آیه ۷ سوره آل‌عمران

از ویکی شیعه
آیه ۷ سوره آل‌عمران
مشخصات آیه
واقع در سورهآل‌عمران
شماره آیه۷
جزء۳
اطلاعات محتوایی
شأن نزولدارد
مکان نزولمدینه
موضوععلوم قرآنی
دربارهاستفاده یهودیان نجران از آیات متشابه جهت محاسبه پایان کار امت رسول‌الله(ص) • به‌کار بردن آیات متشابه توسط مسیحیان نجران، جهت معرفی حضرت عیسی(ع) به‌عنوان کلمة الله و روح‌ الله


آیه ۷ سوره آل‌عمران از نزول دو دسته آیات محکم و متشابه خبر می‌دهد که آیات متشابه، محل آزمایش و جداسازی عالم راستین و فتنه‌گر لجوج از هم است. پس از ذکر نزول قرآن در آیات قبل، در این آیه به کیفیت و ویژگی‌های قرآن پرداخته شد. علامه طباطبائی در المیزان، مدعی است که اکثر انحرافات در جامعه اسلامی و فرقه‌ها و همین‌طور تمامی فتنه‌های اسلام و مسلمین، به دلیل پیروی از آیات متشابه و تأویل نادرست آن‌ها بوده است.

در شأن نزول این آیه گفته شده، یهودیان نجران با استناد به آیات متشابهی چون حروف مقطعه به‌دنبال محاسبه پایان کار امت رسول‌الله(ص) بودند و مسیحیان نجران نیز با استفاده از آیات متشابه، قصد داشتند حضرت عیسی(ع) را به‌عنوان کلمة الله و روح‌ الله معرفی کنند، به‌همین‌دلیل آیه ۷ سوره آل عمران نازل شد.

درباره منظور از آیه محکم و متشابه در این آیه نیز به مواردی اشاره شده است؛ ازجمله اینکه آیه محکم، آیه‌ای است که فهم معنای آن بدون قرینه ممکن است و آیات متشابه، آیاتی هستند که مراد از آنها معلوم نیست؛ بلکه پیچیده‌اند و احتمالات متعددی درباره آن داده می‌شود.

به گفته علامه طباطبائی، وجود آیات متشابه در قرآن، ضروری است؛ زیرا خداوند، معارف را به اندازه سطح فهم مردم و به‌صورت محسوس تنزل داد تا هرکس به اندازه فهمش از آیات قرآن، چیزی بفهمد و این مستلزم وجود آیات متشابه است. از نظر مکارم شیرازی، وجود آیات متشابه، نیاز مردم به انبیا و اوصیای الهی را روشن می‌سازد.

در روایتی از امام معصوم(ع)، قرآن دارای آیات محکم و متشابه ذکر شده که فقط خدا و راسخان در علم یعنی حضرت محمد(ص) به‌عنوان افضلِ راسخان در علم و پس از او، اوصیایش از آن آگاهی دارند. طبرسی نیز به نقل حدیث طولانی از پیامبر اسلام(ص) در خطبه غدیر می‌پردازد که آن حضرت، آیات قرآن را بر دو دسته محکم و متشابه تقسیم می‌کند و فهم آن را فقط در توان شخصی می‌داند که او دستش را بلند می‌کند و برمی‌گزیند.

در اینکه راسخان در علم از معنای آیات متشابه آگاه هستند یا نه، بین علمای شیعه اختلاف شده است. برخی همچون علی بن ابراهیم قمی و شیخ صدوق با توجه به قرائن و روایات، قائل به آگاهی هستند و برخی دیگر مانند مُقاتل بن سلیمان و علامه طباطبائی،‌ معتقدند که راسخان در علم فقط به این آیات ایمان دارند و از آن اطلاعی ندارند. شیخ طوسی قول دوم را نظر اکثر مفسران دانسته است.

