخت.[۱۶] همچنین وی در مباحثات علمی طباطبائی و هانری کربن، یکی از مترجمین مطالب آنها بوده است.[۱۷] نصر ۵ سال را در درسهای اسفار قزوینی شرکت کرد و از وی به عنوان بهترین و برجستهترین استاد اسفار یاد میکند.[۱۸] همچنین او برخی متون عرفانی مانند الانسان الکامل اثر عبدالکریم جیلی و حکایت الهی خاص و عام اثر خود مهدی الهی قمشهای را نزد الهی قمشهای خواند و اشارات ابن سینا و شرح اشارات خواجه نصیر را نزد جواد مصلح آموخت.[۱۹]
مسؤولیتهای اجرایی
- از سال ۱۹۶۸ (۱۳۴۷ش.) تا ۱۹۷۲ (۱۳۵۱ش.) رئیس دانشکده و مدتی نیز معاون آموزش دانشگاه تهران.[۲۰]
- ۱۹۷۲م (۱۳۵۱ش.): ریاست دانشگاه دانشگاه صنعتی شریف .[۲۱]
- ۱۹۷۳م (۱۳۵۲ش.): تأسیس انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران، با ریاست عالیه ملکه ایران.[۲۲]
- عضویت در بسیاری از شوراها و انجمنهای دولتی و دانشگاهی.[۲۳]
- سازماندهی کنگره بین المللی در تعلیم و تربیت اسلامی، در سال ۱۹۷۷م در مکه، با همکاری برخی از اندیشمندان مسلمان کشورهای دیگر.[۲۴]
- رئیس هیئت مدیره شورای منطقهای توسعه.[۲۵]
- عضو فعال «انجمن بین المللی فلسفه» در پاریس.[۲۶]
- ۱۹۷۸م (۱۳۵۷ش): سرپرست دفتر ویژه فرح پهلوی.[۲۷]
- عضو شورای عالی فرهنگ[۲۸]
- عضو شورای عالی آموزش[۲۹]
- رییس مرکز مطالعات اسلام و روابط مسلمانان-مسیحیان، وابسته به کالج سالی اُکس در برمینگهام (۱۹۹۰)[۳۰]
مهاجرت دائم از ایران
نصر در ششم ژانویه۱۹۷۹م (۱۶ دی ۱۳۵۷ش)، به همراه همسر و دخترش، به لندن رفت تا از آنجا به عنوان رئیس دفتر ملکه ایران، به نمایندگی از ایران، برای افتتاح نمایشگاه هنر ایرانی در توکیو به ژاپن رود. اما با به تأخیر افتادن نمایشگاه و وقوع انقلاب اسلامی در ایران، وی از آنجا به آمریکا رفت و نخست، در دانشگاه یوتا به عنوان استاد مهمان برجسته مشغول به کار شد.[۳۱] در ادامه وی به دانشگاه تمپل رفت و به مدت پنج سال (از ۱۹۷۹تا ۱۹۸۴م) در آنجا به فعالیت پرداخت.[۳۲]
سرانجام، در سال ۱۹۸۴م استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جورج واشنگتن شد که در این دانشگاه واحدهای زیادی را در مطالعات اسلامی، دینی و تطبیقی برای دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس تدریس کرده است. در خلال این سالها، در دانشگاهها و مؤسسات بسیاری در داخل آمریکا و دیگر نقاط جهان سخنرانی کرده است.[۳۳]
نصر در محافل دانشگاهی آمریکا به عنوان فیلسوفی سنتگرا و مفسر و مدافع برجسته «حکمت جاویدان» شناخته میشود. بخش عمده آثار و مطالعات عقلانی او در آمریکا به این حوزه و نیز به موضوعات ادیان تطبیقی، فلسفه و گفتگوی ادیان مربوط میشود.[۳۴]
نصر متهم است که پس از انقلاب اسلامی ایران ارتباط خود را با خاندان پهلوی حفظ کرده است؛ به عنوان نمونه، پس از سقوط سلطنت، به دستور محمدرضا پهلوی، مأمور ترجمۀ انگلیسی کتاب «پاسخ به تاریخ» بوده است. همچنین گفته شده است آخرین شاه پهلوی، او را برای عضویت در «شورای مبارزه با جمهوری اسلامی» برگزید. نصر همچنین متهم است از ابتدای دهۀ شصت تاکنون از اعضاء بلندپایۀ «بنیاد اشرف پهلوی» در واشنگتن دی.سی و از تئوریسینهای «کلوب روتاری رنچو پارک» در لسآنجلس است. [۳۵]
اندیشه
امر قدسی
