بیت الحکمه یا خزانة الحکمه کتابخانه‌ای بوده که در روزگار هارون الرشید، دست کم پیش از نابودی برمکیان در ۱۸۷ق/۸۰۳م، وجود داشته، در اواخر روزگار مأمون (یعنی زمانی که ماجرای محنه پیش آمد)، جلسات مناظره، گاه با شرکت خلیفه نیز درآن برگزار می‌شده، و در سدۀ ۴ق کتاب‌های آن پراکنده شده بوده است.

تصویری که مراجع کهن از بیت الحکمه به دست می‌دهند، با تصور پژوهش‌گران معاصر از چیستی و کارکرد آن، تفاوتی شگرف دارد. بیشتر مؤلفان معاصر، این نهاد را سازمانی دولتی، بسیار منظم و گسترده وصف کرده‌اند که همۀ فعالیت‌های علمی عصر اول عباسی در قالب آن صورت گرفته است. برخی با توجه به اینکه شواهدی اندک، اما مطمئن دربارۀ وجود بیت الحکمه در روزگار هارون دردست است، با استناد به سخن ابن جلجل پنداشته‌اند که این کتابها به بیت الحکمه راه یافته، هارون نیز بی‌درنگ ابن ماسویه را به ریاست آنجا برگزیده، به ترجمۀ آثار فرمان داده است.

بیت الحکمه هیچ نقش مستقیمی در نهضت ترجمه نداشته است و مترجمان عمدتاً با پشتیبانی برخی دولتمردان دانشور و دانش‌دوست (و نه پشتیبانی دولت) به کار مشغول بوده‌اند.

بیت الحکمه در متون پژوهش‌گران معاصر

تفاوت تصویر بیت الحکمه در نزد قدما و معاصرین

تصویری که مراجع کهن از بیت الحکمه به دست می‌دهند، با تصور پژوهش‌گران معاصر از چیستی و کارکرد آن، تفاوتی شگرف دارد. به عبارت دیگر تقریباً همۀ آنچه دراین گونه مآخذ آمده، و بیش از آنکه مستند به منابع معتبر باشد، متکی بر حدس و گمان بسیار و نیز مقایسۀ آن با نهادهای علمی کهن، یا بازسازی براساس الگوی نهادهای علمی معاصر است.

سازمانی دولتی برای همه فعالیتهای علمی

بیشتر مؤلفان معاصر، این نهاد را سازمانی دولتی، بسیار منظم و گسترده وصف کرده‌اند که همۀ فعالیت‌های علمی عصر اول عباسی در قالب آن صورت گرفته است. گویا علت روی آوردن محققان به گمان‌های بسیار، اطلاق عنوان گمراه‌کنندۀ «‌بیت الحکمه‌» بر این نهاد، بوده است.

اینان براساس تشابهی که به رغم خود میان عبارت بیت الحکمه و موزۀ اسکندریه یا بخشی از آن موسوم به «‌سراپیوم کهن‌» یافته‌اند، گاه حوزۀ علمی اسکندریه و گاه جندی شاپور را الگوی بیت الحکمه، و اقدامات منسوب به اسکندر، شاهان ساسانی و بطالسۀ مصر در گردآوری آثار مختلف آنها را[۱] نیز سرمشق خلفای عباسی دانسته‌اند.[۲] در نتیجه اینان بیت الحکمه یا بخشی از آن را، یک دارالترجمۀ رسمی و زیر نظر شخص خلیفه، برای نگهداری و ترجمۀ آثار یونانی و دیگر زبانها به عربی دانسته‌اند که مترجمان بسیار در آن مشغول به کار بوده‌اند.[۳] برخی از این فراتر رفته، اصولاً هدف از تأسیس بیت الحکمه را سامان دادن به کار ترجمه بر شمرده‌اند.[۴] در نتیجه هنگام پرداختن به بیت الحکمه، به جای توجه به آنچه از این نهاد معلوم است، بیشتر از ویژگی‌های مختلف نهضت ترجمه و شیوۀ حنین بن اسحاق در ترجمه و مسائلی از این قبیل سخن رانده‌اند.[۵] برخی دیگر به این نیز بسنده نکرده، ارصاد دورۀ عباسی را نیز از جمله وظایف بیت الحکمه و رصدخانۀ شماسیۀ بغداد و گاه رصدخانۀ کوه قاسیون دمشق را بخشی از بیت الحکمه دانسته‌اند.[۶] برخی دیگر نیز بیت الحکمه را یک کتابخانۀ عمومی بزرگ به شمار آورده‌اند.[۷]

تکرار منابع دست‌چندم

جالب آنکه اغلب این محققان به همان اندک شواهد مذکور در مراجع کهن که تنها بر وجود بیت الحکمه، و کار کردن چند دانشمند مشهور در آن دلالت دارد، استناد نکرده‌اند و اغلب مطالب مآخذ دست چندم را تکرار، و گاه در نقل از این گونه مآخذ نیز اغراق بسیار کرده‌اند. عش هنگام بررسی کتابخانه‌های عمومی و نیمه عمومی عربی، با اختصاص فصلی به بیت الحکمه، گرچه برخلاف محققان قبلی، تقریباً همۀ شواهد موجود در مراجع کهن را، به جز چند مورد، بررسی کرده، اما همان گونه که خود وی نیز چند بار اعتراف کرده است،[۸] نتایج وی، بیش از آنکه مبتنی بر این شواهد باشد. مبتنی بر فرضهای اثبات نشده و حدس و گمان بسیار است. وی بیت الحکمه را سازمانی تقریباً عمومی، دارای یک کتابخانه و احتمالاً رصدخانه دانسته که کارمندانی از علمای علوم مختلف، به ویژه مترجمان و ستاره شناسان و نیز شماری کاتب و صحاف و غیره در استخدام خود داشته، و برای همۀ آنان حقوق ماهانه و محل اقامت فراهم بوده است.[۹] وی حتیٰ با استناد به این افسانه که حنین بن اسحاق، هم‌وزن ترجمه‌های خود از مأمون طلا پاداش می‌گرفت، کوشیده‌ است این پاداش را براساس معیارهای امروزی محاسبه کند؛[۱۰] در حالی که نخستین راوی این افسانه، یعنی ابن ابی اصیبعه[۱۱] آن را با تردید بیان کرده است.

از کانون‌های معتزله

عش، بیت الحکمه را یکی از کانون‌های معتزله و محلی برای تبادل افکار آنان، و نیز مرکزی برای شعوبیان می‌داند.[۱۲] سوردل از این نیز فراتر رفته، به صراحت هدف مأمون از تأسیس بیت الحکمه را تقویت معتزله می‌داند؛ زیرا به زعم وی، این مؤسسه به ترجمۀ آثار فلسفی یونانی اختصاص داشت و مبانی کار معتزله نیز از آنها گرفته شده بود.[۱۳]

مرکز همه فعالیتهای علمی جهان اسلام

اخیراً خضراحمدعطاءالله در رسالۀ دکترای خود تحت عنوان بیت الحکمة فی عصرالعباسین (چ قاهره) ضمن حدود ۵۰۰ صفحه قلم‌فرسایی دربارۀ عظمت و شوکت بیت الحکمه، در واقع همۀ فعالیت‌های علمی شرق جهان اسلام تا میانۀ سدۀ ۷ق را به بیت الحکمه نسبت داده است. در این رساله، به تأکید مؤلف، مطالب جدید بسیاری آمده است که البته در هیچ یک از مآخذ معتبر بدانها کوچک‌ترین اشاره‌ای نشده است. مؤلف مانند دیگر نویسندگان طرفدار بیت الحکمه تدریس علوم پزشکی را نیز یکی از وظایف این نهاد برشمرده، و به تفصیل دربارۀ نظام اداری بیت الحکمه، تأثیرش بر زندگی علمی روزگار عباسیان، جایگاه دانشگاه بیت الحکمه در میان دانشگاه‌های کنونی و... قلم زده است. عطاءالله برای اثبات همین معنی گاه برخی مطالب را به منابع کهن نسبت داده است. طه الراوی در بغداد مدینةالسلام حتیٰ محل بیت الحکمه را ساختمان ویژه‌ای در کاخ رشید می‌داند.[۱۴]

