آقا محمدعلی بهبهانی

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از محمد علی بهبهانی)
آقا محمدعلی بهبهانی
فقیه، اصولی و رجالی شیعه
اطلاعات فردی
نام کاملمحمدعلی بن وحید بهبهانی
نسبآل آقا
تاریخ تولد۱۱۴۴ قمری
زادگاهکربلا
تاریخ وفاتپنج‌شنبه ۲۷ رجب ۱۲۱۶ق (۱۲ آذر ۱۱۸۰ شمسی)
شهر وفاتکرمانشاه
خویشاوندان
سرشناس
وحید بهبهانی
اطلاعات علمی
استادانوحید بهبهانی • سید حسین خوانساری • یوسف بن احمد بحرانی و ...
شاگردانسید محمدمهدی بحرالعلومسید علی طباطبایی و ...
تألیفاتمقامع الفضلخیراتیه در ابطال طریقه صوفیه و ...
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
اجتماعیمبارزه با صوفیه


محمدعلی بن وحید بهبهانی (۱۱۴۴-۱۲۱۶ق) معروف به آقا محمدعلی کرمانشاهی، فقیه، اصولی و رجالی متنفّذ شیعه در قرن دوازدهم و سیزدهم است. عمده شهرت آقامحمدعلی، مبارزه جدّی و گسترده او با صوفیه در عصر قاجار است. اولاد و نوادگان وی، که شماری از آنها از علما و فقهای امامیه‌اند به «آل آقا» معروف‌اند.

زندگی‌نامه

محمد علی بهبهانی در ۱۱۴۴ق در کربلا به دنیا آمد و در عید مبعث ۲۷ رجب ۱۲۱۶ق(پنج‌شنبه ۱۲ آذر ۱۱۸۰ش)، در کرمانشاه از دنیا رفت و بنا به وصیتش مزار وی بر سر راه زوّار عتبات واقع و معروف به «سر قبر آقا» است.[۱]

پدرش محمد باقر بهبهانی و مادرش، دختر سید محمد طباطبایی (متوفی قبل از ۱۱۶۸ق)، جدّ علامه بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲ق)، بود.[۲]

تحصیلات

او که فرزند ارشد وحید بهبهانی بود، عمده تحصیلات خود را نزد پدرش، در بهبهان به پایان برد و از محضر او استفاده شایانی نمود تا جایی که او را افضل و اعلم شاگردان وحید دانسته‌اند.[۳] در سال ۱۱۵۹ به همراه پدر به عتبات رفت.[۴] دیگر اساتید وی عبارت‌اند از: سید حسین خوانساری (متوفی ۱۱۹۱ق)، جدّ صاحب روضات الجنّات، از مشایخ اجازه محمدعلی است؛ شیخ یوسف بحرانی (متوفی ۱۱۸۶ق)؛ سید حسین خوانساری، فرزند آقا جمال خوانساری (متوفی۱۱۲۵ق).[۵] گفته شده محمدعلی در اوان بلوغ به درجه اجتهاد نائل آمد و، به گفته خودش، هرگز از کسی تقلید نکرد.[۶]

حوزه درسی محمدعلی در کربلا بود و او با شیوع طاعون در کربلا، نجف و اطراف آن، به کاظمین و از آنجا به دستور پدرش به کرمانشاه رفت و مورد استقبال مردم و حاکم آنجا الله قلی خان زنگنه (حک: ۱۱۷۶-۱۱۹۹ق) قرار گرفت.[نیازمند منبع] خوانساری[۷] نامه وحید به آقامحمدعلی را که در آن او را به مهاجرت به کرمانشاه امر کرده است، ناشی از تقاضای مکرّر مردم کرمانشاه از وحید برای اعزام فرزندش به آن دیار دانسته است.[۸]

او پس از مدتی تدریس در کرمانشاه، عازم رشت شد و در آنجا اثر مشهور خود مقامع الفضل را که شامل پاسخ به سؤالات علمای رشت و نوادر علمی و ادبی است، تألیف کرد و چنانکه خود در مقدمه آورده به هدایت الله خان، حاکم آن شهر، هدیه کرد.[۹]

