قبیله خثعم: تفاوت میان نسخهها
imported>A.atashinsadaf جز ←مکان حضور |
imported>A.atashinsadaf |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==در روزگار جاهلیت== | ==در روزگار جاهلیت== | ||
* قبيله خثعم در روزگار [[جاهلیت]] [[بت]]، [[ | * قبيله خثعم در روزگار [[جاهلیت]] [[بت]]، [[ذوالخلصة]] را كه در [[تباله]] قرار داشت، مىپرستيدند.<ref>ابن كلبى، 1332، ص34ـ35.</ref> | ||
* آنان [[حج]] به جای نمیآوردند و حرمتی برای حرم الهی قائل نبودند. | * آنان [[حج]] به جای نمیآوردند و حرمتی برای [[کعبه|حرم الهی]] قائل نبودند. | ||
* آنان همچون [[قبيله طَی]]، از معدود قبايل عرب بودند كه در [[ماههای حرام]] مىجنگيدند و [[حرمت]] اين ماهها را نگه نمىداشتند.<ref>ابن هشام، ج4، ص235؛ ابن حبيب، المُنَمَّق فى اخبار قريش، ص68؛ ازرقى، ج1، ص184؛ جوهرى، ذيل «حرم».</ref> | * آنان همچون [[قبیله طی|قبيله طَی]]، از معدود قبايل عرب بودند كه در [[ماههای حرام]] مىجنگيدند و [[حرمت]] اين ماهها را نگه نمىداشتند.<ref>ابن هشام، ج4، ص235؛ ابن حبيب، المُنَمَّق فى اخبار قريش، ص68؛ ازرقى، ج1، ص184؛ جوهرى، ذيل «حرم».</ref> | ||
* از توجه عمومى خثعم به [[زیارت]] دير [[نجران]] يا کعبه نجران در [[یمن]]<ref>ر.ک: ياقوت حموى، ذيل «دير نجران».</ref> مىتوان به رواج اعتقاد به [[مسیحیت]] در ميان خثعم پى برد.<ref>ر.ک: شيخو، ص938.</ref> | * از توجه عمومى خثعم به [[زیارت]] دير [[نجران]] يا کعبه نجران در [[یمن]]<ref>ر.ک: ياقوت حموى، ذيل «دير نجران».</ref> مىتوان به رواج اعتقاد به [[مسیحیت]] در ميان خثعم پى برد.<ref>ر.ک: شيخو، ص938.</ref> | ||
* نام خثعم در برخی جنگهاى زمان | * نام خثعم در برخی جنگهاى زمان جاهلیت (ايام العرب) ذكر شده است.<ref>ر.ک: ابن حبيب، 1361، ص462.</ref> | ||
==پس از هجرت== | ==پس از هجرت== |
نسخهٔ ۲۸ مهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۲:۱۵
خَثْعَم، یکی از قبایل بزرگ عرب در زمان ظهور اسلام بود. خثعمیان در سال نهم و دهم هجری مسلمان شدند ولی بعد از رحلت پیامبر(ص) راه ارتداد را پیش گرفتند در سال 36، خثعميان ساكن كوفه، علی(ع) را در جنگ جمل يارى كردند. اما در سال 37 در جنگ صِفّين، به دو دسته متخاصم تقسيم شدند. اَسماء بنت عُمَیس همسر جعفربن ابى طالب، به این قبیله منسوب است.
علت نامگذاری
درباره علت نامگذارى اين قبيله دلایل مختلفى گفته شده است.
- خثعم، نامِ شترى از اين قبيله بود و خود قبيله نيز به اين نام خوانده شد.
- همچنين گفته شده است كه خثعمه به معناى به خون آغشتن است و چون اين قبيله شترى كشتند و دستانشان را به خونش آغشتند و بدينوسيله هم پيمان شدند، خثعم نام گرفتند.
- برخی نيز خثعم را نام كوهى در سَرات (در غرب عربستان) دانسته اند.[۱] به هر صورت، جد اين قبيله خثعم خوانده مى شد كه نام اصلى او اقيل/ افتل بود.[۲]
مکان حضور
خثعميان در نواحى مرتفع و كوهستانى حجاز و یمن تا تَباله (در جنوب غربى جزیرة العرب) زندگى مىكردند. آنان نخست در جبال السَّراة/ السَرَوات و نواحى مجاور و نزديك آن، ساکن شدند. قبيله اَزْد پس از جنگ با خثعم، آنان را از اقامتگاههايشان در اين نواحى كوهستانی بیرون کردند.[۳] چون اسلام ظهور كرد، خثعميان به یمن رفتند.[۴]
در روزگار جاهلیت
- قبيله خثعم در روزگار جاهلیت بت، ذوالخلصة را كه در تباله قرار داشت، مىپرستيدند.[۵]
- آنان حج به جای نمیآوردند و حرمتی برای حرم الهی قائل نبودند.