تاریخچۀ ساختگی بیت الحکمه در آثار معاصر

مؤلفان معاصر، با تصوری که از کارکرد بیت الحکمه داشته‌اند. برخی اخبار و روایات تاریخی را به زعم خود تفسیر کرده، تاریخچه‌ای برای بیت الحکمه رقم زده، گاه با دقتی شگفت انگیز دربارۀ جزئیات آن سخن رانده‌اند. مثلاً برپایۀ اخباری که دربارۀ علاقۀ منصور عباسی به پزشکی و نجوم و دانشمندان این رشته‌ها، و نیز تألیف و ترجمۀ برخی آثار نجومی و پزشکی در روزگار این خلیفه در دست بوده، فرض کرده‌اند بیت الحکمه از روزگار منصور عباسی اندک اندک شکل گرفته، با افزوده شدن چند تألیف و ترجمه در روزگار مهدی، در روزگار هارون به طور رسمی تأسیس شده، در عصر مأمون نیز به اوج شکوفایی خود رسیده است.[۱۵] عش حتیٰ تئوفیل بن توما، سرپرست منجمان مهدی را سرپرست بیت الحکمۀ روزگار معرفی کرده است.[۱۶] تأکید برخی مؤلفان معاصر بر ریاست ابن ماسویه بر بیت الحکمه در روزگار هارون یا مأمون نیز تنها متکی بر روایتی نسبتاً مشکوک از ابن جلجل است. وی هنگام یادکرد احوال و آثار ابن ماسویه آورده است که هارون ترجمۀ آثار کهن طبی را «‌که هنگام فتح آنکارا و عموریه و سرزمینهای روم به دست آمده بود‌» به ابن ماسویه سپرد و او را امین ترجمه گردانید و کاتبانی چیره دست را برای کتابت زیرنظر وی قرار داد.[۱۷]

برخی با توجه به اینکه شواهدی اندک، اما مطمئن دربارۀ وجود بیت الحکمه در روزگار هارون[۱۸] دردست است، با استناد به سخن ابن جلجل پنداشته‌اند که این کتابها به بیت الحکمه راه یافته، هارون نیز بی‌درنگ ابن ماسویه را به ریاست آنجا برگزیده، به ترجمۀ آثار فرمان داده است.[۱۹] صدیقی از این فراتر رفته، براساس روایت حضور ابوسهل بن نوبخت در بیت الحکمه در زمان هارون،[۲۰] وی و ابن ماسویه را به ترتیب بخش ترجمۀ پهلوی به عربی و یونانی به عربی دانسته است.[۲۱] سباط و مایرهوف با پیش کشیدن این قضیه که احتمالاً ابن ماسویه در روزگار هارون کودکی بیش نبوده، فرض کرده‌اند که روایت ابن جلجل مربوط به روزگار مأمون بوده است. و با توجه به اینکه گفته‌اند مأمون آثاری از بیزانس یا قبرس آورده است،[۲۲] در مقالات خود تاریخ تأسیس بیت الحکمه و انتخاب ابن ماسویه به ریاست آنجا را در حدود سال ۲۱۵ق/۸۳۰م یاد کرده‌اند.[۲۳] اما جالب آنکه خود مایرهوف در برخی مقالات دیگر گاه این تاریخ را ۲۱۷ق ـ تاریخ یکی از نبردهای مأمون با بیزانس ـ یعنی تنها یک سال پیش از مرگ او یاد کرده،[۲۴] توجه نداشته است که این همه کارهای شگرفی که به بیت الحکمۀ مأمون نسبت داده‌اند، چگونه یک ساله به انجام رسیده است. مایرهوف در جایی دیگر سال تأسیس را ۲۱۵ق و نخستین رئیس آن را نیز حنین دانسته که آن هنگام تنها ۲۱ سال داشته است.[یادداشت ۱] درواقع گویا هریک از نظرات مایرهوف به نحوی مستشرقان و نیز مؤلفان معاصر عرب را به اشتباه‌انداخته است. برخی نیز بدون اشاره به رئیس بیت الحکمه تنها به تأسیس آن در ۸۳۰م اشاره کرده‌اند.[۲۵]

مایرهوف با استناد به روایتی از قفطی[یادداشت ۲] که براساس آن متوکل، کاتبان زبردست و آگاه بر امر ترجمه را زیرنظر حنین قرار داد تا ترجمه‌های آنان را بررسی کند، فرض کرده که متوکل در حدود سال ۲۴۲ق/۸۵۶م بیت الحکمه را دوباره باز کرده، در آن دارالترجمه‌ای به ریاست حنین ترتیب داده است.[یادداشت ۳] در حالی که برخی دیگر با توجه به مخالفت متوکل با علوم عقلی، تصور کرده‌اند که وی قاعدتاً باید با فعالیت بیت الحکمه‌ای که مرکز علوم عقلی است، مخالف باشد[۲۶] و گاه به صراحت سیاست‌های وی را علت اصلی زوال بیت الحکمه دانسته‌اند.[۲۷]

از طرفی اغلب محققان با استناد به برخی اشارات ابن ندیم (و نیز حمزۀ اصفهانی)، تأکید کرده‌اند که بیت الحکمه با خزانةالمأمون دست کم تا نیمۀ دوم سدۀ ۴ق همچنان فعال بوده است.[۲۸] اما اشارۀ برخی نویسندگان به باقی بودن بیت الحکمه تا هجوم مغول در ۶۵۶ق به بغداد،[۲۹] تنها مبتنی بر اشارۀ قلقشندی (۱/۴۶۶) به از میان رفتن «‌کتابخانۀ خلفای عباسی در بغداد، یکی از ۳ کتابخانۀ بزرگ جهان اسلام‌» پس از حملۀ مغولها، و شاید خبری از ابن شاکر کتبی است که براساس آن، ۴۰۰هزار کتاب موجود در کتابخانۀ رصدخانۀ مراغه را سربازان مغول از عراق و شام گرد آورده بودند. گرچه هیچ یک از این دو اشاره‌ای به بیت الحکمه نکرده‌اند، اما مؤلفان یاد شده فرض کرده‌اند که برای نگهداری این همه کتاب (که در شمار آن بسیار اغراق شده) هیچ جایی مناسب‌تر از بیت الحکمۀ آرمانی آنان نبوده است. درحالی که منظور قلقشندی احتمالاً کتابخانۀ مدرسۀ مستنصریۀ بغداد بوده که هنگام یورش مغولها تنها ۲۵ سال از تأسیس آن می‌گذشته است.

کاربرد عبارات بیت الحکمه یا خزانةالحکمه در آثار دورۀ اسلامی

پیش از بررسی چیستی و کارکردی نهادی که در دورۀ نخست خلافت عباسی، چنین نامی بر خود داشته، باید نخست دانست که اصولاً در دورۀ اسلامی این دو عبارت در چه مواردی به کار می‌رفته است؛ زیرا چنان که گفته شد، گویا بیشتر مؤلفان معاصر با پیش داوری در خصوص بار معنایی این دوعبارت دچار اشتباه شده‌اند.

کتابخانه سلطنتی

در ردیه‌ای که عثمان بن سعید دارمی بر بشر مریسی نوشته، عبارت بیت الحکمه در کنار نام معاویه آمده است، اثری که بشر در آن به بیت الحکمه اشاره کرده، همچون دیگر آثارش از میان رفته، اما دارمی در ردیۀ خود سخن بشر را چنین آورده است: «‌رقیب همچنین مدعی است که... معاویه «‌بیتی‌» داشت به نام بیت الحکمه. هرگاه حدیثی می‌یافت، در آنجا ثبت می‌کرد‌».[۳۰] مهم نیست که در روزگار معاویه چنین جایی وجود داشته است یا نه، بلکه مهم آن است که در این روایت، بیت الحکمه به وضوح معادل جایی شبیه به کتابخانۀ قصر به کار رفته است. خبری که مسعودی دربارۀ عادات معاویه یاد کرده است، وجود کتابخانۀ سلطنتی را در قصر تأیید می‌کند. براساس این روایت معاویه تا پاسی از شب می‌خوابید و سپس برمی خاست تا کتابدارانش کتاب‌هایی دربارۀ سیاست‌ها، جنگها و نیرنگ‌های سلاطین برایش بخوانند.[۳۱]

شواهدی دیگر در مورد اطلاق نام بیت الحکمه بر کتابخانۀ سلطنتی

در مورد اطلاق نام بیت الحکمه بر کتابخانۀ سلطنتی شواهد دیگری نیز دردست است. در برخی روایات ترجمۀ عربی دیباچۀ کلیله و دمنه به قلم ابن مقفع، کتابخانۀ سلطنتی پادشاه هند بیت الحکمه و کتابخانه‌های پادشاهان پیشین خزائن الحکمة نامیده شده است.[۳۲] حمزۀ اصفهانی نیز در الامثال الصادرةعن بیوت الشعر، کتابخانه‌های سلطنتی ساسانیان را بیوت الحکمه نامیده است. سرخسی نیز در آداب الملوک این نام‌گذاری را تأیید می‌کند.[۳۳]

