سید ابوالفضل موسوی زنجانی
مجتهد، نویسنده و سیاستمدار ملیگرا | |
اطلاعات فردی | |
---|---|
تاریخ تولد | سال ۱۲۷۹ش |
زادگاه | زنجان |
تاریخ وفات | ۲ مرداد ۱۳۷۱ش |
محل دفن | بهشت سکینه، کرج |
خویشاوندان سرشناس | سید رضا موسوی زنجانی |
اطلاعات علمی | |
استادان | سید ابوالحسن اصفهانی • سید محمد موسوی زنجانی |
محل تحصیل | زنجان • نجف |
اجازه اجتهاد از | میرزای نائینی • محمدحسین غروی اصفهانی • شیخ عبدالکریم حائری |
تألیفات | بلای ربا • حریّت در نظر اسلام • اسلام و نظام بردگی • شرایط و وظایف مرجع و ... |
فعالیتهای اجتماعی-سیاسی | |
سیاسی | تشکیل هیئت علمیه تهران • مبارزه با حکومت پهلوی حمایت از محمد مصدق • انتقاد از وضعیت سیاسی، اقتصادی و قضایی کشور پس از انقلاب |
سید ابوالفضل موسوی زنجانی(۱۲۷۹-۱۳۷۱ه ش) مجتهد، نویسنده و سیاستمدار ملیگرای و از اعضای نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی بود. از منتقدان حکومت پهلوی و هوادار محمد مصدق بود. وی خود را مخالف استبداد دینی و از طرفداران حقوق بشر میدانست. امامت جماعت مسجد الجواد و مسجد حسینیه ارشاد، بسیج مردمی برای مبارزه با اسرائیل بههمراه آیتالله طالقانی از فعالیتهای وی است. مدتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اعلامیه تندی صادر کرد و برخی از رفتارهای انقلابیون را محکوم کرد. او جزو منتقدین نظام جمهوری اسلامی محسوب میشد. وی نماز میت را بر جنازه سیدمحمود طالقانی اقامه کرد. مدفن او در بهشت سکینه در اطراف کرج قرار دارد. وی فرزند آیتالله سید محمد موسوی زنجانی و برادر آیتالله سید رضا موسوی زنجانی بود.
زندگی نامه و تحصیلات
سید ابوالفضل زنجانی در سال ۱۲۷۹ ش در زنجان متولد شد. پدرش سید محمد موسوی زنجانی از علمای زنجان در عصر مشروطه و از مجتهدان مشروطهخواه بود. وی در نجف نزد آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی شاگردی کرده بود، جایگاهش در میان علما و مردم شهر زنجان بهگونهای بود که شیخ ابراهیم زنجانی توانست با حمایت وی وارد نخستین دوره مجلس شورای ملی شود. بیت موسوی در عصر قاجار و بهویژه در عصر مشروطه از بیوت حوزوی فعال بود. سید ابوالفضل دروس مقدماتی حوزه را نزد پدر و برخی از اساتید در زنجان سپری کرده سپس به حوزه نجف رفت. و از مقربان درس میرزای نائینی و محمدحسین غروی اصفهانی شده و از آنان اجازه اجتهاد مکتوب دریافت میکند. نائینی او را «نور چشم» خود میخواند [۱] و شیخ عبدالکریم حائری نیز بر سخنان و گواهی نائینی صحه میگذارد. سید ابوالفضل پس از پایان تحصیلات و در اواخر دوره رضاشاه به زنجان بازگشت و در جریان اشغال آذربایجان و اعلام حکومت خودمختار فرقه دموکرات مورد حمایت شوروی، علیه این فرقه فعالیت میکرد. وی در میانه دهه بیست شمسی عازم تهران شده تا پایان عمر در این شهر اقامت کرد.
اساتید
آثار
آثار سید ابوالفضل زنجانی در قالب مقالاتی است که در مجلات دینی چاپ شده است:
- بلای ربا، مکتب تشیع، تیرماه ۱۳۳۹.
- حریّت در نظر اسلام، مکتب تشیع، خرداد ۱۳۴۰.
- اسلام و نظام بردگی، مکتب تشیع، خرداد ۱۳۴۰.
- منع تعدد زوجات یا جنگ با طبیعت، مکتب تشیع، اردیبهشت ۱۳۴۱.
- شرایط و وظایف مرجع، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، ۱۳۴۱.
- نظام اجتماعی اسلام، مکتب تشیع، خرداد ۱۳۴۲.
- گوشهای از اخلاق محمد(ص)، محمد خاتم پیامبران – انتشارات حسینیه ارشاد، ۱۳۴۷.