شاگردان

معروفترین شاگردان آقامحمدعلی عبارت‌اند از: علامه بحرالعلوم؛ سیدعلی طباطبایی (متوفی ۱۲۳۱ق)، صاحب ریاض المسائل؛ شیخ تقی ملاّ کتاب (متوفی ۱۲۵۰ق)؛ ملاعباسعلی کزازی کرمانشاهی.[۱۰]

اقامت در قم و بازگشت به کرمانشاه

سپس به قم رفت و سه سال در آن سامان اقامت گزید تا آنکه، به تقاضای مکرّر الله قلی خان زنگنه، به کرمانشاه بازگشت. آقامحمدعلی، همواره مورد احترام و تعظیم الله قلی خان و پس از او حاج علی خان زنگنه (حک : ۱۱۹۹-۱۲۰۹ق) و مصطفی قلی خان زنگنه (حک : ۱۲۰۹-۱۲۱۲ق)، حاکمان کرمانشاه، بود.

جایگاه آقامحمدعلی در کرمانشاه

مقام علمی و روحانی وی مورد احترام آقامحمدخان قاجار (متوفی ۱۲۱۱ق) بود، به طوری که هنگام اقامت در تهران، در ۱۲۰۵ق، بهبهانی را به پیش خود فرامی خواند تا نزدش درس بخواند.[۱۱] هنگامی که محمدعلی خان شام بیاتی قاجار به حکومت کرمانشاه رسید(۱۲۱۲ق) بد سلوکی و اعتراض به آقامحمدعلی و اقدامات او را آغاز کرد، از این رو فتحعلی شاه (حک : ۱۲۱۲-۱۲۵۰ق) که به آقامحمدعلی ارادت داشت و نفوذ او را محترم می‌شمرد، محمدعلی خان را عزل و فتحعلی خان قاجار، پسر میرزامحمدخان، بیگلربیگی تهران را به جای او منصوب کرد که آقامحمدعلی تا پایان عمر مورد احترام و تعظیم او بود.[۱۲]

تبحر در علوم و فنون

آقامحمدعلی در بیشتر علوم و فنون تبحّر داشت به طوری که به نقل آقااحمد[۱۳] وحید بهبهانی درباره او می‌گفت : «محمدعلی ما شیخ بهاءالدین این عصر است»[۱۴] شهرت علمی آقامحمدعلی به‌اندازه‌ای بود که صبغة الله افندی، از علمای عامّه در بغداد که آوازه دانش او را شنیده بود، از او درخواست ملاقات و مذاکره علمی کرد.[۱۵] همچنین میرزامحمد اخباری (مقتول ۱۲۳۲ق) که خود در بسیاری از دانش‌ها متبحّر بود و با نظریه اجتهاد و مدافعان آن و در رأس همه وحید بهبهانی، اختلاف و عنادی شدید داشت، از آقامحمد علی به عنوان یکی از برترین اساتید خود یاد کرده و او را محققی بی‌بدیل و عالمی بی‌نظیر خوانده و خلق و خوی پسندیده‌اش را ستوده است. وی حتی پس از مرگ آقامحمدعلی، در زمانی که با مجتهدین سخت درافتاده و از سوی شاگردان وحید بهبهانی مورد طعن بود، در عباراتی دیگر باز هم از آقامحمدعلی به نیکی یاد کرده و گمان داشته که وی علی رغم مخالفت با صوفیان، با اخباریان بر سر مهر بوده است.[۱۶]

شیخ یوسف بحرانی نیز پس از ملاحظه اولین اثر فقهی وی به نام رساله قطع القال و القیل فی انفعال الماءالقلیل برای او اجازه مبسوط روایی فرستاد.[۱۷] سایر تذکره نویسان و دانشمندان نیز آقامحمدعلی را به وفور دانش بلکه نبوغ، مهارت در فقه و رجال، سرعت انتقال، حافظه شگفت و احاطه بر علوم غیر متعارف ستوده‌اند.[۱۸] وی به فقه چهار مذهب احاطه داشت و در سفر خود به مکه (۱۱۸۶ق)، دو سال در آن دیار اقامت گزید و به روش بعضی از علمای متقدّم به تدریس فقه عامّه پرداخت به طوری که علمای آن دیار در معقول و منقول از درس او بهره می‌بردند. در همین ایام رسالتین فی تاریخ الحرمین را در جغرافیای مکه و مدینه نگاشت و در آن مواقف و مقامات بلاد مزبور را تعیین کرد. اثر مزبور را از نشانه‌های دقت و تتبّع او دانسته‌اند.[۱۹]

