عالم غیب

مقاله نامزد خوبیدگی
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از جهان غیب)

عالَم غیب بخشی از عالم هستی که با حواس پنج‌گانه قابل مشاهده نیست و در مقابل عالم شُهود قرار می‌گیرد که با حواس پنج گانه درک می‌شود. علامه طباطبایی وحی و جهان آخرت را از مصادیق عالم غیب دانسته است. در برخی از آیات قرآن، آگاهی از عالم غیب، ویژه خداوند دانسته شده؛ ولی طبق برخی دیگر از آیات، پیامبران هم می‌توانند با اذن خداوند از عالم غیب اطلاع داشته باشند.

علمای امامیه با استناد به روایات متعددی معتقدند: به دلیل اینکه مقام جانشینی پیامبر اسلام(ص) مستلزم آگاهی‌های فوق‌بشری است، امامان معصوم نیز از عالَم غیب اطلاع دارند. به باور برخی از علمای شیعه پیامبران و امامان تنها به وسیله تعلیم خداوند، از عالَم غیب مطلع می‌شوند.

ملاصدرا ارتباط انسان‌های عادی با عالَم غیب را به شرط به کمال رسیدن عقل ممکن دانسته است.

عالم غیب در مقابل عالم شهود

غیب به معنای چیز پنهان است و در مقابل شهود قرار دارد که امور محسوس را شامل می‌شود.[۱] برطبق آموزه‌های دینی، هستی به دو بخش کلی عالَم شهود و عالم غیب تقسیم می‌شود: منظور از عالم شهود، جهان طبیعت و موجودات مادی است که با حواس پنج‌گانه قابل مشاهده هستند و منظور از عالم غیب، جهان و موجوداتی است که با حواس پنج‌گانه درک نمی‌شوند.[۲] علامه طباطبایی در المیزان، وحی و جهان آخرت را از مصادیق غیب دانسته است.[۳]
برخی معتقدند که عالم غیب و عالم شهود مانند زمین و آسمان نیستند که وجود مستقل داشته باشند. این دو عالم وجود نسبی دارند؛ یعنی ممکن است برخی از مراتب وجود برای برخی از موجودات قابل مشاهده باشد و برای برخی دیگر پوشیده باشد. در این صورت برای دسته اول عالم شهود و برای دسته دوم عالم غیب است.[۴] قرآن یکی از ویژگی‌های مؤمنان را ایمان به عالم غیب بیان کرده است.[۵]

آگاهی خداوند از عالم غیب

آیات بسیاری از قرآن از عالم غیب سخن گفته و آگاهی از آن را به خداوند نسبت داده‌اند.[۶] برخی از آیات آگاهی از عالم غیب را ویژه خداوند دانسته‌اند. از آن جمله آیه ۶۵ سوره نمل است که می‌گوید:‌ «قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَهُ» (بگو هركه در آسمان‌ها و زمین است، جز خدا، غيب را نمى‌‏شناسد و نمی‌‏داند)؛[۷]
همچنین در آیاتی پیامبران از عدم آگاهی خود از علم غیب سخن گفته‌اند؛ برای مثال آیه ۳۱ سوره هود از قول حضرت نوح(ع) نقل می‌کند: «وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ (من هرگز به شما نمی‌‏گويم خزائن الهى نزد من است و غيب هم نمی‌دانم)[۸]

اطلاع پیامبران از عالم غیب

با توجه به آیاتی که علم غیب را ویژه خداوند دانسته‌اند، برخی از علماء چون علامه طبرسی و شیخ مفید، نسبت‌دادن علم غیب به پیامبران و امامان را باوری زشت دانسته و گفته‌اند:‌ هیچ‌یک از علماء شیعه نمی‌پذیرند که کسی جز خدا علم غیب داشته باشند. به باور اینان پیامبران و امامان به وسیله تعلیم خداوند از غیب باخبر می‌شوند.[۹]