تالار نگهداری بتها

واقدی از بیرون آوردن پرچم‌های اسکندر مقدونی از محلی به نام بیت الحکمه یاد می‌کند[۳۴] که چنین چیزی نیز می‌تواند بخشی از یک کتابخانۀ سلطنتی باشد. در موردی دیگر مسعودی از تالارهایی در مصر که در آنها بتهایی طلایی به نشانۀ هریک از ستارگان مهم نگاهداری می‌شده، با عنوان «‌برب‌» (جمع آن: برابی) یا «‌بیت الحکمه‌» یاد کرده است.[۳۵]

مقریزی افزون بر تکرار همین موارد به نقل از اخبارالزمان مسعودی، آورده است که هر شهر مصر قدیم دارای «‌خزائن من الحکمة‌» بوده که یکی به نگاهداری بتی با سیمای انسان برای خورشید و چیزهایی از این قبیل اختصاص داشته است.[۳۶] ابن ندیم نیز در آخرین سطور الفهرست و در مبحث علوم غریبه تنها به وجود «‌برابی‌» و بیوت الحکمه در مصر اشاره می‌کند[۳۷] و قفطی هنگام اشاره به «‌ذوالنون اخمیمی‌» او را یکی از ملازمان (خادمان؟) «‌بربا‌» در سرزمین اخمیم ـ بیتی از بیوت الحکمۀ کهن ـ می‌داند و می‌افزاید که در این بیت تصاویری بوده که مؤمنان را ایمان، و کافران را طفیان می‌افزاید.[یادداشت ۴] همچنین در اخبار فتح اندلس از وجود بیت الحکمه‌ای در این سرزمین آگاه می‌شویم که در آن برخی تصاویر طلسمات وجود داشته است.[۳۸]

جمع‌بندی

پس می‌توان گفت که دو عبارت بیت الحکمه و خزانةالحکمه در دورۀ اسلامی بر جایهای مختلف، از اتاقی حاوی چند مجسمه، تصویر یا طلسم گرفته تا کتابخانۀ سلطنتی که در آن روزگار وظیفۀ کنونی موزه‌ها را نیز عهده داشته، اطلاق می‌شده است.

اما از سوی دیگر عنوان خزانةالحکمه که ابن ندیم و دیگران به وضوح آن را معادل بیت الحکمه به کار برده‌اند، دست کم بر دو کتابخانۀ دیگر که هر دو را علی بن یحیی بن منجم، یکی را در اوایل سدۀ ۳ق برای فتح بن خاقان و دیگری را مدتی بعد برای خودش تأسیس کرده بود،[۳۹] اطلاق شده است. به کار رفتن عنوان «‌صاحب بیت حکمة من بیوت حکم المأمون‌» در خصوص حسن بن مرار صنوبری، نیای شاعر معروف ابوبکر احمدبن محمدبن حسن ضبی[۴۰] و نیز اطلاق عنوان بیت الحکمه بر کتابخانۀ فتح بن خاقان در یک مورد ـ که در آن از «‌سند (در اصل: سندی) بن علی وراق‌» به عنوان «‌صاحب بیت الحکمة فتح بن خاقان‌» یاد شده است[۴۱] ـ این تردید را پدید می‌آورد که شاید هر دو عنوان بیت الحکمه یا خزانةالحکمه اسامی عام و معادل «‌خزانةالکتب‌» باشند؛ اما چون وجود یک کتابخانۀ وابسته به دارالخلافه در دورۀ عباسیان رایج بوده، به ناچار فرض می‌کنیم که این کتابخانه به طور خاص بیت الحکمه و گاه خزانةالحکمه، و از روزگار مأمون به بعد نیز خزانةالمأمون نامیده می‌شده است و نیز به ناچار همۀ اخباری را که ارتباط آنها با بیت الحکمه‌ها (در صورت درستی تعدد این گونه مراکز) یا خزانةالحکمه‌های شخصی مسلم نباشد، به این کتابخانۀ دولتی مربوط فرض می‌کنیم.[۴۲]

اشارات مآخذ کهن

همۀ آنچه از متون کهن دربارۀ این نهاد درمی‌یابیم، آن است که تنی چند از دانشمندان آن روزگار در آنجا به کار مشغول، یا دارای عنوان صاحب بیت/خزانةالحکمه بوده‌اند.

دربارۀ وجود جایی به نام بیت الحکمه در روزگار هارون، تنها دو شاهد دردست است. ابن ندیم آورده است که علان شعوبی ایرانی، پیوسته با خاندان برمکی رفت وآمد داشت و در بیت الحکمه برای هارون، مأمون و برمکیان نسخه برداری می‌کرد.[۴۳]اما برخلاف تصور مؤلفان معاصر، نمی‌توان تنها با استناد به آنچه ابن ندیم آورده است، وی را از کارمندان بیت الحکمه (به ویژه با تصوری که امروزه از کارمندان داریم) دانست؛ زیرا به تأکید یاقوت، او دکان وراقی داشته، و به کار استنساخ، تجلید و فروش نسخ خطی مشغول بوده،[۴۴] قاعدتاً همکاری وی با بیت الحکمه گاه به گاه و موردی (به تعبیر امروزی: پاره وقت) بوده است. ابن ندیم آورده است که ابوسهل بن نوبخت در خزانةالحکمۀ هارون کار می‌کرد.[۴۵] قفطی که ابوسهل منجم را بر اثر خلط با دیگر اعضای خاندان نوبختی از «‌ائمۀ متکلمین‌» برشمرده، هنگام نقل از سخن ابن ندیم آورده است که هارون وی را بر ریاست «‌خزانة کتب الحکمة‌» گمارد و او آنچه را که از کتب حکمت می‌یافت، به فارسی ترجمه می‌کرد.[۴۶] گویا قفطی در اینجا سخن ابن ندیم را به میل خود و براساس برداشتی که از آن داشته، تغییر داده است.

از آنچه گذشت می‌توان دریافت که این نهاد پیش از نابودی برمکیان (۱۸۷ق/۸۰۳م) وجود داشته است. سرپرست بیت الحکمه را ظاهراً «‌صاحب‌» می‌نامیده‌اند. گویا نخستین کسی که این منصب را داشته، شخصی به نام سلم است که همواره از او به صورت «‌سلم صاحب بیت الحکمه‌» یاد شده است. کهن‌ترین مدرکی که از وی در دست است و هیچ یک از محققان قبلی نیز بدان توجه نداشته‌اند، قطعه‌ای از آثار جاحظ است. جاحظ در رسالۀ «‌فصل ما بین العداوة و الحسادة‌» آورده است که گاه برخی آثار خود را که از لحاظ لفظ و معنی کمتر از آثار دیگرش بوده، به کسانی چون ابن مقفع، خلیل بن احمد فراهیدی، سلم صاحب بیت الحکمه، یحیی بن خالد، عتابی و دیگر مؤلفانی که از لحاظ زمانی جلوتر از وی بوده‌اند، نسبت داده است.[یادداشت ۵]

براساس آنچه ابن ندیم دربارۀ سلم آورده است، می‌دانیم که یحیی بن خالد برمکی ـ که از نخستین ترجمۀ عربی مجسطی راضی نبود ـ ابوحسان و سلم صاحب بیت الحکمه را به فراهم آوردن ترجمه‌ای نیکو گمارد و آنان پس از فراخواندن مترجمان با دقت و تلاش بسیار، این کار را به پایان رساندند.[یادداشت ۶] سلم همچنین یکی از اعضای گروه فرستاده شده به فرمان مأمون به بیزانس برای انتخاب کتاب،[یادداشت ۷] «‌صاحب بیت الحکمه با شراکت سهل بن هارون»، از جملۀ مترجمان پهلوی به عربی، و نیز فراهم آوردندۀ یکی از آثار مبتنی بر کلیله و دمنه[۴۷] بوده است. ابن عبد ربه نیز در مورد «‌سلیمان صاحب بیت الحکمه‌» ـ که باید همان سلم باشد ـ آورده است که روزی جعفر بن یحییٰ برمکی با لباس مردم عادی به نزد وی رفت و سلم پس از آنکه ثمامة بن اشرس، جعفر را به او شناساند، گفت که نمی‌داند چگونه به خاطر لطف بزرگی که جعفر در حق وی روا داشته، تشکر کند.[یادداشت ۸]

از آنچه گفته شد برمی‌آید که سلم، یکی از ادبای روزگار هارون و مأمون بوده که در ترجمۀ آثار پهلوی و یونانی به عربی نیز دست داشته، و در روزگار مأمون مدتی سرپرست بیت الحکمه بوده است. اما از سخن جاحظ و ابن ندیم نمی‌توان استنباط کرد که وی در روزگار هارون نیز چنین منصبی داشته است، زیرا بعید نیست که این دو وی را به لقبی که بعدها گرفته، ملقب ساخته باشند.