وی در ادبیات فارسی و عربی به غایت استاد بود. نثر فارسی او، که تا حدودی مصنوع و متکلّفانه است، نشان از احاطه‌اش بدین زبان دارد. قریحه وقّاد شعری او نیز از خلال اشعاری که در خیراتیه[۲۰] و سایر آثارش در معارضه با صوفیه آمده و چاشنی طنز و هجو دارد به خوبی آشکار است.

کتاب مقامع الفضل

تألیفات

تالیفات او شامل مقامع الفضل، مجموعه‌ای شامل ۱۱۹۲ مسئله،[۲۱] [۲۲] خیراتیه در ابطال طریقة صوفیه، ردّیه‌‌ای بر تصوف،[۲۳] [۲۴] سنّة الهدایة لهدایة السّنّة، اثری کلامی و الظرائف یا الرغائد و الغرائد در ردّ یهود و نصاری وکتابی به زبان فارسی درباره علم پیامبر وامام به نام رسالة في علم الإمام و النبي‌[۲۵] است. برخی آثار محمدعلی مورد تحسین و استفاده رجال پژوهانی چون ابوعلی حائری و میرزا حسین نوری (متوفی ۱۳۲۰ق) بوده است.[۲۶]

مبارزه با صوفیه

شهرت آقامحمدعلی، مبارزه او با صوفیه است. پیش از او نیز فقها و محدثان با صوفیان معارضاتی داشته‌اند، از آنان باید از علامه حلی، محمدطاهر قمی، و محمدباقر مجلسی را نام برد. با بالا گرفتن کار این صوفیان و جذب شدن مردم زیادی به آنان که با حرکتهای دسته جمعی از شهری به شهر دیگر همراه بود، علما نسبت به حفظ عقاید و آداب دینی مردم نگران شدند و حکام را از عواقب امر تحذیر کردند؛ به تبع آن، برخی از حکام به اخراج صوفیان از شهرها، و در برخی موارد قتل و آزار ایشان، دست یازیدند.[۲۷] در این هنگام کرمانشاه، به دلیل وجود آقامحمدعلی که حاکم شرع آنجا بود، از نظر اجرای احکام دینی و امنیت اجتماعی از بهترین شهرهای ایران به شمار می‌رفت.[۲۸] وقتی صوفیان، در مسیر حرکت خود، در شهرهای مختلف، به کرمانشاه رسیدند، مجتهد کرمانشاه که این جریان را نوعی گمراهی و مخالفت با شرع می‌دانست، به سرکوبی آنان همت گماشت.[نیازمند منبع]

منابع صوفیه،[۲۹] علت این مخالفت آقامحمدعلی را غالباً حسادت او به دانش معصوم علیشاه و اغراض شخصی ذکر کرده‌اند و برخی نیز عمل او را نوعی خطای در اجتهاد دانسته‌اند. این نکته در خور دقت است که پیش از ظهور معصوم علیشاه، آقامحمدعلی نسبت به تصوف برخوردی جدی نداشت و حتی در مقامع الفضل لعن بر صوفیه را به طور مطلق جایز نمی‌دانست. از نظر وی، صوفیگری انحرافی اعتقادی بود و به این سبب پس از فراگیر شدن آن در قالب جریانی اجتماعی، با آن مقابله کرد. وی تأکیدی جدی به برقراری آداب و سنن دینی در کرمانشاه داشت[۳۰] از این رو حرکت فراگیر متصوّفه، که گزارش بهبهانی نوعاً التزام اعتقادی و عملی به شرع نداشتند، از سوی مجتهد کرمانشاه نمی‌توانست نادیده گرفته شود.[نیازمند منبع]