جایگاه

آیه ۷ سوره آل عمران از نزول دو دسته از آیات محکم و متشابه خبر می‌دهد و اینکه آیات متشابه، محل آزمایش و جداسازی عالم راستین از فتنه‌گر لجوج است.[۱] این آیه پس از ذکر نزول قرآن در آیات قبل، به بیان کیفیت و ویژگی‌های آیات قرآن پرداخته است.[۲]

﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ ۝٧ [آل عمران:7]|﴿اوست کسی که این کتاب [قرآن] را بر تو فرو فرستاد پاره ای از آن آیات محکم [=صریح و روشن] است آنها اساس کتابند و [پاره ای] دیگر متشابهاتند [که تاویل پذیرند] اما کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه‌جویی و طلب تاویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروی می‌کنند با آنکه تاویلش را جز خدا و ریشه داران در دانش کسی نمی‌داند [آنان که] می‌گویند ما بدان ایمان آوردیم همه [چه محکم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان کسی متذکر نمی‌شود ۝٧

طبرسی ذیل حدیث طولانی در کتاب الاحتجاج، به نقل سخنان پیامبر اسلام(ص) در خطبه غدیر می‌پردازد که آیات قرآن را بر دو دسته محکم و متشابه تقسیم کرده و بیان می‌کند کسی قادر به فهم کامل قرآن و ازجمله آیات متشابه نیست، مگر شخصی که وی دستش را بلند می‌کند و برای آن‌ها برمی‌گزیند.[۳] تفسیر نور الثقلین نیز از امام علی(ع) نقل کرده است که خداوند افرادی را اهل علم قرار داد و با توجه به آیه ۷ سوره آل‌عمران، «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»، بر بندگان دیگر واجب کرد که از آن‌ها اطاعت کنند.[۴]

در روایتی از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) آمده است که قرآن دارای عام و خاص، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه است و فقط خدا و راسخان در علم از آن آگاهی دارند. طبق مفاد این روایت حضرت محمد(ص) افضل راسخان در علم است و پس از او، اوصیایش قرار دارند.[۵] امام صادق(ع) نیز به از پیامبر اسلام(ص) نقل می‌کند که فتوا دهنده بدون علم، درحالی که فرق ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه نداند، هم خودش و هم دیگران را هلاک می‌کند.[۶]

علامه طباطبائی در المیزان، مدعی است که اکثر انحرافات در جامعه اسلامی و فرقه‌ها چه در معارف و چه در احکام و همین‌طور تمامی فتنه‌ها و محنت‌های اسلام و مسلمین، به دلیل پیروی از آیات متشابه و تأویل نادرست آن‌ها بوده است.[۷] در روایتی، شیخ صدوق از امام رضا(ع) نقل کرده؛ کسی که آیات متشابه را به محکم برگرداند، به سوی خدا هدایت شده است. در این روایت همچنین آمده است در اخبار ما نیز محکم و متشابه وجود دارد که باید متشابه به محکم برگردانده شود تا موجب گمراهی مردم نشود.[۸]

شأن نزول

برخی از مفسران شیعه، شأن نزول آیه ۷ سوره آل‌عمران را درباره یهودیان نجران دانسته‌اند که به همراه حُیَیّ بن اخطب، خدمت پیامبر اسلام(ص) رسیدند و به دنبال این بودند با آیات متشابه همچون حروف مقطعه، پایان کار امت رسول‌الله(ص) را از طریق حروف ابجد حساب کنند، که این آیه نازل شد.[۹] عده‌ای دیگر این آیه را در شأن مسیحیان نجران می‌دانند که معتقد بودند عیسی(ع) کلمة الله و روح‌الله است و با پیامبر اسلام(ص) به گفتگو نشستند و به دنبال آیات متشابه بودند که در همین هنگام این آیه نازل شد.[۱۰] سید قطب از علمای اهل‌سنت نیز با نظر دوم موافق است.[۱۱] شیخ طبرسی و ابوالفتوح رازی نیز معتقدند که این آیه درباره منافقان[۱۲] نازل شده؛ زیرا آنان برای مقاصد باطلشان به دنبال آیات متشابه بودند.[۱۳]