به هرحال سلم در روزگار مأمون در این منصب دو شریک نیز داشته است: یکی شخصی به نام سعید بن هُریم (یا هارون) کاتب که به گفتۀ ابن ندیم از مترجمان فارسی به عربی و از جملۀ بلغای عرب بوده، و جاحظ به آثار وی استناد می‌کرده است[۴۸] و دیگری سهل بن هارون بن راهیون دستمیسانی (اهل دشت میشان) مشهور به ابن راهیون، ادیب برجستۀ ایرانی که یقیناً مشهورترین دارندۀ این عنوان بوده است. او نیز مانند دو تن دیگر از جملۀ بلغا و از مترجمان فارسی به عربی بوده است.[یادداشت ۹] گویا اشارۀ ابن ندیم در مورد استناد جاحظ به آثار سعیدبن هارون در واقع مربوط به سهل بوده، زیرا جاحظ در بیشتر آثار خود بارها به سهل بن هارون استناد کرده است، اما استنادی به سعید بن هارون (یا هریم) یافت نشد. سهل بن هارون را با لقب «‌کاتب علیٰ خزانةالحکمه‌» نیز خوانده‌اند[۴۹] که در این مورد کاتب به همان معنی رئیس به کار رفته است. حسن بن مرار مشهور به ضبی نیز چنان که گفته شد، عنوان «‌صاحب بیت حکمة من بیوت حکم المأمون‌» داشته است.[۵۰]

شخصی به نام احمد بن محمد نیز عنوان صاحب بیت الحکمه داشته است که در مورد وی تنها می‌دانیم یکی از راویان متروک حدیث بوده، و از مالک بن انس روایتی کرده است.[۵۱] گذشته از این، به گفتۀ ابن ندیم، ابن ابی الحریش در خزانةالحکمه برای مأمون جلدسازی می‌کرد و محمد بن موسیٰ خوارزمی نیز پیوسته در خزانةالحکمۀ مأمون مشغول به کار بود یا در خزانةالحکمه برای مأمون کار می‌کرد.[۵۲]

به گفتۀ بالتی گسدن در کتاب سریانی به نام «‌تاریخ سیرت۸‌» ضمن اشاره به نسخه‌ای مجعول از معاهدۀ میان حضرت محمد(ص) و مسیحیان نجران، از حضور شخصی به نام حبیب در بیت الحکمه یاد شده است.[۵۳] همچنین در افسانه‌ای که نخستین بار قفطی بدان اشاره کرده، موسی بن شاکر، پدر بن موسیٰ راهزنی توبه‌کار است که هنگام مرگ وی فرزندانش خردسال بوده‌اند. پس مأمون آنها را به اسحاق بن ابراهیم مصعبی می‌سپارد و او (یا خود مأمون؟) این ۳ برادر را زیرنظر یحیی بن ابی منصور، ستاره شناس بنام ایرانی در بیت الحکمه جای می‌دهد.[یادداشت ۱۰] گرچه این افسانه حتیٰ با آنچه خود قفطی دربارۀ موسی بن شاکر آورده، تناقض دارد،[۵۴] اما برخی با استناد به همین نکته، بنی موسیٰ و یحیی بن ابی منصور را نیز از کارکنان بیت الحکمه دانسته‌اند.[۵۵]

تنها سندی که در مورد برخی وظایف بیت الحکمه، افزون بر نگاهداری کتاب، در دست داریم، بر پایۀ روایتی از کتاب الحیدة است. این کتاب شرح داستان گونه و یقیناً اغراق آمیز مناظراتی میان عبدالعزیز بن یحییٰ کنانی (د۲۴۰ق/۸۵۴م)، از یک سو و بشر مریسی و یاران وی (یعنی معتزله و جهمیه) از سوی دیگر، دربارۀ قدیم یا مخلوق بودن قرآن کریم است. براساس این روایت، کنانی با شنیدن ماجرای محنه ـ که براساس آن اعتقاد به قدیم بودن قرآن ممنوع شده بودـ از مکه به بغداد می‌آید و جسورانه اعلام می‌کند که قرآن مخلوق نیست. وی در مناظره‌ای، به گفتۀ خود حریف را به سختی درهم می‌شکند. سپس بشر و طرفداران وی، به انگیزۀ انتقام، بر آن می‌شوند که در جلسه‌ای که هر جمعه در بیت الحکمه و معمولاً با حضور مأمون برگزار می‌شده است، خشم خلیفه را بر ضد کنانی برانگیزانند. کنانی یک بار نیز به برگزاری جلسه‌ای دیگر در «‌جایی جز بیت الحکمه‌» اشاره می‌کند و شرح ماجرا را با تفصیل و آب و تاب تمام می‌آورد. با صرف نظر از جنبه‌های اغراق آمیز این روایت، از سخن وی می‌توان دریافت که ظاهراً هر جمعه جلسه‌ای در بیت الحکمه برگزار می‌شده، و مأمون دراین جلسه در جایگاهی خاص و در پس پرده می‌نشسته است، چنان که سخنان همۀ حاضران را می‌شنیده، و البته حاضران نیز از حضور وی در پس پرده آگاه بوده‌اند و گاه نتایج مباحثات خود را بر وی عرضه می‌داشته‌اند.[۵۶] البته سبکی در طبقات الشافعیة انتساب کتاب به او را ساختگی می‌داند[یادداشت ۱۱] و حتیٰ گفته‌اند که کتاب الحیدة، پس از مرگ عبدالعزیز کنانی نوشته شده است.[۵۷]

گوتاس با تکیه بر احتمال جعلی بودن این کتاب بر آن است که بیت الحکمه نمی‌توانسته جایی برای این گونه مناظرات باشد و اصولاً چنین کار سبکی (یعنی برگزاری مناظره در کتابخانه) را از مأمون بعید دانسته است.[۵۸] اما در اصل ماجرا نمی‌توان چندان تردید کرد، چه، این مناظره چندان مشهور بوده که خلیفه القادر بالله در ۴۲۰ق/۱۰۲۹م در اعلامیه‌ای مبنی بر تفسیق معتقدان به خلق قرآن، بدان اشاره کرده است.[۵۹] به هرحال درستی یا نادرستی انتساب این کتاب به کنانی به درستی آن جزء از ماجرا که به برگزاری جلسه‌ای در بیت الحکمه اشاره دارد، لطمه نمی‌زند؛ زیرا بعید است که مؤلف، با دروغ پردازی در این خصوص ـ که هیچ کمکی به وی نمی‌کرده ـ اثر خود را بیش از پیش در معرض اتهام قرار داده باشد؛ ضمن اینکه برگزاری جلسات مناظره میان علما در یک کتابخانه آن قدر عجیب و خارق العاده نیست که برای باور داشتن آن به شواهد متعدد و اخبار متواتر نیاز باشد.

مجهول بودن زمان تأسیس

در هیچ یک از مآخذ معتبر به تأسیس بیت الحکمه کمترین اشاره‌ای نشده است. بیشتر مؤلفان معاصر با اساس قرار دادن روایات پراکنده و گاهی مشکوک مربوط به آورده شدن برخی آثار یونانیان از بیزانس، تاریخی تقریبی برای تأسیس بیت الحکمه یاد کرده‌اند. در مآخذ کهن تنها ارتباطی که میان این انتقال کتابها و بیت الحکمه به چشم می‌خورد، حضور «‌سلم صاحب بیت الحکمه‌» در زمرۀ فرستادگان مأموران برای گزینش کتاب است؛ اما از آنجا که معمول‌ترین مکان برای حفظ کتبی که برای خلیفه فرستاده می‌شده، کتابخانۀ سلطنتی است، به ناچار فرض می‌کنیم که این کتابها به بیت الحکمه می‌رسیده‌اند. گذشته از روایت مشکوک ابن جلجل در خصوص انتقال کتب عموریه و آنکارا به بغداد در روزگار هارون، روایات دیگری در خصوص دریافت کتاب در روزگار مأمون وجود دارد که مؤلفان معاصر، به ویژه یوسف عش،[۶۰] با جداگانه فرض کردن آنها، تا ۳ نوبت دریافت کتاب برشمرده‌اند.

