کاربر:Alikhani/صفحه تمرین
سروش محلاتی، از مدرّسان حوزه علمیه قم در قرن ۱۵ق، قیام علیه عثمان را قابل نقد میداند. او معتقد است، از آنجا که در قیام علیه عثمان گروههای مختلف با انگیزههای مختلف حضور داشتند و نیز با توجه به فقدان رهبری منسجم علیه عثمان، عوارض منفی مختلفی به وجود آمد، چنانکه امام علی(ع) نیز از عاقبت نامعلوم این حوادث هشدار داده بود.(سروش محلاتی، جهاد در فقه معاصر شیعه، ۱۴۰۰ش، ص۱۸۰-۱۸۱. سروش محلاتی، محمد، جهاد در فقه معاصر شیعه، تهران، میراث اهل قلم، ۱۴۰۰ش.)
اهمیت و جایگاه
امام علی(ع) پس از کشتهشدن عثمان بن عفان در سال ۳۵ق به خلافت رسید.
به گفته رسول جعفریان، امام علی پس از رسول خدا، حکومت اسلامی خالصی را تشکیل داد که از هیچ انحرافی از اصول نداشت و تنها بر پایه ضوابط اسلامی بنا شده بود.[۱] با شهادت امام علی، دورهای که سنیمذهبان آن را با عنوان خلافت راشدین میشناسند، پایان یافت؛ دورهای که تفکر سیاسی اهلسنت، به عنوان ایدهآل شناخته میشود و بعد از آن بدعتها پدید آمد.[۲]
امام خمینی، سلب حکومت از امام علی(ع) را بزرگترین مصیبت وارده شده در اسلام (حتی بزرگتر از واقعه عاشورا) دانسته است.[۳]
به گفته برخی نویسندگان، حکومت امام علی تصویری درست از ارزشها، اصول و دستورهای حکومت اسلامی را برای نسلهای بعدی بر جای گذاشت.[۴]
امام علی(ع) با توجه به شرایط جامعه آن روز، در جریان حکومت خود بیش از هر چیز دیگری بر جاریکردن عدالت، احیای سیره رسول خدا، اصلاح فساد جامعه و ایجاد برابری میان عرب و عجم تأکید داشت.[۵]
ابنابیالحدید معتقد است، در حسن سیاست و در صحت تدبیر حکومتداری، هیچ حاکمی را نمیتوان با امیرالمؤمنین، مقایسه کرد.[۶] بر اساس نقل ابنابیالحدید از برخی متکلمان، حکومت منصفانه امام علی در آن شرایط سخت و سیاستی که امام علی در پیش گرفت، از جهت دشواری شبیه معجزه است.[۷]
اگر چه امام علی نتوانست برنامههایی را که برای اصلاح امور داشت، به صورت کامل انجام دهد[۸] اما موفقیتهای زیادی را به دست آورد، به گونهای که برای حاکمان بعد از خود حکومتی معیار بر جای گذاشت.[۹]
سید علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، علی بن ابیطالب را سمبل و نمونۀ کامل حاکم اسلامی دانسته است.
رسول جعفریان معتقد است، سیاست کلی امام علی در دوران خلافتش، اصلاح حکومت، در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، دینی و اجتماعی دانسته است.[۱۰]
شکلگیری
از نظر شیعیان به خلافت رسیدن امام علی(ع) در سال ۳۵ق اجرای دیرهنگام قراری بود که طبق آن پیامبر(ص) در چند موقعیت و بهخصوص در واقعه غدیر، علی بن ابیطالب را بهعنوان جانشین خود و امام امت اسلامی برگزیده بود.[۱۱] پس از قتل عثمان، مردم مدینه (از انصار و مهاجران) به سوی علی شتافتند تا با او بیعت کنند و او را به خلافت برگزینند.[۱۲] به گفته طه حسین، نویسنده سنیمذهب اهل مصر، پس از کشته شدن عثمان مردم در امر خلافت حیرت زده شدند؛ چرا که مردم کوفه به دنبال خلافت زبیر بودند، و مردم بصره به دنبال طلحه، و مردم مصر در پی علی(ع) بودند، اما هر سه نفر از پذیرش خلافت خودداری میکردند.[۱۳] هِشام جُعَیط، تاریخپژوه اهل تونس نیز خلیفه شدن امام علی را برآیند انتخاب انصار و مهاجرین دانسته است، نه حاصل انتخاب معارضان عثمان.[۱۴] اگرچه خلافت عثمان به دست مخالفانش ساقط شد، اما آنها همچنان به اصل خلافت پایبند بودند و میدانستند که خلافت خلیفه جدید تنها با تأیید اهل مدینه مشروعیت مییابد.[۱۵] به همین دلیل آنان دور اصحاب پیامبر جمع گرد آمده، اصرار کردند تا فردی را برای خلافت برگزینند و آنان علی را برای این کار انتخاب کردند[۱۶] و معارضان تنها به روند بیعت نظارت کردند.[۱۷]
مطابق برخی گزارشها، در روز ۱۸[۱۸] یا ۱۹ ذیالحجه سال ۳۵ق[۱۹] مردم با امام علی(ع) بیعت کردند.
در بیعت مردم با امام، علاوه بر مهاجران و انصار، مردمی از عراق و مصر نیز حضور داشتند؛ به همین دلیل جنبه مردمی انتخاب امام را بالا برد.[۲۰]
به گزارش دیاربکری، تمامی شرکتکنندگان در جنگ که تا آن زمان زنده بودند، با علی بیعت کردند.[۲۱]
به گفته جعفر سبحانی، در تاریخ خلافت اسلامی، هیچ خلیفهای مانند علی، با اکثریت قریب به اتفاق آراء به خلافت برگزیده نشد.[۲۲]
زمینه
در دوران خلافت عمر بن خطاب، شکافهای اجتماعی پدید آمد و عمر برای سوابق اسلامی و ترکیبات قبیلهای امتیازهایی قرار داده بود.[۲۳] او قریش را بر غیرقریش، مهاجران را بر انصار و عرب را بر غیرعرب ترجیح میداد.[۲۴]
در زمان عثمان نیز فاصلۀ ثروتمندان و فقرا غیرقابل تحمل شد و غنایم، جزیه و مالیات تنها در اختیار افراد خاصی قرار میگرفت.[۲۵]
عثمان در قراردادن بنیامیه بر مسئولیتها به نحوی عمل کرده بود که برخی از آن با عنوان «اُموی ساختن حکومت» یاد میکنند.[۲۶] نارضایتی از عملکرد عثمان، بهجهت عوامل مختلف، در گذر زمان شکل گرفت و به حدی رسید که قدرتی برای جلوگیری از آن وجود نداشت.[۲۷] گروهی از اهالی مصر، بصره، کوفه و مدینه خانه عثمان را محاصره کرده[۲۸] تعدادی از آنها به خانه عثمان حمله برده و او را کشتند.[۲۹] پس از قتل عثمان، توجه مردم به علی(ع) برای خلافت جلب شد و خواستار پذیرش حکومت توسط آن حضرت شدند.[۳۰]
نپذیرفتن حکومت
طبق برخی از نقلهای تاریخی، حضرت علی مردم را بهسوی طلحه و زبیر راهنمایی میکرد و از آن دو میخواست خود امر حکومت را بپذیرند.[۳۱] عبدالحسین زرینکوب معتقد است، علی(ع) با جدیت میخواست خلافت را نپذیرد، قصد او از این سخنان جلب توجه دیگران نبود.[۳۲]
امام علی هنگامی که خلافت را به طلحه و زبیر عرضه کرد، آن دو امام علی را برای خلیفه شدن سزاوارتر دانستند.[۳۳] به گزارش ابناعثم، هنگامی که طلحه و زبیر خلافت را به علی پیشنهاد کردند، امام علی ابراز نگرانی کرد که ممکن است در آینده مشکلاتی از جانب آن دو برای حکومتش به وجود آید، ولی آن دو تعهد دادند که حرکتی را بر خلاف حکومت علی انجام ندهند.[۳۴]
اینکه چرا امام علی(ع) در ابتدا خلافت را قبول نمیکرد، به این دلیل بود که او جامعه موجود را فاسدتر از آن میدانست که بتواند آن را رهبری کرده و معیارها و منویات خود را در آن به اجرا در آورد.[۳۵] مکارم شیرازی در تشریح شرایط در آغاز خلافت رسمی امام علی(ع) میگوید: در زمان امارت خلفا دستورات اسلام تغيير داده شده و به همين دليل اصلاحات انقلابى امام علی با مخالفتهايى روبهرو مىشد و از همین روست که امام مىفرمايد: دلها بر اين امر استوار و عقلها ثابت نمىماند، چهره افقِ حقيقت را ابرهاى تيره فساد گرفته و راه مستقيم حق ناشناس مانده است.[۳۶]
شرایط پذیرش حکومت