محکمات و متشابهات

نظرات مختلفی درباره معنای محکمات و متشابهات در آیه ۷ سوره آل‌عمران مطرح شده است که به گفته علامه طباطبایی به شانزده قول نیز می‌رسد.[۱۴] از جمله این اقوال می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • علامه طباطبایی و تعدادی از مفسران، محکمات را آیاتی می‌دانند که منظور از ظاهر آنها بدون قرینه، روشن باشد و در مقابل، متشابهات، آیاتی‌اند که بدون قرینه، مراد از ظاهر آنها معلوم نیست؛ بلکه پیچیده‌اند و احتمالات متعددی درباره آن داده می‌شود.[۱۵] عیاشی در تفسیرش، چند روایت از امام صادق(ع) نقل کرده که ضمن تأیید قول اول، محکمات را آیاتی دانسته که به آن توأمان، عمل و ایمان آورده می‌شود؛ اما متشابه فقط به آن ایمان آورده می‌شود.[۱۶]
  • محکمات، آیات ناسخ و متشابه، آیات منسوخ هستند.[۱۷] کلینی طبق روایاتی از امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، این معنا را بیان کرده است.[۱۸]
  • آیاتی که تنها یک معنا از آن می‌توان برداشت کرد، محکم‌اند و آیاتی که دو یا چند معنا می‌توان از آن برداشت کرد، متشابه هستند.[۱۹]
  • محکم آیاتی است که الفاظ و عبارات آن، تکرار نشده باشد و متشابه تکرار شده است.[۲۰]
  • محکم، تأویل و تفسیرش معین و متشابه، نامعلوم است.[۲۱]

محمدجواد مَغنیّه در التفسیر الکاشف، گرچه با قول اول در معنای محکمات، موافق است؛[۲۲] اما برای متشابه چند معنا ذکر کرده ازجمله اینکه معنای آیه مجمل باشد یا اینکه عقل ظاهر آن را نمی‌پذیرد. او همچنین برداشت چند معنا از الفاظ یک آیه را باعث متشابه شدن آن آیه می‌داند. آیات مشتمل بر حکم منسوخ نیز به نظر مغنیه متشابه هستند.[۲۳]

کلینی ضمن روایتی در اصول کافی، از امام صادق(ع) نقل کرده که منظور از آیات محکم امام علی(ع) و امامان و منظور از آیات متشابه، فلانی و فلانی هستند.[۲۴]

فلسفه وجودی و دلیل پیروی آیات متشابه

به گفته علامه طباطبائی، وجود آیات متشابه در قرآن، ضروری است.[۲۵] خداوند برای اینکه معارف را بیان کند و مردم بفهمند، آن‌ها را ناچاراً به اندازه سطح فهم مردم تنزل داد و معانی کلی را در قالب این محسوسات به آن‌ها داد.[۲۶] زیرا فهم عموم مردم، بالاتر از محسوس را درک نمی‌کند.[۲۷] لذا به ناچار هرکس به اندازه فهمش از آیات قرآن، چیزی می‌فهمد و این مستلزم وجود آیات متشابه است.[۲۸]

مکارم شیرازی از مفسران شیعه، ضمن تأیید نظر طباطبائی، بیان می‌کند که وجود آیات متشابه، نیاز مردم به انبیا و اوصیای الهی را روشن می‌سازند. دور بودن بسیاری از معانی مربوط به جهان ماورای طبیعت از ذهن انسان‌ها، به کار انداختن فکر و اندیشه و به وجود آوردن نهضت فکری در مردم و آزمایش افراد و جداسازی فتنه‌گر از مؤمن که در آیه به آن اشاره شد، برخی از دلایل دیگر وجود آیات متشابه است.[۲۹]

ازنظر شیخ طبرسی، گمراهی و فاسد کردن دین مردم، به اشتباه انداختن مردم ضعیف و به دست آوردن شرف و ثروت، برخی از دلایل پیروی از آیات متشابه توسط عده‌ای از افراد است.[۳۰]

