سید رضا موسوی زنجانی

مقاله قابل قبول
بدون ناوبری
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
استناد ناقص
از ویکی شیعه
سید رضا موسوی زنجانی
از فقیهان سیاست‌مدار ملی‌گرا
اطلاعات فردی
زادگاهزنجان
تاریخ وفات۱۴ دی ۱۳۶۲ش
محل دفنورودی مسجد طباطبایی حرم حضرت معصومه(س)
خویشاوندان
سرشناس
سید ابوالفضل موسوی زنجانی
اطلاعات علمی
استادانسید محمد موسوی زنجانی
محل تحصیلزنجان • حوزه علمیه قم
اجازه اجتهاد ازعبدالکریم حائری یزدی
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
سیاسیتاسیس هیات علمیه تهران • تاسیس نهضت مقاومت ملی


سید رضا موسوی زنجانی (۱۲۸۱-۱۳۶۲ش) از فقهای امامیه، سیاست‌مدار ملی‌گرا، از منتقدان حکومت پهلوی و از طرفداران محمد مصدق بود. آیت‌الله زنجانی به همراه برادرش سید ابوالفضل موسوی زنجانی از روحانیون عضو اتحادیه مسلمین بودند که در تهران در جریان ملی شدن صنعت نفت جانب دکتر محمد مصدق را گرفتند.

پس از کودتای ۲۸ مرداد به همراه افرادی چون آیت‌الله سید محمد انگجی و آیت‌الله سید محمود طالقانی و مهدی بازرگان، نهضت مقاومت ملی را تأسیس کرد و رهبری آن را برعهده داشت. نماز میت محمد مصدق توسط او خوانده شد. وی پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در دوران ریاست‌جمهوری ابوالحسن بنی‌صدر از وی پشتیبانی کرد.

زنجانی از نزدیکان شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم و از دوستان دو پسرش مهدی و مرتضی حائری بود و با وساطت مرتضی حائری یزدی جنازه او با وجود انتقادهای او از حکومت، در حرم حضرت معصومه(س) دفن شد.

زندگی‌نامه و تحصیلات

بیت موسوی زنجانی در عصر قاجار و به ویژه در عصر مشروطه از بیوت حوزوی فعال بود. پدر او، آیت‌الله سید محمد موسوی زنجانی از علمای مهم زنجان در عصر مشروطه به شمار می‌آمد که در نجف نزد آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی شاگردی کرده بود. با حمایت او بود که شیخ ابراهیم زنجانی توانست وارد نخستین دوره مجلس شورای ملی شود.

سید رضا موسوی در سال ۱۲۸۱ شمسی در زنجان به دنیا آمدند و پدرش نخستین استاد حوزوی او بود پس از دوره‌های مقدماتی عازم حوزه علمیه قم شد و به دلیل جایگاه مهم آیت‌الله سید محمد موسوی زنجانی نزد علمای قم و به ویژه شیخ عبدالکریم، سید رضا جزو معتمدین و نزدیکان شیخ مؤسس درآمد و از نزدیکان او شد به گونه‌ای که مسائل مالی بیت مرجعیت را به وی سپرد.[۱]

مؤسس حوزه علمیه قم برای سید رضا اجازه اجتهاد نوشت و درباره او از القابی همچون «عالم کامل» و «محقق مدقق ثقه امین» استفاده کرد و او را «نور چشم و مایه سرور خاطر من» می‌خواند.[۲] این اجازه اجتهاد در سال ۱۳۱۳ شمسی یعنی دو سال پیش از وفات مؤسس حوزه قم نگاشته شده است. آیت الله سید موسی شبیری زنجانی می‌گوید: «کمتر کسی در فقه و اصول و چیزهای دیگر به حاج آقا رضا می‌رسید. مرحوم والد ما درباره استعداد حاج‌آقا رضا می‌گفتند که ایشان فقه را از جیب خود درمی‌آورد. حاج‌آقا ابوالفضل هم سرعت انتقال بالایی داشت، ولی حاج‌آقا رضا اَسرعُ انتقالاً بود(سرعت فهم مطلبش بیشتر بود ). هر دو سریع‌الانتقال بودند. آقای حاج‌آقا رضا صدر می‌گفت حاج آقا رضا زنجانی حسابی در بحث با او مقابلش ایستاد».[۳]