علی(ع) هنگام بیعت بستن مردم با او شرط کرد که حکومتش بر اساس عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر باشد.[۳۷] وقتی از او خواسته شد که حکومتکردن طبق سنت ابوبکر و عمر را نیز به شرط حکومتش اضافه کند، علی(ع) آن را نپذیرفت. او با این استدلال که اگر سنت ابوبکر و عمر مخالف کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) باشد، ارزشی ندارد، با این شرط مخالفت کرد.[۳۸]
او برای بیعت مردم چنین شرط کرد که بیعتِ با او نباید مخفیانه، که باید به صورت علنی و در مسجد انجام شود، همچنین بیعت باید رضایت شخص انجام شود.[۳۹]
امام علی پذیرش حکومت را مشروط به این دانست که مردم با او همراهی کاملی داشته باشند.[۴۰]
اوضاع زمان
به گفته ابرایم بیضون، در زمان عمر بن خطاب حکومت اسلامی به اوج قدرت رسید، اما با روی کار آمدن عثمان مسیر حکومت از خلافت به پادشاهی تغییر یافت. در زمان خلافت عثمان، در سرزمین شام حکومتی قبیله محور به وجود آمد که دین را به گونهای تغییر داد که قبایل بتوانند به تعصبات جاهلی خود بازگردند و این تعصبات جاهلی در هنگام به خلافت رسیدن امام علی به اوج خود رسید.[۴۱]
مصطفی دلشاد تهرانی تاریخ پژوه شیعه، بر این باور است که پیش از خلیفه شدن امام علی، جاهلیتی نو با پوششی اسلامی پدید آمد که تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را پی داشت.[۴۲]
در دوران خلافت عمر بن خطاب، نظام طبقاتی شکل گرفته بود[۴۳] و گروهی از مردم بر گروهی دیگر برتری داده می شدند؛ عرب بر عجم، مهاجران بر انصار و مهاجرانِ قریش بر مهاجران غیرقریشی برتری داشتند.[۴۴]
در آن دوران عدالت اجتماعی نادیده گرفته میشد.[۴۵]
امام علی در حالی خلیفه مسلمانان شد که خلیفه پیشین سنتهای جاهلی را در یک دوره ۲۵ساله بازگردانده بود و بازگشت این سنتها، زمینهساز مشکلات دوران خلافت امام علی شد. [۴۶]
در پی فتوحات اسلامی، اموالی بسیاری در اختیار مسلمانان قرار گرفت، اما به سبب تبعیض به وجود آمده، طبقهای از ثروتمندان به وجود آمدند که دین را وسیلهای رفاه خود قرار داده بودند.[۴۷]
اجبارینبودن بیعت
مشارکت مردم در حکومت امام علی، با بیعت از سوی آنان بدون هیچ اجباری انجام شد.[۴۸] به گفته طه حسین، علی(ع) اجازه نداد هیچ فردی را به بیعت کردن مجبور کنند یا تحت فشار قرار دهند.[۴۹] هنگامی که برخی افراد از بیعت کردن خودداری کردند، امام علی آنان را آزاد گذاشت و امنیت آنان را تضمین کرد.[۵۰] مالک اشتر به امام علی توصیه کرد از همه افراد بیعت گرفته شود تا بعدا بر ضد امام اقدامی انجام نکنند، اما علی(ع) با درخواست او مخالفت کرد.[۵۱] به باور ویلفرد مادلونگ، شیعهپژوه آلمانی، اگر چه امام علی اجازه نمیداد برای او بیعت اجباری گرفته شود، اما افرادی که علیه عثمان قیام کرده بودند، مردم را به بیعت کردن با او وامیداشتند.[۵۲] جعفر سبحانی معتقد است، اینکه گفته شده برخی مردم با ترس و اکراه بیعت کردند، نشأتگرفته از سخنان افرادی است که در تاریخ دروغپردازی کردهاند.[۵۳]
او در پاسخ به تقاضای مکرر مردم میگفت: «مرا رها کنید و این امر را از دیگری بخواهید.»[۵۴]
افرادی که بیعت نکردند
همه انصار جز چند نفر با علی(ع) بیعت کردند. به گفته ابراهیم حرکات، تاریخپژوه اهل مراکش، افرادی که از بیعت با علی خودداری کردند، همان کسانی بودند که در دوران عثمان مسئولیتها یا امتیازاتی دریافت کرده بودند.[۵۵] مخالفان عبارت بودند از: حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسلمة بن مخلَّد، محمد بن مَسلمه و چند نفر دیگر که از عثمانیه بهشمار میآمدند. از مخالفان غیر انصاری، میتوان به عبدالله بن عمر، زید بن ثابت، و اسامة بن زید اشاره کرد که همه از نزدیکان عثمان بودند.[۵۶] هنگامی که علی(ع) از بیعت نکردن آنان آگاه شد، با آنان برخورد نکرد و آنها را تحت فشار قرار نداد.[۵۷]
قلمرو حکومت

با به خلافت رسیدن امام علی، همه قلمرو حکومت عثمان، جز شام که در اختیار معاویه بود، تحت کنتزل امام علی در آمد.[۵۹] قلمرو جغرافیایی اسلام در آن زمان از شمال تا قسطنطنیه و دریای خزر، از شمال غربی تا روم، از شمال شرقی تا نیشابور و مرو، از جنوب به یمن، از غزب به مصر از شرق به سجستان و در جنوب شرقی عمان را در برمیگرفت و سرزمینهای حجاز، عراق، ایران، شام، مصر، یمن، عمان و جزیره را شامل میشد.[۶۰] ازاینرو با آنکه سرزمین شام، بخشی از حکومت اسلام بود، اما از پیروی امام علی خودداری کرد و در اختیار معاویه باقی ماند.[۶۱]
مناطق زیادی از ایران، به دلیل دوری از مرکز حکومت، از اهمیت چندانی برخوردار نبود.[۶۲] اما بصره اهمیت بسیار داشت، زیرا مراکز و شهرهای تحت کنترل آن گسترده بود و اهواز، فارس، کرمان، سیستان، بحرین و عمان را شامل میشد و خراج آن مناطق به بصره حمل میشد.[۶۳] سرزمین مصر به دلیل داشتن رود نیل، آبادانی، جمعیت زیاد، داشتن تمدن، علم و فرهنگ، نه تنها برای جهان اسلام، بلکه برای تمامی حکومتها اهمیت داشت و امام علی برای سامان دادن آنجا اقدام فوری انجام داد.[۶۴] مناطق تحت حکومت نه تنها از نظر جغرافیا، که از نظر بافت و ترکیب جمعیت و عادتها با هم تفاوت داشتند؛ به همین دلیل لازم بود، افرادی با تجربه، زیرک و آشنا به آن سرزمینها برای فرمانداری انتخاب شوند.[۶۵]
پایتخت
امام علی کوفه را مرکز خلافتش کرد و از آن پس مدینه از جایگاه سیاسی خود تنزل کرده، مرکزی برای تعلیم قرآن و سنت باقی ماند و دیگر مرکز خلافت نشد.[۶۶]
پس از حرکت اصحاب جمل به سوی بصره، امام علی(ع) در سال ۳۶ قمری با هزار مرد جنگی اهل مدینه، به سوی عراق حرکت کرد. ده یا دوازده هزار نفر از اهالی کوفه نیز برای مقابله با پیمانشکنان، به سپاه امام علی(ع) پیوستند.[۶۷] امام علی(ع) پس از پیروزی در برابر اصحاب جمل، به کوفه رفت[۶۸] و آنجا را مرکز خلافت اسلامی قرار داد.[۶۹] زیرا علی(ع) فتنۀ جمل را ریشه در توطئه معاویه میدانست؛ به همین دلیل او با پیروزی در این جنگ، در صدد از بین بردن ریشه اصلی، یعنی معاویه، بر آمد و پایتخت حکومتش را به شام نزدیک کرد.[۷۰]
از طرفی، مردم حجاز نمیتوانستند خلافت امام علی را بپذیرند، به همین دلیل برخی از آنان از بیعت با علی(ع) خودداری و بعضی با اکراه بیعت کرده بودند؛ چون امام علی در جنگهای دوران پیامبر حضور فعال داشت و بزرگان عرب به دست او کشته شده بودند.[۷۱]
سید جعفر مرتضی عاملی دلایل استراتژیک را دلیل تغییر پایتخت حکومت دانسته است. او برخی از امتیازات کوفه را چنین برشمرده است: اقتصاد سرشار عراق و برتری اقتصادی نسبت به مدینه و حجاز، فرمانبرداری و محبت مردمان کوفه به امام علی، شام و مصر، تأمین راحتتر نیروی انسانی و تدارکات نظامی و ارتباط آسان با مناطق دیگر.[۷۲] هنگامی که امام علی به خلافت رسید، کوفه در مرکز دنیای اسلام قرار داشت و فاصله آن از مرکز ایران، حجاز، شام و مصر تقریبا به یک اندازه بود.[۷۳] امام علی(ع) کوفه را قبة الاسلام نامید[۷۴] و آنجا را پایخت خود قرار داد.