دستگیری معصوم علیشاه

در ۱۲۱۱ق، آقامحمد علی بعد از ورود معصوم علیشاه به دعوت صوفیان به کرمانشاه، وی را دستگیر و در منزل خود محبوس کرد. خبر دستگیری وی به حاجی ابراهیم خان شیرازی، صدراعظم وقت، رسید و در پی آن برای روشن شدن سبب دستگیری معصوم علیشاه بین ابراهیم خان و آقامحمدعلی نامه‌هایی ردّ و بدل شد.[نیازمند منبع] آقامحمدعلی در این نامه‌ها بتفصیل عقاید و اعمال صوفیه را گزارش داده و احوال معصوم علیشاه و مریدانش را وصف کرده و به شرح چگونگی محاکمه معصوم علیشاه و عدم آگاهی وی بر احکام ساده شرعی و فساد عقیده‌اش پرداخته است. او با اینکه خود مرجع و حاکم شرع کرمانشاه بود،[نیازمند منبع] در این خصوص از علما و مراجع عتبات استشهاد نمود و فتاوا و اظهارات آنان را به همراه آخرین نامه‌اش برای صدراعظم وقت ارسال داشت. بنابراین استشهادات، علامه بحرالعلوم، آقاسیدعلی طباطبایی و سیدمحمد مهدی شهرستانی کفر و فساد معصوم علیشاه و نورعلیشاه و اتباع ایشان را قطعی دانسته‌اند. غیر از ایشان علمایی چون ملا عبدالصمد همدانی (متوفی ۱۲۱۶ق) صاحب بحرالمعارف، که خود ابتدا از شاگردان نورعلیشاه و معصوم علیشاه بود، و آقاسیدحسین نهاوندی که دانشمندی عرفان مسلک به شمار می‌آمد نیز بی‌اعتنایی آشکار فرقه مزبور را به احکام شرع اعلام کرده و در این میان نهاوندی حکم به حبس ابد معصوم علیشاه داده است.[۳۱] پس از ملاحظه نامه آقامحمدعلی و استشهادات مزبور، حاجی ابراهیم شیرازی از طریقه صوفیه تبری جست و با احترام و تعظیم بسیار به مجتهد کرمانشاه، رأی او را در حبس و تکفیر معصوم علیشاه تأیید کرد.[۳۲]

تالیف خیراتیه

در همین اوان بود که آقامحمدعلی خیراتیه را در ردّ صوفیه نگاشت و با فرستادن آن به نزد فتحعلی شاه و حاج ابراهیم خان شیرازی بار دیگر نظر موافق ایشان را در قلع و قمع صوفیه جلب کرد.[۳۳]

قتل معصوم علیشاه

پس از آنکه آقامحمدعلی، معصوم علیشاه را توبه داد و وی نپذیرفت، او را به قتل رساند و جسدش را در رودخانه قره سو انداخت.[۳۴] البته برخی نسبت به اینگونه حوادث درزندگی بهبهانی سخت موضع گرفته واینگونه کار ها را نکوهش کرده اند. سید محمدحسین حسینی تهرانی به نقل از محمدجواد انصاری همدانی می نویسد:گرچه‌ مظفّر عليشاه‌ و سيّد معصوم‌ عليشاه‌ و بُدَلا مسلك‌ درويشي‌ داشتند؛ و اين‌ مسلك‌ خوب‌ نيست‌، امّا فرمان‌ قتل‌ اوليای خدا را صادر كردن‌ كار آساني‌ نيست‌. [۳۵]

