تائیه دعبل
تائیه دعبل | |
---|---|
اطلاعات شعر | |
نام شعر | تائیه دعبل |
نامهای دیگر | مَدارِسُ آیات، التائیة الکبری، التائیة الخالدة |
شاعر | دعبل خزاعی |
قالب | قصیده |
موضوع | ستایش اهل بیت(ع) و بیان فضائل، خلافت، ولایت و مصائب ایشان |
زبان | عربی |
زمان سرایش | امامت امام رضا(ع) |
تعداد ابیات | ۱۳۰ بیت |
ترجمه | فارسی |
آثار وابسته | شرح تائیه دعبل از (علامه مجلسی) . شرح (سید نعمت الله جزایری) . شرح میرزا علی علیاری تبریزی .. |
اشعار مشهور | |
قصیده لامیه ابوطالب • تائیه دعبل • دوازدهبند محتشم • همای رحمت • قطعهای از بهشت • ای اهل حرم • با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد • مکن ای صبح طلوع • ها علی بشر کیف بشر |
قصیده تائیه دعبل بن علی خُزاعی، معروف به مَدارِسُ آیات، بلندترین شعر دعبل خزاعی شاعر شیعی قرن دوم و سوم در ستایش اهل بیت و بیان فضائل، خلافت، ولایت و مصائب ایشان سروده است. او این شعر را در محضر امام رضا(ع) خواند،امام از شعر او تمجید کرد و به او پاداش داد. برخی شمار ابیات را تا ۱۳۰ بیت نوشتهاند.[۱]
دعبل خزاعی
دِعْبِل بْن عَلی خُزاعی (۱۴۸-۲۴۶ق)، شاعر شیعه قرن دوم و سوم هجری. او از اصحاب امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) بوده و محضر امام جواد(ع) را نیز درک کرده است. او در زمان حضور امام رضا (ع) در مرو به حضور ایشان رسید. زمانی که به خراسان آمد، قصیده تائیه خود را سروده بود و گفته بود که نباید کسی پیش از امام رضا(ع) آن را بشنود.
نامگذاری
قصیدههای مهم را در ادبیات عرب بر مبنای قافیه مینامند مانند قصیده لامیه ابوطالب و میمیه فرزدق. از این رو، این قصیده دعبل را تائیه نامیدهاند. دعبل حدود ۱۵ قصیده و قطعه شعر با قافیه «ت» سرود و طولانیترین و مهمترین قصیدهاش نیز با همین قافیه است. این قصیده در کتابها با نام «التائیة الکبری» و «التائیة الخالدة»[یادداشت ۱] نیز نامگذاری شده است.[۲]
نام دیگر این قصیده، «مدارس آیات» است [۳] که گفتهاند این نامگذاری از خود دعبل است. چون این عبارت در یکی از بیتهای(شماره۳۰)[یادداشت ۲] قصیده آمده، دعبل آن را بدین عنوان نامیده است.[۴]
مضمون قصیده تائیه
قصیده در مدح و منقبت و ستایش اهل بیت سروده شده و به ذکر مصائب آنان پرداخته است و موضوعاتی همچون ولایت امام علی(ع) و فرزندان معصوم او، عشق به آل محمّد، بیوفایی و جفاکاری مردم نسبت به امام علی(ع) و خاندان آن حضرت بعد از رحلت پیامبر(ص) و در طول دو قرن اوّل اسلام، جنایتهای بنی امیه و بنی عباس، حادثه دلخراش کربلا، قیامهای علویان در برابر خلافت اموی و عباسی، برخی مسائل اعتقادی و تاریخی دیگر و… پیام اصلی قصیده مدارس آیات است. گویند: دعبل پس از خواندن این قصیده بر امام رضا(ع) آن را بر جامهای نوشت و در آن احرام کرد و وصیت نمود آن را در کفنش بگذارند![۵]
متن قصیده تائیه
اختلافاتی در نقل ابیات این قصیده و شمار آن یافت میشود که در اینجا براساس نقل کتاب کشف الغمة (۱۲۰ بیت) آورده میشود:
ترجمه ابیاتی از تائیه مدارس آیات
- بر آثار خانههای ویران دلبرانم در عرفات گریستم! و مویه کنان از دیدگانم چون سیلاب اشک باریدم و باریدم.