راسخان در علم از معنای آیات متشابه آگاهند یا خیر؟

علمای شیعه در نقش و معنای عبارت راسخان در علم در آیه «وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»، دچار اختلاف شده‌اند. برخی مانند علی بن ابراهیم قمی و مکارم شیرازی به دلیل وجود قرائن و روایاتی از امام باقر(ع)، بیان کرده‌اند که واو بر سر «الراسخون» عاطفه است که این کلمه را به «الله» عطف کرده است و معنای آیه این است که خدا و راسخان در علم، تأویل آیات متشابه را می‌دانند.[۳۱] شیخ صدوق، روایتی به سند محمد بن مسلم از امام صادق(ع) ذکر کرده که حضرت بعد از تفسیر و تأویل آیه ۱۵۵ سوره بقره، با خواندن آیه ۷ سوره آل‌عمران، بیان کرده است که جز خدا و راسخان در علم، تأویل آیه را نمی‌دانند.[۳۲] مَغْنیه از مفسران شیعه، ضمن تأیید این قول، نزول آیه‌ای توسط خداوند بدون اینکه کسی معنای آن را بداند را قبیح دانسته است.[۳۳]

برخی دیگر نیز همچون مُقاتل بن سلیمان و علامه طباطبائی معتقدند که واو در ابتدای «وَالرَّاسِخُونَ» استیناف و اول کلام است که جمله ارتباطی به قبل ندارد. آیه ۷ سوره آل‌عمران در این صورت به این معناست که فقط خدا تأویل آیات متشابه را می‌داند و راسخان در علم هم می‌گویند که ما ایمان آوردیم و به آن‌ها ایمان داریم؛ ولی چیزی از متشابهات نمی‌دانند.[۳۴] ازنظر علامه طباطبائی این جمله نیز طرف دوم برای قول قبلی «فاما الذین فی قلوبهم زیغ» است به این صورت که مردم نسبت به قرآن دو دسته‌اند: عده‌ای که دل‌هایشان بیمار است، آیات متشابه را دنبال می‌کنند و عده‌ای دیگر که راسخان در علم هستند،‌ به قرآن ایمان دارند و بیان می‌کنند که همه قرآن از طرف خداوند است.[۳۵] شیخ طوسی نیز ضمن نقل هر دو قول، این نظر را قول اکثر مفسران دانسته است.[۳۶]

افرادی دیگر نیز همچون ابوالفتوح رازی هر دو قول را مطرح و نظری ندادند.[۳۷] شیخ طبرسی نیز گرچه هر دو قول را مطرح کرده است؛ اما نظر اول را به چند روایت از امام باقر(ع) مستند کرده است.[۳۸]

مصداق راسخان در علم

شیخ طبرسی، راسخان در علم را به معنای ثابتان و ریشه‌داران در علم، دانسته است.[۳۹] کلینی در روایتی نقل کرده است که امام باقر(ع)، راسخان در علم را کسی که در علمش اختلاف نمی‌شود، معرفی کرده است.[۴۰] در الدرالمنثور روایتی نقل شده است که شخصی از پیامبر اسلام(ص)، درباره راسخان در علم پرسید. حضرت محمد(ص) نیز راسخان در علم را کسی که به سوگندش پایبند، زبانش راستگو، قلب استوار و در شکم و شهوت عفیف است، معرفی کرده است.[۴۱]

به گفته مکارم شیرازی، راسخان در علم، مفهوم وسیعی دارد که همه دانشمندان و متفکران را دربرمی‌گیرد؛ ولی در بین آن‌ها افراد ممتازی هستند که جزو مصادیق این کلمه قرار دارند، همچنان که پیامبر اسلام(ص) و اهل‌بیت(ع) طبق این نظر، جزو مصادیق این کلمه قرار می‌گیرند.[۴۲] علمایی همچون کلینی، عیاشی و حویزی براساس روایات، راسخان در علم را، حضرت محمد(ص)، امام علی(ع) و ائمه(ع) معرفی کرده‌اند.[۴۳] شیخ طبرسی و علی بن ابراهیم قمی نیز طبق چند روایات از امام باقر(ع)، پیامبر اسلام(ص) را افضلِ راسخان در علم که عالم به تفسیر و تأویل همه آیات بود و پس از او، اوصیایش را از راسخان در علم بیان کرده است.[۴۴]

