ابراهیمخان ضرغامالسلطنه
فرمانده نیروهای مجاهد مشروطه خواه اصفهان و بختیاری | |
اطلاعات کلی | |
---|---|
خویشاوندان سرشناس | رضاقلی خان ایلبیگی از بزرگان سلسله صوفیه خاکساریه(پدر) |
زادروز | سال ۱۲۷۲ قمری |
وفات | سال ۱۳۳۷ قمری |
محل دفن | بروجن |
اطلاعات دیگر | |
فعالیتها | فتح اصفهان در استبداد صغیر • مبارزه با استعمار انگلستان • تلاش برای حفظ مشروطیت |
ابراهیم خان ضرغامالسلطنه بختیاری فرمانده نیروهای مجاهد مشروطهخواه اصفهان و بختیاری در مبارزه با استبداد صغیر محمدعلی شاه قاجار است. وی در دوران مشروطه از طرفداران مشروطه بود و پس از بهتوپبستن مجلس توسط محمدعلی شاه بهدستور نورالله نجفی اصفهانی وارد اصفهان شد و اصفهان به دست آزادیخواهان افتاد. وی پس از مدتی راهی تهران شد و در فتح تهران و خلع ید محمدعلی شاه از قدرت حضور داشت. با بروز نشانههایی از انحراف مشروطه، او به این انحرافات هشدار داد و هیأت اتحادیه احرار را به همراهی ستارخان، باقرخان و عبدالحسین سردار محیی (معز الدین) تشکیل داد.
نسب
ابراهیمخان فرزند رضاقلیخان ایلبیگی بود. او در شمار بزرگان سلسله صوفیه خاکساریه و در طریقت به «حبعلی شاه» مشهور است.[۱] وی در بین اولاد جعفرقلی خان گرایش بیشتری به دین و دینداری و علاقۀ شدیدی به اهل بیت داشت.
فتح اصفهان در استبداد صغیر
در ۷ دی ۱۲۸۷ش، بازاریان و اصناف اصفهان، بازار را تعطیل کردند و در مسجد شاه اصفهان گرد آمدند.[۲] بعد از قیام، مردم اصفهان علیه حکومت اقبالالدوله کاشی، حاکم مستبد محمدعلی شاه و تقاضای کمک نورالله نجفی اصفهانی و محمدتقی آقا نجفی اصفهانی، از ایل بختیاری برای پیوستن به مجاهدین شهری، پس از مذاکره و تامین جیره و مواجب سربازان بختیاری از سوی روحانیون اصفهان، ابراهیمخان ضرغامالسلطنه با هفتهزار نفر به باغ ابریشم آمد و همراه با یکصد و ده تن از بختیاریها و با شعار «علی ولی الله» حرکت کرده، وارد اصفهان شد.[یادداشت ۱][۳] پیوستن آنها به مجاهدین اصفهانی، باعث فتح اصفهان شد و اقبالالدوله، حاکم اصفهان به قنسولگری روس پناهنده شد. ضرغامالسلطنه اولین رئیس بختیاری بود که وارد اصفهان شد. بعد از فتح اصفهان، صمصامالسلطنه با ۵۰۰ سوار وارد اصفهان شد.[۴]
حرکت به سمت تهران
ابراهیمخان به هنگام حرکت اردوی بختیاری به تهران، در اصفهان ماند تا ضمن سروسامان دادن به اوضاع، نیروهایی تازهنفس برای پشتیبانی اردوی اعزامی به تهران جمعآوری و سازماندهی کند. اما وقتی خبر شهادت برادرش را شنید، با قوای خود با عجله وارد تهران شد. گفته شده وقتی محمدعلی شاه شنید که ضرغام با گروهی از سواران بختیاری وارد تهران میشود، در همان روز در سفارت روسیه در زرگنده متحصن میشود.[۵] نامه وی به روزنامه مجلس در خصوص هدف و انگیزه خود از فتح اصفهان و دلایل مخالفت خود با بعضی سران مشروطه (به ویژه علیقلی خان سردار اسعد) و پناه بردن به امامزاده شاه عبدالعظیم به شرح زیر است:
خدمت مدیر محترم جریده مجلس دام بقائه خواهش درج لایحة ذیل را مینمایم