ادامه نیافتن فتوحات
برخی نویسندگان معتقدند علت ادامه نیافتن فتوحات در عصر امام علی، اشتغال او به نبردهای داخلی علیه پیمانشکنان بود.[۷۵]
ساختار حکومت
اگر چه ساختار حکومت امام علی(ع) مشابه ساختار حکومت دو خلیفۀ اول دانسته شده، اما حکومت او در سیاست و کارکرد، تفاوت اساسی با آنها داشت؛ بهگونهای که حکومت علوی الگویی آرمانی برای شیعیان و بسیاری از اهل نظرِ فرقههای اسلامی شناخته میشود.[۷۶] به گفته هشام جُعَیط، علی(ع) به دنبال ترمیم خلافت و بازگرداندن وحدت به امت اسلامی بود. به همین دلیل او از افرادی مانند مالک اشتر، که در قتل عثمان نقش چندانی نداشتند، برای حکومت خود استفاده کرد که این رویکرد مورد تأیید مردم مدینه نیز قرار گرفت.[۷۷]
حکومت اسلامی در زمان خلافت امام علی، به لحاظ سیاسی متمرکز، و از نظر اداری نامتمرکز و خودگردان بودند.[۷۸]
علی بن ابی طالب برای کارآیی و سرعتعمل والیان، به برخی کارگزارانش اختیار تام داده بود.[۷۹] کارگزاران حکومت امام علی به دو صورت بودند، برخی از آنان که برای مناطق وسیع و مهم انتخاب شده بودند، اختیارات تام داشتند؛ مثلا امور نظامی، تعیین قضات، اجرای حدود، سرپرستی حجاج، جنگ با دشمن و جمعآوری خراج و غنایم بر عهده آنان بود. از جمله این کارگزاران میتوان به مالک اشتر، محمد حنفیه، ابنعباس وعثمان بن حنیف اشاره کرد.[۸۰]
کارگزاران
در دوران عثمان، همۀ عوامل حکومتی از بین خاندان بنیامیه، حتی آنان که از دشمنان پیامبر بودند، انتخاب شدند و این امر سبب قدرتگرفتن بنیامیه و شکلگیری بحرانهای بعدی (از جمله بحرانها در زمان حکومت امام علی) شد.[۸۱] ازاینرو هنگامی که خلافت به امام علی رسید، تلاش کرد تا نظام اداری-سیاسی کشور را اصلاح کند.[۸۲]
طلحه و زبیر نیز پس از خلافت امام علی(ع)، از او خواستند که حکومت بصره و کوفه را به آنان دهد، اما او پیشنهاد آنان را نپذیرفت[۸۳] و این دو به سبب ناراحتی در مکه به عایشه پیوستند.[۸۴]
به گفته برخی پژوهشگران، امام علی(ع) از میان ۱۳۶ انتصاب حکومتی، ۴۲ انتصاب (۳۱ درصد) را به جوانان اختصاص داد و در بخشهای مختلف حکمومت به جوانان منصب حکومتی داد.[۸۵]
علی بن ابیطالب برای جلوگیری از فساد کارگزاران، از حکمرانی کارگزاران خود پیوسته بازرسی میکرد.[۸۶] کارگزاران بر اساس عملکردشان، تشویق و یا تنبیه میشدند و علی(ع) برای رفع مشکلاتشان، زندگی آنان را تأمین کرد.[۸۷] ولی حاکمان جدید نه در کوفه، و نه در شام مورد پذیرش قرار نگرفتند.[۸۸] علیاکبر ذاکری در کتاب سیمای کارگزاران علی بن ابیطالب(ع)، نام کارگزاران امام علی در شهرها و مناصب مختلف را ذکر کرده است. اسامی این افراد به شرح زیر است:[۸۹]
کارگزاران حکومت علی(ع) دو گونه بودند، برخی از آنان برای مناطق حساس و بزرگ و برخی دیگر به مناطق کوچکتر منصوب شده بودند. افراد انتخاب شده برای مناطق مهم، اختیار تام حکومتی داشتند؛ از جمله این کارگزاران میتوان به افرادی چون عثمان بن حنیف، مالک اشتر، محمد بن ابیبکر و قثم بن عباس اشاره کرد.[۹۰]
شایستهسالاری
شایستهسالاری را یکی از محورهای مهم در سیره سیاسی امام علی دانستهاند.[۹۱] وی کارگزاران حکومتی را تنها بر اساس لیاقت، کاردانی و پاکدامنی انتخاب میکرد، نه وابستگیهای قومی و قبیلهای.[۹۲] مغیره به امام علی(ع) پیشنهاد داد معاویه و همه کارگزاران عثمان برای مدتی در مسئولیت خود باقی بمانند[۹۳] تا حکومت علی(ع) تثبیت شود.[۹۴] ابنعباس نیز این پیشنهاد مغیر را خیرخواهانه دانست.[۹۵] ولی علی بنابیطالب این پیشهاد را نپذیرفت.[۹۶] دلیل این کار امام را عدالتخواهی و شایستهسالاری او دانستهاند.[۹۷] با رویکارآمدن حکومت امام علی، همه کارگزاران عثمان که به خاطر رابطۀ خویشاوندی به مناصب حکومتی دست یافته بودند، برکنار شدند.[۹۸]
ساختار نظامی
در نگاه امام علی(ع) مردم بهعنوان اصلیترین ذخیره دفاعی دولت به حساب میآیند که اگر پشتیبانی آنها نباشد نیروی نظامی رسمی ممکن است در یک جنگ طولانی مضمحل شود و زوال دولت را درپی داشته باشد.[۹۹] علی بن ابیطالب گروه مسلحی را به نام شرطة الخمیس ایجاد کرد تا امنیت جامعه را تأمین کرده، مراقب اتفاقات و حوادث باشند.[۱۰۰] در حکومت اسلامی، شرطه از اهمیت زیادی برخوردار بود و مقامِ «صاحب شرطه» از منصبهای مهم به شمار میرفت و پس از حاکمِ شهر، سرپرستی آنجا را بر عهده میگرفت.[۱۰۱] دستگیری مجرمان، انجام تدابیر لازم برای پیشگیری از وقوع جرم، حفظ نظم و امنیت عمومی جامعه و مراقبت از اموال مردم و حقوق آنان، از وظایف شرطة الخمیس به شماره آمده است.[۱۰۲]
تاکتیکها در جنگ
علی(ع) پیش از هر جنگی، اصول و فنون نظامی را به سپاهیانش میآموخت.[۱۰۳] این اصول و فنون را شامل اموری چون، چگونگی موضعگیری در مناطق مناسب طبیعی (مانند قرارگرفتن بر بلندیهای یا میان رودخانهها)، مسیر حرکت سپاه، زمان حرکت و توقف (حرکت کردن در ابتدا یا انتهای روز و پرهیز از حرکت در ابتدای شب)، شیوه رویارویی با دشمن (لزوم حمله به قلب سپاه دشمن و انجام شدن جنگ در یک جهت و پرهیز از انجام آن در دو جهت)، چگونگی آرایش نظامی (استفاده از دیدبانان بر بلندیها)، تعیین زمان مناسب برای حمله و غیره دانستهاند.[۱۰۴]
آداب نبرد در سیره علوی
دعوت دشمن به صلح و تسلیم، آغازگر نبودن جنگ و آزارنرساندن به مجروحان، کودکان و زنان را از اصول جنگهای امام علی دانستهاند.[۱۰۵]
ساختار قضایی
در حکومت امام علی، دستگاه قضایی مستقل بود و با همه افراد جامعه برخورد یکسان داشت. قاضی میتوانست حتی خلیفه مسلمانان را به دادگاه فراخواند و با ضوابط دستگاه قضایی، حکمی را علیه او صادر کند.[۱۰۶] مثلاً هنگامی که علی(ع) مال خود را در دست مردی نصرانیمذهب یافت، از آنجا که شاهدی بر مال خود نداشت، قاضی به نفع مرد نصرانی حکم کرد.[۱۰۷]
به گفته باقرشریف قَرَشی، هنگامی امام علی(ع) به حکومت رسید، اگرچه علی(ع) گاهی خود به قضاوت میپرداخت، اما منصب قضاوت را به شریح قاضی سپرد و به شریح دستور داد تا قضاوتهای انجام شده را به وی نیز عرضه کند تا ببیند قضاوت انجام شده بر خلاف احکام اسلامی نباشد.[۱۰۸] به گفته قرشی، امام علی اولین خلیفهای بود که زندان ساخت.[۱۰۹]
با توجه به گستردگی قلمرو خلافت، او امر قضاوت را به برخی افراد تفویض کرد؛ از جمله این افراد میتواند به ابوالأسود دوئلی در بصره، شریح بن حارث کندی در کوفه، رفاعة بن شداد در اهواز اشاره کرد.[۱۱۰]
اگر چه پیش از اسلام زندان وجود داشت،[۱۱۱] اما در عصر پیامبر و شیخین زندان نبود و برای محبوس کردن افراد از خانهای کنار مسجد النبی (در مدینه) و خانه صفوان بن امیه (در مکه) استفاده میشد.[۱۱۲] در حکومت علی برای زندانیان برنامه خاصی وجود داشت؛ آموزش قرآن و آموختن خواندن و نوشتن از برنامههای اجباری آنان بود. به زندانیان اجازه حضور در نماز جمعه داده میشد و بعد از آن به زندان بازگردانده میشدند.[۱۱۳]
به گفته نویسنده کتاب الخراج، امام علی اولین فردی بود که غذا و پوشاک زندانیان را تأمین کرد و این روش را خلفای بعد از او نیز در پیش گرفتند؛ اگر زندانی خود مال و اموال داشت، علی(ع) از مالش و اگر چیزی نداشت از بیتالمال هزینههایش را میداد.[۱۱۴]
مطهری نویسنده و پژوهشگر تاریخ اسلام:
علی قهرمان تیغ و تسبیح است، هم مرد تیغ است و هم مرد تسبیح، اما برای مغلوب کردن کدام طبقه؟ طبقه زیردست و محکوم یا طبقه زبردست و حاکم؟ شعار علی چیست؟ شعار علی «کونا لِلظّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلومِ عَوْناً»(همواره دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید) است. علی در تمام عمر، دوستِ تیغ و تسبیح بود و دشمن طلا. تیغ او علیه خداوندان زر و زور به کار رفت.