- رابطه توحید با وجدان، دیدگاه توحیدی، ۱۳۵۷.[۳]
فعالیتهای مذهبی و سیاسی
هیئت علمیه تهران
سید ابوالفضل زنجانی به همراه برادرش سید رضا و میر سید علی رضوی قمی و سید محمود طالقانی، تشکلی به نام «هیئت علمیه تهران» را تأسیس میکنند که از نخستین تشکلها در تاریخ فعالیت روحانیون پایتخت محسوب میشود. اعضای این تشکل را غالبا مجتهدان و علمای حامی جنبش ملی شدن صنعت نفت تشکیل میداد و از همین رو رابطه حسنهای با مصدق برقرار کرده و پشتوانه مذهبی او محسوب میشدند.[۴]
سید ابوالفضل زنجانی در سالهای زندانی بودن طالقانی بهجای وی در مسجد هدایت نماز میخواند و امام جماعت رسمی مسجدِ حسینیه ارشاد بود. گاه نیز در مسجد الجواد تهران اقامه نماز میکرد. مقالاتی در نشریات حوزوی قم مینوشت و با طیفهای نواندیش نشست و برخاست داشت. از کسانی بود که بر کتاب شهید جاوید تقریظ نوشت و از آن دفاع کرد. در سال ۱۳۴۸ همراه با علامه طباطبایی و آیتالله مرتضی مطهری برای کمک به مردم فلسطین وارد عرصه شد و اعلامیه داد. مطهری به مقام علمی سید ابوالفضل زنجانی احترام فراوانی میگذاشت و درباره او گفته بود: «من حاج سید ابوالفضل را در تفسیر نه تنها از علامه طباطبایی پایینتر نمیبینم؛ بلکه در برخی جهات، بالاتر میدانم.» [۵] بنا به گفته اکبر هاشمی رفسنجانی در جریان راهاندازی مجله مکتب تشیع، آیتالله خمینی در مقام مشورت، چند نفر را در تهران برای همکاری معرفی میکند که یکی از آنها آقا سیدابوالفضل موسوی زنجانی بود.[۶]
جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر
در سال ۱۳۵۶، فعالیت سید ابوالفضل زنجانی بههمراه مهدی بازرگان و یدالله سحابی و گروهی از حقوقدانان در قالب «جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر» شدت گرفت. این جمعیت در سال ۱۳۵۶ و با آزاد شدن نسبی فضای سیاسی اعلام موجودیت کرد و سید ابوالفضل زنجانی طی بیانیهای مبانی دینی و شیعی دفاع از حقوق بشر را تدوین و منتشر کرد. همچنین مهمترین نماز عید فطر سال ۱۳۵۶ تهران در تپههای قیطریه به امامت سید ابوالفضل زنجانی اقامه شد. زنجانی همچنین در تابستان ۱۳۵۷ در گفتگویی با روزنامه کیهان، مجالس دوره پهلوی را غیرقانونی، انتصابی و فاقد مشروعیت اعلام کرده و خواهان تشکیل احزاب واقعی و برگزاری انتخابات آزاد میشود.[۷]
نامه انتقادی به امام خمینی
با پیروزی انقلاب ایران در سال ۵۷ طی جلساتی با همفکران خود تصمیم میگیرند که از هرگونه پذیرش مناصب اجرایی خودداری کنند و حتی پس از آنکه طالقانی تغییر موضع داده و امامت جمعه تهران و نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی را میپذیرد، با وی دچار اختلاف میشوند. سید ابوالفضل زنجانی حتی برای کنار ماندن از امور به زادگاه خود برمیگردد و سال ۵۸ را در زنجان سپری میکند. پس از آنکه بنا به وصیت طالقانی قرار میشود بر جنازه وی نماز بگزارد، او را در نخستین ساعات پس از وفات طالقانی با هلیکوپتر از زنجان به تهران میآورند تا بر پیکر طالقانی نماز میت بخواند. همچنین در گفتگویی که سید ابوالفضل زنجانی در ۱۲ آبان ۱۳۵۸ در زنجان با یکی از خبرنگاران انجام داده، به گلایههای خود از نحوه اداره کشور و تنظیم قانون اساسی اشاره کرده و تصریح نموده که ترجیح میدهد خود را از روال امور کنار نگه دارد.[۸] اوج گلایه و مخالفت سید ابوالفضل در نامهای بروز پیدا میکند که در ۱۲ شهریور ۱۳۵۹ با عنوان «اعلامیه آیتالله زنجانی درباره حوادث انقلاب» منتشر شد که واکنشهایی را بههمراه داشت. در این اعلامیه که انتقادهایی از وضعیت سیاسی، اقتصادی و قضایی کشور وجود داشت، از جمله آمده بود: «عدل علوی اجازه نمیدهد برای مردم پروندهسازی شود و هرکس که با (ابنملجم) تماس گرفته و با او آشنایی [داشته] یا از وی پذیرایی نموده است، تحت تعقیب و مجازات قرار بگیرد.»[۹]