به عقیدۀ نصر امر قدسی تغذیه کنندۀ سنت، علم، عقل، رمز، سلوک، ذوق و قلب است. نصر مفاهیمی مانند امر قدسی، مابعدالطبیعه، دین، سنت، و حکمت خالده را در یک منظومه به عنوان جوهر هستی و مرتبط با حق مطلق قلمداد میکند.[۳۶] به نظر او امر قدسی مبدا هر آن چیزی است که در هستی مشاهده میشود. جوهر امر قدسی، ذات حق است که خود، مطلق بوده و در تمام سنتها، رفتارها و طبیعت جاری است. مدرنیته با غیردینی ساختن طبیعت و انسان، نشانههای خدا را نه تنها از میان برمیدارد، بلکه برای آنها جانشین تعبیه میکند. [۳۷]
سنت
واژۀ سنت برگرفته از واژۀ لاتینی Traditio است که در کلیسای کاتولیک آن را به معنای آموزههایی میدانند که از دورۀ حواریون در طول چندین سده بر هم انباشته شده و به ما رسیده[۳۸] این واژه از نظر ریشهشناسی به انتقال مربوط میشود و در حوزۀ معناییاش شامل نظریۀ معرفت، عمل، فنون، قوانین، اشکال و برخی عناصر دیگر است که شفاهی یا مکتوباند. اما سنت از نظر رنه گنون (که مورد پذیرش نصر نیز هست) به معنای حقایق یا اصولی است که دارای منشا الهی بوده و بر بشر و کل قلمرو هستی، وحی و الهام شده است. آنچه از طریق شخصیتهایی که به صورت پیامبران، آواتارها و لوگوس نمود یافتهاند و از طریق دیگر مراکز انتقال دهنده به همراه همۀ نتایج و تاثیرات این اصول در حوزههای گوناگونی شامل حقوق، ساختار اجتماعی، هنر، علوم و نیز شامل معرفت و دانش عالی توام با ابزارهای کسب آن است.[۳۹]
نصر معتقد است سنت هم حقیقت است و هم حضور. از منبعی میآید که هر چیزی از آن نشات گرفته و به آن بازمیگردد. بنابراین تمامی چیزها را دربرگرفته است. دربردارندۀ معنای حقیقتی است که هم منشا الهی دارد و هم در سراسر یک دوره از تاریخ انسانی و از طریق انتقال یا احیای پیام وحیانی تداوم یافته است. سنت در چنین معنایی پیوند و ارتباط محکمی با حکمت جاویدان دارد.[۴۰] بدین ترتیب سنت مطابق تعریف نصر و سایر سنت گرایان، در برابر تجددگرایی (مدرنیته) قرار میگیرد.[۴۱] به علاوه این معنا از سنت به طور جدایی ناپذیری با وحی و دین، امر قدسی، عقیدۀ راست کیشی، با اقتدار و تداوم و ترتیب انتقال حقیقت، با حیات آفاقی و انفسی و نیز با زندگی روحانی، علم و هنر مرتبط است.[۴۲]
نسبت سنت و دین
برای فهم بهتر معنای سنت، نصر نسبت آن را با دین بررسی میکند. سنت از لحاظ مفهومی با انتقال و دین در ریشه با معنای تسلیم مرتبط است. بنابراین دین را میتوان خاستگاه و مبدا ملکوتی سنت دانست که از طریق وحی، حقایق و اصولی را اعلام کرده و تاثیرات آنها سنت را به وجود آورده است اما معنای تام سنت هم تبعات و هم منبع و خاستگاه آن را شامل میشود. پس سنت مفهومی است اعم از دین[۴۳] اما هنگامی که دین به معنای چیزی به کار رود که از آن «منبع» فرود میآید، در آن صورت دین میتواند به عنوان قلب سنت دانسته شود.[۴۴]
تکثر ادیان و سنتها
نصر معتقد است ادیان با مجهز شدن به عقل الهی ناقص باقی نمیماند. سنت همواره با وحی الهی ارتباط دارد اما وحی الهی منوط به ادیان الهی نیست. در واقع نصر بر این باور است که حقیقت اسلام در ادیان دیگر نیز موجود است.[۴۵] نصر به نظریۀ وحدت درونی و کثرت بیرونی ادیان باور دارد.[۴۶] همچنین در نظر او درحالی که معمولا از سنت نخستین سخن گفته میشود، چندگانگی و تکثر ادیان بر تکثر سنتها دلالت دارد. از منظر خاصی تنها یک سنت وجود دارد که همیشه هست و سرچشمۀ تمام حقایق است اما تمامی سنتها نهایتا به آن الگوی پایدار سنت ازلی متصلاند. بنابراین هم سنت وجود دارد و هم سنتها، بدون آنکه با یکدیگر تعارضی داشته باشند.[۴۷]