قاضی صاعد اندلسی آورده است که مأمون با ارسال هدایایی گران‌قدر از امپراتور بیزانس خواست تا برخی آثار فلسفی را برای وی بفرستند. امپراتور نیز در پاسخ شماری از آثار افلاطون، ارسطو، بقراط، جالینوس، اقلیدس، بطلمیوس و... را فرستاد.[۶۱] عش تاریخ این رویداد را پیش از ۲۰۴ق/۸۱۹م، یعنی پیش از ورود مأمون به بغداد حدس زده[۶۲] که غیر معقول است. براساس روایت دیگر مأمون در نامه‌ای از امپراتور بیزانس اجازه خواست تا گزیده‌ای از آثار موجود در کتابخانه‌های بیزانس را به بغداد آورد. امپراتور نخست سرباز زد، اما سپس موافقت کرد و مأمون نیز حجاج بن یوسف بن مطر، ابن بطریق، سلم صاحب بیت الحکمه و دیگران و (چنان که گفته‌اند: ابن ماسویه‌) را برای انتخاب کتاب فرستاد تا آنچه را مناسب می‌دانند، به بغداد آوردند و به ترجمۀ این آثار فرمان داد.[۶۳] یوسف عش تاریخ این رویداد را با اشتباه در نقل از مقریزی ـ که اشاره‌ای مختصر به این ماجرا دارد ـ «‌چند سال پیش از ۲۱۰ق‌» و به احتمال قوی اندکی پس از ۲۰۴ق دانسته است؛[یادداشت ۱۲]درحالی که مقریزی در موضعی که عش بدان استناد کرده، از «‌سالهای ۲۱۰ و اندی‌» یاد کرده است.[۶۴] به نظر می‌رسد که مقریزی براساس تاریخ جنگ میان مأموران امپراتور بیزانس (۲۱۵-۲۱۸ق/۸۳۰-۸۳۳م) این تاریخ تقریبی را ارائه کرده باشد.

روایتی دیگر در خصوص دریافت کتاب حاکی از آن است که این کتاب‌ها احتمالاً ما بازاء غرامت جنگ با حکمران قبرس، یا تحفه‌ای برای خودداری مأمون از هجوم به بیزانس بوده است.[۶۵] در روایات مختلف داستانی که عش آن را نوبت سوم دریافت کتاب نامیده، دو عنصر مشترک وجود دارد:

  • مخالفت اولیۀ حکمران بیزانس یا قبرس پس از مشورت با امیران و دانشوران کشور؛
  • تغییر نظر وی پس از مشورت با یکی از روحانیان برجسته که معتقد بود با فرستاده شدن آثار فلسفی و علمی به سرزمینهای اسلامی، ایمان مسلمانان سست خواهد شد.

صرف نظر از جنبه‌های داستان پردازانه و عوام پسند این ماجراها که با گذشت زمان جزئیات آنها بیشتر می‌شود، در روزگار مأمون به احتمال قوی تنها در یک نوبت آثاری از بیزانس به بغداد آورده شده، به ویژه آنکه در هر یک از مآخذ کهن، تنها به یکی از روایات مختلف دریافت کتاب اشاره شده است و اگر بخواهیم بر درستی اصل روایت مخدوش ابن جلجل نیز اصرار بورزیم، در مجموع دو بار شماری کتاب به بغداد آمده است. به هرحال به نظر می‌رسد شمار این کتاب‌ها چندان قابل توجه نبوده است. اگر مجموعۀ آثار یونانی بیت الحکمه چندانی که مؤلفان معاصر پنداشته‌اند، غنی بوده است،[۶۶] چرا بنی موسیٰ برای نسخ خطی اثری به شهرت و اهمیت مخروطات آپولونیوس به شهرهای مختلف سفر می‌کردند[۶۷] یا حنین بن اسحاق را برای یافتن نسخۀ یونانی برخی آثار مشهور جالینوس به بیزانس و جاهای دیگر می‌فرستادند؛ چرا که حنین در رساله‌ای که دربارۀ ترجمه‌های آثار جالینوس نگاشته، هرگز به بهره وری از نسخ یونانی کتابخانۀ بیت الحکمه اشاره نمی‌کند و همواره بر کتابخانۀ شخصی خود متکی است. در واقع باید گفت که برخلاف تصور مؤلفان معاصر نه تنها شاهدی دربارۀ اشتغال مترجمان مشهور در بیت الحکمه در دست نیست. بلکه همان اندک شواهد موجود نیز حاکی از آن است که این کتابخانه حتیٰ از فراهم آوردن نسخه‌های خطی یونانی قابل اعتماد، مهم‌ترین نیاز مترجمانی چون حنین، عاجز بوده است. گذشته از این، حنین درمیان حامیان خود نیز هرگز از هیچ خلیفه‌ای یاد نمی‌کند. بیشتر ترجمه‌های سریانی به عربی وی به درخواست ابن ماسویه، آل بختیشوع و چند پزشک جندی شاپوری دیگر، و اغلب ترجمه‌های یونانی یا سریانی به عربی وی نیز به سفارش بنی موسیٰ و علی بن یحییٰ مشهور به ابن منجم بوده است. حال اگر فعالیت‌های حنین و شاگردانش و دیگر وابستگان بنی موسیٰ، بنی منجم و دیگر حامیان مشهور نهضت ترجمه را از بیت الحکمه جدا کنیم، از دوران شکوفایی نهضت ترجمه در میانۀ سدۀ ۳ق چه چیزی باقی می‌ماند؟ در نتیجه چنان که گوتاس[۶۸] و صلیبا [۶۹] نیز پیش از این یادآور شده‌اند، باید درخصوص نقش بیت الحکمه، حاکمیت سیاسی و به ویژه نقش مأمون در فرایند انتقال و ترجمۀ علوم بازنگری کنیم.

بیت الحکمه اگر آن چنان که به نظر می‌رسد کتابخانۀ دارالخلافه بوده، عجیب نخواهد بود که از روزگار مأمون به بعد خزانةالمأمون نیز نامیده شود. با این همه، از سرنوشت آن پس از خلافت وی، چیزی نمی‌دانیم. ابن ندیم اشاراتی کوتاه در این باره دارد: نخست به نقل از مأخذی ناشناس (« وقدقیل... ») آورده است که در خزانة المأمون نامه‌ای منسوب به جد پیامبر(ص) بود. سپس به دیدن «‌نمونه‌ای از خط حمیری که جزئی از خزانةالمأمون، و به فرمان مأمون ترجمه شده بود‌» و نقل «‌حروف الفبای حبشی که شبیه الفبای حمیری است. از [یکی از دست نوشته های] خزانةالمأمون‌» اشاره می‌کند[۷۰] و سرانجام مطلبی را از «‌کتابی با کتابت بسیار کهن، گویا از نسخه‌های خزانةالمأمون‌» نقل می‌کند.[۷۱] حمزۀ اصفهانی نیز یکی از مآخذ خود در نگارش تاریخ سنی ملوک الارض را «‌تاریخ ملوک الفرس المستخرج من خزانةالمأمون‌» می‌داند.[۷۲] برخی از محققان این اشارات ابن ندیم و حمزۀ اصفهانی را حاکی از برجای بودن بیت الحکمه یا خزانةالمأمون تا روزگار ابن ندیم دانسته‌اند؛[۷۳] درحالی که نه تنها هیچ یک از اشارات این دو را نمی‌توان شاهدی بر این امر دانست، بلکه از تردیدی که ابن ندیم درمورد انتساب نسخه‌ها به خزانةالمأمون داشته، می‌توان استنباط کرد که برعکس، در آن روزگار این کتابخانه پراکنده شده، جای مشخصی نداشته است.

سخن پایانی

از آنچه گذشت، می‌توان گفت که براساس شواهد معتبر بیت الحکمه یا خزانة الحکمه کتابخانه‌ای بوده که در روزگار هارون الرشید، دست کم پیش از نابودی برمکیان در ۱۸۷ق/۸۰۳م، وجود داشته، در اواخر روزگار مأمون (یعنی زمانی که ماجرای محنه پیش آمد)، جلسات مناظره، گاه با شرکت خلیفه نیز درآن برگزار می‌شده، و در سدۀ ۴ق کتاب‌های آن پراکنده شده بوده است. بیت الحکمه هیچ نقش مستقیمی در نهضت ترجمه نداشته است و مترجمان عمدتاً با پشتیبانی برخی دولتمردان دانشور و دانش دوست (و نه پشتیبانی دولت) به کار مشغول بوده‌اند. هر چند بعید نیست برخی مترجمان عصر هارون و مأمون (همچون ابن بطریق)، از کتاب‌های آن بهره برده باشند. البته نمی‌توان انکار کرد که در آن روزگار نظر مثبت شخص خلیفه، گرچه شاید هرگز به صراحت ابراز نشده باشد، لازمۀ انجام دادن هر کار مستمر و از جمله نهضت ترجمه بوده است.