آیتالله موسوی اردبیلی رییس وقت دستگاه قضایی درباره واکنش سران نظام به این اعلامیه گفت: «آقا سید ابوالفضل زنجانی که فردی وارسته و خداترس بود، عضو جبهه ملی بود. او نامهای علیه امام خمینی نوشت و منتشر کرد، یا دوستانش منتشر کردند، که خیلی تند بود و بوی تکفیر امام از آن میآمد. البته او در اوایل خوشبین بود اما بعداً به امام و همهچیز بدبین شده بود. ایشان در محله ما بود و با من نماز میخواند. وقتی که در پاریس بودیم امام به من فرمودند: ایشان و آقای طالقانی را برای شورای انقلاب دعوت کنم. آقای طالقانی خیلی از ایشان حرفشنوی داشت. آقای مطهری هم همینطور بود و میگفت من آخوند خداترس مثل آقا سید ابوالفضل کم دیدهام یا ندیدهام. خلاصه آن نامه تند ایشان را حاج احمد آقا به من داد و خیال میکرد که ما هر کاری که بتوانیم میکنیم، ولی من نظرم این بود که قضیه را با خود امام در میان بگذارم. یک روز خدمتشان رسیدم و گفتم نامه آقا سید ابوالفضل را دیدهاید؟ گفتند بله، احمد آورده، خواندهام. پرسیدم حالا نظرتان چیست؟ فرمودند هیچچیز. گفتم یعنی تذکر زبانی هم به ایشان داده نشود؟ گفتند چه تذکری، مگر شما چیزی میدانید که او نداند؟ امام فکر میکردند ممکن است من قضیه را در جلسه سران سه قوه مطرح کنم و با او برخورد کنیم. با آنکه خداحافظی کرده بودم، صدایم زدند و فرمودند با آقا سید ابوالفضل کاری نداشته باشید.»[۱۰]
اندیشه سیاسی
پیامبر اسلام پیشگام قانون مداری
سید ابوالفضل زنجانی بر آن بود تا آنچه را که در سیاستِ مدرن بر آن تاکید میرود، در آموزههای پیامبر (ص) جستجو کند. از نظر وی «در منظومه فکری پیامبر (ص)، افراد استقلال رای و آزادی عمل داشتند. کسی حقِ مداخله در کارهای خصوصی دیگران را نداشت و هرگاه عملی مربوط به جامعه بود، حقِ اظهار نظر را برای همه محفوظ میدانست. وی هرگز به طور تحکم و استبداد رای رفتار نمیکرد و به افکار مردم بیاعتنایی نمینمود و نظر مشورتی دیگران را مورد مطالعه و توجه قرار میداد.» [۱۱] زنجانی پیامبر (ص) را پیشگام عرصه قانونمداری مینامید: «پیامبر به منظور اینکه فکر تبعیض را از میان ببرد و روح احترام و تسلیم به امر قانون را در کالبد اجتماع زنده سازد، همواره در انقیاد به قانون پیشقدم میشد و اجراء احکام شریعت را از خود و خانوادهاش شروع میکرد.» [۱۲] وی در مقاله «نظام اجتماعی اسلام» از معایبِ حاکمِ مستبد سخن گفت و حکومت دیکتاتوری را به نقد کشید: «حاکمِ مستبد، مردم را به بردگی میکشاند و سلب آزادی میکند، فرصت ارشاد و انتقاد به کسی نمیدهد، رای خود را بدون دلیل بر آراء دیگران مقدم میشمارد، مانع از رشد فکر و نمو اراده میگردد، جامعه را به اطاعت کورکورانه وا میدارد، حاکم مستبد خودخواهی را به حد نهایی رسانیده و تشخیص خود را موجودی مقدس و بالاتر از همه میپندارد و اگر فرصت پیدا کند تا ادعای خدایی هم پیش میرود و از همگان خضوع کامل میطلبد. چون از تصرف در روح و قلب مخالفانِ خود مایوس شده، جسم و پیکرشان را در معرض شکنجههای غیر انسانی قرار میدهد. مخالفانِ خود را به باد تهمت و ناسزا گرفته و به جاهطلبی و اخلالگری و ایجاد فتنه منتسب میکند. در عین حال که با اهل دین و ایمان مبارزه میکند، تظاهر به دینداری نموده و خویشتن را حامی و طرفدار دیانت قلمداد میکند». [۱۳]
استبداد