علامه طباطبایی، در تفسیر آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً؛ إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ» (داناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمى‌‏كند؛ جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد)، گفته است: این آیه استثنائی بر آیاتی است که علم غیب را به خدا منحصر می‌کنند و بیان می‌کند که پیامبران نیز به هراندازه که خدا بخواهد، از عالم غیب اطلاع پیدا می‌کنند. به باور وی بر اساس آیات قرآن به پیامبران وحی می شود و وحی نیز از مصادیق غیب است پس پیامبران از غیب آگاهی دارند.[۱۰] [یادداشت ۱]

گفته‌اند به این علت برخی از علماء گذشته علم غیب پیامبران و امامان را انکار کرده‌اند و حتی امامان نیز خود را از علم غیب بی‌اطلاع دانسته‌اند که در صدر اسلام مراد از علم غیب، علم ذاتی بود و ادعای چنین علمی، به معنای ادعای ربوبیت او بود. شاهد این مطلب را این سخن شیخ مفید دانسته‌اند که نسبت‌دادن علم به ائمه عقیده نادرست است؛ چون نسبت‌دادن علم غیب به کسی به معنای آن است که او با توانایی خود به آن رسیده است، نه آنکه آن را از کسی گرفته باشد و این برای جز خدا ممکن نیست.[۱۱]

علم غیب ائمه

علماء شیعه بر این باورند که علاوه بر پیامبر(ص)، دوازده امام نیز با عالَم غیب درارتباط‌اند؛ زیرا به باور آنها جانشینان پیامبر نیز لازم است آگاهی‌های فوق بشری داشته باشند.[۱۲] در حدیثی آمده است که امام باقر(ع) در پاسخ به سؤالی درباره آیات ۲۶ و ۲۷ سوره جن که می‌گوید: خدا هر که را بخواهد از علم غیبش مطلع می‌کند، گفته است که امام نیز از علم غیب بهره‌مند می‌شود.[۱۳]
احادیث متفاوتی نیز در این زمینه وجود دارد که برطبق آنها امامان در شرایط عادی علم غیب ندارند؛ اما هرگاه بخواهند خدا آنان را از عالَم غیب مطلع می‌کند.[۱۴] [یادداشت ۲]

چگونگی علم غیب امامان

شیعیان درباره میزان آگاهی امامان(ع) از عالم غیب اختلاف‌نظر دارند. برخی معتقدند که دانش آنها به معارف دینی چون احکام و عقاید دینی محدود می‌شود. برخی نیز بر این باورند که علم امام محدودیت ندارد.[۱۵] همچنین برخی از علماء شیعه چون فضل بن حسن طبرسی، معتقدند که امامان به صورت مستقیم به عالم غیب آگاهی ندارند ؛ بلکه از طریق تعلیم پیامبر(ص) به علم غیب دست پیدا می‌کنند.[۱۶]

امکان ارتباط انسان با عالم غیب

برخی از علماء مسلمان بر این باورند که انسان‌های عادی به علت مادی‌بودن، سنخیتی با عالَم غیب ندارند و ازاین‌رو ارتباط با عالم غیب برای آنها ممکن نیست؛ اما جمعی دیگر بر این باورند که انسان‌ ویژگی‌ها و توانایی‌های معنوی و روحانی دارد و ازین‌رو می‌تواند با عالم غیب ارتباط برقرار کند.[۱۷] ملاصدرا معتقد است که انسان از قوه عقل برخودار است و هنگامی که در تعقل به کمال برسد، امکان ارتباط با عالم غیب و ملائکه را پیدا می‌کند و چیزهای غیرمحسوس را نیز می‌بیند.[۱۸] به عقیده قائلان امکان ارتباط انسان‌های عادی با عالم غیب‌، تفاوت میان انسان‌های عادی و پیامبران و امامان در این است که آنها از راه‌های عادی به علم غیب دست پیدا می‌کنند؛‌ اما پیامبران و امامان از راه‌های غیرعادی از عالَم غیب آگاه می‌شوند.[۱۹]