اگر چه با امتحاناتی که داده گمان دارم تمام برادران وطنی به خوبی از حالم آگاه باشند معذالک لازم دانستم در این وقت که پس از شانزده ماه تحمل زحمات و تقبل خطرات میخواهم به میل خویش مراجعت کنم عرض عقیده کرده سبب آمدن و علت رفتن خود را به سمع افراد ملت رسانیده باشم: اوقاتی که قشون استبداد کار محاصره را بر اهالی غیور و مظلوم تبریز سخت کرده بودند و همه روزه عرصه را بر آنان تنگتر میکردند، اتصالاً خیال میکردم که به هر وسیله باشد خود را به آنان برسانم و شاید بعون الله از چنگ دشمنان برهانم. عاقبت فکرم به اینجا رسید که بهتر این است قوای شاه را تجزیه کنم و در جمع مستبدین که آن وقت از تمام ایران فارغ بودند و فقط به اهالی تبریز کار داشتند، تفرقهاندازم. این بود که با عده قلیلی از سواران خودم به اصفهان رو آورده و به خواست خداوند با اینکه ما بالغ بر یکصد نفر نمیشدیم، بر سه هزار نفر قشون مستبدین غلبه جسته، اصفهان را قبضه نمودیم. این بود که شاه مخلوع لابد شد تا قسمت بزرگی از قوه خود را به طرف ما فرستد و از کار تبریز سست شود. و حمدالله که از آن روز به بعد دوباره قالب مشروطیت را روحی تازه پیدا شد و من آن چه شد تا فتح طهران، خلع شاه و رفع موانع بزرگ و تشکیل دارالشورا و وزارت خانهها و دایر شدن تمام ادارات رسمی دولتی، که منتهای آروزی هر دوست مشروطهطلب بود (همراه بودم) ولکن چیزی که از این همه تبدیلات و تغییرات منظور بوده همانا بر احدی پوشیده نیست که جز این نبود که ما بهترتیب مشروطه و اسلوب دولتی شور و روی دین و دولت خویش را رونق دهیم و دست ظلمه را با زنجیر قانون ببندیم تا به زیردستان ستم نتوانند کرد و به قانون اخذ مالیات کنم و به قانون خرج. احدی خودسر کار نکنند و هیچ کس بدون لیاقت و شرط بر مسندی ننشیند و امیدوارم عنقریب به این نتایج نیز برسیم. ولیکن چون پارهای مشهودات و بعضی مسموعات از دور و نزدیک، از سلوک حکام و رفتار اقویا بر خلاف معمول است، این بود که خواستم به محل ایل خود باز گردم. چون به حضرت عبدالعظیم رفتم جمعی از خیرخواهان وطن و وکلای دارالشورا و علمای اعلام مرا مانع شده و گفتند مطالب خود را بنویس و به مجلس شورا فرست تا جواب کافی دهند و به وعده اقدامات عاجلانه امیدوارت سازند.
مقاصد خود را که نگاشته شده پیشنهاد کردم و خودم به تنهایی به شهر برگشتم متأسفانه میبینم که بعد از ده روز هنوز جوابی داده نمیشود. لهذا مجدد برای رفتن تصمیم عزم نموده به تمام ملت عرض میکنم که من با خدای خود عهد کردهام و در پیمان خویش ثابتم که تا آخرین قطره خون خود را در راه خلاص و آزادی این ملت و استقلال این مملکت و حفظ دین مبین بریزم حال هم برای وفای به این عهد و پیمان حاضر و منتظر فرمانم» (حاجی ابراهیم بختیاری، ضرغامالسلطنه)
مبارزه با استعمار انگلستان
ضرغام بهخاطر نفرت از انگلیسیها با پسرعموی خود علیقلی خان سردار اسعد اختلاف داشت. به همین دلیل سردار اسعد تلاش نمود تا ضرغامالسلطنه را برای همیشه از محیط سیاست خارج و برکنار نماید و خود زمام امور را در دست گیرد.[۷] اختلاف بین سردار اسعد و ضرغامالسلطنه و سایر مجاهدین و سرداران روز به روز بیشتر میشد تا عاقبت ضرغامالسلطنه از سیاست منزوی گردید.[۸] ابوالقاسم خان فرزند وی نیز در خاک عثمانی مشغول نبرد با نیروهای روس و انگلیس بود. با بهتوپبستهشدن مجلس وی طی نامهای به نام ملت ایران به محمدعلی شاه وی را تهدید به مرگ در برابر مجلس شورای ملی میکند.