دستگیری سایر بزرگان صوفیه

در ۱۲۱۳ق، فتحعلی شاه به صوابدید آقامحمدعلی و کمک حاجی ابراهیم خان شیرازی، مظفّر علیشاه، مرید نورعلیشاه را با بعضی صوفیان دیگر دستگیر کرد و به کرمانشاه فرستاد. مظفّر علیشاه مدتی در منزل محمدعلی محبوس بود تا آنکه در ۱۲۱۵ق مرموزانه از دنیا رفت.[۳۶] بعضی منابع[۳۷] مرگ مظفّر علیشاه را نیز به آقامحمدعلی نسبت داده و منشأ آن را نامه کفرآمیز وی به مرشد خود نور علیشاه در ۱۲۱۱ق دانسته‌اند که در آن وی را به صفات خدایی خوانده بود.[۳۸] آقامحمدعلی همچنین نمونه دیگری از مکاتبات غلوآمیز صوفیه به مرشد خود را در خیراتیه[۳۹] آورده است و اشعار ایشان را در طعن خودش، با اشعاری به همان سبک، پاسخ داده است. اگرچه، تنها قتل معصوم علیشاه به دست آقامحمدعلی کرمانشاهی مسلم است، ولی از آنجا که از قتل معصوم علیشاه در تاریخ و منابع صوفیه به شهادت و نیز فاجعه‌ای دردناک تعبیر شده، و غالباً آقامحمدعلی را مسبّب دستگیری و قتل شماری از صوفیان در تهران و شهرهای دیگر دانسته‌اند، او را «صوفی کش» لقب داده و از او به زشتی یاد کرده‌اند. نیز همکاری و ارادت فتحعلی شاه و صدراعظم او نسبت به آقامحمدعلی را نشانه دنیاپرستی و جاه طلبی وی دانسته‌اند.[۴۰]

خاندان آل آقا

اولاد و نوادگان آقامحمدعلی کرمانشاهی بهبهانی که شماری از آنها از علما و فقهای امامیه‌اند به «آل آقا» شهرت یافته‌اند. شاخص‌ترین علمای این خاندان عبارت‌اند از: احمد بهبهانی؛ آقامحمداسماعیل بن محمدعلی بهبهانی (متوفی ح ۱۲۸۰ق)[۴۱]؛ آقامحمودبن محمد علی بهبهانی (به اختلاف، متوفی ۱۲۶۹ تا ۱۲۷۱ق)؛ آقاعبدالله بن محمدجعفربن محمدعلی بهبهانی (متوفی ۱۲۸۹ق) و آقامحمدتقی بن محمدجعفربن محمدعلی بهبهانی (متوفی ۱۲۹۹ق)