جایگاه سید رضا زنجانی نزد شیخ عبدالکریم به گونه‌ای بود که مسؤولیت خواستگاری و برپایی مراسم ازدواج آیت‌الله شیخ مرتضی حائری یزدی و بتول حجت دختر آیت‌الله‌ سید محمد حجت از سوی شیخ عبدالکریم به سید رضا زنجانی محول ‎شد.[۴]

اقامت در تهران

سید رضا پس از پایان تحصیلات و در اواخر دوره رضاشاه به زنجان بازگشت و در جریان اشغال آذربایجان و اعلام حکومت خودمختار فرقه دموکرات مورد حمایت شوروی، علیه این فرقه فعالیت می‌کرد. سید رضا موسوی در میانه دهه بیست شمسی به همراه برادرش سید ابوالفضل عازم تهران شد و تا پایان عمر در این شهر اقامت گزید و جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد. او با آیت الله میلانی ارتباط و رفاقت ویژه‌ و با آیت‌الله شریعتمداری نیز رابطه خوبی داشت. شریعتمداری طی نامه‌ای در ۲۸ بهمن ۱۳۲۹خطاب به سید رضا زنجانی نوشته است: «حقیر هم لایزال تحت اوامر عالی هستم.»[۵]

فعالیت‌های سیاسی

تاسیس هیات علمیه تهران

برادران زنجانی به همراه علمایی چون میر سیدعلی رضوی قمی و سید محمود طالقانی، تشکلی به نام «هیأت علمیه تهران» تأسیس می‌کنند که از نخستین تشکل‌ها در تاریخ فعالیت روحانیون پایتخت محسوب می‌شود. اعضای این تشکل را غالبا مجتهدین و علمای حامی جنبش ملی شدن صنعت نفت تشکیل می‌داد و از همین رو رابطه حسنه‌ای با مصدق برقرار کرده و پشتوانه مذهبی او محسوب می‌شدند. در جریان اختلاف میان مصدق و کاشانی، وی به نزد دکتر مصدق رفته و می‌گوید: «اینجا ایران است. در ایران بدون آخوند شما نمی‌توانید حکومت کنید و بهتر از کاشانی هم پیدا نمی‌کنید.»[۶]

تاسیس نهضت مقاومت ملی

جلسات هفتگی برخی از سیاسیون در منزل آیت الله سید رضا زنجانی.

نخستین اقدام سید رضا زنجانی پس از سقوط دولت مصدق، تأسیس گروه مخفی «نهضت مقاومت ملی» بود. چند روز پس از کودتا، زنجانی چند تن از یاران مصدقی‌اش را در خانه‌اش گردآورد و از آن‌ها خواست نگذارند مصدق و راه او به فراموشی سپرده شود. مهدی بازرگان، دکتر سحابی، شاه‌حسینی، فتح‌الله بنیدر و بختیار هم به تدریج این گروه پیوستند. نام «نهضت مقاومت ملی» به پیشنهاد شاپور بختیار و با الهام‌گیری از جنبش مقاومت مخفی فرانسوی‌ها در جنگ جهانی دوم انتخاب شد.[۷] در کمیته روحانیون این نهضت، علمایی چون آیت‌الله سید ضیاءالدین حاج‌سیدجوادی، آیت‌الله سید باقر جلالی موسوی، آیت‌الله سید جعفر غروی، آیت‌الله رضوی قمی و شیخ آقابزرگ تهرانی نیز همکاری داشتند. در شهرستان‌ها نیز محمدتقی شریعتی و پسرش علی شریعتی در مشهد و بهاءالدین محلاتی در شیراز با این نهضت همکاری می‌کردند و اولین بازداشت دکتر علی شریعتی در سال ۱۳۳۶ و در سن ۲۴ سالگی‌اش به دلیل عضویت در نهضت مقاومت ملی بود. نخستین قدرت‌نمایی زنجانی و نهضت، در همان اوان فعالیت و با صدور بیانیه فراخوان برای تعطیلی بازار تهران بروز و ظهور یافت و به تدریج با بازداشت سران نهضت از جمله زنجانی، فعالیت آن ابعاد جدی‌تری پیدا کرد.