- آنان همچون قبيله طَی، از معدود قبايل عرب بودند كه در ماههای حرام مىجنگيدند و حرمت اين ماهها را نگه نمىداشتند.[۶]
- از توجه عمومى خثعم به زیارت دير نجران يا کعبه نجران در یمن[۷] مىتوان به رواج اعتقاد به مسیحیت در ميان خثعم پى برد.[۸]
- نام خثعم در برخی جنگهاى زمان جاهلیت (ايام العرب) ذكر شده است.[۹]
پس از هجرت
در سال هشتم، در غزوه طائف علی(ع) با گروهى از سواران خثعم برخورد كرد و برخى از آنها را در مبارزه به هلاكت رساند و بت هايشان را به امر پیامبر(ص) شكست.[۱۰]
در ماه صفر سال 9 نيز، پیامبر(ص) گروهى را به فرماندهى قُطْبَةبن عامر به يكى از منزلگاههاى خثعم در ناحيه تباله فرستاد و او پس از كشتن تعدادی از مشركان، با پيروزى به مدینه بازگشت.[۱۱] پيامبر سپاه ديگرى به فرماندهى خالد بن ولید به سوى خثعم فرستاد. هنگام رويارویی، عدهاى از خثعميان به نشانه نماز به سجده افتادند، اما مسلمانان شتابزده آنها را كشتند، كه پیامبر(ص) فرمود نصف ديه آنان را به ورثه بدهند.[۱۲]
چون پیامبر(ص) در سال دهم، جریربن عبداللّه بَجَلی را براى تخريب بت خانه ذوالخَلَصَه مأمور ساخت، خثعميان با وى وارد جنگ شدند كه دويست تن از آنان كشته شدند و جرير بر آنان پيروز شد.[۱۳] پس از ويرانی ذوالخلصه، خثعميان كه دريافتند مقاومت در برابر اسلام بيهوده است، با ارسال هيئت هاى پياپى به مدینه، انقياد خود را از پیامبر(ص) و اسلام اعلام كردند. از جمله، هيئتى به همراه عثعث بن زحر و اَنَس بن مُدرِک نزد پيامبر رفتند.[۱۴]
همچنين در سال دهم، هيئتى از شهر جُرَش يمن، كه مردمى از قبيله خثعم در آن ساكن بودند، نزد پیامبر(ص) رفتند و مسلمان شدند.[۱۵] ابورُوَیحه سَكَن بن ربیعه و اَجْرَم از ديگر سران خثعم بودند كه به حضور پيامبر رسيدند.[۱۶] پس از آن، خثعميان با طرح پرسشهايى از پيامبر، به آموختن احكام و تعاليم اسلامى توجه نشان دادند.[۱۷]
پس از وفات پیامبر
در سال يازدهم، پس از وفات پیامبر، چون خثعم راه ارتداد پيش گرفت. جریربن عبداللّه در مأموريتى از طرف ابوبكر، با مرتدان خثعم و بجیله كه به هواخواهى از ذوالخَلَصه برخاسته بودند، جنگ كرد و شمارى از آنان را كشت.[۱۸]
در دوران نخستين خلفا، گروههایی از خثعم در فتوحات ایران و شام، از جمله جنگهاى قادسیه و يرموک در كنار ديگر مسلمانها حضور يافتند.[۱۹]
پس از تأسيس كوفه در سال 17، شمارى از خثعميان در اين شهر اسكان يافتند.[۲۰] چون عمر ديوان شام را تأسيس كرد، سپاهيان حبشى را (به سبب عهد اخوتى كه ميان بلال و ابورویحه خثعمی برقرار بود) در زمره قبيله خثعم قرار داد.[۲۱]
در جنگ های حضرت علی(ع)
در سال 36، خثعميان ساكن كوفه على(ع) را در جنگ جمل يارى كردند. اما در سال 37 در جنگ صِفّين، خثعميان به دو دسته متخاصم تقسيم شدند. يك دسته با امام على و دسته ديگر در كنار معاویه بودند.[۲۲] بعدآ برخى از سران خثعم از امام على جدا شدند و به خوارج پيوستند.[۲۳]
در قیام مختار
در سالهاى 66 و 67 در ماجراى قیام مختار به خونخواهى امام حسین عليه السلام، و در سال 101 در شورش یزیدبن مُهَلَّب بر ضد یزیدبن عبدالملک اموی، دسته هايى از خثعم حضور داشتند.[۲۴]
شخصیت های منسوب به این قبیله
تعدادی از شخصيتهاى منسوب به خثعم كه در تاريخ اسلام مشهورند، عبارت اند از:
- سُوَیدبن عَمرو از اصحاب امام حسین كه در کربلا به شهادت رسيد.