- رشته صبرم پاره شد و آثار خانههای متروک و ویران حبیبانم شعلههای سوزان یادشان مرا سخت در میان گفت.
- مدارس آیات قرآن (خانههای اهل بیت) و منزلگاه وحی در خیف و مسجد الحرام و عرفات و جمرات از تلاوت آیات خالی و خاموش مانده است.
- این ویرانههای خاموش و متروک خانه عبدالله ـ پدر پیامبر(ص) ـ در خیف است و خانه پیامبر آن سرور مردمان که مردم را به نماز فرا میخواند.
- خانههای علی و حسین و جعفر صادق و حمزه و امام سجاد خانههای عبدالله بن عباس و برادرش فضل که محرم راز رسول خدا بود. خانه امام حسن(ع) و حسین(ع) دو فرزندزاده پیامبر آن دو فرزند وصی پیامبر، علی که وارث علم خداوندی و صاحب همه خوبیها و زیباییها بود. این خانههای ویران و متروک جایگاه نزول وحی الهی بر احمد، موعود کتب آسمانی بود.
- اینها آثار خانههای متروک کسانی است که مردم با نور هدایتشان راه مییافتند و لغزش و کژی از آنان دور بود.
- خانههایی که مهبط جبرئیل امین بود؛ آن پیام آور وحی الهی که از جانب خدا با سلام و برکتها بر پیامبر نازل میشد.
- آن خانهها محل نزول وحی خدا گنجینه علم او و راه روشن هدایت بود.
- خانههایی که محلّ نماز و روزه بود و جایگاه تقوا و پاکی و خوبی ها.
- خانههایی که ستم ستمگرانِ گردن کش ویرانشان کرده است نه گذر روزها و سال ها.
- دمی درنگ کنای همراه! تا از این خانههای خاموش و متروک که اهل آنها پراکنده و اندک گشتهاند بپرسیم: از تجدید عهد شما با نماز و روزه چه سالهای دور و درازی گذشته است!
- بپرسیم: کجایند کسانی که دست بیدادگر غربت آنان را پراکنده ساخته است؟ کجایند شاخههای درخت نبوّت که دستهای جفا کار آنها را شکسته و هریک را به سویی افکنده است!
- ایشان وارث پیامبرند هرگاه نسبت خویش را بیان کنند و بهترین سرور مردمند و والاترین پاسداران حق.
- اگر در نمازهای خود خداوند را به نام آنان نخوانیم نمازمان را قبول نمیکند.
- و دشمنان اهل بیت مردمانی غاصب و منکر حق و کینه توزند که خونخواه پدران کافر و مشرک خود هستند.
- اینان چگونه میتوانند دوستدار پیامبر و خاندان او باشند در حالی که پیامبر و اهل بیتش در دل آنان آتشی سوزان افکندند!
- آنان در سخن نرم گفتارند ولی دلهایی پر از کینه و بغض دارند.
- اگر استحقاق مقام خلافت جز به دلیل خویشاوندی و قرابت محمّد ْ ثابت نمیشد پس بنی هاشم در خویشی و نسبت با پیامبر از دیگران پیشتر و به خلافت شایسته ترند.
- باران رحمت حق بر قبر شریفی [قبر پیامبر ْ] که در مدینه است ببارد; حریم امنی که سرچشمه زلال برکات الهی است.
- آنجا مرقد پیامبر هدایت است. درود و سلام خداوند بر او و سلام و درود پاک ما نیز بر روح قدسی آن پیامبر رحمت باد!
- ای فاطمه! اگر به خاطر میآوردی که روزی حسین تو در کنار شط جاری فرات لب تشنه جان خواهد داد بیدریغ بر چهره میکوفتی و سیل اشک از دیده جاری میکردی!
- فاطمه!ای گرامی دخت پیامبر نیکی! برخیز و مویه کن! مویه کن بر اختران سوخته آسمان نبوّت و امامت که (چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد که گفتی دیگر زمین همیشه شبی بیستاره ماند).
- برخیز و مویه کن برگورهای غریبی که در کوفه و مدینه و فخ است. درود و سلام من بر آنها باد!
- و مویه کن بر گوری دیگر که در سرزمین جوزجان است و گوری در باخمراء زیر سپیدارهای بلند غریب و تنها افتاده است.