* منبع:مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۷۱
شیوه حکومت
اگر چه ساختار حکومت امام علی(ع) مشابه ساختار حکومت دو خلیفۀ اول دانسته شده، اما حکومت او در سیاست و کارکرد، تفاوت اساسی با آنها داشت؛ بهگونهای که حکومت علوی الگویی آرمانی برای شیعیان و بسیاری از اهل نظرِ فرقههای اسلامی شناخته میشود.[۱۱۵]
عدالت
مرتضی مطهری اسلام پژوه و نویسنده:
علی در میان خلفا اولین کسی است که وقتی که خلیفه میشود به آنچه خلفای دیگر توجه کردهاند (یعنی فتوحات، کشورگشایی، مبارزه کردن با مشرکان و کافران در خارج مرز اسلام ) کوچکترین التفاتی نمیکند، تمام همّ خودش را متوجه اصلاحات داخلی میکند. احساس میکند این اسلام اگرچه از نظر ظاهر خیلی توسعه پیدا کرده ولی مانند جسم متورّم است، از درونش دارد فاسد میشود، این را از درون باید اصلاح کرد،
*منبع:https://lms.motahari.ir/book-page/84/پانزده%20گفتار?page=310، مطهری، پانزده گفتار، ص۳۱۰
عزیز سید جاسم، اجرای برابری اقتصادی را نخستین اقدام عملی امام علی در حکومت دانسته است.[۱۱۶]
برقراری عدالت را مهمترین هدف دولت امام علی دانستهاند.[۱۱۷] امام علی(ع) در نخستین روزهای خلافتش، در برابر سنت غلط خلفا -که بیتالمال را بر اساس سوابق افراد در جنگهای صدر اسلام و یا سبقت در ایمان و مانند آن تقسیم میکردند- ایستاد و این عدم مساوات در تقسیم بیتالمال را خلاف دستور قرآن برشمرد.[۱۱۸] همچنین امام(ع) وقتی خلافت را به دست گرفت، تمام زمینهایی را که عثمان به این و آن واگذار نموده بود، مال خدا خواند و دستور بازگرداندن آنها به بیتالمال را صادر نمود.[۱۱۹]
علی(ع) به خاطر دقتی که در اجرای عدالت داشت و از بین بردن فسادی که در طول سالها پدید آمده بود، دشمنیهایی را بر ضد خودش پدید آورد.[۱۲۰] این روش او نه تنها طلحه و زبیر، بلکه برادرش عقیل، و پسر عمویش عبدالله بن عباس را نیز از وی آزرد.[۱۲۱] او در تقسیم بیتالمال بین اشراف قریش و بردگان عجم، فرقی نمیگذاشت و این عدالتش، بزرگان عرب را به خشم میآورد.[۱۲۲]
تقسیم بیتالمال
حکومت امام علی را در جمعآوری و حفظ بیتالمال بسیار دقیق ارزیابی کردهاند.[۱۲۳] علی(ع) در بیت المال سختگیری میکرد، چنانچه وقتی دخترش گردنبند مرواریدی را از علی بن ابی رافع، کلیددار بیتالمال، بهصورت امانت گرفت، هم دخترش و هم علی بن ابی رافع را بهشدت بازخواست کرد. امام علی سوابق اسلامی را در تقسیم بیتالمال دخالت نداد و سابقۀ ایمانی را تنها امری معنوی خوانده، تمام مسلمانها را در دریافت حقوق مسلمانی، مساوی دانست.[۱۲۴] او هنگامی که با اعتراض برخی ثروتمندان مواجه شد که چرا مطابق سنت عمر بن خطاب سابقه ایمانی و خویشاوندی را در تقسیم بیتالمال لحاظ نمیکند، سنت پیامبر را از سنت عمر برتر دانست و به زیادهخواهی آنان پاسخ منفی داد.[۱۲۵]
رابطه با مردم
به گفته برخی محققان، در دوران حکومت امام علی، مردم هر شهری بر حاکمان خود ناظر بودند و میتوانستند شکایت او را بر علی(ع) ببرند.[۱۲۶] بر اساس خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه، امام علی از مردم میخواست با او به صورت صریح سخن بگویند و از محافظهکاری در سخن گفتن با حاکم، پرهیز کنند.[۱۲۷]
در آن دوران مردم میتوانستند به صورت آسان و سریع با بخشهای عالی حکومت ارتباط بگیرند و به صورت فعال در امور حکومت مشارکت کنند.[۱۲۸]
در حکومت علی(ع) فضایی مناسب برای انتقاد و اعتراض مردم به وجود آمد.[۱۲۹]
ابونوار کرباس فروش میگوید:
«علی بن ابیطالب به همراه بردهاش نزد من آمد و دو پیراهن کرباس خرید. سپس به بردهاش گفت: «هر کدام را میخواهی بردار.»؛ برده یکی را برداشت. سپس علی پیراهن دیگر را برداشت و پوشید.»
امام علی(ع) برای شخصیت و حقوق مردم ارزش بسیاری قائل بود و این امر در بخشنامههایی که به مأموران دولتی فرستاده است کاملاً آشکار است.خراج را به رفتار عادلانه، منصفانه و صبر در برابر مردم سفارش کرده است.[۱۳۰] همچنین هنگامی که امام علی(ع) مالک اشتر را به استانداری مصر منصوب کرد، او را به مهربانی و خوشرفتاری با همه مردم (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) و برخورد انسانی با آنان دعوت نمود.[۱۳۱]
بر اساس نامه ۵۱ نهج البلاغه، علی(ع) مأموران جمعآوریآزادی مخالفان
به گفته مصطفی دلشاد تهرانی، آزادی در حکومت امام علی به صورت واضح وجود داشت؛ زیرا از همان ابتدای حکومت، بیعت مردم با علی(ع) به صورت آزادانه انجام گرفت و او آزادی مخالفانش را تضمین کرد و اجازه نداد کسی با آنان برخورد کند.[۱۳۲] امام علی مسلمان و غیرمسلمان را تحت حمایت حکومت میدانست و در حکومتش، هیچ فردی به خاطر عقاید خود از حقوق انسانی و اجتماعی محروم نشد.[۱۳۳] علی بن ابیطالب حتی در مقابل افرادی چون خوارج هم با بردباری رفتار میکرد و آنان را آزاد گذاشت و تنها وقتی که آنها به مردم تعدّی کردند، به مقابله با آنان برخاست.[۱۳۴]
سختگیری در اجرای دین و قانون
آنحضرت در کار دین، اجرای دقیق قانون و شیوه صحیح حکومتداری بسیار جدی و بیاغماض بود[۱۳۵] و برای اجرای قانون، اشراف و بزرگان، خویشان و نزدیکان خود را ملاحظه نمیکرد.[۱۳۶] پایبندی علی(ع) به قانون، او را حتی برای برخی نزدیکان تحملناپذیر کرده بود.[۱۳۷] امام(ع) در این راه حتی به نزدیکترین یاران خویش نیز سختگیری میکرد؛ مثلاً هنگامی که غلامش، قنبر، در اجرای حد به اشتباه سه تازیانه بیشتر زده بود، به دستور علی(ع) آن سه تازیانه جبران و بر قنبر سه تازیانه نواخته شد.[۱۳۸] همچنین بر اساس نامۀ امام علی(ع) به عُثمان بن حُنَیف، کارگزارش در بصره، امام علی(ع) عثمان بن حنیف را بهدلیل شرکت در یک مهمانی اَشرافی که بدون حضور فقیران برگزار شده بود، سرزنش و او را به پیروی از راه و روش زاهدانه و ورع از خدا دعوت کرد.[۱۳۹] به گفته دلشاد تهرانی، در نامههای نهجالبلاغه میتوان حساسیت امام علی را نسبت قانونشکنی کارگزاران حکومت خود به وضوح مشاهده کرد.[۱۴۰]
توجه به علم و آبادانی
طبق روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده، هنگام طلوع آفتاب، نزد حضرت علی جمع میشدند و او به آنان، فقه و قرآن میآموخت.[۱۴۱] وی در نامه خود به قُثَم بن عباس، فرماندارش در مکه، توصیه کرده بود به افراد بیسواد آموزش دهد و با دانشمندان همنشین باشد.[۱۴۲] وی در نامۀ خود به مالک اشتر دستور داده بود از برهم زدن سنتهای پسندیده بپرهیزد.[۱۴۳]
حضرت علی(ع) در نامهای به یکی از فرمانداران خود دستور داد نسبت به آبادانی شهرها توجه داشته باشد.[۱۴۴] در روایتهایی توصیه او به کشاورزی،[۱۴۵] و تجارت[۱۴۶] نقل شده است.