پس از کودتای ۲۸ مرداد، سید رضا زنجانی در کنار سید محمود طالقانی و سید رضا فیروزآبادی و سیاسیون و دانشگاهیانی چون علی اکبر دهخدا، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دکتر محمد قریب با صدور بیانیه شدیداللحنی ضمن حمایت از مصدق، خواهان جلوگیری از تحمیل کاپیتولاسیون بر ملت ایران شدند.[۸] دکتر فاطمی وزیر خارجه مصدق در زندان ارادت وِیژه‌ای به سید رضا زنجانی پیدا کرد و زنجانی نیز تلاش زیادی داشت تا او را از مجازات اعدام برهاند. سلول آیت‌الله زنجانی و دکتر فاطمی در زندان لشکر ۲ زرهی در کنار یکدیگر بود و آن‌ها از طریق نامه‌نگاری روی کاغذ سیگار اشنو با همدیگر ارتباط برقرار می‌کرده‌اند. زنجانی پس از آنکه با وساطت آیت‌الله سید نصرالله بنی‌صدر از زندان آزاد شد، کوشید تا وکیل مدافع مورد اعتمادی برای حسین فاطمی پیدا کند و پس از تلاش فراوان موفق شد سرتیپ قلعه‌بیگی را به عنوان وکیل مدافع فاطمی در دادگاه نظامی معرفی کند.[۹] آن‌گونه که خود زنجانی روایت کرده است، ارتباط میان او و دکتر فاطمی تا ساعاتی قبل از اعدام وزیر خارجه مصدق ادامه داشته است.[۱۰]

رابطه با دکتر مصدق

زنجانی همچنین با مصدق در دوره تبعید و حصر وی مکاتبات زیادی داشت. در یکی از این نامه‌نگاری‌ها در اول فروردین ۱۳۴۱ دکتر مصدق خطاب به زنجانی گفته است: «خدمت ذی‌سعادت حضرت آیت‌الله حاج سید رضا زنجانی ادام‌الله بقائه … قربانت شوم … به وجود عالی علاقه‌مندم و از صمیم قلب او را دوست دارم و به آن احترام می‌گذارم و احتیاج به ذکر علت نیست و علل بسیار هست که یکی پاکدامنی و وطن‌پرستی است.»[۱۱] آیت‌الله سید رضا زنجانی بر پیکر مصدق نماز خواند و تنها مجتهد و روحانی حاضر در مراسم تجهیز و تدفین مصدق بود. یدالله سحابی که پیکر مصدق را در نهر آبی که از کنار خانه مصدق می‌گذشت غسل داده بود، درباره نقش آیت‌الله زنجانی در آن روز‌ها نوشته است: «یک هفته پس از آزاد شدن از زندان چهار ساله، در شب ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ اطلاع یافتم که حال جسمی آقای دکتر محمد مصدق که در بیمارستان نجمیه تهران بستری بود، رو به وخامت گذاشته است. صبح روز چهاردهم اسفند خبر فوت ایشان را دریافت نمودم و برای اخبار و مشورت با آقای حاج سید رضا موسوی زنجانی (رحمة‌الله‌علیه) که در آن وقت در قید حیات بودند، راهی منزل ایشان گردیدم … و به مذاکره با ایشان برای مشارکت در تشییع جنازه آقای دکتر مصدق پرداختیم … نماز بر جنازه مرحوم دکتر محمد مصدق به اقامت جناب آقای حاج سید رضا موسوی زنجانی و حضور تمام حاضران در احمدآباد برپا شد و به انجام رسید … برای دفن مرحوم درصدد بودم جنازه را روی زمین قبر قرار دهم، ولی آقای زنجانی نظر دادند که چون می‌خواهند جنازه به امانت گذاشته شود بهتر است با همان تابوت که کف آن را با آهن سفید میخکوب کرده بودند دفن شود.»[۱۲]