- مویه کن بر مزار غریب آن پاک نهاد امام کاظم(ع) در بغداد که خداوند در غرفههای بهشتش جای داده است.
چون دعبل به این قسمت از قصیده رسید امام رضا(ع) به او فرمود: آیا میخواهی در این جا دو بیت به قصیده تو بیفزایم تا شعر تو در بیان مصایب و غربت و پراکندگی ما اهل بیت کامل گردد؟ دعبل جواب داد: آریای فرزند رسول خدا.
امام رضا این دو بیت را در همان وزن و قافیه قصیده گفت:
ترجمه: مویه کن بر قبر غریبی که در طوس است! وای از این مصیبت که تا صبح حشر دلها را در آتش اندوه میگدازد تا آن که خداوند قائم را برانگیزد و او بار سنگین دردها و رنجها را از دوش ما بردارد![یادداشت ۳]
دعبل پرسید: فدایت شومای فرزند رسول خدا! این قبری که در طوس است از آن کیست؟ امام جواب داد: قبر من است! آن گاه فرمود:
- بدانای دعبل! مدت زیادی نمیگذرد که شهر طوس محل رفت وآمد شیعیان ما برای زیارت قبرِ به غربت افتاده من خواهد شد و هرکس مرا زیارت کند در روز قیامت همدم من خواهد بود و گناهانش آمرزیده میشود.[۱۱]
آن گاه دعبل قصیده خود را ادامه داد:
- علی بن موسی الرّضا امام راستین ما است خداوند امور او را اصلاح و آسان گرداند و بهترین درودها را بر او بفرستد.
- فغان و فریاد! مویه کن بر دردهای سهمگین و ویرانگری که هرگز نمیتوانم شدّت آن را بیان کنم.
- اندوهاندوه! مویه کن بر گورهایی که در کنار نهری در کربلا است. اینها قبور کسانی است که روزی در کنار فرات فرود آمدند تا غبار و خستگی سفر را از تن خود بزدایند… و شادمان در حجله شهادت خفتند.
- آنان در کنار فرات لب تشنه جان باختند.ای کاش من نیز در میان ایشان جان میسپردم.
- دردا که روزگار ستمگر چنان بر آنان شبیخون زد که دیگر خانههای ایشان را نمیبینی مگر متروک و خاموش و خالی از تردّد!
- دریغ و درد! هر یک از آنان در کنج غربتی افتادهاند جز چند نفری که در مدینه ماندهاند امّا آنان نیز در طول زندگی همواره پای در کمند بلا و گرفتاری بوده و از آفت روزگار زار و نزار زیستهاند!
- این بزرگ زادگان اگر روزی به مفاخره برخیزند نامِ نامی محمّد و جبرئیل و قرآن و علی والا مقام و فاطمه زهرابهترین دختران عالم را میآورند و خویشتن را به آنان نسبت میدهند.
- به زودی تَیم و عدی[یادداشت ۴] درباره آن بیعت زشت و نامبارکشان مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت.
- آنان پدران ائمّه را از حقوق مسلّم خویش بازداشتند و فرزندانشان را آواره و سرگردان ساختند.
- و هم آنان بودند که زمام امور خلافت را از کف هدایتگرِ علی ـوصی محمّدـ گرفتند و با تکیه بر خدعه و نیرنگ از مردم بیعت گرفتند.
- مولای آنان برادر و همتای محمّد است; امام ابوالحسن علی که مایه شادمانی و رهایی از غمها و دشواریها و کژیها است.
- مرا در محبّت خاندان پیامبر ملامت مکن! که آن کریمان برای همیشه عزیزمنند و اعتماد من به آنها است.
- آنان را برای هدایت خویش برگزیدهام چرا که در هر حال بهترین برگزیدگانند. در راه عشق و محبّت آنان از همه چیز و همه کس گسستم و از روی صدق و راستی به ایشان پیوستم و خویشتن را تسلیم امر آن سرورانم کردم.
- خداوندا! معرفت و بینش مرا در عشق آل محمّد بیشتر کن و محبّت ایشان را توشه راه آخرت و بهترین حسنات من قرار بده و بر آن بیفزای.