علی(ع) اقدامهایی را برای اصلاح و آبادکردن اراضی، ایجاد قناتها و نهرها انجام داد و به کارگزارانش دستور داد تا از ویرانی زمینها و چاهها جلوگیری کنند.[۱۴۷] به دستور او، از کشاورزان خراج کمتری گرفته شد، تا به تولید بیشتر تشویق شده، موجب آبادانی شوند.[۱۴۸]
وضعیت شیعیان
مالک اشتر، حجر بن عدی و پیروانشان را هسته اصلی شیعیان در کوفه دانستهاند.[۱۴۹] برخی از بزرگان شیعه در دوران حکومت امام علی، این افراد بودند: عمار یاسر، ابوایوب انصاری، قیس بن سعد بن عباده، محمد بن ابیبکر، سلیمان بن صرد خزاعی، مالک اشتر نخعی، عبداللّه بن بدیل و حجر بن عدی کندی.[۱۵۰]
شکاف ایجادشده در جریان حکمیت، گروهی از یاران علی را از او جدا کرد. در مقابل گروهی بر وفاداری به او اصرار ورزیدند. لوئی گارده، مستشرق فرانسوی، وفاداری این عده را سرآغاز تشکیل تشیع دانسته است.[۱۵۱]
در این دوران اگر چه شیعیان در جنگهای مختلف حضور داشتند و با مشکلات حکومت مواجه بودند، ولی توانستند از معارف اسلامی امام علی استفاده کنند؛ چرا که علی(ع) در کنار همه مشکلات خود، با سخنان و خطبههای خود علوم اسلامی را برای مردم بیان میکرد که سالها بعد در کتابهای مختلفی، همچون تحف العقول و نهج البلاغه ثبت شد.[۱۵۲]
چالشها
به گفته حسن زین، امام علی(ع) هنگامی عهدهدار حکومت اسلامی شد که به حکومت اسلامی به دید طمع نگاه میشد.[۱۵۳] علی(ع) هنگامی حکومت را به دست گرفت که فساد و انحراف از احکام و اصول دین، نظام سیاسی اسلام، اقتصادی و اجتماعی اسلام را با خطر مواجه کرده بود.[۱۵۴]
پس از قتل عثمان، اوضاع سیاسی آشفته شد و آینده حکومت را تیره ساخته بود.[۱۵۵]
به گفته مصطفی دلشاد تهرانی، امام علی در آغاز حکومت خود مشکلات بسیاری داشت؛ از جمله: قدرتطلبی سران، بیبصیرتی مردمان، خواستههای متضاد اجتماعی، دنیاپرستی مردمان، قبیلهگرایی، بر هم خوردن شایستهسالاری، اشرافیت سیاسی و اقتصادی و تحجّر و کوتهبینی جمعی از یاران.[۱۵۶]
رسول جعفریان، مهمترین مشکلات حکومت امام را چنین برشمرده است:
- عدالت اقتصادی؛ عمر بن خطاب سالها پیش سوابق اسلامی و قبیلۀ افراد را در سهم افراد از بیتالمال تأثیر داده بود و در زمان عثمان این اوضاع بدتر شد. با روی کار آمدن امام و تقسیم مساوی بیتالمال اعتراض بهرهمندان را در پی داشت و سبب ملحق شدن آنها به معاویه شد.[۱۵۷]
- عدالت نژادی؛ با فتوحات اسلامی نژادهای مختلفی با عربها آمیخته شدند. اما از حقوق یکسان برخوردار نبودند. علی بن ابیطالب که این تبعیض نژادی را از بین برد. برخی اعراب این رفتار امام را تحمل نمیکردند و حکومت با اعتراض آنان مواجه میشد.[۱۵۸]
- انحرافات و شبهات دینی؛ خلفای پیشین، سنتهایی را در برابر سنت نبوی بدعت گذاشته شده بودند. امام علی به اجتهادات خلفا اعتقاد نداشت و حاضر نبود از سیره نبوی تخطی کند.[۱۵۹]
- فساد اجتماعی؛ در دوران عثمان فساد اجتماعی و اخلاقی، خصوصا در میان اشرافِ صحافه و فرزندان آنان رواج یافت و به اعتقاد امام علی، از دین تنها نامی از آن باقی مانده بود.[۱۶۰]
جنگها و شورشها
مردم طلحه و زبیر را در قتل عثمان متهم میدانستند و از آنها میخواستند در فکر حکومت نباشند.[۱۶۱] از همین روی، آن دو پس از مشورت با یکدیگر، در جمع مردم گفتند: ما با هم مشورت کردیم و به خلافت علی راضی هستیم. با او بیعت کنید.[۱۶۲] رسول جعفریان معتقد است، طلحه و زبیر به بیعت با امام راضی شدند تا از این طریق در حکومت جدید جایی برای خود دست و پا کنند.[۱۶۳]
به باور ویلفرد مادلونگ، شیعهپژوه آلمانی، با به خلافت رسیدن علی، امت اسلامی به سه دسته اصلی تقسیم شدند: ۱. انصار و مخالفان عثمان که از علی حمایت میکردند، ۲. امویان و طرفداران آنان که معتقد بودند عثمان خلافت را به آنان تملّک کرده است، ۳. اکثریت قریش که میخواستند خلافت به همان روش ابوبکر و عمر بازگردانده شود.[۱۶۴] با آماده شدن هر سه گروه برای گرفتن حق خود، مسلمانان به جنگ داخلی کشیده شدند و این جنگها بعد از علی(ع) نیز ادامه پیدا کرد.[۱۶۵]
به نظر رسول جعفریان، سیاستهای اصلاحی امام علی، موجب بروز جریانهای مخالف و مبارزه مسلحانه آنان شد.[۱۶۶] امام علی(ع) اگر چه خواستار حکومت نبود، اما با پذیرش حکومت، برای تحقق برنامههای اصلاحی خود ناچار شد با آن افراد مقابله کند.[۱۶۷] به همین دلیل بود که سه جنگ داخلی پیش آمد.[۱۶۸] به گفته جعفریان، عامل این جنگهای ناخواسته امام علی، دیگران بودند.[۱۶۹] جعفریان معتقد است، این جنگها برای همیشه تأثیر منفی عمیقی در امت اسلامی بر جای گذاشت.[۱۷۰]
مطابق برخی گزارشها، ام سلمه از دشمنی عایشه با عثمان خبر داشت، به همین دلیل میدانست که عایشه خونخواهی عثمان را بهانه قرار داده تا خلافت علی را نپذیرد.[۱۷۱] ازاینرو امسلمه با حمایت کردن از علی(ع)، تلاش کرد تا عایشه و طرفدارانش را از جنگ با خلیفه بر حذر دارد.[۱۷۲] برخی طرفداران عایشه با شنیدن سخنان امسلمه، همسر پیامبر، عایشه را رها کردند، اما سخنان او در عایشه اثری نگذاشت.[۱۷۳]
اگر چه جنگهای دوران خلافت امام علی، بیشترین وقت خلافت او را گرفت، اما این جنگها نتوانست جنبههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خلافت علی(ع) را تحتالشعاع خود قرار دهد.[۱۷۴]
به گفته ابراهیم بیضون، حکومت امام علی(ع) به دلیل همراهشدن با جنگهای مداوم، به دوران حکومت پیامبر(ص) شباهت دارد و ادامه حکومت نبوی به شمار میرود.[۱۷۵]
پس از به خلافت رسیدن امام علی، وی با دو حرکت جداییطلب، یکی در بصره و دیگری در شام مواجه شد. حرکت شورشی در بصره با سرعت متوقف شد، اما از آنجا که برای نخستینبار دو گروه مسلمان در مقابل هم قرار میگرفتند، آثار آن تا مدتها باقی ماند.[۱۷۶]
تقریبا همه دوره حکومت امام علی در جنگ گذشت.[۱۷۷] علی بن ابیطالب هیچگاه برای جنگ پیشقدم نبود.[۱۷۸] به گفته مصطفی دلشاد تهرانی، امام علی(ع) در سه جنگ دوران حکومت خود، از تمام تلاش خود را به کار گرفت تا جنگی رخ ندهد.[۱۷۹] علی(ع) تنها در صورتی که از جنگ گریزی نبود، میجنگید و پیش از هر جنگی، نخست افراد را به صلح فرا میخواند.[۱۸۰] مخالفان خلافت امام علی(ع) یا از همان ابتدا بیعت نکردند و یا بعدا بیعت خویش را شکستند. در میان این مخالفان، برخی با جدیت مخالفت خویش را پیگیری کرده و سبب بروز اختلاف در امت اسلامی و جنگهای خونینی بین مسلمانان شدند؛ اما برخی دیگر که به قاعدین مشهور شدند، جانب حق را رها کردند و از بیعت سر باز زدند؛ ولی با امام علی(ع) مخالفت مستقیم و جدال نکردند.[۱۸۱]
بر اساس روایتی که در کتاب کافی آمده است، امام علی(ع) همواره جنگهای خود را در ساعات بعد از ظهر آغاز میکرد. او بر این باور بود که این شیوه موجب کاهش تعداد کشتهشدگان میشود، زیرا افرادی که شکست خوردهاند و همچنین کسانی که در جستجوی نجاتند، میتوانند با فرا رسیدن شب، فرار کنند.[۱۸۲] مطابق روایتی که ابنابیشیبه نقل کرده، روش علی(ع) در مواجه با اسیران جنگ صفین این بود که اسب و سلاحشان میگرفت و با گرفتن این پیمان که دیگر به جنگ بازنگردند، آنان را آزاد میکرد.[۱۸۳]