جستارهای وابسته

پانویس

  1. احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۴۷؛ حبیب آبادی، ج۲، ص۵۶۶.
  2. احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۳۱، ۱۳۳؛ خوانساری، ج۲، ص۹۵؛ مازندرانی حائری، ج۶، ص۱۷۹.
  3. احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۳۳؛ خوانساری، ج۲، ص۹۵؛ مازندرانی حائری، ج۶، ص۱۷۹ حرزالدین، ج۲، ص۳۰۹.
  4. احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۳۴؛ دوانی، ص۱۲۲.
  5. حبیب آبادی، ج۲، ص۵۶۶؛ خوانساری، ج۲، ص۳۶۷، ج۷، ص۱۰۷، ۱۵۲، ۲۰۷؛ آقابزرگ طهرانی، الکواکب المنتشره، ص۲۰۳.
  6. احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۳۳.
  7. خوانساری،ج ۷، ص۱۵۲.
  8. رجوع کنید به:حبیب آبادی، ج۲، ص۵۶۲.
  9. احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، ۱۳۹؛ رجوع کنید به: حبیب آبادی، ج۲، ص۵۶۲-۵۶۳، ۵۶۵.
  10. حبیب آبادی، ج۲، ص۵۶۶؛ احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۳۵؛ دوانی، ص۲۷۹، ۲۸۴؛ حرزالدین، ج۲، ص۳۱۰.
  11. سپهر، ج۱، ص۶۰؛ حبیب آبادی، ج۲، ص۵۶۳؛ هدایت، ۱۳۳۹ش، ج۹، ص۲۴۱.
  12. احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۳۹-۱۴۰، ۱۴۶-۱۴۷.
  13. احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۳۳.
  14. رجوع کنید به: حبیب آبادی، ج۲، ص۵۶۲؛ نوری، ص۱۲۷.
  15. مازندرانی حائری، ج۶، ص۱۷۸-۱۷۹؛ دوانی، ص۲۷۶؛ تنکابنی، ص۱۹۹.
  16. خوانساری، ج۷، ص۱۳۸، ۱۵۲؛ دوانی، ص۲۷۷؛ حبیب آبادی، ج۲، ص۵۶۶.
  17. احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۵.
  18. مازندرانی حائری، ج۶، ص۱۷۸؛ خوانساری، ج۷، ص۱۵۰.
  19. حبیب آبادی، ج۲، ص۵۶۵؛ شوشتری، ص۱۷۷؛ احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۳۵.
  20. خیراتیه، ج۱، ص۱۴۷-۱۵۱، ج۲، ص۵۰۶.
  21. خوانساری، روضات الجنات، ج۷، ص۱۵۰؛ حبیب آبادی، ج۲، ص۵۶۵؛ معصوم علیشاه، ج۳، ص۱۷۵.
  22. حبیب آبادی، ج۲، ص۵۶۵-۵۶۶.
  23. سنّة الهدایة،ص ۱۴۰-۱۴۶.
  24. خیراتیه، ج۱، ص۳۶، ۶۶.
  25. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ۱۴۰۸ق، ج۱۵، ص۱۹۸،۳۱۹
  26. مازندرانی حائری، ج۶، ص۱۷۹؛ آقابزرگ طهرانی، مصفی المقال، ستون ۳۱۱-۳۱۲؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱۰، ص۱۳۴.
  27. رجوع کنید به:ملکم، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۶؛ معصوم علیشاه، ج۳، ص۱۷۲-۱۷۳؛ شیروانی، ریاض السیاحه، ص۶۵۶؛ شیروانی، بستان السیاحه، ص۸۷-۸۸، ۹۱-۹۲.
  28. ملکم، ج۲، ص۲۲۵.
  29. معصوم علیشاه، ج۳، ص۱۷۵؛ شیروانی، ریاض السیاحه، ص۵۴۷.
  30. دوانی، ص۲۸۴.
  31. خیراتیه، ج۱، ص۸۹-۹۳؛ دوانی، ص۳۰۵-۳۰۷؛ حبیب آبادی، ج۲، ص۶۰۱؛ معصوم علیشاه، ج۳، ص۱۷۹.
  32. خیراتیه، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۶؛ دوانی، ص۳۰۷-۳۰۸.
  33. رجوع کنید به:خیراتیه، ج۱، ص۱۴۳-۱۴۵، ۱۵۲، ۱۵۳، ج۲، ص۵۰۱-۵۰۵، ۵۰۹-۵۱۰؛ معصوم علیشاه، ج۳، ص۱۷۶-۱۷۹.
  34. رجوع کنید به:معصوم علیشاه، ج۳، ص۱۷۴-۱۷۵؛ ملکم، ج۲، ص۲۱۵؛ حبیب آبادی، ج۲، ص۴۰۶؛ هدایت، تذکرة ریاض العارفین، ص۵۶۱؛ شیروانی، ریاض السیاحه، ص۸۳۴؛ شیروانی، بستان السیاحه، ص۲۲۴؛ پورجوادی و لامبورن ویلسون، ص۱۲۸-۱۲۹.
  35. طهرانی، سید محمدحسین، روح مجرد، ص۳۸۳
  36. حبیب آبادی، ج۲، ص۵۵۸؛ معصوم علیشاه، ج۳، ص۲۰۷-۲۰۸؛ شیروانی، بستان السیاحه، ص۴۸۴، شیروانی، ریاض السیاحه، ص۵۴۷-۵۴۸.
  37. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۹، قسم ۳، ص۱۰۶۱؛ شیروانی، بستان السیاحه، ص۲۲۴.
  38. رجوع کنید به:خیراتیه، ج۱، ص۹۶-۱۰۳.
  39. خیراتیه ج ۱، ص۹۳-۹۴، ۱۰۳-۱۳۳.
  40. تنکابنی، ص۱۹۹؛ نفیسی، ج۲، ص۴۳؛ شیروانی، ریاض السیاحه، ص۶۵۷، ۸۳۴؛ شیروانی، بستان السیاحه، ص۸۸، ۴۶۲.
  41. احمد بهبهانی، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵.