همچنین زنجانی کوشش می‌کند که از نفوذ خود نزد مراجعی همچون آیت‌الله‌ میلانی استفاده کرده و برای مصدق مجلس ترحیم برپا کند. میلانی در نامه‌هایی که در سال ۱۳۴۶ خطاب به زنجانی نوشته، ضمن عرض تسلیت وفات دکتر مصدق از او با عنوان «شخصیت بزرگ مرحوم دکتر طاب‌ثراه» یاد کرده و به زنجانی گفته که چون امکان برپایی مجلس ترحیم وجود نداشت، در مجلس گوهرشاد از سخنران خواسته که بدون ذکر بردن از مصدق، روضه‌ای نثار روح او بخواند.[۱۳] از دیگر فعالیت‌های زنجانی در طول سال‌های مبارزه و به ویژه در دهه چهل و پنجاه، استفاده از نفوذ و اعتبار خود نزد علما برای آزادی زندانیان سیاسی و یا جلوگیری از اعدام آن‌ها بوده است که در چندین مورد درباره آیت‌الله طالقانی، طاهر احمدزاده و سعید محسن از بنیانگذاران مجاهدین خلق با آیت‌الله‌ میلانی مکاتبه کرده است.[۱۴]

زنجانی و انقلاب اسلامی

با آغاز مبارزات آیت الله خمینی با حکومت پهلوی در سال ۱۳۴۱ شاهد حمایت علنی این دو برادر از نهضت روحانیون نیستیم، با اینکه آن‌ها و به ویژه سید رضا زنجانی فعالیت گسترده‌ای در دهه سی شمسی علیه حکومت پهلوی داشتند و سید رضا بار‌ها بازداشت و تبعید شد. پس از تبعید آیت الله خمینی نیز در بیانیه‌های روحانیون مبارز نامی از این دو برادر نیست، با آنکه هر دو از مهم‌ترین مجتهدین مبارز تهران شمرده می‌شوند. برادران زنجانی ترجیح می‌دادند با تشکیلات مذهبی و غیرمذهبی همکاری چندانی نداشته باشند و فعالیت‌های فردی آنان نیز در قالب مجامع نواندیشان دینی تعریف می‌شد. با پیروزی انقلاب اسلامی، بار دیگر همچون خرداد ۱۳۴۲ شاهد کمرنگ شدن فعالیت دو برادر هستیم. آن‌ها طی جلساتی تصمیم می‌گیرند که از هرگونه پذیرش مناصب اجرایی خودداری کنند و حتی پس از آنکه طالقانی تغییر موضع داده و امامت جمعه تهران و نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی را می‌پذیرد، با وی دچار اختلاف می‌شوند. سید ابوالفضل زنجانی حتی برای کنار ماندن از امور به زادگاه خود برمی‌گردد و سال ۵۸ را در زنجان سپری می‌کند.[۱۵]

سید رضا زنجانی پس از انقلاب در گفتگویی که در ۱۳ اسفند ۱۳۵۷ در روزنامه اطلاعات منتشر شد، گفت که به دنبال تشکیل حزبی سیاسی – مذهبی است تا توده روشنفکر را به سوی مذهب جلب کرده و میان روشنفکران و روحانیون تفاهم ایجاد کند.[۱۶] او نیز همچون برادرش، در سال ۱۳۶۰ نامه تندی خطاب به مردم ایران نوشت و از روند امور انتقاد کرد. برخی نیز وی را متهم کرده‌اند که وی قصد تکفیر امام خمینی را داشته است[۱۷]

درگذشت

آیت الله سید رضا زنجانی در ۱۴ دی سال ۱۳۶۲ ش درگذشت و با وساطت آیت‌الله مرتضی حائری یزدی، پیکرش پس از اقامه نماز به امامت برادرش سید ابوالفضل موسوی زنجانی، در میان شعارهایی که در صحن اتابکی قم فریاد «مرگ بر منافق» و «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر ضد ولایت فقیه» سرمی‌دادند، در ورودی مسجد طباطبایی حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.[۱۸]