معرفت قدسی
Scientia Sacra معرفت قدسی است که در قلب هر وحی قرار دارد و مرکز دایرهای است که سنت را در برگرفته است. به باور نصر معرفت قدسی ثمرۀ عقل انسانی به تنهایی نیست بلکه آنچه از طریق وحی دریافت میشود، خود سرشتی عقلانی دارد و آن همان معرفت قدسی است. درواقع بنابر دیدگاهی که مطابق آن، نفس کلی در مرکز هر نفسی جای دارد، منبع معرفت قدسی الهام شده به انسان، مرکز و ریشۀ خود عقل انسان است. عقل کلی، منبع تمامی شهودها و اعطاکنندۀ تمام معرفت ازلی است.[۴۸] نصر معرفت قدسی را نه تنها در ارتباط با وحی به معنای ظاهری آن میداند بلکه معرفت قدسی با منبع وحی باطنی که مرکز انسان یعنی قلب است نیز مرتبط است. مطابق با تعلیمات سنتی، جایگاه خرد قلب است. قلب مرکز جهان صغیر انسانی و بنابراین مامن عقل کلی است. در قلب، عقل و ایمان به یکدیگر میرسند.[۴۹]
نمادگرایی
به دلیل اینکه معرفت قدسی به صورت بیرونی هم ارائه شده، فهم زبان مربوط به آن ضروری است و زبان رسمی برای آن نیز نمادگرایی (Symbolysm) است. چنین معرفتی در کلمات انسانی، نقاشیها، طبل زدنها و ابزارهای رسمی دیگری که انتقال دهندۀ معنی هستند، قابل بیان است. البته نصر تاکید میکند این نمادها ساختۀ انسان نیستند بلکه انعکاسهایی از سوی یک حقیقت که به طبقهای بالاتر تعلق دارد، بر مرحلۀ پایین تری از وجود هستند. برخی از نمادها طبیعیاند و برخی به وسیلۀ وحی مخصوصی تقدس پیدا کردهاند.[۵۰]
هنر سنتی
نصر معتقد است سنت نه تنها با کلمات بلکه از طریق اشکال دیگر هنری نیز با انسان سخن میگوید.[۵۱] هنر سنتی که در دل آن هنر مقدس جای دارد، هنری است که در آن هنرمند با استفاده از فنون سنتی به ابزاری برای بیان برخی نمادها و ایدههایی که فرافردیاند، تبدیل میشود. سرچشمۀ صورتها، نمادها، قالبها و رنگها در هر نوع هنر سنتی، عالم مابعدالطبیعی و معنوی است که به هنرمند نیز تعالی میبخشد و این ریشۀ تفاوت بزرگ میان هنر سنتی و هنر مدرن است.[۵۲]
چنین هنری از معرفت قدسی جدایی ناپذیر است زیرا اساس آن، شناختی از طبیعت است که دارای ماهیت باطنی و قدسی است و ابزاری است برای انتقال معرفتی که ویژگی قدسی دارد.[۵۳] به علاوه در آن جایی برای نظریۀ هنر برای هنر وجود ندارد زیرا مبتنی بر نظریۀ هنر برای انسان است که با توجه به اینکه در متن سنت، انسان خلیفۀ خداوند است و موجود اصلی این مرتبه از حقیقت است، نهایتا به معنای هنر برای خداست.[۵۴] در هنر سنتی ترکیبی از زیبایی و فایده وجود دارد که هر شی هنر سنتی را هم زیبا و هم سودمند میکند. زیبایی مد نظر هنر سنتی دور از تجمل گرایی یا یک حالت ذهنی است. این زیبایی از حقیقت جدایی ناپذیر است و از آنجایی که زیبایی، شکوه حقیقت است، بیان حقیقت همیشه همراه با زیبایی است.[۵۵] انسان خود یک صورت عالی هنری است که به صورت الهی خلق شده و در تقلید از خلاقیت خالقش، تصدیق کنندۀ طبیعت خداگونۀ خویش است.[۵۶] در اندیشۀ نصر، از آنجا که هنر سنتی از طریق معرفت قدسی پا به عرصۀ وجود گذاشته، ابزاری برای اشاعۀ آن نیز محسوب میشود. این هنر وسیلۀ شهود عقلانی و پیام شهودی است که هم هنرمند و هم روح و روان جمعی جهانی را که به آن تعلق دارد، متعالی میسازد.[۵۷]
هنر اسلامی