- باور کنید من رهرو و دلداده آنانم و با دشمنان آنان دشمنم و در غم آنان برای همیشه محزون و اندوهگینم!
- نا آشنایان و دورترین خویشانم را اگر از عاشقان و دلدادگان شما آل محمّد باشند دوست میدارم و خاندان و دخترانم را اگر گوهر محبّت و ولایت شما را در گنجینه دل نداشته باشند از خویش میرانم!
- ای چشم اشکبار! در غم آن عزیزان گریه کن! اکنون هنگام آن است که بر این غمهای جانکاه اشک بباری و سیلاب روان کنی.
- پیوسته در طول زندگی از دشمنان آل محمّد بیمناک بوده ام. امید آن دارم که پس از مرگ در سایه شفاعت ایشان از خوف قیامت ایمن باشم.
چون دعبل این بیت را خواند امام رضا فرمود: خدا تو را از ترس بزرگ (ترس روز قیامت) ایمن گرداند ای دعبل! آن گاه دعبل ادامه داد:
- آیا نمیبینی که سی سال است روز و شب من با اندوه و حسرت میگذرد؟!
- حق ایشان (آل محمّد) را در دستهای خیانتکار دیگران میبینم که به غارت میرود و میان بیگانگانِ غاصب تقسیم میشود در حالی که دست این مظلومان از حق خویش تهی و خالی مانده است!
وقتی دعبل این بیت غم انگیز را خواند امام رضا گریست و فرمود: راست گفتیای دعبل!
دعبل افزود:
- فغان و درد! آن گاه که خون بنی هاشم به ناحق ریخته شود! دستهای خود را به سوی قاتلان دراز میکنند در حالی که دستشان از انتقام جویی و خونخواهی بسته است!
- چون دعبل به این بیت از قصیدهاش رسید امام رضا دست هایش را برگرداند و فرمود: آری! به راستی که دستان ما بسته است!
- اگر امیدوار و آرزومند آن کسی نبودم که امروز و فردا خواهد آمد قلبم از این همه اندوه و درد پاره پاره میشد.
- بی تردید آن امام ظهور خواهد کرد. او به نام خداوند و با برکات بیکران الهی قیام خواهد کرد.
- آن امام حق و باطل و راستی و ناراستی را در میان ما آشکار خواهد کرد و نیکان را پاداش خواهد داد و بدکرداران را به کیفر خواهد رساند.
امام رضا با شنیدن این ابیات بسیار گریست. سپس به دعبل فرمود:ای دعبل! روح القدس این بیت را بر زبان تو جاری ساخته است. آیا میدانی این امام کیست؟
دعبل گفت: نه! البته فقط شنیدهام که امامی از شما قیام میکند و زمین را از عدل و داد پر میکند.
امام فرمود: امام پس از من، پسرم محمد است، و پس از محمد، پسرش علی، و پس از علی پسرش حسن و پس از حسن پسرش قائم است و اوست که در دوره غیبتش انتظارش میبرند و چون ظاهر شود فرمانش برند. پس زمین را از عدل و داد پر میکند همچنانکه از ظلم و ستم پر شده بود. و اما اینکه کی قیام میکند خبر از وقت است [که درست نیست]. این را پدرم برایم گفت، به نقل پدرانش از رسول خدا(ص) که فرمود: او [قائم] مثل قیامت است که به نحو ناگهانی میآید.[۱۲]
دعبل ادامه داد:
- هرگاه سخنی نیک گفتم بدخواهان با حرفهای ناروا به انکارم برخاستند و حقیقت را با سخنان گزاف و شبهه انگیز پوشاندند.
- جانم از گفت و گو و جدالِ پیوسته و بیهوده با آنان به تنگ آمده است و از آنها دوری میکند. دیگر بس است مرا اشکهایی که از سر حسرت و اندوه از دیده باریدم!
- ای وارثان علم پیغمبر!ای آل محمّد! سلام بر شما سلامی همیشگی چونان بوی خوش بهار!