از نظر وی هر گونه استبداد از نظر اسلام محکوم و مطرود است، اسلام به هیچ کس اجازه نمیدهد که اوهام و هوسهای خود را به مردم تحمیل کنند.»[۱۴] بر اساس همین دریافت از سیاست بود که زنجانی به مخالفت با حاکمیت پهلوی میپرداخت. او سیاستِ حکومت را به نقد میکشید که «حرمت آزادیِ بیان را پاس نمیدارد و اگر نشریاتی به صورت اعلامیه یا نامه سرگشاده از طرف افراد و جمعیتهای مخالف و معترض بر نظام دیکتاتوری انتشار یابد و اگر احیاناً نسخهای در دست کسی ببینند او را مورد مواخذه قرار میدهند».[۱۵]
احیای احزاب واقعی
وی همچنین عدم سیاستورزی حزبی و عدم التزام به مبانی تحزّب را در حکومت پهلوی بر نمیتافت و اعلام میکرد که «پانگرفتن حزبِ به اصطلاح رستاخیز هم در اثر عدم رعایت اصول حزبی بود، به علاوه آمدند و به جای تفاهم و ایجاد ایمان و علاقه در قلب مردم، راه تطمیع و تهدید و توسل به زور را در پیش گرفتند و با گروکشی و نپرداختن به کار و نیازمندیهای مردم، عضویت اجباری را تحمیل کردند و به خیال خود حزب فراگیر را که در قاموس سیاست معنا ندارد – یعنی کلیه نفوس ایران، چه مفهوم و مرام حزب را درک کنند و چه درک نکنند، چه بخواهند و چه نخواهند، به طور تکوینی عضو آن به دنیا آمده و به صفت عضویت، زندگی را ترک خواهند نمود- به وجود آوردند و اینک میبینیم که خواب و خیال بود و حباب روی آتش.» [۱۶]
نظام مشورتی، نظام مطلوب
نظام مطلوب از نظر سید ابوالفضل زنجانی، نظامی مشورتی بود: «در یک حکومت اسلامی باید آراء و افکار عقلا و دانشمندان قوم به کار افتد، باید به آنها فرصت داده شود تا آزادانه در مصالح عمومی افکار خودشان را در معرض شور قرار دهند و نظام صالح از نظر اسلام، همان است که تصمیمات آن متکی به مشورت بوده باشد». [۱۷]
حمایت از حقوق بشر
سید ابوالفضل در سال ۱۳۵۶ همچنین به همراه گروهی از روشنفکران منتقد، جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر را بنا نهاد. وی، اعلامیه حقوق بشر را مورد تایید قرار داد و با این عبارت که «شرف انسانی به موجب آیه ولَقد کرّمنا بَنیآدم زیر بنای آزادیها و عدالت و صلح جهانی و همزیستی مسالمتآمیز است»، به دفاع از آن پرداخت. سپس مقالهای نگاشت و اعلام کرد که: «قسمتی از کلیات حقوق بشر مندرج در قرآن مجید و سنت حضرت خاتمالانبیاء و ائمه هدی را در طی بیست و سه ماده به اطلاع برادران ایمانی میرسانم تا هر کس مایل باشد، آزادانه از آن پشتیبانی نموده و به طرفداران حقوق بشر بپیوندد». [۱۸] وی سپس با برشمردن بیست و سه اصل از حقوق بشر و انطباق آن با آیات قرآنی، اسلام را نیز پشتیبان حقوق بشر معرفی کرد. [۱۹]
درگذشت
سید ابوالفضل زنجانی حدود یک دهه بعد از برادرش سید رضا موسوی زنجانی زنده ماند و جلسات گعده هفتگی در خانه خود در تهران برپا میکرد که پاتوق چهرههایی مثل مهندس مهدی بازرگان و دکتر سحابی بود. وی که پس از انقلاب به اداره فدرالی کشور معتقد بود.[۲۰]، دهه پایانی عمر ۹۲ ساله خود را در انزوا و حاشیهنشینی سپری کرد و وصیت کرد که بیهیچ تشریفات خاصی در جایی جز تهران دفن شود و روی سنگنوشته قبرش نیز از هیچ عنوان و لقب حوزوی استفاده نشود. سید موسی شبیری زنجانی درباره روز وفات آیتالله سید ابوالفضل زنجانی به خاطر دارد که به همراه سید رضا صدر به خانه آن زنجانی میروند و زمانی که صدر قصد داشت اعلامیهای برای وفات زنجانی صادر کند، مهندس بازرگان به آیت الله صدر میگوید که آن مرحوم وصیت کرده که از ذکر القابی چون «آیت الله» برای وی خودداری شود.[۲۱] [۲۲] سید ابوالفضل زنجانی در روز جمعه ۲ مرداد سال ۱۳۷۱ش از دنیا رفت و در وصیتنامهای که در ۲۴ اسفند ۱۳۶۸ نوشته بود، با اشاره به اینکه «دستور شرعی برای هفته و چهلم و سالگرد وفات» به نظرش نرسیده است، خواسته بود که از مراسم متداول و خودنمایی و اسراف به بهانه درگذشت وی خودداری شود.[۲۳]
پانویس
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۴۰.
