ابن نصوح

از ویکی شیعه
ابن نصوح
اطلاعات کلی
مذهبشیعه
زادگاهشیراز
محل زندگیشیراز، تبریز، بغداد
اطلاعات علمی
استادانعلاءالدوله سمنانی، سلمان ساوجی
آثاردیوان اشعار ابن نصوح، ده نامه ابن نصوح
اطلاعات دیگر
پیشهشاعر


کمال الدین بن نَصوح شیرازی (درگذشته ۷۹۳ق/۱۳۹۱م)، شاعر پارسی‌گوی هم‌دوره حافظ. در شیراز به دنیا آمد، نزد علاء الدوله سمنانی کسب طریقت کرد و از سلمان ساوجی ادبیات آموخت. در تبریز به دستگاه سلطان حسین ایلکانی پیوست و وی را مدح گفت. علاوه بر ایشان، کمال الدین علی وزیر و عبدالرحمان وزیر، دولت مردان آن دستگاه، و شیخ محمد کجچی را ستایش کرد.

او بیشتر عمرش را در تبریز بود و سفری هم به بغداد داشت. دیوان اشعار و ده نامه –یا محبت نامه- از آثارش هستند.

زندگی‌نامه

بعضی متأخران، نام وی را فضل الله[۱]، کمال الدین[۲] و یا محمود[۳] نوشته‌اند.

اصلش از شیراز بوده و به همین سبب به ابن نصوح فارسی یا شیرازی شهرت داشته است[۴] و شاعر، خود نیز همه جا ابن نصوح تخلص کرده است.[۵]

تقی الدین کاشی درگذشت ابن نصوح را در ۷۹۳ق در تبریز گزارش کرده است.[۶] مسلم است که ابن نصوح تا ۷۸۸قمری/۱۳۸۶میلادی زنده بوده، زیرا در تحریری از مثنوی ده نامۀ خود، این تاریخ را ذکر کرده است.[۷]

اساتید

علاء الدوله سمنانی

وی در صوفی آباد به خدمت شیخ علاءالدولۀ سمنانی رسید و در تصوف شاگرد او بود. شیخ به خواهش ابن نصوح رساله‌ای در اسرار حالات نبوت برای وی نوشت.[۸] تقی الدین قسمتی از این رساله را عیناً آورده است[۹]، اما آنچه او نقل کرده، فصلی از رسالۀ «بیان الاحسان لاهل العرفان» علاءالدولۀ سمنانی است که برای یکی از مریدانش به نام محسن الدین محمد نوشته است و در آن نامی از ابن نصوح دیده نمی‌شود.[۱۰] این رساله در حدود ۷۱۲-۷۱۳قمری/۱۳۱۲-۱۳۱۳میلادی تألیف شده و ابن نصوح که پس از این زمان ۸۰ سال زنده بوده، در این تاریخ اگر هم به دنیا آمده بوده، کودکی بیش نبوده است. بنابراین مطالب تقی الدین در این مورد درست به نظر نمی‌آید و احتمالاً ابن نصوح در سال‌های آخر عمرِ علاءالدولۀ سمنانی محضر وی را درک کرده است.

سلمان ساوجی

ابن نصوح در شاعری خود را شاگرد سلمان ساوجی (درگذشته ۷۷۸ق) دانسته و بدین امر افتخار کرده است.[۱۱] وی ظاهراً مدت‌ها در مصاحبت سلمان به سر می‌برده است.

ستایش‌های شاعرانه

پادشاهان و وزیران

آغاز شاعری ابن نصوح را در روزگار ابوسعید بهادرخان ایلخانی (۷۳۶ق) دانسته‌اند و به گفتۀ تذکره نویسان، وی مثنوی مشهور ده نامۀ خود را به نام غیاث الدین محمدبن رشید الدین (د ۷۳۶ق) وزیر نامور و ادب پرور این سلطان به نظم کشید.[۱۲] پس از فروپاشی حکومت ایلخانان و بنیان نهادن حکومت جلایریان به دست شیخ حسن ایلکانی (۷۴۱-۷۵۷قمری/۱۳۴۰-۱۳۵۶میلادی)، ابن نصوح به دربار جلایریان راه جست و نزد سلاطین این سلسله ارج بسیار یافت. و تقریباً تا آخر عمر در خدمت پادشاهان این سلسله و مداح آنان بود، با اینهمه تنها قصیده‌ای چند از وی در ستایش سلطان حسین بن شیخ اویس و سلطان احمد جلایر باقی مانده است.[۱۳]ابن نصوح در مرگ سلطان حسین جلایر که در تبریز به دست برادرش احمد کشته شد، مرثیه‌ای مؤثر سروده و عجیب آنکه در انتهای همین مرثیه جلوس احمد را نیز تهنیت گفته است.[۱۴] ابن نصوح غیر از سلاطین جلایری، کمال الدین علی[۱۵] یعنی کمال الدین (یا جمال الدین) علی یلغز، وزیر سلاطین جلایری و عبدالرحمن نامی[۱۶] را که ظاهراً از وابستگان دولت ایلکانی بوده، مدح کرده است.