- جان شیفته من در سایه دولت عشق شما همواره ایمن زیست. امید آن دارم که عشق پاک شما در لحظات سنگین مرگ نیز به دادم برسد.[۱۳]
امام رضا(ع) و تائیه دعبل
ابوالفرج مینویسد:[۱۴] دعبل آن را برای علی بن موسی الرضا(ع) سروده و گفته است که چون به خدمت آن امام(ع) رسیدم فرمود: یکی از سروده هایت را برایم بخوان و من خواندم:
تا به این بیت رسیدم:
«فغان و درد! آن گاه که خون بنی هاشم به ناحق ریخته شود! دستهای خود را به سوی قاتلان دراز میکنند در حالی که دستشان از انتقام جویی و خونخواهی بسته است.»امام آن چنان گریست که از هوش رفت. خدمتکار وی به من اشاره کرد که آرام گیر و من خاموش ماندم. ساعتی درنگ کرد و سپس فرمود: دوباره بخوان و من خواندم تا به همان بیت رسیدم و همان حال نخستین دست داد و خدمتکار اشارت به سکوت کرد و من ساکت شدم. ساعتی دیگر گذشت و امام فرمود: باز هم بخوان و من قصیده را تا به آخر خواندم. سه بار به من فرمود احسنت. سپس دستور داد ده هزار درهم از آن سیمهائی که به نام حضرتش سکه خورده بود و پس از آن به هیچ کس داده نشد به من دهند و با فرمانی که به خانواده خود داد، خادم حضرت جامههای بسیاری برایم آورد و من به عراق آمدم و هر یک از آن درهمها را به ده درهم به شیعیان فروختم و صد هزار درهم به دستم رسید و این نخستین ثروتی بود که فراهم آوردم.[۱۵]
گفتهاند دعبل از امام رضا(ع) جامهای به تن کردهای خواست که کفن خود کند. امام جبّهای را که بر تن داشت بیرون آورد و بدو داد. خبر این جبّه به مردم قم رسید. از دعبل درخواست کردند که جامه را در برابر سیصد هزار درهم به آنها بفروشد و او نپذیرفت و آنها راه را بر دعبل بستند و بر او شوریدند و جامه را بهزور از او گرفتند و گفتند یا پول را قبول کن یا خود دانی. گفت بهخدا قسم این جامه را به رغبت بشما نمیدهم و بهزور هم برای شما سود نخواهد داشت و شکایتتان را به پیشگاه امام رضا(ع) خواهم برد. آنها باین طریق با او سازش کردند که ۳۰۰ هزار درهم با یکی از آستینهای آستر جبّه را به او بدهند. وی راضی شد پس یکی از آستینهای جبّه را به او دادند. او آنرا به دوش میبست و آن چنانکه میگویند قصیدهء مدارس آیات خلت من تلاوة را بر جامهای نوشت و در آن احرام کرد و دستور داد آن را در کفنهایش بگذارند.[۱۶]
کم کم قصیده تائیه دهان به دهان افتاد و شهرتش در همه جا پیچید و ابیات آن توسط مردم و حتّی نظامیان و درباریان مأمون نیز قرائت و حفظ شد و به گوش مأمون رسید. یک روز خلیفه دعبل را احضار کرد و گفت:
قصیدهات را برای من بخوان!
- کدام قصیده؟
قصیده تائیه را.
دعبل گمان برد مأمون میخواهد او را مجازات کند. بنابراین انکار کرد و گفت:
از وجود چنین قصیدهای خبر ندارم!
مأمون گفت:
من قصیدهات را از دیگران شنیدهام امّا میخواهم از زبان خودت بشنوم. نترس! در امان هستی. شعرت را بخوان!
دعبل که به مأمون اطمینان نداشت دوباره اظهار بیاطلاعی کرد.
مأمون دستور داد امام رضا را احضار کنند. چون امام حاضر شد خلیفه گفت:
یا ابا الحسن ! از دعبل میخواهم که قصیدهاش را بخواند ولی او اظهار بیاطلاعی میکند!
در این حال امام رضا با مهربانی رو به دعبل کرد و فرمود:
قصیدهات را بخوان!