علی(ع) در مواردی که صلح ممکن نبود، جنگ را برای یاری ستمدیدگان، بازگرداندن اموال غارتشده و پیروز کردن حق بر باطل، ضرورتی اجتناب ناپذیر می دانست.[۱۸۴]
به گفته طه حسین، عایشه رابطه خوبی با عثمان نداشت و با او به تندی رفتار میکرد، به گونه ای که برخی گمان کردند که عایشه از جمله افرادی است که او معترضان را به قتل عثمان تحریک کرده است. با این حال رابطه او با علی هم خوب نبود و هنگامی که در راه مکه به مدینه خبر خلیفه شدن علی را شنید، از شدت خشم به مکه بازگشت و مردم را به خونخواهی عثمان بر ضد علی شورانید.[۱۸۵]
عزیز سید جاسم، نویسنده عراقی، اصول اخلاقی و انسانی امام علی(ع) در جنگها را چنین برشمرده است:
- دو بار اتمامحجتکردن پیش از آغاز جنگ؛
- استفاده از تمام ظرفیتهای برای جذب افراد دشمن؛
- متوسل نشدن به هر ابزاری برای پیروزی در جنگ؛
- بسنده کردن به غنایم جنگی و تعرض نکردن به اموال و زنان دشمن؛
- نکشتن اسیران، زخمیها و فرارکنندگان از جنگ.[۱۸۶]
به گفته عزیز سید جاسم، نویسنده عراقی، از اصول و سیاستهای نظامی امام علی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
- حضور در میدان نبرد و عهدهدارشدن فرماندهی سپاه؛ علی(ع) بر خلاف خلفای پیشین و به پیروی از پیامبر(ص) در جنگها حاضر میشد و فرماندهی جنگهای بزرگ را خود انجام میداد.[۱۸۷]
- پاسخ به تجاوز دشمن پیش از تجاوز؛ علی(ع) هنگامی که میفهمید دشمن تصمیم گرفته تجاوز کند، با در دست گرفتن سرعت عمل، سوی دشمن حرکت میکرد و حالت تهاجمی دشمن را به حالت دفاعی تبدیل میکرد.[۱۸۸]
- شناخت دقیق از دشمن؛ در جنگهای مختلف برخورد امام علی با دشمنانش یکسان نبود و او با شناخت دقیقی از دشمن داشت، تلاش میکرد با سخنرانی در بین سپاهیان خود، آنان را از فرهنگ و مهارت دشمن آگاه سازد.[۱۸۹]
- توجه ویژه به نیازهای روحی و مادی نیروهای خود و خانواده آنها؛ علی(ع) به شایستگیها و تلاش نیروهای خود توجه و به خانوادههای آنها رسیدگی میکرد تا با اطمینان کامل به جهاد بپردازند.[۱۹۰]
الگوی گاهشمار
برای گاه شمار رک: اینجا ص۱۱
سرانجام
حکومت امام علی(ع) چهار سال و نه ماه به طول انجامید و با شهادتش پایان یافت.[۱۹۱] با شهید شدن علی(ع)، اصحاب او با امام حسن به عنوان خلیفه جدید بیعت کردند. شش ماه پس از حکومت علی(ع) جنگ میان مسلمانها به پایان رسید و با حاکمشدن معاویه، در ظاهر یکپارچگی به امت اسلامی بازگشت،[۱۹۲] ولی به گفته هشام جعیط، این یکپارچگی در قلب مسلمانان ریشه نداشت و جریانهای پنهانی علیه حکومت وقت فعال شد.[۱۹۳]
نیروهای نظامی حکومت از جنگ خسته شده، دچار اختلاف شدند و در مواردی از دستورات علی(ع) سرپیچی میکردند.[۱۹۴] معاویه با برخی فرماندهان نظامی حکومت، مانند اشعث بن قیس، ارتباط سرّی برقرار کرد و با وعده مناصب عالی در سپاهش و با دادن برخی هدایا آنان را به خدمت گرفت تا با شایعهپراکنی در سپاه امام علی سپاهیان را بترسانند.[۱۹۵]
موفقیت یا شکست
اگرچه امام علی نتوانست در دوران حکومت خود، به تمامی اهداف خود دست یابد، ولی توانست سیره حکومت نبوی را برای مردم، به خصوص برای کسانی که او را ندیده بودند، نشان دهد.[۱۹۶]
به گفته احمد امین، از متفکران اهل مصر، علی بن ابیطالب به دلیل تقیدی که به سنت و نصوص دینی داشت، در حکومتش شکست خورد، این در حالی است که عمر بن خطاب و معاویة بن ابیسفیان در مواردی بر خلاف نصوص دینی، به نظر و تشخیص خود عمل کرده و موفق شدهاند.[۱۹۷] چنانکه مطابق گزارش برخی منابع اهلسنت، هنگامی که به عمر اعتراض شد که چرا بر خلاف پیامبر، فاجران و منافقان را در کارهای حکومت به کار گرفته است، او در جواب گفت: من از نیروی آنان بهره گرفته، آنان را زیر نظر دارم و گناهشان بر عهده خودشان است.[۱۹۸] ازاینرو محمدحسین طباطبایی، مؤلف تفسیر المیزان، معتقد است، منافقان که در زمان حکومت پیامبر به مقابله با او میپرداختند، در زمان سه خلیفه اول با قدرت یافتن در دستگاه خلافت از مخالفت با حکومت اسلامی دست برداشته، با مسلمانان همراهی کردند.[۱۹۹]
رسول جعفریان، ریشهدار بودن فساد و فتنه در جامعه آن روز و وضعیت آشفته قبایل عراق و قوت گرفتن موقعیت رؤسای قبایل را از دلایل شکست امام علی دانسته است.[۲۰۰]
چرا امام علی(ع) برای محکمشدن حکومتش انعطاف نشان نداد؟
از برخی مورخان نقل شده که امام علی به این دلیل که در حکومتداری از حیله و سیاست بهره نگرفت، حکومتش متزلزل شد.[۲۰۱] چنانکه ویلفرد مادلونگ نیز امام علی را در سیاست، فردی ساده و بدون آیندهنگری خوانده است؛ چرا که او به سخنان ابنعباس که توصیه کرده بود، برای جلوگیری از مشکلات، معاویه را برکنار نکند، توجه نکرده بود.[۲۰۲] به گفته حسن زین، داوری تاریخ علیه حکومت بنیامیه، نشان میدهد همه اقدامهای امام علی برای دور کردن فساد حکومت (هرچند منجر به از بین رفتن حکومت خودش شود) درست بوده است.[۲۰۳] امام علی بدون چشمپوشی از هر فسادی (چشمپوشی از معاویه و کارگزاران عثمان و نیز دادن برخی منصبها به طلحه و زبیر) توانست با ایجاد حکومتی بر پایه اصول و ارزشهای اسلامی، الگویی صحیح از حکومت اسلامی ارائه دهد، تا در عصرهای بعدی مورد تقلید و نمونهبرداری قرار گیرد.[۲۰۴]
جعفر سبحانی معتقد است، حتی اگر امام علی(ع) نسبت به فساد معاویه انعطاف نشان میداد، مشکلات حکومتش برطرف نشده، بلکه بیشتر میشد.[۲۰۵] به نظر سبحانی، در صورت ابقای معاویه بر حکومت شام، علی(ع) در همان روزهای نخست اکثریت طرفدارانش را از دست میداد، چرا که آنان به سبب ستمها و ناعدالتیهایی که از کارگزاران عثمان متحمل شده بودند، دست به انقلاب زده بودند و ابقای کارگزاران عثمان، آنان را سرخورده میکرد.[۲۰۶] به باور سبحانی، دادن حکومت شام به معاویه، باز هم نمیتوانست از مخالفت او با خلافت علی(ع) بکاهد؛ زیرا چگونه میتوان پذیرفت که برخی یاران علی به او پیشنهاد دهند که برای مدتی کوتاه معاویه را در جایگاهش باقی گذارد، اما خود معاویه که فردی زیرک و سیاستمدار بود، ابقای خود را موقتی و مصلحتی نداند.[۲۰۷] سبحانی قتل عثمان را بزرگترین فرصت برای معاویه میدانست که اگر در همان روزهای نخست از آن استفاده نمیکرد، برای همیشه آن را از دست میداد.[۲۰۸]
پیامدها
تکنگاریها
متفرقه
منابع