نصر هنر اسلامی را هنری میداند که از طریق ضرب آهنگهای بیپایان نرم، فضا یا صوت، محدودیتهای صورت ظاهری موارد را از بین میبرد و بدین وسیله روح را برای پذیرش احد، پرورش میدهد. این هنر از حقیقت باطنی اسلام سرچشمه میگیرد و بخش جدایی ناپذیر وحی اسلامی است که در زیباسازی زندگی معمول انسانها نقش اساسی داشته و به علاوه یادآور حضور خداوند و زیبایی اوست.[۵۸]
موسیقی و اسلام
نصر با مثال آوردن از تلاوت سنتی قرآن که معتقد است ترکیبی از شعر و موسیقی است، خطابههای عزاداری، اذان و موسیقیای که با تصوف پیوند دارد، به جایگاه والای موسیقی در اسلام اشاره میکند.[۵۹] و بر این باور است که تمدن اسلامی به واسطۀ دین اسلام، سنتهای موسیقایی عظیمی را حفظ کرده و توسعه داده است. بر طبق دیدگاه نصر، اسلام با اعتدال و هوشیاری مانع از آن شده که موسیقی به امری صرفاً این جهانی یا پَست یا ظاهری تبدیل شود.[۶۰]
فلسفۀ تطبیقی
نصر با تاکید بر اهمیت و لزوم فلسفۀ تطبیقی، تطبیق میان اندیشههای متعلق به شرق و غرب، بدون رجوع به زمینههای دینی را (خواه دین تاثیر مثبت گذاشته باشد و خواه منفی) به پوچی مقایسهای میداند که میان تک نت موسیقی بدون رجوع به ملودیای که بخشی از آن است انجام شود. وی با توجه به وضعیت غلبه یافتۀ جهان معاصر، یکی از مهمترین اقتضائات زندگی انسان را، تفاهم در سطحی فلسفی برمیشمرد. زیرا به نظر او در هیچ دورهای از تاریخ بشر، نیاز به تفاهم میان ملتها بهاندازۀ عصر حاضر شدید نبوده است. راه حل خروج از این وضعیت نیز به تنهایی نه در شرق است و نه در غرب بلکه در گفتگو و مفاهمۀ میان این دو است.[۶۱]
تعلیم و تربیت اسلامی
نصر برای تعلیم و تربیت، جایگاه ویژهای قائل است و بنابراین معتقد است هر شخصی قادر به انجام آن نیست. معلمی به دو عامل استعداد و علاقه نیاز دارد.[۶۲] وی با انتقاد از نظام آموزشی پاره پاره به ویژه در غرب، نظام آموزشی کامل را نظامی مناسب دانسته و بنابراین از احیای نظام آموزشی سنتی اسلامی که مانند همۀ نظامهای سنتی مبتنی بر ملاحظۀ همۀ عوامل با یکدیگر (پرورش ذهن و اندیشه و جسم) است، پشتیبانی میکند. در این شیوۀ تعلیم و تربیت، رابطۀ معلم و شاگرد بسیار انسانی و نزدیک است و پرورش نفس و ذهن، عوامل اخلاقی و حتی جسمانی و نیز فکری همه به یک اندازه مورد توجه قرار میگیرند. درحالیکه به باور وی امروزه، تعلیم و تربیت جدید کاملا از اخلاق جدا افتاده است.[۶۳] امروزه حکمت، یعنی معرفتی که انسان را به کمال میرساند و کل وجود او را در برمیگیرد، فراموش شده است.[۶۴]
مهدویت
دکتر نصر با توجه به نظریۀ سنتگرایی خود، بهاندیشۀ مهدویت توجه ویژهای کرده است. او معتقد است منجی و مصلح، مصداق انسان کامل است که در آینده و زمان مناسب، با اراده الهی ظهور خواهد کرد و کاملترین جامعه را تشکیل خواهد داد. وی معتقد است اسلام برخلاف مسیحیت، وظیفۀ حضرت مهدی(عج) و مسیح(ع) را با همدیگر مرتبط دانسته و ظهور هر دوی ایشان را بخشی از سلسله رویدادهای عظیم اخروی (قیامت) میداند. وی با اشاره به اینکه جریان کلی نظام طبیعت و سیر تاریخ، رو به سوی تکامل است و در نهایت حکومتی با ارزشهای کامل انسانی استقرار مییابد، میافزاید، تاکنون حکومتی کامل و واقعی تحقق نیافته است.[۶۵]
بحران زیست محیطی