پانویس

  1. حسین شاه حسینی، ۱۳۹۲ مجله مهرنامه شماره ۳۱. ص۹۹.
  2. جعفر سعیدی (پژوم)، ۱۳۸۶، ص۵۰.
  3. آیت الله شبیری زنجانی، ۱۳۹۲ مجله مهرنامه شماره ۳۱.
  4. حاج سید جوادی، احمد صدر، مجله کلک، شماره ۷۱ و ۷۲، بهمن و اسفند ۱۳۷۴، ص۵۹۴.
  5. بهروز طیرانی، ۱۳۸۸، ص۵۵.
  6. بهروز طیرانی، ۱۳۸۸، ص۳۵.
  7. نجاتی، غلامرضا، ۱۳۷۱، ج۱، ص۹۹.
  8. نجاتی، غلامرضا، ۱۳۷۱، ج۱، ص۶۱۶.
  9. نجاتی، غلامرضا، ۱۳۷۱، ج۱، ص۵۷۸.
  10. بهروز طیرانی، ۱۳۸۸، ص۴۴.
  11. بهروز طیرانی، ۱۳۸۸، ص۶۱-۶۲.
  12. جلیل بزرگمهر، ۱۳۷۳، ص۳۰۲.
  13. بهروز طیرانی، ۱۳۸۸، ص۷۰-۷۶.
  14. بهروز طیرانی، ۱۳۸۸، ص۹۱، ۹۵، ۱۰۲، ۱۰۳.
  15. حسین شاه حسینی،۱۳۹۲ مجله مهرنامه شماره ۳۱، ص۱۰۰.
  16. اطلاعات، رژیم شاه از جنازه مصدق هم می‌ترسید!، شماره ۱۵۷۹۹، ۱۳ اسفند ۱۳۵۷ ص۴.
  17. موسوی اردبیلی، آیت‌الله سید عبدالکریم، ۱۳۷۷ص ۱۴۵.
  18. علی اشرف فتحی، در جستجوی «عدل علوی»، جایگاه حوزوی و کارنامه سیاسی برادران زنجانی، آبان ۱۳۹۲، سایت تورجان.

منابع

  • منبع اصلی: علی اشرف فتحی، در جستجوی «عدل علوی»، جایگاه حوزوی و کارنامه سیاسی برادران زنجانی، آبان ۱۳۹۲، سایت تورجان.
  • اطلاعات، رژیم شاه از جنازه مصدق هم می‌ترسید!، شماره ۱۵۷۹۹، ۱۳ اسفند ۱۳۵۷.
  • جلیل بزرگمهر، خاطرات جلیل بزرگمهر از دکتر محمد مصدق، تهران: ناهید، ۱۳۷۳.
  • حاج سید جوادی، احمد صدر، نگاهی به زندگی آیت‌الله زنجانی، مجله کلک، شماره ۷۱ و ۷۲، بهمن و اسفند ۱۳۷۴.
  • زنجانی، آیت‌الله سید احمد، الکلام یجرّ الکلام، قم: حق‌بین، ۱۳۶۸.
  • سعیدی (پژوم)، جعفر، یادگاری ماندگار، تهران: سایه، ۱۳۸۶.
  • طیرانی، بهروز، نامه‌ها (زندگی‌نامه، اسناد و نامه‌های آیت‌الله حاج سید رضا زنجانی)، تهران: صمدیه، ۱۳۸۸.
  • مصدق، غلامحسین، در کنار پدرم مصدق، تهران: مؤسسه رسا، ۱۳۶۹.
  • موسوی اردبیلی، آیت‌الله سید عبدالکریم، روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۰ خرداد ۱۳۹۰.
  • موسوی اردبیلی، آیت‌الله سید عبدالکریم، غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹؛ ظهور و سقوط ضدانقلاب، تهران: نجات، ۱۳۷۷.
  • نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی ۲۵ ساله ایران (جلد اول)، تهران: رسا، ۱۳۷۱.

پیوند به بیرون