پانویس

  1. حمزه، ۳۷، ۱۵۱-۱۵۳؛ ابن ندیم، ۲۳۸، ۲۴۰-۲۴۱؛ ثعالبی، ۴۵۹، ۴۸۵؛ گردیزی، ۲۲؛ مقدسی، ۳/۱۵۶؛ دینکرد، IX/578
  2. مثلاً نک: مکنسن، LII/26؛ عش، ۴۲-۴۸؛ حتی، ۳۱۰؛ شریف، ۱۶؛ سوردل، «‌بیت الحکمه »، ۱۱۴۱؛ غنیمه، ۸۷؛ نیز نک: بالتی گسدن، ۱۳۱؛ در مورد تحلیل معنای بیت الحکمه، نک: محفوظ، سراسر مقاله
  3. مکنسن، LI/124؛ حتی، ۳۱۰, ۴۱۰؛ شریف، ۱۶؛ عش، ۲۳-۲۴؛ کونیچ، ۹۶؛ کرنکو، ۱۰۴۵؛ الگود، ۱۰۴؛ اولمان، ۹؛ ژاکار، ۳۴-۳۵؛ لامنس، ۱۳۱-۱۳۲؛ نیز نک: سامرایی، ۳۰۹؛ زقروق، ۲۱۰؛ محقق، ۱۷۶؛ عباس، ۳۱۳؛ عبدالمنعم، ۳۸۴
  4. مایرهوف، «‌دانش...۱ »، ۳۱۶؛ مکنسن، LII/23؛ نصر، ۱۲؛ صدیقی، ۱۸؛ اُلیری، ۱۶۶؛ تیلر، ۲۷۱؛ مک پیک، ۷۳۹؛ سمیر، ۲۳۳؛ نیز نک: سارتن، I/544
  5. مثلاً عش، ۹-۵۷؛ سامرایی، ۳۰۵-۳۱۹؛ تکریتی، ۱۹۷ بب؛ فانی، ۱۹بب
  6. نیکلسن، ۳۵۹؛ حتی، ۳۷۳-۳۷۴, ۴۱۰؛ سارتن، I/558؛ سوردل، «‌بیت الحکمه »، ۱۱۴۱، شریف، ۱۶؛ میه لی، ۷۹؛ عش، ۱۰, ۲۲، نیز ۲۳۷؛ ژولیوه، ۳۹؛ بروکلمان، GAL, I/22zzee-221; 414؛ عبیدی، ۳۹
  7. کرنکو، ۱۰۴۵؛ حتی، ۳۷۳-۳۷۴
  8. ص۱۰, ۳۴, ۴۲
  9. ص۹-۵۷
  10. ص۳۴؛ نیز نک: محمد، ۴۸
  11. ۱/۱۸۷
  12. ص۵۳-۵۷؛ نیز کسیدون، ۲۴۳-۲۴۶
  13. خلافت...۲ »، ۱۲۴
  14. تکریتی، ۱۹۹؛ غنیمه، ۸۹
  15. عش، ۲۰, ۲۲, ۲۶؛ نیز نک: ایوب، ۴۶؛ فانی، ۲۰؛ درویش، ۳۹۱
  16. ص۲۲
  17. ص۶۵؛ نیز نک: صاعد، ۱۹۱؛ قفطی، ۳۸۰؛ ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۷۵؛ ابن عبری، ۲۲۷؛ ابن فضل الله، ۹/۲۰۹
  18. نک: ادامۀ مقاله
  19. کرزون، ۳۰۳-۳۰۴؛ تامر، ۷۹؛ عبداللطیف، ۱۵؛ عش، ۲۳, ۲۶
  20. نک: ادامۀ مقاله
  21. ص۱۸
  22. نک: ادامۀ مقاله
  23. سباط، ۲۳۵؛ مایرهوف، «‌انتقال...۳ »، ۲۳، «‌آغاز...۴ »، ۱۲۲، «‌از اسکندریه...۵ »، ۲۱۳
  24. «پرتوی نو بر دورۀ آغازین...۶»، ۲۶؛ شریف، ۱۶؛ نیز رکایا، ۳۳۸؛ ژولیوه، ۳۹
  25. حتی، ۳۱۰, ۴۱۰؛ الگود، ۱۰۴
  26. مثلاً سوردل، «‌بیت الحکمة»، ۱۱۴۱
  27. بالتی گسدن، ۱۵۰، که البته جریان محنه در روزگار مأمون را نیز مؤثر می‌داند
  28. در این باره، نک: ادامۀ مقاله
  29. نک: کرنکو، ۱۰۴۵؛ عنایت الله، ۱۶۰؛ غنیمه، ۸۹؛ صفا، ۱/۵۰؛ فانی، ۲۱؛ تکریتی، ۲۰۳
  30. ص۱۳۵؛ نیز نک: عش، ۱۱-۱۲؛ بالتی گسدن، ۱۳۳
  31. مروج...، ۳/۲۲۲؛ نیزعش، ۱۲-۱۳
  32. ص۳۱، ۳۸
  33. نک: فان اس، III/2zzeezzee؛ گوتاس، ۵۴-۵۵
  34. ۱/۳۰۲
  35. اخبار...، ۹۱
  36. ۱/۱۳۰، ۱۴۴، ۱۸۶، قس: ۱/۱۶۰
  37. ص۳۶۰
  38. ابن خلکان، ۵/۳۲۳-۳۲۸؛ مقری، ۱/۲۴۳-۲۴۸
  39. یاقوت، ۵/۲۰۰۸؛ ابن طاووس، ۱۵۷
  40. ابن عساکر، ۵/۲۳۹؛ ذهبی، تاریخ...، ۱۰۰؛ صفدی، ۷/۳۷۹؛ نیز نک: ابن شاکر، ۱/۱۲۲
  41. صفدی، ۱۵/۴۸۷
  42. نیز نک: براون، ۵؛ گوتاس، ۵۵
  43. ابن ندیم، ۱۰۵؛ یاقوت، ۴/۱۶۳۱؛ صفدی، ۱۹/۵۵۸، که وی را علان وراق نیز نامیده‌اند
  44. یاقوت، ۴/۱۶۳۱
  45. ص۲۷۴
  46. ص۲۵۵
  47. ابن ندیم، ۱۲۰-۳۰۵
  48. ص۱۲۰، ۱۲۵؛ نیز نک: یاقوت، ۳/۱۳۷۹؛ صفدی، ۱۵/۲۶۹؛ سعیدبن هریم؛ نیز عش، ۳۹؛ بالتی گسدن، ۱۴۳
  49. ابوحیان، ۱/۳۷؛ ابن نباته، ۲۴۲
  50. ابن عساکر، ۵/۲۳۹؛ ذهبی، تاریخ، ۱۰۰؛ صفدی، ۷/۳۷۹؛ نیز نک: ابن شاکر، ۱/۱۲۲
  51. ابن جوزی، کتاب الضعفاء...، ۱/۸۴؛ ذهبی، میزان...، ۱/۱۵۲، المغنی، ۱/۵۸؛ ابن حجر، ۱/۳۲۳
  52. ص۱۰، ۲۷۴
  53. ص۱۴۴
  54. ص۳۱۵
  55. مثلاً عش، ۴۱؛ بالتی گسدن، ۱۴۵-۱۴۶
  56. نک: ص۱۴۸-۱۵۱
  57. دربارۀ این کتاب، نک: فان اس، III/5zzee4-5zzee8
  58. ص۵۹
  59. ابن جوزی، المنتظم، ۹/۲۲۳-۲۲۴
  60. ص۲۸-۳۱
  61. ص ۲۱۳-۲۱۴؛ نیز نک: ابن عبری، ۲۳۵-۲۳۶
  62. ص۲۸
  63. ابن ندیم، ۲۴۳؛ ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۸۷؛ صفدی، ۱۳/۲۱۶-۲۱۷؛ حاجی خلیفه، ۳/۹۵
  64. ۲/۳۵۷: فی اعوام بضع عشرة سنة و مأتین
  65. ابن نباته، ۲۴۲؛ طاش کوپری زاده، ۱/۲۴۲؛ حاجی خلیفه، ۳/۹۵؛ قفطی، ۲۹-۳۰
  66. مثلاً نک: عش، ۳۰-۳۱
  67. بنی موسیٰ، ۶۲۱-۶۲۹
  68. ص۶۰
  69. ص۲۶
  70. ص۱۰، ۱۹
  71. نک: ص۲۱: یشیه ان یکون من خزانةالمامون
  72. ص۱۰
  73. مثلاً نک: بالتی گسدن، ۱۴۹