نصر به بحران زیست محیطی با توجه به دیدگاه خودش مبنی بر اینکه طبیعت کیفیتی قدسی دارد و انسان از آن قداست زدایی کرده، میپردازد. این قداست زدایی توسط همۀ انسانها صورت گرفته، چه آنها که در عالمی دینی زندگی میکنند و چه آنها که از عالم پیرامون خود، دین زدایی کردهاند.[۶۶] او معتقد است دو عامل موجب به وجود آمدن بحران ارتباط انسان و طبیعت در غرب شده است: عدم درک درست و عمیقتر انسان و واقعیت قدسی طبیعت. از عواقب بحران معنوی که در طول رنسانس و قرن هفده به وجود آمد این بود انسان مدرن خود را موجودی زمینی دید که هیچ مسئولیتی در قبال خدا و مخلوقاتش ندارد و به عنوان نتیجۀ بحران فکری و معنوی، امر قدسی طبیعت نیز کنار گذاشته شد.[۶۷]
تفکر دنیای مدرن از دیدگاهی تقریبا جهان شمول از قداست طبیعت فاصله گرفته و به دیدگاهی منجر شده که انسان را بیگانه با طبیعت میداند و خود طبیعت را نه آغازگر حیات (ریشۀ nature از nascitura لاتینی به معنای ایجاد کردن است) بلکه تودهای بیجان و ماشینی میداند که باید تحت تصرف یک انسان زمینی محض قرار گیرد. به علاوه این تفکر، به شیوهای بیسابقه، قوانین طبیعت را از قوانین اخلاق و اخلاق بشر را از عملکردهای عالم جدا کرده است.[۶۸] نصر معتقد است این بحران در رابطۀ انسان و عالم طبیعت، هرچند ابتدا در غرب به عنوان زادگاه تجددگرایی آغاز شده اما اکنون بحرانی جهانی است و به پژوهشی فراتر از محدودۀ سنت غربی نیاز دارد.[۶۹]
نسبت دین و طبیعت در مسئلۀ بحران محیط زیست
نصر نقش دین در حل بحران موجود میان رابطۀ انسان و طبیعت را حیاتی میداند زیرا بر این باور است که اکثر مردم در متن یک جهان بینی و تحت سیطرۀ دین زندگی میکنند.[۷۰] وی میگوید دوران ظهور انسان گرایی (اومانیسم) دنیوی و مطلق شدن (مطلق شدن به این معنا که امروزه انسان برای حقوق خود بر حق و حقوق خداوند و عالمی که او خلق کرده، ارجحیت قائل است)[۷۱] انسان زمینی تحت آن اندیشه، پیامدهایی جدی هم برای عالم طبیعت و هم برای تمدنهای سنتی در پی داشته است. تمدنهای سنتی مغلوب این نوع انسان نوین شدند که برای سلطهاش بر طبیعت و نیروهای آن، با اهداف مختلف، هیچ قید و بند دینی نداشت. بدین ترتیب در غرب در قرن هفده دیگر شناخت دینی دربارۀ طبیعت مشروعیتی نداشت.[۷۲] و این شرایط و تفکر که تاکنون ادامه پیدا کرده، منجر به بحران بیسابقهای شده که احیات کل زمین را تهدید میکند.[۷۳]
وی راه رهایی از این بحران را احیای نگاه دینی دربارۀ طبیعت و احیای علم قدسی آن دانسته و معتقد است فهم دینی از طبیعت از جمله جسم فیزیکی، که در بسیاری از گفتگوهای دوران معاصر دربارۀ انسان و طبیعت مسئلۀ محوری است و برای بسیاری از ادیان همچنان محوریت دارد، باید در اسلوب و راه و روش هر سنت به طور کامل ابراز شود و مطابق چنین معرفتی، اخلاق دینی محیط زیست به گونهای تبلیغ و ترویج شود که در مقیاسی جهانی معنادار باشد.[۷۴] دین میبایست علاوه بر نوعی اخلاق گسترش یافته که موجودات غیر بشری را هم شامل میشود، نوعی علم قدسی نیز فراهم آورد که با کمک تعالیم باطنی ادیان، شناخت و دانشی دربارۀ چگونگی رفتار با دیگر مخلوقات فراهم شود و همچنین نشان دهد که آنها هم از نظر فیزیکی و زیستی و هم به لحاظ روحی و روانی با ما نسبت دارند.[۷۵]
نصر با تاکید بر بعد معنوی و دین، بحران محیط زیست را جلوۀ بیرونی بحران درونی انسانهایی میداند که چون از «آسمان» به خاطر «زمین» روی برتافته ند، اینک در آستانۀ تخریب زمین قرار گرفتهاند. راه حل، تولد دوبارۀ انسان به مثابه انسان سنتی و پل میان زمین و آسمان است که عالم طبیعت را بار دیگر به صورت قلمروی مقدس که نیروهای خلاق الهی را منعکس میسازد، متصور شود. باید معرفت دینی دربارۀ طبیعت، جهان شناسیهای سنتی و علوم مقدسی را که در بسیاری از نواحی غیر غربی محفوظ مانده، حیاتی دوباره بخشید و در عین حال میراث خود سنت غربی در این حوزه را نیز به صورتی جدی احیا کرد.[۷۶]