در روایت دیگری از تفسیر عیاشی که از امام صادق(ع) و او از امام باقر(ع) نقل کرده است، امام علی(ع)، راسخان در علم را کسانی معرفی کرده که از امور ماورای غیب بی‌نیازند و به معارفی که از حیطه علمشان بیرون است و تفسیرش را نمی‌دانند، اقرار دارند.[۴۵]علامه طباطبائی، این روایات را از باب تطبیق کلی بر مصداق دانسته است.[۴۶] از طبرسی نقل شده که ابن عباس نیز خودش را از راسخان در علم معرفی کرده است.[۴۷]

معنای تأویل، ام‌الکتاب و فتنه

ازنظر علامه طباطبائی، تأویل قرآن، حقیقت واقعی است که بیانات قرآنی از حُکم، موعظه یا حکمت به آن مستند می‌شود و برای جمیع آیات قرآنی چه محکم و چه متشابه وجود دارد. این تأویل از قبیل مفهومی که الفاظ بر آن دلالت کنند نیست؛ بلکه از امور عینی است که از دایره الفاظ بالاتر است و خداوند جهت تقریب به ذهن، آن را به الفاظ مقید کرده است.[۴۸] شیخ طبرسی نیز تأویل را به معنای تفسیر معنا کرده است.[۴۹]

اُمُّ الْکتاب نیز از نظر برخی علمای شیعه همچون شیخ طوسی، ابوالفتوح رازی، شیخ طبرسی و مقاتل بن سلیمان به معنای اصل کتاب است که با آن بر متشابه استدلال می‌شود و متشابه به آن برگشت می‌کند.[۵۰] به گفته طبرسی، کسانی که دلیل رسیدن به فتنه را شرف و ثروت می‌دانند، منظور از فتنه را ثروت معنا کرده‌اند.[۵۱] شیخ طبرسی مراد از فتنه را بنابر روایتی از امام صادق(ع)، کفر دانسته است.[۵۲]