- اَسماء بنت عُمَیس همسر جعفربن ابى طالب
- خواهر اسماء به نام سَلمى همسر حمزةبن عبدالمطلب
- ام ّالفضل لُبابه بنت الحارث همسر عباس بن عبدالمطلب[۲۵]
- مالک بن عبداللّه از سرداران فتوح در روزگار معاویه بن ابی سفیان، یزید بن معاویه و عبدالملک اموی[۲۶]
- ابن دُمَینه شاعر[۲۷]
- مصعب بن مِقدام محدّث كوفی.[۲۸]
پانویس
- ↑ ر.ک: خليل بن احمد، ذيل مادّه؛ ابن دريد، ج2، ص515،520؛ ابن عبدالبَرّ، ص93، 95؛ بكرى، ج2، ص489.
- ↑ ر.ک:ابن كلبى، نسب مَعَدّ و اليمن الكبير، ج1، ص343، 356؛ ابن حزم، ص378.
- ↑ بكرى، ج1، ص41، 58، 63؛ ياقوت حموى، ذيل «بارق»؛ قلقشندى، قلائد الجُمان فى التعريف بقبائل عرب الزمان، ص.103
- ↑ ر.ک: بكرى، ج1، ص63، 90؛ ياقوت حموى، ذيل «بيشه»، «تربه».
- ↑ ابن كلبى، 1332، ص34ـ35.
- ↑ ابن هشام، ج4، ص235؛ ابن حبيب، المُنَمَّق فى اخبار قريش، ص68؛ ازرقى، ج1، ص184؛ جوهرى، ذيل «حرم».
- ↑ ر.ک: ياقوت حموى، ذيل «دير نجران».
- ↑ ر.ک: شيخو، ص938.
- ↑ ر.ک: ابن حبيب، 1361، ص462.
- ↑ مفيد، ج1، ص152، 154.
- ↑ ابن سعد، ج2، ص162؛ ياقوت حموى، در مبحث «فُتُق».
- ↑ كلينى، ج5، ص43؛ مطيعى، ج19، ص263؛ شمسشامى، ج6، ص247.
- ↑ ابن كلبى، 1332، ص35ـ36.
- ↑ ابن سعد، ج1، ص348.
- ↑ طبرى، ج4، ص130ـ.131.
- ↑ ابن كلبى، نسب مَعَدّ و اليمن الكبير، ج1، ص 356، 361.
- ↑ ر.ک: بخارى، ج2، ص218؛ كلينى، ج5، ص58؛ علم الهدى، ج2، ص202؛ طوسى، ج 2، ص249.
- ↑ طبرى، ج3، ص320، 322.
- ↑ ر.ک: ابن كلبى، نسب مَعَدّ و اليمن الكبير، ج1، ص360؛ طبرى، ج3، ص464؛ ابن حجر عسقلانى، ج6، ص499.
- ↑ طبرى، ج4، ص 48.
- ↑ ابن هشام، ج2، ص153؛ ابن سعد، ج3، ص 234؛ ابن اثير، ج6، ص114ـ115.
- ↑ ر.ک: نصربن مزاحم، ص257ـ258؛ طبرى، ج4، ص499ـ500؛ ابن ابى الحديد، ج5، ص204ـ205
- ↑ ر.ک: ابن قتيبه، ج1، ص125ـ126؛ طبرى، ج5، ص76.
- ↑ طبرى، ج 6، ص23، 97، 580.
- ↑ ر.ک: ابن كلبى، نسب مَعَدّ و اليمن الكبير، ج1، ص357ـ359؛ ابن سعد، ج8، ص158، 277.
- ↑ ابن كلبى، نسب مَعَدّ و اليمن الكبير،، ج1، ص359.
- ↑ ابوالفرج اصفهانى، ج17، ص93.
- ↑ سمعانى، ج2، ص326.
منابع
- ابن ابی الحديد، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بيروت، بی تا.
- ابن اثير، اسدالغابة فى معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهيم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973.
- ابن حائك، الاكليل من اخبار اليمن و انساب حمير، ج10، چاپ محبالدين خطيب، قاهره 1368.
- ابن حائك، صفة جزيرةالعرب، چاپ محمدبن على اكوع، صنعا 1403/1983.
- ابن حبيب، كتاب المُحَبَّر، چاپ ايلزه ليشتن اشتتر، حيدرآباد، دكن 1361/1942، چاپ افست بيروت، بى تا.