دیدگاه اسلام دربارۀ ارتباط انسان و طبیعت
نصر در بررسی دیدگاه اسلام دربارۀ طبیعت به این نکته اشاره میکند که در اسلام، اتصال و پیوند جدایی ناپذیر میان انسان و طبیعت و نیز میان علوم طبیعت و مذهب، در خود قرآن که کلمۀ خداوند است، یافت میشود. بدین ترتیب از این لحاظ هم سرمنشأ وحی است که پایه و مبنای دین است و هم وحی کیهانیای که عالم وجود است.[۷۷] اسلام از طریق امتناع از جدا ساختن انسان و طبیعت به طور کامل، نگاه یکپارچۀ خود را نسبت به عالم وجود حفظ کرده و در همۀ عالم هستی و موجودات، جریان برکت و فیض الهی را جاری میبیند.[۷۸] همچنین برخلاف سایر ادیان که بیشتر عمل بدون علم را مورد توجه قرار دادهاند، منابع اسلامی سنتی همواره هر دو را لازم و ملزوم هم دانستهاند. در دوران معاصر نیز، تنها در جهان اسلام گفتگوهایی دربارۀ یک علم اسلامی طبیعت، مستقل از علم مدرن، در دو یا سه دهۀ گذشته صورت گرفته است.[۷۹]
تصوف
طبق اندیشۀ نصر، تصوف حقیقتی است که برای تبعیت کنندگان از اصول آن، وسیلۀ رسیدن به حقیقت غایی را فراهم میکند. سنت صوفیه دربرگیرندۀ مجموعۀ وسیعی از نظریات مابعدالطبیعه و جهان شناسانه است که در دوران طولانی به همت معلمان و مرشدان عرفان شرح و بسط پیدا کردهاند. سنتی که مشتمل بر روشهایی برای تحقق حقایق معنوی است که تقریبا به همۀ امکانات معنوی مختلف در مراتب عمل، عشق و علم میپردازد.[۸۰] به اعتقاد نصر، تصوف قلب و مغز اسلام است، عرفان بدون شریعت امکان تحقق ندارد و خاستگاه تصوف را باید در تفکر شیعی جستجو کرد.[۸۱] در جهان اسلام، تصوف پادزهر افراطی گری دینی و نیز مهمترین منبع برای پاسخگویی به چالشهای طرح شده از سوی تجددگرایان است. در جهان غرب هم، تصوف دست یافتنیترین وسیله برای فهم حقیقت اسلام محسوب میشود. علاوه بر آنکه تصوف حلقۀ پیوند اصلی میان سنتهای معنوی اسلام و غرب است.[۸۲]
اندیشۀ سیاسی
دیدگاه نصر در عرصه سیاست، برخلاف سایر حوزهها، ناهمگون است و خود او گاهی صریحا، توجه خویش را بهاندیشۀ سیاسی رد میکند. نظریات سیاسی او به دو موضوع «رابطۀ دین و سیاست» و «نظریۀ سلطنت دینی» اختصاص دارد. او در سه کتاب قلب اسلام، در جست وجوی امر قدسی و جوان مسلمان و دنیای متجدد به این مباحث پرداخته است. سلطنت، خلافت، مشارکت و دموکراسی، مفاهیم کلیدی در اندیشه سیاسی نصر هستند. نصر بر عدم تفکیک دین از سیاست و تمام حوزههای بشری تاکید میکند. او همچنین عرفان و اخلاق و دین را از پنجرۀ سیاست مینگرد. او تلاش میکند سیاست در اندیشۀ امام خمینی را نیز در پرتوی دیدگاههای عرفانی ایشان تحلیل کند.[۸۳]
آثار
برخی از آثار نصر عبارتند از:
- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، (۱۳۴۲ش/۱۹۶۳)
- سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، (۱۹۶۳)
- تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه اسدالله مبشری، (۱۹۶۳)
- علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام (۱۹۶۸)
- تصحیح و تحشیه و مقدمه مجموعه آثار فارسی شیخ اشراق شهاب الدین یحیی سهروردی (۱۹۷۰)