غیب مطلق و نسبی

به گفته جوادی آملی در کتاب تسنیم، غیب دو قسم مطلق و نسبی دارد: غیب مطلق آن است که هموراه و بر همه پوشیده است؛ مانند ذات خداوند که شناخت آن برای کسی جز او ممکن نیست. غیب نسبی به چیزی می‌گویند بر برخی پوشیده است؛ اما برخی نیز به آن علم دارند؛ مانند قیامت و فرشتگان که برخی آنها را مشاهده می‌کنند.[۲۰]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۷۰.
  2. مرتضوی و شکراللهی «تحلیل ملا صدرا از امکان ارتباط انسان با عالم غیب براساس ارتباط با ملائکه»، ص۴۸.
  3. طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۵، ۴۶.
  4. جوادی آملی، «عالم غیب و عالم شهود»، ص۱۴.
  5. نگاه کنید به سوره بقره، آیه ۳.
  6. برای نمونه نگاه کنید به سوره انعام، آیه ۵۹؛ سوره انعام، آیه ۷۳؛ سوره توبه، آیه ۹۴؛ سوره رعد، آیه ۲؛ سوره مؤمنون، آیه ۹۲.
  7. ترجمه فولادوند.
  8. ترجمه فولادوند.
  9. برای نمونه نگاه کنید به مفید، اوائل المقالات،۱۴۱۳ق، ص۶۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۳۱۳، ۳۱۴.
  10. علامه طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲۰، ص۵۳-۵۶.
  11. شاکر و برنجکار، «مسئله آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران»، ص۶۷.
  12. مرتضوی و شکراللهی «تحلیل ملا صدرا از امکان ارتباط انسان با عالم غیب براساس ارتباط با ملائکه»، ص۴۸.
  13. کلینی، اصول کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۵۶، ۲۵۷.
  14. برای نمونه نگاه کنید به کلینی، اصول کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۵۷، ۲۵۸.
  15. مروی و مصطفوی، «مبانی عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم»، ص۷.
  16. طبرسی، مجمع‌البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۳۱۳، ۳۱۴.
  17. مرتضوی و شکراللهی «تحلیل ملا صدرا از امکان ارتباط انسان با عالم غیب»، ص۴۸.
  18. مرتضوی و شکراللهی «تحلیل ملا صدرا از امکان ارتباط انسان با عالم غیب»، ص۵۴.
  19. مروی و مصطفوی، «مبانی عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم»، ص۱۴.
  20. جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۹ش، ج۲، ص۱۷۱.

یادداشت

  1. إن الآيات القرآنية تدل على أنهم يوحى إليهم كقوله : « إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ » النساء : ١٦٣ وتدل على أن الوحي من الغيب.
  2. عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْإِمَامِ يَعْلَمُ الْغَيْبَ فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‌ءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ.

منابع

  • قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند.
  • جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ ششم، ۱۳۸۹ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، «عالم غیب و عالم شهود»، پاسدار اسلام، ش۹۰، ۱۳۶۸ش.
  • شاکر اشتیجه، محمدتقی و رضا برنجکار، «آگاهی از غیب و امکان آن از نگاه مفسران»، مطالعات تفسیری، ش۱۰، ۱۳۹۱ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: ناصرخسرو، ۱۳۷۲ش.
  • کلینی، محمد بن ‌یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران،‌ دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مرتضوی سیدمحمد و حسن شکراللهی «تحلیل ملا صدرا از امکان ارتباط انسان با عالم غیب براساس ارتباط با ملائکه»، اندیشه نوین دینی، ش۳۴، ۱۳۹۲ش.
  • مروی احمد و سیدحسن مصطفوی، «مبانی عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم»، قبسات، ش۶۳، ۱۳۹۱ش.
  • مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، قم، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران،‌ دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.