منابع

  • اعتمادالسلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الا´ثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج۱، تهران ۱۳۶۳ش.
  • آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ناشر: اسماعيليان قم و كتابخانه اسلاميه تهران‌، ۱۴۰۸ق.
  • آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الکواکب المنتشره فی القرن الثانی بعدالعشرة، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۷۲ش.
  • آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، مصفی المقال فی مصنفی علم الرجال، چاپ احمد منزوی، تهران ۱۳۳۷ش.
  • بهبهانی، احمدبن محمدعلی، مرآت الاحوال جهان نما: سفرنامه، قم ۱۳۷۳ش.
  • بهبهانی، آقامحمدعلی (آقامحمدعلی کرمانشاهی)، خیراتیه در ابطال طریقة صوفیه، قم، بی‌تا.
  • بهبهانی، آقامحمدعلی (آقامحمدعلی کرمانشاهی)، راهبرد اهل سنّت به مسألة امامت، سنة الهدایة لهدایة السنة، قم ۱۳۷۳ش.
  • بهبهانی، آقامحمدعلی (آقامحمدعلی کرمانشاهی)، مقامع الفضل، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۵ش.
  • بهبهانی، محمدجعفربن محمدعلی، فضایح الصوفیة، قم، ۱۴۱۳ق.
  • بهبهانی، محمودبن محمدعلی، تنبیه الغافلین و ایقاظ الراقدین در رد صوفیه، در محمدجعفربن محمدعلی بهبهانی، فضایح الصوفیة، قم، ۱۴۱۳ق.
  • تنکابنی، محمدبن سلیمان، قصص العلماء، تهران، بی‌تا.
  • حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم الآثار در احوال رجال دورة قاجار، ج۲، اصفهان ۱۳۴۲ش.
  • حرزالدین، محمدبن علی، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم، ۱۴۰۵ق.
  • خانبابامشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، ۱۳۴۰-۱۳۴۴ش.
  • خوانساری، محمدباقربن زین العابدین، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم، ۱۳۹۰-۱۳۹۲ش.
  • دوانی، علی، آقامحمد باقربن محمد اکمل اصفهانی معروف به وحید بهبهانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
  • سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ: سلاطین قاجاریه، چاپ محمدباقر بهبودی، تهران، ۱۳۴۴-۱۳۴۵ش.
  • شوشتری، عبداللطیف بن ابیطالب، تحفة العالم و ذیل التحفه، چاپ صمد موحد، تهران، ۱۳۶۳ش.
  • شیروانی، زین العابدین بن اسکندر، بستان السیاحه، یا، سیاحت نامه، چاپ سنگی تهران، ۱۳۱۵ش.
  • شیروانی، زین العابدین بن اسکندر، ریاض السیاحه، چاپ اصغر حامد ربانی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۶۱ش).
  • قمی، عباس، فوائد الرضویه: زندگانی علمای مذهب شیعه، تهران، (تاریخ مقدمه ۱۳۲۷ش).
  • مازندرانی حائری، محمدبن اسماعیل، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم، ۱۴۱۶ق.
  • مدرسه عالی سپهسالار. کتابخانه، فهرست کتابخانه مدرسه عالی سپهسالار، ج۱: کتب خطی فارسی و عربی، تألیف ابن یوسف شیرازی، تهران، ۱۳۱۵ش.
  • معصوم علیشاه، محمد معصوم بن زین العابدین، طرائق الحقائق، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹-۱۳۴۵ش.
  • ملکم، جان، تاریخ ایران، ترجمه اسماعیل حیرت، چاپ افست تهران، ۱۳۶۲ش.
  • نفیسی، سعید، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، تهران، ۱۳۶۱ش.
  • نوری، حسین بن محمدتقی، الفیض القدسی فی ترجمة العلامة المجلسی، در مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۲، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
  • هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، تذکرة ریاض العارفین، چاپ مهرعلی گرگانی، تهران، ۱۳۴۴ش.
  • هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، مجمع الفصحا، چاپ مظاهر مصفّا، تهران، ۱۳۳۶-۱۳۴۰ش.
  • هدایت، رضاقلی بن محمدهادی، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، در میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج۸، ۱۰، تهران، ۱۳۳۹ش.
  • Encyclopaedia Iranica , s.v. "Behbaha ¦n ¦â, A ¦qa ¦Moh ¤ammad- ـ Ali" (by Hamid Algar);
  • Nasrollah Pourjavady and Peter Lamborn Wilson, Kings of love: the poetry and history of the Ni ـ matulla ¦h i ¦Sufi order , preface by Seyyed Hossein Nasr, Tehran 1978.

پیوند به بیرون