موسوی خمینی، سید روحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۷۸ش. جعفریان، رسول، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، تهران، نشر علم، ۱۳۹۰ش. امین، احمد، ظهر الاسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، بیتا. زین، حسن، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، بیروت، دار الفکر الحدیث، ۱۹۹۴م. عاملی، سید جعفر مرتضی، «إستراتیجیة الکوفة فی خلافة علی(ع)»، در سایت سید جعفر مرتضی العاملی، تاریخ درج مطلب: ۶ فوریه ۲۰۱۴م، تاریخ بازدید: ۱ بهمن ۱۴۰۳ش. دلشاد تهرانی، مصطفی، حکمرانی حکیمانه، تهران، دریا، ۱۳۹۵ش. مهاجرنیا، محسن، «ساختار حکومت امام علی(ع)»، در جلد ۶ از دانشنامه امام علی(ع)، تهران، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰ش. پردل، محمدجواد، و حمیدرضا مطهری، «جوانگرایی در حکومت امام علی(ع)»، در فصلنامه علوم سیاسی، شماره ۸۵، بهار ۱۳۹۸ش. حکیمآبادی، محمدتقی، «دولت و سیاستهای اقتصادی»، در جلد ۷ از دانشنامه امام علی(ع)، تهران، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، ۱۳۸۰ش. جُعَیط، هِشام، الفتنة؛ جَدلیّة الدین و السیاسة فی الاسلام المُبکِر، ترجمه: خلیل احمد خلیل، بیروت، دار الطلیعه، ۲۰۰۰م. ابنابیشیبه، عبدالله بن محمد، المصنف فی الأحاديث و الآثار، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۰۹ق. ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستذکار، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق. ابنسعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق. بیضون، ابراهیم، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، بیروت، بیسان، ۲۰۰۹م. اسکافی، محمد بن عبدالله، المعیار و الموازنة فی فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و بیان افضلیته علی جمیع العالمین بعد الانبیاء و المرسلین، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت، بینا، ۱۴۰۲ق. دیاربکری، حسین بن محمد، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، بیروت، دار صادر، بیتا. فخری، محمد، تاریخ تشیع از صدر اسلام تا پایان دوره خلفای راشدین، مشهد، ایلیا فخر، ۱۳۸۸ش. گارده، لوئی، اسلام، دین و امت، ترجمه: رضا مشایخی، تهران، سهامی انتشار، ۱۳۵۲ش. خواجویان، محمدکاظم، تاریخ تشیع، مشهد، جهاد دانشگاهی، ۱۳۷۶ش. قاضی ابویوسف، یعقوب بن ابراهیم، الخراج، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۹۹ق. حرکات، ابراهیم، السیاسة و المجتمع فی عصر الراشدین، بیروت، الأهلیه، ۱۹۸۵م.
- ↑ جعفریان، «خلافت امام علی(ع) و تثبیت نظریه امامت شیعی»، ص۱۱۴.
- ↑ جعفریان، «خلافت امام علی(ع) و تثبیت نظریه امامت شیعی»، ص۱۲۳.
- ↑ موسوی خمینی، صحیفه امام، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۳۶۰.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۳۳.
- ↑ جعفریان، «خلافت امام علی(ع) و تثبیت نظریه امامت شیعی»، ص۱۲۴.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۷، ص۷۳.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۷، ص۷۳.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۹.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۹.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۹-۷۲.
- ↑ هالم، تشیع، ۱۳۸۹، ص۲۷-۲۸.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۱۴۱.
- ↑ حسین، علی و بنوه، دار المعارف، ص۸.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۱۴۱.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۱۴۱.
- ↑ حسین، علی و بنوه، دار المعارف، ص۸.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، ص۷۰.
- ↑ نگاه کنید به: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۲۲.
- ↑ جعفریان، «خلافت امام علی(ع) و تثبیت نظریه امامت شیعی»، ص۱۱۶.
- ↑ دیاربکری، تاریخ الخمیس، دار صادر، ج۲، ص۲۶۲.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۶۸.
- ↑ نصیری، تحلیلی از تاریخ تشیع و امامان(ع)، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۷.
- ↑ نصیری، تحلیلی از تاریخ تشیع و امامان(ع)، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۶.
- ↑ نصیری، تحلیلی از تاریخ تشیع و امامان(ع)، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۶.
- ↑ بختیاری، «ساختار سیاسی حکومت عثمان»، ص۶۵.
- ↑ غریب، خلافة عثمان بن عفان، ۱۹۹۷م، ص۱۰۳.
- ↑ ابناثیر، اُسْدُ الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۹۰.
- ↑ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۲۶-۴۲۸.
- ↑ اِبنقُتَیْبه دینَوری، الامامة و السیاسه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۵-۶۶؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۲۷؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۷۹؛ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۳۴.
- ↑ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۳۴-۴۳۵.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۵.
- ↑ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۳۴.
- ↑ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۳۴-۴۳۵.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۵؛ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، خطبه ۹۲، ص۱۳۶.
- ↑ مکارم شیرازی، نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۱۹۷.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج ۲، ص۱۷۹؛ ابناعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج ۲، ص۴۳۵-۴۳۶.
- ↑ جعفریان، «خلافت امام علی(ع) و تثبیت نظریه امامت شیعی»، ص۱۱7.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۲۷.
- ↑ اسکافی، المعیار و الموازنه، 1402ق، ص51.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، ص۱۹۱.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، ص۴۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، ص۳۳-۳۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، ص۳۶.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، ص۳۳-۳۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، ص۲۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ۱۳۹۵ش، ص۴۳-۴۴.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۱۲۳.
- ↑ حسین، علی و بنوه، دار المعارف، ص۹.
- ↑ خوارزمی، المناقب، ۱۳۸۸ق، ص۱۵.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۴۳.
- ↑ مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۰-۲۰۲.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۷۰.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، خطبه ۹۲، ص۱۳۶؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۳۴؛ ابنشهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۱۱۰؛ مِسْکوَیْه، تجارب الامم، ۱۳۷۹ش، ج۱، ص۴۵۸.
- ↑ حرکات، السیاسة و المجتمع فی عصر الراشدین، ۱۹۸۵م، ص۱۲۵.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۲۸-۴۳۱.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۴۴.
- ↑ جعفریان، اطلس شیعه، ۱۳۸۷ش، ص۵۲.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۴.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۱-۸۲.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۴.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۸۵.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۷.
- ↑ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۳۵.
- ↑ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۷.
- ↑ یوسف خلیف، حیاة الشعر فی الکوفه، ص۵۴.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۴۶۷.