در ۷۸۸ق امیر تیمور تبریز را فتح کرد و این در حالی بود که سلطان احمد جلایر که یارای مقاومت نداشت، قبلاً به بغداد گریخته بود. ظاهراً بعد از فرار احمد بود که ابن نصوح در چند سال آخر عمر گوشۀ عزلت گزید و به زهد و سلوک روی آورد. چنانکه خود در ده نامه[۱۷] می‌گوید:

چو شهر خویش را پر فتنهدیدم به کنج انزوا عزلت گزیدم
چو عنقا پای بیرون بردم از دامبه قاف عشقبازی کردم آرام

اما تقی الدین کاشی کناره گیری ابن نصوح از ملازمت دربار و عزلت گزیدن او را پس از مرگ سلطان احمد جلایر دانسته است[۱۸] که باتوجه به اینکه سلطان احمد (درگذشته ۸۱۳ق) 20 سال پس از مرگ ابن نصوح زنده بوده است، این سخن درست به نظر نمی‌رسد. برخی از معاصران نیز در این باره دچار اشتباه شده‌اند.[۱۹]

اهل عرفان

همچنین وی قصیده‌ای در ستایش خواجه غیاث الدین محمد معروف به شیخ کججی (درگذشته۷۷۸قمری/۱۳۷۶میلادی)، از عرفای تبریز، دارد.

شهرها

ابن نصوح چنانکه از اشعارش برمی‌آید، بیشتر عمر را در تبریز گذرانده و زمانی که به ناچار در خدمت سلاطین جلایری در بغداد به سر می‌برده، همواره اشتیاق فراوان خود را به بازگشت به تبریز اظهار می‌کرده است.[۲۰] با اینهمه از وی قصیده‌ای غرّا در ستایش بغداد باقی مانده که در آن بغداد با بهشت مقایسه شده است.[۲۱]

مذهب

ابن نصوح شیعه بود و علاوه بر اشارات پراکنده‌ای که در اشعارش در این باره دیده می‌شود، ترکیب بندی از او در منقبت علی(ع) در دست است که به روشنی در آن اعتقاد خود را به وصایت و جانشینی آن حضرت بیان کرده است[۲۲] و این امر البته با رواج تشیع در دورۀ سلاطین جلایری شگفت نیست.

آثار و ویژگی‌های شعری

از اشعار ابن نصوح:

با فاقه و فقر همنشینم کردیبی مونس و بی‌یار غریبم کردی
این مرتبۀ مقربان در توستآیا به چه خدمت اینچنینم کردی

آثار شعراء باستان، «اخگر»، شماره ۴، ص۲۵

دیوان ابن نصوح را تقی الدین کاشی در دست داشته و به نوشتۀ او دیوان شعر وی، شامل قصیده و غزل و انواع دیگر شعر، قریب ۰۰۰‘۴ بیت بوده و در عراق و فارس یافت می‌شده است. تقی الدین به ذکر چند قصیده و اندکی از غزلیات وی مجموعاً حدود ۰۰۰‘۱ بیت بسنده کرده است.[۲۳] از نظر تقی الدین گرچه شعر ابن نصوح مرتبتی ندارد، اما پیش از این شهرت تمام داشته و مستعدان می‌پسندیده‌اند.[۲۴] به نظر می‌آید که داوری تقی الدین به مقتضای سلیقۀ مردمان روزگار وی و رواج سبک هندی که با سبک عراقی معارضه می‌کرده بوده باشد. به هر حال اگرچه مقدار کمی از قصاید و غزلیات وی باقی مانده، ولی همین اندک نیز نمودار استادی و مهارت او در سرودن قصاید استوار و غزلهای روان است. شیوۀ او در سخن همان شیوۀ استادش سلمان است و چون اغلب شاعران سدۀ ۸ق، در اشعار وی مضامین عاشقانه و افکار عارفانه درهم آمیخته است.

ابن نصوح:

پیش ما کعبه به جز خاک سر روی تو نیستقبله اهل نظر جز خم ابروی تو نیست

«میقات حج»، بهار ۱۳۷۵، شماره ۱۵

ابن نصوح غیر از دیوان، مثنوی مشهوری به نام محبت نامه یا ده نامه، از نوع ده نامه (ﻫ م)های سدۀ ۸ق دارد که به بحر هزج مسدس مقصور یا محذوف سروده شده است. موضوع محبت نامه وصف حالات عاشق و معشوق و عشق است که در نامه‌های متعددی (ده نامه) به وسیلۀ واسطه‌هایی مانند باد، نسیم صبحگه، شانه، آینه و جز آنها بین عاق و معشوق رد و بدل می‌گردد. در میان مثنوی گه‌گاه غزلیات شورانگیزی نیز به مناسبت آمده است. زبان محبت نامه روان و خوب و روی‌هم رفته از نظر ادبی مجموعۀ باارزشی است. از محبت نامه نسخه‌های متعددی وجود دارد.[۲۵]