- مطالعاتی در هنر دینی، زیر نظر سیدحسین نصر و با چهار مقدمه از او (۱۹۷۰)
- معارف اسلامی در جهان معاصر (۱۹۷۰)
- ایران پل فیروزه (۱۹۷۳)
- علم در اسلام (۱۹۷۶)
- معرفت و امر قدسی، ترجمه فرزاد حاجی میرزایی (۱۹۸۱)
- گردآوری و ویرایش دو مجلد درباره معنویت اسلامی در: دایرة المعارف معنویت جهان (Encyclopedia of World Spirituality)(1982)
- هنر و معنویت اسلامی، ترجمه رحیم قاسمیان (۱۹۸۷)
- نیاز به علم مقدس، ترجمه حسن میانداری (۱۹۹۳)
- جوان مسلمان و دنیای متجدد، ترجمه مرتضی اسعدی (۱۹۹۴)
- ترجمه کتاب «شیعه در اسلام»
پانویس
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سید حسین نصر، ص۱۳.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۲.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۱.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سید حسین نصر، ص۱۴.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سید حسین نصر، صص ۱۵-۱۶.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۱۶.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۱۷.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۱۷.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۱۸.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۱۹.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۲۴۳.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۲۰.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۲۰.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، صص ۲۲-۲۳.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۲۳.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، صص ۱۲۵-۱۲۶.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۳۱.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۳۴.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۳۵.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۲۱.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۲۱.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۲۱.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۲۲.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۲۲.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۲۶.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۲۸.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۲۸.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۰۵.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۰۵.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۳۱.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، صص ۲۸-۲۹؛ نصر، در جست و جوی امر قدسی، تهران: نشر نی، ۱۳۹۳، صص ۱۹۰-۱۹۲.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص ۱۹۵-۱۹۶.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۳۱.
- ↑ موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، ص۳۰.
- ↑ دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
- ↑ ر.ک: امامي جمعه، طالبی، سنت و سنت گرايي از ديدگاه فريتيوف شوان و دكتر سيد حسين نصر، بهار و تابستان ۱۳۹۱ ص ۳۷-۵۶.
- ↑ ر.ک: امامي جمعه، طالبی، سنت و سنت گرايي از ديدگاه فريتيوف شوان و دكتر سيد حسين نصر، بهار و تابستان ۱۳۹۱ ص ۳۷-۵۶.