- ابن حبيب، كتاب المُنَمَّق فى اخبار قريش، چاپ خورشيد احمد فارق، حيدرآباد، دكن 1384/1964؛
- ابن حجر عسقلانی، الاصابة فى تمييز الصحابة، چاپ على محمد بجاوى، بيروت 1412/1992.
- ابن حزم، جمهرة انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1982.
- ابن خلدون؛ ابندريد، كتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد 1399/1979.
- ابن سعد (بيروت).
- ابن عبدالبَرّ، الانباه على قبائل الرواة، چاپ ابراهيم ابيارى، بيروت 1405/1985.
- ابن قتيبه، الامامة و السياسة، المعروف بتاريخ الخلفاء، چاپ طه محمد زينى، قاهره، 1387/ 1967، چاپ افست بيروت، بی تا.
- ابن كلبى، كتاب الاصنام، چاپ احمد زكىپاشا، قاهره 1332/1914.
- ابن كلبى، نسب مَعَدّ و اليمن الكبير، چاپ ناجى حسن، بيروت 1408/1988.
- ابن هشام، السيرةالنبوية، چاپ مصطفى سقا، ابراهيم ابيارى، و عبدالحفيظ شلبى، قاهره، 1355/ 1936، چاپ افست بيروت، بى تا.
- ابوالفرج اصفهانى؛ محمدبن عبداللّه ازرقى، اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، چاپ رشدى صالح ملحس، بيروت 1403/1983، چاپ افست قم 1369ش.
- محمدبن اسماعيل بخارى، صحيحالبخارى، چاپ محمد ذهنى افندى، استانبول 1401/1981، چاپ افست بيروت، بى تا.
- عبداللّه بن عبدالعزيز بكرى، معجم مااستعجم من اسماءالبلاد و المواضع، چاپ مصطفى سقّا، بيروت 1403/1983.
- عاتق بلادى، معجم القبائل العربية : المتفقة اسمآ المختلفة نسبآ او ديارآ، بيروت 1423/2002.
- اسماعيل بن حماد جوهرى، الصحاح: تاج اللغة و صحاحالعربية، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بيروت 1407.
- خليل بن احمد، كتاب العين، چاپ مهدى مخزومى و ابراهيم سامرائى، قم 1409.
- ماجد زبيدى، معجم انساب قبائل الجزيرة العربية، بيروت 1425/2004.
- خيرالدين زركلى، الاعلام، بيروت 1984.
- سمعانى.
- عبدالرحمانبن ابىبكر سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، ]قاهره، 1967، چاپ افست قم 1363ش.
- محمدبن يوسف شمس شامى، سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خيرالعباد، چاپ عادل احمد عبدالموجود و على محمد معوض، بيروت 1414/1993.
- لويس شيخو، «النصرانية و آدابها بين عرب الجاهلية»، المشرق، سال 15، ش 12 (كانونالاول 1912).
- طبرى، تاريخ (بيروت).
- محمدبن حسن طوسى، كتاب الخلاف، چاپ محمدمهدى نجف، جواد شهرستانى، و على خراسانى كاظمى، قم 1407ـ1417.
- على بن حسين علمالهدى، رسائل الشريف المرتضى، چاپ مهدى رجائى، قم 1405ـ1410.
- فؤاد حمزه، قلب جزيرةالعرب، رياض، 1352/ 1933.
- احمدبن على قلقشندى، قلائد الجُمان فى التعريف بقبائل عرب الزمان، چاپ ابراهيم ابيارى، قاهره 1402/1982.
- احمدبن على قلقشندى، نهايةالارب فى معرفة انسابالعرب، بيروت 1405/1984.
- عمررضا كحّاله، معجم قبائل العرب القديمة و الحديثة، بيروت 1402/1982.
- محمدنجيب مطيعى، التكملة الثانية، المجموع: شرح المُهَذّب، در يحيى بن شرف نووى، المجموع: شرح المُهَذّب، ج 13ـ20، بيروت: دارالفكر، بى تا.
- محمدبن محمد مفيد، الارشاد فى معرفة حجج اللّه على العباد، قم 1413.
- احمدبن على نجاشى، فهرست اسماء مصنّفى الشيعة المشتهر ب رجال النجاشى، چاپ موسى شبيرى زنجانى، قم 1407.
- نصربن مزاحم، وقعة صفّين، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1382، چاپ افست قم 1404.
- عبدالحكيم وائلى، موسوعة قبائل العرب، عمان 2002.
منبع انگلیسی
- Theodor Noldeke, Geschichte der Persen und Araber zur Zeit der Sasaniden, Leiden 1973.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله دانشنامه جهان اسلام؛ خثعم