- ↑ رجبی، «بررسی انتخاب کوفه به عنوان مرکز خلافت اسلامی»، ص7-8.
- ↑ عاملی، «إستراتیجیة الکوفة فی خلافة علی(ع)»، در سایت سید جعفر مرتضی العاملی.
- ↑ رجبی، «بررسی انتخاب کوفه به عنوان مرکز خلافت اسلامی»، ص6.
- ↑ ابنالفقیه، البلدان، ۱۴۱۶ق، ص۲۰۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص154.
- ↑ مهاجرنیا، «ساختار حکومت امام علی(ع)»، ص۱۶۱.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۱۴۲.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۹۱.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۹۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۹۳-۹۶.
- ↑ مهاجرنیا، «ساختار حکومت امام علی(ع)»، ص۱۴۷.
- ↑ مهاجرنیا، «ساختار حکومت امام علی(ع)»، ص۱۴۸.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ق، ج۴، ص۴۲۹.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۶.
- ↑ پردل، و مطهری، «جوانگرایی در حکومت امام علی(ع)»، ص۱۴۴.
- ↑ حسین، علی و بنوه، دار المعارف، ص۱۴۷.
- ↑ مهاجرنیا، «ساختار حکومت امام علی(ع)»، ص۱۴۹-۱۵۰.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۶.
- ↑ ذاکری، سیمای کارگزاران علی ابن ابیطالب(ع)، ۱۳۷۸ش، ج۱ و ۲، صفحه فهرست کتاب.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص224.
- ↑ اداک، «شایستهسالاری در حکومت امام علی(ع)»، ص5۶.
- ↑ اداک، «شایستهسالاری در حکومت امام علی(ع)»، ص5۶.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۸۰.
- ↑ اداک، «شایستهسالاری در حکومت امام علی(ع)»، ص۴۵.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۴۲.
- ↑ طوسی، الأمالی، ۱۴۱۴ق، ص۸۷.
- ↑ اداک، «شایستهسالاری در حکومت امام علی(ع)»، ص۴۶.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۲۸.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه۵۳.
- ↑ قرشی، موسوعة الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۹ق، ج11، ص31.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص194.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص194.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱77.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱78-182.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص184-185.
- ↑ اداک، «شایستهسالاری در حکومت امام علی(ع)»، ص۵۶.
- ↑ ثقفی، الغارات، ۱۳۹۵ش، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ قرشی، موسوعة الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۹ق، ج۹، ص۶۳.
- ↑ قرشی، موسوعة الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۹ق، ج۱۱، ص۳۱.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۸.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱۴۳.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص145.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۱۴۶.
- ↑ قاضی ابویوسف، الخراج، ۱۳۹۹ق، ص۱۴۹-۱۵۰.
- ↑ مهاجرنیا، «ساختار حکومت امام علی(ع)»، ص۱۶۱.
- ↑ جاسم، علی بن ابیطالب سلطة الحق، ۱۴۲۷ق، ص۳۵۹.
- ↑ حکیمآبادی، «دولت و سیاستهای اقتصادی»، ص۳۷۳.
- ↑ محمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، مؤسسة الاعلمی، ج۱، ص۲۲۴.
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ۱۴۲۶ق، ص۱۴۹.
- ↑ نصیری، تاریخ تشیع و امامان(ع)، ۱۳۸۶ش، ص۱۱۱.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۱۰.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۱۲.
- ↑ حکیمآبادی، «دولت و سیاستهای اقتصادی»، ص۳۷۴.
- ↑ نصیری، تاریخ تشیع و امامان(ع)، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۶.
- ↑ ابنحیون، دعائم الاسلام، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۳۸۴.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۱۲۷.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۲۱۶، ص۳۳۵.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۱۲۸.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص۲۴۸.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، نامه ۵۱، ص۴۲۵.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، نامه ۵۳، ص۴۲۷-۴۲۸.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۳۳.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۳۸-۳۹.
- ↑ شهیدی، علی از زبان علی، ۱۳۸۰ش، ص۱۳۳-۱۳۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۴۵.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۴۷.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۴8.
- ↑ قمی، سفینة البحار، ۱۴۱۴ق، ج۶، ص۱۷۶.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، نامه ۴۵، ص۴۱۶-۴۲۰.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۵۶.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۴، ص۱۰۹.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، نامه ۶۷، ص۴۵۷.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، ۱۴۱۴ق، نامه ۵۳، ص۴۳۱.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۲۰۳.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۹، ص۲۱۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۳۱۹.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص124-125.
- ↑ معینینیا، سیره اداری امام علی(ع) در دوران خلافت، ۱۳۷۹ش، ص125.
- ↑ فخری، تاریخ تشیع از صدر اسلام تا پایان دوره خلفای راشدین، ۱۳۸۸ق، ص۲۲۱.
- ↑ خواجویان، تاریخ تشیع، ۱۳۷۶ش، ص۴۰.
- ↑ گارده، اسلام، دین و امت، ۱۳۵۲ش، ص۱۶۰-۱۶۱.
- ↑ خواجویان، تاریخ تشیع، ۱۳۷۶ش، ص۴۱.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۳۳.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۳۹.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۵.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۱۸-۱۹.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۵-۶۶.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۶-۶۷.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۷.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۶۸-۶۹.
- ↑ الامامة و السیاسه، اِبنقُتَیْبه دینَوری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۵.
- ↑ ابنحبان، الثقات، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص۲۶۹.
- ↑ جعفریان، تاریخ و سیره سیاسی امام مؤمنان علی بن ابیطالب، ۱۳۸۸، ص۲۳.
- ↑ مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۴-۲۰۵.
- ↑ مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۵.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۷۲.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۷۲.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۷۲.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۷۲.
- ↑ جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ۱۳۹۰ش، ص۷۲.
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۲۳۸.
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۲۳۶-۲۳۸.
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۲۳۸.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، ص۱۴۹.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، ص۱۷۲.
- ↑ بیضون، الامام علی فی رؤیة النهج و روایة التاریخ، ۲۰۰۹م، ص۲۵۰.
- ↑ زرینکوب، بامداد اسلام، ۱۳۷۶ش، ص۱۰۹.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۱۴۳.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۲۹۶.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۱۴۳.
- ↑ نگاه کنید به: خادملو، «قاعدین دلایل، انگیزهها و نتایج عملکرد آنان در زمان خلافت علی(ع)»، ص۱۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۲۵.
- ↑ ابنابیشیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۵۴۹.
- ↑ دلشاد تهرانی، حکمرانی حکیمانه، ۱۳۹۵ش، ص۳۱۹.
- ↑ حسین، علی و بنوه، دار المعارف، ص۲۵-۲۷.
- ↑ جاسم، علی بن ابیطالب سلطة الحق، ۱۴۲۷ق، ص۲۴۱.
- ↑ جاسم، علی بن ابیطالب سلطة الحق، ۱۴۲۷ق، ص۲۴۳-۲۴۴.
- ↑ جاسم، علی بن ابیطالب سلطة الحق، ۱۴۲۷ق، ص۲۴۴.
- ↑ جاسم، علی بن ابیطالب سلطة الحق، ۱۴۲۷ق، ص۲۴۶.
- ↑ جاسم، علی بن ابیطالب سلطة الحق، ۱۴۲۷ق، ص۲۵۱-۲۵۲.
- ↑ عاملی، الصحیح من سیرة الامام علی(ع)، ۱۴۳۰ق، ج۱۹، ص۱۰۹.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۳۱۳.
- ↑ جُعَیط، الفتنه، ۲۰۰۰م، ص۳۲۴-۳۲۵.
- ↑ قرشی، موسوعة الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۹ق، ج۱۱، ص۲۱۵.
- ↑ قرشی، موسوعة الامام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۹ق، ج۱۱، ص۲۱۵.
- ↑ فخری، تاریخ تشیع از صدر اسلام تا پایان دوره خلفای راشدین، ۱۳۸۸ق، ص۲۲۹.
- ↑ امین، ظهر الاسلام، دار الکتاب العربی، ج۴، ص۳۷-۳۸.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به: ابنابیشیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۲۰۰؛ ابنعبدالبر، الاستذکار، ۱۴۲۱ق، ج۳، ص۲۰۲؛
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۹، ص۲۹۰.
- ↑ جعفریان، «خلافت امام علی(ع) و تثبیت نظریه امامت شیعی»، ص۱۲۴.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۳۳.
- ↑ مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۲۰۸.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۹۳.
- ↑ زین، الامام علی بن ابیطالب و تجربة الحکم، ۱۹۹۴م، ص۹۳.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۷۹.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۸۰.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۸۱.
- ↑ سبحانی، فروغ ولایت، ۱۳۸۰ش، ص۳۸۲.