یادداشت

  1. ص ۱۶؛ قس: الیری، ۱۶۶، که ضمن دارالحکمه نامیدن این مؤسسه، تأسیس آن را نیز به توصیۀ جبرئیل بن بختیشوع دانسته است؛ سعدی، ۴۱۲، که انتصاب حنین را به توصیۀ جبرئیل می‌داند؛ صدیقی، ۲۰-۲۱، که تأسیس را به دورۀ هارون و ریاست حنین را به ۸۳۰ تا ۸۳۳م نسبت می‌دهد؛ زقزوق، ۲۰۸، که می‌افزاید این منصب پس از حنین به فرزندش اسحاق و خواهرزاده‌اش حبیش رسید؛ نیز: سبع، ۱۸۸؛ زرکان، ۱۷۱
  2. ص۱۷۱؛ البته راوی اصلی این حکایت ابن جلجل، ص۶۹، است و دیگران، از جمله ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۸۹، آن را تکرار کرده‌اند
  3. «پرتوی نو بر زندگی حنین...۷»، ۷۰۵-۷۰۶، «‌از اسکندریه »، ۲۱۳, ۲۲۳، «‌دانش »، ۳۱۸؛ نیز نک: الیری، ۱۶۸-۱۶۹، که دورۀ متوکل را دوران اوج بیت الحکمه می‌داند؛ صدیقی، ۱۸؛ تامر، ۷۸
  4. ص۱۸۵؛ نیز نک: واقدی، ۱/۳۰۱، که از البیت المصور بالحکمة یاد کرده است
  5. ص۳۵۱، نیز المحاسن...، ۴، که خطبۀ آن تکرار بخشی از همین رساله است
  6. ص۲۶۷-۲۶۸؛ نیز نک: قفطی، ۹۷-۹۸؛ قس: حاجی خلیفه، ۵/۳۸۶، که او را سلمان نامیده است.
  7. ابن ندیم، ۲۴۳؛ ابن ابی اصیبعه، ۱/۱۸۷؛ حاجی خلیفه، ۳/۹۵؛ قس: صفدی، ۱۳/۲۱۶-۲۱۷، که وی را سلمان نامیده است
  8. ۲/۱۲۷؛ در مورد کسانی که با سلم تشابه اسمی داشته‌اند، نک: بالتی گسدن، ۱۴۲
  9. ابن ندیم، ۱۰، ۱۲۰، ۱۲۵، ۳۰۵، که در مورد وی هر دو عبارت «‌صاحب بیت الحکمه‌» و «‌صاحب خزانةالحکمه‌» را به کار برده است؛ نیز نک: خطیب، ۳/۳۶۹؛ یاقوت، ۳/۱۴۰۹؛ صفدی، ۱۵/۲۶۹
  10. ص۴۴۱؛ نیز نک: ابن عبری، ۲۶۴؛ قس: ه د، ۱۲/۶۸۷، که به استناد همین روایت مصعبی را «‌مسئول بیت الحکمه‌» خوانده است
  11. ۱/۲۶۵-۲۶۶؛ قس: ابن ندیم۱۸۴؛ نیز خطیب، ۱۰/۴۴۹، که بر درستی انتساب این کتاب به کنانی تأکید کرده‌اند
  12. ص۲۸؛ نیز نک: بالتی گسدن، ۱۳۴-۱۳۵، که ظاهراً استناد وی به مقریزی به واسطۀ عش بوده، و در نتیجه اشتباه او را تکرار کرده است