- ↑ مجله مهرنامه شماره ۳۱، گفتگو با آیت الله سید محمد حسینی زنجانی.
- ↑ سید مرتضی ابطحی ، نظام فکری آیت الله سید ابوالفضل زنجانی، ۱۳۹۲.
- ↑ طیرانی، بهروز، صمدیه، ۱۳۸۸ ص ۳۵.
- ↑ بیات زنجانی، آیتالله اسدالله، نشریه موج بیداری، هفته آخر اسفند ۱۳۸۹.
- ↑ پگاه حوزه، شماره ۳۰۴.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۴۲.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۲۱.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۰۳.
- ↑ گفتگوی روزنامه جمهوری اسلامی با آیتالله موسوی اردبیلی، ۱۰ خرداد ۱۳۹۰.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۹۷.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۱۹۹.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۱۹۳.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۱۹۴.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۴۰.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۴۲.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۲۰۴.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۴۶.
- ↑ یوسف خانمحمدی، ۱۳۹۲ مجله مهرنامه شماره ۳۱.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۳۳۵.
- ↑ شبیری زنجانی، سید موسی، جرعه ای از دریا، ج دوم، ص۶۸۹.
- ↑ جعفر سعیدی، ۱۳۸۶، ص۱۷.
- ↑ جایگاه حوزوی و کارنامه سیاسی برادران زنجانی، [[|سایت تورجان].
منابع
- شبیری زنجانی، سید موسی، جرعهای از دریا، ج دوم، قم ۱۳۹۴.
- علی اشرف فتحی، عدالت علوی، وبسایت تورجان.
- سید هادی طباطبایی، برادرانِ زنجانی، فقیهانِ سیاستورز، وبسایت تورجان.
- سید مرتضی ابطحی، نظام فکری آیتالله سید ابوالفضل زنجانی، مجله مهرنامه شماره ۳۱، ۱۳۹۲.
- گفتگوی روزنامه جمهوری اسلامی با آیتالله موسوی اردبیلی، ۱۰ خرداد ۱۳۹۰.
- یوسف خانمحمدی، مشکله استبداد و تفسیر سیاسی قرآن، ۱۳۹۲ مجله مهرنامه شماره ۳۱.
- سعیدی (پژوم)، جعفر، یادگاری ماندگار، تهران: سایه، ۱۳۸۶.
- مجله مهرنامه شماره ۳۱، گفتگو با آیتالله سید محمد حسینی زنجانی.
- آیتالله اسدالله بیات زنجانی، نشریه موج بیداری، هفته آخر اسفند ۱۳۸۹.
پیوند به بیرون
- جایگاه حوزوی و کارنامه سیاسی برادران زنجانی
- کمتر کسی در فقه و اصول به حاجآقا رضا زنجانی میرسید.
- حاج میرزا ابوالفضل زنجانی مبتکر تفسیر قرآن به قرآن بود
- حاجآقا رضا دل خوشی از برخی روضهخوانها نداشت
- مشروطهخواه انقلابی و نخبهمحور بودند
- حاجآقا رضا گفت خواستم غرور شاه را بشکنم.
- به شریعتی گفت که اسلام به روحانیت نیاز دارد
- ناگفتههایی از برادران زنجانی
- نظام فکری آیتالله سید ابوالفضل زنجانی
- برادرانِ زنجانی، فقیهانِ سیاستورز
- اولین مجتهد مدافع حقوق بشر
- مشکله استبداد و تفسیر سیاسی آیتالله سید ابوالفضل زنجانی از قرآن