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۷
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۲۵۸
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۶۱-۵۸
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۲۵۹
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۵۸
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۶۲
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۶۳
- ↑ محمدی: نصر، سنت، تجدد، ص۷-۶۶
- ↑ محمدی: نصر، سنت، تجدد، ص۴۶
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۴-۶۳
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۸-۱۰۷
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۸-۱۲۷
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۱۳۰-۱۲۹
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۰۹
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۳۳۵
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۰۹
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۱۰
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۲۹-۲۲۴
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۱۳-۲۱۰
- ↑ نصر، معرفت و امر قدسی، ص۲۱۴
- ↑ نصر، زیباشناسی اسلامی، ص۴۷
- ↑ نصر، اسلام و موسیقی، ص۹۵
- ↑ نصر، اسلام و موسیقی، ص۸-۹۷
- ↑ نصر، شرایط فلسفۀ تطبیقی، ص۵-۱
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۱۳
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۱۵
- ↑ نصر، در جست وجوی امر قدسی، ۱۳۸۵ش، ص۱۱۷
- ↑ محمدی. نصر، سنت، تجد: بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، ص۱۲۰
- ↑ نصر، دین و نظم طبیعت، ص۹
- ↑ نصر: انسان سنتی، انسان مدرن و بحران محیط زیست، ص۸
- ↑ نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۱
- ↑ نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۸
- ↑ نصر، دین و نظم طبیعت، ص۹
- ↑ نصر، انسان و طبیعت، ص۱۲ (مقدمۀ مترجم)
- ↑ نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۱
- ↑ نصر، انسان و طبیعت، ص۱۲ (مقدمۀ مترجم)
- ↑ نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۳
- ↑ نصر، دین و نظم طبیعت، ص۳۰۳
- ↑ نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۵-۱۴
- ↑ نصر، انسان و طبیعت (بحران معنوی انسان متجدد)، ص۱۲۲-۱۲۳
- ↑ نصر، انسان و طبیعت (بحران معنوی انسان متجدد)، ص۱۲۴
- ↑ نصر، دین و نظم طبیعت، ص۱۳-۱۲
- ↑ نصر، گلشن حقیقت، ص۵-۸۴
- ↑ محمدی: نصر، سنت، تجدد، ص۱۹۵
- ↑ نصر، گلشن حقیقت، ص۸۶
- ↑ محمدی. نصر، سنت، تجدد: بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، ص۲۴۱-۲۴۰
منابع
- موریس، زیلان، شرح حال، احوال و آثار دکتر سیدحسین نصر، در: نصر، سید حسین، سنت عقلانی اسلامی در ایران، ترجمه سعید دهفانی، تهران: قصیده سرا، ۱۳۸۳ش.
- نصر، سید حسین، در جستوجوی امر قدسی: گفتوگوی رامین جهانبگلو با سیدحسین نصر، ترجمه سید مصطفی شهرآیینی، تهران: نشر نی، ۱۳۹۳ش.
- نصر، سید حسین، انسان و طبیعت(بحران معنوی انسان متجدد)، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- نصر، سید حسین، گلشن حقیقت، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، نشر سوفیا، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- نصر، سید حسین، در جست و جوی امر قدسی؛ گفت و گوی رامین جهانبگلو با سید حسین نصر، ترجمه سید مصطفی شهدآیینی، تهران، نشر نی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- نصر، سید حسین، دین و نظم طبیعت، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی با همکاری موسسه انتشارات فرانکلین، چاپ سوم، ۱۳۵۴ش.
- نصر، سید حسین، معرفت و امر قدسی، ترجمه فرزاد حاجی میرزایی، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- محمدی، عبدالله، نصر، سنت، تجدد ؛ بررسی زندگی و افکار سید حسین نصر، تهران، انتشارات کانون اندیشۀ جوان، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- نصر، سید حسین، «شرایط فلسفه تطبیقی»، ترجمه فرزانه قدمیاری، در فصلنامه نقد کتاب کلام، فلسفه، عرفان، شماره ۳ و ۴، پاییز و زمستان ۱۳۹۳ش.
- نصر، سید حسین، انسان سنتی، «انسان مدرن و بحران محیط زیست»، ترجمه منوچهر دین پرست، در اطلاعات حکمت و معرفت، شماره ۲۷، خرداد ۱۳۸۷ش.
- نصر، سید حسین، «زیباشناسی اسلامی»، ترجمه محمد رضا ابوالقاسمی، در فصلنامه زیباشناخت، شماره ۲۲، نیم سال اول ۱۳۹۰ش.
- نصر، سید حسین، «اسلام و موسیقی»، ترجمه رحیم قاسمیان، در مجله عصر آدینه، شماره ۵ و ۶، بهار-زمستان ۱۳۸۹ش.
- امامی جمعه، سيد مهدی، طالبی، زهرا، سنت و سنت گرايي از ديدگاه فريتيوف شوان و دكتر سيد حسين نصر، الهيات تطبيقي (علمي پژوهشي) سال سوم، شماره ۷، بهار و تابستان ۱۳۹۱.