وقتی امام اجازه داد دعبل شروع به خواندن قصیده کرد. مأمون و هیأت دربار همه سراپا گوش بودند. وقتی که دعبل قصیده را از اوّل تا به آخر خواند و تمام کرد خلیفه و درباریانش شاعر را تحسین کردند. آن گاه مأمون دستور داد پنجاه هزار درهم به دعبل جایزه دادند. همچنین ابو العباس فضل بن سهل معروف به ذو الرّیاستَین وزیر مأمون نیز هشتاد دینار و یک اسب خراسانی به دعبل صله داد.[۱۷]
شرحهای تائیه
برخی از دانشمندان نامدار شیعه، شرحهایی بر این قصیده نوشتهاند که از آن جمله است:
- شرح علامه محمدباقر مجلسی[۱۸] (که در این کتاب، ۱۲۴ بیت نقل شده است)[۱۹]
- شرح سید نعمت الله جزایری (متوفی ۱۱۱۲ق.)[۲۰]
- شرح کمال الدین محمد بن محمد فسوی شیرازی[۲۱]
- شرح میرزا علی علیاری تبریزی (متوفی ۱۳۲۷ق.).[۲۲]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ چوبین، دعبل شاعر امام رضا(ع)، ص۲۳۱.
- ↑ چوبین، دعبل شاعر امام رضا(ع)، صص۲۲۸-۲۲۹.
- ↑ محدثی، فرهنگ غدیر، ص۵۳۱، نشر معروف
- ↑ چوبین، دعبل شاعر امام رضا(ع)، ص۲۲۹.
- ↑ [۱]
- ↑ نسخه بدل: قادات. طبق الغدیر، ج۲، ص۵۰۰.
- ↑ نسخه بدل: الحت بها الأحشاءُ بالزفرات. الغدیر، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ نسخه بدل: الهم. الغدیر، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ این بیت و بیت پیش از آن، افزوده امام رضا(ع) به شعر دعبل است که پس از اینکه دعبل بیت پیش از این دو را میخواند که به قبر امام کاظم(ع) اشاره میکند امام رضا(ع) از او میپرسد آیا دو بیت را به قصیدهات نیافزایم؟ و دعبل پاسخ میدهد: بلهای پسر رسول خدا! سپس امام این دو بیت را میخواند.
- ↑ الإربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۳، صص۱۱۲-۱۱۷.
- ↑ ر.ک: الصدوق، کمال الدین وتمام النعمة، ص۳۷۴.
- ↑ ر.ک: الامینی، الغدیر، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ [۲]
- ↑ الاغانی، ۱۸/۲۹؛ به نقل الغدیر، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ الغدیر، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۴
- ↑ [۳]
- ↑ چوبین، دعبل شاعر امام رضا(ع)، ص۲۳۱.
- ↑ چوبین، دعبل شاعر امام رضا(ع)، ص۲۳۰.
- ↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۱۷
- ↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۱۷
- ↑ امینی، الغدیر، ج۲، ص۵۱۷
یادداشت
- ↑ بزرگ ترین تائیه/تائیه جاودانه
- ↑ مدارس آیات خَلت من تلاوة * و منزل وحی مُقفّر العرصات ترجمه:آنجا محل درس گرفتن آیات قرآن است که از تلاوت خالى شد و محلّ فرود آمدن وحى، که عرصه هاى آن خالى از سکنه شد).
- ↑ این دو بیت شعر امام(ع) روی سنگ مرقد حضرت نوشته شده است. https://khorasan.iqna.ir/fa/news/1515556/
- ↑ تیم و عدی کنایه از ابوبکر و عمر و دو قبیله آنان است بنی تیم وبنی عدی
منابع
- الاربلی، علی بن ابی الفتح، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۳، بیروت: دارالأضواء، بیتا (نسخه موجود در لوح فشرده مکتبة اهل البیت (ع)، نسخه دوم، ۱۴۳۳ق).
- امینی، عبدالحسین، الغدیر، ترجمه محمدتقی واحدی، علی شیخ الاسلامی، ویرایش: علیرضا میرزا محمد، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۹۱ش.
- چوبین، حسین، دعبل شاعر امام رضا (ع)، ناشر: مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، ۱۳۷۷.
- الصدوق، کمال الدین وتمام النعمة، تصحیح و تعلیق: علی اکبر الغفاری، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۵ق-۱۳۶۳ش.
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، نشر معروف، قم، ۱۳۹۲ش.
پیوند به بیرون
- ترجمه و شرح قصیده دعبل خزاعی در مدح حضرت رضا(ع)
- بررسی مؤلفههای ادبیات پایداری در اشعار رضوی دعبل خزاعی