ضرغام که به جد پایبند به اصول مشروطیت بود تلاش زیادی کرد تا از انحراف مشروطیت جلوگیری نماید. در راستای این هدف روزی به پارک اتابک محل اقامت ستارخان میرود و با وی و تعدادی از مجاهدین درباره اوضاع پیش آمده گفتگو میکند و میگوید:
«مقصود از مشروطیت این است که عدل و انصاف جای ظلم و اعتاب بگیرد و کلمه من به ما مبدل شود متأسفانه امروز قضیه بر عکس شده و سردار اسعد خود را رییس مطلقه میداند.... باید سردار و سالار و سایر اشخاص که در این راه رنجها برده و زحمتها کشیدهاند دست به دست هم داده نگذارند که اصول استبداد و خود سری دوباره در مملکت رواج یابد.»
تلاش برای حفظ مشروطیت
وی به همراه ستارخان، باقرخان و عبدالحسین سردار محیی (معز الدین) تشکیل انجمنی با نام هیات اتحادیه احرار میدهند تا بتوانند برای استقرار اصول مشروطیت هماهنگ تلاش کنند. متن پیمان به شرح ذیل است:
«امضاء کنندگان ذیل به کلام الله مجید ربانی و شرف و ناموس وطن قسم یاد کردهایم که از امروز تاریخ ۱۹ شهر رجب المرجب ۱۳۲۸ متحداً و متفقاً در راه دین مبین اسلام و بقای مشروطیت مملکت ایران و دفع اشرار و قلع وقمع ریشه فساد تا وقتی که عمرداریم بکوشیم و از جان و مال واهل و عیال در راه این مقصود مقدس به هیچ وجه من الوجوه مضایقه و خوداری نکنیم و هرگاه خدای ناکرده از این چهار نفرامضاء کنندگان ذیل به دسایس شیطانی از جاده حقیقت و این مقصد عالی منصرف شده و از شرافت قومیت صرف نظر نمود بر سه نفر دیگر فرض و واجب است که به هر وسیلهای که باشد آن شخص را ذبح بنماید. خداوند تبارک و تعالی در این اتحاد خودمان حاضر و ناظر دانسته به شرایط فوق عمل خواهیم کرد.» فی تاریخ فوق است عبدالحسین سردار محیی، ابراهیم بختیاری، ستارخان، باقر خان
مرگ
ابراهیمخان ضرغامالسلطنه بختیاری در سال ۱۳۳۷ق درگذشت و در فرادنبه واقع در شهرستان بروجن در استان چهارمحال و بختیاری به خاک سپرده شد.[۱۱]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ضرغام السلطنه بختیاری، فاتح اصفهان و قهرمان مشروطه.
- ↑ یزدانی، مجاهدان مشروطه،ص۱۵۵-۱۵۶.
- ↑ روزنامه جهاد اکبر، سال دوم، شماره چهارم(۱۹ محرم ۱۳۲۷)، ص۱-۵.نورالله دانشور علوی، جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری، ص۴۹-۵۶.
- ↑ نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقانورالله اصفهانی، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، صفحه ۴۱.
- ↑ باستانی پاریزی، تلاش آزادی، ۱۳۸۳ش، ص۱۶۲.
- ↑ روزنامه مجلس، سال سوم،ش ۹۷، ۲۵ ربیعالاول ۱۳۲۸ق.
- ↑ اوژن بختیاری، تاریخ بختیاری، ۱۳۴۵ش، ص۲۱۴.
- ↑ اوژن بختیاری، تاریخ بختیاری، ۱۳۴۵ش، ص۲۲۶.
- ↑ اسماعیل امیری خیزی، قیام آذربایجان و ستارخان، ۱۳۳۹ش، ص۵۳۶.
- ↑ صفایی، رهبران مشروطه، ۱۳۶۳ش.
- ↑ نیکزاد امیرحسینی، شناخت سرزمین بختیاری، ۱۳۵۴ش.
یادداشت
- ↑ حکم نافذ آقانجفی، موسی نجفی، صفحه ۲۸۹، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۹۰، شابک ۶-۴۲-۲۸۳۴-۷۳۸-۹۷۸
منابع
- صفایی،ابراهیم، رهبران مشروطه، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۳ش.
- امیری خیزی،اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، تهران، انتشارات آیدین یانار، ۱۳۹۵ش.
- اوژنبختیاری، ابوالفتح، تاریخ بختیاری، انتشارات تمتی، ۱۳۹۵ش.
- نجفی، موسی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقانورالله اصفهانی، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۹۱ش.
- یزدانی، سهراب، مجاهدان مشروطه، تهران، نشر نی، ۱۳۸۸ش.