ابن نصوح به نوشتۀ تذکره‌نویسان، این منظومه را در روزگار سلطان ابوسعید و به نام وزیرش غیاث الدین محمد، فرزند خواجه رشیدالدین تألیف کرده بود، اما در نسخه‌هایی از این منظومه که در فهرستها شناسانده شده و به ویژه در نسخۀ نسبتاً کامل محبت نامه که به شمارۀ ۱۴/۴۹۲۵ در کتابخانۀ ملی ملک موجود است، نام این وزیر دیده نمی‌شود، بلکه در ابتدای نسخۀ مذکور[۲۶] از جمال الدین علی بوالعز ستایش شده که باید همان جمال الدین علی یلغزی (یا بلغری) از وزرای سلاطین جلایری باشد.[۲۷] نسخۀ دیگری از محبت نامه با نام ده نامه با آغاز و انجامی غیر از آنچه در نسخ یاد شده آمده، وجود دارد[۲۸] که در آن نام ابن نصوح و محبت نامه و تاریخ پایان تألیف آن به روشنی ذکر شده است؛[۲۹]

ز هجرت حا وفا وذال رفتهمه شوّال را آغاز هفته
شب عشاق را شمع صبوح استمحبت نامۀ ابن نصوح است

این نسخه که چند ورقی بیش نیست، با ابیاتی در ذم عشق مجازی و ستایش عشق حقیقی و عرفانی آغاز شده است. سپس شاعر به اوضاع دردناک و مصیبتهای مردم تبریز، در پی حملۀ تیمور از ۷۸۸ق که خود شاهد عینی آن بوده است، اشاره می‌کند.[۳۰] از برخی از ابیات این منظومه چنین برمی‌آید که شاعر آن را به صورت مؤخره‌ای سروده و بر تحریری از محبت نامۀ اصلی ضمیمه کرده و به دست وزیر برای شاه که در ۷۸۸ق از پیش سپاه تیمور گریخته بود، فرستاده است.

پانویس

  1. تقی الدین، ص۲۵۰
  2. اوحدی، ص۱۰۴
  3. دارالکتب، ص۱۲۹
  4. دولتشاه، ص۱۶۹؛ تقی الدین، ص۲۵۰
  5. محبت نامه، ص۳۹۸، ۴۱۰؛ تقی الدین، جاهای مختلف
  6. ص ۲۵۴
  7. ص ۸
  8. تقی الدین کاشی، ص۲۵۰-۲۵۱
  9. ص ۲۵۱-۲۵۴
  10. علاءالدوله، ص۲۲۷-۲۳۶؛ مایل هروی، ص۳۱
  11. تقی الدین، ص۲۵۵
  12. دولتشاه، ص۱۶۹؛ رازی، ص۲۱۰؛ اوحدی، ص۱۰۵
  13. نک : تقی الدین، ص۲۵۶، ۲۶۱
  14. تقی الدین، ۲۶۵، ۲۶۶
  15. تقی الدین، ص۲۶۳
  16. تقی الدین، ص۲۶۱
  17. ص ۶
  18. ص ۲۵۴
  19. نک : صفا، ج۳(۲)،ص۱۱۱۳، ۱۱۱۴
  20. (تقی الدین، ص۲۶۴؛ ۲۶۷؛ ۲۶۸
  21. تقی الدین، ص۲۶۲
  22. تقی الدین، ص۲۵۵
  23. ص ۲۵۴-۲۷۰
  24. ص ۲۵۴
  25. نک : منزوی، ج۴ص۳۱۷۳؛ سبحانی، ص۲۰
  26. ص ۴۰۱
  27. نک : حافظ ابرو، ص۲۵۳
  28. نک : ملک، ۶/۵۹
  29. ابن نصوح، ده نامه، ص۸؛ منزوی، ۴/۳۱۷۳
  30. ص ۴-۶

منابع

  • آثار شعراء باستان؛ شاعران: اومانی،اثیرالدین؛ شیرازی،ابن نصوح؛ الهی اسد آبادی، «ادبیات و زبانها :: اخگر ::» دی ۱۳۲۸ - شماره۴.
  • ابن نصوح، ده نامه، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملک، شماره ۲۵۷۸.
  • همو، محبت نامه، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملک، شماره ۱۴/۴۹۲۵.
  • اوحدی بلیانی، تقی الدین، عرفات العاشقین، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملک، شماره ۵۳۲۴.
  • کاشی، تقی الدین، محمدبن علی، خلاصه الاشعار، نسخۀ خطی کتابخانۀ دانشکدۀ ادبیات تهران، شماره ۱۰۴ ب.
  • حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، ۱۳۵۰ش.
  • دارالکتب، خطی فارسی.
  • دولتشاه سمرقندی، تذکرﺓ الشعراء، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۳۸ش.
  • رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، ۱۳۴۰ش.
  • سبحانی، توفیق، فهرست نسخه‌های خطی فارسی کتابخانۀ بروسه، تهران، ۱۳۶۸ش.
  • سمنانی، علاءالدولۀ، احمدبن محمد، مصنفات فارسی، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۹ش.
  • صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۶۳ش.
  • مایل هروی، نجیب، مقدمه بر مصنفات فارسی (نک : هم، علاءالدولۀ سمنانی).
  • ملک، خطی، منوی، خطی.

پیوند به بیرون