منابع

  • ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون النباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م؛
  • ابن جلجل، سلیمان، طبقات الاطباء و الحکماء، به کوشش فؤادسید، قاهره، ۱۹۵۵م؛
  • ابن جوزی، عبدالرحمان، الضعفاء و المتروکین، به کوشش ابوالفدا عبدالله قاضی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م؛
  • ابن جوزی، المنتظم، به کوشش سهیل زکار، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م؛
  • ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م؛
  • ابن خلکان، وفیات؛
  • ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۳م؛
  • ابن طاووس، علی، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، قم، ۱۳۶۳ش؛
  • ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، ۱۳۵۹ق/۱۹۴۰م؛
  • ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، ۱۸۹۰م؛
  • ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م؛
  • ابن فضل الله عمری، احمد، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م؛
  • ابن نباته، محمد، سرح العیون، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م؛
  • ابن ندیم، الفهرست، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م؛
  • ابوحیان توحیدی، علی، البصائر و الذخائر، به کوشش احمد امین و احمدصقر، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۳م؛
  • ایوب، یوسف، «‌المراکز الثقافیة المهتمة بالترجمة و التی اثرت فی الحضارة العربیة »، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمد علی خیاطه، حلب، ۱۹۸۴م؛
  • بنی موسیٰ، تحریر المخروطات (نک: ما، آپولونیوس)؛
  • تامر، عارف، «‌اثر الترجمة فی الحضارة العربیة »، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمد علی خیاطه، حلب، ۱۹۸۴م؛
  • تکریتی، سلیم طه، «‌بیت الحکمة فی بغداد »، المورد، بغداد، ۱۴۰۰ق/۱۹۷۹م، ج۸، شم ۴؛
  • ثعالبی مرغنی، حسین، غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش زُتنبرگ، پاریس، ۱۹۰۰م؛
  • جاحظ، عمرو، «‌فصل مابین العداوة و الحسادة »، الرسائل، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م، ج۱؛
  • جاحظ، عمرو، المحاسن و الاضداد، به کوشش فوزی عطوی، بیروت، ۱۹۶۹م؛
  • جواهری، عماد، «‌بین بیت الحکمة و الجامعات الحدیثة »، بیت الحکمةالعباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲؛
  • حاجی خلیفه، کشف الظنون، به کوشش گوستاو فلوگل، ۱۸۳۵-۱۸۵۸م؛
  • حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، دارمکتبة الحیاة؛
  • خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق؛
  • دارمی، عثمان، الرد علیٰ بشر المریسی، به کوشش محمد حامدفقی، بیروت، ۱۳۵۸ق؛
  • دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۹ش؛
  • درویش، محمود، احمد، «‌اصول التخطیط المعماری للمدارس الاسلامیة فی ضوء بیت الحکمة بقصر الذهب ببغداد »، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲؛
  • ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۳۳۱-۳۵۰ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۳ق/۱۹۹۲م؛
  • ذهبی، المغنی، به کوشش نورالدین عتر، حلب، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م؛
  • ذهبی، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمدبجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م؛
  • زرکان، محمدعلی، «‌حنین بن اسحٰق، شیخ المترجمین العرب »، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالدماغوط و محمدعلی خیاطه، حلب، ۱۹۸۴م؛
  • زرکانی، خلیل حسن، «‌بیت الحکمة و حریةالعمل العلمی »، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۱؛
  • زقزوق، عبدالرزاق، «‌تاریخ الطب عندالعرب فی العصر الاسلامی »، ابحاث المؤتمر السنوی الثالث للجمعیة السوریة لتاریخ العلوم، به کوشش احمد یوسف حسن و مصطفیٰ موالدی، حلب، ۱۹۸۰م؛
  • سامرایی، کمال، مختصر تاریخ طب العراقی، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م؛
  • سبع، محمدمروان، «‌حرکةالترجمةالعلمیة و توسعها فی العصر العباسی »، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمد علی خیاطه، حلب، ۱۹۸۴م؛
  • سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیةالکبریٰ، قاهره، ۱۳۲۳ق؛
  • سمیر، عبدالرزاق، «‌الطب البیطری فی عصر الحضارة الاسلامیة »، ابحاث المؤتمر السنوی الثالث للجمعیةالسوریة لتاریخ العلوم، به کوشش احمد یوسف حسن و مصطفیٰ موالدی، حلب، ۱۹۸۰م؛
  • صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، به کوشش غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران، ۱۳۷۶ش؛
  • صفا، ذبیح الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، تهران، ۱۳۵۶ش؛
  • صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش احسان عباسی و دیگران، ویسبادن، ۱۹۸۲م؛
  • طاش کوپری زاده، احمد، مفتاح السعادة، حیدرآباددکن، ۱۳۲۹ق؛
  • عامری، محمدبشیر حسن راضی، «‌بصمات بیت الحکمةعلیٰ حرکةالترجمة و التألیف فی الاندلس »، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲؛
  • عباس، صالح مهدی، «‌ترجمة بیت الحکمة لکتب جالینوس الطبیة و اثرها فی المؤلفات الطبیة العربیة »، بغداد، ۲۰۰۱م؛
  • عبدالحلیم، می‌خالد، «‌بیت الحکمة العباسی، التخصص و الموسوعیة، بین الافراط و التفریط »، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۱؛
  • عبداللطیف، بهجت کامل، «‌یوحنا بن ماسویه اول رئیس لبیت الحکمة البغدادی و رائدمن رواد علمی التشریح و الطب »، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲؛
  • عبدالمنعم، شاکرمحمود، «‌اثربیت الحکمة فی ترجمة الکتب الطبیة »، بغداد، ۲۰۰۱م؛
  • عبیدی، صلاح حسین، «‌بیت الحکمة و اثره فی تصنیع آلات الرصد »، بغداد، ۲۰۰۱م؛
  • عتبی، محمدسعیدرضا، «‌اثر بیت الحکمة البغدادی فی ثقافة الاندلس، عصر حکم المستنصر انموذجا »، بغداد، ۲۰۰۱م؛
  • عش، یوسف، تاریخ عصر الخلافةالعباسیة، به کوشش محمد ابوالفرج عش، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م؛
  • غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمۀ نورالله کسایی، تهران، ۱۳۷۲ش؛
  • فانی، کامران، «‌بیت الحکمة و دارالترجمة »، نشر دانش، آذر و دی ۱۳۶۰ش، س۲، شم ۱؛
  • قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳م؛
  • قلقشندی، احمد، صبح الاعشیٰ، قاهره، ۱۹۱۳-۱۹۱۹م؛
  • کرزون، شحاده، «‌الترجمة: بدایاتها ـ اطوارها ـ توجهاتها ـ بعض نتائجها »، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمدعلی خیاطة، حلب، ۱۹۸۴م؛
  • کسیدون، ماری، «‌بیت الحکمة و السیاسة الثقافیة للخلیفة المأمون »، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۱؛
  • کلیلة و دمنة، ترجمۀ کهن پهلوی به عربی از ابن مقفع، به کوشش محمود حسن ربیع، قاهره، مکتبةالهلال؛
  • کنانی، عبدالعزیز، الحیدة، به کوشش جمیل صلیبا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م؛
  • کونیچ، پاول، «‌حرکتا الترجمة الی العربیة و من العربیة و اهمیتهما فی تاریخ الفکر »، تاریخ العلوم العربیة و الاسلامیة، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷-۱۹۸۸م، ج۴؛
  • گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، ۱۳۴۷ش؛
  • لامنس، هانری، «‌دور العلم و بیوت الحکمة »، المشرق، ۱۹۴۰م، ج۳۸؛
  • مایرهوف، ماکس، مقدمه بر کتاب العشر مقالات فی العین، منسوب به حنین بن اسحاق، قاهره، ۱۹۲۸م؛
  • محفوظ، حسین، علی، «‌بیت الحکمة: الاسم، تحلیل و توثیق و تشریح و توضیح »، بیت الحکمةالعباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۱؛
  • محقق، مهدی، «‌رسالة حنین بن اسحاق محصول بیت الحکمة »، بیت الحکمةالعباسی، همان، ج۲؛
  • محمد، ماهر عبدالقاهر، حنین بن اسحاق، العصر الذهبی للترجمة، بیروت، ۱۹۸۷م؛
  • مسعودی، علی، اخبارالزمان، به کوشش عبدالله صاوی و دیگران، بیروت، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م؛
  • مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۶-۱۹۷۹م؛
  • مقدسی، مطهر، البدأ و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۰۳م؛
  • مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م؛
  • مقریزی، احمد، الخطط، بولاق، ۱۲۷۰ق؛
  • مبشو، لیونی ماریا، «‌اسهامات العراق و البیت الحکمة فی الحضارة الانسانیة، العلاقات التاریخیة مع ایطالیا »، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۲؛
  • ناجی، عبدالجبار، «‌محمدبن اسحاق الندیم، رائد علم الفهرسة و التصنیف فی بیت الحکمة »، بغداد، ۲۰۰۱م؛
  • نقشبندی، اسامه ناصر، «‌ابوالحسن ثابت بن قرةالحرانی من اعلام بیت الحکمة »، بغداد، ۲۰۰۱م؛
  • واقدی، محمد، فتوح الشام، بیروت، دارالجیل؛
  • یاقوت، معجم الادباء، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۹۳م؛
  • باور، طلعت رشاد، «‌بیت الحکمة فی بغداد، النشأة و التطور »، بیت الحکمة العباسی، بغداد، ۲۰۰۱م، ج۱؛
  • Apollonius, Conics Books V to VII, The Arabic Translation of the Lost Greek Original in the Version of the BanūMūsā, ed. And tr. G.j Toomer, New York, 1990;
  • Balty-Guesdon, M.G., »Le Bayt al-Hikma de Baghdad«, Arabica, Leiden, 1992, vol. XXXIX(2);
  • Brockelmann, C., »Arabia«, EI1; Browne, E.G., Arabian Medicine, Cambrige, 1962;
  • The Dinkard, tr. B. Sanjana, Bombay, 1900;
  • Eche, Y., Les Bibliothèques arabes, Damascus, 1967;
  • Elgood, C.L., A Medical History of Persia and the Eastern Caliphate, Amsterdam, 1951;
  • GAL; Gutas, D., Greek Thought, Arabic Culture, New York, 1998;
  • Hitti, ph., History of the Arabs, London, 1956;
  • Inayatullah, »Bibliophilism in Mediaeval Islam«, Islamic Culture, Hyderabad Deccan, 1938, vol. XII(1);
  • Jacquart, D. and F. Micheau, La Médecine arabe et l’occident médiéval, Paris, 1990;
  • Jolivet, J., »The Development of Philosophical Thought in its Relationship with Islam up to Avicenna«, Islam, Philosophy and Science, Paris, 1981;
  • Krenkow, F., »Kitābkhāna«, EI1; Mackensen, R. S., »Background of the History of Moslem Libraries«, The American Journal of Semitic Languages and Literatures, Chicago, 1935-1936;
  • McPeak, W.J., »Meteorology in the Islamic World«, Encyclopaedia of the History of Sciences, Technology, and Medicine in Non-Western Cultures, ed. H. Selin, London, 1997;
  • Meyerhoff, M., »Von Alexandrie nach Bagdad«, Sitzungsberichte der preussischen Akademie der Wissenschaften Phil-Hist. Kl,1930;
  • id, »Die Anfänge der arabischen Ophthalmologie«, VI me Congrès International d’Histoire de la Médecien, Leyde-Amsterdam, 18-23 Juillet 1927, Antwerp, 1929;
  • id, »New Light on the Early Period of Arabic Medical and Ophthalmological Science« , Bulletin of the Ophthalmological Society of Egypt, 1926, vol.XIX;id, »New Light on Hunain Ibn Ishâq and his Period«, Isis, Philadelphia, 1926, vol. VIII;
  • id, »Science and Medicine«, The Legacy of Islam, ed. Th. Arnold and A. Guillaume, Oxford, 1931;
  • id, »On the Transmission of Greek and Indian Science to the Arabs«, Islamic Culture, Hyderabad, 1937, vol. XI;
  • Mieli, A., La Science arabe, Leiden, 1966;
  • Nasr, H., Islamic Science, World of Islam Festival Publishing Company Ltd., 1976;
  • Nicholson, R.A., A Literary History of the Arabs Cambridge, 1907;
  • O’leary, De Lacy, How Greek Science Passed to Arabs, London, 1949;
  • Rekaya, M., »Al-Ma’mūn B. Hārūn al-Rashid«, EI2; Rosenthal, F., »From Arabic Books and Manuscripts, XVI: As-Sarakhsi on the Appropriate Behavior for Kings«, Jurnal of the American Oriental Society, 1995, vol. CXV;
  • Sa’di, L. M., »A Bio-Bibliographical Study of Hunayn Ibn Is-haq al-Ibadi (Johannitius)«, Bulletin of the Institute of the History of Medicine, 1934, vol.II(7);
  • Saliba, G. »Arabic Science and the Greek Legacy«, From Baghdad to Barcelona, ed. J. Casulleras & J. Samsó, Barcelona, 1996, vol. I;
  • Sarton, G., Introduction to the History of Science, Philadelphia, vol. I, 1927, vol. II, 1948;
  • Sbath, P., »Kitab al-Azmina, le livre des temps d’Ibn Massawaïh, médecin Chrétien célèbre décédé en 857«, Bulletin de l’Institut d’Egypte, Cairo, 1932-1933, vol. XV;
  • Sharif, M.M., Muslim Thought: Its Origin and Achievements, Lahore, 1980; Siddiqi, M.Z., Studies in Arabic and Persian Medical Literature, Calcutta, 1959;
  • Sourdel, D., »The Abbasid Caliphate«, The Cambridge History of Islam, Cambridge, vol. I(A), ed. P. M. Holt et al., 1970;
  • id, »Bayt al-Hikma«, EI2; Taylor, R.C., »East and West: Islam in the Transmission of Knowledge from East to West«, Encyclopaedia of the History of Sciences, Technology, and Medicine in Non-Western Cultures, ed. H. Selin, London, 1997;
  • Ullmann, M., Islamic Medicine, Edinburgh, 1978; Van Ess, J., Theologie und Gesellschaft im 2. und 3. Jahrhundert Hidschra, Berlin, 1992.

پیوند به بیرون