پانویس

  1. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۳۱-۴۳۲.
  2. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۶۹۹؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۳۱.
  3. طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۶۰.
  4. حویزی، تفسير نور الثقلين، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۱۵.
  5. کلینی، الکافی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۱۳؛ عياشى، تفسير العيّاشی، ‌۱۳۸۰ق، ج۱، ص۱۶۴.
  6. کلینی، الکافی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۴۳.
  7. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۴۱-۴۲.
  8. شیخ صدوق، عيون أخبار الرضا عليه السلام، جهان، ج۱، ص۲۹۰.
  9. شیخ صدوق، معانی الأخبار، دار المعرفة للطباعة و النشر، ص۲۳-۲۴؛ ابو‌الفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۶۶-۱۳۷۸ش، ج۴، ص۱۷۹؛ ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۳، ص۲۶۴؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۰-۷۰۱.
  10. شیخ طوسی، التبیان،‌ دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۳۹۹؛ ابو‌الفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۶۶-۱۳۷۸ش، ج۴، ص۱۷۸؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۰-۷۰۱.
  11. قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۶۹-۳۷۰.
  12. ابو‌الفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۶۶-۱۳۷۸ش، ج۴، ص۱۷۹؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۰-۷۰۱.
  13. شیخ طوسی، التبیان،‌ دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۳۹۹؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۰-۷۰۱.
  14. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۳۲-۴۱.
  15. شیخ طوسی، التبیان،‌ دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۳۹۴؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۶۹۸-۶۹۹ و ۷۰۱؛ ابو‌الفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۶۶-۱۳۷۸ش، ج۴، ص۱۷۴-۱۷۵؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۲۰-۲۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۳۲-۴۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۳۱ و ۴۳۳.
  16. عياشى، تفسير العيّاشی، ‌۱۳۸۰ق، ج۱، ص ۱۰-۱۱ و ۱۶۲-۱۶۳.
  17. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۱-۷۰۲.
  18. کلینی، الکافی، ۱۳۸۹ق، ج۲، ص۲۸ و ج۱، ص۴۱۵.
  19. قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۹۶؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۱-۷۰۲.
  20. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۱-۷۰۲.
  21. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۱-۷۰۲.
  22. مغنیه، التفسير الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۱۰.
  23. مغنیه، التفسير الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۱۰-۱۱.
  24. کلینی، الکافی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۴۱۵.
  25. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۵۷-۵۸.
  26. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۶۲-۶۳.
  27. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۶۰-۶۱.
  28. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۶۳.
  29. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۳۶-۴۳۷.
  30. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۰.
  31. قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۹۶-۹۷؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۴۱-۴۴۲.
  32. شیخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۶۴۹.
  33. مغنیه، التفسير الکاشف، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۱۴.
  34. ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۳، ص۲۶۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۲۸.
  35. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۲۸.
  36. شیخ طوسی، التبیان،‌ دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۰۰.
  37. ابو‌الفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۶۶-۱۳۷۸ش، ج۴، ص۱۸۰-۱۸۱.
  38. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۰.
  39. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۶۹۸-۶۹۹.
  40. کلینی، الکافی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۴۵.
  41. سیوطی، تفسیر الدر المنثور، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۷.
  42. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش، ج۲، ص۴۳۹-۴۴۰.
  43. کلینی، الکافی، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۲۱۳ و ۴۱۵؛ عياشى، تفسير العيّاشی، ‌۱۳۸۰ق، ج۱، ص۱۱ و ۱۶۳-۱۶۴؛ حویزی، تفسير نور الثقلين، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۱۵.
  44. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۰؛ قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۹۶-۹۷.
  45. عياشى، تفسير العيّاشی، ‌۱۳۸۰ق، ج۱، ص۱۶۳.
  46. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۷۰.
  47. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۰
  48. طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق، ج۳، ص۴۹.
  49. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۶۹۸-۶۹۹.
  50. شیخ طوسی، التبیان،‌ دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۳۹۵؛ ابو‌الفتوح رازی، روض الجنان، ۱۳۶۶-۱۳۷۸ش، ج۴، ص۱۷۴؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۶۹۸-۶۹۹؛ ابن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ۱۴۲۳ق، ج۳، ص۲۶۳-۲۶۴.
  51. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۰.
  52. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۷۰۰.

منابع

  • قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران، دارالقرآن الکریم، ۱۳۷۶ش.
  • ابو‌الفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان، گردآورنده محمدمهدی ناصح و محمدجعفر یاحقی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۶-۱۳۷۸ش.
  • حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسير نور الثقلين، به تصحیح هاشم رسولی، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، گردآوری علی‌اکبر غفاری،‌ تهران، دارالکتب، ۱۳۹۵ق.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، عيون أخبار الرضا عليه السلام، به تصحیح مهدی لاجوردی، تهران، جهان، بی‌تا.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الأخبار، بی‌جا، دار المعرفة للطباعة و النشر، بی‌تا.
  • شیخ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح هاشم رسولی و دیگران، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۸ق.
  • شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، گردآورنده احمدحبیب عاملی، بیروت،‌ دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۵۰-۱۳۵۳ق.
  • عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشی، ‌تحقیق و تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
  • سید قطب، ابراهیم‌حسین، فی ظلال القرآن، بیروت، دار الشروق، ۱۴۰۸ق.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، به تصحیح طیب جزایری، قم،‌ دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
  • طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، گردآوری محمدباقر موسوی خرسان، مشهد، نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، گردآوری محمد آخوندی و علی‌اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۸۹ق.
  • مغنیه، محمدجواد، التفسير الکاشف، قم، دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۴ق.
  • ابن سلیمان، مقاتل، تفسیر مقاتل بن سلیمان، به تصحیح عبدالله محمود شحاته، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۳ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱-۱۳۷۴ش.
  • نهج البلاغه، به شرح و ترجمه علی‌نقی فیض‌الاسلام اصفهانی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات فقیه (تألیفات فیض الاسلام)، ۱۳۶۸ش.